English            Latin   

برای دریافت مطالب جدید به این آدرس www.azoh.net  مراجعه فرمایید

Yeni Adresimiz www.azoh.net

New Address www.azoh.net 

گفتنی است این سایت آرشیو مطالب منتشر شده از اسفند 89 تا دی 92 و همچنین از مهر 94 تا شهریور 95 را شامل می شود
 

سید علی حسینی خامنه ای: مبتکر تعبیر پان ایرانیستی ایران شمالی -اسدالله خلخالی

اسلام خامنه ای را تكذیب می كند:

غیراسلامی بودن تحمیل زبان قوم فارس بر دیگر ملل مسلمان و محروم نگاه داشتن این ملل از شناخت، آموختن و حفظ و گسترش هویت٬ زبان و فرهنگهای خود اظهر من الشمس است. پیامبر اسلام علت مبعوث شدن خویش را از بین بردن تعصبات نژادی و تباری بیان می‌كند، در حالیكه سیدعلی حسینی ملقب به خامنه ای در كشوری كه از ملل مختلفی تشكیل شده و فارس در آن صرفا یك اقلیت محسوب می‌شود، مدام فارس فارس گفته و به فارسیت و پارسیگری می‌نازد. «بر خلاف سیاستهای جمهوری اسلامی در خوار و حقیر شمردن زبان ملل مسلمان غیرفارس در ایران، زبان از منظر اسلام، در شكل شفاهی آن با تصویر “خلق الانسان علمه البیان”، در صورت مكتوب آن با سوگند “نون و القلم و ما یسطرون”، قداستی هم سنگ روح انسان می یابد و بالاتر از آن، خدای خالق هستی، خود را به عنوان یك سخنگو معرفی می كند. در اسلام، الله نه تنها با آدمیان و ملائك، بلكه با حشرات و پرندگان و حتی با زمین و آسمان به گفتگو می نشیند، و در جای جای قرآن، گفت و گو را نمایش اصلی ظهور خلایق معرفی كند. در تضاد آشكار با سیاستهای جمهوری اسلامی برای نابود كردن تنوع و تكثر زبانی و زبان و فرهنگ ملل مسلمان غیرفارس در ایران، كتاب آسمانی مسلمانان، اختلاف زبانها را حكمتی خداوندی و آیتی الهی برای تامل فرهیختگان و دانشمندان معرفی می كند “و من آیات خلق السموات و الارض و اختلاف الستكم و الوانكم ان فی ذلك لایات للعالمین”، آیه 13 از سوره حجرات: “من شما را خلق کردم به شعبه ها و قبایل مختلف تا بشناسید همدیگر را” و... بحث “لتعارفوا” بحث رنگ چشم، رنگ پوست، فیزیک و ظاهر نیست، بلکه بحث معرفت پیدا کردن به اقوام مختلف است. بحث بها دادن به فرهنگ و باورهای آنها و بحث به رسمیت شناختن حقوق اساسی آنان است. به رسمیت شناختن حقوق اساسی ملل مختلف و احترام به فرهنگ و باورهای آنها در دایره امتحانات الهی قرار می گیرد. ترك، ترکمن، بلوچ، عرب، کرد، لر و ... تنوع خلقت را نشان می دهد. بی اعتنائی به این تنوع خلقت، در صف عصینانگران قرار گرفتن است».

عدم پایبندی خامنه ای رهبر نظام به قانون اساسی نظام:

خامنه ای لفظا تاكید بسیار بر تعهد و پایبندی به قانون اساسی جمهوری اسلامی دارد، مثلا وی در دیدار با مسئولان نظام در مخالفت با اصلاحات، سلاح قانون اساسی را بكار برده و می گوید: «در جریان اصلاحات دو موضوع اساسی و اصولی باید مورد توجه و دقت‏ خاص قرار گیرد یكی اینكه قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران میثاق بزرگ ملی، دینی و انقلابی ما و مبنای چارچوب اصلاحات باشد. از این رو نباید به بهانه اصلاحات به ساحت و ساختار قانون اساسی تعرض و بی حرمتی شود بلكه اصلاحات باید بطور دقیق در چارچوب قانون اساسی صورت بپذیرد. دوم حفظ یكپارچگی ملی و قومی كشور، مبارزه با عوامل تحریك قومیت‏ها و دیگر عوامل تجزیه قومی كشور در جریان اصلاحات است. این دو اصل جزو خطوط حساس است كه تعرض به آن بارزترین نشانه انحراف مسیر اصلاحات خواهد بود». این در حالیست كه خامنه ای و دیگر سران جمهوری اسلامی، خود تاكنون هر اصل و بند و ماده ای از همان قانون اساسی مورد ادعائی خود را كه ناظر به حقوق مردم، آزادیها، رعایت عدل و برابری و عدم تبعیض و ....و از جمله حقوق ملی و زبانی گروههای ملی ساكن در ایران است، عملا بایكوت كرده و مانع اجرای آنها شده اند. مطابق اصل ١٥ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران حق تحصیل به زبان مادری، حق مردم بوده و سلب این حق از آنها توسط جمهوری اسلامی ایران، نقض آشکار قانون اساسی خود است. علاوه بر آن جمهوری اسلامی مكررا و به طور اصولی، اصل دیگر اصول قانون اساسی جمهوری اسلامی مانند ٩، ٣ و ١٩ را نقض میكند. (اصل ٩ میگوید: “هیچ مقامی حق ندارد به نام حفظ استقلال و تمامیت ارضی كشور آزادیهای مشروع را، هر چند با وضع قوانین و مقررات، سلب كند.” اصل ٣ قانون اساسی مقرر می‌دارد كه همه ایرانیان در مقابل قانون برابرند و اصل ١٩ قانون اساسی مشخص می‌كند كه مردم ایران از هر قوم و قبیله‌ كه باشند از حقوق مساوی ‌برخوردارند و رنگ، نژاد، زبان و مانند این‌ها سبب امتیاز نخواهد بود).

نه خامنه ای و نه هیچكدام دیگر از سران و نهادهای جمهوری اسلامی، هرگز در سی سالی كه جمهوری اسلامی بر سر كار است، از محرومیت ٧٠ در صد از مردم ایران از تعلیم و تعلم به زبانهای ملی خود و از عدم اجرای قانون اساسی ناظر به برابری زبانها و اقوام ایرانی ناخرسند نگشته اند. جمهوری اسلامی به این نیز اكتفا نكرده، كسانی كه خواهان اجرای این بندها و مواد قانون اساسی می شوند را تحت آزار و تعقیب و تضییق قرار داده است. در واقع مقام رهبری و كل نظام جمهوری اسلامی خود بزرگترین تعرض و بی حرمتیها را به ساحت و ساختار قانون اساسی جمهوری اسلامی نموده اند. از این قبیل مواد قانون اساسی، مواد ١٥، ١٩ و ٤٩ است که هرگز اجرا نشده اند. تاكنون دهها تومار و تجمع اعتراض آمیز تركان و آذربایجانیها برای تحصیل به زبان مادری و اجرای اصل 15 قانون اساسی با بی اعتنایی كامل مسئولین جمهوری اسلامی ایران مواجه شده است.

«با ظهور و رشد جنبش هویت خواهی و برابری طلبی تركان در ایران، به زودی تهیه و ارسال طومارهایی مبنی بر درخواست اجرای ماده‌ ١٥ كه مجوز تدریس زبانهای رایج در ایران را می دهد و ارسال آن به مقامات مختلف به ویژه رئیس جمهور آغاز شد. این اقدام که به سرعت همه گیر شد، نشانه‌ بلوغ و خودآگاهی نوین در میان دانشجویان آذربایجانی بود. آنان با استناد به اصل ۱۹ قانون اساسی ایران که هرگونه تبعیض در تقسیم حقوق فرهنگی و اجتماعی و سیاسی را بر پایه زبان، ملت و رنگ محکوم می داند خواهان تقسیم نمودن بودجه فرهنگی و اجتماعی کشور برای رشد و بالندگی فرهنگ تمام ملتها و زبانها، به صورت مساوی و به نسبت جمعیت ملی کشور بودند. این درخواست قانونی اگر از طرف دولتمردان بصورت منطقی پاسخ داده می شد، می توانست از افتادن مطالبات در مسیرهای دیگر جلوگیری کند اما دولت مرکزی حس می‌کرد با سکوت می‌تواند بر هیجانات غلبه کند. دانشجویان با تاكید به این مسأله که شیشه‌های ساختمان ریاست جمهوری را با این طومارها پاک می‌کنند، بر این نکته‌ مهم اشاره داشتند».

- جالب آنكه فوائد مسكوت گذارده شدن اصل ١٥ قانون اساسی، صرفا عاید گروههای غیرمسلمان مانند ارمنیها و زیانهای مسكوت گذارده شدن این اصل صرفا عاید گروههای مسلمان غیر فارس مانند تركها می شود. بدین شرح كه با مسكوت گذارده شدن بخش “خط و زبان رسمی ایران فارسی است”، ارمنیان از خط ملی خود ارمنی هم در كتب درسی و هم در نشریاتشان استفاده میكنند، در حالیكه كاربرد الفبای لاتینی تركی آذربایجانی ممنوع است. و با مسكوت گذارده شدن بخش “استفاده از زبان‌های‌ محلی و قومی‌ در مطبوعات و رسانه‌های گروهی و تدریس ادبیات آن‌ها در مدارس آزاد است” صرفا ملل مسلمان غیرفارس از تحصیل به زبان ملی خود محروم شده اند و ارمنیان همچنان از حق تحصیل به زبان ملی خود ارمنی برخوردارند.

خواست تغییر قانون اساسی و تضمین حقوق زبانی

دشمنی جمهوری اسلامی و نهادهای آن با زبان و هویت و ملل مسلمان غیرفارس کشور و بی كفایتی حکومت موجب شد که به موازات افزایش روز افزون تعداد این طومارها و عدم پاسخ دولت مرکزی به آن‌ها، بزودی آگاهی مردم از حقوق خود و در نتیجه سطح مطالبات گسترش یابد. به گونه ای كه اكنون خواست آموزش زبان مادری در جوار زبان مشترك فارسی، دیگر حداكثر خواست تركان ایران و آذربایجان جنوبی نبوده، بلكه خواست رسمیت و دولتی شدن زبان تركی تبدیل به حداقل خواست تركان ایران و آذربایجان جنوبی شده است. (طبق میثاقهای بین المللی، دولتها و حكومتها موظف به ارائه آموزش به زبان‌های رسمی كشور برای اكثریت مردم كشورند. بنابراین تا زمانیكه در ایران زبان تركی دارای موقعیت زبان رسمی و دولتی نباشدد، كوچكترین احتمال و شانسی برای پذیرش حقوق زبانی مساوی زبانهای تركی و فارسی از سوی دولت ایران وجود ندارد).

اكنون اجماعی در بین روشنفكران ملل غیرفارس ساكن در ایران ویژه تركان در حال شكل گیری است كه معتقد است «با توجه به اینکه دهها هزار فعال تورک ایرانی به جرم تاکید به اجرای اصل ١٥ و ١٩ و ٤٨ قانون اساسی تاکنون به انحا مختلف زندانی، شکنجه، تبعید، از شغل خود اخراج و یا در گزینشها رد صلاحیت شده‌اند، تا تغییر اساسی در نگرشها و عملکرد دولت به مساله زبانها و حقوق ملی ملل مسلمان غیرفارس ساكن در ایران و حقوق زبانی زبانهای رایج در آن، قانون اساسی برای ما سندیت ندارد. نه اجرای دقیق تمام اصول قانون اساسی از جمله اصول مربوط به حقوق اقوام ایرانی (١٣-١٥-١٩-٤٨) و نه آن مصوبه تحقیرآمیز مجمع تشخیص مصلحت نظام كه زبان و خط فارسی را ركن تعریف هویت ملی ایرانی دانسته است، مطلقا نمی تواند در راستای حقوق ملی و حقوق شهروندی برابر ملتهای تحت ستم در ایران باشد. قانون اساسی جمهوری اسلامی همبستگی مردمان و ملل ساكن در ایران را از بین برده است. این قانون اساسی، رسما و علنا برابری حقوق شهروندی را انکار و بر طبقه بندی مردمان ایران به شهروندان درجه یک و درجه دو تاکید دارد. در این قانون اساسی ملتهای غیرفارس، مسلمانان اهل سنت، زنان و اقلیتهای دینی و مذهبی غیرمسلمان و مردم غیردینی و لاییک، از حقوق شهروندی برخوردار نیستنند و مورد تبعیض جدی هستند. قانون اساسی جمهوری اسلامی بر اصل ولایت فقیه فارسی استوار است که در تضاد بنیادی با دموکراسی و آزادی و منافع و هویت ملی تركی قرار دارد».

سركوب زبان، فرهنگ و ملل مسلمان ساكن ایران، خصلت ذاتی نظام جمهوری اسلامی ایران:

عملكرد جمهوری اسلامی در داخل كشور مانند سیاست خارجی آن اساسا به شكل اعمال تبعیض و آپارتاید بین مسلمانان و سركوب ملل مسلمان غیرفارس طراحی و بنیانگذارده شده است. به عنوان نمونه در قانون اساسی جمهوری اسلامی نام برخی از اقلیتهای ملی غیرمسلمان مانند ارمنی، آسوری، یهودی به اسم آورده شده و برای ایشان امتیازاتی ملی و زبانی و با ماهیت غیرمذهبی و غیردینی مانند داشتن نماینده در مجلس با نام ملی خود (ارمنی، یهودی، آسوری) و یا آموزش زبانهایشان در نظر گرفته شده است. این در حالی است كه نام هیچ ملت و اقلیت ملی مسلمان به جز فارسها در قانون اساسی جمهوری اسلامی آورده نشده و هیچ ملت و اقلیت ملی مسلمان حق تمثیل در مجلس با نام ملی خود را ندارند. در عمل نیز در حالیكه اقلیتهای ملی غیرمسلمان از برخی از حقوق ملی و زبانی خود برخوردارند هیچ ملت مسلمان غیرفارس از هیچگونه حق ملی و زبانی برخوردار نیست. اساسا وجود ملل مسلمان غیرفارس در قوانین ایران كلا نفی و انكار شده است. اكنون در منطقه و بین كشورهای همسایه تركیه، آذربایجان، تركمنستان، افغانستان، پاكستان و عراق جمهوری اسلامی ایران تنها كشوری است كه در آن ملل و اقلیتهای ملی مسلمان غیرفارس به شدیدترین شكل متصوره از همه حقوق ملی خود و در راس آنها از حق شناخته شدن رسمی در قانون اساسی و از حق تحصیل به زبان ملی خود محرومند.

در واقع سیاست تحمیل زبان و فرهنگ قوم فارس و سعی در محو و امحاء زبانها و هویتهای ملل غیرفارس مسلمان ایرانی كه از سوی دولت جمهوری اسلامی پیگیرانه در حال اجراست٬ آشكارا سیاستی اصولی در جهت تضعیف فرهنگ ملل مسلمان ایران و منطقه و در دشمنی بارز با تمدن عمومی جهان اسلامی است. این سیاست و خصلت نظام جمهوری اسلامی در دشمنی با زبان و فرهنگها و ملل مسلمان غیرفارس، مهلكترین ضربات را – بسیار بیشتر از خطر و تهدید كشورهای استعماری غربی و یا “دشمنان” خیالی سیدعلی حسینی ملقب به خامنه ای- بر فرهنگ، زبانها و توسعه ملل و جوامع مسلمان منطقه و كل جهان اسلام وارد می سازد. جای تاسف بسیار دارد كه سیاست تضعیف زبان و فرهنگ ملل مسلمان ساكن در ایران به جای حمایت از زبانها و فرهنگهای آنها٬ به شكل سیاست كلان جمهوری اسلامی در آمده است و تاسف آورتر آنكه بسیاری از مقامات٬ مراجع و شخصیتهای دینی فارس، نه تنها در مقابل این سیاستهای ضد اسلامی فارسیپرستی٬ یكسانسازی قومی٬ فارسیگرایی و آریازدگی سكوت كرده اند حتی به صورت مدافعین دو آتشه آنها در آمده اند.

خامنه ای: اتحاد ملی یعنی فارس شدن داوطلبانه و یا اجباری

سیدعلی حسینی ملقب به خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی، در پیامی به مناسبت آغاز سال نو، سال 1386 را سال «اتحاد ملی و انسجام اسلامی» نامگذاری كرده و «ایجاد تفرقه و تضعیف وحدت ملی ایرانیان» و «به وجود آوردن مشكلات اقتصادی برای متوقف كردن پیشرفت كشور» را دو روش عمده دشمنان برای مقابله با ملت ایران و نظام جمهوری اسلامی شمرده است: «دشمنان به بهانه‌هایی همچون قومیت، مذهب و گرایشهای صنفی، درصدد هستند وحدت كلمه ملت ایران را از بین ببرند و در جهان اسلام نیز اختلافات مذهبی را دامن بزنند و با براه انداختن جنگ شیعه و سنی میان ملت ایران و جوامع اسلامی فاصله ایجاد كنند».

خامنه ای تلاش برای اتحاد و یكپارچگی ملی و تقویت هوشیارانه و خردمندانه انسجام امت اسلامی را تنها راه ناامید كردن دشمنان و خنثی كردن توطئه‌های آنان خوانده است: «به یاری پروردگار، در سال 86، آحاد ملت، قومیتهای گوناگون، مذاهب مختلف و همه صنوف مردم ایران با اتحاد ملی، حركت پرامید به سوی آینده درخشان خود را شتاب می‌بخشند....». وی در نشریه «محوریابی» که از نشریات آموزشی بسیج و سپاه است در باره سیاست فارسسازی ملل غیرفارس ایران كه وی از آن به “هویت ملی” تعبیر می كند چنین میگوید: «قبل از انقلاب اسلامی از هویت ملی و ملیت یاد می‌شد امّا به هیچ وجه «هویت ملّی» تقویت نمی‌شد. علت هم این بود کسانی که ایران را برای منافع خود می‌خواستند، می‌دانستند که اگر هویت ملی در این کشور زنده شود با منافع آنها ناسازگار بوده، لذا هویت ملی تضعیف می‌شد... کشور ما تا آنجا به سمت وابستگی پیش رفت که افراد برجسته خجالت نکشیدند و پیشنهاد تغییر زبان و خط فارسی را دادند. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی.... به مقوله هویت ملی که خود این یک فرهنگ و جزو مصادیق و سطور برجسته یک ملت و کشور است اهتمام ورزیده شد... اهتمام ورزیدن به فرهنگ و هویت ملی برکاتی را به همراه داشته که این برکات بدون آن به هیچ وجه ممکن نبود در کشور به وجود بیاید». (محوریابی شماره 6، 7، 8، 9 مورخ 15/3/83)

- سید علی حسینی ملقب به خامنه ای، دیگر سران جمهوری اسلامی و قومیتگرایان فارس-پان ایرانیستها كه مدام از خطر قومیتگرایی سخن میرانند و در نكوهش و دلسرد كردن حتی ترسانیدن جوانان و مردم از آن نوشته ها چاپ و پخش میكنند، مسئله ای را به عمد فراموش می كنند: اینكه از مساله سازترین و مخربترین قومیتگرایی و یا در واقع تنها قومیتگرایی عملا موجود در كشور یعنی قومیتگرایی فارسی كه از خصلت دولتی بودن نیز برخوردار است سخنی به میان آورند. در سده اخیر قومیتگرائی فارسی ـ كه اكنون در تار و پود نهاد رهبری و همه نهادها و موسسات آموزشی و فرهنگی و سیاسی و مذهبی جمهوری اسلامی رخنه و جا خوش كرده است ـ خود یكی از سنگینترین بارها بر گرده مردم شوربخت و از اصلیترین مشكلات ایران عمیقا توسعه نیافته است.

- مورد انتظار بود كه حداقل رهبر كشور خود را از مناقشات ملی و افكار نژادپرستانه فارسی بدور نگه میداشت. اما در جمهوری اسلامی ایران، افكار نژادپرستانه مانند همه نهادها، بر دستگاه رهبری جمهوری اسلامی نیز حاكم است: « پان فارسیسم که همة امکانات دولتی و ملی در ایران و از جمله نهاد رهبری را در اختیار خود گرفته مانند بولدوزری در انهدام فرهنگهای ملل مسلمان غیرفارس کوشش دارد. هر صدای اعتراضی، با چماق «وحدت ملی» سرکوب می شود و هرگونه اعتراض به عملکرد دستگاههای فرهنگی کشور به عنوان «اقدامی ضد امنیتی» تلقی میگردد». سیدعلی حسینی ملقب به خامنه ای دیرزمانی است كه در جبهه قومیتگرایان افراطی فارس جای گرفته است. وی از دوره اصلاحات دشمنی خود را با برابری خواهی و هویت طلبی ملل مسلمان غیرفارس ساكن در ایران نشان بروز داده و گفته بود: «حفظ یكپارچگی ملی و قومی كشور، مبارزه با عوامل تحریك قومیت‏ها و دیگر عوامل تجزیه قومی كشور در جریان اصلاحات... جزو خطوط حساس است كه تعرض به آن بارزترین نشانه انحراف مسیر اصلاحات خواهد بود». نامگذاری سال اتحاد ملی توسط رهبر جمهوری اسلامی نیز در همین راستا میباشد.

- كسی گمان نمی كرد كه با نامگذاری سال “اتحاد ملی” وی می خواهد “تساوی حقوق ملتها” در كشور را برقرار سازد. زیرا منظور خامنه ای از “زبان ملی”، زبان قوم اقلیت فارس؛ و از “هویت ملی”، مولفه های هویتی قوم اقلیت فارس از جمله زبان و خط فارسی؛ و مقصدش از “اتحاد و وحدت و یكپارچگی ملی و قومی كشور”، تفریس و تفرس، یكسانسازی، فارسسازی، تبدیل شدن داوطلبانه و یا جبری همه ملل مسلمان غیرفارس ساكن در ایران به فارس، پارسیگری و امحاء و از بین بردن هویت سایر ملتها و در یك كلام فارس شدن كامل؛ و منظور وی از تجزیه قومی، تنوع و تكثر ملی مردمان ایران و شناختنه شدن رسمی و احترام بدانها؛ و منظور وی از مبارزه با تحریك قومیتها و عوامل تجزیه قومی، تشدید سركوب برابری خواهان و هویت جویان ملل غیرفارس ساكن در ایران است.

در جمهوری اسلامی ایران پس از خط دهیهای خامنه ای اكنون بیش از هر زمان دیگری، به عوض پرداختن به قومیتگرایی افراطی فارسی واقعا موجود در ایران، با مساله برابری طلبی و هویتجوئی ملتهای ایرانی غیرفارس برخورد امنیتی میشود. دلیل بر این ادعا دستگیریهای گسترده اخیر پس از چراغ سبز سید علی حسینی ملقب به خامنه ای و به بهانه حفظ وحدت ملی و مبارزه با عوامل تحریك قومیتها و تجزیه قومی در كشور می باشد كه در نتیجه آن بسیاری از روشنفكران و نویسندگان و شعرا و هنرمندان ترك و آذربایجانی در زندانها گرفتار و مورد آزار و شكنجه قرار داده شده اند.

خامنه ای: ملت ترك و آذربایجانیان، مزدور خارجی و دشمن ایرانند!

سیدعلی حسینی ملقب به خامنه ای در دوره ریاست جمهوری اش، در برخورد با آذربایجان و تركان هرگز همسو با مزاج و سعادت ملت ترك حرکت نکرد. پس از انتصاب به مقام رهبری نیز بی تفاوتیهای او نسبت به ظلم و تبعیضهای روا شده به آذربایجان و تركان ایران ادامه یافت. او نیز كوچكترین اعتنائی به صدها و هزاران نامه و تومار و مکتوب از طرف روشنفکران و جوانان و مردم ترك در ارتباط با مسایل و مشکلات اقتصادی، سیاسی، هویتی و ملی آذربایجان و ملت ترك و خواست تحصیل به زبان تركی و رسمیت این زبان در ایران به مقامات ایرانی ارسال گشته است ننمود. بی پاسخ گذاشتن هزاران تومار و نامه؛ پارسیگری و تعریف و تمجیدهای متعدد و بیجا از زبان مادریش فارسی و حمایت علنی از سیاستهای فارس محوارنه و ترك ستیزانه دولت در داخل و خارج كشور، باعث شد ملت ترك و آذربایجان خاطره خوشی از خامنه ای و نهاد رهبری نداشته باشند. وی به عنوان رهبر نظام روز به روز بر شدت پارسیگری و آریائیگرائی خویش افزود. تا جائیكه در نهایت، ادعاهائی سخیف و مضحك مانند “زبان فارسی همه چیز ماست”، “ایران كشوری فارسزبان است” را بر زبان راند. اخیرا نیز خط دهی وی به دولت جهت اجرای سیاستهای سركوبگرانه بر علیه تركان و آذربایجان، مزدور خارجی خواندن میلیونها معترض آذربایجانی به سیاست های تبعیض آمیز و ضد تركی دولت ایران، تایید رای شورای امنیت ملی کشور برای سرکوب قیام توده ترك و مردم آذربایجان از طرف نیروهای نظامی در خرداد ماه، اصرار ابلهانه بر فارسزبان خواندن كشور و مردم ایران در دیدار با مقامات خارجی، اختراع پریشان گوئی ایران شمالی و .... نهاد و شخص رهبری را در صف مقدم جبهه دشمنان ملت ترك و آذربایجان جای داده است.

سیدعلی حسینی ملقب به خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی ایران، پس از قیام توده ای سال قبل در آذربایجان، ریشه ناآرامیها در مناطق ترک نشین ایران را «دشمنان» و مخالفان ایران خوانده و در سخنانی در جمع اعضای مجلس شورای اسلامی ایران با اشاره به حوادث اوایل انقلاب در تبریز و جمله معروف آیت الله خمینی كه گفته بود «نگران نباشید، مردم تبریز جواب آنها را خواهند داد» ادعا كرد: «امروز نیز مردم آذربایجان و عناصر بیدار و انقلابی این خطه، پاسخ دشمن را به بهترین وجه خواهند داد». وی تظاهرات ضدراسیستی و ضد آپارتاید تركان ایران و آذربایجان را «تلاشی برای تشنج ‌‏آفرینی و تحریكات قومی و مذهبی و شیوه ای دیگر از دشمنان و آخرین تیر تركش آنان بر ضد نظام و مردم» دانسته و تركان ایران را متهم به «گرفتن پول و مزدوری خارجیان» كرد: «دشمنان این ملت به صراحت اعلام كردند، مبالغی را برای مقابله با ملت ایران اختصاص داده‌‏اند». سیدعلی حسینی ملقب به خامنه ای در باره آذربایجان- كه پس از تاسیس جمهوری اسلامی ایران اولین قیام توده ای بر علیه اصل بدعت آمیز شیعه فارسی و ضداسلامی ولایت فقیه را سازمان داد گفته است: «دشمنان، آذربایجان را نمیشناسند، زیرا آذربایجانی در دفاع جانانه از انقلاب اسلامی و تمامیت ارضی و استقلال كشور همواره بی ‌‏نظیر بوده است». قابل توجه است سیدعلی حسینی ملقب به خامنه ای در حالی دشمنان موهوم را به نشناختن ایران متهم می كند كه به تصریح خودش، خود چیزی در باره آذربایجان نمی داند، سواد خواندن و نوشتن به زبان تركی آذربایجانی را ندارد، نمی داند كه فارسی زبان اقلیتی ٣٢-٢٤ در صدی در ایران است و از اینرو در دیدارها با مقامات خارجی به اصرار و به طرزی مضحك ایران را كشوری فارسزبان می خواند، و حتی نمی داند كه ایران كشوری كثیرالمله است و از اینرو مدام از ملتی خیالی بنام ایران سخن می گوید.

جمهوری اسلامی، خنجری بر پشت جهان اسلام:

جهان اسلام با مشكلات بسیاری دست به گریبان است. از عمده ترین این مشكلات توسعه نیافتگی، حكام مستبد و نظامات فاسد، و ارتجاع و بنیادگرائی اسلامی است. یكی دیگر از مشكلات جهان اسلام مسئله ارضی است. مسئله ارضی جهان اسلام به این معنی است كه در خط تماس دنیای اسلامی با جهان غیر اسلامی، مسلمانان و جوامع مسلمان مرزی با تهدید توسعه طلبی ارضی جوامع و دول غیر مسلمان و در نتیجه با خطر از دست دادن اراضی تاریخی اسلامی مواجه اند. عمده این مناطق تماس ارضی عبارتند از “تركستان چین” در معرض سیاست چینی سازی دولت چین، “كشمیر” در معرض سیاست هندی سازی دولت هندوستان، “جمهوری ترك قبرس شمالی” در معرض سیاست یونانی-مسیحی سازی یونان، “كوزووا” در معرض صرب -مسیحی سازی دولت صربستان، “چچنستان” و “تاتارستان” و ...... در معرض روسی -مسیحی سازی دولت روسیه، “فلسطین” در معرض یهودی سازی دولت اسرائیل،.... قابل توجه است به جز یك مورد فلسطین، در تمام موارد فوق كه جهان و جوامع اسلامی در كشمكش ارضی با دول غیرمسلمان استعماری اند، دولت گویا اسلامی تهران نه تنها حامی جامعه مسلمان مزبور نیست بلكه تلویحا و یا آشكارا حامی اشغالگران غیرمسلمان مثل چین و روسیه حتی متحد استراتژیك آنها كه مدافعان تاکتیکی جمهوری اسلامی در نظام بین الملل هستند می باشد. حتی دولت جمهوری اسلامی در دهه اخیر به عنوان متفق استراتژیك حتی مزدور دول چین، روسیه، هندوستان، قبرس-یونان، صربستان و... که منافعی از این رژیم عایدشان می شود عمل نموده است. عده ای این موضع جمهوری اسلامی بر علیه جهان اسلام و شیعه و در هماهنگی با دشمنان تاریخی مسلمانان را ناشی از آن دانسته اند كه قوم فارس نه اسلام و نه شیعه را داوطلبانه نپذیرفته است. در این ادعا حقیقتی نهفته است. قوم فارس اسلام را به ضرب شمشیر عرب و شیعه را به ضرب شمشیر ترك قبول نموده است. بی دلیل نیست نخبگان قوم از دو نوع غیرمذهبی و مذهبی آن، در ضمیر ناخودآگاه خویش از دو عنصر عرب و ترك كینه ای تاریخی بر دل دارند. از اینرو قومیتگرائی فارسی بویژه در تاریخ معاصر، حتی از نوع مذهبی و بنیادگرای خود كه بر دو پایه نفرت و دشمنی با ترك و عرب بنیانگذارده شده است، همواره مانند خنجری بر پشت جهان اسلام و تشیع – كه آنها را اثر عرب و ترك می انگارد- عمل كرده است.

اتحاد استراتژیك جمهوری اسلامی و روسیه و سخنان اخیر خامنه ‌ای در دیدار رییس‌ جمهور روسیه پوتین به تهران در این رابطه نیز قابل تامل است. سید علی حسینی ملقب به خامنه ای در این دیدار ادعا نموده است كه “تصویر ملت روسیه در ذهن ملت ایران تصویر روشن و خوبی است”. آشكار است كه این سخنان به تمام معنی بیجا كه به نمایندگی از مردم ایران بر زبان سید علی حسینی ملقب به خامنه ای روان گشته اند، همانند سیلی ای بر صورت ملت ترك و آذربایجان می باشند. زیرا در حافظه تاریخی ملت ترك و آذربایجانیان و بدون مبالغه روسیه پس از استمعار بریتانیا دارای زشتترین تصاویر است. دو دوره جنگهای طولانی و خونین امپراتوری تركی و آذربایجانی قاجاری با روسیه تزاری، تحمیل قرارداهای گلستان، تورکمنچای و آخال و جدا شدن اسیای میانه و قفقاز از تركیب ممالک محروسه قاجار و نتیجتا تجزیه ممالك آذربایجان و تركمنستان، کشتار وسیع مردم آزربایجان جنوبی در دوران مشروطیت، حمله به خراسان و مشهد و شلیک توپ به گنبد حرم امام رضا، قرارداد ١٩٠٧، مسلح نمودن ارمنیان و اشتراك در قتل عام تركهای قفقاز و آذربایجان جنوبی در آغاز قرن بیست تا حوالی جنگ جهانی اول، رها كردن و فروختن حكومت ملی آذربایجان در سال ١٣٢٥، ادعاهای ارضی بر علیه مناطق آذربایجانی تركیه، تصفیه و کشتار صدها هزار روشنفکر تورك و مسلمان در مناطق مسلمان نشین شوروی و روسیه، همکاری با ارامنه در اشغال اراضی آذربایجان، ادامه آن و کشتار مردم قره باغ، نسل کشی در چچنستان، شبه جزیره كریمه، آخیسقا-مئسخئت، حمایت از نسل کشی مسلمانان بوشناك و آلبان توسط صربها در بوسنی و كوزوو، ... تنها مختصری از جنایتهای اخیر روسیه علیه انسانیت، مسلمانان، تورکها، آذربایجان و مردم ایران است.

خامنه ای همدست ارمنستان اشغالگر:

در میان این تصویر كلی، موردی وجود دارد كه بدون نیاز به غرق شدن در مباحثات نظری و تاریخی، فورا ماهیت ضد تركی، ضد آذربایجانی، ضد اسلامی و ضد شیعی دولت ملایان فارس را برملا می كند و آن مساله قره باغ و اشغال اراضی جمهوری آذربایجان توسط دولت بنیادگرای مسیحی ارمنستان است. در كشمكش مذكور، دولت جمهوری اسلامی ایران متفق استراتژیك دولت ارمنستان می باشد كه با حمایت استعمار توسعه طلب روسیه، اراضی شیعیان ترك آذربایجانی را پس از قتل عامهائی كه ابعاد آنها به سادگی مرز نسل كشی را درنوردیده است اشغال نموده و در حال مسیحی سازی آنها است. جمهوری اسلامی كه ظاهرا سعی در حمایت از امت اسلامی و فلسطین می نماید، امروزه از ارمنستان مسیحی توسعه طلب و اشغالگر به جهت آریایی پنداری و ترك ستیزی بیمارگونه شان حمایت نموده و راضی به قتل عام مسلمانان آذربایجان و شیعیان قاراباغ و تبدیل مساجد آن خطه به طویله توسط بنیادگرایان نژادپرست ارمنی شده است. آیا سیدعلی حسینی ملقب به خامنه ای از جنایات وحشیانه‌ ارمنیان در قره‌باغ و به ویژه فاجعه‌ قتل عام افراد بی‌پناه در خوجالی که بیشتر زن و کودک بودند، و از اینكه سیاست خارجی ایران مبنی بر اتفاق استراتژیك با ارمنستان، تركان و آذربایجانیان ایران را به خشم می‌آورد باخبر است؟ حتی در ماجرای سرمای فوق العاده اخیر در شمال غرب ایران و آذربایجان جنوبی، كه در طی آن صدها تن از تركان قربانی شدند، جمهوری اسلامی در نخستین اقدام علاوه بر استانهای آذربایجانی ایران، گاز و سوخت ارسالی به تركیه را متوقف ساخت، در حالیكه سوخت و گاز ارسالی به ارمنستان بی وقفه در حال سرازیر شدن به آن كشور است.

دولت ارمنستان و لوبی ارمنی در ایران و جهان اكنون به یكی از عمده ترین مانعها و دشمنان دمكراسی و لائیسیسم و احقاق حقوق ملی ملل مسلمان غیرفارس ساكن در ایران تبدیل شده اند. می بایست ماهیت فاشیستی، توسعه طلبانه و اشغالگرانه دولت ارمنستان بنیادگرا و نژادپرست، ماشه استعمار و امپریالیسم روس و فرانسه در منطقه كه دشمن ایرانی دمكراتیك، فدرال و لائیك است و از متفقین و متحدین انگشست شمار قومیتگرایان فارس و پان ایرانیستها و مدافع سیاستهای ضدانسانی، میلیتاریست، بنیادگرایانه و نژادپرستانه جمهوری اسلامی است افشا شود. با این اوصاف و با ادامه ارتباط صمیمانه و استراتژیک جمهوری اسلامی ایران با خصم تاریخی آذربایجان یعنی جمهوری ارمنستان، محبوبیت سیدعلی حسینی ملقب به خامنه ای و نظام جمهوری اسلامی در نزد تركان و آذربایجانیان نمی تواند بیش از محبوبیت كوچاریان قاتل قاراباغ و ارمنستان اشغالگر در نزد ایشان باشد. سیدعلی حسینی ملقب به خامنه ای به عنوان رهبر جمهوری اسلامی ایران، در تمام سیاستهای ضد شیعی، ضد تركی و ضد آذربایجانی این دولت از جمله حمایت جمهوری اسلامی ایران از سیاست اشغالگرایانه ارمنستان و تبدیل اراضی ترك و شیعی اشغالی به اراضی ارمنی و مسیحی شریك بوده و حتی به عنوان رهبر جمهوری اسلامی مسئول درجه اول آن است.

خامنه ای مبتکر تعبیر پان ایرانیستی ایران شمالی:

جمهوری اسلامی ایران و رهبر آن علاوه بر آذربایجان جنوبی، در جمهوری آذربایجان نیز از كوچكترین محبوبیتی در میان مردم برخوردار نیستند. مواضع ضدتركی، ضدآذربایجانی، ارمنی پرستانه و بویژه موضعگیری خصمانه سیدعلی حسینی ملقب به خامنه ای بر علیه قیام ضد نژادپرستی اخیر خلق ترك در آذربایجان جنوبی، واكنش های بسیار منفی در جمهوری آذربایجان را برانگیخته است. بگونه ای كه در سال گذشته نشریه گون در جمهوری آذربایجان، كولاژی از خمینی و خامنه ای را با گوشها و ریش بز چاپ نمود.

اخیرا نیز حسین شریعتمداری، مدیر مسئول روزنامه دولتی کیهان كه مستقیما زیر نظر سید علی حسینی ملقب به خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی ایران اداره می شود و مستقیما نظرات و عقاید وی را مطرح می نماید در برنامه زنده “ نگاه ١” شبکه یک تلویزیون ایران در پاسخ به سئوالی مبنی بر علل نگارش مقاله ای که در آن حاکمیت دولت بحرین به رسمیت شناخته نشده و این کشور به عنوان بخش جدا شده ایران قلمداد شده بود، صریحا سیدعلی حسینی ملقب به خامنه ای را مبتكر تعبیر پان ایرانیستی ایران شمالی معرفی كرده است: «نه تنها بحرین و برخی از کشورهای عربی حاشیه خلیج متعلق به ما هستند بلکه به گفته آیت الله خمینی آذربایجان شمالی و جنوبی نداریم و آذربایحان شمالی به همراه 17 شهر قفقاز متعلق به ایران هستند. و ایت الله خامنه ای مبتکر کلمه ایران شمالی هستند».

ایجاد تعبیر ایران شمالی از سوی خامنه ای برای مقابله با اصطلاح سیاسی جا افتاده “آذربایجان جنوبی” و در راستای هوسهای توسعه طلبانه فارسی می باشد. با ایجاد این تعبیر، هیستری ضدآذربایجانی و تهدید کشورگشایی جمهوری اسلامی وارد مرحله جدیدی گردیده است. دولت جمهوری اسلامی سعی دارد با تأسیس و حمایت از شعارها و واحدهای موازی، شعارهای جنبش هویت طلبی و برابری خواهی تركان ایران و آذربایجان جنوبی را به نفع خود مصادره کرده و با قلب ماهیت، آنها را در مسیر مخالف بیندازد. در این راستا با خط دهی شخص رهبر جهموری اسلامی سیدعلی حسینی ملقب به خامنه ای، سرمایه گذاری زیادی در انتشار مجلاتی چون «آران»، «وطن» و «ایران شمالی» در آذربایجان جنوبی از طرف ارگانهای اطلاعات، امنیتی و تبلیغاتی جمهوری اسلامی انجام گرفته است. این مجلات قصد دارند با تأکید بر پیوندهای تاریخی و عمدتاً مذهبی آذربایجان شمالی و جنوبی طیفی را بسوی خود جلب کنند و از جذابیت و مطلوبیت مطالبات برابری خواهی و هویت طلبی تركی در آذربایجان جنوبی بکاهند. بیشتر کسانی که گرداننده و معركه گردان اصلی توهمبافی ایران شمالی و حمایت مستقیم از جنایات و توسعه طلبی ارامنه در آذربایجانند، وابسته به جناح موسوم به راست بنیادگرایان فارس در مركز هستند. در آذربایجان نیز نیروهای حزب الله، نمایندگیهای ولی فقیه و سپاه پاسداران به عنوان مزدوران محلی، انجام این رسالت ضد آذربایجانی و ضد ترك را برعهده گرفته اند.

علی ای حال، اختراع كسروی منشانه تركیب ایران شمالی از طرف سیدعلی حسینی ملقب به خامنه ای، از یك طرف باعث علنی شدن افکار و اندیشه های مشئوم توسعه طلبانه، ضدترك و ضدآذربایجانی رهبری، نظام جمهوری اسلامی و عمال محلی آن بویژه نمایندگان ولایت فقیه گردیده و از طرف دیگر باعث رسوا شدن شخص رهبر نزد ملت ترك و آذربایجانیان و به اوج رسیدن دلخوری و ناخشنودی از او و همچنین مورد استهزاء قرار گرفتنش در مجامع بین المللی شده است.

مرجع تقلیدتراشی از خامنه ای برای تركان جعفری:

یكی از دلائل فرعی ترك و آذربایجانی نشان دادن خامنه ای از طرف دولت جمهوری اسلامی ایران، بالا بردن وجهه به شدت مخدوش این دولت در میان تركان ایران و منطقه، كه این نظام را نظامی فارسگرا، آریاپرست، ضدترك و ضد آذربایجانی می دانند و همچنین دست و پا كردن مقلدینی برای حجت الاسلام سیدعلی حسینی ملقب به خامنه ای در میان تركان جعفری ایران، جمهوری آذربایجان، تركیه، عراق و سوریه است. دولت جمهوری اسلامی در این رابطه به اقداماتی بسیار وسیع مانند سرمایه گذاریهای كلان برای تربیت طلاب ترك آذربایجانی، تركیه ای، عراقی و سوریه ای در حوزه های علمیه شیعه فارسی، تبلیغات گسترده رادیو تلویزیونی و انتشار وسیع نشریات و كتب تبلیغ كننده شیعیگری فارسی به زبان تركی با خطوط لاتین و كیریل و عربی، دادن حقوق به خادمان دین (روحانیون) و پخش پول در میان مردم فقیر و دین باوران ترك جعفری در آذربایجان و تركیه و عراق و سوریه، حتی توزیع زنجیر و قمه برای خودزنی در مراسم عاشورا و ... دست زده است. بویژه کمیته امداد خمینی از فقر گروهی از مردم جمهوری آذربایجان سوء استفاده كرده و در کنار توزیع کمکهای ناچیزی چون برنج، روغن و دیگر مایحتاج آنان، تفکرات اسلامی خشن و بدوی، ولایت فقیه خمینی، شیعه امامی و قومیتگرائی فارسی را در نزد آنان تبلیغ می کند. فعالیت کمیته امداد خمینی در جمهوری آذربایجان كه كلا در خدمت پیشبرد اهداف سپاه پاسداران در منطقه است، از نظر فرهنگی از سوی کتابخانه الهدی و خانه فرهنگی جمهوری اسلامی در جمهوری آذربایجان صورت می گیرد.

با اینهمه به سبب آگاهی و شعور ملی بسیار بالای تركان جعفری كشورهای مذكور كه همواره و صراحتا دین را مقوله ای مطلقا جدا از دولت و اسلام را جدا از سیاست می دانند، تاكنون جمهوری اسلامی ایران در این اهداف خود موفقیت قابل توجهی بدست نیاورده است. بنا به گزارشات خود نهادهای جمهوری اسلامی، از دلایل این ناكامی این است كه عموم تركان جعفری در آذربایجان، تركیه، عراق و سوریه معتقدند: «ایران در امور داخلى کشورهای ترکیه، آذربایجان و عراق دخالت مى‏كند، از سازمانهاى تروریستى مخصوصا گروههائی مانند حزب الله و پ.ك.ك. پشتیبانى و حمایت مى‏کند، ترکهای آزربایجانی ایرانى تحت سلطه و اسارت حکومت ایران زندگى مى‏کنند، در ایران فارسها تركهای آذربایجانی را مورد آزار و اذیت قرار مى‏دهند، مجتهدهای ترك از جمله شریعتمدارى بدست فارسها کشته شده و مى‏شوند، و...... ». بدلایل فوق تاكنون به جز تعدادی انگشت شمار از ملایان دون پایه ترك جعفری، كه باز بنا به گزارشات همان نهادهای رسمی جمهوری اسلامی، عموما مورد ریشخند و استهزاء مقامات مذهبی و مردم اند، كسی از تركان جعفری حجت الاسلام سیدعلی حسینی ملقب به خامنه ای را كه اساسا بر مذهب دیگری (شیعه امامی فارسی است) به عنوان مرجع تقلید خود برنگزیده است.

آیا احتیاجی به دشمن خیالی وجود دارد؟

امروز علی رغم هشدار ملت ترك در قیام خرداد به نظام جمهوری اسلامی، قانون اساسی جمهوری اسلامی همچنان زبان قوم اقلیت فارس را تنها زبان رسمی اعلام میكند؛ رهبر نظام خامنه ای به كرات زبان فارسی، زبان مادریش را رمز هویت و همه چیز ایرانیان، همه ایرانیان و كشور ایران را فارس زبان و آذربایجانیان و توده ترك خواهان ابتدائی ترین حقوق بشری خود را عمال بیگانه می خواند؛ رئیس مجمع مصلحت نظام رفسنجانی ضد ترك و ضد آذربایجانی صراحتا به حمایت از ایده های پان ایرانیستی رژیم پهلوی برمیخیزد؛ حداد عادل رئیس مجلس شورای اسلامی و پدر عروس خامنه ای دست در دست اشغالگران ارمنی به توطئه بر علیه سرزمینها و ملل اسلامی مشغول است؛ رضائی رئیس اسبق سپاه پاسداران در هوس مینی امپریالیستی تبدیل زبان قوم فارس به زبانی منطقه ای است؛ شورای امنیت ملی زبان استعماری فارسی را زبان مادری آذربایجانیان تعریف مینماید؛ مجمع تشخیص نظام مصلحت نظام، زبان قوم اقلیت فارس را به عنوان ركن هویت ملی ایرانیان به رسمیت می شناسد؛ احمدی نژاد رئیس جمهور، این حزب الله مجنون در خیال تبدیل تعصب فارسی به افتخار عمومی است؛ حجت الاسلامهای سازمان ارتباطات و فرهنگ اسلامی در سال تمدن آریائی به اجرای سمفونی آریائی برمی خیزند؛ صدا و سیمای رهبری تحت نظارت مستقیم وی، مترسك سازی از تركان و تحقیر و اهانت به خرده فرهنگ تركی را خدمت به فرهنگ ملی می داند؛ شورای عالی انقلاب فرهنگی كاربرد اسامی تركی را ممنوع اعلام می كند؛ آیه الله های آریاگرا و نمایندگان ولایت فقیه در صف صلیبیان از اشغال ایران شمالی سخن می رانند؛ رهبر تروریستهای فدائیان اسلام خواهان الحاق جمهوری آذربایجان به ایران پارسی می شود؛ روزنامه كیهان رهبری در هوس الحاق كشورهای جنوب خلیج عربی به ایران شیعی است؛ وزارت آموزش و پرورش در آذربایجان، برای كودكان ترك صندوق جریمه تركی صحبت كردن می گذارد؛ فرهنگستان فارسی برای فارس كردن مردم آذربایجان تنها شعبه خود را در مركز آذربایجان ترك باز میكند؛ فرزندان ملت ترك در مدارس استعماری فارسزبان مجبور به آموختن زبان بیگانه و تحمیلی فارسی میشوند؛ نشریات دانشجوئی به جرم بكار بردن زبان و خط ملی تركی توقیف می شوند؛ یك نشریه و یا كانال رادیویی و یا تلویزیونی سراسری، یك دبستان و كودكستان و مهد كودك به زبان تركی، زبان اكثریت مردم ایران وجود ندارد ....

این چنین دولتی كه در پاسخ به خواست میلیونها شهروند خود برای آموزش و رسمی شدن زبان تركی، آنان را سركوب كند و همزمان میلیونها دلار برای چاپ و پخش كتب و گسترش مدارس فارسی در تاجیكستان و افغانستان و دیگر نقاط دنیا صرف نماید؛ دولت جمهوری اسلامی كه فوتبال را به ستارگان پارسی و اسكناسها را به مردان پارسی مزین، خلیج عربی را به خلیج پارسی، گاویان را به پارسان و بوشهر را به خلیج فارس تبدیل كند، دیگر نماینده مشروع سیاسی ملت ترك و آذربایجان نبوده، صرفا ممثل فارسستان و خلق فارس میباشد. با وجود چنین دولتی، آیا احتیاجی به دشمنان خیالی برای تقویت قومیتگرائی و تجزیه قومی در ایران - آنچنانكه خامنه ای ادعا می كند- وجود دارد؟ سید علی حسینی ملقب به خامنه ای نیازی به ترساندن مردم از دشمنان خیالی دست اندركار در تحریك قومیتها و تجزیه قومی كشور ندارد، زیرا دشمن ملل مسلمان غیرفارس در ایران، همان قوانین و اجرائات نژادپرستانه و ذهنیت فارسگرایانه جمهوری اسلامی است.

جمهوری اسلامی چه باید بكند؟

- ایجاد وزارتخانه ملل ساكن در ایران از جمله برای آماده ساختن طرح جامع و مانع “حقوق زبانی ملل و گروههای زبانی ساكن در ایران” و اجرائی كردن آن و مبارزه با نژادپرستی و تفوق قومی در ایران

- تغییرات لازمه در قانون اساسی در راستای به رسمیت شناخته شدن تنوع ملی و زبانی مردم این كشور و برابری مطلق آنها و تقید بی قید و شرط و موظف شمردن دولت به احترام عملی به این تنوع و تضمین برابری آنها از طریق ذكر” كشور ایران كشوری مركب از ملیتهای با حقوق برابر ترك٬ فارس٬ لر٬ كرد٬ مازی٬ گیلك٬ عرب٬ بلوچ٬ تركمن٬ لار و... است”

- آزادی ملل ساكن در ایران در كاربرد زبان و خطوطشان چه در عرصه های رسمی و دولتی و چه در عرصه های غیررسمی و غیردولتی باید در قانون اساسی قبول و تضمین شود.

- پایان دادن به پریشان اندیشه های بیمارگونه “زبان و خط فارسی عامل وحدت ملی ایرانیان است” و “محوریت زبان و خط فارسی در تعریف هویت ملی همه ایرانیان” در تدوین سیاستهای كلی نظام و لغو همه اسناد و مصوبات و قوانین ...كه بر اساس دو نگرش نژادپرستانه و فارس محور فوق تنظیم و تدوین شده اند شامل قانون اساسی٬ مجمع تشخیص مصلحت نظام٬ شورای عالی امنیت ملی٬ شورای عالی انقلاب فرهنگی٬ صدا و سیما٬ فرهنگستان زبان و ادب فارسی٬ وزارات آموزش عالی٬ علو٬ ارشاد و فرهنگ٬ آموزش و پرورش٬ خارجه ٬ کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و ...

- به رسمیت شناخته شدن هویت ملی خلق ترك در ایران از طرف دولت و انعكاس آن در همه قوانین و در راس آنها در قانون اساسی٬ و همانگونه كه این خلق خود آنرا درك و تعریف مینماید

- پالایش دولت از ذهنیت و اشخاص حامل سیاستهای نژادپرستانه “زبان كشی دولتی”٬” نژادپرستی زبانی فارسی” و “نسل كشی زبانی ملل غیرفارس ایران” ٬ بویژه سیماهایی كه سمبل نژادپرستی زبانی فارسی در ایران شمرده میشوند مانند هاشمی رفسنجانی و حداد عادل

- پرهیز از شعارها و ادعاهای نژادپرستانه آریایی و قومییت گرایانه فارس محور كه مدام از سوی مقامات و شخصیتهای كشور شامل رهبر٬ رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام٬ رئیس مجلس شورا٬ رئیس جمهور٬ وزیر فرهنگ و ... تكرار میشود. مانند فارس زبان نامیدن كشور ایران٬ عرضه زبان فارسی به عنوان زبان مادری همه ایرانیان٬ آریایی نمایاندن نژاد مردم ایران ...

- پایان دادن به رسمیت انحصاری زبان و خط قوم اقلیت فارس و به رسمیت شناختن و دولتی نمودن فوری زبان تركی به مثابه زبان اكثریت نسبی مردم

- تاسیس فرهنگستان زبان٬ ادب و تاریخ تركی همچنین میبایست در مقابل هر بنیاد و موسسه و نهاد دولتی كه برای حفظ و گسترش زبان فارسی از سوی دولت ایجاد شده است٬ معادل آن برای زبان تركی نیز ایجاد شود (فرهنگستان زبان و ادب فارسی٬ شورای گسترش زبان فارسی٬ مجمع بین المللی زبان فارسی٬ مجمع بین المللی استادان زبان و ادبیات فارسی٬ انجمن شاعران فارسیگوی جهان٬ سمینارهای زبان فارسی در صدا و سیما٬ المپیادهای سراسری زبان و ادبیات فارسی٬ گاهنامه های فرهنگ و زبان و ادب فارسی و پارسی، كنگره های بیشمار دولتی و دانشگاهی در باره زبان فارسی و ...)

- ایجاد كانالهای سراسری دولتی و خصوصی رادیو و تلویزیون به زبان تركی٬ چاپ و نشر نشریات و روزنامه های سراسری دولتی و خصوصی به زبان تركی معیار و خط لاتینی آن

- كاربرد رسمی و دولتی همه جانبه زبان تركی در عرصه های قانونگذاری٬ حقوقی٬ آموزشی٬ رسانه ها٬ علائم و غیره ٬ از جمله در اقدامات سمبلیكی مانند انتشار قانون اساسی، در چاپ اسكناسها و پاسپورتها٬ در نمایندگیهای خارج كشور و محاكم قضائی٬ در علائم و تابلوهای خیابانی و...

- بسیج برای آغاز تعلیم و تعلم به زبان تركی در آذربایجان و دیگر مناطق ترك نشین در سال تحصیلی پیش رو٬ در همه سطوح تحصیلی

- توقف آموزش زبان فارسی تحت پوشش سوادآموزی در مدارس عشایری٬ كودكستانها و مهدكودكها٬ آموزش بزرگسالان و ... در مناطق ترك نشین

- اجباری نمودن توانایی خواندن و نوشتن به زبان تركی نوشتاری و ادبی برای همه طلبه ها و روحانیون در حوزه های تربیت ملایان موسوم به حوزه های علمیه در مناطق ترك نشین كشور. بویژه مراجع و روحانیون عالیرتبه ترك٬ مطلقا مى بایست سواد تركی داشته باشند. بیگانگی اكثریت مطلق روحانیون عالیرتبه ترك با فرهنگ و زبان ملت خود و عدم آشنایی آنها با تركی نوشتاری٬ یكی از معضلات اصلی این صنف بوده و باعث عقب ماندگی مفرط آن در بسیاری از عرصه های دیگر نیز شده است.

- با توجه به شرایط ایران٬ فارسها بویژه مقامات عالیرتبه دولتی فارس٬ هم مطلقا می باید موظف به یادگیرى یكى از زبانهاى غیرفارس ایران بشوند. محرومیت تركها و دیگر ملیتهاى ایرانى از تعلیم و تعلم به زبانهاى ملى و مادریشان٫ البته كه معضلى بسیار بزرگ و از عوامل عمده عقب ماندگى عمومى جامعه ایرانى از جهان متمدن و معاصر است. با اینهمه محروم بودن فارسها از یادگیرى دیگر زبانها و فرهنگهاى ملى ایران و محدود ماندن دنیاى ذهنى شان و كانالیزه و تنگ شدن افقشان٫ نیز به همان اندازه معضلى بزرگ و از عوامل عقب نگهداشته شدن جامعه ایرانى است. ازینروست كه در ایران مدنى٫ فارسها بویژه مقامات عالیرتبه فارس٬ با اتخاذ تدابیرى قانونى٫ مى بایست كه مطلقا موظف به یادگیرى یكى از زبانهاى ملى ایران شوند و با فرهنگ مدارا و تكثر زبانی-ملی تربیت شوند.

- ممنوع ساختن و دوری اكید از تدبیر دولتی تحریك آمیز و اهانت نژادپرستانه آذری و آذری زبان نامیدن ملیت ترك كه مدام از سوی دولت و مقامات رسمی به جای نام ملی-تاریخی این ملیت:”ترك”٬ صورت می پذیرد

جمهوری اسلامی، ناقض بیانیه ها و اعلامیه های بین المللی

سلب حقوق ملی و زبانی گروههای ملی و زبانی ساكن در ایران توسط دولت جمهوری اسلامی، در عین حال نقض آشكار قوانین، بیانیه ها و اعلامیه های بین المللی كه جمهوری اسلامی بر بسیاری از آنها امضا انداخته است نیز می باشد. به ¬رغم الزام قوانین بین‌المللی، افراد منسوب به ملل مسلمان غیرفارس ساكن در ایران در اعمال حق خود برای كاربرد زبان خویش همچنان با مشكلات عدیده ای و از جمله ممنوعیت تعلیم و تعلم به زبانهای مادری روبرو هستند:

- “اعلامیه جهانی حقوق بشر” مصوب ۱۹۴٨ که در مقدمه اش به برابری شرف و حیثیت خاندان بشری اعتقاد داشته و در ماده ی دوم خود تصریح می کند که “هر کس می تواند بی هیچ گونه برتری، منجمله برتری از نظر نژاد، رنگ، جنس، زبان و دین یا هر عقیده دیگر از حقوق برابر و آزادی بهره مند گردد” و ماده بیست و ششم که اشاره می کند “هر کس حق دارد از تعلیم و تربیت استفاده کند و هدف از تعلیم و تربیت باید شکوفایی کامل شخصیت بشری و تقویت احترام به حقوق بشر و آزادیهای اساسی باشد و تعلیم و تربیت باید حسن تفاهم و گذشت و دوستی بین همه ملتها و همه گروهها از نظر نژاد و دین، همچنین گسترش فعالیتهای صلح ملل متحد را تسهیل کند”

- “عهدنامه بین المللی حقوق سیاسی و مدنی” ۱۶ دسامبر ۱۹۶۶ و “عهدنامه بین المللی حق، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی” به همان تاریخ، که حقوق مربوط به زبان را برای آحاد نوع بشر به رسمیت شناخته است.

- “قطعنامه ۱٣۵-۴۷” ۱٨ دسامبر ۱۹۹۲مجمع عمومی سازمان ملل متحد که “بیانیه در حقوق افراد متعلق به اقلیتهای ملی، قومی، دینی و زبانی” را تصویب نمود.

- “کنوانسیون اروپایی برای حفظ حقوق بشر و آزادیهای اساسی” به تاریخ ۴ نوامبر ۱۹۵۰، “کنوانسیون شورای وزیران مجمع اروپا” به تاریخ ۲۹ ژوئن ۱۹۹۲، که مقاوله نامه (چارتر) اروپایی برای زبانهای منطقه ای و یا اقلیتی را تصویب نمود.

- “اعلامیه جهانی حقوق جمعی خلقها” مصوب بارسلونا به تاریخ می ۱۹۶۰ که حق تحصیل را برای خلقها به رسمیت می شناسد.

- “اعلامیه جهانی حقوق زبانی” مصوب بارسلون، به تاریخ ژوئن ۱۹۹۶ که در بخش دوم ماده بیست و سوم خود تصریح می نماید که “آموزش و تحصیل می بایست در سرزمینی که عرضه می شود به حفظ و توسعه زبانی که یک جمعیت زبانی با آن سخن می گوید، یاری رساند” و نیز ماده بیست و نه که اشاره می نماید “هر کس محق است که از تحصیل و آموزش به زبان خاص سرزمین خود که در آنجا ساکن است برخوردار گردد” و ماده های ۲۴، ۲۵، ۲۶، ۲۷، ۲٨ و ٣۰ که مکررا و موکدا بر حق تحصیل به زبان مادری، آموزش و بسط و گسترش مطالعه ی آن در سطوح دانشگاهی اصرار دارد.

قانون اساسی ایران و چندین پیمان حقوق بشر بین‌المللی كه ایران امضا كرده است، از جمله “میثاق بین‌المللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی”؛ “میثاق حقوق كودك”؛ “میثاق بین‌المللی امحای همه اشكال تبعیض نژادی” همه به وضوح تبعیض بر اساس قومیت را منع كرده‌اند. این میثاق‌ها ممنوعیت فوری تبعیض علیه اقلیت‌ها در تأمین حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی -- از جمله حق كار با انتخاب آزاد، حق مسكن مناسب، حق آب و غذا، حق آموزش، حق برخورداری از بالاترین سطح بهداشت قابل دسترسی و حق مشاركت برابر در حیات فرهنگی -- و انجام اقداماتی برای امحاء این تبعیض را الزام‌آور كرده اند. طبق این میثاقها حكومت‌ها از این كه افراد را از حق استفاده از زبان خود محروم كنند منع شده‌اند. ایران هم‌چنین “میثاق بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی” را امضا كرده است كه در ماده 26 خود، برابری در حمایت قانونی و عدم تبعیض در اجرای حقوق بشر را تأیید كرده است. كمیته حقوق بشر كه پیروی از میثاق را زیر نظر دارد مشخص كرده است كه این امر همه حقوق بشر، از جمله حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، را در بر می‌گیرد. میثاق در ماده 27 هم‌چنین می‌گوید كه «در كشورهایی كه اقلیت‌های قومی، مذهبی یا زبانی وجود دارد، افراد متعلق به این اقلیت‌ها را نمی‌توان از این حق محروم كرد كه همراه با سایر افراد گروه خودشان از فرهنگ خاص خویش متمتع شوند، ایمان به مذهب خویش را بیان و بر اساس آن عمل كنند، یا زبان خود را به كار گیرند.» طبق میثاقهای مذكور، افراد وابسته به اقلیت‌ها در بهره‌گیری از حق آموزش نباید تحت تبعیض قرار گیرند. معنای این سخن آن است كه آنان نه فقط باید به به صورت برابر با سایر شهروندان كشور به آموزش دسترسی داشته باشند، بلكه هم‌چنین باید امكانات مناسب برای حفظ هویت آنان و از جمله زبانشان در اختیار آنان قرار گیرد، افراد وابسته به اقلیت‌های ملی و زبانی مجاز باشند در عرصه‌های خصوصی و عمومی، آزادانه و بدون دخالت یا هر نوع تبعیض از زبان خود استفاده كنند.

در حالی‌ كه حكومت آموزش به زبان‌های رسمی كشور را در اختیار اكثریت مردم می‌گذارد، اعضای اقلیت‌ها حق دارند مدارسی را كه در آن آموزش به زبان خودشان عرضه می‌شود تأسیس و اداره كنند. قوانین بین‌الملل حق افراد (از جمله اعضای اقلیت‌ها) را در تأسیس و اداره نهادهای آموزشی، با قید این كه آن‌ها حداقل استاندارد‌های تعیین شده از سوی‌ حكومت را رعایت كنند، به رسمیت می‌شناسد. والدین در انتخاب نوع آموزشی كه به كودكان آنان عرضه می‌شود، حق تقدم دارند؛ این امر از جمله، شامل این حق است كه نهادهای دیگری جز نهادهای ایجاد شده و تحت كنترل مقامات دولتی را برای كودكان خود انتخاب كنند. مقامات كشوری باید اقدامات مثبتی را انجام دهند: (الف) كه هرگاه كه امكان داشته باشد افراد متعلق به اقلیت‌ها از فرصت‌های كافی برای آموزش زبان مادری یا تعلیم به زبان مادری خود برخوردار شوند؛ و (ب) تا دانش بر زبان اقلیت‌های موجود در محدوده‌ خود را ترویج كنند.

Share/Save/Bookmark
 
آدرسهای ما - Follow us

YouTube

 -----

Facebook

----- 

Twitter