دشمن دشمن من دوست من است داستانی بیش نیست- آذ تورک
این نوشته خطاب به کسانی نوشته شده است که علت سکوت آذربایجان نسبت به جنبش سبز را درک نکرده اند و برای یافتن علت تلاش نکرده بلکه طبق روال همیشگی شان اقدام به لجن پراکنی نموده و فاصله شان را با آذربایجان و آذربایجانی بیشتر و بیشتر می کنند.
خوانندگان محترم حتماً در چند روز گذشته در وبلاگهای منتسب به جنبش سبز نوشته ای را مشاهده کرده اند که به علت همراهی نکردن ملت آذربایجان با سبزها، هر آنچه در توان داشته در حق آذربایجانی ها توهین و ناسزا نثار داشته اند. در این نوشته قصد نداریم آن ناچیزها و امثال آن را تبلیغ نموده و نامی از آنها ببریم ولی به نوشته های یکی از آنها پاسخی خواهیم نوشت.
نوشته است: «... آیا معنایش این است که دیگر انسان هم نیستید؟» آری، انسانیت شما را هم در خرداد 85 دیدیم!؟ در آن روزها کجا بودید وقتی فرزندان غیور آذربایجان به پا خاستند و در برابر حکومت فاسد جمهوری اسلامی قد علم نمودند و به عملکرد نادرست حکومت به شدت اعتراض نمودند. ننگ بر شما باد که در آن روز در لانه های خود جسته و به یاری برادران خود نیامدید. ننگ بر شما باد که آن روز به جای یاری به برادرانتان، آنها را مورد سرزنش و نکوهش قرار دادید. ننگ بر شما باد که برادری را پاس نداشتید و امروز با بی حیایی تمام باز روی به برادرتان آورده اید. ننگ بر شما باد که با جملاتی مثل نمونه بالا در پی تجدید برادری هستید آیا جهالت در شما تا آن حد پیش رفته که با فحش و ناسزا در پی ایجاد دوستی و برادری هستید!؟ ننگ بر شما باد.
نوشته است : «... شماها به عنوان یک “انسان” نباید با همنوعان خود که در خیابانهای تهران جان خود را فدای آزادی و دموکراسی میکنند همدردی کنید؟ ننگ بر شما . ابامای آمریکایی از شما انسانتر است ، اتحادیه اروپا از شما انسانتر است ، عربهای مصر و تونس از شما انسانترند. ...» آخر یکی نیست به این نادان بگوید بدبخت فلک زده با این گونه ادبیات نمی توان یکی را به طرف خود کشید. بیچاره تو امروز باید ادبیات خواهش و تمنا را یاد بگیری. که آن را هم گذشت زمان به شما یاد خواهد داد. نگران نباش تو هم نحوه سخن گفتن یاد خواهی گرفت. تو هم می دانی تا آذربایجان به پا نخیزد شما مرکزنشینان عرضه انجام هیچ کاری را نخواهید داشت و به این خاطر هم در پی تحریک آذربایجانی ها هستید ولی نخواهید توانست.
دیگر گذشت روزگار شما و امثال شما. آن جمله آخر نقل قولی از شما نشان دهنده عمق نژادپرستی و فاشیسم شما است حال با این اوصاف خجالت نکشیده در ادامه افاضات تان می گویید: «واقعا نژادپرستی و فاشیسم نژادی چه بلایی سر انسان می آورد که اورا نسبت به درد و رنج همنوعان خود بی حس میکند.» شما که این حس را بهتر از هر بنی بشری باید بدانید شما که سالیان سال است در نژادپرستی غرق شده و حقوق برادرانتان را پایمال می کنید شما که کیستی و هویت برادرانتان را انکار نموده و برای آنها جعلیاتی دست و پا نموده و تمام هم و غم خود را صرف نابودی هویت برادرانتان می کنید بهتر از هر کسی نژادپرستی را می شناسید و می توان گفت نژادپرستی با خون شما عجین گشته و جزئی از وجود شما شده است شما دیگر چرا از آن ناله و فغان می کنید.
نوشته است: «خوب شد که ستارخانها و باقرخانها رفتند و شما پان ترکها را ندیدند.» ما نیز امیدواریم که دیگر ستارخان ها و باقرخان هایی از خطه ما برنخیزند که با ساده لوحی تمام نیرو و پتانسیل ملت آذربایجان را به نفع شما فرصت طلبان و نمک نشناس ها به هدر دهند. ستارخان و باقرخان هایی که منافع ملت خود را درک نکنند و به آسیاب دشمن آب بریزند نبودنشان از بودنشان بهتر است.
نوشته است : «بدون وجود شما الان آذربایجان مانند صد سال گذشته در صف جلوی انقلاب ایران برای آزادی و دموکراسی قرار گرفته بود.» این جمله به خوبی بیان کننده بیداری و آگاهی ملت آذربایجان است که دیگر بازیچه دست دیگران نیست و به خوبی این را می رساند که روشن فکران آذربایجانی در ایفای وظایف خود به بهترین وجه ممکن توانسته اند موفق شوند و توانسته اند هدایت و راهبری ملت خود را خود بر دست بگیرند و نگذارند دیگران آنها را راهبری نمایند. کلمه شما در نوشته های آنها اشاره به روشن فکران و تحصیل کرده های آگاه ما آذربایجانی ها دارد. حال می بینید که سبزها و فاشیسم حکومتی چگونه یک صدا بر علیه آذربایجان و آذربایجانی و علی الخصوص قشر روشن فکر آن اقدام نموده و می تازند.
نوشته است : « من مطمئنم که دیر یا زود هموطنان ترک زبان ما برای حمایت از قیام سایر هموطنان خود به پا خواهند خاست و ننگ شما پان ترکها را از دامان خود خواهند شست. » من نیز این اطمینان را به شما می دهم که چنین اشتباهی رخ نخواهد داد. (این بنده خدا در نهایت غرور و تکبر ادبیات خواهش و تمنا را با ادبیات امید و اطمینان خلط نموده است. ایشان امید و اطمینان را کنار نهاده و بایستی از آذربایجان و آذربایجانی خواهش نماید که آنها را یاری رسانند.) شما که هنوز تورک بودن آذربایجانی ها را قبول نکرده و باز با کلمات دوپهلویی مثل «ترک زبان» آنها را خطاب قرار می دهید چگونه و با چه رویی از آنها چنین امید و اطمینانی دارید!؟ ننگ بر شما باد که علی رغم تلاشهای سالهای متمادی ما در یاددهی «تورک کیست» به شما، باز آن مفهوم را یاد نگرفته و در جهالت باقی ماندید. ننگ بر شما باد.
نوشته است : «آن روز که تبریز وارد میدان شود جمهوری اسلامی باید غزل خداحافظی را بخواند.» بگذارید جمله ایشان را اصلاح کنم. صبر تبریز (منظور آذربایجان و آذربایجانی است) اندازه ای دارد اگر تبریز وارد میدان شود حکومت فاشیستی غزل خداحافظی را خواهند خواند حال چه دار و دسته امروزی باشد خواه دار و دسته موسوی و موسوی ها.
راستی در این میان ذکر این مطلب خالی از لطف نیست این موسوی و کاسه لیسانی مثل او 6 دوره قدرت اجرایی کشور را در دست داشته اند. در این 24 سال چه گلی بر سر ایران و ایرانی زده اند که باز همان موسوی آزمون پس داده می خواهد زمام امور را بر دست گیرد؟
شرم آور است که فردی از درون جمهوری اسلامی برخیزد و ندای آزادی و آزادی خواهی سر دهد. شرم آورتر آنکه برخی ساده لوح از همه جا بی خبر وی را باور داشته باشند و از آن هم شرم آورتر وجود کسانی است که به دنبال موسوی و خاتمی و کروبی راه افتاده و فکر می کنند با اینها می توان به آزادی و دموکراسی رسید. ننگ بر شما باد.
نویسنده مطالب ملوّن فوق در نوشته ی دیگری خواسته است تا کمی متعادل تر از خود دفاع نماید و نوشته قبلی خود را نوعی سوء تفاهم جلوه نماید. در این نوشته جدید ابتدا به قیام 85 آذربایجان تاخته و آن را به کل ساخته و پرداخته الهام علی اف دانسته و سپس می گوید: «... ملت فارس با وجود زندانی بودن در همان زندان تا آنجا که یک زندانی میتواند از یک زندانی دیگر در سلولی دیگر حمایت کند از قیام آنان حمایت کرد ولی مگر یک زندانی چه کار میتواند بکند؟» یعنی منظورش این است که ما در حد توان از قیام شما (با اینکه می دانستیم قیام کار بیگانگان است) حمایت کردیم. حرف مفت که حساب و کتاب ندارد. این بنده خدا در سایه اینترنت و خدماتی که می توان از آن دریافت نمود نمونه هایی از حمایت آن روزشان را از قیام مردم آذربایجان ارائه دهد تا حرفهایش قابل قبول تر شود. کدام حزب، نهاد، ان.جی.او و یا جریانی در آن روز از ملت آذربایجان دفاع نمود!؟ همه می دانیم که چنین دفاع و حمایتی نبوده و باز نیست و اکنون این فلک زده با توسل به دروغ می خواهد به اهداف و امیال خود دست یابد. ننگ بر شما باد. ننگ بر دروغ و دروغگویی. لااقل به همان کتیبه ها و نوشته های داستانی تان احترام گذارده و از دروغ بپرهیزید. ننگ بر شما باد.
نوشته است : «فاشیسم و نژاد پرستی به هر صورت و رنگی بد و محکوم است جه فاشیسم آلمان نازی باشد که دم از نژاد آریا و برتری نژاد آریا میزد یا فاشیسم صربستان یا فاشیسم ترکی که ترکها را از همه ملتهای دیگر بالاتر میداند و منجر به قتل عام یک و نیم ملیون ارمنی بیگناه میشود.» البته در ادامه گفته هایش از نژادپرستی و فاشیسم موجود در ساختار حکومتی ایران و اندیشه های خویش نامی نمی برد و آن را مذمت نمی نماید بلکه فاشیسم را در دیگر کشورها نکوهش می نماید انگار نه انگار که فاشیسم به بدترین وجه ممکن در 90 سال اخیر در کشورمان ریشه دوانده و رفته رفته جزئی از باورهای مردم گشته و منتقدان و نکوهندگان آن به انواع مختلف تکفیر شده و طرد می گردند. این نژادپرستی تا بدانجا پیش رفته که کتاب شعری را آورده و هم پای کتاب آسمانی ملت قرار داده اند و شاید هم بالاتر از آن. این فاشیسم آنچنان عصیان نموده که با کمال تعجب پیامبری را که دنیا بر عرب بودن ایشان تاکید دارد و خود ایشان نیز بر عرب بودن خویش اقرار نموده است را عرب ندانسته و فارس می داند. (رجوع شود به نوشته های شخصی به نام فاروق صفی زاده) حال این فاشیسم و جنون نیست چه است؟ آیا می دانید چند نمونه از این گونه تحریفات در تاریخ و ادبیات ایران رخ داده و هنوز رخ می دهد!؟ آیا می دانید بیش از نود درصد از تاریخی که مدعی آن هستید متعلق به شما نیست بلکه آن را به انواع مختلف غصب نموده اید حال اینها را در راستای نژادپرستی و فاشیسم نکرده اید!؟ پس از برای چه نموده اید!؟ آیا شما صلاحیت آن را دارید که نسبت به فاشیسم سخن بگویید!؟
در میانه بحث جنبش سبز و آذربایجان به یک باره از قتل و عام یک و نیم میلیونی ارامنه به دست ترکها سخن می گویید که این هم از عمق دشمنی شما با ترکها خبر می دهد. یا تاریخ نخوانده اید و نمی دانید و یا خود را به جهالت زده اید. بنده قصد دفاع از ترکهای عثمانی را ندارم که وارثانشان به اندازه کافی قدرت دفاع از خود را دارند ولی از شما که خود را ایرانی می دانید می پرسم آیا خبر دارید همان ارامنه ای که شما سنگ آنها را به سینه می زنید با خروج از خاک عثمانی و ورود به ایران (آذربایجان) دست به چه جنایت هایی زدند؟ آیا با کلمه جیلو و جیلولوق روبرو گشته اید گمان نکنم تاریخ کشورتان برای شما ارزشی داشته باشد و نمی دانید که تاریخ شامل همه ادوار و زمانها می گردد نه فقط کورش و داریوش. آیا می دانید ارامنه عثمانی بعد از ورود به ایران با همکاری آسوری های ایرانی در شهرهای اورمیه ، سلماس و خوی و ... دست به چه کشتارهایی زدند؟ آیا تا به امروز حتی برای یک بار هم که شده آن وقایع را نیز نکوهش نموده اید!؟ ننگ بر شما باد که ارامنه به اصطلاح کشته شده کشوری دیگر (عثمانی) از برادران مسلمان ایرانی کشته شده در کشور خود (ایران) برایتان ارزشمندتر هستند. برادری تان تا بدین حد است!؟ ننگ بر شما باد.
نویسنده باز در مطلب بعدی خود متعادل تر گشته و یک گام دیگر به ادبیات خواهش و تمنا نزدیک گشته است. برای نمایش این سیر در نوشته های او، نوشته ایشان را درج می نمایم: «دوستان ترک آذربایجانی، مردم ایران به خیابانها ریخته اند تا مانند مصر و تونس سرنوشت رژیم خونریز را یکسره کنند. برادران ترک شما در تهران و سایر شهرها همدوش سایر برادران خود به خیابانها آمده اند. ما همه منتظر شما هستیم. تنها آن زمان که آذربایجان قهرمان به رهبری تبریز به پا خیزد دیکتاتور سقوط خواهد کرد. پس از سرنگونی دیکتاتور برادران ترک نیز به فدرالیسم دلخواه خود خواهند رسید زیرا در ایران آزاد و آباد و دموکرات آینده تصمیم با رفراندوم و صندوق رای است نه با رای و عقیده دیکتاتور. برادران ترک به ما بپیوندید. دیگر بار از تبریز ندای ستارخان و باقرخان را سر دهید. همه ایرانیان، همه ملیتهای ایران، منتظر قیام شما هستند تا دست در دست هم دیکتاتور را ساقط سازیم. مطمئن باشید پس از سرنگونی دیکتاتور خواستهای بر حق شما و سایر ملیتهای ایران در یک دموکراسی آزاد برآورده خواهد شد.» این نوشته این را می رساند که جنبش سبز و یا لااقل قشری از آن توانسته درک کند و یا بر زبان بیاورد که در ایران ملیت های مختلف زندگی می کند و ملیت های مختلف خواسته هایی دارند. ولی باز از خواسته های آنان دفاع و حمایت نمی کند و رسیدن به آنها را به زمانی نامعلوم حواله می کند. و باز بر پایه ادبیات نژادپرستانه حکومت اسلامی از عبارت های چندپهلو و مکثرالتفسیر استفاده می کند از برآورده شدن خواستهای برحق سخن می گوید و مسلماً حق یا ناحق بودن خواستها را چه کسی مشخص خواهد نمود معلوم نیست! همان گونه که جمهوری اسلامی نیز با قرار دادن اصولی مانند 15 و 19 در قانون اساسی و عمل ننمودن به آنها ثابت نموده است سخن گفتن با اقدام نمودن بسیار متفاوت است.
جنبش سبز و عقلای آن اگر همراهی و همیاری ملت آذربایجان را بخواهد می بایستی تمام و کمال خواستهای آذربایجان را قبول نماید و در راستای آنها اقدامات چشم گیری را در به نمایش بگذارد. برای مثال در یکی از تظاهرات و اعتراضات آتی جنبش سبز در تهران، تظاهرات کنندگان از حقوق ملیت های ایران دفاع نمایند و خواستار تحصیل ملیت های ایران با زبان مادری شان در مدارس کشور شوند آن موقع شاید بتوان با طرفداران جنبش سبز همکاری نمود ولی در غیر این صورت همکاری با دشمن بر علیه دشمن دیگر به نفع آذربایجان و آذربایجانی نخواهد بود. (دشمن دشمن من دوست من است داستانی بیش نیست) باز تاکید می کنم در برهه ای که قرار گرفته ایم این آذربایجان و آذربایجانی است که شرط و شروط همکاری با جنبش سبز را تعیین خواهد نمود نه سبزها. سبزها می توانند روی پیشنهاد ما فکر نمایند ولی بدانند این حداقل کاری است که می توانند در راستای جلب آذربایجان و آذربایجانی به خود نمایند.
گلجک بیزیمدیر
«آینده از آن ماست»
آذ تورک – گونئی آذربایجان
بایرام آیی نین ایکینجی گونو – 1389
http://az-turk.blogspot.com