حساسیتزدایی، میانمایگی و جنسیت- (به بهانهی توهینهای اخیر نشریهی "طرح نو")- روزبه سعادتی
1- تکرار، روشِ تمامیتخواهی است، تا به افکار تودههای بیشکل آنگونه که منافعش را تضمین میکند، شکل دهد. هیتلر چنان مصرانه بر طبل عظمت آلمان و افسانهی نژادیاش کوبید تا میلیونها تن داوطلبانه به خدمت ماشین جنگیاش درآمدند. گویا هنوز هم برخی از آلمانیها در خلوت او را مدح میکنند و در حسرتِ عظمتِ رایشِ سوم افسوسها میخورند. جغرافیای ما نیز از این موهبت تکرار بینصیب نمانده است؛ سالهاست تمام آنانی که قرعهی زایش، حاشیهنشینی را نصیبشان کرده است و به زبانی غیرفارسی سخن میگویند، اسیر بیدادگری نژادی و سلطهی زبانی مرکزگرایانند. تکراری که همواره موجودیتشان را تحریف و هویتشان را تحقیر میکند. اصرار بر تحریف و تحقیر ما از سوی مرکزگرایان چه دلیلی میتواند داشته باشد وقتی از پس هر یک، اعتراضی شکل میگیرد و حماسهای خلق میشود؟ دو دلیل ساده؛ یک آنکه با تکرارِ مداوم، یک مشت چرندیات و خزعبلات را همچون واقعیتی خللناپذیر به مخاطبش قالب میکند. جعلیاتی از این دست بیشتر خوراک مرکزنشینان میشود تا شکوهِ کذایی و خلوصِ نژادیشان بیشتر تقویت شود و آنان را همچو الگویی برای حاشیه عرضه کند. توهماتی چون نژاد آریایی، عظمت باستانی ایران و منشور حقوق بشر کوروش از این جنس میباشند. دوم آنکه اصرار بر بلاهت و حماقت حاشیهنشینان، کلیشهسازیهای نژادی و نشخوار چرندیاتی از این دست، علاوه بر تسریع ازخودبیگانگی، دلیل عمدهای دارد؛ حساسیتزدایی. اینکه این صفات تحقیرآمیز به مرور چون واقعیتی از سوی جامعهی هدف مورد قبول واقع شود و یا حداقل بیتفاوتی تحقیرشوندگان را در پی داشته باشد؛ حساسیتزدایی بخشی از پروژهی یکسانسازی است و تحقیرِ مکرر یکی از ابزارهای آن. توهینهای اخیر نشریه "طرح نو" نیز چنین نیتی را دنبال میکند و میتواند در این بسته تحلیل شود.
2- میانهروی، برخلاف آنچه که در ایران باب شده به معنی "یکی به نعل و یکی به میخ" نیست. نمیتوان در قضاوت یک قتل عمد، قاتل و مقتول را به تساوی مقصر جلوه داد و یا هر دو را به یک اندازه محق دانست. همچنین میانهرو به معنای ممتنع و کسی که هیچ موضعی ندارد نیز نمیتواند باشد.
سالهاست در خلال توهینها و تحقیرهایی که به لطف نهاد قدرت نصیب ترکها میشود، عدهای از "خارج از گودها" که غالبا عضو ائتنیکی غیرترک هستند، به عرصه میآیند و با ملامت تلویحی تحقیرکنندگان، خود را محق به قیممآبی در قبال گروه تحت سلطه مییابند و گاها حتی با زبانی تندتر به شماتت تحقیرشوندگان میپردازند؛ با داعیهی اینکه میانهروی پیشه کردهاند و با بهانهی اینکه گروه تحت سلطه اهداف شومی همچو تجزیهطلبی، تفرقهافکنی و ... در سر میپروراند. اینان اگر هم در لفافه نژادپرست نباشند حداقل دلبستهی عدالت نیستند، شیفتگان نظمند و مدافعان وضع ناعادلانهی موجود؛ این قسم موضعگیری میانهروی نیست، بیشتر شبیه میانمایگیست.
3- شمارهی اخیر نشریهی "طرح نو" میتواند برای ما توفیقی اجباری نیز به شمار آید. فارغ از رذیلتهای نشریه، توهینهای توامان جنسیتی و ائتنیکی موجود در متن، میتواند زمینهی یک جهش گفتمانی را برای ملیگرایی ترک فراهم کند؛ ملیگرایی ترک داعیهای دارد به این مضمون که در قبال تمام لایههای هویتی انسان ترک اعم از ائتنیکی، جنسیتی، اقتصادی و ... احساس مسئولیت میکند ولی به نظر میرسد عنصر جنسیت به عنوان یکی از عناصر گفتمانی ملیگرایی ترک، سالها مغفول واقع شده و یا حداقل در حاشیهی آن قرار گرفته است. اگرچه دال مرکزی گفتمان ما عنصر ائتنیکیست ولی با علم بر اینکه محرومیتها یکدیگر را تشدید میکنند و در دنیای جدید صحبت از هویتهای تکلایه منتفیست و "ما" محصول تمام علقههای ائتنیکی، جنسیتی، اقتصادی و ... هستیم؛ میتوان به بهانهی نشریهای ضدزن، زمینهی بروز عنصر جنسیت را در گفتمان ملیگرایی فراهم کرد. کما اینکه متن توهینآمیز نشریهی "طرح نو" در واقع متضمن تحقیر مضاعفِ "زنانِ ترک" نیز میباشد.
روزبه سعادتی