English            Latin   

برای دریافت مطالب جدید به این آدرس www.azoh.net  مراجعه فرمایید

Yeni Adresimiz www.azoh.net

New Address www.azoh.net 

گفتنی است این سایت آرشیو مطالب منتشر شده از اسفند 89 تا دی 92 و همچنین از مهر 94 تا شهریور 95 را شامل می شود
 

پاسخ به مقاله روزنامه اصلاح طلب شرق در رد زبان ترکی نوشته محمد بقائی ماکان ــ یونس زارعیون

اخیرا در سالگرد روز جهانی زبان مادری روزنامه اصلاح طلب شرق مطلبی با عنوان «اینجا ایران است» تحت نامه ای به وزارت ارشاد از طرف فاشیست محترم محمد بقائی ماکان نوشته شده است.

دری موی های امثال ماکان (بخوانید ماتاه) درخور پاسخ علمی نبوده و فقط به خاطر اینکه آقای ماتاه ملت آذربایجان را مخاطب قرار داده و در خیالات خویش اصلا وجود چنین قومیتی را در ایران منکر می شود، تا جائی که ادعا می کند که آذربایجانی ها را بهتر از خودشان می شناسد، با ادبیات خود ایشان پاسخ داده می شود تا واقعیتی که هر روز بیشتر از دیروز عذابشان می دهد برای جناب ایشان و سایر فاشیست های نیمه محترم ملموستر گردد.

آقای بقائی ماتاه در ستون اول نامه فوق العاده روشنفکرانه خود بعد از خواندن لهجه شیرین آذری به زبان باقاعده و سومین زبان باقاعده دنیا از طرف سازمان یونسکو چنین آورده است: (( آذری کنونی خاص ایران و سرزمین هائی است که در محدوده ایران فرهنگی قرار می گیرد. بیشتر واژگان این گویش از زبان فارسی تشکیل یافته و از همین رو تفاوت اساسی با زبان ترکی دارد. به طوری که نه آذری زبانان ترکی را در میابند و نه ترک زبانان آن را می فهمند. بنابراین اگر نیک بنگریم چیزی بنام زبان ترکی در ایران وجود ندارد.))

همانطور که میبینید نویسنده براساس ضربه مهلکی که در دوران کودکی وی را متوجه شده است، به دری وری نوشتن افتاده و وقاحت را تا جائی رسانده که بجای آذربایجانیان هم حرف می زند و هم تصمیم می گیرد. وی در ادامه دری وری نوشتن که حاصل همان ضربه دوران بچگی است، می گوید بیشتر واژگان زبان ترکی از فارسی تشکیل یافته اما هیچگاه از آن واژگان نامی نمی برد تا ما ترک زبانان نیز بدانیم کدام واژگانمان که بیشترین هستند از نظر ایشان از زبان فارسی تشکیل یافته است؟!! و بعد نیز نتیجه می گیرد که زبان ترکی که ایشان اسمش را گویش آذری گذاشته، با واژگان ترکی تفاوت اساسی دارد، به ذکر تفاوت اساسی نیز نمی پردازد. انتظار دارد که خواننده آذربایجانی بعد از خواندن جفنگیات وی از گذشته خویش پشیمان شده و از آقای ماتاه به خاطر شناساندن ایل و تبار ترکان ایران از او تشکر نمایند. زهی خیال باطل. وی در پایان پاراگراف مدعی می شود که ترکها زبان آذری را نمی فهمند و آذری ها زبان ترکی را. اگر منظور آقای ماتاه ما هستیم که خانواده بنده و سایر خانواده های آذربایجانی بخصوص مسن ترین ها زبان ترکی کشور آذربایجان و ترکیه را بهتر از زبان فارسی متوجه می شوند. حال جنابعالی از کجا به این نتیجه رسیده اید. بماند که نامه تان به درد هم قماشان خودتان می خورد. اما برای آنان که حتی بعد از مقاله به بنده خرده خواهند گرفت که چرا توهین کرده ام، و چرا مقاله ام بر اسلوب علمی استوار نیست. جمله ای از پرفسور فرزانه زبان شناس و نویسنده کتاب قواعد زبان ترکی می آورم (( ایشان معتقد است که یک ترک زبان در هر کشور ترک زبان برای یک هفته اقامت کند، کاملا متوجه زبان ترکی آن کشور خواهد شد و مشکلی نخواهد داشت.)) و در جواب دیگر آقای ماتاه مانند این است که بگوئیم یک انگلیسی، زبان ساکنان آمریکای کنونی را بخاطر لهجه آمریکاییشان متوجه نشود.!!

در مورد شخصیت و درجه علمی پرفسور فرزانه نیز همین بس که غلامحسین ساعدی دیگر نویسنده تبریزی می گوید که در آلمان وقتی کتاب قواعد زبان ترکی مرحوم فرزانه منتشر شد در دانشگاههای آلمان از آن به عنوان یک اثر مهم در حوزه زبان شناسی نام برده می شد. اما متاسفانه انتشار کتاب فوق در ایران هیچگونه بازتابی نداشت. می دانید چرا؟ چون آنموقع هم دوستان و هم فکران جنابعالی می گفتند که در ایران اصلا ترک وجود ندارد تا زبانی هم داشته باشد!!

در ادامه به شبکه های رادیویی و ماهواره ای بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی پرداخته و گفته اید ((شوربختانه هیچیک از فرستنده های ماهواره ای داخل در پی مقابله و طرح تقابل مسلم تاریخی برنمی آیند)) آقای کاکان (ببخشید ماتاه) کدام واقعیت مسلم تاریخی؟ مردم آذربایجان واقعیت های تاریخی مربوط به خودشان (زبان، فرهنگ، موسیقی و ...) در همان شبکه ها می بینند و می شنوند. منطقه آذربایجان و شهر تبریز را همان شبکه ها بیشتر از تلویزیون خودشان که جز توهین و مسخره نمودن زبانشان کار دیگری نکرده، می بینند. اما در مقابله با آن شبکه ها زیاد زور نزنید که در مقابل حرف های حق چه خواهید گفت، به جز حرف ها و ادعاهای مسخره ای جز (در ایران ترک وجود ندارد.)

به نویسنده کتابی که هم اکنون منتشر شده تاخته و فرموده اید که کتاب فوق نباید منتشر شود. در دنیای روشنفکری معمولا اگر کتابی منتشر شود که به مذاق کسی خوش نیاید باید به وسعت مطالب همان کتاب در نقد آن باید مطلب نوشت. اما همانگونه که خود در عنوان مقاله تان آورده اید ((اینجا ایران است)) و به نظر شما و به مانند قرون وسطی باید هم کتاب را سوزاند و هم نویسنده آن را به دیرک بسته و با آتش کتابها و هیزم فاشیزم آتش زد.

گفته اید نشریه چپ گرای یولداش به خاطر محتوای تجزیه طلبانه و درخواست آذربایجانی ها توقیف شد. باز خود را وکیل مدافع آذربایجانی کرده و با چه حقی از طرف آذربایجان و آذربایجانی حرف زده اید. تاریخ گواه بر این مدعاست که اولین چاپخانه، مدرسه، روزنامه و رمان و ... در تبریز منتشر شده و آذربایجانی تابحال خواهان بسته شدن یک روزنامه، یک موسه فرهنگی و مدرسه و ... را نداشته است. حال چگونه و با چه روئی مدعی می شوید بماند که بماند که بماند.

از نامربوط بودن کلمه «آذربایجان» موطن قوم بزرگ آذر به زبان فارسی ناراحت شده اید، و آنرا مربوط به خلیج فارس دانسته اید. حال آنکه همفکران شما در آذربایجان بخاطر تفکر جنابعالی نامهای ترکی آذربایجان را عوض نموده و به جای آن نام های فارسی نامربوط آن هم حتما برای ایجاد وحدت شده، شده اند: ((توفارقان/آذرشهر، سویوق بولاق/مهاباد، خیاو/مشکین شهر، توتائو و جیغاتی/ زرینه رود و سیمینه رود، قارا سو/ سیه رود و موارد دیگر)) حال که چنین کاری در آذربایجان انجام می دهید، نباید ناراحت تغییر نام خلیج فارس شوید. زیرا شما و دوستانتان استاد اینکار هستید.!!

در جمله ای دیگر نوشته اید ((نویسنده کتاب که سراسر تحریف و جعل تاریخ آذربایجان است، افتخار می کند که در رگهایش به عنوان آذربایجانی خون ترکان جاری است و این را به تمام آذربایجان تعمیم می دهد.)) ناراحتی شما برایم قابل لمس است. اما برای اینکه بیشتر ناراحت شوید باید به عرض برسانم که اگر خلاف این بود باید تعجب می کردید. آذربایجانی به ترک بودن خویش سالهاست که افتخار می کند و خون پدران دلیر و جنگ آور خویش را در رگهایش حس می کند. پس بیشتر ناراحت شوید.

در ادامه بعد از آسمان ریسمان کردن که ای هوار نویسنده به شخصیت های ایرانی 50 سال اخیر توهین کرده است، زبان فارسی را بیگانه ای برای آذربایجان قلمداد نموده است. نتیجه گرفته اید که ((اینهمه جسارت با کدام پشتوانه صورت گرفته است؟ آیا تخریب هویت ایرانی و تهدید تمامیت ارضی معنایی جز این دارد؟)) در پاسخ باید بگویم آقای ماکان زبان ترکی آذربایجانی را از اساس منکر شده و کشف نموده اید که بیشترین واژگان این زبان فارسی است. حال آنکه زبان فارسی را تا حد هویت ایرانی و تمامیت ارضی بالابرده اید. حال مذاقتان خوش میاید که بگوییم بیشتر واژگان اساسی زبان فارسی، ترکی و عربی است. پس زبانی به نام فارسی وجود نداشته و این زبان به گفته زبان شناسان لهجه سی و سوم زبان عربی محسوب می شود.. بهتر است بدانید که تهدید زبان فارسی به هیچگاه تهدید تمامیت ارضی نمی باشد. همانگونه که تهدید تمامیت ارضی تهدید زبان فارسی نیست.

در ادامه مذهبی شده و تخریب مساجد از طرف رئیس جمهور آذربایجان را محکوم نموده اید. اما بهتر است بدانید که در زمان فروپاشی شوروی 18 مسجد در آذربایجان فعال بود که هم اکنون بیش از 2500 مسجد در آنجا به فعالیت می پردازند. در مورد دیگر، تخریب مسجد در آذربایجان به خاطر مسائل شهرسازی بوده و مساجد بیشتری در شهر باکو بازسازی شده و تحویل مسلمانان شیعه آن سوی آراز قرار داده شده است. حال آنکه تخریب مسجد در همین شهر تبریز خودمان که اتفاقا آثار باستانی نیز بوده در راسته کوچه و سید حمزه تبریز تخریب شده است. یکی به خاطر تعریض خیابان و مسجد واقع در خیابان ثقه الاسلام که در نوع خود شاهکار معماری شناخته می شد. متاسفانه به دست کوردلان به خاطر تجمع دراویش تخریب شد.

اما در مورد رهبری آذری های جهان، جنابعالی در اول مقاله گفتید که آذربایجانی های ایران نه زبان آنها را می فهمند و نه مردم کشور آذربایجان زبان ما را متوجه می شوند پس نباید ناراحت گفته های رئیس جمهور کشور آذربایجان آذربایجان باشید. چرا ناراحت شده اید، برمی گردد به تناقض های مقاله و محکومیت خودتان به دست خودتان در مقاله خودتان!!

ناراحت شده اید که نویسنده کتاب زبان ترکی را مقدس اعلام نموده و سوال مطرح نموده اید که ((علم کردن و سخن گفتن از زبان بیگانه به عنوان زبان مقدس در کشوری که زبان آن زبان دوم جهان اسلام می باشد چه معنایی دارد؟)) اولا زبان ترکی برای هر آذربایجانی ترک زبان و با هویت و با فرهنگ زبان مقدس است. این زبانی است که نیاکان ما در ماهنی های سازهای عاشیق های دوره گرد و اجدادمان که پشت در پشت سوار بر اسب های رهوار خود دشت های آسیا و اروپا را زیر پا گذاشتند و بعدها از طرف پیامبر گرامی اسلام به عنوان شمشیر اسلام لقب گرفتند، به ما ارث رسیده است. این زبان را در داستانهای عاشقانه و حکمتانه دده قورقود و قوتادغو بلیغ و ... و شعرهای عرفانی حضرت فضولی، نسیمی، نظامی گنجوی، شهریار و ... زنده نگه داشته ایم. این زبان (ترکی) زبان لای لای مادرانمان به گاه نوازش فرزندانشان و زبان بایاتی های اجدادمان است. این زبان هیچگاه برایمان بیگانه نیست. بیگانه زبان و تیپ وهیکل جنابعالی و همفکران جنابعالی هستند، که با هیچ جایگاه علمی و اجتماعی، زبان 30 میلیون ترک ایرانی را بیگانه نامیده و خود را کاشف کشور بزرگی می دانید. وقاحت را تا جائی رسانیده اید که ادعا می کنید که ایل و تبار و زبان من آذربایجانی را بهتر از من می شناسید. در تبریز به افرادی مثل شما (سفیه) می گویند. اگر 40 سال پیش گذرتان به تبریز می افتاد، حتما در «اشح لر قهوه خاناسی» مورد پیشواز و تکریم رندان تبریز قرار می گرفتید به خاطر این کشف عظیمتان.

در سطر چهارمتان بازهم بعد از حمله به مولف گفته اید؛ ((مولف با ذکر شواهد تاریخی و زبانشناختی کاذب و بی اساس تلاش می کند هویت ایرانی را از آذربایجان سلب کند اما منکر تعاریفی است که در معتبرترین دانشنامه های جهان درباره آذربایجان آمده است. بنابراین در جهت هویت زدائی، زبان آذری باستان را جعلی می خواند و پس از آنکه تحقیقات گسترده زبانشناسان برجسته ایرانی را با ناسزا نفی می کند، به نوشته های جعلی و بی بنیاد دو پان ترکیست معروف استناد می کند که از پرورش دهندگان بذر تفرقه در میان ایرانیان آذربایجانی به شما می آیند.)) چرا جنابعالی تعاریف معتبرترین دانشنامه های جهان را در مورد آذربایجان را نیاورده اید؟ یا نمی دانید که اگر نیم نگاهی به آنها بیفکنید تعاریف بر ضد شما خواهد بود. زبان آذری ساخته و پرداخته کسروی و چند پان فارس فاشیست هست که سالهای سال با صرف هزینه های هنگفت سعی در هویت زدائی ترکی از سرزمین آذربایجان داشته اند که الحمدلله سرمایه شان برباد رفته و ضرر کرده اند. تحقیقات زبانشناسان ایرانی را برجسته نشان داده اید و گفته های آذربایجانی ها را که برای زبان خودشان تحقیق کرده اند و این کمترین حق برای هر انسان است، را با نام نوشته های بی بنیاد دو پان ترکیست نام برده اید. از کجا نتیجه می گیرید، که نوشته های آنان بی بنیاد و نوشته های دوستان شما با بنیاد هستند؟!!

در قسمت دیگر نوشته بی محتوایتان گفته اید؛ (( در این کتاب برای آنکه از ماهیت آذربایجانی و هویت آذربایجان غیر ایرانی دانسته شود، تاکید بر اینست که واژه «آذر یک کلمه اصیل ترکی در معنای دلاور مردم قوم آذ است» یعنی از آنجا که آذها ترک بودند پس تکلیف ماهیت و سرانجام هویت آذربایجانی ها روشن است و آنها از زمره آریائی ها و طبیعتا ایرانی بشمار نمی آیند.)) در سخنانی که به نقل از کتاب آورده اید به عنوان سرزمی قوم دلاور آذر همه هم عقیده بوده و در واقع معنای اصیل کلمه آذربایجان همان می باشد. اما اگر معنای دیگری مدنظرتان است ارائه دهید تا پاسخ داده شود. از اتهام و تهمت و فرافکنی فکر نمی کنم در دنیای امروز چیزی دستگیرتان شود. به غیر از بی آبروئی و مسخره اهل فن. اما در زمره آریایی بودن مجبورم چند کلمه ای را به اطلاع برسانم تا شاید به مانن دوستانتان که در شکوه خیالی و خود ساخته قوم و نژاد اصیل و تمدن آریائی غرق شده و چیز دیگری را یارای دیدن ندارید، اندکی به واقعیت نزدیک شوید.

خوشوقتم به عرضتان برسانم در مورد ایل و تبار و افتخار به نژاد آریائی و تمدن موسوم به آن که خود و دوستانتان چندی است بعد از آلمان هیتلری خود را به آن خوش نموده اید، چیزی جز خیال باطل نیست. جناب ماکان امروزه حتی بقایای انسانهای ماقبل تاریخ و استخوانهای دایناسورها کاوش شده و به کمک علم، چند سالگی آنها نیز تشخیص داده می شود. آیا یک ظرف سفالی بنا یا یک ساختمان از تمدن بزرگ آریایی خود به عنوان نمونه می توانید نام ببرید تا بشریت از تمدن آنان استفاده نماید؟ معلم شهید دکتر علی شریعتی می گوید تا کنون در جهان دو نفر آریائی به هم نرسیده و سلام علیک نکرده اند. می دانید معنی این جمله چیست؟ یعنی اینکه اصلا آریائی وجود ندارد تا با هم حرف هم بزنند. تئوری آریایی به مدد دستگاه فاشیستی هیتلر برگرفته از ابر مرد نیچه با کمک علم پزشکی آن زمان درست شد تا چند سالی در اروپا چنان جنایاتی انجام دهد که انسان روی زمین حتی شبها نیز از دست انسان ساخته شده کارخانه هیتلری با مارک آریائی آسوده نباشد. پزشکان آلمان طی تحقیقات خیالی خود در پی اثبات این موضوع بودند که انسان آریائی یک چیز شبیه به دم در انتهای مغز خود دارد و این اصل تمایز این انسان با سایرین شده بود. معلم شهید دکتر شریعتی در جواب این یافته فوف علمی باز هم پاسخ جالبی دارد، او انسان آریائی را متوجه این می کند که اندکی تامل نماید چون آن برآمدگی اضافه دم مغز نبوده بلکه با توجه به هوش و ذکاوت انسان آریائی اگر اندکی نگاه کنند متوجه می شوند که دم خودشان است. این اصل تمایز انسان فاشیست آریائی و هر انسان فاشیست دیگر با سایر انسانهای روی زمین است. جالب است بنظرتان برسانم همین پزشکان آریائی انسانهای دیگر (یهودیان) را برای آزمایش روی صندلی می بستند و با قلم آهنین و چکش زنده زنده کاسه سر انسان بیچاره را می شکافتند تا ببینند که کارکرد مغز انسان غیر آریائی چگونه است.

آری در اوتوپیا و جامعه کثیف خیالی که جنابعالی و دوستانتان آذربایجانی را به آن رهنمون می شوید و مولف کتاب را متهم می کنید که سعی می کنند آنان را از زمره آریائی ها بشمار نیایند، کاسه سر انسان غیر آریائی را از سر جدا می کردند و در جان دادن این انسان بیچاره تحقیق علمی می کردند تا بفهمند که آیا انسان آریائی فکر می کند؟ و چه بسیار موارد دیگر که در بیمارستانها و آزمایشگاههای آلمان فاشیستی عمل جراحی را روی دختران زنده یهودی (درآوردن کلیه، بخیه زدن و ...) انجام می دادند تا انسان آریائی طبابت را یاد بگیرد.

گفته اید نویسنده کتاب سایرین را که دیدگاهش را قبول ننموده و در پی تحریم نام آذربایجان باشند، دیدگاهشان را بیمارگونه می نامد. نویسنده کتابی که شما دل خوشی از او ندارید با انصاف رفتار کرده چرا که هر انسانی که اندک عقل و انصافی داشته باشد دیدگاه امثال شما شما را بیمارگونه که چه عرض کنم دیدگاهی فروتر از هر حیوان درنده ای می داند که غریزه اش درندگی است. اما انسانهائی چون شما که آریائی و از تبار همان فاشیست های کثیف هیتلری هستید، دیدگاه که نه جانور خطرناکی هستید که به جان بشریت افتاده اید. اکنون که قدرت چندانی در دست ندارید، زبان و فرهنگ اصیل ترکیمان را منکر می شوید فردا که قدرت دستتان افتاد و قبل از انقلاب نیز در دستانتان بود و نشان دادید آن چهره کریه و غیر انسانی خود را همان می کنید که پزشکان هیتلر با سایر انسانهای غیر آریائی کردند.

در ادامه نیت فاشیستی و غیر علمی و غیر انسانی خویش را با آوردن فردوسی و اشعار فاشیستس اش بیشتر نمایان کرده اید. تاریخ آذربایجان غیوز از لابلای اشعار شاه پرستانه و نژادپرستانه فردوسی جستن هم هدر دادن وقت است و هم ابلهانه. عمرمان محدود است و برای بررسی تاریخ آذربایجان بزرگان زیادی هستند تا کتابهای آنان را بخوانیم. هر زمان خداوند 1000 سال عمر به ما عطا نمود آن وقت که دیگر کاری نداشتیم شاید دنبال ایرج و رستم و فردوسی رفتیم. اما برای 70 سال عمر مفید و خوش بینانه انسان آذربایجانی نه وقتش را داریم و نه مغزمان سطل آشغال است که اشعار ضدانسانی، ضدمحرومان جامعه، ضد زن (که سراسر اشعارش توهین به مقام والای زن بوده و در مواردی سگان را بر زنان ترجیح می دهد) بریزیم.

در پایان نامه اوج ابلهی و سفاهت خود را به نحو احسن نشان داده، خود ثابت کرده اید که نه تنها از مسائل فرهنگی آذربایجان و زبان این مرز و بوم که از تاریخ پرشکوهش چیزی سرتان نمی شود. فقط در پی اخراج اخراج بخارات معده از وجود فیزیکی فاشیستیتان به نگارش این نامه دست زده اید تا اوج حماقت های یک انسان بی سواد را به سایرین نشان دهید. نوشته اید ((در تعصب بی حد این پان ترکیست که آزادانه از مواهب این ملک بهره می گیرد و در تخریب وحدت و هویتش از آغاز انقلاب با انتشار نشریات ترک زبانی مانند «یولداش» و «وارلیق» و نگارش مقاله و کتاب می کوشد، همین بس که در قلمروی زبان فارسی آثاری مانند شاه نامه، مثنوی و ... اینها را نادیده می گید و در ستایش از زبان ترکی می نویسد)) در اول نامه گفتید که در ایران زبان ترکی وجود ندارد، گویش آذری است که نصف کلماتش فارسی است. پی مرد حسابی خود در نامه می نویسید نویسنده به انتشار نشریات ترک زبان می پردازد. اگر در ایران ترک وجود ندارد این نشریات را چه کسی می خرد و چه کسی می خواند؟؟!!

انتشار و عدم انتشار نشریه یک کار فرهنگی است و در تبریز شهر اولین ها بیش از 30 نشریه هم اکنون منتشر می شود که در کشور ایران مقام اول بعد از تهران را شهر فرهنگی تبریز دارا می باشد. وارلیق نیز نشریه ماهانه و وزینی است که آذربایجانی های بسیاری آنرا می خوانند. انتشار یا عدم انتشار نشریات ترکی نیز به جنابعالی ربطی نداشته و در مورد انتشار یا عدم انتشار حق اظهار نظر ندارید. نوشته اید به آثاری که در قلمرو زبان فارسی است بی اعتنائی شده و در کتاب نوشته شده. عدم اسم بردن از آثاری که در قلمرو زبان فارسی نوشته شده از نظر جنابعالی بی اعتنائی اما فحش و بد و بیراه گفتن به یک ملیت و یک زبان و یک فرهنگ دلسوزی است حتما؟!! گفته اید مولف زبان ترکی را مقدس می نامد که تاکنون در طول تاریخ بشر چنین صفتی برای هیچ زبانی بکار برده نشده است. اما اگر اندکی سر از خواندن اشعار فردوسی که مغزتان را تحلیل داده و باع شده اینگونه به سرازیری و سربالائی بیفتید و گاه نیز چنان در دست انداز گیر می کنید که توانائی بیرون آوردن خود را نداشته باشید

خانم نیکیتا هایدن محقق و زبان شناس معروف آلمانی نظرات جالبی در مورد زبان ترکی دارد که بهتر است نظری کوتاه به آن نیز بیافکنیم. ایشان در مورد اعجاز زبان ترکی می گوید: ((از شیوایی و رسائی و قدرت این زبان هرچه بگوییم کم است، سخت است باور کنیم که این زبان جالب در طول تاریخ و به دست بشر ساخته شده باشد، شاید این زبان حاصل دست موجودات فرا زمینی باشد و یا شاید خداوند این زبان را از طریق پیامبران خویش برای آدمیان فرستاده باشد.)) این گوشه ای از اظهارات یک زبان شناس می باشد. البته ایشان مانند شما و دوستانتان تنها برای دفع فیوضات مغزشان سخن نمی گویند بلکه از روی علم، انهم علمی که بدان واقفند حرف می زنند

در پایان نامه متذکر شده اید که چرا کتاب ایشان را اجازه چاپ داده و کتابی که جنابعالی در وصف فرزانه ایراندوست اقبال لاهوری نوشته اید در دستتان مانده است. اواخر نامه تان بیشتر تجسم کاسه گدائی به دست گرفتن انسان ذلیلی است که از کسی گدائی کار فرهنگی می کند. اما فرزانه محترم متاع انسان با خرد و فرهنگی که برای مردم خویش می نویسد، فروختنی نبوده و مردم خود باید ارزش انسانهای فرهیخته خود را بدانن. اگر کتابتان ارزش چاپ داشت همان ناشر همان گونه که اکنون کتاب های ترکی را هر ناشر برای چاپ می پذیرند چون از فروش آن در میان مردم با فرهنگ و با سواد آذربایجان مطمئن هستند، می پذیرفت و جنابعالی نیازی به گدائی برای چاپ خزعبلات خویش نداشتید که اگر چاپ هم بشود سالیان سال باید در دست ناشر بیچاره بماند.

در پایان باز با طعنه گفته اید که با اجازه به چاپ کتاب شما وقتی گاه و بی گاه از رادیو بشنوند که اینجا ایران است تعجب نککند و باورشان شود. آری ما باور داریم اما امثال شماها هستید که در همان رادیو و تلویزیون و نوشته هایتاتن داد می زنید که اینجا ایران است، ایران تهران است و ما نیز سالیان سال است که فریاد می زنیم ایران فقط تهران نیست.

Share/Save/Bookmark
 
آدرسهای ما - Follow us

YouTube

 -----

Facebook

----- 

Twitter