English            Latin   

برای دریافت مطالب جدید به این آدرس www.azoh.net  مراجعه فرمایید

Yeni Adresimiz www.azoh.net

New Address www.azoh.net 

گفتنی است این سایت آرشیو مطالب منتشر شده از اسفند 89 تا دی 92 و همچنین از مهر 94 تا شهریور 95 را شامل می شود
 

آيا شهرام امیری قربانی شهرام امیری شد؟

آذوح: بازگشت امیری به ایران مانند یک جشن تمام عیار تلقی شد. کیهان ۲۶ تیرماه ۸۹ این حادثه را شکست اطلاعاتی سازمان جاسوسی آمریکا دانست و رسالت آن را واترگیت امنیتی توصیف کرد.

ما با یک داستان هفت ساله روبه رو هستیم، با حداقل ۷۰۰ سوال گیج کننده و نیز انبوهی اطلاعات متناقض که بخش مهم آن از سوی دستگاه های امنیتی، به ویژه «منابع آگاه» در ایران تولید و به رسانه ها داده شده اند. هر سوال و سناریو می تواند کاملا مشکوک باشد و یک سوال می تواند کل یک سناریو را بی اعتبار کند. این گزارش خیلی مفصل هم قصد ندارد به شما بگوید دقیقا ماجرای «شهرام امیری» چه بوده است بلکه می خواهد توضیح دهد چه قدر این ماجرا پیچیده، مشکوک و حتی مضحک است؛ یک ماجرای پر از ابهام و سرگیجه آور.

بگذارید از گیج کننده ترین سوال شروع کنیم؛ ۱۵ مهرماه ۸۹، «مشرق نیوز»، وب سایت خبری نزدیک به نهادهای امنیتی به نقل از یک روزنامه روسی نوشت احتمال دارد یک زندانی فوق سری که در زندان «ایالون» اسراییل است، شهرام امیری باشد.

این خبر در حالی منتشر شد که شهرام امیری ۲۴ تیرماه ۸۹ به ایران بازگشته بود. آیا این یک خطای ترجمه سایت مشرق نیوز بوده یا این که زمان انتشار مقاله روسی را ندیده است و یا این که یک شهرام امیری دیگر وجود دارد؟

شهرام امیری اول

۱۵ شهریور ۱۳۸۸ نخستین بار نام شهرام امیری به رسانه ها راه یافت. همسر او با خبرگزاری «ایسنا» تماس گرفت و گفت شهرام ۱۰ خرداد ۸۸ به عربستان سفر کرده و پس از چند روز، تماس تلفنی او با خانواده قطع شده است. همسر شهرام امیری پیش از تماس با ایسنا، از طریق وزارت امور خارجه و سازمان حج و زیارت پی گیری کرده ولی به نتیجه نرسیده بود. بنابراین، تصمیم گرفت موضوع را رسانه ای کند.

یک روز بعد، «حسن قشقاوی»، سخن گوی وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی این خبر را تایید کرد و گفت دولت عربستان ورود شهرام امیری به این کشور و ناپدید شدن او را تایید کرده است.

به گفته وی، شهرام امیری ساعت ۱۰ و ۳۰ دقیقه صبح روز ۱۰ خرداد ۸۸ همراه با کاروان، با پرواز شماره ۱۵۷۱ «ایران‎ایر» وارد عربستان شده است. او در هتل «نصرالسلام السکنی» مدینه مستقر و روز ۱۳ خرداد ناپدید می شود.

شهرام امیری اهل کرمانشاه و متولد ۱۳۵۷ بود. او «فیزیک بهداشت» خوانده بود؛ به احتمال زیاد تا مقطع کارشناسی ارشد. هرچند در اطلاعیه فوتش، از او به عنوان دکتر شهرام امیری یاد شده است.

او عضو هیات علمی دانشگاه «مالک اشتر»، وابسته به وزارت دفاع بود. به گفته «علاءالدین بروجردی»، نماینده مجلس شورای اسلامی، اطلاعات شهرام امیری درباره برنامه هسته ای به اندازه دروسی که می داد،‌ بود. با این حال، ۲۸ تیرماه ۸۹ یک منبع آگاه به روزنامه «جوان»، وابسته به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی گفته است او درباره برنامه هسته ای ایران در «نقطه توازن اطلاعاتی» قرار داشت.

این عبارت احتمالا به تناسب وزن داده های در اختیار شهرام امیری اشاره دارد؛ داده های هدفمند یا جهت گیرانه.

روزنامه های ایران از «دانشمند هسته ای» تا «تکنسین» او را توصیف کرده اند. خودش گفته بود برای گذراندن دوره دکترای فیزیک بهداشت به امریکا رفته است.

شهرام امیری دوم کیست؟

 ۲۶ تیرماه سال ۸۹، وب سایت «جهان نیوز» گزارش داد یک نفر به نام شهرام امیری در دستگاه هسته ای ایران وجود دارد که امریکایی ها دنبال او بوده اند. در این گزارش آمده بود شهرام امیری که در عربستان ربوده شده، شباهت اسمی با این شهرام امیری داشته است: «اساسا نمی توانسته اطلاعات خاصی درباره فعالیت های هسته ای ایران داشته باشد.»

۲۸ تیرماه ۸۹، روزنامه جوان به نقل از یک منبع آگاه نوشت اسراییلی ها دو بار با شهرام امیری تماس گرفته بودند و او هم این مساله را با «ما» در میان گذاشته بود.

این منبع، شهرام امیری را یک مورد ویژه تعریف کرده بود که همراه «مسعود علی محمدی»،‌ دانشمند هسته ای ایران که زمستان ۸۸ ترور شد، مورد توجه سرویس های جاسوسی غربی بودند.

این منبع آگاه ادعا کرده بود دولت امریکا از سال ۲۰۰۵ با کمک اسرایيل، پروژه «تخلیه مغزهای هسته ای» را اجرا کرد و‌ ایران از طریق یک کشور ثالث به اطلاعات این پروژه دست یافته بود.

۲۳ آذر ۸۸ روزنامه «ساندی تلگراف» درباره شهرام امیری گزارشی به نقل از منابع امنیتی فرانسه نوشت که به نظر می رسد درباره شهرام امیری دوم صادق است. در این گزارش آمده بود شهرام امیری یکی از درخشان ترین دانشمندان اتمی ایران است که تفکر غربی دارد و به زبان انگلیسی مسلط است.

این توصیف ها با شهرام امیری که در ویدیوها دیده شده اند، تطابقی ندارند زیرا به نظر نمی رسید او تسلط زیادی بر زبان انگلیسی و یا گرایش فکری به غرب داشته باشد. خودش در گفت و گو با تلویزیون ایران اعلام کرد تسلط زیادی بر زبان انگلیسی نداشته و در امریکا مترجم داشته است.

بر پایه همان گزارش ساندی تلگراف، شهرام امیری سال ۸۷ برای انجام یک کار تحقیقاتی راهی فرانکفورت می شود و سازمان «سیا» موفق می شود با او با واسطه یک بازرگان آلمانی تماس بگیرد.

سال ۸۸ او برای کمک به نماینده ایران در آژانس انرژی اتمی به اتریش رفت و تماس ها با او نهایی شدند. شهرام امیری پیش از ورود بازرسان آژانس انرژی اتمی به تهران برای بازدید از تاسیسات «فردو»، با آن ها در فرانکفورت ملاقات کرد و اطلاعات کاملی درباره تاسیسات فردو به آن ها داد و اندکی بعد هم به مکه رفت.

حال یک سوال کلیدی وجود دارد که از قضا همین نشریه ساندی تلگراف چند ماه بعد از انتشار این گزارش مطرح کرد: «ایران چه گونه اجازه داده شهرام امیری که این قدر مهم است، به تنهایی و بدون محافظ به عربستان سفر کند؟»

خبرگزاری «فارس» ۲۲ خرداد ۸۸ به نقل از منابع آگاه نوشت مقام های عربستانی در فرودگاه از شهرام امیری سوال های خاصی کرده و گویی از قبل منتظرش بوده اند.

فارس در گزارشی که ۱۷ مرداد ۹۵ منتشر کرده، بر این نکته تاکید ورزیده است: «امیری ابتدا توسط نیروهای امنیتی عربستان سعودی در فرودگاه جده برای چند ساعت بازداشت و مورد بازجویی قرار گرفته است.» 

«غلامحسین محسنی اژه ای»، سخن گوی قوه قضاییه ایران در نشست خبری ۱۷ مرداد ۹۵ اطلاعاتی داده که اولا ناقض گزارش سایت جهان نیوز است و نشان می دهد شهرام امیری دومی در کار نیست و ثانیا سوال قبلی را برجسته تر می کند.

او گفته است شهرام امیری دسترسی هایی به اطلاعات سری و به کلی سری نظام داشته و امریکا که تصور نمی کرد ایران از ارتباط این فرد با آن ها مطلع است، با برنامه خاصی وی را به عربستان برد: «غافل از این که همه این اتفاقات زیر ذره بین سیستم اطلاعاتی کشور رخ داده باشد.»

با توجه به این سوال ها، می توان دوباره پرسید که  اگر او فردی چنین مشهور بوده، چرا هیچ چتر امنیتی نداشته است؟‌ چرا ایران محافظت از دانشمند مهم هسته ای خود را پس از آن که از اسراییل پیشنهاد دریافت کرده و تحت بازجویی قرار گرفته بود، افزایش نمی دهد و او را تنها رها می کند؟‌ اگر ایران در جریان رفتن او به عربستان برای پیوستن به امریکا بوده، چرا به صورت رسمی اعلام کرد که شهرام امیری ربوده شده است؟‌ چرا مسوولان ایرانی خودشان درباره این موضوع اطلاع رسانی نکردند و در نهایت همسر شهرام امیری با ایسنا تماس گرفت؟

مادر شهرام امیری به «رادیو فردا» گفته است هر روز به آن ها دیکته می کردند که جلوی سفارت عربستان شعار بده پسرم را دزدیده اند. چرا مسوولان دولت ایران از آغاز به جای پی گیری، چنین برنامه ای را پیاده کرده اند؟‌

غلامحسین محسنی اژه ای به این سوال ها پاسخ داده است: «ایران در جریان بوده، عمدا چنین کرده و همه این موارد بازی اطلاعاتی بوده است.»

او استقبال از شهرام امیری در فرودگاه تهران را هم بازی اطلاعاتی عنوان کرده است.

شهرام امیری نیز در گفت و گوی تلویزیونی پس از بازگشت به ایران گفته بود او یک «حلقه اطلاعاتی» از یک «زنجیره اطلاعاتی» بوده است.

بر پایه این اطلاعات، تا این جا می توانیم حداقل چهار شهرام امیری را تصور کنیم:

    شهرام امیریِ دانشمند هسته ای که امریکا نتوانسته است به او دسترسی پیدا کند.

    شهرام امیریِ دانشمند هسته ای که قبل از سفر به عربستان، با امریکا در تماس بوده و با کمک آن ها به عربستان رفته و ایران از این امر آگاه بوده است.

    شهرام امیریِ محقق معمولی که اشتباهی جای شهرام امیری هسته ای ربوده شده و خواسته یا ناخواسته در یک بازی امنیتی قرار گرفته است.

    شهرام امیریِ محقق معمولی که از وجود شهرام امیری اصلی خبر داشته و در یک ماجراجویی شخصی، در سفر به عربستان با ماموران امریکایی تماس پیدا کرده و سعی کرده است آن ها را فریب بدهد تا اطلاعات جعلی به آن ها بفروشد.

    هر کدام از این شهرام ها می توانند منشا چند سناریوی تازه و پیچیده باشند.

هدف ایران چه بود؟

اظهارات محسنی اژه ای البته تازگی ندارد. یک منبع آگاه نیز ۲۸ تیرماه ۸۹ به روزنامه جوان گفته بود: «امیری طی مدتی که در ایران بوده و بعد توسط امریکایی ها ربوده شد، با ایران ارتباط داشت.»

یک منبع آگاه دیگر هم ۳۰ تیرماه ۸۹ به خبرگزاری فارس گفته بود: «یک جنگ اطلاعاتی بود. ایشان مدیریت و راهنمایی شدند.»

به روایت و یا تبلیغات مدیران امنیتی ایران، او از همان آغاز یک مهره بازی بوده است؛ خواسته یا ناخواسته.

همان منبع اطلاعاتی روزنامه جوان گفته بود در این پرونده، ایران هدف گذاری اطلاعاتی داشته و موفق هم شده است. وی هدف را کسب اطلاعات از درون سازمان سیا اعلام کرده است.

اما هدف های دیگری نیز حداقل در سطح رسانه ای تعقیب شده اند. در طول یک سالی که رسانه های داخل ایران، به ویژه رسانه های نزدیک به دولت محمود احمدی نژاد و سپاه به طور جدی پرونده شهرام امیری را تعقیب کرده اند، به ارتباط او با یک لپ تاپ در مطالعات ادعایی پرداخته اند. این لپ تاپ یکی از حاشیه سازترین ماجراهای پرونده هسته ای ایران بود که از سال ۸۴ پیوست برنامه اتمی ایران شد. منابع غربی اعلام کرده اند به یک لپ تاپ دسترسی پیدا کرده اند که به «لپ تاپ مرگ» مشهور شده بود. در این لپ تاپ، انبوهی از اسناد درباره ابعاد نظامی برنامه هسته ای ایران وجود داشت. اسناد تازه، زیرساخت اتهام مطالعات ادعایی نظامی مشهور به«PMD» شدند.

ایران تابستان ۸۷ در ۱۱۷ صفحه به مطالعات ادعایی پاسخ داد ولی فایده خاصی نداشت. رویکرد مقام های ایران از همان ابتدای پیدا شدن لپ تاپ، جعلی خواندن و نادرست دانستن این ادعا بود. در ماجرای شهرام امیری نیز مقام های ایرانی یک سناریوی مشخص در همین راستا داشتند؛ امریکا به یک لپ تاپ با انبوهی اطلاعات گمراه کننده دست پیدا کرده است و حالا می خواهد کسی را پیدا کند که مسوولیت داشتن این لپ تاپ و دادن آن به سازمان سیا را بر عهده بگیرد. آن ها می گفتند امریکا با همین نیت شهرام امیری را ربوده است تا بتواند این ادعای واهی را مستند کند.

۲۲ خرداد ۸۸ فارس به نقل از منابع آگاه نوشت اطلاعات غلطی به سیا منتقل شده که او در فعالیت های هسته ای مشارکت داشته است و می تواند اطلاعات خوبی به آن ها بدهد.

این خبرگزاری وابسته به نهادهای امنیتی نوشته است آن ها به دستگاه دروغ سنج هم متوسل اما در نهایت متوجه شدند او اطلاعات خاصی ندارد و برای همین تلاش کردند او را تطمیع کنند که بگوید پناهنده شده و فردی مطلع از برنامه هسته ای ایران است.

این منبع آگاه نگفته چه کسی اطلاعات غلط به سیا داده است ولی این اطلاعات محرمانه نبوده اند. شهرام امیری خودش ۱۸ خرداد ۸۹ در یک پیام ویدیویی این روایت را گفته بود و ۲۳ تیرماه ۸۹ در گفت و گو با «واحد مرکزی خبر» آن را تکرار کرد و گفت غربی ها دنبال این بودند که او به دروغ بگوید فردی مهم است و مسوولیت لپ تاپ را بر عهده بگیرد.

۲۲ خرداد ۸۹ خبرگزاری «آریا» گزارش داد منابع اطلاعاتی ایران یک فایل صوتی به دست آورده اند که بر اساس آن، امریکا به شهرام امیری پیشنهاد ۱۰ میلیون دلار داده تا در شبکه «سی ان ان» ظاهر شده و بگوید خودش به امریکا آمده است. این خبر ادامه همان ماجرای لپ تاپ هسته ای بود. در واقع، دستگاه امنیتی ایران از مسیر پرونده شهرام امیری می کوشید ادعای مهم تر غرب در زمینه لپ تاپ مطالعات هسته ای را بی اعتبار کند. این پروژه البته موفق نشد. اسناد برآمده از لپ تاپ، اعتبار خود را حفظ کردند و مطالعات ادعایی موسوم به PMD سرانجام در قالب «برجام» حل و فصل شد.

سناریوهای دیگری هم مطرح شده است؛ «شورای ملی اطلاعات امریکا» که سازمانی متشکل از ۱۶سازمان اطلاعات ارشد امریکا، از جمله سازمان سیا است، پاییز ۸۶ در گزارشی با عنوان «گزارش ارزیابی اطلاعات ملی» (NIE) اعلام کرد ایران از سال ۲۰۰۳ تلاش برای دست‎یابی به برنامه سلاح هسته ای را متوقف کرده است. روزنامه «نیویورک تایمز» و نشریه «ساندی تلگراف» در گزارش هایی پیرامون شهرام امیری، مدعی شدند که گزارش مذکور با اطلاعات شهرام امیری کامل شده است.

این گزارش در مجموع به سود ایران بود و اگر شهرام امیری اطلاعاتی داده باشد که ابعاد نظامی برنامه اتمی ایران را متوقف شده یا کم اهمیت جلوه داده، کمک امنیتی مثبتی به ایران کرده است. بنابراین، اساسا می توان او را در نقش مامور ایران تصور کرد که با همین هدف با سازمان های اطلاعاتی امریکا ارتباط برقرار کرده است.

یک منبع آگاه ۲۸تیرماه ۸۹ در واکنش به این ادعاها گفته است: «آن ها دنبال این هستند که یک نتیجه شیطنت آمیز از ارتباط های ایران و شهرام امیری بگیرند و بگویند گزارش ۱۶ نهاد اطلاعاتی امریکا، دستپخت امیری و اطلاعات جهت داری است که او به امریکایی ها داده است.»

چرا آن مقام آگاه، این نتیجه گیری را شیطنت آمیز می داند؟‌ گزارش ارزیابی اطلاعات ملی امریکا که پاییز ۸۶ منتشر شده است اگر چنین نتیجه گیری را تایید کند، می شود گفت که شهرام امیری حداقل یک تا دو سال پیش از خروج از کشور، با سازمان سیا در ارتباط بوده که توانسته است چنین اطلاعاتی به آن ها بدهد و دادن چنین اطلاعاتی مستلزم داشتن دسترسی بالا به اطلاعات هسته ای ایران است.

آیا شهرام امیری ربوده شد؟

پس از اعلام خبر مفقود شدن شهرام امیری، ایران انگشت اتهام را متوجه عربستان کرد و گفت دستگاه استخبارات این کشور با سازمان سیا همکاری کرده است. در واکنش به این اتهام ها، ۱۳ مهر ۸۸ نشریه «الشرق الاوسط» در گزارشی به نقل از مقام های عربستان نوشت که شهرام امیری دانشمند انرژی هسته ای بوده و تقاضای پناهندگی کرده است. دو روز بعد «منوچهر متکی»، وزیر امورخارجه ایران با رد تلویحی این ادعا گفت شهرام امیری توسط امریکا ربوده شده و دولت عربستان در این زمینه مسوول است.

محمود احمدی نژاد، رییس جمهوری وقت هم پنجم آبان این ادعا را تکرار کرد. متکی نیز ۱۷ آذر ۸۸ بر آن پای فشرد و در واکنش، الشرق الاوسط به نقل از مقام های عربستانی نوشت شهرام امیری در مدینه ناپدید شده است و پس از آن تمام بیمارستان های مدینه و مکه، هتل ها و محل سکونت او را بررسی کرده ولی هیچ مدرکی پیدا نکرده اند و ابهامات زیادی درباره ارتباطات و چگونگی ناپدید شدن او وجود دارد.

واکنش امریکا در این دوران به این رویدادها سکوت بود و انکار. بعدها و هنگام بازگشت شهرام امیری به ایران،‌ هیلاری کلینتون، وزیر امورخارجه وقت امریکا گفت او آزادانه به امریکا آمده است. سخن گوی وزارت خارجه امریکا هم گفت او به میل خودش آمده است. با این حال، مشخص است شهرام امیری با یک پرواز عادی به امریکا نرفته است. اگر چنین بود، احتمالا تاکنون شماره پرواز و یا مدارک مرتبط به آن منتشر شده بود.

«علاءالدین بروجردی»، نماینده مجلس شورای اسلامی گفته بود شهرام امیری را ابتدا به یک مرکز نظامی و سپس به امریکا برده اند. با این حال، مشخص نیست دولت امریکا چه اصراری داشته که شهرام امیری را حتما از عربستان به امریکا ببرد. این رویه معمولی نیست ولی رخ داده است.

شهرام امیری اطلاعات داشت؟

ادعاهای مربوط به حضور شهرام امیری در امریکا به اندازه کافی متناقض هستند. در رویکرد اول، یک مقام امریکایی به بی بی سی گفته او اطلاعات مهم و دست اولی به امریکا داده است. رسانه های خارجی هم چنین گزارش دادند او اطلاعات مهمی درباره پایگاه های مخفی ایران در اختیار امریکا قرار داده است.

۱۱ فروردین ۸۹ تلویزیون تلویزیون «ای بی سی» امریکا گزارش داد شهرام امیری تمام گزارش های اطلاعاتی درباره برنامه اتمی جمهوری اسلامی را به روز کرده است.

نیویورک تایمز هم نوشت شهرام امیری جزییاتی از دانشگاهی در تهران را فاش کرده که به ستاد فرماندهی مخفی فعالیت های هسته ای ایران تبدیل شده است.

نیویورک تایمز هم چنین از نقش مهم این اطلاعات در تصویب قطع نامه های تحریم شورای امنیت علیه ایران گزارش داد.

واشنگتن پست نیز نوشت او در ازای دادن اطلاعات، پنج میلیون دلار دریافت کرده است. با این حال، این پول هرگز به شهرام امیری نرسید چون پول در یک حساب بانکی بود و شهرام امیری به دلیل این که ایران زیر تحریم بود، نمی توانست پول را برداشت کند. در واقع، امریکا اطلاعات را گرفت ولی پول را نداد.

یک منبع آگاه ۲۸ تیرماه ۸۹ به روزنامه جوان گفته است ما خودمان به او گفتیم که پیشنهاد پنج میلیون دلار را بپذیرد.

اما چرا آن ها چنین پیشنهادی را داده اند. این یک جنگ روانی دیگر برای بی اعتبار کردن بحث پنج میلیون دلار است یا این که چون در جریان بودند که اطلاعات شهرام امیری ارزش خاصی نداشت و یا می خواستند در این کاسبی با او شریک باشند؟

ماجرا اما زمانی جالب تر می شود که تنها چند روز قبل از ادعای روزنامه جوان، شهرام امیری در گفت و گو با تلویزیون ملی گفته بود بحث پرداخت پنج میلیون دلار درست نیست و سندسازی غربی ها است. احتمالا منبع آگاه روزنامه جوان حتی گفت و گوی شهرام امیری را ندیده و در یک فضای موازی، به پیش بردن برنامه های خود مشغول بوده است.

بی ارزش بودن اطلاعات شهرام امیری دومین رویکردی است که درباره حضور او در امریکا مطرح شده است. این رویکرد در مقاطعی مورد علاقه ایران بود و شهرام امیری هم بارها آن را تایید و تکرار کرد.

«فرانس پرس»، خبرگزاری فرانسه ۱۷ فروردین ۸۹ نوشت شهرام امیری نقش مهمی در پروژه هسته ای ایران نداشته است.

روزنامه «آسیاتایمز» هم ۳۰ تیر ۸۹ در گزارشی نوشت شهرام امیری هیچ اطلاعاتی درباره برنامه هسته ای ایران نداشته است. ارزیابی این گزارش ها به شدت دشوار است. اگر شهرام امیری اول را درنظر بگیرید، رویکرد دوم درست است و اگر شهرام امیری دوم را درنظر بگیرید، رویکرد اول درست به نظر می رسد. ممکن هم هست تلفیقی از ماجرا باشد؛ به عبارتی، سازمان جاسوسی امریکا شهرام امیری را اشتباه ربوده و کوشیده باشد او را فردی با اطلاعات بالا به ارزش پنج میلیون دلار جلوه دهد تا بگوید به اطلاعات مهم دست یافته و منبع معتبری در اختیار دارد.

باید در نظر داشت که مهم بودن شهرام امیری برای امریکا یک پیروزی اطلاعاتی بود و هیچ کاره بودنش برای ایران اهمیت ویژه ای داشت.

بحث اطلاعات احتمالی شهرام امیری چرا مهم شد؟

علاوه بر بحث لپ تاپ مرگ که پیش از این به آن اشاره شد، یک دلیل مهم دیگر این بود که یک ماه بعد از خروج او، تاسیسات هسته ای فردو قم افشا شد. افشای این تاسیسات نه تنها گزارش ارزیابی ملی اطلاعاتی امریکا درباره غیرنظامی شدن برنامه هسته ای ایران را زیر سوال برد بلکه به یک بن بست مهم در مسیر حل پرونده هسته ای ایران منتهی شد.

در گزارش «ساندی تلگراف» آمده است که شهرام امیری پیش از سفر بازرسان به تهران، در فرانکفورت آن ها را ملاقات کرده و اطلاعات مربوط به فردو را داده است. بازرسان آژانس انرژی اتمی آبان ۸۸ به ایران سفر کردند. در آن هنگام، شهرام امیری ربوده شده یا ناپدید بود. با این حال، مقام های ایرانی، از جمله محمود احمدی نژاد، رییس جمهوری وقت ایران ارتباط شهرام امیری با تاسیسات قم را همواره انکار کرده اند.

دلیل دوم این که آذر۸۸ روزنامه «تایمز» لندن در گزارشی جنجالی نوشت ایران در حال تلاش برای آزمایش یک جزء نهایی و کلیدی از بمب اتمی است. ترکیب این گزارش با اطلاعات مربوط به لپ تاپ مطالعات ادعایی و افشای تاسیسات فردو، سال ۸۸ را به سال تب و مرگ برای مقام های هسته ای ایران تبدیل کرده بود. افشای مکرر این اطلاعات هم چنین سبب شد تلاش های دیپلمات ایران، از جمله توافق موسوم به «تبادل سوخت» که با مشارکت سیاسی کشورهای ترکیه و برزیل نهایی شد، یک پروژه بی اعتبار و شکست خورده شود.

در آن دوران، واکنش های دولت ایران به این خبرها گیج کننده بود. سخن گوی وزارت خارجه ایران این خبر که شهرام امیری پیش از بازدید بازرسان خارجی از تاسیسات هسته ای فردو با آن ها دیدار داشته است را جعلی خواند و گفت: «هیچ کس نگفته است شهرام امیری دانشمند هسته ای بوده است.»

۳۰ آذرماه ۸۸ «علی اکبر صالحی»، رییس وقت سازمان انرژی اتمی اعلام کرد شهرام امیری کارمند این سازمان نیست و حتی نمی داند که او چه کسی است.

این در حالی بود که پیش از آن مقام های ارشد ایرانی، از جمله «علی لاریجانی»، رییس مجلس شورای اسلامی از شهرام امیری به عنوان دانشمند هسته ای یاد کرده بودند. به نظر می رسد در این دوران، مقام های امنیتی ایران تحت تاثیر فضای داغ درز اطلاعات ایران گیج شده بودند و قادر به هماهنگی رسانه ای تبلیغاتی نبودند چون تکذیبیه های مقام های دولتی، فضای رسانه ای را تغییر ندادند.

روزنامه کیهان ۲۴ دی ۸۸ با روایت گزارش رسانه های غربی، ربوده شدن شهرام امیری را فاز اول ضربه دشمنان به دانش هسته ای کشور ارزیابی کرد و نوشت او دانشمند هسته ای بوده است.

خبرگزاری فارس هم در گزارشی نوشت او دانشمند هسته ای بوده و حقوق خوبی داشته است.

بازی ویدیوها

۱۱ فروردین ۸۹ تلویزیون تلویزیون ای بی سی امریکا گزارش داد شهرام امیری پناهنده شده و در حال همکاری با سازمان سیا است. این گزارش تازگی نداشت ولی در کنار آن، یک مساله دیگر در حال برجسته سازی بود. رسانه های خارجی گزارش می دادند امیری اطلاعات یا نقش مهمی درباره پرونده هسته ای ایران نداشته است. هم زمان با برجسته شدن این خط جدید اطلاع رسانی، یک چرخش تازه در پرونده رخ داد؛ داستان ویدیوها.

نخستین ویدیو که داستانی بسیار عجیب دارد، ۱۸ خرداد ۸۹ از تلویزیون حکومتی ایران با تیتر «پشت پرده ربایش شهرام امیری» پخش شد. این نوار را بسیاری محصول خلاقیت دستگاه های امنیتی ایران توصیف کردند. یک مقام آگاه در گفت و گو با فارس، آن را با عملیات دستگیری «عبدالمالک ریگی» مقایسه کرد و یک مقام آگاه دیگر گفت: «بحمدالله موفق شدیم با کمک خداوند، شرایط خاصی ایجاد کنیم و اطلاعات بسیار خوبی را به دست بیاوریم که نوار آن از شبکه اول پخش شد.»

فارس نیز نوشت شهرام امیری با شیوه خاصی پیام تصویری خود را به دست سربازان گمنام امام زمان رسانده بود. بعدها رسانه های داخلی گزارش دادند ویديو با استفاده از غفلت محافظان امریکایی تهیه شده است.

در این ویدو، شهرام امیری گفت در طول هشت ماه گذشته تحت شکنجه بوده تا اعتراف کند لپ تاپ حاوی اسرار محرمانه برنامه هسته ای ایران را با خود به امریکا برده و بعد اعلام پناهندگی کند. همان شب یک ویدیوی دیگر در یوتیوب منتشر شد که دقیقا خلاف این روایت بود. او در این ویدیو بر خلاف دفعه قبل، آرام بود و از دلتنگی برای ایران سخن گفت. او گفت برای ادامه تحصیل به امریکا رفته و در آن جا آزادی دارد ولی دلش می خواهد برگردد.

پس از انتشار این ویدیو، رسانه های داخلی دست به کار شدند. خبرگزاری فارس این فیلم را ساختگی خواند و نوشت ویدیوی اول که از ربوده شدن سخن می گوید، افشاگرانه است و فیلم دوم را امریکایی ها ساخته اند که شکست اطلاعاتی خود را جبران کنند. مقام های دولتی هم چنین پس از انتشار این ویدیوها، خانواده او را به تلویزیون بردند و از قول همسرش چنین گفت و گویی را غیرواقعی اعلام کردند.

حضور خانواده او در تلویزیون بلافاصله پس از انتشار ویدیوی دوم، یک پیام دیگر هم داشت که در ادامه به آن می پردازیم. با این وجود، انتشار این دو ویدیو، مقام های ایران را به اندازه کافی گیج کرده بود به طوری که «رامین میهمان پرست»، سخن  گوی وزارت امور خارجه ایران گفت: «این که شهرام امیری چه نظری دارد و چه اقدامی کرده است، کاملا مبهم است.»

شهرام امیری در هر دو ویدیو، با خانواده اش حرف زد و ابراز دلتنگی کرد. خبرهای تازه ای درباره تحت فشار بودن خانواده اش در ایران هم منتشر می شد که گروگان گرفته شده اند تا او مطالبی را بیان کند.

۲۴ خرداد شهرام امیری در یک ویدیوی تازه، در وضعیتی کاملا آشفته گفت از دست ماموران امریکایی فرار کرده است و تایید کرد که ویدیوی دوم دروغ بوده است و او در این کشور آزاد نیست.

همان روز رسانه های داخلی خبر دادند که پدر و مادر شهرام امیری با حسن قشقاوی، معاون وزیر امور خارجه ایران دیدار کرده اند. در این دوران مشخص بود که دستگاه های امینتی ایران در حال تبادل پیام با شهرام امیری بودند با روش های خاص خودشان.

بر خانواده شهرام امیری چه گذشت؟

تیرماه ۹۳ یک عضو خانواده امیری به وب سایت «سحام نیوز» گفت: «همه ما را به اسیری برده بودند... اگر وضع همین جور بماند، می گوییم که در آن یک ماه چه بر سر ما آوردند تا شهرام به ایران برگشت.»

این هم مسلم است که در این دوران، او با اعضای خانواده اش از طریق دستگاه امنیتی ایران تماس برقرار کرده است. ۳۰ تیرماه یک منبع امنیتی در گفت و گو با خبرگزاری فارس، فشار بر خانواده امیری را مواضع آشفته و متناقض مقام های امریکایی توصیف کرد. او گفت شهرام امیری گفت و گوی صمیمانه ای با همسرش داشته است.

مشخص نیست منظور این منبع آگاه از گفت و گوی صمیمانه چه بوده ولی روشن است که حضور خانواده شهرام امیری در تلویزیون، بلافاصله پس از انتشار ویدیوی دوم او که مطابق نظر مقام های امنیتی ایران نبود، یک پیام روشن برای شهرام امیری داشت: «همسر و فرزندت در اختیار ما هستند.» 

یک منبع آگاه به «ایران‏وایر» گفته است: «اگر می خواهید بدانید چرا شهرام امیری به ایران بازگشت، باید به سرنوشت خانواده سعید امامی توجه کنید. فشاری که بر خانواده شهرام امیری آمد، خیلی بیش تر از فشاری بود که بر خانواده سعید امامی وارد شد.»

«سعید امامی» یک مقام بلندپایه وزارت اطلاعات ایران بود که سال ۷۸ متهم به قتل چند روشن فکر ایرانی شد. او بازداشت و پس از مدتی اعلام شد که در زندان خودکشی کرده است. در جریان این پرونده، همسر سعید امامی هم بازداشت شد. انتشار یک ویدیو از بازجویی های همسر سعید امامی نشان می داد که بازجویان با شکنجه او را وادار به اعتراف به همکاری با اسراییل کرده بودند.

یکی از نزدیکان خانواده شهرام امیری به صدای امریکا گفته است در این دوران، تمام اعضای خانواده امیری جداگانه در زندان بوده اند؛ حتی مادر و فرزندش. این منبع گفته است وقتی فرزند به خانواده تحویل داده شده، بی‏هوش بوده است. به نظر می رسد در ماجرای شهرام امیری نیز همان الگو برای بازگرداندن او به کشور به کار گرفته شده است. شهرام امیری علاوه بر این سه ویدیو، دوم تیرماه هم یک ویدیوی دیگر منتشر کرد، بیش تر خانواده اش را مخاطب قرار داد و گفت آن ها را ترک نکرده است؛ به ویژه همسر و پسرش را.

وجه مشترک همه ویدیوها، سخن گفتن او با خانواده اش و ابراز نگرانی برای آن ها بود. ۲۴ تیرماه ۸۹، روز بازگشت او به ایران، «واشنگتن پست» به نقل از یک مقام امریکایی نوشت که او نگران است حکومت ایران به خانواده اش آسیب برساند و با وجود این که یک سال با سیا همکاری کرده، تصمیم به بازگشت گرفته است.

شهرام امیری گفته بود ویدیوی اول را در ایالت آریزونا ضبط کرده ام،‌ ویدیوی سوم را پس از فرار از دست ماموران امنیتی در ویرجینیا و ویدیوی چهارم هم که در واشنگتن ضبط شده بود.

در واکنش به این رویدادها، هفتم تیرماه یک مقام امریکایی به رسانه ها گفت عقل سلیم نمی پذیرد کسی که در دست نیروهای اطلاعاتی امریکا است، بتواند مرتب ویدیو تولید کند.

سوال بزرگ، بازگشت به ایران

قابل درک است که تنها تصمیم شخصی شهرام امیری برای بازگشت کافی نبود. درست است که او به اندازه کافی درباره خانواده اش احساساتی بود ولی در چنین موردی، این امکان وجود داشت که جلوی بازگشت او گرفته شود. این پرسش واقعا مهم است که اگر امیری یک مامور ارزشمند درباره اطلاعات هسته ای بود و اطلاعاتش پنج میلیون دلار می ارزید، چرا امریکا اجازه داد برگردد. او می توانست به عنوان یک شاهد مهم در بسیاری از ادعاهای امریکا نقش آفرینی کند؟

برخی منابع نوشته اند او در این مرحله موفق شد با استناد به فشارهای زیاد جمهوری اسلامی بر خانواده اش، دولت امریکا را فریب دهد و آن ها را قانع کند تا رهایش کنند. شاید هم وعده داده بوده که پس از بازگشت، به همکاری اطلاعاتی خود ادامه می دهد.

شهرام امیری در گفت و گو با تلویزیون حکومتی ایران گفت ترفندهایی به کار گرفته است که مقام های امریکایی را فریب دهد و اعتمادسازی کند.

از سوی دیگر، می شود گفت او یک مامور مهم نبود ولی با توجه به حضورش در امریکا، می توانست جزیی از یک برنامه تبادل باشد؛ به ویژه این که در هنگام بازگشت او به ایران، بحث تبادل زندانیان هم مطرح شد. ریشه آن هم به سخنان ۲۰ آبان ۸۸ محمود احمدی نژاد باز می گشت که با اشاره تلویحی به ربوده شدن شهرام امیری، گفته بود اگر امریکا امنیت شهروندانش را می طلبد، نمی بایست معترض امنیت ایرانی ها باشد.

احمدی نژاد ۱۴ بهمن ۸۸ هم به تلویزیون حکومت ایران گفت: «گفت و گوهایی می شود که اگر شد، مبادله هایی بکنیم.».

امریکا در آن دوران پی گیر آزاد کردن سه کوهنوردی بود که به طور غیرقانونی وارد خاک ایران شده بودند و نام شهرام امیری هم برای مبادله مطرح شده بود در مقابل «سارا شورد». این سناریو از سوی مقام های امریکایی و ایرانی رد شد.

این گزاره هم قابل توجه است که دستگاه امنیتی ایران تحت تاثیر پیامدهای ناخواسته حضور شهرام امیری در امریکا و نگران از گسترش پیامدهای حضور او در تشدید اخبار هسته ای، سعی کرده اند او را برگردانند.

یک منبع آگاه به روزنامه جوان در این زمینه گفته است: «بحث پرستیژ اطلاعاتی در تلاش برای بازگرداندن شهرام امیری به ایران موثر بود. از سوی دیگر، برنگشتن او با توجه به خبرهایی که درباره دریافت پنج میلیون دلار منتشر شده بود، می توانست برای برخی از رابطان پرونده اتمی هم انگیزه ایجاد کند. آن ها می روند و دستگاه امنیتی ایران هم ناتوان از ایجاد مانع یا برگرداندن آن ها است. »

روز بازگشت

۲۲ تیرماه اعلام شد شهرام امیری به سفارت پاکستان که دفتر حفاظت منافع ایران در امریکا است، پناه آورده و خواستار بازگشت سریع به ایران شده است. بلافاصله خبرگزاری فارس نوشت دولت امریکا با فعالیت های اطلاعاتی و رسانه ای ایران، مجبور به عقب نشینی شد. همان روز شهرام امیری در گفت و گو با واحد مرکزی خبر گفت رسوایی فیلم باعث عقب نشینی امریکایی ها شد. با این حال، موضوع برای خودی ها هم قانع کننده نبود.

علاءالدین بروجردی، رییس کمیسیون امنیت ملی مجلس شورای اسلامی گفت: «این قضیه یک سری نکات منفی دارد. چه طور امیری به سفارت پاکستان رفته است. باید منتظر بازگشت امیری باشیم تا حقایق روشن شود.»

او هم چنین توصیه کرده بود که باید صبر کرد و دید شهرام امیری دوست است یا دشمن.

منوچهر متکی، وزیر وقت امورخارجه هم شبیه حرف های بروجردی را تکرار کرد. شهرام امیری ۲۴ تیرماه به ایران بازگشت. او در نشست خبری خود همان سناریوی لپ تاپ هسته ای را تکرار کرد و عددش را بیش تر: «پیشنهاد ۵۰میلیون دلاری برای همکاری را رد کردم.»

امیری در فرودگاه دوباره به بحث خانواده اش پرداخت: «رسانه ها تهدید خانواده ام از سوی جمهوری اسلامی را مطرح کردند ... هیچ گاه چنین نبوده و پس از ربایش بنده، خانواده ام تحت حمایت جمهوری اسلامی بوده است.»

در واقع، او در حال کامل کردن پازل دستگاه امنیتی ایران بود.

بازی قهرمان

بازگشت او به ایران مانند یک جشن تمام عیار تلقی شد. کیهان ۲۶ تیرماه ۸۹ این حادثه را شکست اطلاعاتی سازمان جاسوسی امریکا دانست و رسالت آن را «واترگیت امنیتی» توصیف کرد. موضوع چنان برجسته شد که روزنامه «وطن امروز» ۲۵ تیرماه پس از انفجار مسجد جامع زاهدان، نوشت دولت امریکا برای انحراف افکار عمومی از شکستش در پرونده شهرام امیری،‌ این انفجار را تدارک دیده است.  ۳۰ تیرماه گفته شد درباره زندگی امیری تله فیلم ساخته خواهد شد. یکم مرداد وب سایت اصول گرای «الف» با تاکید بر این که خون ایرانی در رگ های شهرام امیری جاری است، نوشت: «آن مدعی اصلاح طلبی که به اقدام شهرام امیری در رد پیشنهادهای دولت امریکا پوزخند می زند، دیگر نه اصلاح طلب که حتی ایرانی هم نیست.»

چهارم  مرداد ۸۹ «حیدر مصلحی»، وزیر وقت اطلاعات هم فاتحانه گفت ایران در این ماجرا بهره برداری خود را کرده است.

شهرام امیری همان زمان در گفت و گوی ویژه خبری شبکه دو شرکت کرد. او گفت اصلا فردو و نطنز نرفته است و اطلاعات هسته ای ندارد، امریکایی بر اساس یک برداشت اشتباه از یک مقاله علمی او فکر کرده اند او اطلاعاتی در این زمینه دارد و او را ربوده اند.

امیری هم چنین توضیح داد مقام های غربی دنبال اطلاعات نظامی برنامه هسته ای بودند اما پس از شنیدن جواب های منفی، فکر کردند که دروغ می گویم و با راستی آزمایی از طریق دستگاه های دروغ سنج، مطمئن شدند که فاقد اطلاعات هستم.

او افزود در ادامه وقتی امریکایی ها دیدند که او را اشتباه انتخاب کرده اند، وارد فاز دوم شدند و گفتند مسوولیت آوردن برخی اسناد را بر عهده بگیرید.

نکته جالب گفت و گو جایی است که شهرام امیری می گوید: «امریکایی ها از طریق دستگاه دروغ سنج متوجه شدند من درست می گویم که اطلاعاتی درباره برنامه هسته ای ندارم ولی وقتی برای فریب دادن شان به آن ها گفتم قصد همکاری دارم و دوباره دستگاه های دروغ سنج را وصل کردند، با خواست خدا متوجه نشدند که دارم دروغ می گویم.»

در این گفت و گو، شهرام امیری در واقع سناریوی 10 ماهه مقام های امنیتی ایران که در رسانه ها مطرح شده بود را خط به خط بازخوانی کرد. مجری برنامه هم کوشید با سوال هایی که به بازجویی شبیه بود و به امیری برای توضیح سناریو کمک می کرد، نقش خودش را ایفا کند.

پیش بینی اعدام

در خارج از ایران اما خبرهای دیگری بود. ساندی تلگراف نوشت امیری جاسوس دوجانبه بوده و برای ایران کار می کرده است ولی اطلاعات کم ارزش و یا حتی غلط به امریکا می داده است.

۲۷ تیرماه ۸۰ واشنگتن پست نوشت که یک نفر دیگر همراه شهرام امیری به امریکا رفته بودند. بر اساس این گزارش، این دو نفر جزو شبکه جاسوسی بودند و پس از مشکوک شدن به این که تحت نظر وزارت اطلاعات هستند، از ایران خارج شدند.

جنگ اطلاعاتی دو کشور، ابعاد تازه ای یافته بود. یک مقام امریکایی هم به رسانه ها گفت شهرام امیری داستان های خیالی درست کرده است؛ نه ربوده شده و نه شکنجه، تنها روی حماقت ماموران امنیتی ایران قمار کرده است.

۲۴ تیرماه رادیو فردا به نقل از یک رسانه غربی نوشت پس از ورود شهرام امیری به امریکا، ماجرا آن گونه که او می خواست پیش نرفت و امریکایی ها متوجه شدند اطلاعاتی که او در اختیار آن ها می گذارد، از نظر امنیتی ارزش چندانی ندارند.

این نشریه پیش بینی کرده بود که شهرام امیری در بازگشت به ایران، با خطر حبس و اعدام مواجه است.

بازداشت شهرام امیری

در آن روزها، پشت پرده، دنیای دیگری وجود داشت که در خدمت این پیش بینی بود. شهرام امیری بر اساس اظهارات پدرش در گفت و گو با صدای امریکا، چهار روز پس از بازگشت به تهران، بازداشت می شود. بر اساس گزارش سایت سحام نیوز، او به خانه امنی در شرق تهران منتقل می شود. در این دوران او فقط می توانسته است آخر هفته ها با خانواده اش در مجتمع تفریحی و فرهنگی «طلاییه» در شرق تهران دیدار کند. دیدارها پس از مدتی متوقف و خانواده اش متوجه می شوند او در سلول انفرادی در حال بازجویی شدن است؛ در زندان «حشمتیه» تهران.

دی ماه ۸۹ نخستین خبرها درباره بازداشت و فشار به شهرام امیری منتشر شد. اواسط دی، میهمان پرست در نشست خبری آن را تکذیب کرد و گفت منشا این خبرها امریکایی ها هستند. محسنی اژه ای، سخن گوی قوه قضاییه هم گفت خبری در این بار نشنیده است. از دی ماه ۸۹ اطلاع رسانی درباره شهرام امیری در رسانه های داخل ایران متوقف می شود.

صدور حکم اعدام

در روزگار بی خبری شهرام امیری، گاهی خانواده اش موفق می شوند او را ببینند. در این دوران به مادرش می گویند او میهمان ما است و آزاد می شود و از آن جا که در بیرون ممکن است کشته شود، تحت نظر است. تیرماه ۹۱ اما از سازمان قضایی نیروهای مسلح خبر می رسد که شعبه هفتم دادگاه نظامی تهران، شهرام امیری را به ۱۰ سال حبس و پنج سال تبعید به خاش محکوم کرده است. حکم ظاهرا خرداد ۹۱ صادر شده است. خانواده او به دیدار احمدی نژاد می روند و نامه ای می گیرند ولی بی فایده بوده است. آن ها مکاتبه و تلاش هایشان را در سکوت ادامه می دهند.

۱۵ تیرماه ۹۳ همسرش به طور اتفاقی او را در دادسرای نظامی می بیند. نمی توانسته است راه برود و دو نفر زیربغلش را گرفته بودند. او خطاب به همسرش داد می زند که یک ماه است در بند امنیتی زندان پادگان «جی» تهران دست به اعتصاب غذا زده است.

سحام نیوز گزارش داد او بر اثر شدت شکنجه های روحی و جسمی در این دوران، یک هفته در بیمارستان ۵۰۴ ارتش بستری شده است. خانواده شهرام امیری این خبر را ۲۷ تیرماه ۹۳ منتشر کردند همراه با تهدید به بیان ناگفته ها. تهدید اندکی کارساز می شود و خانواده اش او را ملاقات می کنند اما ملاقات به سرعت قطع می شود. مهرماه ۹۳ پدرش برای آخرین بار از کرمانشاه می رود تهران تا پسر را ببیند. محل ملاقات نامعلوم بوده و شهرام امیری را چشم بسته آورده اند. دوباره خانواده به بن بست می رسند.

 ۱۳ آبان ۹۴ «عسکر امیری»، پدر شهرام امیری با بی بی سی فارسی مصاحبه و افشاگری می کند. او ۱۵ آبان نیز یک فایل ویدیویی منتشر کرد و گفت وقتی شهرام در امریکا بود، مقام های ایران به او قول همکاری داده بودند ولی به وعده های خود عمل نکردند.

او مدتی پس از مصاحبه با بی بی سی فارسی بازداشت می شود ولی به خانواده اش اجازه ملاقات می دهند. تیرماه ۹۵ به خانواده امیری خبر می دهند ممکن است فرزندشان اعدام شود اما می گویند حکم را برای «صادق لاریجانی»، رییس قوه قضاییه فرستاده اند و شاید عفو شود. مادر شهرام امیری به وب سایت رادیو فردا گفته است ساعت پنج و نیم ۱۲ مرداد دوباره به ملاقات فرزندم رفتم، با تصور یک ملاقات معمولی. شهرام امیری به او می گوید این آخرین ملاقات است و او را اعدام می کنند. اعدامش ۱۳ مرداد رخ می دهد؛ با طناب دار. همان روز جسدش را می برند کرمانشاه.

شهرام امیری چرا اعدام شد؟

۱۱ شهریور ۹۴ سی ان ان گزارشی از ایمیل های منتشرشده هیلاری کلینتون منتشر کرد که نشان می داد دولت امریکا نقشی در ربودن او نداشته، او داوطلبانه قصد همکاری داشته ولی بعد پشیمان شده و قصد بازگشت داشته است. می توان احتمال داد انتشار این ایمیل ها ابعاد فعالیت های او را شفاف تر کرده است. این مدارک به طرز گسترده ای بحث ربودن او را تحت الشعاع قرار دادند.

اتهام او همکاری با دشمن بود اما حالا سندهای تازه ای به دست آمده بود که هرگونه پرده ابهام از همکاری را بر می داشت و نشان می داد او داوطلبانه وارد این پروسه شده است. شاید در این مسیر، همکاری اطلاعاتی تازه ای بین ایران و امریکا اتفاق افتاده و ایران به اطلاعات تازه ای رسیده است. در هر صورت، او یک قربانی بود و روی جسدش هم ممکن است معامله شود.

یک گزاره قابل بحث دیگر، قضایی است؛ ممکن است او ابتدا به عنوان یک فرد غیرنظامی محاکمه شده باشد چون مشخص نیست وابستگی او به دانشگاه مالک اشتر دقیقا چه گونه بوده است. بر اساس ماده ۵۰۸ «قانون تعزیرات»، هرکس یا گروهی با دول خارجی متخاصم به هر نحو علیه جمهوری اسلامی همکاری کند، در صورتی که محارب شناخته نشود، به یک تا 10 سال حبس محکوم می شود.

غلامحسین محسنی اژه ای گفته است پس از صدور حکم 10 سال حبس، به این حکم اعتراض شده است. اعتراض می تواند ناشی از این اختلاف نظر باشد که برخی عقیده داشته اند او محارب است و در بررسی مجدد موفق شده اند این بحث را به دادگاه بقبولانند.

یک بحث دیگر این می تواند باشد که مخالفان صدور حکم 10 سال حبس عقیده داشته اند او یک کارمند نظامی است. اگر چنین باشد، مجازات او بر اساس قانون مجازات نیروهای مسلح انجام شده که در آن تاکید شده است:«هر نظامی که اسرار نظامی، سیاسی، امنیتی، اقتصادی و یا صنعتی مربوط به نیروهای مسلح را به دشمنان داخلی یا خارجی یا بیگانگان و یا منابع آنان تسلیم و یا آنان را از مفاد آگاه سازد،به مجازات محارب محکوم خواهد شد.»

یکی از مجازات پیش بینی شده در این زمینه، اعدام است. غلامحسین محسنی اژه ای، سخن گوی قوه قضاییه اما یک مساله دیگر هم اضافه کرده است؛ این که شهرام امیری نه تنها توبه نکرده بلکه در داخل زندان هم تلاش کرده است اطلاعاتش را بفروشد.

می توان احتمالات دیگری هم مطرح کرد ولی خروجی آن ها یک وجه مشترک بیش تر ندارد؛ شهرام امیری یا یک دانشمند برجسته هسته ای بود که پس از لو دادن اطلاعات، در جریان یک بازی بزرگ تر دستگاه امنیتی کشور، توسط دستگاه قضایی ایران اعدام شد و یا یک استاد دانشگاه غیرمرتبط بود که باز هم در جریان یک بازی بزرگ تر توسط دستگاه امنیتی ایران، برای حفاظت از شهرام امیری دانشمند قربانی شد. یا این که در جریان یک بازی مضحک خودخواسته، در نهایت توسط دستگاه امنیتی ایران، شکار و اعدام شد.

وجه مشترک همه این گزاره ها نشان می دهد بازیگر اصلی این پرونده، دستگاه امنیتی جمهوری اسلامی بوده است؛ بازی که ابعاد مضحک و متناقض آن بیش از هر پرونده دیگری در دسترس است.

Share/Save/Bookmark
 
آدرسهای ما - Follow us

YouTube

 -----

Facebook

----- 

Twitter