English            Latin   

برای دریافت مطالب جدید به این آدرس www.azoh.net  مراجعه فرمایید

Yeni Adresimiz www.azoh.net

New Address www.azoh.net 

گفتنی است این سایت آرشیو مطالب منتشر شده از اسفند 89 تا دی 92 و همچنین از مهر 94 تا شهریور 95 را شامل می شود
 

سئوال‌های بی‌جواب جنگ عراق

بی‌بی‌سی، بیروت

درست یک سال پس از سقوط صدام راهی عراق شدم. مقصد اول بغداد بود. شهری که درباره‌اش کتاب‌ها و روایت‌ها خوانده بودم و در ذهنم رویاهای زیادی درباره‌اش داشتم اما آنچه یافتم نه با تصویری که از داستان‌ها می‌دانستم سازگاری داشت و نه با همه آن چیزی که در خبرها می‌خواندم و می‌شنیدم.

در بغداد برای اولین بار مفهوم اشغال شدن یک کشور را توانستم از نزدیک لمس کنم. خیابان‌ها پر بود از تانک‌ها و سربازهای آمریکایی که حالت آماده‌باش همیشگی‌شان در پشت تیربار خبر از خطرهای در کمین می‌داد. نه فقط برای آنها که برای مردم عادی شهر. مردمی که می‌شد فهمید دیگر زندگی معمولی را فراموش کرده‌اند.

این تصویر با آنچه یک سال قبل در زمان شروع حمله و بعد سقوط بغداد در ذهن خیلی‌ها ترسیم شده بود و در همه محافل صحبت از آن به میان می‌آمد هم همخوانی نداشت.

هیچ کجای شهر و هیچ لحظه‌اش نشانی از آن شادمانی‌هایی که روزهای اول ورود نیروهای آمریکایی و بریتانیایی به شهر شبکه‌های تلویزیونی و روزنامه‌ها را پر کرده بود نداشت.‌‌

"فکر می کنم به جایی برسیم که آرزو کنیم صدام برگردد. لااقل آن زمان امنیت داشتیم اما الان من این لحظه حرف می‌زنم و دقیقه دیگر ممکن است یک بمب من را به هوا ببرد یا یکی در خیابان من را به رگبار ببندد."

این حرف را از احمد حسن جوان بیست وچند ساله فروشنده نوار کاست در خیابان المنصور بغداد شنیدم. خیابانی که به رغم وضعیت امنیتی ویژه آن روزهای بغداد همچنان در تقلای زنده ماندن بود.

تقریبا تنها نقطه شهر که شب هنگام به واسطه رستوران‌ها و قهوه‌خانه‌هایش هنوز اثری از زندگی در آن دیده می‌شد. اما از نگاه احمد همه اینها می‌توانست به چشم بهم‌زدنی خاکستر شود.

موج حمله‌های انتحاری و بمب گذاری‌ها و درگیری‌ها میان گروه‌های تندروی سنی و شیعه از یک طرف و نبرد آنها با نیروهای ائتلاف که حالا از جایگاه آزادی‌بخش به اشغالگر تنزل پیدا کرده بودند بخش بزرگی از عراق و بخصوص شهرهایی مانند بغداد و بصره و فلوجه را فراگرفته بود.

"من روزی که صدام رفت فکر کردم دیگر راحت شدیم همه مخصوصا ما جوان‌ها مطمئن بودیم که دموکراسی خواهیم داشت. زندگی آزاد به سبک آمریکایی. اما الان من برای فردا هم فکر نمی کنم."

سیزده سال بعد در سفر اخیرم سعی کردم سراغی از احمد بگیرم اما نتوانستم پیدایش کنم. با نشانی‌هایی که دادم مغازه‌داران گفتند احتمالا قاچاقی عراق را ترک کرده.

نمی‌دانم هنوز هم مثل همان روزها فکر می کند یا نه اما با گذشت بیش از یک دهه از سقوط صدام تعداد کسانی که معتقدند عراق از سال ۲۰۰۳ هر روزش بدتر از روز قبل شده کم نیستند و برای درک این هم تلاش زیادی لازم نیست.

در چند سال گذشته در هر سفر به عراق با هر قشری که در مناطق به ویژه مرکزی و جنوب صحبت کرده‌ام از آینده‌ای مبهم سخن گفته‌اند که دیگر امیدی به آن ندارند.

حالا نه تنها انفجارهای انتحاری به بخشی از زندگی بسیاری از مردم عراق بخصوص اهالی بغداد تبدیل شده که کشور از جنوب تا به شمال با پدیده داعش دست بگریبان است.

هزاران نفر در سه سال گذشته کشته شده‌اند و میلیون‌ها عراقی بی‌خانمان. حالا برای خیلی‌ها حتی خانه‌ای برای برگشتن نمانده. هر شهر و روستایی که از دست داعش خارج می‌شود یا با بمباران‌های هوایی و توپ‌باران‌ها ویران شده‌ و یا داعش خانه‌ها را منفجرکرده و به نوعی زمین سوخته پس می‌دهد.

این داستان شهرها و روستاهایی که یکی بعد دیگری محو می‌شوند واقعیت امروز عراق شده است. خیلی‌ها معتقدند که این کشور تاوان زنجیره اشتباه‌هایی را پس می‌دهد که از همان زمان شروع شد.

دکتر حسین علاوی استاد دانشگاه علوم سیاسی النهرین می‌گوید آنها که برای این جنگ برنامه‌ریزی کردند می‌دانستند که عراقی‌ها نیاز به آزادی دارند اما ظاهرا نتوانستند تشخیص دهند که به موازات آن باید امنیت هم داشته باشند. به گفته او با رفتن صدام سعی شد خلا امنیتی پر شود، چیزی که هرگز اتفاق نیفتاد و کشور به جایی که اکنون هست سوق داده شد.

حالا دیگر گروه‌های مختلف مسلح شیعه و سنی خود دست بکار شده بودند. وقتی آنجا بودم نام مقتدی صدر به عنوان رهبر تندروی شیعه و مخالف سرسخت آمریکا کم کم داشت بر سر زبان‌ها می‌افتاد. از بصره گرفته تا بغداد و کربلا می‌شد مردان جوان غالبا سیاهپوش اسلحه به دست را دید که حتی بعضی جاها می‌توانستند از نبود نیروهای آمریکایی و بریتانیایی استفاده کنند و ایست بازرسی هم داشته باشند.

وضعیت شهرک‌های سنی نشین از این نیز بدتر بود. زمزمه فعالیت‌های القاعده در این مناطق و شهرهایی مانند موصل و استان انبار بیشتر به گوش می‌رسید.

"اگر ارتش را منحل نمی‌کردند و همه افسران و ژنرال‌های با تجربه را کنار نمی‌گذاشتند چنین خلایی شاید هرگز ایجاد نمی شد."

ژنرال احمد یکی از صدها افسر ارتش صدام است که با آمدن نیروهای ائتلاف برای ماه‌ها خلع درجه و از کار برکنار شدند. هرچند بعد از حدود یک سال آمریکایی‌ها بیشتر این ارتشی‌ها را به ارتش جدید فراخواندند ژنرال احمد می‌گوید همان انحلال چند ماهه کار خودش را کرد و ضربه‌اش را برای همیشه هم به ارتش عراق زد و هم به امنیت کشور.

عراق میدان نبرد ایران و آمریکا هم شده بود. شرایطی که به گفته حسین علاوی گویا از محاسبات جورج بوش و تونی بلر جا افتاده بود. "آنها هم ارتش را منحل کردند هم حزب بعث را و هم خیلی زودتر و بی برنامه‌تر از آنچه تصور می شد از عراق خارج شدند. ظاهرا برای شرایط بعد از قدرت گرفتن ایران هم برنامه‌ای نداشتند."

گرچه بر سر مثبت یا منفی بودن نقش ایران در عراق اختلاف نظرهای بسیاری بین عراقی‌ها از مردم عادی گرفته تا سیاستمدارها وجود دارد غالب کسانی که من با آنها گفتگو کردم بر این باورند که با کمتر شدن تعداد نیروهای بریتانیایی و آمریکایی عملا همه چیز از کنترل خارج شد.

وائل عبداللطیف فرماندار سابق بصره آن را مهلک‌ترین خطای نیروهای ائتلاف می‌خواند. او که بعد از سقوط صدام برای چند ماهی به این سمت منصوب شده بود معتقد است نیروهای بریتانیایی هرگز نباید بصره را به آن سرعت به حال خود رها می‌کردند چرا که بعد از آن گروه‌های تندروی شیعه حتی بر میانه‌رو ها غالب شدند و بر شرایط شهر مسلط.

اکنون با گذشت سیزده سال پس از سقوط صدام گرچه هم آمریکا و هم بریتانیا به برخی خطاهای خود اعتراف کرده‌اند سوال‌های زیادی هنوز درباره جوانب این جنگ باقی مانده.

سئوال‌هایی که ممکن است حتی جوابش را در متن چند هزار صفحه‌ای چیلکات هم پیدا نشود اما بسیاری از عراقی‌ها پاسخ آن پرسش‌ها را هر روز در زندگی روزمره‌شان به نوعی لمس می کنند.

شاید نشود همه بار کابوسی را که عراقی‌ها سال‌هاست متحمل می‌شوند بر دوش تصمیم تونی بلر و جورج بوش گذاشت اما حالا دیگر خیلی‌ها معتقدند آن حمله تلنگر به دومینویی بود که دیگر هرگز قابل بازگرداندن به حالت اول نخواهد بود.

bbc

Share/Save/Bookmark
 
آدرسهای ما - Follow us

YouTube

 -----

Facebook

----- 

Twitter