English            Latin   

برای دریافت مطالب جدید به این آدرس www.azoh.net  مراجعه فرمایید

Yeni Adresimiz www.azoh.net

New Address www.azoh.net 

گفتنی است این سایت آرشیو مطالب منتشر شده از اسفند 89 تا دی 92 و همچنین از مهر 94 تا شهریور 95 را شامل می شود
 

غیبت رهبری در انقلاب‌های کنونی، امتیاز یا ضعف؟ - فرج سرکوهی

موج پرقدرت جنبش ها و انقلاب هایی که از تونس آغاز و پس از اوج گیری در مصر چون سیلابی پرتوان به اردن، لیبی، بحرین، یمن، الجزایر و دیگر کشورهای استبدادی عرب زبان آفریقا و خاورمیانه سرایت کرده است، در هر کشور و جامعه متناسب با مناسبات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی، موقعیت بین المللی، سطح و عمق فرهنگ عمومی، توان و صف بندی نیروها و ساختار لایه های اجتماعی، شکل و محتوایی متفاوت داشته و سرنوشتی متفاوت را تجربه می کنند اما و به رغم تمایزات گوناگون می توان برخی خصلت های عمومی مشترک را در این جنبش ها و انقلاب ها تشخیص داد.

غیبت یا نبود رهبری در قالب تشکل های کلاسیک و سنتی چون احزاب، جبهه ها، اتحادیه ها، ائتلاف ها و شخصیت های کاریسماتیک مرجع و برخوردار از نفوذ همه گیر، از بارزترین وجوه مشترک جنبش ها و انقلاب های کنونی در کشورهای عرب زبان آفریقا و خاورمیانه است.

روند تا کنونی این جنبش ها با انفجار تا حدی خودانگیخته اکثریت مردم علیه حاکمان مستبد، پیوند و همسویی طبقه متوسط، کارگران، زحمتکشان و لایه های فقیر و کم درآمد شهرنشین، نیاز مبرم جامعه و مردم به دموکراسی و غیبت یا نبود رهبری اپوزیسیون سنتی مشخص شده و اشکال نوین سازمان دهی متکی به شبکه های اجتماعی و اینترنتی بخش عمده ای از کارکرد تشکل های سنتی را بر عهده گرفته اند.

غیبت احزاب، سازمان ها و نهادهایی که در دوران های گذشته نقش اپوزیسیون و کارکرد رهبری را ایفاء می کردند، نیروهای تحول خواه و جوان انقلاب ها و جنبش های کنونی کشورهای عرب زبان را از بار سنگین و بازدارنده سنت های فکری، سیاسی و ایدئولوژیک گذشته و از محدودیت های فکری، سازمانی و سیاسی نسل های پیشین رها می کند.

این غیبت که از آن می توان به غیبت به زمان ضرورت حضور یاد کرد، می تواند به امتیازی برای جنبش های کنونی بدل شده و راه را بر ابداع تشکل های سیاسی و مدنی نو و گرایش های فکری و سیاسی تازه و متناسب با تحولات زمانه باز کند.

بیرون راندن مستبدانی چون مبارک در مصر و بن علی در تونس، که به محور خشم و نارضایتی ها بدل می شوند، با خیزشی همگانی و مقاوم ممکن است اما تحقق اهداف جنبش و از جمله تحقق حدی از دموکراسی و عدالت اجتماعی، از خواست های مشترک اغلب جنبش های کنونی، دشوار و در کوتاه مدت ممکن نیست.

تحقق هدف های اساسی تری از این دست به تغییرات حقوقی و قانونی، ساختاری، فرهنگی و اجتماعی نیازمند بوده و در کوتاه مدت ممکن نیست.

تداوم ضروری جنبش برای تحقق این گونه اهداف بدون رهبری دشوار است هرچند رهبری می تواند نه در قالب رهبری واحد سنتی به سیاق گذشته که در قالب رهبری متنوع، متکثر و چند صدایی به روال دوران کنونی تحقق یابد.

اما اگر رهبری همگن و متناسب با زمانه و موقعیت به تدریج از بستر جنبش های کنونی برنخیزد یا سرکوب خشن امکان شکل گیری آن را کور کند، فقدان یا نبود رهبری چند صدایی با نفوذ می تواند به چشم اسنفدیار این جنبش ها بدل شده و چون کمبود یا ضعفی جدی تاثیرات منفی خود را در تداوم روند جنبش ها و انقلاب ها بر جای نهد.

حذف به دلیل استبداد و فقر فرهنگی

طیف های گوناگون و گرایش های فکری و سیاسی گذشته جوامعی که اکنون به بستر انقلاب ها و جنبش های دموکراسی خواهی بدل شده اند، از طیف رنگارنگ اسلام گرایان تا ملی گرایان، پان عربیست ها، کمونیست ها، سوسیالیست ها، بعثی ها و ده ها گرایش دیگر، استنخوان بندی فکری و فرهنگی اپوزیسیون کشورهای عربی را در گذشته شکل می دادند.

اما نفوذ این گرایش های فکری نیز در جامعه، چون نفوذ احزاب و نهادهای اپوزیسیون سنتی هوادار این گرایش ها، کم رنگ شده و این گرایش ها نیز هژمونی فکری و فرهنگی را از دست داده اند.

استبداد حکومتی و فقر فکری و سیاسی اپوزیسیون سنتی در این روند نقشی مهم داشتند.

استبدادهایی که اکنون با خیزش و شورش مردم خود درگیراند، عمری به قدمت چندین و چند دهه دارند و در چندین و چند دهه حکومت بلامنازع خود به یاری اهرم های خشن امنیتی، پلیسی و نظامی، سرکوب فیزیکی و فرهنگی و حذف آزادی بیان و رسانه ها، همه احزاب، سازمان ها و نهادهای سیاسی، صنفی و دموکراتیک مخالف و منتقد را نابود و از شکل گیری نهاد های مدنی، اتحادیه ها، سندیکاها، کانون ها و دیگر نهادهای صنفی مستقل غیردولتی جلوگیری کرده اند.

حکومت های استبدادی این جوامع همه گرایش های اپوزیسیون را با شدت و ضعف متفاوت نابود کرده یا به محافل کم شمار و حاشیه ای تقلیل داده و در برخی موارد چون مصر، برخی گرایش های اپوزیسیون را با دادن سهمی ناجیز و بی تاثیر در پارلمان های فرمایشی، به شرکای ضعیف حکومت بدل کردند.

در برخی از این جوامع، چون لیبی، حتی محافل چند نفره روشنفکری نیز تحمل نشده و در برخی چون مصر گرایش هایی چون «اخوان المسلمین» تا حدی و به شرط پذیرش چارچوب های استبدادی تحمل می شدند .

شخصیت ها و رهبران مخالف نیز اعدام و بازداشت شده و یا با تبعید اجباری و دور شدن از جامعه خنثی و به فراموشی و ناآگاهی از تحولات جامعه محکوم شدند.

اما غیبت یا حضور کم رنگ و بی نفوذ احزاب، نهادها و شخصیت های اپوزیسیون سنتی کشورهای استبدادی عرب زبان نه فقط حاصل سرکوب استبدادی دراز مدت که بعلاوه حاصل شکست سیاسی و ائدیولوژیک، ناتوانی آنان از درک، تحلیل و جذب تحولات ساختاری جامعه خودی و جهان و ناهماهنگی ساختار و برنامه های این نهادهای سنتی با تحولات جامعه نیز هست.

ترکیب نوین نیروهای تحول خواه

اغلب انقلاب ها و جنبش های کنونی، برعکس جنبش های دهه های پیشین، نه از بستر قیام های دهقانی و کارگری و لایه های سنت گرای جامعه و نه از خاستگاه استقلال طلبی، مبارزه ضد استعماری یا ضد امپریالیستی کلاسیک، که از بستر لایه های شهرنشین مدرن یا نیمه مدرن جوامع پیرامونی برخاسته اند.

در اغلب این جنبش ها جوانان طبقه متوسط و متمایل به مدرنیته غربی با فقرا، زحمتکشان شهری و لایه های کم درآمد شهرنشین همسو شده و به جای خواست ها و شعارهای گذشته نفی استبداد، استقرار دموکراسی و مبارزه با فقر و فساد را چون خواست های اصلی خود مطرح می کنند.

اغلب جنبش های کنونی نه بر اثر فراخوان سازمان های سیاسی کلاسیک سنتی که بر بستر موج خودانگیخته ای شکل گرفته اند که برای ارتباط گیری از شبکه های اجتماعی چون دانشگاه، خانواده، محله ها و محل های کار و از شبکه های اینترنتی و ماهواره ها بهره می گیرد.

در انقلاب ایران در سال 1357 شبکه گسترده مساجد و حسینه ها، شبکه پرنفوذ روحانیت و رهبری سیاسی و فرهنگی آیت الله خمینی نقش اصلی را داشتند و انقلاب ایران از این منظر به انقلاب های کلاسیک اواخر قرن نوزدهم و نیمه اول قرن بیستم شباهت می برد.

اما جنبش ها و انقلاب های کنونی کشورهای عرب زبان در ابعادی از خود و از جمله در غیبت رهبری واحد و در تنوع، کثرت، چند صدایی بودن و رنگارنگی فکری و سیاسی و تشکیلاتی به برخی مولفه های پست مدرن شباهت می برند و آن هم در جوامعی که می کوشند راه خود را در عرصه ساختار سیاسی به مدرنیته باز کرده و در حال گذار به مدرنیته هستند.

خواست های اصلی و محوری این انقلاب ها نیز نه از مفاهیم برآمده از مکاتب کلاسیک فلسفه سیاسی و برنامه های احزاب و رهبران سیاسی سنتی که از بستر نیازها و خواست های عمومی لایه های شهرنسین برخاسته و بر دموکراسی و همراه با آن بر حذف فقر، تبعیض و فساد و کاستن از شکاف بین فقرا و ثروتمندان متمرکز شده است.

پس از فروپاشی شوروی و پیروزی انقلاب های مسالمت آمیز در کشورهای بلوک شرق سابق و در دوره ای که نئولیبرالیزم و خصوصی سازی چون نسخه ای برای مداوی همه دردها مطرح می شد، گرایش معطوف به قدرت در سیاست «انقلاب» را چون ارزشی منفی مطرح و تنها راه تحول را به اصلاحات درون حکومتی محدود می کرد.

اما استبدادهای حاکم بر کشورهای عرب زبانی چون مصر، تونس و لیبی با توسل به سرکوب خشن و نهادینه شده راه را بر گذار مسالمت آمیز به دموکراسی و اصلاحات درون حکومتی سد کرده و در کشاندن جامعه به انقلاب و بازگرداندن ارزش مثبت این مفهوم نقشی مهم ایفا کردند.

در اغلب جوامعی که اکنون با شورش و جنبش دموکراسی خواهی درگیراند میانگین سنی جمعیت 20 تا 25 و حداکثر 30 سال است. نرخ خط فقر در این جوامع، بجز در برخی کشورهای نفتی چون بحرین، لیبی و عربستان، از بالاترین نرخ های در جهان است.

تمایل به غرب و حد نفوذ اسلام گرایان

برخی مولفه های فرهنگی و پاره ای مفاهیم و شعارهای انقلاب های گذشته در کشورهای عرب زبان آفریقا و خاورمیانه از فرهنگ غالب بر جنبش های کنونی این کشورها ناپدید شده اند.

مبارزه با امپریالیزم آمریکا و اسراییل در این جوامع از عمومی ترین شعارهای جنبش های گذشته بودند اما در خیزش های کنونی و دستکم تا کنون شعار «مرگ بر آمریکا یا اسراییل» شنیده نشده و حتی اخوان المسلمین مصر نیز از طرح این گونه شعارها خودداری کرده اند.

حد، سطح، برد و نفوذ فرهنگی و سیاسی احزاب اسلامی در خیزش های اخیر کشورهای عرب زبان هنوز روشن نیست اما این نکته روشن شده است که این احزاب رهبری انقلاب ها و جنبش ها را در انحصار ندارند.

مفهومی چون «ولایت فقیه» در تسنن وجود ندارد. بنیادگرایان افراطی متمایل به گرایش هایی چون «القاعده» از احیاء خلیفه گری اسلامی سخن می گویند اما نفوذ بنیادگرایی اسلامی در توده های مسلمانان عرب زبان نفوذی حاشیه ای بوده و با نفوذ احزاب و سازمان های اسلامی میانه رو قابل مقایسه نیست. این احزاب خواستار اجرای برخی قوانین شرعی هستند اما سودای برقراری حکومت اسلامی را مطرح نکرده و یا به آینده ای دور محول می کنند.

شبکه های اجتماعی و اینترنت

بر اساس آمارهای اعلام شده هم اکنون در دنیا حدود دو میلیارد نفر، یعنی تقریباً یک سوم ساکنان کره خاکی، از شبکه اینترنت بهره می گیرند و این رقم روز به روز افزایش می یابد.

شبکه های اینترنتی و تلفن های همراه نقش مهمی را در سازمان دهی شورش ها و انقلاب های کنونی کشورهای عرب زبان ایفا می کنند اما این نقش و تاثیر و برد و نفوذ این شبکه تنها در کنار فعال شدن شبکه های اجتماعی چون خانواده، محل کار، محله و دانشگاه معنا یافته است.

تجربه برخی کشورهای دیگر نشان می دهد که برد، نفوذ و تاثیر شبکه اینترنت و ماهواره ها، جدا از شبکه های اجتماعی، به لایه های کم شماری از جامعه محدود خواهد ماند.

غیبت احزاب و دیگر تشکل های اپوزیسیون سنتی در انقلاب ها و شورش های کنونی کشورهای عربی راه را بر شکل گیری گرایش های فکری، سیاسی و تشکیلاتی نو و متناسب با زمانه باز می کند و گرایش ها و اشکال نو به تدریج از بستر جنبش ها ظهور کرده و تعاریف جدیدی را در فلسفه سیاسی ابداع خواهند کرد.

Share/Save/Bookmark
 
آدرسهای ما - Follow us

YouTube

 -----

Facebook

----- 

Twitter