English            Latin   

برای دریافت مطالب جدید به این آدرس www.azoh.net  مراجعه فرمایید

Yeni Adresimiz www.azoh.net

New Address www.azoh.net 

گفتنی است این سایت آرشیو مطالب منتشر شده از اسفند 89 تا دی 92 و همچنین از مهر 94 تا شهریور 95 را شامل می شود
 

تحلیلی از شطرنج تا تخته بازی در عراق و سوریه؛ پیشروی مان در عراق و سوریه ادامه دارد دکتر کاوه احمدی علی آبادی

عضو هیئت علمی دانشگاه آبردین با رتبه پروفسوری

عضو جامعه شناسان بدون مرز(ssf)

چند هفته اخیر پیشرفتی سریع داشتیم، همچون پیشروی رعدآسای انقلابیون و عشایر عراق (که به غلط جملگی داعش خوانده می شدند، در حالی که داعش کمتر از 10 درصد آنان را تشکیل می دهد) در دو ماه پیش و تصرف چند استان شمالی و مرکزی عراق. اما اینبار بیشتر از روی زمین، روی چرخش های استراتژیک در اذهان و طراحی ها که تحولات آتی عراق، سوریه و حتی منطقه را رقم خواهد زد.

بزرگترین پیروزی در عراق آن بود که دولت آمریکا را متوجه ساختیم که باید در استراتژی اش پیرامون عراق نه تنها تجدیدنظر کند، بلکه تغییر چرخشی اساسی دهد: نخست این که مالکی و دولت اش تظاهر به این می کنند که متحد آمریکا هستند و نه تنها متحد که در حد دست نشانده ای بی اراده اند. دوم دولتمردان آمریکا متوجه شدند که علت تداوم خشونت ها در عراق، نارضایتی فزاینده نه تنها سنی ها و کردها که حتی شیعیانی است که جزو باند مالکی و سپاه قدس نیستند. سوم داعش باید اول تضعیف و سپس نابود شود. نتیجه آن که، آمریکا نه تنها از حمایت مالکی دست برداشت، بلکه بقیه کشورهای غربی را نیز متقاعد ساخت که به مالکی دو دولت اش فشار آورند تا کنار روند؛ یعنی دقیقاً همان گونه که در سناریوی نخستم – که بهترین سناریوی موجودمان نیز بود، به انقلابیون عراقی شرح داده بودم و استراتژی مان برای پیشروی به سوی بغداد و تهییج انواعی از فشارهای داخلی و خارجی با هدف ساقط کردن مالکی و دولت اش، بدون نیاز به تصرف نظامی بغداد بود تا تقریباً بدون تلفات به خصوص تلفات انسانی، به هدفمان برسیم که دقیقاً همین گونه نیز شد. البته موفقیتمان تنها در ساقط کردن مالکی نبود، بلکه در ساقط کردن باند ملاها و سپاه قدس ایران بود، و منصب های دیگری که حاکمیت عراق را شامل می شد، در برگرفت و علاوه بر تغییر وزارتخانه ها، رئیس جمهور عراق نیز تغییر کردند و اینک کسی روی مسند ریاست جمهوری آن تکیه زده که هیچ پیوندی با رژیم ملاهای ایران ندارد، برخلاف طالبانی که علاوه بر اقامت بلندمدت خود و خانواده اش در ایران، هر گاه که نقش واسطه برای حل بحران را ایفاء می کند، میانجی گیری اش به نفع ایران بود. البته این هدفمان را علاوه بر اهرمهایی در عراق و منطقه به کمک اهرم هایی در ایران انجام دادیم و با دست برتری که دولت جدید ایران در مقابل سپاه و روضه خوان های بی سواد ایران یافته بود، از طریق شرایط بغرنجی که برایشان در سوریه و عراق فراهم آوردیم، تأمین کردیم.

با این همه ساده لوحی است که اگر تصور کنیم ایران در عراق چرخشی معنادار در رفتارش انجام داده است. چون ما همان گونه که حاکمیتی دوگانه در داخل ایران داریم، در سیاست هایی که در خارج از ایران نیز دنبال می شود، همین بازی دوگانه تاکنون ادامه داشته است. در دوره اصلاحات نیز دولت ایران در عراق با کشورهای غربی همکاری مفیدی داشت، اما نه تیم امنیتی ایران و سپاه قدس در عراق و آنان در جهتی کاملاً عکس در بمب گذاری ها و ترورهای آن زمان نقش داشتند. ولی دلیل این پارادوکس چیست؟ پاسخ مکفی نیاز به درکی درست از فواید نفس این پارادوکس و دودوزه بازی دارد.

سپاه و نیروهای امنیتی ایران در همان سال اول سقوط صدام، بالغ بر یازده هزار نیروی امنیتی حاضر در عراق داشت که در ساختارهای مختلفی، حتی تحت لوای شرکت های تجاری و تعاونی فعالیت می کردند و در ارتباط نه تنها با گروه های مذهبی شیعی، بلکه بعثی ها و القاعده به شکلی فعالانه بودند و ارتباط و همکاری تنگاتنگی پیدا کردند و شبکه ها و هسته های موازی شان را شناسایی کردند. سپس تعدادی از هسته های موازی القاعده در عراق را به آمریکا لو دادند و با دستگیری آنان نیز بمب گذاری ها و ترورها کاهش پیدا کرد تا اعتماد و توانایی شان را به آمریکا جلب کنند. آن گاه به آمریکا پیشنهاد برای همکاری کردند تا مجوز کمک به دولت تازه تأسیس عراق را به عنوان کسانی که دارای تجربه در امور امنیتی منطقه و عراق و مبارزه با تروریست اند، با چراغ سبز آمریکا برای تأسیس وزارتخانه های کشور و امنیتی عراق را توسط نیروهای امنیتی ایران بدست آورند. با این وجود، آنان در راستای همکاری با آمریکا بازی نمی کردند (گرچه چنین تظاهر می کردند) و خودشان به کمک بعثی های سوریه همزمان در تعدادی از بمب گذاری ها و ترورهای عراق نقش داشتند. دلیل اش هم این بود که آنان متوجه بودند تا زمانی که عملیات تروریستی القاعده و بعثی ها در عراق پایان نیابد، آمریکا بدنبال راه حلی است تا اوضاع عراق را آرام کند و حمله آمریکا به عراق نیز قابل توجیه نخواهد بود. پس بمب گذاری ها و ترورهای موازی را با سازماندهی امنیتی در عراق پیش بردند تا هم عراق را به تدریج در کنترل بگیرند و هم آن مشروعیتی را که آمریکا در عراق از طریق ایجاد آرامش بدنبالش بود، حاصل نشود. آمریکا نیز از طریق تیمی که استراتژی آرامش در عراق از طریق همکاری با ایران را دنبال می کرد، به این بازی غلط ادامه داد، تا به دولت اوباما آگاهی رسانی شد که تصویری که از عراق توسط تیم آمریکایی مسئول پرونده عراق به شما داده می شود، مهندسی شده، ساختگی و غیرواقعی است و مالکی مزدور ایران بیش نیست که تنها زمانی که ملاهای ایران برای کمک به مالکی دچار کمبود و کاستی شوند، از طرف رژیم ملاها فرستاده می شود تا به آمریکا رجوع کرده و گدایی کند. آن زمانی بیشتر هویدا شد که نارضایتی از مالکی به شیعیان نیز گسترش یافت، اما در انتخاباتی تقلبی و مضحک مدعی شد که با اختلافی بسیار زیاد از رقبا برنده شده است! (و پذیرش آن تنها توسط مغز معیوبی در حد ملاهای ایران شدنی بود)

پس ما با هدایت و رهبری عشایر، سنی های ناراضی و انقلابیون عراقی و همزمان داعش از سوریه به عراق بازی را عوض کردیم (کشاندن داعش از سوریه به عراق دیگر بازی شطرنج نبود، بلکه به مثابه بازی تخته بود که در عین حسابگری، دارای ریسک هایی نیز بود، اما برای اتفاقات غیرقابل پیش بینی اش هم می شد، ملاحظاتی را از قبل ارزیابی کرده و به مثابه یک تله برای داعش بگذاریم و چنین نیز کردیم که اینک می بینید داعش در آن گرفتار شده است؛ چون سیاست در دنیای امروز یک علم است و کار تعدادی آدم کش کیست). یک سوم عراق طی تنها 72 ساعت با حمله ای رعدآسا فتح شد و گزارش ها حکایت از قیام مردمی سنی های ناراضی می داد و نیروهای داعش نیز که از سوریه به عراق کشیده شده بودند، ابتدا از انجام رفتارهای وحشیانه ای که در عراق می کردند، سر باز زدند، اما چیزی نگذشت که به تدریج به همان رفتارهای دیوانه وار سابق شان بازگشتند. اما دیگر کمی دیر شده بود و "چند تغییر اساسی و غیرقابل قابل بازگشت" روی داده بود:

1-       همان گونه که قبلاً گفتم، دولت و حاکمیت در عراق عوض شده است. چون اوضاع در عراق و سوریه چنان وخیم شده بود که حتی پاسداران و روضه خوان های ایران نیز نمی توانستند از آن دفاع کنند و سقوط یک سوم عراق، آن هم ظرف 3 روز –کاری که ملاها و سپاه و ارتش ایران در طول 8 سال نتوانستند انجام دهند و زمانی قطعنامه را پذیرفتند که ارتش عراق وارد خاک ایران شده بود و حتی در شرف تصرف اهواز بود- آن هم بدون اطلاع قبلی سپاه قدس و بدر و نیروهای امنیتی عراق، خود حکایت از هم ناآگاهی و هم ناتوانی ژرف شان از شرایط و واقعیت های عراق با وجود حضور چند ساله در آن داشت. اما روضه خوان ها هر چه را که نمی دانستند در طول این سال ها این نکته را دریافته بودند که به جز مزدوران امنیتی و حقوق بگیرشان، سایرین و حتی شیعیان عراق نیز اکنون از آنان منزجرند، اما مرجعیت آقای سیستانی بسیار محبوب است. پس سعی کردند (روضه خوان های بی وجود) با قرار گرفتن در پشت درخواست های سیستانی برای تعویض مالکی، هم اشتباهات فاحش شان را پنهان کنند، هم پشت سیستانی، مسئولیت خالی کردن پشت مالکی را بر گردن وی بیاندازند. این در حالی بود که دولت جدید ایران نیز به سپاه و روضه خوان ها فشار آورده بود که نتیجه کله شقی های کودکانه تان، نه تنها نتوانسته رژیم متحد ایران را در سوریه نجات دهد، بلکه یک ویرانه به جای سوریه بر جای گذاشته که نه تنها دیگر منفعتی برای ایران ندارد که باری شده است برای ما و ما در شرایط تحریم های سخت بین المللی باید هزینه سر پا نگه داشتن آن را هم بدهیم و آیا می خواهند سر عراق هم چنین بلایی بیاورند؟!

2-       راه تنها یک چیز بود: سرکشیدن چیزهایی چنان تلخ و ناگوار که جام زهر تنها لفظ مودبانه آن بود. از آن سوی، وقتی سنی های ناراضی و داعش، ارتش عراق را فرو پاشاندند و در جوار کردها قرار گرفتند، سپاه و روضه خوان های ایران سعی کردند با تجهیز و تجویز به کردهای عراق، آنان را وادار به درگیری با داعش کنند تا شاید خود و دولت دست نشانده مالکی را نجات دهند و در این راه حتی دولتمردان اقلیم کردستان عراق را به ایران دعوت و تهدید کردند. اما بی فایده بود، چون به کردها قبلاً آگاهی رسانی شده بود که در وضعیت تدافعی بمانند و وارد بازی ایران و مالکی نشوند. دولت جدید ایران که خوب می دانست آنان برای رسیدن به اهداف شان، شعورشان به فراتر از تهدید نمی رسد، راه دیگری را آزمود: کمک تسلیحاتی و مشاوره ای به کردها بدون آن که توقع داشته باشند، کردها فرامین شان را گوش دهند تا شاید به جای آن اعتماد کردها را جلب کنند. حالا و با سقوط مالکی، روضه خوان ها و پاسداران ایران حکایت کسی را داشتند که هم شلاق را خوردند و هم "لب خوشگله" را دادند (در راستای انعکاس زیبایی های نظام!) که خیلی شانس بیاورند کارشان در عراق و سوریه به جاهای باریکتر کشیده نشود. آن همزمان شد با بزرگترین اشتباه استراتژیک داعش در عراق که با حمله به کردها و کشتار جمعی ایزدی ها کلید زده شد. چیزی نگذشت که آمریکا و غرب نیز ضمن اتحاد برای مقابله با داعش، همزمان به انواعی از کمک های مستقیم به اقلیم کردستان عراق روی آوردند، در حالی که پیش از آن، هر کمکی را موکول به رفع اختلاف اقلیم کردستان با دولت شیعی عراق می ساختند.

3-       به سرعت دولت آمریکا تغییر موضع داد و اقلیم کردستان عراق را به جای دولت عراق متحد استراتژیک اش برگزید (و دلیل کمک های فزاینده در همه زمینه ها به کردستان به این سبب است). دولت اقلیم عراق نیز دست برتر را برای حل اختلافات اش با دولت مرکزی عراق را یافت و مناطقه مورد مناقشه با دولت عراق را تصرف کرد و برای همه پرسی جهت الحاق کامل شان آماده شد.

4-       داعش با تجمع در مناطق شرقی سوریه و شروع حملاتش به خودمختاری های کردنشین، مشکل ساز شده بود و به خصوص در منطقه کوبانی این خطر وجود داشت تمام خودمختاری به اشغال داعش درآید و هم کردها و هم پناهندگان سایر مناطق درگیری سوریه را که به آنجا پناه برده بوند، قتل عام کند. داعشی هایی نیز که در شرق سوریه پس از آزادسازی بعثی ها از زندان های عراق (با دستور سپاه قدس ایران) تصرفاتی را بدست آورده بودند و نه تنها بر علیه رژیم اسد نمی جنگیدند، بلکه بر علیه ارتش آزاد سوریه و خودمختاری های کردهای سوریه می جنگیدند. کشاندن داعش به عراق هم حملاتشان را به ارتش آزاد سوریه و هم خودمختاری های کردها متوقف کرد و با چرخش ناگهانی شان، بر علیه سپاه قدس و دولت دست نشانده اش در عراق وارد جنگ شدند و همزمان آتش بس بین داعش و ارتش اسد نیز نقض شد. چون مالکی و ملاهای ایران از اسد خواستند تا به مواضع داعش در سوریه و حتی مرز عراق حمله کند و بمباران های ارتش اسد هم آسیب هایی به داعش وارد ساخت و هم داعش را واداشت تا با حمله به مواضع اسد در شرق سوریه، چهار پایگاه نظامی از جمله یک فرودگاه استراتژیک را به تصرف خود درآورد. 40 هزار شبه نظامی شیعه و مزدور عراقی در سوریه نیز که برای دفاع از اسد به آنجا گسیل شده بودند، به عراق برگشتند تا با داعش بجگند و دولت مالکی را سر پا نگهدارند. ولی باز کمی دیر شده بود، هم دولت مالکی ساقط شد و هم حاکمیت عراق تغییر کرد و هم داعش و سپاه قدس و رژیم ملاها به جان هم افتادند و هم کردها مناطق مورد مناقشه را به تصرف شان در آورند و هم حمایت آمریکا و جامعه جهانی را برای مقابله با تروریست ها و کسب حقوق معوقه شان برانگیختند و هم ائتلافی جهانی بر علیه داعش شکل گرفت که دارد به تدریج مناطق متصرفه آنان را از دست شان آزاد می کند (ما کابوس داعش را با این حرکت حساب شده به فرصتی برای زدن دزدان به یکدیگر بدل ساختیم) و هم آمریکا با تصمیم به هدفگیری مواضع داعش ابتدا در عراق و سپس سوریه عملاً وارد جنگ سوریه و پروسه عملیات نظامی مستقیم شد (در حالی که قبلاً از آن اجتناب می کرد) تا مواضع ارتش آزاد سوریه هر چه بیشتر تقویت شود؛ بماند که افق روشنی از اقلیم های جدید برای سنی ها و اقلیت های عراق در پیش روی است. به این می گویند: "یک حرکت طلایی و بی نقص" در شطرنج عراق و سوریه؛ و زدن چند هدف، آن هم "با تیرهای دشمن".

حالا دولت آمریکا باید تصور کند آیا نقش ایران در عراق تغییر کرده است؟ همان گونه که قبلاً هم به دولت اوباما خاطر نشان ساختم و طی همین چند ماه اخیر نیز برایشان ثابت شد، رژیم ملاها تنها زبان زور را می فهمد و آنان به "پسر خوب" در عراق تبدیل شدند، چون ما وادارشان کردیم. مهمتر از آن، تغییر بازی دولت ایران در عراق –همچون دوران اصلاحات- به معنی آن نیست که سپاه و نیروهای امنیتی ایران نیز چرخش بازی داده اند و آنان اینک تنها از تحولات سریع در عراق و ظهور داعش بر علیه شان شوک زده شده اند و سردرگم اند و هنوز در شوک اطلاعاتی شرایط و اتفاقات به وقوع پیوسته به سر می برند. بازی بعدی درست ما همان است که دولت آمریکا در عراق در پیش گرفته است: تغییرات اساسی در وزارت دفاع و به خصوص کشور عراق و ارتش و سرویس های امنیتی عراق و اصلاحاتی اساسی در تمامی ساختارهای قدرت در عراق.

تشکیل دولت جدید عراق موفقیتی بود که به سختی حاصل شد، گرچه هنوز تعیین کننده نیست و مردم ناراضی، اقلیت ها و کردها و سنی ها منتظر نشسته اند که ببینند "در عمل"، "تغییراتی اساسی" را شاهد هستند یا نه و کردها به درستی یک بازه زمانی 3 ماهه برای ارزیابی دولت جهت تصمیم گیری در مشارکت در عراق آینده تعیین کرده اند. بنابراین، ما نباید فراموش کنیم که در عراق اگر می خواهیم به موفقیت برسیم، نباید استراتژی مان تنها آرام کردن امور باشد، که وضعیت قبلی نیز با وجود عدم فروپاشی کشور، نارضایتی کامل را نزد آحاد مردم عراق نشان می داد و بازگشت به آن شرایط برای ما نمی تواند موفقیت باشد. چون از طرف آحاد مردم عراق و به خصوص اقلیت ها و کردها و سنی ها، بازگشت به شرایط ناگوار گذشته، شکست است و ما نیاز به تغییراتی اساسی از طریق نه فقط "اصلاحاتی دولتی و سیاسی" که " تحولات و حتی انقلابی اجتماعی" نیز داریم.

تشخیص و اقدام العبادی، نخست وزیر جدید عراق بسیار درست و تیزبینانه بود که بازگشت نیروهای امنیتی سابق و حتی بسیاری از ارتشیان سابق را به مناطق سنی نشین کنار گذاشت و تصمیم گرفت، نیروهای امنیت ملی را از مردم محلی هر منطقه و استان تشکیل دهد. اصلاحات عملی وی نیز توسط همگان رصد می شود. اگر اقدام او در معرفی اعضای کابینه نظر حداکثری همگان را تأمین نکرد، امری کاملاً طبیعی است، چون بسیاری از مطالبات همه اقوام و اقلیت ها اساساً در تناقض با هم هستند و برخی از آن ها شدنی نیست. کردها باید توجه کنند که نخست وزیر عراق گرچه هنوز تضمینی برای مطالبات شان نداده و کردها نیز ضرب الاجل 3 ماهه را برای آن گذاشتند، اما با تشخیص درست برخی از مشکلات و اصلاحاتی که وعده داده، دورنمایی روشن را نشان داده است و در این مقطع نیز بیش از این هیچ دولتی انتظار نمی رود. پس مطالبات شان را به شکلی معقول و با صبر و پافشاری و البته انعطاف دنبال کنند و پیرامون همه پرسی برای تمامی مناطق مورد مناقشه پافشاری ورزند: انعطاف کردها در همه پرسی باید بر سر این اصل باشد که از همه پرسی برای استقلال چشم پوشی کنند، اما همه پرسی بر سر مناطق مورد مناقشه (و نه فقط کرکوک) بدون استثناء باید صورت گیرد و "هیچ انعطافی در این زمینه ندارم". در صورتی که طی 3 ماه آتی مناطق مورد مناقشه و بخش معقولی از خواسته های کردها تأمین شد که باید مشارکت را ادامه دهید، در غیر این صورت می روید سر "نظامی کنفدرالی" در عراق. درضمن، اقلیم کردستان ضمن دریافت انواع کمک های تسلیحاتی و انسان دوستانه از هر کشوری که داوطلب بود، تنها از حضور "فرماندهان آمریکایی و متحدانش (به استثنای اسرائیل) در اقلیم برای عملیات نظامی" استفاده کند و نه از نظامیان کشوری دیگر (مشخصاً از ایران و نظامیان و سپاه بدر و شبه نظامیان وابسته به آنان استفاده نشود) به هیچ وجه استفاده نکند. هیچ کارشناس نظامی ایران (اعم از ارتش و سپاه) یا نیروهای نظامی و شبه نظامی وابسته به آنان (سپاه بدر، شبه نظامیان شیعه و غیره) نباید در اقلیم کردستان عراق و مناطق مورد مناقشه حضور داشته باشند و در صورتی که قبلاً در خاک کردستان حضور یافته اند، باید ظرف 72 ساعت آنجا را ترک کنند. توصیه هایی را که به شما می شود، جدّی بگیرید و از ساده لوحی پرهیز کنید تا در آینده باز دچار مشکل نشوید.

سنی ها باید تشکیل اقلیم سنی را به جدّ دنبال کنند و سایر اقلیت های عراق همان گونه که قبلاً گفتم باید بروند به سوی تشکیل اقلیمی مستقل از نینوا تا بخش هایی از کرکوک و دیالی و غیره. این تغییرات محسوس که مطالبات بسیاری از سنی ها و مردم محلی و اقلیت ها را شامل می شود، اگر به وسیله دولت جدید عراق انجام و پیگیری شد، به مثابه تغییراتی مشهود توسط آحاد مردم ارزیابی می شود، وگرنه تغییرات در برخی امور سیاسی و حتی اداری و غیره به چشم مردم نمی آیند.

آمریکا توجه کند که هم وزارتخانه های دفاع و هم اطلاعات و کشور عراق (نیروهای امنیتی) باید نه تنها وزراء که معاونان و سایر مدیرانش  کسانی باشند که از مزدوران رژیم ایران (چه رسد سپاه بدر و غیره) نباشند و "در این مورد کوچکترین گذشت یا انعطافی صورت ندهید" (و گرنه پشیمان خواهید شد) و هم ارتش و هم سازمان های امنیتی عراق باید دوباره بازسازی شوند و گرنه ترور و بمب گذاری ها ادامه خواهند یافت. مدیریت سرویس های امنیتی عراق توسط آمریکا حتی از ارتش و عملیات نظامی مهمترند و آن زمانی مشخص می شود که عدم موفقیت آمریکا در عراق به سبب همین در اختیار بودن سرویس های امنیتی عراق در دست ایران و محدود شدن آمریکا به عملیات نظامی بود.

تا زمانی که سپاه قدس و نیروهای امنیتی ایران در عراق هستند، آنان به شیطنت هایشان با تمام قوا در عراق ادامه می دهند. آنان در عراق کاری نخواهند داشت، مگر خرابکاری و اگر با گفتگو (زبان آدمیزاد) بیرون نروند، با اعلامیه بیرون نخواهند رفت و "باید با نیروی نظامی و شبه نظامی" (با زبان خودشان) بیرون شان کرد. پس آمریکا و کشورهای متحدش دو راه جلوی ایران بگذارند: اگر ایران می خواهد همکاری کند، سپاه قدس و نیروهای امنیتی ایران باید عراق را ترک کنند و کارها به دولت و وزارت امور خارجه سپرده شود و دولت ایران (و نه شرکت های وابسته به سپاه) می تواند در کار سازندگی و آبادانی خرابی های عراق مشارکت کند. و اگر ایران نپذیرفت، راه دوم پیش گرفته می شود: اینبار نه آمریکا، که متحدان آمریکا در ائتلاف جدید که قبلاً به داعش کمک های تسلیحاتی و مالی می کردند باید نقشی مکمل ایفاء کنند (با تداوم استراتژی جدید بر علیه داعش توسط آمریکا) و دو سناریو جلوی داعش بگذارند که یکی از آن ها در حقیقت پاسخی به عدم همکاری ایران در عراق (عدم ترک عراق توسط سپاه) است: کشورهای کمک رسان سابق به داعش باید به فرماندهان داعش پیغام دهند که اگر حملات به مردم، غیرنظامیان و اقلیت ها را متوقف کردید و به جای آن به سپاه قدس و شبه نظامیان مزدور ایران (و نه شبه نظامیان شیعه جریان صدر و کسانی که پس از فراخوان آقای سیستانی برای دفاع از مکان های مقدّس شیعی مستقر شده اند) و باند و شکنجه گران مالکی حمله بردید و ادامه دادید، با شما کاری نخواهیم داشت و گرنه حمایت تان را از آنان قطع خواهید کرد و آنان در عراق و سوریه پناهگاهی امن نخواهند یافت و با ارتش مجهز آمریکا و کشورهای اروپایی طرف خواهید بود و از جایی که سلاح های داعش حتی به گردشان هم نمی رسد، داعش بمباران و نابود خواهد شد. انتخاب با آن هاست. "چون بازی در عراق و سوریه هنوز تمام نشده و هر کسی را که خواب است، باید بیدارش کرد".

آمریکا و متحدانش توجه کنند که صرف نابودی داعش نمی تواند حرکتی کلیدی باشد و آن زمانی "یک حرکت طلایی" خواهد شد که داعش را به جان دیگر رژیم همواره مشکل ساز منطقه، یعنی ایران و به خصوص پاسداران و شبه نظامیان حامی ایران در عراق و سوریه بیاندازیم. ایدئولوگ های رژیم ایران نیز بسیار در این سال ها در منطقه مشکل ساز بوده اند. درست است که داعش وحشی تر است، اما رژیم ایران ریاکارتر و منافق تر است و داعش یکسال نمی شود که در منطقه به شکلی جدّی مشکل ساز شده و رژیم ایران بیش از 34 سال است. همان گونه که پرزیدنت اوباما گفت داعش اصلاً دولت نیست، بلکه شبه نظامیانی وحشی اند، اما رژیم ایرانی دارای حاکمیتی مستقر با انواعی از تهدیدات است.

درضمن، آماری که اخیراً آمریکا پیرامون تروریست های داعش در عراق تخمین زده درست نیست. داعش در طول این چند ماه سعی کرده با قرار گرفتن اعضای ارشدش در رأس گروه های سنی محلی در عراق، آنان را زیر پرچم خود فرماندهی و هدایت کند و به همین خاطر بسیاری از کسانی در عراق اینک حتی لباس داعش را پوشیده و زیر پرچم اش می جنگند، نه تروریست های جذب شده از مناطق مختلف جهان، بلکه سنی های ناراضی و مردم محلی مناطق مختلف عراق هستند که تنها فرماندهان داعش در رأس شان قرار دارند و با کنار رفتن یا کنار گذاشتن فرماندهی داعش، آن مردم و سنی های ناراضی محلی در همان جا می مانند و زندگی می کنند و آنان نباید جملگی به عنوان داعشی هدف قرار گرفته و کشته شوند؛ مگر این که در میدان های جنگ به عملیات پرداخته باشند و ناگزیر هدف قرار گیرند.

تا یادم نرفته، خوشبختانه در شمال آفریقا و اخیراً در لیبی فرانسه قول مشارکت در عملیات نظامی علیه تروریست های اسلام گرا را داده است. از آنجایی که آمریکا و کشورهای دیگر منطقه برای مقابله با داعش اعلام آمادگی کرده اند، دخالت نظامی فرانسه در عراق ضروری نیست و اگر فرانسه نیروهایش را در عراق به کار گیرد، ممکن است توان مقابله با تهدیدهای آتی تروریست ها را در شمال آفریقا از دست بدهد. بنابراین، بهتر است که فرانسه و اگر شد ایتالیا تمام توان خود را در مبارزه با تروریست های لیبی بگذارند و اسلام گرایان افراطی را که مناطق مختلف لیبی را اشغال کرده اند، شکست دهند و طی یک تقسیم کار، عراق به آمریکا و متحدانش سپرده شود، تا همه نوع هزینه های نبرد، طی یک تقسیم کار صورت گیرد و پتانسیل مواجهه با تهدیدهای آتی در منطقه و جهان نیز برایمان حفظ شود و هر جا که آمریکا مایل به دخالت نیست، پیشتازی فرانسه برای یک ائتلاف جهانی ضروری خواهد بود.

درضمن، حمله نظامی آمریکا به داعش در خاک سوریه برای این که حساسیت های کمتری را برانگیزد می تواند به هواپیماهای بدون سرنشین و حملات موشکی از راه دور محدود شود (و شامل پرواز هواپیماهای جنگی و خلبانان آمریکایی بر فراز آسمان سوریه نشود).  

      

Share/Save/Bookmark
 
آدرسهای ما - Follow us

YouTube

 -----

Facebook

----- 

Twitter