مشارکت تبریز درتظاهرات 1 اسفند آغاز مصادره پتانسیل حرکت ملی آذربایجان به دشمنان آینده خود است- م.بودونچو
در یک یاداشت از شخصی به نام مجید نظری که در سایت ایران گلوبال منتشر شده بود خوانده ام که از مردم تبریز درخواست شده است که در یک اسفند همزمان با روز برگزاری تظاهرات سبزاللهی ها در تهران آنان نیز در ارتباط با روز جهانی زبان مادری به خیابان ها بیایند.اینجانب ضمن اعتقاد به آزادی عقاید انسان ها لازم دانستم مطالبی را در ارتباط با این موضوع به اطلاع برسانم و چون نیت فرستادن این نوشته به سایت گلوبال را نیز داشتم به فارسی نوشتم که در همین جا از محضر ملت آذربایجان عذر خواهی می کنم.
حرکت ملی آذربایجان خواهان تغییر حکومت و حاکمیت ایران نیست بلکه خواهان تغییر دولت-ملت ایران است.چرا که در دو انقلاب گذشته برای تغییر حکومت و حاکمیت در ایران بزرگترین هزینه ها را داده است.از طرفی ملت اذربایجان ملتی نیست که که در مقابل ظلم و ستم و تعدی به حقوق فردی و ملی خویش بی تفاوت باشد.برای همین دوباره تکرار می کنم حرکت ملی آذربایجان برای نیل به هدف تغییر دولت –کشور ایران را آماج خود دانسته و با مرور تاریخ صد ساله خود اطمینان صد در صد دارد که هنوز نیروهای دموکراتیک که به پرنسب های دموکراسی در ایران از جمله حق تعیین سرنوشت برای ملل غیر فارس در ایران ایمان داشته باشند به وجود نیامده است. و نیروهای فعلی مدعی دموکراسی همان های هستند که در دولت خاتمی خواهان اعدام فعالان ملی آذربایجان بودند. نگاه شان به قیام مردم آذربایجان در 85 و ملت عرب در 84 و ملت بلوچ در 88 هیچ فرقی با دولت و حاکمیت جمهوری اسلامی نداشت و اینان نمی توانند متحدان مبارزاتی ما با راسیسم فارس و تقدس گرایی شعیه و مرزهای سیاسی ایران باشند.چرا که ما با آن منطقی که مقدس بودن شعیه را عبث می دانیم با آن منطق مقدس بودن کشور ایران را نیز عبث می دانیم.
تاریخ به ما می گوید که به علت نبود تریبون های لازم در حرکت ملی آذربایجان در صورت مشارکت آذربایجانی ها در تظاهرات 1 اسفند با جنبش سبز پتانسیل حرکت ملی آذربایجان به مصادر کشیده خواهد شد و مبنای مشترکات زیادی با جنبش سبز در آذربایجان تعریف خواهد شد و منجر به کشیده شدن فضای فکری جنبش به آذربایجان خواهد شد.
در عالم سیاست نمی توان رمانتیک و احساسی بود و تنها با اکتفا به اینکه با دادن شعارهای ملی و اعلان سمبل های قرمز هویت مستقل مبارزه خود را می توانیم از همراهی دشمنان آینده مان یعنی راسیسم فارس باستان گرایی سوکولار جدا کنیم همانند بچه ای فکر می کنیم که به فلیم مرد عنکوبتی نگاه کرده است و فکر می کند با پوشیدن لباس های آن خواهد توانست مثل آن بپرد. به هوش باشیم جریان 11و 18 تیر 83 را دوباره می خواهند در حرکت ملی آذربایجان بازسازی کنند.نمی گوییم این مشارکت هیچ سودی برای ما ندارد اما ژرف بنگریم ضرری به بزگی مصادره پتانسیل حرکت ملی و نفاق و رسوخ در اتمسفری فکری آذربایجان توسط این جریان راسیسم فارس باستان گرا و سوکولار نیز وجود دارد.تنها سکولار و ضد حکومت بودن این جریان نمی تواند مبنای همکاری ما با آنها باشد.آنها می خواهند با ترفند های فروشندگان دوره گرد و جو سازی در تریبون های خود تحت هر شرایطی ما را به میدان مبارزه خود بکشند.ولی به نظر می رسد زمان استارت خوردن حرکت ملی آذربایجان در خیابان ها نرسیده است، و دیگر انکه ما خواهان کم کردن مشترکات خود با تمامی حرکت های مرکزگرای ایران هستیم .این توجیه که 2 اسفند روزجهانی زبان مادری است و چون آن روز تعطیل است ما 1 اسفند تظاهرات کنیم یا سر خود می خواهیم کلاه بگذاریم یا می خواهند سر ما کلاه بگذارند.چرا که اولا ما طی این سال ها هیچ وقت در 2 اسفند تظاهرات خیابانی برگزار نکردیم دوم اینکه در پروسه جدید ،سبزاللهی ها می خواهند با کشته شدن یک کرد در 25 بهمن با عنوان همبستگی با کردها آنان را به صحنه بکشند و با جو سازهای در ارتباط با استقبال مردم تبریز از عبدالله گل و جو استادیوم ها و شناخت از پتانسیل و امکانات آذربایجان با ترفند 2 اسفند ما را به میدان بکشند .
اگر حرکت ملی آذربایجان به این نتیجه رسیده است که با توجه به تغییراتی که در خاورمیانه به راه افتاده می بایستی مبارزه خیابانی را آغاز کند در مدت زمان کم پس چرا دو روز مانده این حرف ها زده می شود؟ و اگرواقعا می خواهند این کار را بکنند چرا 7 اسفند سالروز قتل عام خوجالی که در سال 84 نیز شروع تظاهرات توده ای در تبریز بود انتخاب نشود.یا 13 فروردین همانند سال گذشته در دفاع از دریاچه ارومیه انتخاب نشود.