English            Latin   

برای دریافت مطالب جدید به این آدرس www.azoh.net  مراجعه فرمایید

Yeni Adresimiz www.azoh.net

New Address www.azoh.net 

گفتنی است این سایت آرشیو مطالب منتشر شده از اسفند 89 تا دی 92 و همچنین از مهر 94 تا شهریور 95 را شامل می شود
 

مسئله آذربایجان: حقوق شهروندی در میان انکار و تجزیه طلبی- عباس جوادی

بیائید بقول ما آذربایجانیها “کج بنشینیم و راست بگوئیم.” مدل اداره دولتی که از زمان رضا شاه در مورد اقلیتهای ملی (و یا قومی و اتنیکی) برقرار شده و هنوز هم ادامه دارد به خواست مردم و زمانه جواب نمیدهد. در این نظام زبان و فرهنگ مطلقا حاکم در مدارس و دانشگاه ها، ادارات و رسانه ها فارسی است و مثلا در هیچ نقطه ایران یک درس و کورس آموزش ترکی آذری هم نیست. هیچکس دقیقا نمیداند نظر اکثریت مردم آذربایجان در این مورد چیست. نه رفراندومی شده و نه اینکه میتوان انتظار داشت به این زودی ها همه پرسی دمکراتیک و یا حد اقل سنجش افکار عمومی قابل اعتمادی در این مورد صورت گیرد. آنچه که روشن است اینکه در حالیکه رزیم جمهوری اسلامی همچنان برادامه این مدل دوران پهلوی اصرار و ابرام دارد، اکثر افراد و گروه های آزاد اندیش و آزادیخواه، مدل کنونی را قبول نمیکنند و یا حداقل قبول دارند که باید تغییرات و تعدیلات معینی در آن صورت گیرد تا حقوق اولیه این مردم که مربوط به زبان و فرهنگ میشود  تامین گردد. با این وجود بسیاری ها هنوز به فوریت و اهمیت حتی طرح و طلب این موضوع باور جدی ندارند و حل مشکل را به دوران بعد از آزاد و دمکراتیک شدن تمام ایران حواله میدهند و به هرکسی، اعم از معتدل و افراطی، که خواهان حق زبان مادری است مهر “تجزیه طلب” میزنند.

حسن شریعتمداری، فرزند مرحوم آیت الله شریعتمداری، که در آلمان بسر میبرد در جواب به این سوال که چرا تظاهرات های کنونی به وسعت تظاهرات سه میلیونی زمان انتخابات ریاست جمهوری نیست، گفته است: “علت اصلی، ایجاد ارعاب و وحشت از طرف نظام حاکم است. علت دوم عدم گستردگی گفتمان رهبری جنبش سبز به کل طیف ایرانی است و عدم عنایت به بخش سکولار، کارگران، زنان، اقلیت‏های قومی و دینی و سعی در جذب آنهاست.تا این جنبش، این گستردگی را پیدا نکند، این بخش از جامعه حریف حاکمیت موجود نیست.”

مدل دیگری که هست اینست که در این مملکت هرگروه ملی و قومی و یا اتنیکی باید حق داشته باشد و بتواند بعنوان دولت ملی مستقل از ایران جدا شود و دولت ملی خود را با پرچم و مرز و ارتش و تمام ویژگیهای دیگر استقلال ملی ایجاد کند و یا اینکه به یکی از کشور های همسایه بپیوندد. این مدل در نمونه حکومت پیشه وری در آذربایجان (1325تا  1326) آزمایش شده است. حکومت پیشه وری که با اشغال ایران از طرف ارتش سرخ سرکار آمده بود با ترک قشونهای روسیه هم ناچار به تلاشی شد. این تجربه نه فقط از نظر نظامی و عملی شکست خورد بلکه طبق اکثر بررسی های علمی و روایتی، حکومت پیشه وری که در ابتدا با شعار های اداره ایالتی و ولایتی بر سر کار آمده و حداقل از پشتیبانی بخشی از مردم آذربایجان برخوردار بود هر چه از ایران دور تر و به ارتش و حکومت شوروی نزدیک تر شد، حمایت مردمی خود را در آذربایجان هم از دست داد.

ولی آیا باید برای تامین حقوق قومی و اتنیکی مردم آذربایجان، کردستان، ترکمن ها، اعراب، بلوچ ها، لر ها، و مثلا حتی خلج ها، این گروه ها حتما از ایران جدا شوند؟ صرفنظر از اینکه آیا این کار اصولا ممکن است یا نه و یا اینکه باعث چقدر قتل و کشتار و خرابی و دشمنی ترمیم ناپذیر خواهد شد،  اصولا آیا این کار به منفعت طرف های مورد بحث هست یا نه؟ و بالاخره آیا خود این گروه های قومی، از جمله آذربایجانیان، خواهان شقه شدن کشور و جدائی از ایران و درآمدن بصورت یک کشور کوچک و مستقل و یا پیوستن به جمهوری آذربایجان هستند؟

افتراق و جدائی اصولا ممکن است و البته هرکس حق دارد طرفدار این راه باشد بشرط آنکه آنرا بنام مردم به مردم تحمیل نکند. اما این راه برای همه طرفهای درگیر ده ها و شاید صدها سال قتل و خرابی و دشمنی بار خواهد آورد، بخصوص در کشوری مانند ایران که سابقه هزاران ساله زندگی اقوام مختلف در یک جغرافیا و دولت واحد دارد. برخلاف یوگسلاوی سابق که مرزهای داخلی اش از قبل برپایه قومیت معین شده بود در ایران مرزهای زندگی اقوام بطور قابل قبول برای همه مشخص و تعریف نشده است. با این وجود، حتی در یوگسلاوی سابق آتش اختلافات قومی هنوزکاملا فروکش نکرده است. بعلاوه ما در این پنجاه-شصت سال اخیر شاهد رشد و ترقی بی همتای نقلیات، ارتباطات، تجارت فرامحلی و کوچ میلیونها انسان از نقطه ای به نقطه دیگر، چه در داخل کشور خود و چه به خارج بوده ایم. در تهران حالا چند میلیون آذربایجانی زندگی میکند؟ و یا ترکمن و بلوچ؟ چند میلیون و یا چند صد هزار کرد در خراسان هستند؟ اینها را چطور میشود (و اصولا چرا باید) جدا و تفکیک کرد؟ بعید است به یک شهروند اردبیلی که بیست نفر از خویشانش در تهران و ده نفرش در اصفهان و یا کانادا هستند بقبولانید که ما میخواهیم از ایران جدا شویم و از این ببعد نمیتواند مثلا بعنوان کارمند شرکت نفت در آبادان کار کند و فرزندانش هم فقط ترکی خواهند آموحت یعنی نخواهند توانست در خارج از آذربایجان کار و زندگی کنند. و بالاخره چند درصد آذربایجانیان میخواهند استانهای آذربایجانی نشین ایران به جمهوری برادر و همزبان آذربایجان بپیوندند؟ بنظرم بهترین جواب این سوال را آن دسته از آذربایجانیهای ما خواهند داد که یکی دو سالی در آن طرف ارس زندگی کرده اند.

درست بخاطر همین امتزاج و تاریخ گذشته و در عین حال مقرون به صرفه نبودن خط و خط کشی قومی از طرفی و نبود و یا کمبود سنت دمکراتیک و تعامل و گذشت و سازش از سوی دیگر است که بنظرم راه حل فدراسیون که بعضی از آذربایجانیهای روشنفکر ما در این چند سال گذشته مطرح میکنند هم راه حل عملی برای تامین حقوق ملی و قومی آذربایجانیان و بخصوص حق زبان مادری نیست.

اما چرا حق زبان و فرهنگ را که مربوط به حقوق شهروندی در یک کشور آزاد و دمکراتیک است، آنهم در این روزگاری که هم دنیا و هم ما، همه بسوی آمیزش و ارتباطات و تسهیل – و نه مشکل تر کردن – زندگی میرویم، باید گروگان دولت مستقل قومی، مرز جداگانه و ارتش و واحد پولی و پرچم و غیره کرد؟ تامین حقوق شهروندی همه، چه زن و مرد، چه ترک و کرد، چه مسیحی و مسلمان و بهائی، در کشوری باز، دمکراتیک ومرفه مانند مثلا اسپانیا آیا به خواست گروه های مختلف قومی و مذهبی جواب کافی و معاصر روز را نمیدهد؟ در اسپانیا گروه تروریست و تجزیه طلب باسک بالاخره تسلیم خواست خود مردم باسک و اسپانیا شد و دست از شورش مسلحانه و ترور برداشت. این در حالیست که نه باسکها و نه کاتالانها و دیگر اقلیت ها که به هویت ملی و فرهنگی خود افتخار میکنند بدون جدائی و دشمنی و انزوای خود، به تامین حقوق شهروندی خود نائل گشته اند بدون آنکه بین خود و شهروندان هموطن دیگر خود در مادرید سد چین بکشند.

همه ما، چه آذربایجانیها و چه هموطنان فارسی زبان ما باید از حالا بدانیم که در کدام سمت قدم بر میداریم.

دکتر تورج انابکی، استاد دانشگاه آمستردام، میگوید: “سال 1997 کارول بوگرت، خبرنگار نیوزویک، در مصاحبه ای از من پرسیده بود: « آیا  احتمال دارد  روزی در ایران اختلافات قومی شعله ور شوند؟» من هم در جواب اینرا گفته بودم: « ایران قرن بیستم تا کنون توانسته است خود را از سرنوشت امپراتوری های  عثمانی، تزاریستی و سپس شوروی مصون نگهدارد. گروه های مختلف قومی ایران تا کنون توانسته اند با همدیگر کنار بیایند. اما نمیتوان این واقعیت را نادیده گرفت که سرنوشت ترکیب قومی و تمامیت ارضی ایران بیش از همه چیر دیگر وابسته به اجرای اصلاحات در نطام سیاسی کشور خواهد بود که شامل این جنبه ها باشد: تامین حقوق فردی و جمعی بصورت اشتراک غیر تبعیضی و دسترسی به فرصت های اقتصادی، مشارکت سیاسی و یا مقام فرهنگی شامل برسمیت شناختن زبانها یا بصورت فردی و یا از طریق نوعی نسبیت گروهی. و گرنه، هیچ چیز ابدی نیست.”

اینهم کار فردای ماست. و گرنه هم جنبش آزادیخواهی سرتاسری ایران ناموفق خواهد بود و هم هویت طلبان آذربایجانی ما

http://www.djavadi.net/2011/03/07/%D9%85%D8%B3%D8%A6%D9%84%D9%87-%D8%A2%D8%B0%D8%B1%D8%A8%D8%A7%DB%8C%D8%AC%D8%A7%D9%86/

Share/Save/Bookmark
 
آدرسهای ما - Follow us

YouTube

 -----

Facebook

----- 

Twitter