"اسلام پارسى شعوبى"- معصومه قربانی
اسلام و شيعه در ايران بيشتر از آنكه به معنويات بپردازد، بيشتر به فكر تامين منافع دنيوى حاكمين ظالم خلقهاى دربند است. مشغله اصلى آخوندهاى ايرانى بيشتر از آنكه اصلاح اخلاق و راهنما بودن توده ملت باشد، بيشتر روى تحميق كردن توده ها براى استثمار روح و روان و دسترنج دنيوى آنها تمركز دارد. اسلام ايرانى خيلى وقت است كه آلوده به نژادپرستى افراطى فارسى است و اصولاً يكى از پايه هاى قوى نژادپرستى فارسى، قُم و آخوندهاى وابسته اش مى باشند.
“نژادپرستى، شوينيزم و ظلمت و تاريكى ايرانى- فارسى” بدون قُم و دين فارسيزه شده "اسلام شعوبى پارسى" نحيف تر از آن است كه قدرت استثمار خلقهاى دربند ايران را داشته باشد، بهمين خاطر است كه اكثر آخوندها و معروفترين آخوند آزاديخواه كه حالا هم آزاديخواهان مذهبى بنام "پدر طالقانى" از آن ياد مى كنند شخصاً براى سربازان جنايتكار شاه سابق در حمله به فرقه دموكرات آذربايجان براى تبرك قران گرفته بود تا سربازان شاه جنايتكار در جنايتهايشان در محضر خداوند سربلند باشند و همو بود كه با ديدن پرچم رزم سبز ذولفقارى ها كه بر رويش نوشته شده بود "نصر من الله و فتح القريب" چنان احساساتش تحريك شده كه غزوات پيغمبر برايش ياآدور شد، مسلمان و ياران پيغمبر كيست؟ شاه و شوينيسم فارسى.
و كافر و دشمن كيست؟ فرقه دموكرات آذربايجان مدافع حقوق ملى و انسانى خلقهاى غيرفارس! دوگانه كافر و مسلمان، شيطان و فرشته، بر حق و ناحق و نور و ظلمت دوگانه سازى تاريخى حاكمان و استثمارگران است كه به توده هاى تحت ستم در طول تاريخ تحميل شده است، در واقع توده ها آزادند كه از دوگانه برده گى و مقاومت ، برده گى را برگزينند! و آيت الله بروجردى غير سياسى ترين آخوند و مرجع تقليد ايرانى مزورانه و حيله ورزانه پنهانى و در تبانى با احمد قوام خود به آخوندهاى زيردستش دستور مى دهد كه برايش تلگرام بفرستند و از محضر مباركش بخواهند تا دولت خودمختار آذربايجان از نيروهاى بيگانه تخليه نشده است و امنيت در آن برقرار نيست انتخابات مجلس پانزدهم را در كل ايران را تحريم و حرام اعلام بكند و ايشان در نهايت در پاسخ استفتاء و درخواست جمعى از مسلمانها انتخابات را تا زمانى كه نيروهاى دولت شاهنشاه امنيت را در آذربايجان برقرار نكرده اند حرام اعلام مى كند، امنيتى كه به قيمت كشته شدن بيش از بيست هزار نفر و آوارگى بيش از هفتاد هزار نفر از بهترين فرزندان آذربايجان توسط رژيم فاشيست پهلوى برقرار شد و آقايان مراجع اسلام و آيت الله ها كوچكترين اعتراض به رژيم و يا كوچكترين همدردى با خانواده جانباختگان نكردند.
دروغ و تبانى و فتوا، اعلام حرام و حلال در ايران چه اسلامى و چه غيراسلامى اش در خدمت شوينيزيم فارس است و آنها حتى به راحتى دروغ مى گويند و به راحتى فتوا مى دهند و حديث دروغ جعل مى كنند كه زبان جهنم توركى است و زبان بهشت فارسى است و اگر علم در ثريا باشد مردانى از پارس به آن دست خواهند يافت. براى خيلى از دينداران پارادوكس و تناقض است تا حمايت ايران اسلامى از ارمنستان را توجيه و تا تجزيه و تحليل كنند، حتى بعضاً مى گويند اين انحراف حكومت اسلامى ايران است و يا اشتباه قشر كوچكى از ملاهاى حكومتى است در حالى كه ام القراى اسلامى در حمايت از ارمنستان در مقابل آذربايجان شيعه و مسلمان طبيعى ترين و بهترين انتخاب خود را كرده است، انتخاب او طبيعى است، چونكه انتخابش بايد قبل از همه چيز مبتنى بر منافع نژادپرستى و شوينيزيم پارسى و آريايى باشد.اسلام ايرانى مانند ناسيوناليسم ايرانى دشمن خونى عرب و تورك مى باشد، آيا اين با شعار اوليه بنيانگذار دين اسلام سازگار است و يا آيا اينكه در اسلام حقيقى كه در آن نفرت نژادى لااقل در گفتار و بيان تقبيح شده و در اساس بنيانگذارى اسلام اوليه جايگاهى نداشته است مسله اى كمپلكس است و نگاهى به تاريخ گذشته نشان مى دهد كه اسلام بعنوان ايدولوژى هميشه در خدمت حاكمان وقت براى توجيه استثمار كاربرد اساسى داشته است و اصولاً ما با تاريخ درخشانى از اسلام در مواجه با خلقهاى تحت ستم مواجه نيستيم و مشخصاً ارزشهاى اسلامى و اسلام فقط پوسته اى براى تحميق توده هاى غيرفارس زبان در ايران براى آسانتر شدن پروسه آسيميلاسيون و استثمار اقتصادى بوده است.
شعار اسلامى در خدمت شوينيزيم قوم فارس است تا توده هاى غيرفارس خودخواسته آسيميله شوند، اسلام فقط تا آنجا كاربرد دارد كه مقاومت و حتى فكر كردن به مقاومت را در خلقهاى تحت ستم و استثمار نابود كند، اسلام ايران و فارسى نه فقط بدنبال نابودى زبان خلقهاى غيرفارس است بلكه بيشتر بدنبال نابودى مقام شامخ انسانيت انسانهاى خلقهاى تحت ستم است ! اسلام تا آنجا معتبر است كه منافع شوينيزيم فارسى را تامين كند، براى همين است كه براى موى سر خانمى در آذربايجان يخه مى درانند كه اسلام در خطر است يا بخاطر رابطه جمهورى آذربايجان با كشورهاى غربى فرياد وااسفا و اسلام از دست رفت سر مى دهند اما خود از طرف ديگر سلاح داشناكسيون را تامين مى كنند تا جان و مال و ناموس آذربايجانى را تصاحب كنند، اين است اسلام ايرانى.
حقيقت اسلام ايرانى بحثى بالاتر از اين است كه اين اسلام بيشتر از آنكه مبتنى بر ايده و نظريه اسلامى باشد مبتنى بر عمل گرايى اداره كشور اسلامى است، نه مسله بالاتر از اين حرفهاست، اتفاقاً اسلام فارسى مبتنى بر پشتوانه نظرى است، پشتوانه نظرى اش هم آسيميلاسيون خلقهاى غيرفارس، استثمار دسترنج دنيوى شان و دشمنى با برادرانشان در آنسوى مرزها است تا هميشه قاب عكسى كه آنها مى بيننند آدمهاى بدبخت درگير و تهى شده از انسانيت باشد كه كشورشان اشغال شده و انسانيت و غرورشان زير پا له شده است. اسلام فارسى اين كارها را آگاهانه انجام مى دهد او مى خواهد با تهى كردن انسانيت انسانها و بدبخت نشان دادن برادران آنسوى مرزش، حس انسانيت و غرور ما را نابود كند و راه هر گونه تفكر به مقاومت و بازگشت به انسانيت اصليمان را در ذهنمان كور كند، او بيشتر از آنكه به نابودى جسم مان بينديشند نابودى روح مان را نشانه رفته است !
ادعاى دفاع از اسلام در جهان و تبليغ اين شعار كه هر كجا صداى الله و اكبر مى آيد همانجا مرز اسلامى ماست و عمل در جريان پراكتيس به عكس اين شعار نه نشان از تناقض رژيم و اسلام فارس دارد و نه نشان دو رويى و هزار چهره گى او است اين عمل دقيقاً مبتنى بر استراتژى دقيق سردرگم كردن توده هاى مردم با بمباران اطلاعات مخلوط شده درست و نادرست است كه ذهن توده هاى مردم را مغشوش مى كند و آنها را عاجز از تمركز در تفكر و تفكيك انتقادى كند و به مرور زمان ذهن توده مردم فلج كرده و آنها را به موجودات بى تفاوتى تبديل مى كند. سيل عظيمى از شعار و تبليغات اسلامى بمدد رسانه هاى تحت كنترلش كه براى تحميق و نيروگيرى و مزدور سازى براى نيروى استعمارگر همراه با عمل به عملى صددرصد مخالف شعار بكار گرفته شده كه بعنوان جبر عمل گرايى براى عاملين و نيروهاى وفاداربرخاسته از خلقهاى تحت ستم توجيه مى شود، شوك ناشى از اين بمباردمان شعار و عمل و ادعا، ذهن توده مردم را فلج و عاجز از تفكيك و تشخيص ماهيت اصلى اسلام فارسى و اهداف اصلى آن مى كند. بهمين خاطر است كه سايت نمايندگى رهبرى در دانشگاهها از سياست حمايت از ارمنستان در طول جنگ دفاع مى كند و در آن سوى خط حديثى دروغين را بمدد شبكه هاى اجتماعى به توركى و فارسى در تيراژ بالا بازتوليد مى كنند كه رهبر مسلمانان جهان فرموده" قره باغ خاك جهان اسلام است" .
رهبر انقلاب در جريان سفر به اورميه كه همزمان با مناقشه قراباغ در سال ١٣٧٥ به جنايات داشناكسيون در اورميه و آذربايجان غربى اشاره مى كند و اينكه هميشه با يادآورى جنايات داشناكسيون در سالهاى جنگ جهانى اول دلش به درد مى آيد سخن مى گويد و در همان حال دستگاههاى نظامى تحت رهبرى و دولت تحت تسلطش از همان داشناكسيون براى جنايات و تجاوز حمايت لجستيكى و مالى و تسليحاتى مى كنند، حال توده هاى خلق را در نظر بگيريد در مقابل حجم عظيم اطلاعات درست و نادرست قرار گرفته اند و آگاهانه ذهنشان توسط انسانهاى مدعى نمايندگى ششدانگ خداى آسمانى در روى زمين فلج شده اند و چاره اى جز درگير شدن روزمره گى روزانه در مقابل بمباران اعتقادى مجهز به هاله تقدس نمايدگان خدا بر روى زمين ندارند، يكى از هدفهاى اصلى توتاليريسم و استبداد تبديل به غيرقابل دسترس بودن و تنيدن هاله هايى از تقدس و تبرك است كه چشم ببيننده قادر به چشم دوختن بر آن نباشد و هاله نور آن چشم ها را در صورت تمركز بر آن اذيت كند و يا بطور ساده تبديل به قدرتى نامرئى تابوگونه شود.
اسلام فارسى و شعوبى دقيقاً همين كاربرد را براى شوينيزم قوم پارس دارد، زبان بهشت، زبان قدرت، زبان شعر، زبان رشد و زبانى كه اگر ياد نگيرى از گرسنگى تلف مى شوى، زبان تفاخر و اما همه اينها احتياج به تلتيف و عنصرى دارد كه مقاومت در برابر شوينيزم قوم فارس را كم اثر بكند، عنصرى كه ذهن و شخصيت انسان را تحميق بكند، عنصرى كه غير را بر خود ترجيح دهد همانطور كه آخرت دروغين را بر دنياى حقيقى ترجيح مى دهد، اين عنصر كه زيرپايه و يكى از مهمترين و شايد اصلى ترين پِى شوينيسم پارسى باشد، دين تحريف شده و سراسر مصادره به مطلوب شده "شعوبيسم اسلامى پارسى" به مركزيت قُم مى باشد. بهمين خاطر هم بعد از قيام خرداد ١٣٨٥ تبليغ ارتجاع اسلامى را در آذربايجان چند برابر كرده اند، شما فقط كافى است كه محيط و فضاى آذربايجان را در ايام مذهبى به دو دوره قبل از هشتاد و شش و بعد از هشتادو شش تقسيم كنيد تا حجم تبليغ دينى را در شهرهاى تورك نشين متوجه بشويد و جالب اين است كه سنت دينى متسامح توركها را مى خواهند با سنت ارتجاعى موجود در شهرهاى مركزى ايران تعويض كنند، رشد گروههايى با خستگاه حجتيه و شيعه سلفى مانند ديوانگان امام حسين كه برخاسته از اصفهان است و شديداً از طرف جمهورى اسلامى حمايت مالى و نظرى ميشود دقيقاً در راستاى تحميق كردن مردم تورك با سلاح مذهب شعوبى مى باشد در حالى كه در همان زمان سلاح، گاز و برق و نفت تانكها و ديگر أدوات جنگى ارتش داشناكسيون براى كشتار همان اهالى آذربايجان توسط جمهورى اسلامى تامين مى شود.
از طرفداران اسلام شعوبى قوم فارس در نارداران انتظارى نيست، چونكه آنها جذب هاله مذهبى اين رژيم نژادپرست شده اند و از چند و چون اسلام شعوبى اطلاع چندانى ندارند. اما مزدوران تورك ايرانى اين نژادپرستان چه كه جاى مهر در پيشانى شان نمايانگر است و مى دانند اين رژيم فقط بخاطر تبار و نژاد همتبارانشان دشمن آنها است و اينها بازهم انتظار دارند كه گرگها عوض دريدنشان آنها را غذايى بدهند. با حقيرانه قلم زنانى در سايت اطلاعاتى آذريها كارى ندارم كه حتى لايق ترحم هم نيستند و اصولاً روحيه مزدورى در آنها نهادينه و ساختارى شده است.
اما روى سخنم با دينداران و توده مذهبى است كه به ترفند مذهب مجذوب و جذب آيت لله هاى شعوبيه بى دين قُم شده اند، آنها جداى از حكومتى غير حكومتى و جدا از اينكه ورود به مسله سيستم حكومتى جمهورى، آيا تا حالا از مسلمانان آواره و مورد تجاوز قرار گرفته در قاراباغ سخنى گفته اند؟ آيا تا حالا اعتراضى به حكومت ايران كرده اند كه چرا براى قتل و عام اهالى كشورى مسلمان و شيعه امكانات و سلاح فراهم مى كند؟ مسلماً شعوبيه قُم چنين دغدغه اى ندارد، دين اينها آغشته به نژادپرستى فارسى است، اينها وهن دين مبين اسلام هستند، دينداران آذربايجان بايد تكليف خود را از اين شعوبى هاى نژادپرست جدا كنند! دفتر نمايندگى مقام رهبرى در دانشگاهها هرچند كه مى خواهد كه براى قشر ديندار آذربايجان حمايتشان را از ارمنستان توجيه كنند،(٢) اما من اين شعوبيان مدعى اسلام را به مقدمه كتاب "قانلى سنه لر" ارجاع مى دهم: يا پيغمبر باش گوتورون رجعت ائدينيز، باخينيز، سيزين اومتى نجيبه نين نامينه نه قدر بى ناموس لار توره ميشلر كى اصلاً اسلامييت دن خبردار دئيلميشلر. برادرى دينى اسلامى فقط تا آنجا كاربرد دارد كه در خدمت استثمار مادى و روحى شوينيسم قوميت فارس و تبديل و تبليغ اين استثمار به امرى مقدس به ضرر خلقهاى غيرفارس باشد، همان امرى كه استثمار را تبديل به امرى خود خواسته توسط استثمار شدگان تبديل مى كند.
خود تهى پندارد و خود آزارى جمعى هديه تحميل شده شوينيسم فارس به خلقهاى تحت استثمار است، بهمين خاطر است كه مسلمانان تورك و آذربايجان ممنون و شكرگذار جمهورى اسلامى ايران و شعوبيه پارس هستند كه براى داشناكسيون ارمنى سلاح و انرژى مى دهد تا خاك، مال و ناموس آنها را تصاحب كند. در واقع مسلمان آذربايجانى و تورك در زير بمباران اطلاعاتى چنان عاجز شده است كه هنوز نمى تواند دقيقه اى بخود آيد كه همان ملايان و آخوندهاى مدعى اسلام و رهبرى جهان اسلام هستند كه هر سال براى داشناكسيون مراسم سالگرد نسل كشى برگزار مى كنند كه خود مسبب نسل كشى توركهاى آذربايجان در قاراباغ، ايروان و اورميه هستند و اگر كسى از توركها در ايران خواستار برگزارى مراسم سالگر و اعتراض به داشناكسيون باشد با زندان و شكنجه و بازداشت مواجه مى شود. اينكه چرا توده خلق عاجز از قضاوت و تشخيص اين تناقض عريان هستند؟ چونكه بواقع آنها عاجز از تشخيص هستند قوه تشخيص توده مردم بواسطه قدرت رسانه اى (mass media ("متولى و صاحب اختياران جهان و آخرت" كور شده است. آيا اين نظام و اسلام شعوبى پارسى قادر به ادامه هژمونى تحميق كردن و تحميل كردن مازوخيسم، خود تهى پندارى و آسيميلاسيون داوطلبانه به ملتهاى غيرفارس خواهد بود؟
معصومه قربانى.
1- در اين نوشته و منابع بكار رفته در آن اطلاعات خوبى از اقدامات حوزه علميه قم در دشمنى با حقوق انسانى خلقهاى غيرفارس آمده است.
< http://www.hawzah.net/fa/Magazine/View/4518/7935/103291/نقش-علمای-حوزه-در-مقابله-با-تجزیه-طلبی-در-تاریخ-معاصر>.