English            Latin   

برای دریافت مطالب جدید به این آدرس www.azoh.net  مراجعه فرمایید

Yeni Adresimiz www.azoh.net

New Address www.azoh.net 

گفتنی است این سایت آرشیو مطالب منتشر شده از اسفند 89 تا دی 92 و همچنین از مهر 94 تا شهریور 95 را شامل می شود
 

شروعی از پایان نوشته ی مهدی حمیدی شفیق

(یازیدا آدلاری آپاریلان شخصلرین یازیلاری الیمیزه چاتیرسا سیته ده یئر وئریله جکدیر- آذوح)

صدرا آقاسی

حال آیا می توان در برابر این اتفاق سکوت کرد؟

این سوالی بود که دوست عزیز و مبارز خستگی ناپذیر حرکت ملی آذربایجان، مهدی حمیدی شفیق، نوشته ی اخیر خود

(http://azoh.info/index.php?option=com_content&view=article&id=11484:1391-05-10-19-23-17&catid=2:10

) را با آن تمام کرد. از اتفاق ایشان نیز چندیست از زندان بدر آمده اند و دبیرکل هیچ حزبی نشده اند. پس بی هیچ دغدغه ای می توان نوشته ای را از پایان نوشته ی ایشان آغاز کرد.

اتفاق یاد شده از این قرار است: ظاهرا یکی از مجریان محترم شبکه ی تلویزیونی "گوناز تی وی" در گزارشی تشکیلات گاموح نوین را منتسب به اداره ی اطلاعات کرده اند. نویسنده علاقه ای به بحث دراصل مطلب ندارد چه که دوست عزیزم مهدی حمیدی به خوبی به اصل مسئله پرداخته است.

می خواهم مطلب را از اینجا شروع کنم که اتفاق یعنی چه؟

به گمانم آنچه درباره ی مفهوم اتفاق در بین عموم مرسوم باشد نشان از این نداشته باشد که این "مسئله" یک "اتفاق" باشد. در این مورد با مهدی حمیدی مخالفم. البته که ایشان حق استادی بر گردن ما دارد.

این مسئله زمانی می توانست که اتفاق باشد که حائز شرایطی چون "رخ دادن برای اولین بار و یا ناشی بودن از یک بحث و جدل و عصبانیت منتجه از آن و یا آغاز کردن بحث توسط یکی از مهمانان و..." باشد. در واقع اتفاق به مفهوم حادثه یا پیشامدیست که در آن درصدی از بخت و تقدیر وجود داشته و قصد و برنامه ای قبلی در ایجاد آن دخیل نباشد.

آیا این "مسئله" یک اتفاق بود؟

با توجه به تعریف فوق این مسئله نمی تواند اتفاق باشد. زیرا:

1.                 بار ها تکرار شده است. مثال: آشکار کردن مسئولیت مبارز شناخته شده و با سابقه ی حرکت ملی آذربایجان، سجاد رادمهر در آذوح و انتساب وی به اداره ی اطلاعات، که دستگیری وی و 8 تن دیگر از فعالین سرشناس دانشجویی آذربایجان را به همراه داشت.

2.                 از جانب دست اندرکاران خود تلویزیون گفته شده است.

3.                 با توجه به کینه جویی ها و مسایل کودکانه به نظر نمی آید که بدون فکر قبلی و برنامه گفته شده باشد

4.                 و ....

من علاقه مندم این مورد را یک "مسئله" بنامم. گو اینکه بتوان با شکافتن و تحلیل و بررسی آن به نتایجی دست یافت. و یا اقلا با طرح صورت مسئله راه را برای نقد و بررسی بیشتر هموارتر کرد. به راستی دلایل این "مسئله" چه می تواند باشد؟ آیا فقط کم سوادی، نا آگاهی و بی مسئولیتی چند مجری تلویزیونی جواب مسئله است؟ اگر این گونه است چرا شیرمرد یا شیر زنی صدای اعتراض خود را تا حال بلند نفرموده. چرا هنوز که هنوز است، آماتور بودن بی حساب و کتاب یک رسانه "کارکرد" دارد. آیا مشکل بسی ریشه ای تر از این مسایل روبنایی نیست؟

یک بار هم که شده کلاهمان را قاضی بگذاریم که ما ملتمان را به کدامین سوی سعادتمندی راهبری می کنیم. چه آینده ای را برایشان در حال ساختنیم.

آگر یک بار دیگر به اصل قضیه برگردیم عمق فاجعه مشخص می شود. عده ای در خارج از کشور با فکل کراوات شسته رفته و مابقی مسایل _البته منکر مشکلات خاص و عدیده ی فعالین صادق خارج از کشور نیستم_  راجع به کسانی صحبت می کنند که هنوز مهر خروج از زندان بر کف دستشان خشک نشده در حال آماده شدن برای گذراندن دوران محکومیتشان هستند. و حتی دوستانی در این میان دوباره دستگیر شده و حکم خورده اند. دلیل این همه جسارت چیست؟ آیا مگر غیر از این است که اگر این دریده گویی ها کارکرد نداشته بود مدت ها پیش اوراق می شد.

آیا زمان شروع خود انتقادی های گسترده و ریشه ای نرسیده است؟ آیا زمان تغییر نرسیده است؟

به نظر نویسنده "وضعیت گوناز تی وی"، علت محافظه کاری، عدم خلاقیت و ترس از نقادی و یافتن و بحث کردن حوزه های جدید در حرکت نشده است بلکه این وضعیت حرکت ملی دست ساخته ی ما فعالین محترم است که "رسانه ای به این وضعیت" ایجاد کرده است.

بدبختی از زمانی آغاز شده که مفهومی با عنوان "میکرو سیاستچیلیک" گریبان گیر این حرکت جوان شده است. زمانی که انباشت تجربه ی سیاست ورزی وجود نداشته باشد، سطح تئوریک پایین باشد، فعالیت ها به جای حرکت های سازماندهی شده اتمیزه شده باشد، خود انتقادی وجود نداشته باشد، نقش طبقات مدرن و نتیجتا تفکرات و نقادی مدرن بسیار نازل باشد، نقش ضد ارزشی تخریب و شانتاژ به نقشی ارزشی تبدیل شود، فرهنگ نخبه کشی به فرهنگ غالب حرکت در آید و آبرو و حیثیت مبارزین حرکت ملی قربانی انگیزه های کودکانه گردد و بسیاری موارد دیگر حداقل می توان گفت فرهنگ مبارزه در جریان سیاسی مورد نظر درجه ی پایینی دارد.

فقر فرهنگ مبارزه منجر به "تولد" روشی برای تصمیم گیری ها و پیشبرد کار ها می شود که نوسنده از آن به عنوان "میکرو سیاستچیلیک" یاد می کند. این گونه می شود که در این روش تازه اختراع شده، "اخلاق" مقوله ای نه تنها جدا از سیاست بلکه در ضدیت با آن فهمیده می شود، تجربیات جهانی و منطقه ای به سخره گرفته می شود، فضای لمپنیسم رشد می یابد، تفکرات دیگر منجمله فمنیسم، سوسیالیسم، تجدد خواهی، دموکراسی خواهی، لیبرال منشی و ... پشت دیوار های آهنین خود ساخته می مانند، هرگونه تفکر جدید و هر گونه نسیم تغییر با محافظه کاری هرچه تمام تر پس زده می شود و هر مبارز راستین که باید به سمبلی رهایی بخش تبدیل شود در نگاه تنگ و بی مسئولیت ما شانتاژ می شود.

باشد که ادامه بحث و بررسی اصولی، زمینه را برای تولید فکر و حوزه های عملی جدید باز کند و ما را از این محافظه کاری، انزوا و بی عملی برهاند.

به امید روزی که روی حرکت و فعالین ملی به اقدامات نو گشاده تر شود و سودای خلاقیت، روحی تازه بر مبارزه ی ما بدمد.

Share/Save/Bookmark
 
آدرسهای ما - Follow us

YouTube

 -----

Facebook

----- 

Twitter