تحولات منطقه و اعتراض عربهای ایران
آذوح: محسن کاکارش ـ در روزهای گذشته در برخی از شهرهای عربنشین ایران اعتراضهایی صورت گرفت و در پی آن رسانهها از کشته شدن و بازداشت دهها شهروند عرب خبر دادند.
وبسایت العربیه به نقل از سازمان اهوازی حزم نوشت: «نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی به منطقه قبلیه عرب السواری یورش بردند. این درگیری به کشته شدن دو جوان اهوازی و زخمی شدن شماری از نیروهای امنیتی انجامید.»
وبسایت اهواز نیوز نیز گزارش داده که شامگاه روز جمعه، پانزدهم آوریل به دنبال تظاهراتی از حی العمال (کوی کارگران) یک شهروند عرب به نام باسم عبیات توسط نیروهای امنیتی کشته شده است.
این وبسایت تعداد کشتهشدگان را تاکنون ۱۲ نفر اعلام کرده است.
گفته میشود اعتراضهای اخیر عربهای اهواز پس از آن صورت گرفته که گروههای سیاسی و جوانان عرب در شبکههای اجتماعی برای بزرگداشت ۱۵ آوریل فراخوانهایی داده بودند. پانزدهم آوریل سال ۲۰۰۵ شهرهای عربنشین در اعتراض به «تغییر بافت جمعیت» شاهد اعتراضهایی بود که درپی آن دهها نفر کشته و زخمی شدند.
فعالان عرب در گفتوگو با زمانه گفتهاند، رویدادهای چندروز گذشته که از تحولات کشورهای عربی تاثیر پذیرفته کمتر مورد توجه رسانههای فارسی زبان قرار گرفته است.
در این زمینه با یوسف عزیزی بنیطرف، نویسنده و فعال عرب گفتوگویی کردهام. نخست از او پرسیدهام، شما چه اطلاعی از رویدادهای اخیر دارید؟
یوسف عزیزی بنیطرف: این تظاهرات و اعتراضات در بین مردم عرب اهواز (البته منظور من اقلیم اهواز است که به جای خوزستان به کار میبرم)، به یکی دو ماه قبل برمیگردد. جوانان عرب روی فیس بوک برای ۱۵ آرویل برنامهریزی کردند که تظاهرات در اهواز و شهرهای تابعه انجام بشود. حمایتهایی هم از سوی گروههای سیاسی مختلف اهوازی صورت گرفت و فراخوانهایی روی اینترنت و کانالهای ماهوارهای قرار گرفت و دعوتها تائید و به شکل وسیعی بر آن تاکید شد. از شامگاه روز پنجشنبه هم در واقع درگیریها شروع شد و امروز هم که تا این لحظه با شما صحبت میکنم تظاهرات در جاهایی مانند حمیدیه و دیگر شهرها ادامه دارد. در این اعتراضها سه تا ده نفر کشته شدند ولی آمار دقیقی وجود ندارد، چون هنوز تظاهرات ادامه دارد. طی دو هفته گذشته بیش از ۱۵۰ فعال فرهنگی و سیاسی توسط نیروهای امنیتی دستگیر شدند که ۳۰ نفر زن بودند و در میان آنها شاعر، روزنامهنگار و فعال حقوق بشر دیده میشوند.
مطالبات اعتراضکنندگان عرب چیست؟
کسانی که فراخوان دادند هم از داخل و هم از خارج بودند. در داخل که امکان فعالیت سیاسی برای فعالان عرب وجود ندارد و در خارج گروه و شخصیتهای مختلف با گرایشهای مختلف مردم را دعوت به تظاهرات کردند. برخی از گروههای استقلال طلب شعار سرنگونی و شعار دفع اشغالگران را دادهاند، ولی گروههای فدرالیست خواستار طرح شعارهای هویتطلبانه در چهارچوب ایران بودند. تا آنجایی که من خبر دارم اغلب شعارهایی که داده شده شعارهای ملی بودند. این شعارها، شعارهای وابستگی مردم عرب به زمینشان، شعارهایی علیه شوونیست و نژادپرستی، علیه مصادره زمینهای کشاورزی و برای آزادی زندانیان سیاسی بوده است.
به نظر شما تغییر و تحولات سیاسی در کشورهای عربی بر اعتراضهای مردمی در اهواز تاثیر داشته است؟
مردم عرب اقلیم اهواز یا عربستان ایران از دو منبع تاثیر میپذیرند: یکی از تحولاتی که در ایران صورت میپذیرد و یکی دیگر تحولاتی که در جهان عرب. اینها غیر از زبان، فرهنگ و سنتهای مشترکی با جهان عرب دارند. این در واقع تاثیر و تاثر از جهان عرب به امروز و دیروز برنمی گردد، بلکه از دهههای گذشته این مردم تحت تاثیر مبارزات مردم عرب از دوره جمال عبدالناصر در مصر تا عبدالکریم قاسم در عراق و سایر تحولات جهان عرب بودند و این تاثیرات را بر مردم عرب اقلیم اهواز دیدیم. اکنون هم چون این مردم زبانشان زبان عربی هست شبکههای الجزیره، بیبیسی عربی و العربیه را تعقیب میکنند و تحت تاثیر تحصنها، اعتراضها و شعارهای مردم تونس، مصر، سوریه، لیبی، بحرین و دیگر کشورهای عربی قرار میگیرند. شما فکر کنید در خود ایران مردم فارس و غیر عرب هم شبکههای العربیه و الجزیره را برای انقلابهای جهان عرب پیگیری میکنند، چه برسد به خود مردم عرب عربستان ایران که زبانشان عربی است و در کنش و واکنش با جهان عرب قرار میگیرند.
تا چه اندازه جنبش اعتراضی مردم ایران موسوم به جنبش سبز بر مردم اهواز تاثیر داشته است؟
متاسفانه تاثیر جنبش سبز بر مردم عرب اهواز چندان زیاد نبوده است. یعنی جنبش سبز نتوانست تنها مردم عرب عربستان ایران، مردم آذربایجان، بلوچستان و حتی تا اندازهای مردم کردستان را جذب کند. الان مردم آذربایجان مبارزاتشان را به نوعی جداگانه پیش میبرند. کردها تا اندازهای سعی میکنند هماهنگی کنند ولی هنوز هم هماهنگی کامل با جنبش سبز در میان کردها وجود ندارد. من بارها گفتم و از رهبران جنبش سبز درخواست کردهام به خاطر اینکه عربها، کردها، بلوچها و ترکها را به مبارزات دموکراسیخواهانه مردم ایران پیوند بدهند باید از خواست این خلقها برای تشکیل یک سیستم فدرال در آینده ایران حمایت کنند. این را باید آقای کروبی و موسوی مطرح کنند. آقای کروبی برای ملیتها برنامه بهتری از آقای موسوی داشت، ولی هیچگاه پیگیری نکردند. هرچند آنان در شرایط تنگنایی قرار دارند ولی آن زمان که شرایط مناسب بود این کار را نکردند. من بارها به واسطه رسانههای خارج از ایران از رهبران جنبش سبز خواستم این خواست ملیتها را برقراری یک سیستم فدرال، به عنوان یک برنامه استراتژیک اعلام کنند. متاسفانه این کار انجام نگرفته است تا زمانی این کار نشود جذب مردم عرب اهواز، کردستان و آذربایجان در هم پیوندی با جنبش سبز مشکل خواهند داشت و ما این را میبینیم.
در ۱۵ آوریل سال ۲۰۰۵ مردم اهواز به «تغییر بافت جمعیت» اعتراض کردند که منجر به کشته و زخمی شدن دهها تن شد. آیا هنوز تغییر بافت جمعیت در مناطق اهواز ادامه دارد؟ این مسئله به چه شکلی بوده است؟
در ۱۵ آوریل سال ۲۰۰۵ گرچه در تهران بودم ولی بعد از ۱۵ روز دستگیر شدم. علت آن انتقاد از حاکمیت به خاطر کشتار مردم در تظاهرات مسالمتآمیز عرب بود. اعتراضها نه تنها در اهواز بلکه در حمیدیه، خفاجیه، فلاحیه، خلفآباد و در سایر شهرها و روستاها انجام گرفت. این یک خیزش همگانی مردم عرب اهواز بود و تنها مربوط به شهر اهواز نمیشد. من بعد از آن رویداد، بازداشت و به پنج سال زندان محکوم شدم. به هر تقدیر قصدم این است که بگویم تغییر بافت مردم به زیان مردم عرب هنوز ادامه دارد، البته پیشتر هم وجود داشته است. تغییر بافت جمعیت استان از دوره رضاشاه و پسرش تا جمهوری اسلامی بخصوص در ۱۵ سال اخیر وجود داشته و همواره کسانی بودند برای تغییر بافت جمعیت استان به سود غیر عربها برنامهریزی کردهاند. استانی که هم اکنون خوزستان نامیده میشود از نظر تاریخی خود ایرانیها اسمش را گذاشتند عربستان. این استان همواره عربنشین بوده و حاکمان عرب بر آن حاکم بودند و در دورههایی مستقل بود. بنا به گفته سیداحمد کسروی در تاریخ ۵۰۰ ساله ایران در دورهای خودمختاری کامل داشت. آخرین حاکم عرب این منطقه یعنی شیخ خزعل کعبی بود که توسط رضاشاه در سال ۱۹۲۵ میلادی سرنگون شد. از سال ۱۸۷۸ تا ۱۹۲۵ یعنی به مدت سی سال استان عربستان ایران از خودمختاری کامل برخوردار بوده است. یعنی خودمختاریای درحد خودمختاری و فدرالیسمی که هم اکنون کردها در عراق دارند. اختیارات وسیعی نیز از سوی حاکمیت قاجار داشت و بعد توسط رضاشاه سرنگون شد. ولی حاکمیت کنونی همیشه فکر و ذکرش این بوده که ترکیب جمعیت این استانها را به ضرر عربها تغییر بدهند و این از نظر قوانین بینالمللی جنایتی است که باید زمانی به خاطر آن محاکمه بشوند.
در انتها اگر نکتهای دارید بفرمایید.
از نیروهای دموکرات و چپ در ایران میخواهم که به ندای هموطنان عرب خود گوش فرا دهند و آنانی که متاثر از رسوبات عربستیزی و شوونیسم ضد عربی هستند از این رسوبات رها بشوند. ببینند این مردم که از نژادپرستی و عربستیزی رنج میبرند هموطنان خودشان هستند. حقوقی دارند که این حقوق از طرف قوانین بینالمللی به رسمیت شناخته شده است. باید به داد این مردم برسند و اخبار دستگیریها، کشتهشدگان، مجروحان و زندانیان و ستمهایی که به مردم عرب میشود را در رسانههای خود بازتاب بدهند. اگر این کار را نکنند مردم عرب را نسبت به خودشان بدبین میکنند. این سخن من نه تنها با رسانههای فارس زبان بلکه با احزاب و گروهها و شخصیتهای ایرانی هم هست تا هموطنان عرب ایرانی را به چشم هموطن برابر نگاه کنند و به دادخواهیهای آنان توجه کنند.
رادیوزمانه