۲۵ اسفند، سالگرد شهادت قهرمان آذربایجان «قوچاق نبی-» دکتر محمدرضا کریمی
: نبی بعد از مبارزات طولانی خود عليه فئودالها و بيگها و تزار روسيه در سال 1275 هجری شمسی (25اسفند) مصادف با 18 مارس 1896 م به دست خائنی از طرف تزار روس ترور شد. اما آوازه اين قهرمان توسط آشيقها و خود مردم طي داستانها و حماسههايی كه ساختند زنده ماند. مردم به پاس مبارزات حق طلبانه و آزادی خواهانه وی، اشعاری سروده و داستانها ساخته اند و همواره نام و راه و ياد او را گرامی ميدارند، به طوريكه امروزه مجموعه اين داستانها، شعرها وترانهها، بخش مهمی از گنجينه فولكلوريک ماست.
به گزارش دورنانیوز، از جمله داستانهای حماسی – قهرمانـی آذربایجان میتوان «قاچاق نبی» را نام برد که حتی بسیاری از مردم آذربایجان، امروز با شنیـدن عنوان قـاچاق نبـی ناراحت شـده و اعــتراض میکـنند و مـدعی انـد که بـایـد او را، «قوچاق نبی» یعنی «نبی دلاور و مبارز» خواند و این امر،نشانگر عشق و علاقه مردم به قهرمان خودشان میباشد و نبی، چهرهای حقیقی و تاریخی است که در برههای از زمان توانسته است خواستههای درونی مردم علیه ظلم و جور دیکتاتورها را تأمین نماید و مردمبا ساختن داستانها،چهرهی او را با قهرمانان اساطیری خود ممزوج ساخته و در ردهی آنان قرار دادهاند.
بی تردید بر چهره واقعی نبی، مشخصههای بیشتری را اضافه کرده و سیمای ایده آل یک قهرمان مردمی بدان داده اند. در اسطورههای مردم، قهرمان مرگ نمیشناسد و در مشکل ترین و دشوارترین موقعیتها، نیروهای خارقالعاده به کمک او میشتابد و این خواسته مردم است. و مردم دوست ندارند شکست یا مرگ قهرمان خود را باور کنند. اما داستان قاچاق نبی به دلیل نزدیکی زمانش به ما، فرصت اسطوره شدن نیافته است و تنها به عملکرد خوب، قدرت تفکر و عمل او پرداخته و سطح توانمندی او را بالا دانسته اند و هنوز لباس اسطوره بدو نپوشانیدهاند.
187273
داستانهای قاچاق نبی که امروزه آشیقها با آب و تاب تمام در گوشه ـ گوشه آذربایجان با ساز و آواز خود روایت میکنند یک سیمای تاریخی است که هنرمندان مردمی بدان بال و پر داده و مایهی دلگرمی و امیدواری مردم در مبارزه با مستبدین و دیکتاتورها ساختهاند. یکصد سال پیش بود که فئودالها و زمینداران بزرگ بر جان و مال مردم مسلط بودند و دهقانان را به بیگاری و استثمار میکشیدند و همچون بردهای همراه زمین خرید و فروش میکردند. در این دوره، مبارزات مردم نیز در برابر زورگوییهای آنان اوج میگرفت و مبارزه نبی، سمبل و نمونهای برجسته از این مبارزات میباشد.
نبی در سال ۱۲۳۳ هجری شمسی (۱۸۵۴ م) در روستای موللو، از توابع قوبادلی در نخجوان به دنیا آمد. پدرش علی کیشی، مردی فقیر و بی چیز بود. از آنجائی که خود صاحب زمینی نبود در مزارع خانها و بیگها کار می کرد و با پول اندکی که دریافت میکرد زندگی سختی را میگذرانید. علی کیشی شب و روز کار میکرد، ولی با این وجود، همواره بدهکار بود. با خانوادهاش با نان بخور و نمیر روزگار میگذرانید. او مجبور بود به خاطر فشار زندگی، پسران خود را به نوکری در خانه ثروتمندان بفرستد. نبی ـ پسر میانی او در خانه ی کربلایی جعفر نوکری میکرد. کربلایی جعفر، ضمن اینکه کار زیادی از نبی میکشید حتی آنقدر بدو نان نمی داد تا شکمش سیر شود و از هر نظر مورد آزار و اذیت قرار می داد. بنابراین نبی از همان دوران کودکی با درد و رنج آشنا شد و چهره زشت ظالمان را مشاهده کرده ، کینه ای عمیق از آنان در دل گرفت.
مبارزه نبی از اینجا شروع شد که رو در روی زورگویی کربلایی جعفر ایستاد. مبارزه انفرادی او به همینجا خاتمه نیافت زیرا چهره زشت استثمار را در تک تک چهره خانها و بیگها دید و رفته رفته مبارزه فردی وی حالت عمومی یافت و به دشمن تمامی بیگها و خانها تبدیل شد. حکومت وقت نیز که حامی فئودالها بود برای دستگیری و مجازات نبی دست به کار شد. بیتردید مبارزه نبی شامل حال حکومت نیز میگردد و دشمن سرسخت حکومت میشود. شیوه مبارزه نبی، مورد حمایت و پذیرش توده مردم قرار میگیرد و دسته ـ دسته به وی می پیوندند و در جاهای دور از سیطره نبی، شیوه مبارزه وی مورد الهام مردم قرار میگیرد.
طولی نکشید که نام و آوازه نبی فرا گیر شد و بر زبانها افتاد. مردم از او طرفداری میکردند و به قیام وی می پیوستند.
قیام نبی بیشتر از قیام دکابریستها که تحت پرچم سیاسی و ایدئولوژیهای مبارزی که تازه وارد صحنههای سیاسی شده بود مورد استقبال مردم قرار گرفت. و حکومت تزار از حرکت نبی در وحشت دائم به سر میبرد. حکومت قاجار نیز بر این تلاش بود تا از پیشرفت قیام وی در خاک ایران جلوگیری کند اما حرکتهای اعتراضی این زمان از گنجه تا تبریز، حتی در کشورهای همسایه مانند ارمنستان و گرجستان به پشتوانهی قیام نبی عمل میکردند. این مبارزات در روسیه به انقلاب سال ۱۹۰۵ و در ایران به انقلاب مشروطیت در سال ۱۹۰۶ ودر ترکیه به انقلاب سال ۱۹۰۸ انجامید. این انقلابها، ادامه منطقی حرکتهایی بود که قیام نبی آنرا آغاز کرده بود. نبی بعد از مبارزات طولانی خود علیه فئودالها و بیگها و تزار روسیه در سال ۱۲۷۵ هجری شمسی ( ۲۵اسفند) مصادف با ۱۸ مارس ۱۸۹۶ م به دست خائنی از طرف تزارروس ترور شد. اما آوازه این قهرمان توسط آشیقها و خود مردم طی داستانها و حماسههایی که ساختند زنده ماند. مردم به پاس مبارزات حق طلبانه و آزادی خواهانه وی، اشعاری سروده و داستانها ساخته اند و همواره نام و راه و یاد او را گرامی میدارند، بطوریکه امروزه مجموعه این داستانها، شعرها وترانهها، بخش مهمی از گنجینه فولکلوریک ماست. امروز آشیقها داستانهای نبی را حکایت میکنند و چهرهی مردمی وی را زیباتر و ایده آل تر ساخته و ترانهها در وصف این قهرمان میسرایند. نویسندگان بزرگی چون سلیمان رستم، جلال برگشاد، احمد آقا موقانلی، ف. قاسم زاده و دیگران رمانها و داستانهای زیبائی را بر اساس زندگی و مبارزات نبی نوشته اند و فیلمها ساختهاند و آهنگسازان آذربایجانی ترانههای مردمی راجع به وی را در زیباترین شکل خود پرداخته و ارائه داده اند.
qochaq
نبی قهرمانی است که در روستاهای مختلف، در مقابل خانها و بیگها حاضر شده و آنان را گوشمالی می دهد، خود در بالای کوهها زندگی میکند و دیوانها تشکیل میدهد به طوریکه مردم روستاهای دور و نزدیک شکایت پیش نبی میبرند و نبی همراه با گروهش در آن روستا حاضر شده ودر مقابل چشم همه مردم روستا، بیگ یا خانی که از او شکایت شده است مورد تنبیه قرار میدهد. مأموران، حاکمان شهرها از نبی میترسند و سایه او را همواره بر سر خود احساس میکنند. نبی ابتدا هر خانی که شکایتی از او دریافت کرده باشد سیبیلش را میبرد و میگوید: «کسی که سبیلت را برید میتواند گوشت را نیز ببرد» دفعه دوم که از ظلم و بد رفتاری او شکایت شود، دستور میدهد گوشش را ببرند و کف دستش بگذارند و میگوید: «کسیکه گوشت را برید میتواند سرت را نیز ببرد».
او از انبارهای دولتی، ما یحتاج احتکار شده مردم را بیرون میکشید، راه کاروان تجار بزرگ را میبست و کالاهایشان را بین فقیران روستا تقسیم میکرد.
نبی در این کارزار تنها نیست، همسر وی هاجر همچون نبی بر اسب سوار شده، تفنگ به دست میگیرد و از حقوق توده مردم دفاع میکند. چندین بار نیز دستگیر شده به زندان می افتد اما نبی با سوارانش سر می رسد و هاجر و دیگر زندانیان را آزاد می کند. مبارزه نبی آن چنان بالا می گیرد که تزار روس جایزهای را برای کسیکه او را زنده یا مرده تحویل دهد مقرر میسازد. اما دشمنان با استفاده از ترفندهای مختلف موفق به دستگیری و کشتن وی نمیشوند، هر چند که چند بار دستگیر میشود اما دوستانش به نجات او بر میخیزند.
داستانهای مختلفی که آشیقها روایت میکنند ترانههای مردمی بسیار را نیز میخوانند، بسیاری از این ترانهها، امروزه ورد زبان همه مردم آذربایجان، از دور افتاده ترین روستاها تا شهرهای بزرگ میباشد. این ترانهها برخی از زبان نبی، برخی از زبان هاجر و بسیاری نیز از زبان آشیق هاست که در بزرگداشت این قهرمان ملی میخوانند:
نبینین بیغلاری ائشمـه ـ ائـشمهدی پاپاغی گولّه دن دئمشه ـ دئـمشمهدی
نبینین آتینی هئچ آت کئـچـمـهدی هاجری اؤزونـدن آی قـوچـاق نـبـی[۳]
ترانههای گفته شده از زبان هاجر نیز زیباست:
گؤرولمیوب هئچ مذهبده، هئچ دینـده
قولومدا قاندالاق، بویـنومدا کــونـده
هئچ کافیر گؤرمه سین مـنی بوگـونده
منیم بـو گـونومـده گــلـه سن، نـبی!
قـازامــات دالـیـنـی دلـه سـن نـبی! [۴]
تزار از بین بردن نبی را در صدر سرکوبهای خود قرار داده بود بطوریکه نمایندگان از طرف خود به قفقاز میفرستد تا عملیات علیه نبی و دستهاش را از نزدیک هدایت کنند و به حاکمان محلی کمک نمایند. آنان نیز از راههای مختلف وارد میشوند، حتی او را به دربار دعوت میکنند و پیشنهاد مقام و منصب دولتی به وی می دهند اما نبی به مردم خود پشت نمی کند و نهایت مورد ترور آنان قرار میگیرد و جالب اینست که بعد از ترور وی، هجر رهبری دسته نبی را به گردن میگیرد و در حملهای قهر آمیز، گنجه را به آتش و خون میکشد و مأموران تزار را بیچاره میکند.
ناکاشیدزه، سلاو چینسکی و تنی چند از فرماندهان و ژنرالهای روس برای سرکوب قیام نبی به آذربایجان می آیند ؛ اما ناکام بر می گردند و طریق دیگر، ترور وی توسط افراد نفوذی و خائن به داخلی گروه بود که در نهایت این آرزوی خود را عملی کردند. بسیاری از محققین قیام نبی، معتقدند افراد گروه وی در قیامها و انقلابهای روسیه در سال ۱۹۱۷ شرکت داشته اند.
نبی در مبارزه خود، توجه زیادی به آگاهی مردم داشت و هر جا که قدم میگذاشت بعد از گوشمالی خان و بیگ آن روستا، مردم را در میدان جمع میکرد و برایشان سخن میگفت و هدف و شیوه مبارزهی خود را برای مردم توضیح میداد. جالب است بدانیم که گروه وی در بالای کوهها به مطالعه تاریخ و استفاده از تجربیات اهمیت میدادند و ضمن آموزش تاریخ در پی آن بودند تا سیستم حکومتی مورد انتظار را بریزند که این تداوم به تشکیل احزاب در دهههای بعدی قفقاز گردید.