English            Latin   

برای دریافت مطالب جدید به این آدرس www.azoh.net  مراجعه فرمایید

Yeni Adresimiz www.azoh.net

New Address www.azoh.net 

گفتنی است این سایت آرشیو مطالب منتشر شده از اسفند 89 تا دی 92 و همچنین از مهر 94 تا شهریور 95 را شامل می شود
 

سخن تازه از نوروز ــ اسماعیل سالاریان

نوروز یا روزاول بهار توسط اقوام و ملل مختلف آسيا و ديگر مناطق درسراسرجهان به عنوان یک عید باستانی که ریشه درتاریخ دور و دراز آنها دارد، گرامی داشته می شود.

این عید علاوه ایران و کشورهای ترکیه، ترکمنستان، آذربایجان، قزاقستان، قرقیزستان و ازبکستان و نیزجمهوریهای خود مختار و جوامع سایرملیتهای منطقه نیزگرامی داشته می شود.

نوروز، با پیشنهاداین کشورها در روز چهارم اسفند 1388شمسی در سازمان ملل به عنوان "روزبین المللی نوروز" به ثبت رسید و مجمع عمومی سازمان ملل نیز قطعنامه روزبین المللی نوروز را در زیرچارچوب ماده ۴۹ با عنوان "فرهنگ صلح" مورد تصویب قرارداد.

نوروز جشني بسيار قديمي ترازحضور پارسيان درايران است :

خيلي از ملل و اقوام هستند كه بسياري از آئينهايي خوب و مردمي را كه در ميان بسياري ازكشورها و ملل منطقه مرسوم است متعلق به خود دانسته و از اينكه چنين مراسمي گستردگي فوق العاده اي يافته است، احساس غرور مي كنند. هم چنين است دانشمندان ، شعرا و آثار باستاني كه امروزه در دنيا مشهور است؛ مثلا بناي فوق العاده مشهور و اعجاب انگيز " تاج محل " در هندوستان، كه سالانه ميليونها توريست را از نقاط مختلف جهان به سوي خود مي كشد حد اقل سه مدعي پرپا قرص  دارد : هندي ها ، تركها و فارسها.

ازاينكه اين بناي مشهور درقرون گذشته در هندوستان  ساخته شده و در داخل يكي از شهرهاي اين كشور است، هندي ها آنرا متعلق به خود مي دانند ؛ تركها هم از اينكه اين بناي شور انگيز به دستور و خواست و سليقه پادشاه ترك و به احترام همسرش در اراضي و منطقه اي از امپراتوري  پادشاهان ترك بنا گرديده، آنرا متعلق به خود و از افتخارات خود مي شمارند، و فارسها نيز از اينكه در ساختن اين بنا معماران ايراني نيز شركت داشته اند، آنرا ازآن خود مي پندارند .

در مورد آمدن بهار و مراسم جشنهاي شروع سال نو نيز هستند كساني كه پيدايش آئينهاي نوروزي را كه در ميان ملل مختلف آسيا و ديگر مناطق به مناسبت گذر از سرماي زمستان و رسيدن هواي لطيف بهاري و شكوفه دادن درختان و بارور شدن اكثر موجودات، گرامي داشته مي شود به ايرانيان، بخصوص به پارسيان نسبت مي دهند! درحاليكه اين آيين نشأت گرفته از باورهاي توده مردم، سده هاست كه با شور و شوق خاص از سوي مردم خاور دور، خاور نزديك، بين النهرين و ديگر جاها گرامي داشته ميشود.

آيينهاي نوروزي درميان اقوام و فرهنگهاي گوناگون مجموعه اي از آيينهاي مشترك و يا مشابه، ازديرينه روزگاران در ميان مردم ساكن درفلات ايران و سر زمينهاي همسايه دور و نزديك آن رايج بوده است و گراميداشت اين آيينها به دوراني بر مي گردد كه هنوز اقوامي كه امروزه از آنها به نام آريايي نام مي برند و گروهي ازآنها پارسيان ناميده مي شوند ازاستپهاي جنوب سيبري به مناطق فارس نشين ايران امروزي مهاجرت نكرده بودند !

بایرام (عید) باستانی ترکان است:

ازکنده کاری های انجام شده روی تپه و جام حسنلو واقع در7 کیلومتری سولدوز نشانه هایی ازمراسم بایرام (عید) ترکان کشف و رویت شده است که نشان می دهد، بایرام میراث ترکان ازگذشته های دور و ازتمدن هایی مانند ماتناها و اوراتورها بجای مانده است. این فرهنگ و رسوم متعالی با گذرزمان دربین دیگر مردمان و ملتها نیز رایج گشته است. به گواهی تاریخ عید نو روز از3000 سال قبل حتی پیش از زرتشت درمیان ترکان رایج بوده است. درمیان منابع فارسی ازجمله ابوریحان بیرونی و دیگر منابع تاریخی آمده است که جمشید پادشاه فارسهابا آیین بایرام ترکان آشنا شده و دستور برگذاری آنرا در میان فارسها می دهد.

"عید" یک لغت عربی است:

درزبان فارسی معادلی برای کلمه " بایرام "وجود ندارد و کلمه "عید" یک لغت عربی است که فارسها بکار می برند. حتی لغت" جشن " نیز کلمه ای ترکی است و درفرهنگ ترکی سنگکلاخ به آن اشاره شده است.

نوروزهمان اوغوز ترکان است:

دراساطیر فارسی نوروز از زمان سفر جمشید شاه به منطقه ی ترکی آذربایجان به وجود آمده و دراین سفر جمشید شاه مراسمی را که به نام اوغوز (نوروز) که درمیان طایفه ی اوغوز معروف و مرسوم بوده می بیند و آنرا می پسندد و چون این مراسم درحین تجدید سال (یئنی ایل) اتّفاق می افتاده ضمن معرفی آن به قوم خویش آنرا نوروز می نامد تا شروع سال جدید را نشان دهد.

نوروزي در دربار پادشاهان باستان نیز مرسوم بوده است:

گرچه برخي، اجراي مراسم نوروزي در دربار پادشاهان هخامنشي و ساساني را دليل بر منسوبيت اين جشن به پارسيان مي دانند ولي نوروز بسيار كهن تر از زمان حاكميت پادشاهان هخامنشي و ساساني درايران است! اجراي مراسم نوروزي در دربار پادشاهان هخامنشي و ساساني بيشتر از ويژگي عموميت و فراگيري اين جشن در ميان همه طبقات اجتمايي اقوام و ملل تحت حاكميت پادشاهان پارس در آن دوران حكايت دارد .

نوروز در ميان ملل باستان نیزمرسوم بوده است:

نظير جشن نوروز، درميان بابليهاي ساكن بين النهرين جشني بوده است موسوم به "زاگموگ" كه درسالهاي حدود 230 پيش از ميلاد، در فصل اعتدال ربيعي، در يازده روز از اول ماه نيسان بر گزار مي شده است. اين جشن به ياد و احترام " مردوك " بت بزرگ بابليان در معبد " آزگيلا " واقع در شهر بابل برپا مي شده است.

نوروز در ميان فنيقيهاي حوزه درياي مديترانه، درميان يونان باستان، در آسياي صغير، مندائيان (سامي زبانان عراق)، جزيرة العرب، مصر و آسياي ميانه گرامي داشته مي شد.

جغرافیای نوروز:

مراسم جشن نوروز در كتاب مشهور  "سينوهه پزشك مخصوص فرعون " در سفر سينوهه و خدمتكار  وي "كاپتا" به كشورهاي امروزي خاورميانه نيز ديده مي شود.

امروزه اين جشن علاوه برايران دربين مردم افغانستان، جمهوريهاي آسياي ميانه، جمهوري آذربايجان و تركيه نيز بر گزارميگردد.

ترکان به نوروز "یئنی گون" می گفتند :

درگذشته های دورترکان به نوروز "یئنی گون" می گفتند و این موضوع آشکارا در دیوان لغات الترک کاشغری که بیش از 1000 سال پیش نوشته شده است می توان مشاهده کرد.

"بايرام " و " تزه ايل " مشهورترين و متداولترين نام  براي " نوروز "است:

امروزه نوروز درميان مردم آذربايجان ایران با نامهاي "تزه ايل بايرامي" ، "بايرام" ، "يئنگي ايل"، " یئنی گون" با مراسم خاص جشن گرفته ميشود. اصولا مردم آذربايجان و خراسان و ديگر مناطق ترک زبان ازنام "نوروز" براي مراسم سال نو استفاده نمي كنند . "بايرام " و "تزه ايل " مشهورترين و متداولترين نام  براي " نوروز " در ميان ترکان ایران است.

جشن مهرگان نیز بسيار قديمي ترازحضور پارسيان درايران است :

علاوه برجشن نوروز، جشن ديگري نيزكه به "مهرگان" مشهور است و درگذشته هاي دور و در پاييز برگزار مي شده است باز از طرف عده ايي به  پارسيان نسبت داده ميشود درحالي كه اين جشن نيز مبدا و منشأ بسيار قديمي تر از بر گزاري اين جشن توسط  پارسيان در ايران دارد. چنانچه "منوچهري دامغاني" شاعر معروف نيمه اول قرن پنجم هجري در مسمطي مي گويد :

شاد باشيد كه جشن مهرگان آمد

بانگ و آواي دراي كاروان آمد

كاروان مهرگان از "خزران " آمد

يا ز اقصاي  بلاد "چينيان" آمد

نه از اين آمد ، بل نه از ان آمد

كه ز فردوس برين وز آسمان آمد....

دراين شعر "منوچهري" جشن مهرگان را برآمده از ميان "تركان خزر" و يا از "بلاد چين" دانسته و درآخر مي گويد شايد اين جشن از بهشت برين آمده باشد!

آيين نوروز و حتي مهرگان جشني به مراتب باستاني تر ازحضور پارسيان درايران بوده و مربوط به همه اقوام ساكن در آسياي دور، آسياي ميانه ، آسياي نزديك و حتي آفريقا بوده است كه پارسيان نيز بعد از مهاجرت به ايران آنرا از بوميان ايران فرا گرفته گرامي داشتند!

سخن تازه ازنوروز گفتن دشوار است :

سخن تازه ازنوروز گفتن دشوار است. نوروز یک جشن ملی است، جشن ملی را همه می شناسند که چیست. نوروز هر ساله برپا می شود و هر ساله از آن سخن می رود. بسیار گفته اند و بسیار شنیده اید پس به تکرار نیازی نیست؟ چرا هست. مگر نوروز را خود مکرر نمی کنید؟ پس سخن از نوروز را نیز مکرر بشنوید. درعلم و ادب تکرار ملال آور است و بیهوده. «عقل» تکرار را نمی پسندد. اما «احساس» تکرار را دوست دارد، طبیعت تکرار را دوست دارد، جامعه به تکرار نیازمند است و طبیعت را از تکرار ساخته اند. جامعه با تکرار نیرومند می شود، احساس با تکرار جان می گیرد و نوروز داستان زیبایی است که در آن طبیعت، احساس، و جامعه هر سه دست اندرکارند.

نوروز جشن جهانی است

نوروز که قرن های دراز است بر همه جشن های جهان فخر می فروشد، از آن رو هست که این قرارداد مصنوعی اجتماعی و یا بک جشن تحمیلی سیاسی نیست. جشن جهان است و روز شادمانی زمین و آسمان و آفتاب و جشن شکفتن ها و شور زادن ها و سرشار از هیجان هر «آغاز».

نوروز باجشن های دیگر تفاوت دارد:

جشن های دیگران غالباً انسان را از کارگاه ها، مزرعه ها، دشت و صحرا، کوچه و بازار، باغها و کشتزارها، در میان اتاق ها و زیر سقف ها و پشت درهای بسته جمع می کند. کافه ها، کاباره ها، زیر زمین ها، سالن ها، خانه ها ... در فضایی گرم از نفت، روشن از چراغ، لرزان از دود، زیبا از رنگ و آراسته از گل های کاغذی، مقوایی، مومی، بوی کندر و عطر و ... اما نوروز دست مردم را می گیرد و از زیر سقف ها و درهای بسته فضاهای خفه لای دیوارهای بلند و نزدیک شهرها و خانه ها، به دامن آزاد و بیکرانه طبیعت می کشاند. گرم از بهار، روشن از آفتاب، لرزان از هیجان آفرینش و آفریدن، زیبا از هنرمندی باد و باران، آراسته با شکوفه، جوانه، سبزه و معطر از بوی باران، بوی پونه، بوی خاک، شاخه های شسته، باران خورده، پاک ...

نوروز تجدید خاطره بزرگی است:

خاطره خویشاوندی انسان با طبیعت. هر سال آن فرزند فراموشکار که، سرگرم کارهای مصنوعی و ساخته های پیچیده خود، مادر خویش را از یاد می برد، با یادآوری وسوسه آمیز نوروز به دامن وی باز می گردد و با او، این بازگشت و تجدید دیدار را جشن می گیرد. فرزند در دامن مادر، خود را باز می یابد و مادر، در کنار فرزند و چهره اش از شادی می شکفد، اشک شوق می بارد، فریادهای شادی می کشد، جوان می شود، حیات دوباره می گیرد. با دیدار یوسفش بینا و بیدار می شود.

نوروز، روز آشتی است:

تمدن مصنوعی ما هر چه پیچیده تر و سنگین تر می گردد، نیاز به بازگشت و باز شناخت طبیعت را در انسان حیاتی تر می کند و بدین گونه است که نوروز بر خلاف سنت ها که پیر می شوند فرسوده و گاه بیهوده، رو به توانایی می رود و در هر حال آینده ای جوان تر و درخشان تر دارد، چه نوروز راه سومی است که جنگ دیرینه ای را که از روزگار لائوتسه و کنفوسیوس تا زمان روسو و ولتر درگیر است به آشتی می کشاند.

نوروز نیاز ضروری جامعه است:

نوروز تنها فرصتی برای آسایش، تفریح و خوشگذرانی نیست، نیاز ضروری جامعه، خوراک حیاتی یک ملت نیز هست. دنیایی که بر تغییر، تحول، گسیختن، زایل شدن، در هم ریختن و از دست رفتن بنا شده است، جایی که در آن آنچه ثابت است و همواره لایتغیر و همیشه پایدار، تنها تغییر است و ناپایداری، چه چیز می تواند ملتی را، جامعه ای را، در برابر ارابه بی رحم زمان – که بر همه چیز می گذرد و له می کند و می رود هر پایه ای را می شکند و هر شیرازه ای را می گسلد – از زوال مصون دارد؟

جشن نوروز یکی ازاستوارترین و زیباترین سنت هاست:

هیچ ملتی با یک نسل و دو نسل شکل نمی گیرد. ملت، مجموعه پیوسته نسل های متوالی بسیار است، اما زمان این تیع بیرحم، پیوند نسل ها را قطع می کند، میان ما و گذشتگانمان، آنها که روح جامعه ما و ملت ما را ساخته اند، دره هولناک تاریخ حفر شده است قرن های تهی ما را از آنان جدا ساخته اند : تنها سنت ها هستند که پنهان از چشم جلاد زمان، ما را از این دره هولناک گذر می دهند و با گذشتگانمان و با گذشته هایمان آشنا می سازند. در چهره مقدس این سنت هاست که ما حضور آنان را در زمان خویش، کنارخویش و در «خود خویش» احساس می کنیم حضور خود را در میان آنان می بینیم و جشن نوروز یکی از استوارترین و زیباترین سنت هاست.

نوروز را ملت ما هر ساله در این سرزمین بر پا می داشته است:

درآن هنگام که مراسم نوروز را به پا می داریم، گویی خود را در همه نوروزهایی که هر ساله در این سرزمین برپا می کرده اند، حاضر می یابیم و در این حال صحنه های تاریک و روشن و صفحات سیاه و سفید تاریخ ملت کهن ما در برابر دیدگانمان ورق می خورد، رژه می رود. ایمان به اینکه نوروز را ملت ما هر ساله در این سرزمین بر پا می داشته است، این اندیشه های پر هیجان را در مغزمان بیدار می کند که: آری هر ساله حتی همان سالی که اسکندر چهره این خاک را به خون ملت ما رنگین کرده بود، درکنار شعله های مهیبی که از تخت جمشید زبانه می کشید همانجا همان وقت، مردم مصیبت زده ما نوروز را جدی تر و با ایمان سرخ رنگ، خیمه بر افراشته بودند و مهلب خراسان را پیاپی قتل عام می کرد، در آرامش غمگین شهرهای مجروح و در کنار آتشکده های سرد و خاموش نوروز را گرم و پر شور جشن می گرفتند.

نوروزدرهمه سالها هیچوقت عیاشی و «بی خودی» نبوده است:

تاریخ از مردی در سیستان خبر می دهد که در آن هنگام که عرب سراسر این سرزمین را در زیر شمشیر خلیفه جاهلی آرام کرده بود از قتل عام شهرها و ویرانی خانه ها و آوارگی سپاهیان می گفت و مردم را می گریاند و سپس چنگ خویش را بر می گرفت و می گفت: " اباتیمار : اندکی شادی باید " نوروز در این سال ها و در همه سال های همانندش شادی یی این چنین بوده است عیاشی و «بی خودی» نبوده است. اعلام ماندن و ادامه داشتن و بودن این ملت بوده و نشانه پیوند با گذشته ای که زمان و حوادث ویران کننده زمان همواره در گسستن آن می کوشیده است.

نوروز همه وقت عزیز بوده است:

نوروز همه وقت عزیز بوده است؛ در چشم مغان در چشم موبدان، در چشم مسلمانان و در چشم شیعیان مسلمان. همه نوروز را عزیز شمرده اند و با زبان خویش از آن سخن گفته اند. حتی فیلسوفان و دانشمندان که گفته اند "نوروز روز نخستین آفرینش است که اورمزد دست به خلقت جهان زد و شش روز در این کار بود و ششمین روز، خلقت جهان پایان گرفت و از این روست که نخستین روز فروردین را اهورمزد نام داده اند و ششمین روز را مقدس شمرده اند.

نوروز نخستین روز آفرینش است:

چه افسانه زیبایی زیباتر از واقعیت راستی مگر هر کسی احساس نمی کند که نخستین روز بهار، گویی نخستین روز آفرینش است. اگر روزی خدا جهان را آغاز کرده است. مسلماً آن روز، این نوروز بوده است. مسلماً بهار نخستین فصل و فروردین نخستین ماه و نوروز نخستین روز آفرینش است. هرگز خدا جهان را و طبیعت را با پاییز یا زمستان یا تابستان آغاز نکرده است. مسلماً اولین روز بهار، سبزه ها روییدن آغاز کرده اند و رودها رفتن و شکوفه ها سر زدن و جوانه ها شکفتن، یعنی نوروز.

بی شک، روح در این فصل زاده است و عشق در این روز سر زده است و نخستین بار، آفتاب در نخستین روز طلوع کرده است و زمان با وی آغاز شده است.

اسلام نوروز را جلال بیشتر داد:

اسلام که همه رنگ های قومیت را زدود و سنت ها را دگرگون کرد، نوروز را جلال بیشتر داد، شیرازه بست و آن را با پشتوانه ای استوار از خطر زوال در دوران مسلمانی ایرانیان، مصون داشت. انتخاب علی به خلاف و نیز انتخاب علی به وصایت، در غدیر خم هر دو در این هنگام بوده است و چه تصادف شگفتی آن همه خلوص و ایمان و عشقی که ایرانیان در اسلام به علی و حکومت علی داشتند پشتوانه نوروز شد.

نوروز پیونددهنده سنتهای ملی و مذهبی است :

نوروز که با جان ملیت زنده بود، روح مذهب نیز گرفت: سنت ملی و نژادی، با ایمان مذهبی و عشق نیرومند تازه ای که در دل های مردم این سرزمین بر پا شده بود پیوند خورد و محکم گشت، مقدس شد و در دوران صفویه، رسماً یک شعار شیعی گردید، مملو از اخلاص و ایمان و همراه با دعاها و اوراد ویژه خویش، آنچنان که یک سال نوروز و عاشورا در یک روز افتاد و پادشاه صفوی آن روز را عاشورا گرفت و روز بعد را نوروز. نوروز- این پیری که غبار قرن های بسیار بر چهره اش نشسته است- در طول تاریخ کهن خویش، روزگاری در کنار مغان، اوراد مهر پرستان را خطاب به خویش می شنیده است پس از آن در کنار آتشکده های زردشتی، سرود مقدس موبدان و زمزمه اوستا و سروش اهورامزدا را به گوشش می خوانده اند. از آن پس با آیات قرآن و زبان الله از او تجلیل می کرده اند و اکنون علاوه بر آن با نماز و دعای تشیع و عشق به حقیقت علی و حکومت علی او را جان می بخشند و در همه این چهره های گوناگونش این پیر روزگار آلود، که در همه قرن ها و با همه نسل ها و همه اجداد ما، از اکنون تا روزگار افسانه ای جمشید باستانی، زیسته است و با همه مان بوده است ، رسالت بزرگ خویش را همه وقت با قدرت و عشق و وفاداری و صمیمیت انجام داده است و آن، زدودن رنگ پژمردگی و اندوه از سیمای این ملت نومید و مجروح است و در آمیختن روح مردم این سرزمین بلاخیز با روح شاد و جانبخش طبیعت و عظیم تر از همه پیوند دادن نسل های متوالی این قوم که بر سر چهار راه حوادث تاریخ نشسته و همواره تیغ جلادان و غارتگران و سازندگان کله منارها بند بندش را از هم می گسسته است و نیز پیمان یگانگی بستن میان همه دل های خویشاوندی که دیوار عبوس و بیگانه دوران ها در میانه شان حایل می گشته و دره عمیق فراموشی میانشان جدایی می افکنده است.

نوروز، روز پیمان و وفاداری است:

ما دراین لحظه دراین نخستین لحظات آغاز آفرینش؛ نخستین روز خلقت، روز اورمزد، آتش اهورایی نوروز را باز بر می افروزیم و درعمق وجدان خویش، به پایمردی خیال، از صحراهای سیاه و مرگ زده قرون تهی می گذریم و در همه نوروزهایی که در زیر آسمان پاک و آفتاب روشن سرزمین ما بر پا می شده است با همه زنان و مردانی که خون آنان در رگ هایمان می دود و روح آنان در دل هایمان می زند، شرکت می کنیم و بدین گونه، بودن خویش، را به عنوان یک ملت در تند باد ریشه برانداز زمان ها و آشوب گسیختن ها و دگرگون شدن ها خلود می بخشیم و در هجوم این قرن دشمن کامی که ما را با خود بیگانه ساخته و خالی از خوی، برده رام و طعمه زدوده از شخصیت، این غرب و شرق و ارتجاع غارتگر کرده است، دراین میعاد گاهی که همه نسل های تاریخ و اساطیر ملت ما حضور دارند با آنان پیمان وفا می بندیم امانت عشق را از آنان به ودیعه می گیریم که «هرگز نمیریم» و «دوام راستین» خویش را به نام ملتی که در این صحرای عظیم بشری ریشه، در عمق فرهنگی سرشار از غنی و قداست و جلال دارد و بر پایه «اصالت» خویش در رهگذر تاریخ ایستاده است «بر صحیفه عالم» ثبت کنیم .

نوروزبرهمه شما عزیزان مبارک باد.

درنگارش این پست از پایگاه اطلاع رسانی دکترشریعتی و نوروزجشنی بسیارقدیمی ترازحضورپارسیان درایران (ح . راشدی ) و پست یئدی سین (هفت سین ترکی) در وبلاگ اسماعیل سالاریان استفاده شده است.

Share/Save/Bookmark
 
آدرسهای ما - Follow us

YouTube

 -----

Facebook

----- 

Twitter