English            Latin   

برای دریافت مطالب جدید به این آدرس www.azoh.net  مراجعه فرمایید

Yeni Adresimiz www.azoh.net

New Address www.azoh.net 

گفتنی است این سایت آرشیو مطالب منتشر شده از اسفند 89 تا دی 92 و همچنین از مهر 94 تا شهریور 95 را شامل می شود
 

نظری اجمالی به پرونده های قضائی عباس لسانی در سالهای اخیر

((مانند قوشون مهاجم کوروش...))

زمانی که جناح چپ حکومت جمهوری اسلامی ایران آخرین ماههای حاکمیت بر مجلس شورای اسلامی ایران از سر میگذراند عباس لسانی  فعال اجتماعی اردبیلی نامه ای را خطاب به حجت الاسلام مجید انصاری  رئیس کمیسیون اصل نود مجلس نوشت که می توانست به مثابه یک افشاگری منعکس و رئیس جمهور وقت ره به تشکل تیم حقیقت یاب مجبور سازد . اما این نامه نیز چون صدها نامه ترکها در دهه های گذشته با بایکوت مطلق مطبوعات فارسی زبان مواجه شد و نتوانست به افکار عمومی راه پیدا کند ، لسانی در دی ماه سال 1382 پرده از واقعیتی برداشت که پایبندی به نظام جمهوری اسلامی به قانون اساسی و تعهد دولت در قانون مداری را مشکوک جلوه می داد او در این نامه از آزار مداوم خود از سال 1376 تا آن زمان توسط نیروهای اطلاعاتی اردبیل خبر داد ، او نوشت بارها بدون حکم دادستانی وارد خانه و مغازه من شده و اقدام به تفتیش کرده و بسیاری از کتاب ها ، نوار کاست ها و اشعارم را ضبط کرده اند . اتهامات او «فعالیتهای تبلیغی علیه نظام» ، «به راه انداختن تشکیلات غیر قانونی» ، «فعالیت تجزیه طلبانه» ، «اجرای مراسم در قلعه بابک» ، «انتشار و پخش تقویم به زبان ترکی و تحریک قومی» عنوان شده اند .

او می نویسد : « با این اتهامات بدون هیچ گونه توجیه و تفهیم اتهام و با صورت کاملا تحقیر آمیز دستگیر و تفتیش عقیده شده ام » . ماموران همچنین 600 نسخه از تقویم ترکی سال 1382 ه .ش را نیز در خانه او ضبط و مصادره کرده اند . لسانی در ادامه مواردی از نقض حقوق شهروندی خود را برمیشمارد :

-... بارها و بارها (اقدام) به  احضار غیر رسمی بدون ارائه مجوز قانونی و قضائی نموده اند .

- در یک مورد در حالی که صدور حکم بازداشت (مربوط به) 26/4/1382 بوده ، در تاریخ 3/6/1382 اقدام به اجرای خودسرانه  حکم بازداشت نموده اند .

- از مظالم دیگر در حق اینجانب ، بازجویی های طولانی با چشمان بسته و ادای الفاظ تحقیر آمیز  و ناسزاهای رکیک به بنده و ملت شرافتمند آذربایجان بوده است .

-  بنده را مجبور و ملتزم به تغییر نام محل کسبم- به علت ترکی بودن- نموده اند . (نام محل کسبم چنلی بئل است).

- بی توجهی به اعتصاب غذای اعتراض آمیز و طولانی مدت اینجانب ، شکنجه روحی فراوان ، تهدید به تعطیلی محل کسب ، نگهداری در بازداشتگاه به مدت چهار روز بدون هیچ گونه توجیه  قضائی و حقوقی ، پوشاندن لباس زندانیان در ملا عام و انتقال به زندان خلافکاران و مجرمین و معتادان ، همه و همه  تنها بخش کوچکی از آزار مدعیان صلح در حق بنده است .

مشخص نیست که بر سر نامه لسانی در کمیسیون اصل نود مجلس ششم چه آمده است. آیا تحقیقی صورت گرفته یا نه ؟ آیا در مجلس هفتم اصولگرایان شهادت او از قرآن در انطباق اعمالش با شرع را دیده اند و پرونده اش به سیر قانونی سپرده شد یا نه ؟

اما فعالیت اجتماعی و فرهنگی لسانی بر چه مدار و محتوایی انجام می گیرد که با این اتهامات روبرو شده است ؟ او در اعتراضیه خود به حکم دادگاه انقلاب اردبیل در سال 1384 می نویسد : «تجزیه طلب نه اینجانب ، بلکه آمران فارسی پرست مرکز نشینند که با بی توجهی بر حقیقت بزرگ  ، یعنی حقوق غیر قابل خدشه ملت ها ، خصوصا ملت آذربایجان ، کشور را در سراشیبی فروپاشی قرار داده اند و بارها گفته اند و نوشته اند ، اگر فریاد حق طلبانه ملل ایران خصوصا ملت تورک آذربایجان شنیده نشود، کشور ایران فرو خواهد پاشید و قطعا مسبب اصلی آن نه ملل ستم دیده بلکه تفکر شوونیستی ، فاشیستی و مدافع آپارتاید قومی حاکم بر ارکان و نهادهای ذی مسئولیت کشور است چرا که : «الملک یبقی مع الکفر و لا یبقی مع الظلم.»

تفکر عباس لسانی و فعالیت های او در قالب حرکات ترکها در دو دهه اخیر قابل شناسایی و تبیین است . او سیاست های قومی حاکم را همچون بسیاری از هم نسلان خود غیر قانونی و ظالمانه می داند و خواستار احقاق حقوق فرهنگی ترکها و دیگر اقوام غیر فارس است . او در مصاحبه ای با هفته نامه «یاشیل مغان» در آستانه مراسم قلعه بابک در سال 1384(که این شماره هرگز امکان پخش نیافت.) «حرکت ملی آذربایجان» را مبارزه ای مدنی خوانده است که هم می تواند بعد فرهنگی داشته باشد و هم بعد سیاسی . او فضای مبارزاتی این حرکت را چنین ترسیم می کند : حرکت ملی آذربایجان با توجه به ماهیت مطالبات خود با هدف احیای هویت ملتی محروم از اکثریت حقوق اولیه انسانی ، مبارزه ای کاملا مدنی و خارج از خشونت را در پیش گرفته است . طبعا جنبشی که حقوق ملتی کهن تر از تاریخ {ملت} آذربایجان را ، در حد ملی می طلبد و تمامی ایده ها ، طبقات و اقشار مختلف جامعه را در درون خود جای می دهد باید بتواند در بستر عمل نیز عموم اقشار ملت آذربایجان را با خود همراه سازد . به این ترتیب لسانی با اشاره به مراسم سالانه قلعه بابک عمل مورد نظر برای به صحنه آوردن اندیشه های جدید ملی را بیان می کند .

وی در این مصاحبه میگوید : به نظر من هر نهضتی دو مسئله مهم را باید همیشه جزو استراتژی های خود قرار دهد . اول اینکه حرکت را به درون توده بکشاند . ثانیا تمام تلاش خود را به کار بندد تا توجه جامعه عدالت طلب جهانی را به سوی خود جلب کند که خوشبختانه سوابق و قراین نشان می دهد قورولتای قلعه بابک در هر دو امر موفق عمل کرده است امروز نگرانی مستبدان و فاشیست ها دیگر نه از گلوله های آتشین دستجات به جان آمده بلکه وحشت واقعی آنان از حرکت های مدنی ملت ها است . حرکت های سیل آسائی که اتحاد ملی را در راه رسیدن به هدفی مشترک و بزرگ به نمایش می گذارد .

تاکید دائم لسانی بر عدالت طلبی و ملیت شاید با اقدام او و دوستانش در دوم تیر ماه 1383 بیشتر معنا یابد . در این تاریخ تعدادی از شهروندان اردبیلی وقتی با جواب منفی فرمانداری اردبیل برای تحصن در مقابل استانداری مواجه می شوند به مسجد سرچشمه شهر رفته و در آنجا پس از نماز مغرب و عشا در اعتراض به سفر هئیت اقتصادی ارمنستان به اردبیل تحصن می کنند . پس از مدتی دهها مامور و نیروی لباس شخصی مجهز به باطوم  و چماق به داخل مسجد می آیند  . آنها همه به جزء لسانی را بیرون میکنند و وی را تا حد مرگ کتک می زنند او هنگام انتقال به بازداشتگاه نیروی انتظامی نیمه جان و غرق خون بوده است. چند دنده اش میشکند . کلیه چپ و بیضه اش ضرب می بیند و مثانه اش دچار خونریزی می شود . علاوه بر خونریزی در گوش چپ و شکستگی دماغ ، سراسر صورت پشت او متورم و کبود می گردد . فشار پوتین بر گلویش به حنجره اش نیز آسیب می رساند . اما او به پزشک قانونی منتقل نمی شود ! از بازداشتگاه روانه زندان می شود . لسانی از همان لحظه اقدام به اعتصاب غذا می کند و تا بیست روز اعتصاب خود را نمی شکند حبس او یک ماه طول میکشد و یکسال بعد دادگاه حکم می دهد . رئیس شعبه 107 دادگاه جزایی عمومی اردبیل طی احکامی عباس لسانی ، محسن رفیع ، ناصر داوری ، علی سعیدی ، جلال تقوی ، حسین لسانی ، مهدی محمد پور و علی آچاک را به تحمل پانزده ضربه شلاق و پرداخت 800 هزار ریال جزای نقدی محکوم و حکم را تا دو سال معلق نگه می دارد .

لسانی از سرهنگ باستانی که فرماندهی عملیات مسجد رل بر عهده داشته است شکایت می کند اما وی قرار منع تعقیب گرفته است . لسانی شرح ماوقع مسجد سرچشمه را در اعتراضیه ای که در تاریخ 2/3/1384 نسبت به این قرار منع تعقیب نوشت ، بیان کرده است . او می نویسد : در ساعت 20/11 شب ناگهان درب مسجد گشوده شد و گروهی لباس شخصی  و تعداد زیادی از نیرو های انتظامی اعم از افسران ارشد و جزء، درجه داران و سربازان در مقابل چشمان  متعجب متحصنین به مانند قشون مهاجم کوروش وارد مسجد شده اند .

اعتراض به روابط با دولت ارمنستان و کمک های دولت ایران به ارمنستان به سالهای اول دهه هفتاد و اوج جنگ قره باغ برمی گردد . در یکی از آن سالها هزاران آذربایجانی ساکن تهران مقابل سفارت ارمنستان تجمع کردند و خواستار پایان اشغالگری آن دولت و توقف قتل عام آذربایجانی ها در قره باغ شدند . این اعتراضات تا به امروز ادامه دارد ولی هرگز دولت حاضر به اظهار نظر در این مورد نشده است . در بین ترکها در ایران شایع است که هنگام جنگ قره باغ ، حکومت ایران کمک های تسحیلاتی و مادی به ارمنستان می کرد . چندی پیش نیز سندی مبنی بر کمک نقدی بلاعوض ایران به ارمنستان در برخی سایتهای اینترنتی منتشر شد .

لسانی که تیر ماه سال 1383 را در زندان اردبیل به سر آورده بود ، نهم تیر ماه سال 1384 یکی از اولین فعالین آذربایجانی بود که همراه خانواده اش موفق به صعود به ارتفاعات کلیبر می شود . وی از کسانی است که مراسم قلعه بابک را از مهمترین اتفاقات حرکت ترکها می داند و به خبرنگار یاشیل مغان می گوید : از نظر من قورولتای عظیم قلعه بابک برترین نماد وحدت ملی و اراده آهنین ملت آذربایجان برای رسیدن به حقوق پایمال شده و تحقق آرمان های حقانی خویش است . من معتقدم قورولتای بابک نه تنها تا رسیدن ملت آذربایجان به آزادی کامل ادامه می یابد بلکه بعد از آن نیز حتی تا به ابد مکانب امن و مصون برای ملت آذربایجان خواهد بود تا بتواند همه حکمرانان مستبد خودی را در آن مکان مقدس با آزادی کامل زیر سوال ببرند ! قورولتای قلعه بابک روش منحصر به فردی است که مبتکر آن ملت بزرگ آذربایجان است که می تواند در حال و آینده الگویی مناسب برای دیگر ملل در بند جهان باشد .

در این جملات ، در حالی که لسانی بر وجود و بقای ملت آذربایجان تاکید می کند و آرزوی عدالت طلبانه خود را آزادی ملل در بند را پنهان نمی کند ، مشی و نظری آزادی خواهانه ای را به نمایش می گذارد که با توجه به نوع مبارزه و فشار سختی که بر فعالین ترک و دیگر اقوام وارد می شود قابل تحمل است . او قلعه بابک را همچون جایی می خواهد که هر زمان آذربایجانیان بتوانند از هر حاکمی انتقاد کنند و او را به محاکمه بکشند .

اما نهم تیر ماه 1384 تمام راهها به کلیبر و هزاران مامور سپاهی ، بسیجی ، انتظامی و اطلاعاتی شهرستانهای اهر و کلیبر را زیر نظر گرفته اند . البته راههای ارتباطی از زنجان ، تبریز ، اورمیه ، اردبیل و برخی شهرهای کوچک تحت نظر است و ماموران در شهرهای مختلف آذربایجان در حال آماده باش هستند . از هر کدام ایست های بازرسی در میانه ، تبریز ، اورمیه و غیره که رد بشوی در ایست های اهر و کلیبر متوقف می شوی . هزاران نفر از شهر اهر و روستاهای اطراف کلیبر از راه برگردانده شده و منتظر بقیه ماجرا هستند . افراد کمی توانستند به قلعه بابک راه یابند و آنها هم در چند اجتماع چند صد نفره پراکنده اند . ساعت 5 عصر نهم تیر ماه دهها مامور مسلح لسانی را محاصره میکنند . او و دهها فعال دیگر بازداشت می شوند . هتل بابک تبدیل به بازداشتگاه شده است دستگیر شدگان از همان لحظه دستگیری اعتصاب غذا را شروع می کنند . فردا صبح کسی حاضر به خوردن صبحانه نیست و کره و مرباهای هتل نیز به اقلام خوراکی هزاران بسیجی که در ارتفاعات اتراق کرده اند اضافه می شوند تا زباله های تلنبار شده در آن محیط سرسبز بیشتر شوند . عباس لسانی و ابراهیم جعفرزاده به دادگستری کلیبر و از آنجا به زندان اهر منتقل می شوند . جعفر زاده چند روز بعد آزاد و به شهر خويش خوي باز مي گردد . به لساني پيشنهاد ميشود كه وثيقه بسپارد و آزاد بشود . اما وي قبول نمي كند و خود را مرتكب هيچ جرمي نمي داند . نهايتا يازده روز بعد دادگستري كليبر وي را كه اعتصاب غذا كرده بود و حاضر به سپردن وثيقه نمي شد به قرار كفالت آزاد مي كند .

دو ماجراي ذكر شده در سالهاي 1383 و 1384 به اين شكل خاتمه نيافته اند . عباس لساني در اين مدت بارها و بارها به دادگاه احضار شده است . به عنوان مثال او در بهمن ماه سال 1383 با فاصله يك روز در روزهاي هفدهم و نوزدهم بهمن ماه در دو جلسه دادگاه مربوط به دو پرونده متفاوت حاضر مي شود . او در هفدهم بهمنن ماه در شعبه اول دادگاه انقلاب اردبيل همراه وكيلش صالح كامراني در مقابل قاضي نيكخواه كه جانشين قاضي ربيعي شده است در هفتمين جلسه دادگاه به اتهامي مبني بر «فعاليت هاي تبليغي بر عليه نظام» ، «ايجاد تشكيلات غير قانوني» ، «سازماندهي و ايجاد مراسم در قلعه بابك» و «نشر تقويم تركي» پاسخ مي دهد . در نوزدهم بهمن ماه نيز در همان شعبه در جلسه رسيدگي به پرونده ي مسجد سرچشمه با اتهام «اقدام عليه امنيت ملي» به رياست قاضي اسلامي روبرو مي شود . قاضي اسلامي نيز همچون ربيعي فارسي زبان است اما به لساني اجازه دفاع به زبان مادريش ، تركي را نمي دهد . لساني قبول نمي كند و شروط خود را براي دادگاه اعلام مي كند . وي در مصاحبه با نشريه موج بيداري زنجان مي گويد : در آنجا گفتم مطابق اصل 168 قانون اساسي من درخواست مي كنم كه جلسه علني و با حضور هئيت منصفه ، خبرنگاران و مردم برگزار شود . دوم اينكه در قانون آيين دادرسي مدني ، ماده 202 پيش بيني شده است كه براي احساس راحتي متهم او بتواند به زبان مادري خود از خود دفاع كند كه من نيز مي خواهم براي اينكه بتوانم به خوبي از خود دفاع كنم در دفاع ، از زبان مارديم استفاده نمايم . سوم اينكه شاكي نيز در جلسه دادگاه حضور يابد .

رجبي نماينده دادستان در جلسه حاضر مي شود اما قاضي در مقابل پذيرش ديگر شروط لساني مقاومت مي كند . لساني قبلا موفق شده بود در جلسات دادگاه مسجد سرچشمه مترجم داشته باشد و به واسطه مترجم سخنان قاضي فارس زبان را بشنود و از خود دفاع كند . جمعه 14 مرداد ماه 1384 تبريز باز شاهد حضور صدها فعال هويت خواه ملي است . فعالين مزار سالار ملي(باقرخان) را براي بزرگداشت سال پيروزي انقلاب مشروطيت برگزيده اند . باز ماموران حضور دارند . حلقه محاصره تنگ و شعاع بزرگي دارد . از در قبرستان طوبائي تا خيابان هاي اطراف در غرق ماموران ضد شورش و امنيتي است . جماعت به قبرستان راه پيدا ميكنند . فاتحه اي قرائت مي كنند . دوستان از لساني ميخواهند سخن بگويد . هنوز كلامش به چند جمله نرسيده يورش شروع مي شود . به ضرب باطوم مردم را متفرق و برخي را دستگير مي كنند . از اردبيلي ها اينبار لساني تنها نيست و حجت الاسلام عظيمي قديم نيز دستگير مي شود لساني فرداي آن روز آزاد مي شود اما پس از گذشت بيش از دو ماه عظيمي قديم هنوز در زندان تبريز مقاومت مي كند .

15 مرداد ماه نيكخواه دادرس شعبه اول دادگاه انقلاب اردبيل دست به قلم مي برد و عباس لساني را «با عنايت به جميع اوراق و محتويات پرونده و مداقه در آن و گزارش اداره كل اطلاعات » پيرامون موضوع معنونه و تحقيقات جامع و مبسوط نسبت به فعاليتهاي نامبرده در اماكن و ازمنه مختلف و شركت فعالانه در مراسم هاي خاص از جمله در قلعه بابك و تشويق و ترغيب مردم به حضور در قلعه بابك و تهيه انواع پلاكاردها با ابعاد مختلف به زبان تركي و لاتين (؟!) با اشعار قوم گرايي و تهيه مقالات و اشعار و قطعنامه و قرائت آن در تجمع غير قانوني قلعه بابك و تهيه و توزيع و انتشار تقويم پان تركيستي در سطح استان و كشور و ارتباط نزديك با همفكران و هواداران و تشكيل جلسات متعدد در شهرهاي مختلف در جهت ترويج پان تركيست (پان تركيسم) و قوم گرايي و تجزيه طلبي و نيز ارتباط تلفني با همفكران خود در خارج از كشور و ارسال پيام هاي اينترنتي در سايتهاي مربوطه و غيره مجرم مي شناسد و دفاعيات وي را «بلاوجه» مي داند و عمل را با ماده 500 قانون مجازات اسلامي منطبق مي كند و حكم به تحمل يك سال حبس تعزيري در زندان شهرستان مسجد سليمان مي دهد .

لساني نيز دست به قلم مي برد و اقدامات خود را شرح مي كند و در مورد جرم تلقي كردن مواردي مانند حضور در قلعه بابك ، انتشار تقويم تركي ، ارتباط با همفكران و غيره با توجه به نصوص صريح قانون اساسي ج.ا.ا در خصوص آزادي هاي تشكيل اجتماعات ، آزادي عقيده و ممنوعيت تفتيش عقايد اظهار تعجب مي كند . وي اعتراضيه خود نسبت به حكم صادره را به محل بحثي براي طرح افكار خود تبديل ميكند و صدور چنين حكمي را موفقيتي بزرگ براي ملت آذربايجان محسوب ميكند . لساني «دادنامه» را به «اعتراف نامه» شبيه مي داند و مي نويسد: «آنان در گذشته تلاش داشتند قورولتاي خود جوش و چند صد هزار نفري ملت تورك آذربايجان را كه همه ساله در اواسط تير ماه و در سالگرد تولد قهرمان ظلم ستيز خود«بابك بزرگ» كه در قلعه«بذ» و «قصر جمهور» برگزار مي شود ،‌ حركتي بي هدف و تفريحي براي ملل جهان و سازمان هاي حقوق بشر نشان دهند ، غافل از آنكه حضور ملت آذربايجان در قورولتاي كبير بابك ، نتيجه ظلم و ستمي است كه طي ساليان دراز بر اين ملت روا داشته شده است . قورولتاي بابك بغض تركيده ملت آ؛ذربايجان است كه متاسفانه به جاي شنيده شدن پيام هاي حق طلبانه و هويت خواهانه اش از جانب صاحبان زر و زور و تزوير تلاش براي خفه نمودن آن مي شود و چه اشتباه بزرگيست ! اگر به جاي برخور صحيح با حركات مدني ملت آذربايجان ، روشهاي نا معقول در پيش گرفته شود ،‌ با چشمان خود روزي را مي بينم كه با ورزيدن كوچكترين نسيم موافقي ،‌ خاكستر از روي آتش زدوده و آتشفشان عظيم ملت آذربايجان سر بر خواهد آورد و آن روز كاخ هاي ظلم و تبعيض آپارتايد فرو خواهد ريخت .

- از جمله اعترافاتي كه در حكم صادره آمده ، جرم تلقي شدن انتشار «تقويم تركي» است كه نشان دهنده برخورد ظالمانه با فرهنگ و زبان سي و پنج ميليون ملت تورك آذربايجان در محدوده ايران است و اين نمونه بسيار كوچكي از پروسه و پرو‍‍ژ‍ ه «نسل كشي فرهنگي» است كي طي هشتاد سال گذشته كما بيش از جانب سردمداران پان آريانيست در حال اجرا بوده است .

مطمئنا اين واقعيت تاثير منفي در پرونده كشوري كه عضو سازمان يونسكو محسوب مي شود خواهد گذاشت .

بيست و ششم مرداد ماه سال 1384 نوبت«نعمتي» دادرس دادگاه انقلاب كليبر مي رسد كه در شعبه اول دادگاه كه رياست آن را به عهده دارد لساني را به يك سال حبس تعزيري ديگر محكوم كند . در اين حكم وي و ابراهيم جعفرزاده به «تبليغ عليه نظام جمهوري اسلامي» متهم هستند و به همين اساس لساني به خاطر «وجود ثوابق متعدد {...} در تحريك و تشويق اذهان عمومي به تبليغ عليه نظام توجها به لوايح ارسالي از زندان توسط متهم رديف اول و مفاد لوايح ارسالي مويد اقرار وي به ارتكاب بزه موصوف داشته و اظهارات اقرار گونه در جلسه دادگاه توسط متهم رديف اول {،} دفاع بلاوجه و غير موثر ديگر متهم ، در جلسه دادگاه» با استناد به ماده 500 قانون مجازات اسلامي «متهم رديف اول{عباس لساني} را به جهت سوابق متعدد وي در ارتكاب بزه معنونه به تحمل يك سال حبس تعزيري و متهم رديف دوم {ابراهيم جعفرزاده} را با لحاظ بند 2 ماده 3 قانون وصول برخي از در آمدهاي دولت و مصرف آن در موارد معين به تحمل پنج ماه حبس تعزيري محكوم مي نمايد ...»

عباس لساني در اعتراضيه اي كه نسبت به اين حكم در تاريخ 1384/7/11 در خصوص اتهامات مطروحه بيان مي كند در مورد اتهام به شركت در تبليغ عليه نظام ج.ا.ا عنايت به مجموع اوراق و محتويات پرونده ، گزارش معاونت اطلاعات هنگ مرزي كليبر مي نويسد : «همانطور كه مي دانيد سالهاست اتهام فوق الذكر علي رغم فقد مصاديق مادي (عملي) و معنوي(نيت) آن در حركت ملي آذربايجان ، تا كنون دست آويز احكام سياسي صادره براي اكثر فعالين مدافع حقوق مدني ملت آذربايجان بوده است . هر چند كه در هر فرصتي اعلام نموده ايم كه حركت ما ماهيتا نه با حاكميت نظام موجود بلكه با شوونيزم جاهل و جاعل آريائي - فارسي رودرو است كه متاسفانه در برخي از مراكز نظام لانه كرده است . اين گفته نه يك موضع گيري ظاهري و يا تاكتيكي بلكه جزئي از استراتژيهاي حركت ملي آذربايجان است و طبعا گفته بدان معنا نيست كه صد در صد سيستم موجود مورد تاييد ما مي باشد .

چگونه مي شود سيستمي را مورد تاييد صد در صدي قرار داد در حالي كه نه تنها از اجراي برخي از اساسي ترين قوانين خود سرباز مي زند و از شنيدن آن وحشت دارد بلكه خواستاران اجراي اصول آن را با بهانه هاي مختلف تحت تعقيب قرار مي دهد . گواه اين مدعا صدور احكام صادره از طرف دادگاه هاي مختلف ، بخصوص دادگاه كليبر مي باشد كه در اين اواخر حكم هاي فله اي بر عليه فعالين حركت ملي آذربايجان صادر نموده است .

با لحاظ تجربيات كه سير تاريخ بشر و اصول تقريبي حاكم بر علم جامعه شناسي ، اصل به اثبات رسيده اي وجود دارد و آن اينكه دول مسلط بر هر جامعه به صورت نسبي حاملان بار فرهنگي - عقيدتي همان جوامع مي باشد . يعني اگر امروز سيستم حاكم موضع گيري هاي شوونيستي در قبال ملل غير فارس از خود نشان مي دهد نتيجه اعمال سياست آسميلاسيون و آپارتايد فرهنگي ، اقتصادي و سياسي هشتاد سال گذشته در اين سرزمين است كه امروزه بصورت مكانيزمي خودكار و درون سيستمي ظهور و عمل مي كند .

بلاشك تا وقتي كه از يك طرف ، ملت در اقليت فارس ، به دليل امتيازات اعطايي و زاييده تبعيض ،‌خود  را برتر(حاكم)و از طرف ديگر ملل در اكثريت غير فارس به جهت محروميت هاي اعمالي حاكمان ، منزلت خود را فروتر(محكوم) بدانند ، مسئله غير قابل تحمل موجود ، لاينحل تر و بارزتر از گذشته خواهد شد و به خاطر مداومت دوران چرخهاي كارخانه «جهل» و «جعل» شوونيسم و «وهم» و «وهن» فاشيسم ، تلقي مصنوع و مذموم «امتيازات، حقِ منِ فارس و محروميتها ،‌حق تويِ غير فارس !» بصورت سلسله اي از اباطيل ادامه خواهد يافت. وي با توجه به مفاد حكم ماجراي بازداشت خود و نحوي حضورش در قلعه بابك را تشريح ميكند . لساني ميگويد 28 ساعت پس از بازداشت در داگستري كليبر بازجوئي شدم .

«بعد از ربوده شدن و حبس در سلول و افتخار حضور و همراهي با حدود 100 نفر از فرزندان پاك و غيور آذربايجان و گذراندن 28 ساعت با آن عزيزان ، در داگستري كليبر در اتاق بازپرسي مورد بازجويي قرار گرفتم . جالب آن بود كه بازپرس جوان به جاي تفهيم اتهام ،‌از من سوال نمود كه به چه علت بازداشت شده ام من كه به سختي توانسته بوده ام جلوي خنده ام را بگيرم ،‌گفتم : اين شمائيد كه بايد جواب اين سوال را بدهيد يعني بايد قبل از هر سوالي به متهم تفهيم اتهام نماييد . متاسفانه يا خوشبختانه علي رغم اصرار اينجانب بر اين مهم ،‌ايشان نتوانستند اتهام مطابق قانون براي اينجانب دست و پا كنند و از من خواستند تا چند دقيقه اي در بيرون از اتاق منتظر باشم !«البته اين نه تقصير ايشان ، بلكه قصور آناني بود كه پرونده اي ساختگي و بي اساس را به بازپرس جوان و بي تجربه اي محول نموده بودند !» بعد از آنكه بازپرس جوان دوباره مرا به اتاق بازپرسي دعوت كرد ظاهرا توانسته بودند اتهامي هرچند مضحك براي من دست و پا كنند ؛ به اين ترتيب : «طبق گزارش مراجع امنيتي انتظامي شما عنصري نا مطلوب و حضورتان در قلعه بابك موجب تحريك و تشويش اذهان عمومي مي باشد .» عباس لساني در پايان اعتراضيه خود به مورد اتهام «شيوه تقرير دفاع به زبان تركي در جلسه دادگاه توسط متهم رديف اول»مي پردازد كه جملاتش به وضوح وضعيت موجود و نحوه برخورد حكومتيون با زبان و فرهنگ تركي و همچنين افكار خودش را بيان مي كند . يكي از روشهايي كه در بررسي و صدور حكم در دادگاه ها براي فعالين حركت ملي آذربايجان در گذشته بصورت سيستماتيك اعمال مي شد ، تبليغ اتهاماتي نامربوط و غير كارشناسانه براي بايكوت ماهيت مطالبات ملت آذربايجان بود . خوشبختانه اين "دادنامه" كه بدون شك "اعترافنامه"اي بزرگ و به تبع آن موفقيتي بزرگتر براي حركت ملي آذربايجان محسوب مي شود تلالوي شعاع نوري از حقايق و وقايع تحريف ناپذير حركت مقدس آذربايجان از سياه چاله هاي بي عدالتي است .

اين شعشعه ظريف اما نافذ ،‌ كليت انگها و برچسب هاي ناجوانمردانه اي را كه  بر فرزندان پاك آذربايجان تحميل مي شد را كنار خواهد زد و بر جهانيان ثابت خواهد نمود كه در ايران ملتي را كه به جرم تورك بودن ،‌توركي صحبت كردن و توركي نوشتن تحت انواعي از مظالم اعم از شكنجه ، زندان ، تبعيد ، تحقير و دهها به روش غير انساني ديگر قرار داده اند تا به حيات معنوي و فيزيكي آن خاتمه دهند .

مجرمانه تلقي نمودن و به تبع آن صدور حكم حبس بخاطر تكلم و تاليف به زبان ملي و مادري يك تورك آذربايجاني ، بدون شك ضربه اي بيدارگر براي هر وجدان غفلت زده اي از اجتماع عدالت جوي بشري خواهد بود و نيز تبديل به سندي غير قابل انكار و اغماض براي مجامع مدافع حقوق بشر خواهد شد . شايد بتوان صدور اين حكم محير العقول را در رديف مجموعه اي از احكام نادر صادره در طول تاريخ دانست كه در تناقض كامل با مشيت الهي خلق انسان است . در جلسه دادگاه كليبر جواب اولين سوال قاضي صادر كننده حكم ،‌آقاي نعمتي كه خود را «تورك آستارا» معرفي كرده بود را بصورت كتبي و به زبان شيرين مادريم تورك آذربايجاني كه زبان مادري قاضي و متهم بود را نوشته ،‌ با كمي  تعجب متوجه شدم كه به يكباره رنگ و رخسار قاضي سرخ بود و رفته-رفته به كبودي گراييد . با مشاهده آن صحنه حيرت انگيز تصور نمودم كه ايشان بخاطر ناتواني در خواندن زبان مادري خو د از فرط خجالت به اين حالت دچار شدند ،‌ اما زماني كه قاضي سكوت خود را شكست ،‌ دريافتم كه اقدام كاملا طبيعي من وي را دست خوش تغيير اعصاب كرده است و ايشان نه از خجالت بلكه از شدت عصبانيت دچار چنين حالت غير طبيعي شده اند !

ايشان با سخنان و حركاتي كه دور از شان يك قاضي بود ، مكررا با لحن بسيار خشن به نوشته هاي توركي من اعتراض كردند .

حال يك سوال بسيار اساسي مطرح  است كه چه مي شود قاضي نعمتي را ؟ ! چه بر او رفته است كه با ديدن مكتوبي از زبان مادري خود چنين بي تابي ميكند ؟ به كدامين علت او همانند اكثريت به قريب به اتفاق اهالي تورك آستارا كه تعشق و تفاخر به مدنيت توركي و آذربايجاني بر هم سبقت مي گيرند نيست ؟ ! دليل اجتناب او  از زبان ملي -مادري خود چيست ؟ !

اگر چه بي شك بر قاضي نعمتي بعنوان يك تورك ايراد و انتقادي شديد وارد است ، اما ما مواجهه بسيار منفي ايشان با زبان مادري خويش را عملي مجرمانه تلقي نمي كنيم ،‌ زيرا از نظر ما او يك قرباني است به مانند هزاران قرباني ديگر شوونيسم فارس ؛ آنان قرباني صياداني هستند كه صيد هاي خود را نه بر زير ساطور سلاخي كه بر تخت بردگي فكري بند مي زنند تا مگر بتوانند ملتي را به دست معدود فرزندان مسخ شده خود اسير و تحقير و شكنجه كنند و اين شيوه سيد ،‌مكانيزم مزورانه اي است براي نابودي ملتي با تمدن كهن تر از تاريخ !

طبعا اين مسخ شدگان فريب خورده خودي ، به رغم قلت تعداد ،‌ كارايي و شدت عمل بس خطرناكتري از خود شوونيسم فريبكار فارس دارند ،‌چراكه مطابق نصايح حكيمانه پدران جهان ديده ما ؛ "بالتانين ساپي اؤزوموزدندير".

انتظار ما از قربانيان سياست اليناسيون و آسميلاسيون شوونيستهاي آريايي اين است كه تا دير نشده به آغوش ملت خويش برگردند و اجازه ندهند دانسته يا نا دانسته ابزار سركوب و چپاول سرمايه هاي مادري و معنوي ملت خويش قرار گيرند .

چرا كه صحيح آن است اينان به قول سيد الشهدا (ع) دست كم آزاد مرد باشند .

در خاتمه چنانچه در لوايح ارسالي در زندان كليبر عنوان نموده ام از دادگاه تجديد نظر انتظار مي رود ،‌ به مصداق آيه شريفه «فاعتبرو يا اولوالابصار» باشد كه عبرت گرفته و قلم عدالت را از عدل عدول ندهند چرا كه در غير اينصورت به دست خود تيشه مصلحتي خواهند يافت كه نه موجب تقويت اساس ملك ، بلكه سبب تزلزل اركان مملكت خواهد شد .

عباس لساني جلسه دادگاه و دفاعيه ها و اعتراضيه هاي خود را به محلي براي تبيين دقيقتر نظرات و ديدگاه هاي فعالين اجتماعي تورك تاكيد و به درستي ، قانوني و لازم بودن اعمال و سخنان خود مي كند و بدين ترتيب نه تنها عموم را متوجه مسئله تورك در ايران مي كند بلكه مهمتر اينكه فرصتي براي تعميق جنبه پراتيك و عمل گرايانه حركت تورك ها فراهم مي آورد . پس از احكام صادره بر عليه لساني حمايت چشمگير و بنيادي در شهرهاي مختلف تورك نشين در قالبهاي مختلف توسط جريانات مختلف شكل گرفت . كه سراغ از تاثير نحوه مواجهه او با تضييقات و تاييد اين نحوه مواجهه در ميان عموم فعالين داشت . زماني كه تير ماه 1384 از زندان اهر آزاد شد از تمامي استان هاي تورك نشين شمالغرب كساني به نمايندگي به استقبال او شتافتند و همگي بصورت سمبليك به قلعه بابك صعود كردند . ماموران وقتي متوجه اينكار شدند كه جماعت در قلعه بودند زماني هم كه در مسير بازگشت در شهر كليبر ميني بوس حامل اردبيلي ها توسط نيروهاي انتظامي متوقف شد اجتماع انبوهي از مردم كليبر در اطراف ميني بوس و حمايت ايشان از مهمانان شهرشان ماموران را از كرده خويش پشيمان كرد . آنها به سرعت مدارك راننده ميني بوس را پس دادند و از ايشان خواستند شهر را ترك كنند .

اما به راستي در آينده چه كساني بايد كليبر را ترك كنند ؟ در گورستان شهر كليبر كمتر سنگ قبري است كه به زبان فارسي نوشته شده باشد . هنوز موسيقي و شعر در كل محال قره داغ با توركي تنفس مي كند و شمار دقيق آشیق هايش هر سال نياز به احصاء دوباره دارد . اين يعني اينكه غم و شادي و ظريفترين احساسات مردم هنوز در قالب زبان مادري خودشان بيان مي شود در حالي كه به پيام آوران فارسي جزء محيطي امنيتي چيزي اضافه نياورده اند . در منطقه اي كه كم آبي بي معناست و ييلاقاتش در كم آب ترين دوره ها سرسبز است هزاران نفر مجبور به مهاجرت به تهران هستند و در تمامي شهرستان هاي كليبر و اهر به ندرت يك طرح كشاورزي ، صنعتي يا عمراني را مي توان مشاهده كرد . مانند صدها سال پيش مردم هنوز به مدد زمين و دام زندگي مي گذرانند . در برخورد با ماموراني كه جلوي صعود مردم به قلعه بابك را مي گيرند اگر يكيشان از دست سوال و جواب فرار نكند هيچ جوابي براي توجيه اقدامشان ندارد . اما مهمانان شهر صدها نكته جديد در مورد وضعيت اقتصادي ، اجتماعي ، فرهنگي و گاه سياسي تورك ها دارند كه شهروندان دعوت به نگاه از زاويه جديدي به مشكلاتشان مي كنند .

به راستي چه كساني بايد كليبر را ترك كنند ؟

اوروج بيگدلي - آبان 84

Share/Save/Bookmark
 
آدرسهای ما - Follow us

YouTube

 -----

Facebook

----- 

Twitter