English            Latin   

برای دریافت مطالب جدید به این آدرس www.azoh.net  مراجعه فرمایید

Yeni Adresimiz www.azoh.net

New Address www.azoh.net 

گفتنی است این سایت آرشیو مطالب منتشر شده از اسفند 89 تا دی 92 و همچنین از مهر 94 تا شهریور 95 را شامل می شود
 

پیام نووروزی جمعیت دفاع از میراث فرهنگی و طبیعی آذربایجان جنوبی

روزهای انتهایی سال 1389 برای ملت و سرزمین آذربایجان جنوبی در حال سپری شدن بوده و نووروز، این "عید بزرگ ملتهای ترک زبان جهان"، به آرامی به سرزمین پاک ما قدم گذاشته و نوید ، روزها و ایام تازه ای را در آینده فرهنگی و سیاسی ملت ما می دهد.

اگر نگاهی به سیر وقایع سال 1389 داشته باشیم، متوجه می شویم که، این سال نیز به مانند سالهای قبل، برای ملت آذربایجان و در تاریخ مبارزات هویت طلبانه مردم ما، توام از لحظات پیروزمندانه و شادی آفرین و همچنین تلخ و ناراحت کننده بسیار و متنوعی بوده است. بطوری که امسال نیز، ملت و فعالین حرکت ملی آذربایجان جنوبی، در برابر سه جبهه مجهز و منسجم آپارتاید، یعنی "فاشیسم جمهوری اسلامی" (در هر دو جناح راست و چپی آن)، احزاب و تشکیلات نئونازیست سراسری مخالف جمهوری اسلامی" (چه در داخل و چه در خارج ایران) و نیز "گروهکهای تروریستی و قاچاق محور منطقه -که علارقم تمامی مخالف ها و دشمنی ها با همدیگر، در مقابل ملت آذربایجان و خواسته های مشروع شان، همیشه متحد و هماهنگ عمل کرده اند- سنگربندی کرده و دست به مقاومت های سرسختانه ای زده و در این مسیر، همواره در دفاع از کیان ملی آذربایجان، با تمام قوا فعالیت و اقدام کرده اند.

این در حالی است که، در مورد موضوع "گنجیه های تاریخی و حیات طبیعی آذربایجان جنوبی"، این سال یکی از سالهای دردناک و تاسف آور در طول تاریخ سرزمین ما بود. بطوری که در امسال نیز، دهها اثر باارزش تاریخی و طبیعی آذربایجان، به بهانه های واهی عمران و آبادی، مورد تخریب و آسیب قرار گرفته و در این راستا، برخی از این میراث، مورد صدمات غیرقابل جبران قرار گرفته و برخی نیز به کلی نابود شدند. لذا در کل در سال 1389، تخریب هماهنگ و نیز کارشناسی شدۀ "داشته های بی نظیر تاریخی و طبیعی آذربایجان جنوبی" با تمام توان و قدرت، توسط سازمان ها و ارگان های دولتی، نظامی و حتی شبه خصوصی، از جمله "وزارت راه و ترابری، وزارت نیرو، وزارت مسکن و شهرسازی، شهرداری ها، سازمان اوقاف و ..."،  و آنهم با حمایت و نیز نظارت دقیق سازمان های "میراث فرهنگی و حفاظت محیط زیست" ادامه پیدا کرده و در نتیجه آسیب های شدید وارده شده بر آثار تاریخی و طبیعی آذربایجان، برگ های سیاه تازه ای بر کارنامه خیانت های این سازمان ها و متولیان مزدور آنها در منطقه، اضافه شده و بدین وسیله پرونده جنایت های آنها کامل تر شد.

اما درناک ترین و آسیب زا ترین این اعمال نیز همواره مربوط به مسئله بین المللی، "خشک کردن اورمی گولی" می شود. بطوری که در سال 1389 به علت کاهش وسیع و غیرقابل تصور سطح آب های ورودی به دریاچه، و آن هم بر اثر کم کردن میزان آب های خروجی از سد های 35 گانه ساخته شده بر روی رودخانه های 21 گانه تامین کننده آب اورمی گولی -که برخلاف تمام توافق نامه های رسمی در خصوص حق آبه قانونی و مصوب دریاچه ارومیه است- و نیز از سویی دیگر، به علت به هم خوردن تعادل اکولوژیکی دریاچه ارومیه به جهت احداث جاده غیرعلمی و غیراستاندارد، میانگذر دریاچه، و آن هم به قیمت خشک کردن قسمتهای حساسی از "اورمی گولی" با نخاله ها و زباله های ساختمانی و صنعتی و آن هم توسط یک پیمانکار نظامی و ناکارشناس (قرارگاه خاتم الانبیا سپاه پاسداران)، صدمات غیرقابل برگشتی در قبال این دریاچه عزیز و حیاتی آذربایجان ایجاد شده و آن را با شتاب بیشتر به سمت مرگ و نابوی نهایی پیش برد.

در این خصوص تنها ذکر این خبر را کافی می دانیم که، طبق آخرین اخبار منتشر شده از سوی مراکز دولتی، در حال حاضر بیش از 53 درصد (یعنی بیش از نیمی) از دریاچه ارومیه به صورت کامل خشک شده و تبدیل به "بیابان لم یزرع و مرگ آفرین" گشته است. از سویی دیگر، در حال حاضر سطح تراز دریاچه ارومیه به حداقل تراز در طی بیش از 100سال گذشته رسیده و از نظر حجمی نیز آب دریاچه، در مقایسه با حداکثر تراز آن، در حدود 25 میلیارد مکعب، کاهش یافته است. مطابق این داده ها و بنا به اظهار یک مقام دولتی، "اگر تا سه سال آینده، کاری برای نجات صورت نگیرد، دریاچه ارومیه به صورت کامل خشک شده" و کل آذربایجان را نیز با خود خشک و کویر خواهد کرد.

اما این تمام اتفاق رخ داده در خصوص "میراث طبیعی آذبایجان" در سال 1389 نبوده و در این سال، یک آسیب جدید نیز به حجم آسیب های وارده بر این داشته های حیاتی اضافه شد. بطوری که امسال، به جهت اجرای طرح "هدفمند کردن یارانه ها" و به واسطه آن، افزایش چندین باره قیمت محصولات سوختی، مردم در مناطق جنگلی آذربایجان از جمله بیشه های بین المللی "مغان و قره داغ" برای کاستن از هزینه های مصرف مواد سوختی خود، بناچار به سمت استفاده از منابع طبیعی و  جنگلی و آن در حد وسیع و غیرقابل جبران روی آورده و موجب حادث شدن خسارت های طبیعی زیادی در حق میراث طبیعی بی نظیر آذربایجان شدند. آنچه که می توان در این خصوص متذکر شد آن است که، مسئولان حکومتی با این برنامه، به صورت غیر مستقیم، خود موجبات تخریب منابع ارزشمند طبیعی آذربایجان و نیز مناطقی در ایران و آن هم به صورت بسیار عمیق و سنگین، را فراهم ساخته، ولی تحت هیچ عنوانی حاضر به قبول مسئولیت خود در این باره نشدند.

اما در خصوص میراث فرهنگی- تاریخی آذربایجان نیز در این سال اخبار ناخوشایند فراوانی منعکس شده و دل ملت را داغدار ساخت. در یک مورد از این اعمال، علارقم  قول رئیس سازمان میراث فرهنگی آذربایجان شرقی، مبنی بر اجرا و اتمام مرمت بنای "ارک علیشاه" تبریز تا پایان سال 1389، متاسفانه این گفته نیز به مانند سایر گفته های مسئولان چیزی جز یک دورغ و پروپاگاندای تبلیغاتی و رسانه ای برای کاهش انتقادهای مردمی در خصوص تخریب تدریجی این بنای معظم -و یکی از سمبل های ملی پایتخت آذربایجان جنوبی- از کار درنیامد. حال وقتی این مسئله را با موضوع، عدم رسیدگی به وضعیت محوطه باستانی گوی مچید و محوطه تاریخی "ربع رشیدی" تبریز و نیز "میراث جهانی تپه حسنلی سولدوز" و همچنین محوطه و بنای کم نظیر "سلطانیه زنجان" و نیز  بنای تاریخی و مذهبی"بقعه شیخ صفی الدین اردبیل"، و همچنین آثار تاریخی "بیجار،قروه،گروس و سونقور"، و دهها اثر تاریخی و باستانی در سراسر خاک آذربایجان جنوبی جمع کنیم، می توانیم به عمق فاجعه و یا به عبارت دیگر به عمق جنایت های فرهنگی آپارتاید بر ضد هویت و ملیت مردم آذربایجان به روشنی پی ببریم.

ولی باز این تمام ماجرا نبوده و متاسفانه پایان سال 1390 با یک حادثه ناگوار فرهنگی دیگر، برای ملت ما توامان گشت. بطوری که مسجد تاریخی و کم نظیر "رشت بزرگ" بیناب، به دستور رسمی "سازمان اوقاف"، به بهانه بازسازی، به صورت کامل و آن هم توسط بلوذر تخریب و نابود شد. اما این حادثه و مصیبت تلخ و ناگوار، از سویی دیگر نیز قابل توجه بوده و آن هم این است که، تخریب این اثر تاریخی و مذهبی توسط رژیمی صورت می گیرد، که خود را دینی ترین حکومت کل تاریخ بشریت دانسته و بزرگان آن خود را "ام القرای" و "مراجع تقلید" کل جهان اسلام تصور کرده و به همین جهت به خود اجازه می دهند تا در امور سایر کشورهای منطقه و آن هم به بهانه های دینی دخالت کرده و حتی فتوای شرعی نیز صادر کنند. اما حال این سوال بزرگ پیش می آید، که این حضرات به اصطلاح "مرجع و عالم بزرگ"، چگونه در قبال بهانه دروغین تخریب اماکن مذهبی در سایر کشورها، عکس العمل افراطی و غیرقانونی نشان داده و حتی در اقدامی خنده آور،  تهدید به صدور فرمان جهاد بر ضد ملت و کشورهای مستقل همسایه کرده، ولی همین آقایان در خصوص تخریب آثار مذهبی - تاریخی آذربایجان جنوبی، نه تنها هیچ واکنشی نشان نداده و هرگز بیانیه اعتراضی و یا فتوای جهادی صادر نمی کنند، که خود را به "کری محض" زده و حتی با این سکوت ننگین خود، موجبات تخریب هر چه بیشتر این آثار را در آذربایجان جنوبی و همچنین مناطقی از ایران، فراهم می کنند.

اما با وجود تمامی اخبار ناراحت کننده در خصوص وضعیت آثار تاریخی و طبیعی آذربایجان، سال 1389 برای ملت آذربایجان جنوبی با یکی از حماسه بی نظیر در طول تاریخ مبارزات ملی و هویت طلبانه آذربایجان، یعنی حماسه "13 فروردین" در حمایت از "اورمی گولی" (عروس آذربایجان) و اعتراض به سیاستهای مشکوک و غیر قابل قبول عمال حکومتی در نابود ساختن و خشکاندن این دریاچه حیاتی برای آذربایجان و کل منطقه، آغاز شده و با توجه به انعکاس بین المللی این رویداد بی نظیر در اکثر رسانه های تاثیر گذار جهانی، به یکی از موفقیت های بزرگ ملی ما و نیز نشان دهنده قدرت عملیاتی حرکت ملی آذربایجان بدل شد. هر چند که این موفقیت بزرگ غیور زنان و غیور مردان ملت آذربایجان، در چشم گروهی از مدعیان دروغین آزادی و دمکراسی و نیز مدعیان دروغین حفاظت از میراث فرهنگی ایران، به مانند خار بسیار بزرگی درآمده، و در نتیجه آنها با استفاده از نهایت قدرت رسانه ای و نیز مالی و اسپانسری خود، سعی فراوان در به انحراف کشیدن و حتی مصادره کردن این حرکت بی نظیر کردند، ولی این قبیل رفتارهای کودکانه آنها نیز، هرگز نتوانست از عمق نفوذ و تاثیر این حرکت بی نظیر ملی کاسته و آن را از مسیر خود جدا سازد.

اما ویژگی مهم این تجمع بین نسلی که در آن اقشار مختلف مردم، از تمامی سن ها و نسل و جنسیت ها و به صورت خانوادگی، در آن شرکت کرده بودند، را می توان در این حقیقت دانست که این حرکت اولین تجمع مردمی در حمایت از داشته های "تاریخی و طبیعی آذربایجان جنوبی" محسوب گشته و از این جهت، یک واقعه بااهمیت و ارزشمند تلقی گشته و در تاریخ ملی ما تا ابد ثبت خواهد شد، هر چند که این تجمع مردمی که با هدف صرف حمایت از دریاچه ارومیه ترتیب داده شده بود، با نهایت خباثت و وحشی گری نیروهای امنیتی و نیز شبه نظامی حکومت مواجه شده و بسیاری از قهرمانان ملی ما، به خاطر این تجمع مورد ضرب و شم قرار گرفته و نیز بازداشت شدند -که هنوز هم وضعیت برخی از این مبارزان ملی، نامشخص است- اما این حرکت نوید بخش بیداری ملی و نیز آگاهی عمومی مردم آذربایجان، برای نگهداری از داشته های طبیعی و تاریخی آنها بوده، لذا تمامی برنامه ریزی ها و تبلیغات "شیخی و شاهی" نیز نتوانست آسیبی به انعکاس جهانی آن، وارد سازد.

در هر حال سال 1389 با تمام فراز و نشیب های آن در حال اتمام بوده و سال جدید پیشاپیش ما قرار دارد، اما آنچه در مورد سال جدید می تواند مورد توجه ما واقع شود، این است که، عمال آپارتاید برای کامل کردن زنجیره های تخریب و نابودساری های برنامه ریزی شده خویش در قبال "آثار تاریخی و طبیعی آذربایجان" در این سال نیز به صورت وسیع و هماهنگ دست بکار شده، و لذا سال 1390 در آذربایجان جنوبی، ما شاهد شدت یافتن انواع تخریب ها، بی توجهی ها و آسیب رساندن به میراث تاریخی و طبیعی بشری آذربایجان، به دلایل و بهانه های مختلف و آن هم، توسط ارگان ها و سازمان های مختلف خواهیم بود.

اما در این میان به باور همیشگی جمعیت ما،  مناسب ترین راه جلوگیری از این جنایت های ضد بشری -و محصول پیوند نامبارک آپارتاید جمهوری اسلامی با جریان های سراسری مخالف جمهوری اسلامی و همچنین تشکیلات های جنایت کار تروریست منطقه- نشان دادن حساسیت معقول و نیز جدی -البته با در نظر گرفتن شرایط اجتماعی و سیاسی آذربایجان، ایران و منطقه- در اعتراض منطقی به تخریب های مختلف بر ضد این آثار "هویتی و تاریخی" است. چرا که اگر به تاریخ مبارزات ملتها و کشورهای دیگر برای صیانت از آثار تاریخی و طبیعی خود مراجعه کنیم، به روشنی درخواهیم یافت که تنها در اثر حساسیت و نیز مقاومت های عمومی و مردمی به شیوه های مختلف و البته مبتکرانه، در قبال این تخریب ها، بوده است که این آثار از خطر نابوی، نجات یافته و به نسل های بعدی منتقل گشته است، که البته این نیز جز با آگاهی ملی و عمومی میسر نبوده و نخواهد شد.

لذا ملت ما نیز به مانند هر ملت دیگری وظیفه دارند تا میراث و داشته های فرهنگی و تاریخی و همچین طبیعی، خود را  با تمام وجود حفظ و آنرا با نهایت امانتداری به نسل ها و فرزندان آینده ملت بسپارد، و با توجه به اینکه عمال دولتی و حکومتی نه تنها در خود، هیچ گونه مسولیت و وظیفه ای را در این خصوص احساس نکرده و حتی در تخریب آنها نیز با نهایت کار سیستماتیک دسته به اقدامات غیرقانونی و شرم آور می زنند، لذا این وظیفه احاد و تک فرزندان ملت است، که با احساس مسئولیت و تعصب ملی، در قبال دفاع از نمادها و سمبل های هویت خود تلاش کرده و این آثار را به مانند، قطعه ای از جان شیرین خود تصور کرده و اجازه کوچکترین صدمه ای را به آنها تحت هیچ شرایطی ندهند.

لذا در این خصوص، باید با توجه به شرایط و نیز موقعیت های سیاسی و اجتماعی در هر دوره ای و با استفاده از تمامی امکانات و پتانسیل های خود اقدام کرده و از شیوه های معقول و تا حد امکان کم هزینه و اما پرفایده بهرهمند شویم. در این باب مناسب است، تا واقعه "آسیب وارد شده به محوطه تاریخی "سی و سه پل اصفهان در اثر اجرای طرح متروی این شهر" را یادآور شویم. بطوری که همه می دانیم، شهردای اصفهان و شرکت متروی شهر طی یک اقدام نادرست و ضدبشری، مسیر متروی این شهر را در زیر آثار باارزش تاریخی  این شهر -که اکثر آنها نیز میراث سلسله ترک صفویه می باشند- طراحی کرده و با این کار موجب وارد شدن خسارت های غیرقابل جبران در حق داشته های بااهمیت این شهر و از جمله سی سه پل (میراث جهانی، "امام قلی خان" سپهسالار غیور قزلباش) شد. اما آنچه در این داستان می تواند مورد توجه ما قرار گیرد، آن است که پس از این رخداد ناگوار، اکثر فعالین فرهنگی و دوستداران تاریخی و میراث فرهنگی این شهر و حتی سایر مناطق ایران، در یک کار هماهنگ به شکایت قانونی از "سازمان های میراث فرهنگی و شهرداری و نیز سازمان متروی اصفهان" اقدام کرده و با این عمل گامهایی را برای "به میز محاکمه کشاندن مسئولان این سازمان ها " انجام داده و در این مسیر، تمامی اصحاب رسانه و نیز مطبوعات محلی و نمایندگی های خبرگزاری های سراسری، و به واسطه آن رسانه های منطقه ای و جهانی، با انعکاس وسیع این موضوع موجب شدند، تا این مسئله نه یک حادثه محلی بلکه در حد، یک موضوع جهانی مطرح شده و حساسیت افکار عمومی ایران و جهان را برانگیزاند.

لذا می توانیم به این نتیجه برسیم که، نجات "میراث تاریخی و طبیعی"، جز با یک کار همگانی رسانه ای و نیز اجرایی، در جهت آگاه سازی ملی و نیز بیدار و حساس کرن افکار عمومی جهانی، در جهت واکنش نشان دادن به اقدامات آسب زا و تخریب کننده این داشته های بی مانند، موثر نبوده و نخواهد شد. لذا در موضوع "میراث تاریخی و طبیعی آذربایجان" نیز، می توانیم اظهار کنیم که، "تا موضوع دفاع از "داشته های ملی و تاریخی و طبیعی آذربایجان" و این امانت های گرانبهای فرزندان مان، به مسئله تمامی ملت بدل نشده و سپس واکنشهای جهانی را ایجاد نکند، نمی توان امیدی به نجات سمبل های هویتی و نیز طبیعی مان، از تخریب های برنامه ریزی شده دشمنان آذربایجان، داشته باشیم."

اما با توجه به شرایط خاص آذربایجان جنوبی، به علت عدم علاقه های رسانه ها و خبرگزاری های رسمی و نیز رسانه های وابسته به احزاب و گروههای سراسری و همچنین شبکه های خبری ماهواره ایی، به موضوع تخریب های صورت گرفته در قبال آثار فرهنگی و طبیعی آذربایجان، این وظیفه کل ملت آذربایجان و همچنین فعالین حرکت ملی است، که به مانند سایر مشکلات آذربایجان، "خود را تنها یاری کننده خود دانسته" و به صورت منسجم و هماهنگ، اقدام به انجام وظیفه خود در قبال سمبل های طبیعی و هویتی خود کرده، و خود نگهبان "داشته های تاریخی و طبیعی" آذربایجان باشند.

در این خصوص شایسته است تا تمامی رسانه های مجازی و نیزمکتوب (نشریات محلی و نیز نشریات دانشجویی) آذربایجان با هر سلیقه و گرایش سیاسی و فکری خود، بخش مستقلی را در سایت ها و جراید خود به موضوع منتشر ساختن اخبار و گزارشات پیرامون وضعیت "میراث فرهنگی و طبیعی آذربایجان" اختصاص داده و با تمام توان خود در راه، آگاه سازی ملی، در خصوص آسیب های ناگوار تخریب داشته های جهانی آذربایجان، و مخصوصا "مسله نابود شدن دریاچه ارومیه" اقدام کنند.

در این مسیر، تنها تلویزیون ملی آذربایجان جنوبی نیز، به علت تاثیر گذاری وسیع و جهانی خود و قدرتی که در آگاه سازی افکار عمومی دارد، می توانند گامهای بزرگ تری برداشته و با بخش برنامه های مستقل هفتگی در خصوص "تخریب میراث فرهنگی و طبیعی آذربایجان جنوبی"، موجب توجه جدی ملت به مسئله دفاع از آثار تاریخی و طبیعی آذربایجان گردد.

از سویی دیگر احزاب و گروه ها و تشکل های سیاسی آذربایجان که در خارج مشغول به فعالیت می باشند، می توانند با اقدامات جهانی خود، با حساس کردن افکار عمومی دنیا به این مسئله، و نیز مطرح ساختن این موضوع در مجامع رسمی بین المللی، به عنوان یکی از شاخص های "جنایت عیله بشریت و نیز نقض حقوق بشر در آذربایجان جنوبی"، موجب وارد شدن فشارهای بین المللی برای تغییر مسیر حکومت ایران، در نابود ساختن نشانه های تاریخی و طبیعی آذربایجان جنوبی گردند. کارهای که نمونه آن را، در اقدامات تبلیغی در دفاع از "اورمی گولی" در شهرهای اروپایی، در سال جاری می توانیم به خوبی مشاهده کنیم.

از طرفی دیگر دانشجویان آذربایجانی و نیز تشکل های سیاسی و انجمن های علمی دانشجویی، نیز با تشکیل دادن "سمینارها، گردهمایی ها، جلسه های پرسش و پاسخ، نمایشگاه های عکس و ... در خصوص "تخریب میراث فرهنگی و طبیعی آذربایجان جنوبی" و به خصوص موضوع بیسار حاد و ناگوار، "محوشدن دریاچه ارومیه" خواهند توانست، توجه و دقت قشر تحصیل کرده و دانشگاهی جامعه رابه این موضوعات جلب کرده و موجب واکنش نشان دادن افکار عمومی به این موضعات شوند.

البته ذکر این نکته در این جا لازم است، که ما به هیچ عنوان قصد "تعیین تکلیف" برای سایر گروه ها و رسانه ها را نداشته (که نه اجازه و نه شایستگی این کار را داریم) و تنها هدف مان از گفتن این جملات، ذکر پیشنهادهایی برای اقدامات عملی در دفاع از "امانت های نسل های آینده آذربایجان جنوبی" می باشد. و ما خود را به عنوان فرزندانی از این ملت، همیشه منت دار تمامی گروه ها و نیز رسانه های ملی آذربایجان، به خاطر حساسیت نشان دادن در دفاع از سمبل های ملی مان، دانسته و در این مسیر دفاع از این سمبل های طبیعی و تاریخی آذربایجان، خود را عقب تر از تمامی گروه ها و سایت های آذربایجان جنوبی دانسته و به این جهت، صمیمانه از تمامی زحمت های آنها تشکر و قدردانی می کنیم. اما حقیقت در آن است که، اگر به زودی اقدات منسجم و عملی در دفاع از این آثار هویتی و از جمله نجات "اورمی گولی" انجام ندهیم، باید خود را آماده شنیدن نفرین های نسل های آینده آذربایجان بکنیم، چرا که نتوانستیم، میراث تجدید ناپذیر "مادران و پدرانمان" را به شایستگی و درستی به فرزندانمان انتقال و امانت دهیم.

لذا در انتهای این سال و در روزهای آغازین سال 1390، شایسته است تا، حراست از سمبل های ملی و طبیعی آذربایجانمان را به مانند وظیفه ای ملی قلمداد کرده و از تمامی توان خود برای "نجات این میراث فرهنگی و طبیعی خود" استفاده کرده و اولین گام را نیز در این مسیر، آگاهی افزایی و برانگیختن افکار عمومی در خصوص وضعیت ناگوار آثار تاریخی و طبیعی آذربایجان، قرار دهیم.

در آخر نیز، ذکر این مطلب را نیز لازم می دانیم که بهتر است این بیداری سازی ملی را، از خود، خانواده و از فرزندان مان شروع کرده و از همین حالا، به آنها لزوم احترام و نیز کوشیدن برای نگهداری از میراث تاریخی و طبیعی مان را آموزش داده و به ویژه با توجه به بیداری طبیعت در بهار آینده آذربایجان، به فرندان خود لزوم پاسداشت از طبیعت زبیا و بی نظیر آذربایجان را گوشزد کرده و به خصوص با توجه به در پیش بودن، روز طبیعت در آذربایجان "روز 13 فرورین" خود و افراد خانواده هایمان را به حقیقت، اهمیت حیاتی "داشته های تاریخی و طبیعی آذربایجان" آشناتر کرده و در این مسیر خود و آنها را از هرگونه آسیب رسانی عمدی و یا سهوی به طبیعت پاک آذربایجان، به هر عنوان و با هر نیتی را برحذر داریم. تا با این کار، در کنار استفاده  و بهرمند شدن از ثروت های ملی- طبیعی سرزمین های خود، آنها را به صورت پربارتر و زنده تر به آیندگاه خود، واگذار کرده و کوششهای گذشتگان خود را در این خصوص، بی ثمر نگذاریم.

به امید تجلی آگاهی های ملی یمان در صیانت از داشته های تاریخی و طبیعی آذربایجان جنوبی و با آرزوی پیروزی نهایی ملت مان، در نبرد با آپارتایدیان و بدخواهان هویت و فرهنگ ملی آذربایجان، و با تبریک پیشاپیش نووزوز این عید باستانی ملتهای ترک جهان.

"جمعیت دفاع از میراث فرهنگی و طبیعی آذربایجان جنوبی"

Share/Save/Bookmark
 
آدرسهای ما - Follow us

YouTube

 -----

Facebook

----- 

Twitter