English            Latin   

برای دریافت مطالب جدید به این آدرس www.azoh.net  مراجعه فرمایید

Yeni Adresimiz www.azoh.net

New Address www.azoh.net 

گفتنی است این سایت آرشیو مطالب منتشر شده از اسفند 89 تا دی 92 و همچنین از مهر 94 تا شهریور 95 را شامل می شود
 

سیستم مانقورت ¬ساز پان ایرانیسم داخل و خارج از ایران (7)- قسمت هفتم- اوجالان ساوالان

بررسی و تحلیل ساختاری عناصر داستان مانقورت بر اساس حرکت ملی ملت تورک آزربایجان جنوبی

پوست شتر

پوست گردن شتر، کلاه پوستی مادام العمر مانقورت، "ابزار اصلی مانقورتسازی کلاسیک"، یعنی "پروژۀ برده سازی" (Enslavement project / Kölələşdirmə/ Köleleştirme) جوانان ملت تورک بوده است. پوست شتر در گذشته های دور، ابزاری (Tool) برای صدمه زدن به مغز انسانهای تورک و بیمار کردن آنها، دادن شوکهای روانشناختی به آنها به منظور نابود کردن حافظه و ادراک و "گرفتن حافظه و شعور" از انسان تورک بوده است. گفتیم که در ورژنهای کهن تری از همین داستان مانقورت، یوان یوانها به جای پوست شتر، از پوست گاومیش/ گاو وحشی استفاده می کردند. هرچند امروزه دیگر شیوه و شگرد باستانی یا قرون وسطایی مانقورتسازی نوجوانان و جوانان تورک با پوست شتر یا پوست گاومیش موضوعیتی ندارد، اما همین "پوست شتر(/ Dəvə dərisi Skin of Camel) به عنوان رمز و سمبول و نشانه ای برای مفهوم "ابزار مانقورتسازی" بهتر است در ترمینولوژی حرکت ملی ملت تورک آزربایجان و حرکتهای آزادیبخش ملل تورک جهان وارد و ترویج شود. فشار بی امان همین پوست شتر، که همراه با اشعۀ آفتاب داغ بیابان و شکنجه با گرسنگی و تشنگی اجباری وحشتناک بوده است، سبب منگ شدن و مانقورت شدن انسان تورک می شده است. با نگاه به این عنصر مهم و محوری بر اساس سمبولیسم به نکاتی می رسیم که بسیار ارزشمند هستند.

پوست شتر، نمادی از دگمها و ایدئولوژیهای نژادپرستی ضد تورک

  پوست شتر یوان یوانها در داستان پرمعنای مانقورت نماد مهم و عجیبی است. این پوست نحس و پلید، از گردن " شترهای پر موی" یوان یوانها جداشده است که نژاد خاصی دارند و بر خلاف "آغ مایا"، شتر نایمان آنا، نماد سرمایه ها و گنجینه ها و استعدادهای مادی و معنوی ملت تورک، که دارای پشم و موی کم پشت و قابلیت دویدن و راه رفتن زیاد است، این شترهای کوتاه قد دارای پشم فراوان و پوست زمخت و سخت هستند، همان پتانسیلها و ابزاری که به درد پروژۀ مانقورتسازی یوان یوانها می خورند.

پوست پر پشم یوان یوانها در داستان به عنوان "پوست دوم"، پوست مصنوعی و عاریتی و اضافی، و پشم پر پشت آن پوست زمخت، چنان به پوست سر مانقورت می چسبد که عملا با آن یکی شده و خودش به جانشین پوست و موهای طبیعی زیبا و پرپشت مانقورتها بدل می شود (پوست و موی دوم). گفتیم که در ورژنهای کهن تر همین داستان یوان یوانها پوست سر کسانی که می خواستند مانقورت کنند زنده زنده می کندند و سلاخی می کردند و پوست گاومیش به جای پوست سر انسانهای تورک می بستند. این پوست کندن سر انسانهای زنده سمبولیسم عمیق و عجیبی دارد. گفتیم که این پوستهای حیوانات چنان به سر انسانهای تورک می چسبید که عملاً به پوست سر آنها تبدیل می شد: این پوست پر پشم زمخت و سخت و این پشمهای پرپشت، نمادی از ایدئولوژی، جهان بینی و طرزفکر دگماتیک بیگانه، نژادپرستانه و ضدبشری ضد تورک است (ایدئولوژی نژادپرستانۀ ضد تورک کمونیستی روسی و چینی، ایدئولوژی نژادپرستانۀ ضد تورک پان ایرانیسم آریایی پرست پارسی – ایرانی و ایدئولوژی نژادپرستانۀ تشیع ضد تورک یا پان ایرانیسم آریایی یا تشیع پارسی یا تشیع مجوسی که هم اکنون پارادایم سیاسی حاکم بر ایران است) که جانشین طرزفکر، ایدئولوژی و طرز فکر اصیل، انسان دوستانه سنتاسکولار و جهان بینی جهان دوستانه انسانهای تورک می شود. ایدئولوژیهای نژادپرستانۀ ضد بشری ضد تورک و ضد انسان جانشین موهای زیبا، پرپشت، طبیعی و اصیل تورکها (طرزفکر، جهان بینی و ایدئولوژی بومی، اصیل، آزاداندیش و سنتاسکولار و انسان دوستانۀ تورکها) می شود. این ایدئولوژی دشمن یک دروغ، فریب، خیانت، خباثت و جنایت آشکار علیه کل تورکان جهان و البته تورکان آزربایجان است.

در دور سر همۀ مانقورتهای ملت تورک در تمام جهان این پوست شتر منحوس عاریتی نامرئی دیده می شود که با توجه به حرکت ملی ملل تورک جهان از جمله حرکت ملی ملت تورک آزربایجان جنوبی نمادی از دگم اندیشیهای نژادپرستانۀ ضد تورک ایرانی/فارسی، روسی، چینی و صلیبی است.

پوست شتر، رمزی برای دگمها و تکنیکهای نژادپرستانۀ ضد تورک مانقورتساز

پوست شترهای مانقورتساز آزربایجان جنوبی و کل ایران ایدئولوژیهای متصلب یا دگمهایی هستند که حافظه، شعور، ادراک، عقل، هوش، قوۀ تشخیص و تمییز، علم انسانهای ملت تورک و ملل دیگر ایران را هدف می گیرند و نابود می کنند. ایدئولوژیهای نژادپرستانۀ مانقورتساز و هویت ستیز ضد تورک، دگم (Dogma) هستند و دگم تعریف مشخص و معینی دارد. دگم : باورها، مفاهیم و عقایدی که توسط برخی از انسانها پذیرفته شده است و آنها به عنوان اصل مسلم و قطعی و خدشه ناپذیر، هرگز اجازه شک و تردید و چون و چرا در آن باورها، مفاهیم و عقاید به خود و دیگران  نمی دهند. به عبارت دیگر دگم به باورها و مفاهیمی گفته می­شود که معتقدین به آن­ها، معنی تحلیلی و دقیق آن­ مفاهیم را نمی­شناسند، ولی حاضر به چرا و چون و چند دربارۀ آن نبوده و در نتیجه بر خلاف مفاهیم علمی، معتقدین دگم ها هرگز حاضر و قادر به تغییر یا تکمیل ایده­های ثابت ایدئولوژیک سیاسی یا مذهبی خود نیستند.آنان یا در ایمان خود پابرجاتر شده اسیر تعصبات می­گردند (کثرت قومی و هوّیت ملی ایرانیان ،1386،ص14). در بررسی تاریخ معاصر آزربایجان جنوبی و ایران در سدۀ اخیر ما با چندین نوع دگم مانقورتساز (پوست شترها) مواجه می شویم که بررسی تحلیلی مهمترین آنها می تواند ما را در درک علت تکوینی مانقورت و مانقورتیسم و چارۀ این درد عظیم و اساسی و کشنده یاری دهد. ما در این مجال سه دگم مهم را نام می بریم:

- پوست شتر مانقورتساز ایران پرستی یا فارس پرستی افراطی:

این پوست شتر نژادپرستی، ضد تورک و ضد عرب یا دگم ایدئولوژی ایرانیسم/ فارسیسم یا پان ایرانیسم/ پان فارسیم که در سدۀ اخیر دگم غالب حاکم بر ذهن انسان ایرانی از هر ملتی، البته به استثنای هویت طلبان و حق طلبان ملل زیر ظلم تورک و عرب و امثالهم، بوده و هنوز هم هست. این دگم ثمرۀ کوششها و توطئه های مداوم بیش از پانصد سال استعمار نژادپرست ضد تورک و ضد عرب صلیبی غرب (انگلستان، روسیه، فرانسه، هلند، آلمان، آمریکا و ...)  به سردمداری انگلستان صلیبی ضد تورک ذاتی است که هویت سازی و تاریخسازی دورغین برای تضعیف ملت تورک کردند. نوکران عبد و عبید و احقر فراماسونر ملا- سید و غیرملا- سید فارس و غیر فارس و به ویژه مانقورت در ایران که از 200 سال پیش به صورت سازمان یافته در لژهای مخوف فراماسونری جذب، تعلیم و آماده شدند و هنوز هم جذب و تعلیم و آماده می شوند.

- پوست شتر مانقورتساز کمونیسم ایرانچی- فارسچی نژادپرست ضد تورک:

این دگم فارس پرست، روس پرست و چینی پرست یا دگم ایدئولوژی کمونیسم استالینیستی- لنینیستی ضد تورک، ایران پرست، فارس پرست، روس پرست، چینی پرست، کورد پرست و ارمنی پرست (در یک کلمه ضدتورک پرست) با مهارت خود را زیر پوشش و پردۀ دفاع از کارگران و رنجبران پنهان کرده است، بدترین خیانتها را به حرکت ملی آزربایجان جنوبی از زمان پیشه وری کبیر تا کنون کرده است. این دگم جالب ترین دگم است چون اساس و پایۀ کمونیسم بر نفی شوونیسم نژادپرست انحصارگرا و توتالیتر و نیز خرافات ناسیونالیستی-شوونیستی این الگوی فکری، حاکمیتی و گفتمانی است اما این ایدئولوژی منحوس کمونیسم پان ایرانیستی در نژادپرستی ضد تورک از همتای ایرانچی و مذهبی خود نیز پا را پیش تر می نهد و به طور مثال مانقورتهای کمونیست، با فارسها، ارمنیها، روسها و کوردهای ضد تورک در نسل کشی بی رحمانه هموطنان هم نژاد و همخون و همزبان تورک خود عملا وارد میدان می شوند!!!

- پوست شتر مانقورتساز مذهب نژادپرستانۀ تشیع فارسی یا تشیع مجوسی:

این دگم از دو تای دیگر خطرناکتر، خبیثانه تر و ریشه دارتر است. این دگم همان الگوی سیاسی-ایدئولوژیک "فارس- شیعه/ شیعه- فارس" است که هم اکنون از لحاظ سیاسی حاکم ایران است و به نامهای مختلفی چون تشیع فارسی، تشیع زردشتی، تشیع شعوبی، تشیع باطنی پارسی، اسلام آریایی و ... در حرکت ملی آزربایجان جنوبی شناخته و روی آن بحثها، بررسیها و تحقیقات و تدقیقات ارزنده ای شده است. این جانب نیز در کتاب "ایران یا ارن" خودم به توصیف تاریخی و تحلیلی این الگو و گفتمان شیطانی و نژادپرستانه ضد تورک، ضد عرب و ضد انسان از شعوبیگری تا نوشعوبیگری به صورت مبسوط پردخته ام و نیازی به دوباره کاری نمی بینم.

http://azoh.info/index.php?option=com_jdownloads&Itemid=27&view=viewdownload&catid=2&cid=697

مانقورتهای ضد تورک، به عنوان دگماتیک ترین نژادپرستانی که به "خودزنی و خودکشی هویتی" می پردازند، در تمامی دنیا حاضر نیستند از دگمها و ایدئولوژیهای احمقانه و نژادپرستانۀ ضد تورک که مکاران ضد تورک روسی، چینی، فارس، کورد، ارمنی و صلیبی در سر و مغز آنها حقنه کرده اند به هیچ وجه دست بردارند. و به هیچ وجه اجازۀ نزدیک شدن به حریم شیطانی این دگمها را نیز به ما هویت طلبان و حق طلبان روشنر، بیدارساز و افشاگر ملت تورک نمی دهند. همان گونه که  در داستان مانقورت نیز همین مورد را به صورت سمبولیک و تصویری می خوانیم که مانقورت " سفت و سخت از کلاه پوستینی که تا بناگوشش پایین آمده است، می چسبد و می ایستد... برای چنین مانقورتی عذابی بدتر از این نیست که بگویی بیا سرت را به بخار بدهم و پوست (شتر) را از سرت بکنم! مثل اسب نر چموش جفتک می اندازد و تلاش و تقلا می کند. هیچ کس را به نزدیکی سرش راه نمی دهد. این مانقورتها هیچ وقت پوستین را از سرشان نمی کنند و با همان پوستین نیز می خوابند"! و در جای دیگر وقتی نایمان آنا (قهرمان رهایی بخش ملت تورک) می خواهد به پوست شتر روی سر مانقورت دست بزند: " نایمان آنا در حالی که می گفت: "بگذار ببینم آنها چه بلایی بر سرت آورده اند" دست به سوی سر او دراز کرد. مانقورت در همان لحظه کنار جهید و با دستهایش پوست شتر را سفت و سخت چسبید و دیگر به طرف مادرش نگاه نکرد. زن فهمید که سرش را و بلایی را که بر سر پسرش آورده اند، هیچ وقت نمی تواند به یاد او بیاورد".

احمد کسروی مانقورت اعظم و دروغ بزرگی به نام "آذری" خطرناکترین و رایج ترین پوست شتر مانقورتساز تاریخ

 

وقتی که من هویت طلب حق طلب بیداربخش ملت تورک می خواهم در بحث با هر مانقورتی بحث را به حقوق اساسی بشری ملت تورک در آزربایجان جنوبی و کل ایران و جهان، مانقورت فورا عقب می جهد و پوستین منحوس دور سر، مغز و شعورش را سفت و سخت می چسبد و می گوید: "ما که تورک نیستیم ما آذری هستیم! نژاد ما نژاد تورک نیست آذری و ایرانی (؟!) است! زبان ما هم آذری بوده و ما باید هر طور شده این زبان را پیدا کنیم (؟!) و تورکی را کنار بگذاریم و آذری حرف بزنیم"! و وقتی به او می گویم مگر این زبان اصیل گم شده است که پیدایش کنیم؟! مگر از این زبان باشکوه اصیل و 24 عیار ایرانی الاصل اهورایی و کوروش و داریوشی و خاخام منش هیچ سندی، کتابی، یک تکه کاغذی، نوشته ای، کتیبه ای یا حتی یک بیت شعری وجود ندارد؟ فوراً پانفارسها تعدادی رباعی به زبان تالشی یا تاتی قدیم به دست مانقورت می دهند و می گوید "بفرما! این هم زبان آذری"! و وقتی به او می گویم "بابا این که تالشی و تاتی است. و دوستان تات و تالش آزربایجانی ما که حی و حاضرند و با خوبی و خوشی و برادری کنار ما تورکان زندگی می کنند، این دوستان تات و تالش ما تصدیق می کنند که این شعر و این زبان مال آنهاست. مگر ما باید تات و تالش شویم؟! تورک بودن چه ایرادی دارد که ما باید تورک بودن خود را رها کنیم و زبان تورکی را بکشیم و تات و تالش شویم؟!" می گوید: "دوست داری دوست داشته باش نداری نداشته باش! همینه که هست (منطق بی منطقی: "س...یم خیاردی/ یئسن ده بودور یئمه سن ده بودور"!) ما باید تا جایی با این زبان وحشی تورکی مبارزه کنیم تا آن را کاملا نابود کنیم! این فرمایش بزرگ احمد کسروی، پیشوای بزرگ ماست: ما باید به زور ملت تورک را آذری کنیم! حالا هیچ فرق نمی کند یا زبان تالشی را حرف بزنیم یا تاتی را! مهم این است که استغفرالله و اعوذ بالله،  خدای نکرده و خاک تو دهانم و چشمم و گوشم و سرم تورک نشویم"!

ایران نباید تجزیه شود!

 هدف و ترجیع بند همه این کوششهای شبانه روزی خبیثانه، رذیلانه، نژادپرستانه و شیطانی همین است: "ایران نباید تجزیه شود"! ایران نباید تجزیه شود حتی اگر جمهوری شیطانی ایران با زدن بیش از 103 سد جلوی رودهای حوضۀ آبریز دریاچۀ  نمک اورمو و خیزاندن عمدی بیش از 20 میلیارد تن نمک جگرسوز عملا سبب نسل کشی بیش از 14 میلیون انسان تورک می شود. ایران نباید تجزیه شود حتی اگر جمهوری شیطانی ایران با تاراج بی امان و بی محابای ثروتهای خدادادی ملت تورک آزربایجان، معادن غنی طلا، مس و مواد معدنی و انتقال آن ثروتهای عظیم که به قول حسن دمیرچی بیش از 10 برابر پول نفت ارزش دارند، عملا آزربایجان و ملت تورک را در کویری پرنمک و بی سرمایه رها کرده و می کند. ایران نباید تجزیه شود حتی اگر جمهوری شیطانی ایران با کوردپرستی و با حمایت بی دریغ مادی و معنوی از تروریسم ضد تورک کورد و جمعیت کوردهای مهاجر اشغالگر آزربایجان غربی قصد دارد همان گونه که روسها ارمنیها را در مقابل تورکان مظلوم آزربایجان شمالی تجهیز و تحریک و کمک کردند تا نسل کشی بزرگ و اشغال خاک آزربایجان را عملی کنند، همان سیاستها را پیش گرفته است و روز به روز با تجهیز و پروردن احزاب و گروههای تروریستی کوردی، چهرۀ کریه ضد تورک خود را بیشتر نشان می دهد. ایران نباید تجزیه شود حتی اگر هزاران سرباز، درجه دار و افسر تورک به اسم خدمت سربازی و دیگر بهانه ها جلوی گلوله های ناجوانمردان کوردهای تروریست بروند و بی سر و صد در قبرستانهای آزربایجان دفن شوند و نیز زمینه های نسل کشی گسترده ملت تورک آزربایجان در روستاها و شهرهای مظلوم آزربایجان غربی هر ورز که می گذرد آماده تر و مهیا تر شود تا "روز بزرگ: جشن آدمکشی و نسل کشی بزرگ ضد تورک فارسها و کوردهای ضد تورک". ایران نباید تجزیه شود ... . آری! ایران نباید تجزیه شود این تنها شعار و مانیفست پانفارسها و مانقورتهای ضد تورک است که از کوشت و خون و استخوان لاغر و تکیده ملت تورک آزربایجان می تراشند و در دهان کثیف خودشان و اربابان صلیبی شان می گذارند. آری ایران خانم نباید تجزیه شود. اما این ایران خانم اهریمنی پنج قلو حامله است و به زودی خواهد زایید. حتی اگر میلیونها تورک و تورکمن و عرب شهید شوند و میلیونها پانفارس و پانکورد مردار گردند، ایران خانم خواهد زایید. چاره ای برایش نیست. چون اگر نزاید خودش (فارسستان) نیز همراه با آزربایجان، تورکمنستان، بلوچستان، عربستان و کوردستان خواهدمرد.

 این کل مانیفست مانقورتیسم ضد تورک در ایران،برای مثال مانیفست سایت مانقورت پرور "آذریها" و صدها و هزاران سایت نژادپرست پان ایرانیستی است. سایت آذریها برای این اسم خود را چنین گذاشته و مثلا "آذربایجانیها" نگذاشته است که به خوبی می داند که این نامِ آذریها، به مثابه مکارانه ترین، رایج ترین، نژادپرستانه ترین، خبیثانه ترین و ضد انسانی ترین "پوست شتر مانقورتسازی" است که بر سر میلیونها انسان از ملت تورک آزربایجان در آزربایجان جنوبی و کل ایران گذاشته شده است. این نام برای حمله با اساسی ترین و کانونی ترین شاخصۀ هویتی ملت تورک آزربایجان به قصد نابودی آن، یعنی "هستی ملت تورک آزربایجان، هویت اصیل ملت تورک آزربایجان و زبان اصیل مادری تورکی ملت تورک آزربایجان" جعل شده است برای همین از ارزش پارادایمی و گفتمانی بنیادی و بنیادین برای پارادایم و گفتمان نژادپرستانۀ ایرانی-فارسی در ایران و خارج از ایران برخوردار است. به طوری که به عیان شاهدیم که همین کلمۀ "آذری" با توجه به بار معنایی سیاسی- ایدئولوژیک نژادپرستانۀ ضد تورک و پان ایرانیستی- فاشیستی آن که به شدت توسط حاکمیتهای پهلوی و جمهوری شیطانی ایران تبلیغ و ترویج شده است، سبب مانقورت ضد تورک شدن میلیونها انسان تورک آزربایجانی، چه دانشگاهی و با سواد و چه بی سواد شده است. مانقورتهایی که در جریان شکست ظاهری ( و نه قطعی) حکومت ملی آزربایجان در سال 1325ه.ش / 1946م. قبل از ایرانچیهای خبیث دست به کار شدند و با نسل کشی پاکترین و بهترین و غیورترین فرزندان ملت تورک آزربایجان لکه ننگی بر پیشانی ملت تورک آزربایجان تا ابد باقی گذاشتند.   

 عمق خباثت، خیانت، جنایت، کینه و دشمنی نژادپرستانۀ پان ایرانیسم صلیبی ضد تورک و مانقورتهای دست پرورده آن در همین اعتقادات و دگمهای ضد انسانی نژادپرستانه  ضد تورک نهفته است؛ اعتقادات و دگمهایی که هیچ انسان بی طرف دیگری در هیچ جای دنیا به خود اجازه نمی دهد که حتی به آن فکر کند و به آن نزدیک شود و دهانش و مغز و فکرش را با این نجاستهای بدبو بیالاید، اما بیش از صد سال است که همین نجاسات نژادپرستانه نقل دهان اهریمنان نژادپرست ایرانی، پانفارسهای ایرانچی و مانقورتهای بدتر از آنها در ایران پارس پرست اهریمنی است که مدام و همیشه و پیوسته بارها و بارها آن را نشخوار می کنند و بر صورت انسانهای بی طرف و غیرمانقورت آروغ می زنند و می خواهند کل ملت تورک را در آزربایجان جنوبی و ایران و خارج از ایران یا نابود کنند (نسل کشی سیاسی) یا آسیمیله و مانقورت کنند (نسل کشی فرهنگی).

یا آذری شو یا بمیر!

شعار و توصیۀ نژادپرستان خبیث و خائن و جانی ایرانچی-فارسچی به ما ملت تورک آزربایجان و کل ایران این است: "یا آذری شو یا بمیر"! آیا این طرز فکر نژادپرستانه شما را یاد هیولایی به نام آدولف هیتلر و رفتار او نسبت به یهودیان آلمان و کل اروپا نمی اندازد؟ پس چرا اسرائیل، انگلستان، روسیه، آمریکا، فرانسه، آلمان و کشورهای دیگر غربی که داد حقوق بشر دارند و هنوز که هنوز است، با همۀ توان با نوشتن هزاران هزار مقاله، کتاب و تولید هزاران فیلم مستند و سینمایی و با تمام توان د راروپا و آمریکا با هیتلر، هیتلریسم و نژادپرستی آریایی می جنگند، در ایران و خارج از ایران نه تنها با پان آریانیسم ضد تورک و ضد عرب ایرانی نمی جنگند بلکه با دل و جان و با تمام امکانات و سرمایه گذاری مادی و معنوی و با تمام پتانسیل شیطانی خودشان، مواد اولیه و خوراک فکری- ایدئولوژیک (ابزار مانقورتسازی) نژادپرستی آریایی را به صورت گسترده و در قالب کتابهای بی شمار، مقاله های بی شمار، فیلمها و تبلیغات ضد علمی استعماری بی شمار در تمام رسانه های فارسی زبان خودشان، تحت عناوین فریبنده مثل ایران و تمدن ایرانی، ایران فرهنگی و امثال این دگمها و خرافات ابلهانۀ نژادپرستانه در اختیار هر سه دگم مانقورتساز یادشده در فوق قرار می هند (مثل تلویزیونهای بی بی سی فارسی، صدای آمریکا، رادیو فردا، رادیو زمانه،  دویچه وله و ...)؟ آیا این نشان از شعاربودن و دروغ بودن این ادعاهای زیبا ولی دروغ و توخالی نمی دهد؟

آذری یعنی مانقورت

"ما خودمون آذری هستیم ولی مثل اینها  نیستیم"! "ما خودمون آذری هستیم ولی مثل اینها فكر نمی كنیم"! غرض از "اینها" در این جملات، ما حق طلبان مبارز هویت طلب و استقلال خواه تورک آزربایجان هستیم. این جملات برای هر تورک آزربایجانی آشنا هستند. مانقورتهای آسیمیله شده بعد از شنیدن حرفهای حق ما هویت طلبان حق طلب آزادیخواه و استقلال طلب ملت تورک آزربایجان بارها همین جملات را به زبان و قلم می آورند. برای همین است که ما هویت طلبان، آزادیخواهان، حق طلبان، استقلال طلبان و مبارزان ملت تورک آزربایجان از کلمۀ "آذری" به شدت متنفریم. چرا که "آذری یعنی مانقورت".

ما از کلمۀ آذری به اندازۀ خود کلمۀ مانقورت متنفریم چون به روشنی دریافته ایم که این کلمۀ شیطانی استعماری نژادپرستانه ضد تورک از مطبخ استعمارگران صلیبی روسی و انگلیسی مثل «انجمن سلطنتی آسیایی لندن» یا " انجمن آسیایی همایونی لندن" (لژ فراماسونری انگلیسی که اغلب فراماسونرهای حاکم بر ایران چه ملا و چه غیر ملا سر در آخور آن داشته و داند) و نیز محفل صلیبی- فراماسونریِ  روسی «آکادمی زبان شناسی لنینگراد» برآمده است و شواهدی بر عضویّت دائمی احمد کسروی در این دو کانون توطئه فراماسونری- صلیبی در دست هست. برای مثال ر. ک. به مقالۀ زیر:

http://vista.ir/article/272350/%DA%A9%D8%B3%D8%B1%D9%88%DB%8C-%DB%8C%DA%A9-%D9%81%D8%B1%D8%A7%D9%85%D8%A7%D8%B3%D9%88%D9%86-%D9%86%D8%A7%D8%A8#

همین مانقورت نشان دار و فراماسون استاد اعظم، مفعول شده (مفعول به معنی حقیقی و حقوقی کلمه، یعنی مورد تجاوز جنسی قرار گرفته مثل اغلب فراماسونهای بزرگ ملا- سید و غیرملا- سید در لژهای فراماسونری بریتانیای کبیر!) و مانقورت گشته  در انگلستان و در کارخانۀ مانقورتسازی صلیبی ضد تورک  فراماسونری  "انجمن سلطنتی آسیایی لندن" با افتخار می نویسد: "من که در اینجا ایستاده ام، زبان مادرزادی من ترکی بوده ولی همه می دانند که چه کوششهایی به کار می برم که آن زبان از ایران برافتد؛ ترکی برافتد"!!! آری! استعمار مکار صلیبی نژادپرست ضد تورک شیطان صفت انگلستان چنین عمل می کند. می گویند شیطانی از انسانها، با سخن چینی میان دو قوم و بدگویی از این به آن و از آن به این سبب جنگ میان آن دو و کشته شدن انسانهای بی گناه زیادی شد و رفت که ببیند استاد اعظمش شیطان بزرگ (Grand Satan) چه می کند و در ضمن مژده این پیروزی شیطانی را نیز به استادش بدهد. دید که ابلیس بزرگ سرگرم وسوسه کردن یک زن و مرد است که در خلوت زنا کنند. با عتاب به شیطان بزرگ گفت " من با دو به هم زنی و خبرچینی بین دو قوم جوی خون راه انداخته ام آن وقت تو با این همه ادعا و دبدبه و کبکبه به کار بی اهمیت یک زن و مرد مشغولی؟! شیطان اعظم گفت: "من می دانم چه می کنم چون اگر اینها را وسوسه نکنم و این دو با هم زنا نکنند شیطان تخم حرامی مثل تو به وجود نمی آید که عالمی را به خون بکشد"! انگلستان، این شیطان بزرگ صلیبی نژادپرست ضد تورک  نیز از دویست سال پیش همین کار را کرده است. به جای مداخلۀ مستقیم در امر تورک ستیزی و تورک کشی، با باز کردن صدها لژ کوچک و بزرگ فرماسونری و تربیت امثال احمد کسروی و نوشتن و دادن دروغنامه های نژادپرستانه ای چون "آذری، زبان باستان آذربایجان" به دست این مانقورت اعظم سبب شده است که میلیونها انسان تورک فریفته و مانقورت ضد تورک شودند و صد سال پتانسیل نخبگان حق طلب و هویت طلب ملت تورک آزربایجان، با هدف طلب هویت دزدیده شده با منقار کرکسهای صلیبی، صرف جواب دادن به "آذری"، این اصطلاح دروغ نژادپرستانه شود. دهها و بلکه صدها مقاله دربارۀ رد این نظر شیطانی نژادپرستانه ضد تورک در آزربایجان جنوبی نوشته شده است. که البته بجا و به مورد بوده است اما با توجه به حجم نوشته ها گمان می رود کافی است که تنها یکی از مقالات مثل مقالۀ دکتر حسین محمدزاده صدیق را در پاسخ همه پانفارسها و مانقورتها ارائه کنیم و به دنبال مسائل مهمتر خودمان از قبیل جلوگیری از خشک کردن عمدی دریاچه نمک اورمو به دست جمهوری شیطانی ایران و نسل کشی نرم و بی صدای ملت تورک آزربایجان، جلوگیری از غارت معادن و سرمایه های روزمینی و زیرزمینی ملت تورک آزربایجان به دست جمهوری شیطانی ایران، تهیه سلاحهای گرم و سرد در شهرها و روستاهای مرزی و پرخطر آزربایجان جنوبی و تمهید مقدمات برای حملۀ قریب الوقوع نژادپرستان نسل کش ضد تورک و اشغالگر پانفارس، پانکورد و حامیان روس و ارمنی آنها و البته به فکر استقلال مملکتمان و آزادی ملت تورک خودمان نیز باشیم.

 اهمیت اصطلاح جعلی و شیطانی انگلیس ساخته و فارس پروردۀ آذری در بررسی تحلیلی مانقورت و مانقورتیسم در حرکت ملی ملت تورک آزربایجان به حدی اساسی و کانونی است که به قطع یقین می توان گفت و نوشت که هر تحقیقی، مقاله ای، نوشته ای، کتابی، نظری بدون نام بردن و بررسی مانقورت نشان دار فراماسون اعظم، احمد کسروی پلید خائن شیطان، در آزربایجان جنوبی نوشته شده باشد، ناقص و نارسا خواهدبود. ضربه ای که استعمار صلیبی ضد تورک به دست کسروی خائن خبیث به ملت تورک آزربایجان زده است، بدترین، کشنده ترین، ناجوانمردانه ترین، نژادپرستانه ترین، خبیثانه ترین، خائنانه ترین و جنایتکارترین ضربه بود. چرا که کل ایدوئولوژی و جهان بینی ضد تورک استعمار صلیبی را تئوریزه و ایدئولولیزه کرد. این تئوری دامنه مانقورتسازی را از سطح عوام و از تهران، این "بزرگترین کارخانه مانقورتسازی در کل تاریخ بشریت" به تبریز و کل آزربایجان جنوبی کشاند. این توطئه جنایتکارانه صلیبی و این دروغنامه کثیف، ضد بشری و نژادپرستانه اصل موجودیت و وجود و هستی ملت تورک آزربایجان را به عنوان یک ملت مستقل نشانه گرفت. بر اساس این ایدۀ نژادپرستانه کثیف ضد انسانی چنین به ملت تورک آزربایجان و کل ملتهای ایران القا شد که تورکهای ایران، "نژادشان تورک نیست بلکه آذری و ایرانی است"! این دقیقا به این مفهوم است که تورکهای ایران، از جمله تورکهای آزربایجان، تورک نیستند، بلکه "مانقورت" هستند! مگر یوان یوانها بعد از پروژۀ مانقورتسازی به جوانان تورک نایمان نمی گفتند: "تو نایمان نیستی، تو تورک نیستی، تو مانقورت هستی". نام آذری هم دقیقا و بی هیچ تردیدی همین است. این همان ایدۀ کثیف و سر تا پا دروغ و جنایت فراماسونری بریتانیایی است که برای حمایت و جانبداری بی دریغ از نژادپرستی ایرانی- فارسی جعل شد چرا که تورکان از دیرباز بزرگترین و پرجمعیت ترین ملت ایران بوده و هنوز هستند و برای ساختن حاکمیت و دولت-ملت فارس در زیر پوشش فریبنده ایران، باید با یک ایدئولوژی شیطانی نژادپرستانه کاری می کردند که ملت تورک خودش را ایرانی- فارس بداند نه تورک. با حیله گری شیطانی چنین دروغ بزرگی را در صد سال اخیر در مغزهای همه نسلهای تورک آزربایجان کردند که "در ایران تورک نداریم بلکه تورک زبان داریم؛ هر انسانی در ایران زندگی می کند، غیر تورک است و نژاد همه تورکهای ایران، آزربایجانیها، قشقاییها، تورکان افشار خراسان و حتی تورکمنها، ایرانی است"!!! مانقورتهایی چون احمد کسروی، سیدجواد طباطبایی و مازیار اشرفیان بناب مروج چنین نژادپرستی ضد تورک رسوایی هستند. خلاصه کنیم به نظر من اگر فردای استقلال آزربایجان جنوبی مجسمۀ اشخاص نژادپرست ضد تورک را به عنوان شیاطین مجسم ضد تورک و ضد آزربایجان، و سمبولهای نژادپرستای ضد تورک ایرانچی- فارسچی- صلیبی برای سنگ زدن و تف انداختن و ... همۀ انسانهای تورک، قرار باشد در تبریز یا تهران بر پا کنیم، علاوه بر مجسمه رضا پالانی و محمدرضا پالانی (سمبولهای ایران پرستی یا فارس پرستی افراطی) و خمینی هندی و خامنه ای نجفی (سمبولهای مذهب نژادپرستانۀ تشیع فارسی یا تشیع مجوسی) بی شک بهتر است شیطان بزرگ دیگر، احمد کسروی همین مانقورت کبیر به عنوان سمبل مانقورتیسم ضد تورک و ضد آزربایجان در کنار سمبولهای شیاطین ضد تورک دیگر باشد. ضربۀ کشنده ای که احمد کسروی مانقورت به موجودیت ملت تورک آزربایجان زده است هیچ کس، تکرار می کنم هیچ کس، نزده است. بی دلیل نیست که بهرام مشیری، ایدئولوگ نژادپرست تلویزیون پارس تی وی در ماهوراه و در برنامه هایش، عکس احمد کسروی را در کنار ستارخان و مصدق پشت سرش نصب می کند: سه تورک سمبولیک که خواسته یا ناخواسته با ایران پرستی و فارس پرستی احمقانه یا خائنانه خودشان سبب برافتادن حاکمیت تورکان بر ایران و حاکمیت پانفارسهای ضد تورک عقده ای نژادپرست بر آزربایجان جنوبی و کل ایران شدند.   

سمبولیسم عناصر مانقورتساز بیابان، اشعۀ آفتاب داغ شکنجه با گرسنگی و تشنگی اجباری و بسیار هولناک همراه با فشار بی امان پوست شتر

در سیستم مانقورتسازی نوین که ما در صد سال اخیر در ایران شاهدیم، دیگر انسانهای تورک را با سر تراشیدن و شکنجه با پوست شتر و بیابان و آفتاب داغ و گرسنگی و تشنگی و امثالهم شکنجه و مانقورت نمی کنند، اما همراه با شیوه های سرکوبگر قدیمی، مثل تحمیل  گرسنگی و ایجاد قحطیهای مصنوعی در آزربایجان جنوبی برای کوچاندن میلیونها انسان تورک به تهران و شهرهای فارس نشین ایران برای آسیمیلاسیون و مانقورت کردن نسلهای ملت تورک (روش حاکمیت رضا پالانی عقده ای ضد تورک که در حاکمیت پسر جنایتکارش و جمهوری شیطانی ایران نیز دوام یافت)، شیوه ها و استراتژیهای خبیثانه و نژادپرستانۀ نوین و پیشرفته و روان شناسانه تری مثل تمسخر، تحقیر و جوک گوییهای نژادپرستانۀ ضد انسانی علیه تک تک انسانهای ملت تورک، تقیلد لجهۀ طبیعی و خدادادی انسانهای تورک وقتی به زبان فارسی حرف می زنند؛ توهین مستقیم و غیرمستقیم به تورکان، تحقیر زبان تورکی، تاریخ پرافتخار تورکان و توهین نژادپرستانۀ به انسانهای برجسته و نخبۀ ملت تورک آزربایجان به همراه رواج آموزش و پرورش اجباری به زبان فارسی برای از میان برداشتن زبان تورکی و غیره  برای مانقورتسازی میلیونها انسان به کار می برند که شرح اندکی از هزاران از این شیوه های شیطانی نژادپرستانه در کتاب ارزنده و علمی و آکادمیک "علل و شاخصه های تغییر زبان ترک های تهران" از نویسنده ارجمند ملتچی تورک، "عباس داورنیا" آمده است (برای نمونه ر.ک. صص76-77 کتاب مزبور). این جانب خواندن این کتاب بسیار ارزشمند و علمی و آکادمیک را به تمام جوانان تورک آزربایجان، به ویژه دانشجویان، استادان دانشگاهها و به ویژه معلمان ارجمند تورک در تمام ایران توصیه می کنم. خوشبختانه سایت آذوح، با درایت و تیزهوشی و احساس مسئولیت گردانندگان ملتچی تورک خودش، لینک دانلود این کتاب را که در سال 1385 چاپ شده و به چاپ بعدی نرسیده، (یا عوامل مزدور حاکمیت جمهوری شیطانی نگذاشتند که برسد)، با کیفیت عالی، درج کرده است:

http://azoh.info/index.php?option=com_content&view=article&id=29656:1394-10-17-23-19-11&catid=2:10&Itemid=18

هرچند محقق ارجمند، عباس داورنیا در این کتاب ارزشمند به شیوه های عمده آسیمیلاسیون و مانقورتسازی ملت تورک در ایران و به ویژه در "تهران، بزرگترین کارخانۀ مانقورتسازی جهان در طول تاریخ بشر"،  اشاره کرده است اما ساده انگاری است که شیوه ها، شگردها و استراتژیهای مانقورتساز پان ایرانیسم داخل و خارج ایران را به موارد قیدشده در این کتاب نفیس محدود کنیم. برای همین نکته هایی را در این نوشته می آوریم که به عمد یا سهو در کتاب نفیس یادشده مغفول واقع شده اند:

گرسنگی دادن یکی از موثرترین شیوه های شیطانی مانقورتسازی در ایران

  گرسنگی نگه داشتن ملت تورک آزربایجان یکی از خبیثانه ترین، شیطانی ترین جنایت بارترین و خائنانه ترین شیوه ها و تکنیکهایی است که سیستم نژادپرست پان ایرانیسم ضد تورک از حدود صد و پنجاه سال پیش در آزربایجان جنوبی و کل ایران اجرا کرده است. ایجاد "قحطیهای مصنوعی در آزربایجان جنوبی بزرگ" توسط امپراتوری خبیث ضد تورک ذاتی انگلستان با همکاری کامل امپراتوری خبیث ضد تورک ذاتی روس و دیگر قدرتهای صلیبی از سیاستهایی بوده است که قبل از جنگ جهانی اول و در جریان همان جنگ سبب مرگ و مهاجرت میلیونها تورک آزربایجانی از آزربایجان جنوبی و تغییر ترکیب جمعیتی ایران به نفع ملت فارس و روی کار و حاکمیت آمدن عنصر فارس به پیشوایی رضا پالانی شده است. در این باره مقاله ای بس ارزنده به نام " دوعامل اصلی – قحطی و مهاجرت در فروپاشی دولت ترکان در ایران" نوشتۀ "رحیم جواد بَیلی"، کارشناس مسائل سیاسی ایران و قفقاز و ترجمۀ "کاظم محمدزاده" در سایتهای آزربایجانی هست که خواننده را به جد به خواندن سطر به سطر آن دعوت می کنم:

http://www.guneynews1.com/fa/%D8%AF%D9%88%D8%B9%D8%A7%D9%85%D9%84-%D8%A7%D8%B5%D9%84%DB%8C-%D9%82%D8%AD%D8%B7%DB%8C-%D9%88-%D9%85%D9%87%D8%A7%D8%AC%D8%B1%D8%AA-%D8%AF%D8%B1-%D9%81%D8%B1%D9%88%D9%BE%D8%A7%D8%B4%DB%8C/#more-3406

نکتۀ ارزندۀ مقالۀ فوق بعد از تبیین و تحلیل دقیق عوامل تضعیف ملت تورک آزربایجان در 200 سال اخیر برای روی کارآوردن عنصر ضد تورک فارس-تاجیک، شک اندیشی دربارۀ ملیت مانقورتهای فراماسون اعظم خائنی چون میرزا فتحعلی آخوندزاده، میرزا زین العابدین مراغه ای، میرزا عبدالرحیم تبریزی طالبوف تئوریسینها و ایدئولوگهای اصطلاح جعلی "ایران پارس آریایی" و باستان پرستی کور فارس پرست ایرانی است که به الگوی نژادپرستانۀ ضدیت با تورکان (قارجاریه و همه تورکان تاریخ) را زیر پوشش شعارهای دموکراتیک انسان دوستانه براقی چون مبارزه با دیسپوتیسم و استبداد و ایجاد مشروطیت و مجلس و  امثال آن تبلیغ و ترویج می کردند. این نکته مهمی است که هر که تاریخ فارسی به ما به عنوان تورک قالب می کند چشم بسته نپذیریم:

" ... اینان با مدیریت مستقیم سرویس امنیتی انگلستان و با طرح هویت جعلی به اصطلاح تمدن پارس بعنوان یک طرح روبنایی برای ساقط نمودن حاکمیت اسلام محور تُرکها فعالیت های مخرب خود را دنبال می کردند. با القاء این تصور که ترکها با قبول اسلام و همراه با اعراب تمدن بزرگ پارس را ویران و محو نموده باشند. با این روش، یعنی خود را تجددگرا می نامیدند و کاری جز گسترش ترور، وحشت نمی کردند. این گروه قتال و وحشی در حرف روشنفکر و آنطور که اغلب سیاستمداران آنرا روشنگرا و تجددخواه نام ننهاده اند ولی در واقع به سردمداران مراکز آنتی ترک و آنتی اسلام تبدیل شدند.مرکز واقعی این اقدامات آتش پرستان و زرتشتی های هند بودند. صدها آتش پرست هندی ضداسلام و ترک از طرف آقای مانکچی به مناطق مختلف ترک نشین گسیل و اسکان داده شده و در آنجا اقدامات ضد اسلام و ضد ترک خود را در حرف بنام روشنفکری و بنام نواندیش و تجددگرا به انجام می رسانیدند.بررسی هویت نژادی آنانی که در مناطق ترک نشین بنام تجدد و در لفافه جعلی تجددگرایی ، تمدن باستانی را در نقطه مقابل ارزشهای اسلامی و ترکها مطرح می نمودند، امری ضروری و مهمی است . غالب این به اصطلاح منور الفکرها که در ایران و قفقاز جنوبی ظاهر شده اند اصالتاً ترک و مسلمان نبوده اند ، بلکه اعضاء گروههای جاسوس بی نام و نشانی بودن که در آن زمان از هند توسط مانکچی سازماندهی و به همراه خانواده هایشان به منطقه گسیل شده بودند. مطلقاً لازم است راجع به تبار زین العابدین مراغه ای نماینده معروف ناسیونالیستهای فارس ایران ، نماینده سرشناس ارمنی تبار ناسیونالیست های آزادیخواه فارس ایران ملکم خان و بعد از وی طالبوف (طالبزاده) و میرزا آخوندزاده و اطرافیان آنها و دیگر تجددخواهان سرشناس عهد مشروطیت ، تحقیق و بررسی گردد" (مقالۀ: دوعامل اصلی – قحطی و مهاجرت در فروپاشی دولت ترکان در ایران).  

همان گونه یوان یوانها در تکنیک مانقورتسازی کهن خود از گرسنگی دادن جوانان تورک بهره می بردند، استعمار خبیث انگلیس بعد از روی کارآوردن رضا پالانی عقده ای، سراپا پر از عقدۀ حقارت ضد تورک به حاکمیت ایران توسط فراماسونرهای اعظم، محمدعلی فروغی، اردشیر و شاپور جی، شاگردان و دست پروردگان مانکجی پارسی هندی در ایران چنین خط و مشی سیاسی دهشتناکی را به او دیکته کرد که "برای نابود کردن و مهار تورک باید او را گرسنه نگه داری تا جایی که یا بمیرد یا فارس (ایرانی) شود". از نود سال پیش این سیاست، تغییرناپذیر حاکمیتهای ایران، چه پهلوی و په جمهوری شیطانی بوده است. شیوه و روش شیطانی "ایجاد قحطی مصنوعی" توسط رضا پالانی و حاکمیت ضد تورک او در کتابهای ارزنده ای چون "گذشته چراغ راه آینده است" و "علل و شاخصه های تغییر زبان ترک های تهران" و روزنامه های قدیمی مربوط و دیگر اسناد قطعی چنین امده است: " در تابستان سال 1319 غله آزربایجان که خرواری 350 الی 400 ریال در محل (خود آزربایجان جنوبی و تبریز) قیمت داشت، عبدالله مستوفی (استاندار عقده ای فراماسون و ضد تورک رضا پالانی در آزربایجان)، بدون این که به احتیاجات مردم تبریز اعتنایی کرده یا به تذکرات آنها دایر به تأمین آذوقه شهر ترتیب اثر دهد، به زور سرنیزه از قرار خرواری 140 ریال خریده و تماما به مرکز (تهران) حمل کردند. در فصل زمستان شهر تبریز به مجامع (قحطی و گرسنگی) گرفتار و بی آزوقه می ماند. تا غله گندیده و از چند سال مانده گرگان را که تماما به املاک اختصاصی (رضا پالانی) متعلق بود، از راه آستارا به تبریز حمل و از قرار خرواری 600 ریال به خورد مردم بیچاره دادند و چون نان این گندم فاسد و غیرمأکول بوده و در عین حال گران و کمیاب بود و پیدا نمی شد هزاران (انسان تورک آزربایجانی) فقیر، بدبخت و مریض از گرسنگی قربانی خیانت رضا پالانی و عبدالله مستوفی شدند. غله حمل شده از گرگان به قدری فاسد و غیرمأکول بود که قسمتی از جو آن را فرمانده ارتش تبریز نپذیرفته و شرحی به آقای استاندار (عبدالله مستوفی خبیث خائن جانی ضد تورک) نوشته بود که : "به علت فاسد بودن اسبهای ارتش نیز نمی خورند" عبدالله مستوفی در حضور جمعی با گستاخی چنین گفت " باکی نیست، حالا که اسبهای ارتش نمی خورند، می دهیم "خر"های تبریز بخورند" (ر.ک. گذشته چراغ راه آینده است، صص 236- 240 و نیز علل و شاخصه های تغییر زبان ترکهای تهران، صص 18-19 و یا کتاب ایران یا ارن؟ بررسی تحلیلی تاریخ استعمار ملت آزربایجان، ص289). لینک دانلود کتاب ارزنده "گذشته چراغ راه آینده است" (البته سانسور شده!):

http://ketabnak.com/book/71691/%DA%AF%D8%B0%D8%B4%D8%AA%D9%87-%DA%86%D8%B1%D8%A7%D8%BA-%D8%B1%D8%A7%D9%87-%D8%A2%DB%8C%D9%86%D8%AF%D9%87-%D8%A7%D8%B3%D8%AA-%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D9%81%D8%A7%D8%B5%D9%84%D9%87-%D8%AF%D9%88-%DA%A9%D9%88%D8%AF%D8%AA%D8%A7

ملاحظه می شود که گرسنگی دادن در کنار تمسخر و تحقیر و توهین نژادپرستانه (خرخواندن ملت تورک) از تکنیکهای شناخته شده سیستم مانقورتساز فارس پرست و ایرانچی از نود سال پیش بوده است و این را بگذارید کنار این تکنیک مهم دیگر: رسمی کردن سیستماتیک و اجباری زبان فارسی در کل ایران و رایج کردن آموزش و پرورش اجباری و سخت و متصلب تک زبانه به زبان فارس با قصد از میان بردن زبان و فرهنگ تورک و آزربایجان در ایران و به ویژه اجرای این سیاستهای ضدانسانی ضد تورک در آزربایجان جنوبی: " انتخاب نژادپرست خونخواری به نام "احمد محسنی" به ریاست فرهنگ (آموزش و پرورش) استان آزربایجان، که عقیده داشت "هر کس (از اطفال مظلوم و بی گناه و بی خبر تورک) به زبان ترکی حرف می زند افسار الاغ به سر او بزنید و به آخور (انبارهای تاریک و مخوف مدرسه ها) ببندید"!! یا "حسن ذوقی" رئیس فرهنگ بعد از محسنی که برای اطفال معصوم تورک  صندوقهایی در کلّیّه مدارس برای ریختن "جریمۀ ترکی حرف زدن کودکان تورک" توسّط پدر و مادرهای بیچاره و فقیر شدۀ تورک آزربایجانی تعیین کرد (ر.ک. گذشته چراغ راه آینده است، صص 236- 240 و نیز علل و شاخصه های تغییر زبان ترکهای تهران، صص 18-19)، تنها دو تکنیک مهم از این تکنیکهای مانقورتسازی ملت بزرگ تورک آزربایجان است.

   نگارنده خود از پیرمردان و پیزنها در تبریز و اردبیل و سایر شهرها و روستاهای آزربایجان شنیدم که امنیه ها و آژانهای رژیم پلید پهلوی در دورۀ رضا پالانی و حتی اوایل دوره محمدرضا پالانی به روستاهای آزربایجان جنوبی می ریختند و به زور سرنیزه غله مردم بدبخت روستایی تورک را بر روی شترها بار می کردند و به تهران و شهرهای فارس نشین و نیمه فارس نشین اصفهان، یزد، مشهد، شیراز، کرمان و غیره می بردند. به طوری که پدران و مادران ما گرسنه و بی لباس در جلوی سرمای سوزان زمستانهای آزربایجان می ماندند. پدر نگارنده خود می گفت قحطی در آزربایجان شده بود و ما نه نانی برای خوردن داشتیم و نه لباسی برای پوشاندن حتی پاهای لخت خودمان. از این رو مادرمان ما را به تنور خاموش خانه که زیر خاکستر آتش آن هنوز حرارتی بود، می کرد تا اندکی گرم شویم و در زمستان از سرما یخ نزنیم. پدربزرگ من از کسانی بود که در جریان شکست حکومت ملی پرافتخار پیشه وری کبیر، فعال بود و هنگام فرار از روستایش در سرمای سخت زمستان سال 1325 در راه آزربایجان شمالی از گرسنگی و سرما یخ زد و شهید شد. برای همین مادربزگ من برای تهیه خرج خانواده مجبور شده بود که با سنگ آسیاب دستی یا ضربه زدن با سنگ دستی، "چوغان" (نوعی گیاه دارویی سمی و تلخ که مصرف پاک کنندگی دارد و در قدیم به جای صابون و پودر رخت شویی و شپش کشی به کار می رفت) بسابد و برای تأمین "نان جو" برای پدرم و بچه های دیگرش به قیمت ناچیز بفروشد که سمی بودن و زهردار بودن همین گیاه چوغان باعث شد که این شیرزن تورک آزربایجانی، دو چشمش کور شود و تا آخر عمر کور زندگی کند. این مطالب برای مانقورتهای احقر مأموران رسمی رژیم جمهوری شیطانی که مدام در اردبیل، تبریز، اورمو، زنگان و دیگر شهرهای آزربایجان جنوبی، در تاکسی و خط واحد و جاهای دیگر به عمد از رضا پالانی تعریفها و تمجیدها می کنند و او را از آتاتورک برتر می شمارند (؟!!!!) خیلی "خنده دار" است. بفرمایید بخندید مانقورتهای احقر. اما ما مبارزان حرکت ملی آزربایجان فرزندان چنین ماردان و پدران قهرمان و نستوهی هستیم.  باری پدرم می گفت بعد از قحطی مصنوعی سال 1325 که توسط رژیم محمدرضا پالانی برای تنبیه ملت تورک آزربایجان، ایجاد شده بود،  با کهنه پاره ها چیزی شبیه لباس درست می کردیم و برای این که از گرسنگی تلف نشویم با ماشینهای قدیمی در عرض چند روز رفتیم تهران. و ما که در روستاهای خودمان از گرسنگی و بی لباسی در حال مرگ بودیم می دیدیم در تهران نانواییها همه باز و نانها به نمایش گذاشته شده اند! و مردم به راحتی و با چند شاهی نان تهیه می کنند! و ما فورا در همان گاراج یا در راه آهن و گمرک تهران، چمدان یک فارس را برمی داشتیم و حمل می کردیم تا چند پول سیاه به کف دست ما بگذارد که نان یاوان بخریم و بخوریم و از گرسنگی تلف نشویم!  

آری!ایجاد دقحطی مصنوعی و گرسنگی اجباری دادن به انسانهای ملت تورک شیطانی ترین و ناجوانمردانه ترین تکنیک مانقورتسازی پان ایرانیسم بوده است که با موفقیت اجرا شده و هنوز هم اجرا می شود (با  ایجاد نکردن هیچ کارخانه، شرکت و محل کاری و شیوع اجباری بیکاری مصنوعی در کلیه شهرهای آزربایجان جنوبی). انسانهای تورک را گرسنه و بیکار نگه می داشتند تا جان خودش و خانواده اش را بردارد و به تهران یا شهرهای دیگر فارسستان برود و توسط سیستم آموزش و پرورش فارسمدار ایران که اساسا بر پایۀ نژادپرستی خودشیفته ضد تورک و ضد عرب ایران- فارس استوار است و نیز رسانه های بی شمار فارس زبان با حیله و تکنیک ناجوانمردانه و ضد انسانی تحقیر و تمسخر و توهین نژادپرستانۀ نژادپرستان غیرتورک فارس و غیرفارس در مدارس، دانشگاهها سربازخانه ها و دیگر جاهای عمومی و نیز اقدامات خائنانه مانقورتها به مانقورت ضد تورک تبدیل شوند و در ملت جعلی ایران (فارس) آسیمیله، جذب، حل و مستحیل گردند و این ملت جعلی هر سال بزرگ و بزرگتر گردد و این توهم را در ذهن جهانیان ایجاد کند که ایران پارس از نژاد آریایی است و در ایران تورک و تورکمن و عرب وجود ندارد!!! یک مانقورت به محض مانقورت شدن، شروع به خودزنی هویتی و ستیز مداوم و بی امان با ملت تورک خودش، نژاد خودش، زبان مادری خودش، اصل و نسب خودش می کند. در این راه تحقیر و تمسخر و توهین به ملت خودش را آسان ترین و موثرین راه می داند و به شدت در این راه پیش می رود و بدین سان است که توسط دستگاه مانقورت یاب پان ایرانیسم داخل یا خارج از ایران "کشف" می شود. سیستم ضد تورک حاکم به او توجه کرده و به او مقام اجتماعی، علمی یا سیاسی  و عنوان می دهد و مزد نوکری و خیانتش را پرداخت می کند. او را به رسانه های کثیرالمخاطب می کشاند و مثل سیدجواد طباطبایی و اکبر عبدی او را بعد از هر اقدام نژادپرستانه ضد تورک و ضد عرب تعریف و تمجید می کنند و بر صدر می نشینند. برای مثال بعد از اقدام مفتضحانه و شرم انگیز اکبر عبدی در توهین نژادپرستانه به انسانهای عرب، چه عربهای ایران و چه خارج از ایران و اقدامات موهن او در تمسخر و تحقیر نژادپرستانۀ هموطنان تورک آزربایجانی خودش در فیلمهای سینمایی چون "اخراجیها" و "جا به جا" و غیره رژیم ضد تورک جمهوری شیطانی در اقدامی عجیب و بی سابقه کلید طلایی شهر اردبیل، زادگاه اکبر مانقورت را در طی مراسمی نمادین از طرف مانقورتهای شهرداری اردبیل به او تقدیم کرد! شرح این خبر عجیب را که " کلید طلایی شهر اردبیل به اکبر عبدی اهدا شد" را در تمام سایتهای مهم حاکمیت ضد تورک جمهوری شیطانی و از جمله در سایتهای زیر بخوانید:

http://ardabilcity.ir/DesktopModules/News/NewsView.aspx?TabID=1&Site=DouranPortal&Lang=fa-IR&ItemID=4964&mid=13881&wVersion=Staging

http://www.irna.ir/fa/News/81899103/

http://www.iribnews.ir/fa/news/981166/%DA%A9%D9%84%D9%8A%D8%AF-%D8%B7%D9%84%D8%A7%D9%8A%D9%8A-%D8%B4%D9%87%D8%B1-%D8%A7%D8%B1%D8%AF%D8%A8%D9%8A%D9%84-%D8%A8%D9%87-%D8%A7%DA%A9%D8%A8%D8%B1-%D8%B9%D8%A8%D8%AF%D9%8A-%D8%A7%D9%87%D8%AF%D8%A7-%D8%B4%D8%AF      

http://www.mehrnews.com/news/3012448/%DA%A9%D9%84%DB%8C%D8%AF-%D8%B7%D9%84%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%B4%D9%87%D8%B1-%D8%A7%D8%B1%D8%AF%D8%A8%DB%8C%D9%84-%D8%A8%D9%87-%D8%A7%DA%A9%D8%A8%D8%B1-%D8%B9%D8%A8%D8%AF%DB%8C-%D8%A7%D9%87%D8%AF%D8%A7-%D8%B4%D8%AF

اقدام سمبولیک اهدای کلید طلایی شهر اردبیل، زادگاه اکبر مانقورت به او حاوی یک پیام معنادار است و  نشان دهنده عمق کینه و عقده نژادپرستی فارسیست حاکم بر ایران از ملت تورک و ملت عرب در ایران است. این جایزه نژادپرستی اکبر مانقورت و امثال اکبر مانقورت برای عمری نژادپرستی ضد تورک و ضد عرب در پوشش هنر و هجو و هزل الست. همان اکبر مانقورتی که برای تحقیر و تمسخر و توهین هموطنان تورک خودش با دهانش صدای ماتحت انسان را در می آورد به راستی توسط نژادپرستی مذهبی خبیث حاکم بر ایران شایسته اهدای کلید طلایی شهر زادگاهش است. شهری که اکبر مانقورت سالیان سال حتی به خودش زحمت و اجازه نمی داد در خیابانهایش راه برود و از درد مردمانش خبری بگیرد و به زبان تورکی ملتش حرف بزند. آری! این است سیستم مانقورتساز و مانقورت نواز و مانقورت پرور ضد تورک و ضد عرب و فارس پرست ایران. 

نظر شخصی من دربارۀ مانقورت و مانقورتیسم

در این جا نظر شخصی خودم را با الهام از داستان مانقورت می نویسم: این یک اصل است: "مانقورتیسم، بیماری و مرضی واگیردار است که چاره و درمان قطعی ندارد". مانقورت "با تمام وجود" در خدمت دشمن و در اردوگاه دشمن است؛ یعنی با تمام تنش، جانش، دلش، قلبش، فکرش، زورش، ذوقش، قریحه اش، هنرش، علمش، پتانسیلیته و قوه مایه و تواناییهای بالقوه اش، با تمام سلولهای تنش و ذره های جانش در خدمت دشمن نژادپرست پلید و بی رحم ضد تورک است. برای همین چاره ای نداریم جز این که همواره، همیشه و در همه حال چهارچشمی چشم در چشم مانقورتهایمان را بپاییم. یک لحظه غفلت از مانقورت، یعنی قتل عام شدن و نسل کشی ملت تورک آزربایجان یا نسل کشی فرهنگی که در این سده با دستان کثیف همین مانقورتهای خطرناک آذری بارها تکرار شده است. کما این که نایمان انا یک لحظه به مانقورت پشت کرد و یک لحظه از او غافل شد و تیر خورد. هولناکترین قتل عامهای مانقورتها در جریان شکست حکومت ملی پیشه وری کبیر بود که همین مانقورتهای خان، ملا-سید و عوام، مذهبی و ضد مذهب، کمونیست و غیرکمونیست چنان نسل کشی مهیبی از پاکترین و دلاورترین نسل ملت تورک آزربایجان کردند که دشمن پان ایرانیست نیز انگشت در دندان ماند از این همه قساوت و جنایت و خیانت و خباثت. در داستان نیز دیدیم که چه بر سر نایمان آنا آمد. او با تیر یوان یوانها که از چلۀ مانقورت بیرون آمد کشته شد. چه کسی تیراندازی را به مانقورت آموخته و او را برای جنگ مهیا کرده بود: پدر شهیدش دؤنن بای؛ این یعنی این که مانقورت نان ملت تورک خودش را می خورد و از استعدادها و قوای بدنی و فکری و ذهنی و مغز و فکر ژنتیک (ارثی) ملت خودش برای نابود کردن انسانهای ملت تورک خودش یا مانقورت کردن و مسخ کردن آنها بهره می برد. تلاش ما مبارزان راه آزادی آزربایجان برای تورک کردن مانقورتها بی فایده است کما این که نایمان آنا بدون این که به هدف خودش، به عقل و هوش آوردن پسرش برسد به دست همان کسی که گمان می کرد پسرش است، شهید شد. مانقورتی که او به اشتباه فکر می کرد که "پسر خودش و از گوشت و پوست و خون خودش است"، به راحتی و بدون هیچ احساس و رحم و شفتی او را کشت. چون که فقط جلد و پوست و قابل و تن مانقورت "شبیه" پسر او بود نه "خودش". روح و قلب و بدن و توانایی و ذهن و استعداد و ذوق و اندیشه و پتانسیل مانقورت ضد او و در اختیار کامل دشمن بود. اگر نایمان آنا به جای تلاش برای یافتن و به خوداوردن مانقورت وقت خود را صرف تعلیم و تربیت و آمادگی جوانهای غیور تورک قبیله اش می کرد تا همانها انتقام پسر مانقورت شده او را از دشمن غدار بگیرند و به دنبال مانقورت و "آدم کردن" مانقورت "شیطان شده" راه نمی افتاد، زنده بود. مانقورت موجود افسون شده و شیطان گشته ای است که جز مرگ یا تورک شدن، هیچ چاره ای برایش متصور نیست چون اگر زنده باشد در هر قیام و خیزش ملت تورک آزربایجان، بی شک و گمان و بی هیچ رحم و فکر و اندیشه و شفقتی تورک کشی کرده و خواهدکرد. این مانقورت در صد سال اخیر در ایران تورک کشته و خواهدکشت از نسل کشی میلیونها انسان تورک آخ نگفته و نخواهدگفت که هیچ بلکه بشکنها خواهدزد، رقصها خواهدنمود، شادیها خواهدکرد و جشنها خواهدگرفت. همان گونه که در سال 1325 ه.ش. / 1946م. مانقورتهای ملا-سید و خان و ارباب و دیگر نوکرهای پان ایرانیسم همین کار را کردند.

مانقورت دشمنی از درون ملت تورک که یا باید به تورک تبدیل شود یا بمیرد 

درادبیات عرفانی اسلامی یک اصل یا مانیفست داریم: "نفس ستیزی" این اصل بر پایه این سخن پیامبر اسلام استوار است که : "دشمن ترین دشمنان تو همان نفس توست که در درون خودت هست"! برای رسیدن به خدا و نور و روشنایی و عرفان قبل از همه باید با این دشمن درونی و نفوذی مبارزه کرد و هیچ چاره ای برای آن نیست. مانقورت نیز در میان وجود ملت تورک به مثابه همان "نفس اماره" یا "شیطان" است. نفس یا شیطان که یا باید به نور و خودآگاهی بدل شود و از تاریکیهای ذهن و روح و ضمیر ناخوداگاه بیرون بیاید و "تسلیم" شود یا بمیرد. مانقورت شیطان وجود ملت تورک است که اگر ما او را تبدیل نکنیم بی گمان او ما را در اولین فرصت، از درون، خواهدکشت. بی هیچ ملاحظه و رحم و محابایی ما را خواهدکشت.پس باید مثل شیطان که چاره اش تنها و تنها و تنها زور و "سنگ" است و با استدلال و منطق و برهان نمی توان جلوی سفسطه و وسوسه او را گرفت، جواب مانقورتها و پانفارسهای ارباب آنها را با سنگ (تو دهنی و توسری) داد و این همه وقت و انرژی و پتانسیل ارزشمند خودمان را که لازم است صرف اقدامات دفاعی و نظامی ارزشمند در جهت صیانت از جان و مال و خاک ملت تورک آزربایجان کنیم و مبتکرانه در کنار اقدامات علمی- فرهنگی- تبلیغی ارزشمندتر برای دفاع از جان و ناموس و مال و خاک و خانه و مال و دارایی ملت تورک و استقلال آزربایجان جنوبی ملتمان را آماده و مهیا کنیم ، در سنگر مزخرف جواب به دروغنامۀ "آذری" مانقورت اعظم کسروی و پیروانش تیرهای وقت و فکر و انرژیمان را هدر ندهیم.  بدانیم که ملتی که دشمنی چون روس، چین، فارس، ارمنی، کورد، صلیبی و البته و صد البته "مانقورت" دارد، خوابیدن و گول خوردن و به کارهای بیهوده و بی فایده مشغول شدن برایش حرام ابدی است. مانقورت دو راه و دو چاره بیش ندارد: "چاره مانقورت یا مرگ است یا تورک شدن" راه سومی هرگز وجود ندارد. به نظر من ما باید اسامی و مشخصات دقیق همه مانقورتهایمان را با سیستم اطلاعاتی دقیق داشته باشیم که در مواقع مقتضی و با اقدامات پیشگیرانۀ عاقلانه  از مانقورتها جلو بیفتیم و آنها را به طور کامل زیر نظر بگیریم وگرنه تاریخ دوباره و چندباره و این بار خونبارتر از سال 1325 ه.ش. / 1946م. برای ما و ملت تورک ما تکرار خوادشد و نسل کشی شده و نابود خواهیم شد. هیچ شکی در این نکنیم: مانقورت از پانفارس و پانکورد و پان ارمنی و پان روس و پان چین و صلیبی بسیار بسیار بسیار خطرناکتر است. چون در داخل ملت ما و "شبیه" ماست و "تبری است که درخت ملت تورک را می برد و چوبش از جنس خودمان است" و "کرمی است که از داخل درخت ملت تورک ماست، درخت ملت ما را برای سیر کردن شکم نحس خودش می خورد و خشک و نابود می کند" در داستان مانقورت نیز شاهدیم که "مانقورت مهارت تیراندازی را که از پدر خودش فراگرفته بود، در راه کشتن مادر خودش به کار برد". مانقورت و مانقورتیسم را جدی بگیریم. سهل گرفتن این موجودیت شیطانی= نابودی آزربایجان و ملت تورک آزربایجان.

ادامه دارد.

اوجالان ساوالان – پنج شنبه 1394/11/08      2015/1/28

Share/Save/Bookmark
 
آدرسهای ما - Follow us

YouTube

 -----

Facebook

----- 

Twitter