"می توانی جانم را بستانی، زبانم را نه" (به بهانه دوم اسفند روز جهانی زبان مادری) - ماحموددالغا

زبان و یا نحوه گفتار هر کس بیانگر هویت اوست، کسی نمی تواند دم از هویت طلبی بزند که در داخل زبان دیگران حل شده باشد. زبان هر ملت و قومی برای آن هم تاریخ است و هم مدنیت، به کلامی دیگر زبان هر ملت یعنی آن ملت.اگر 100 سال پیش جهت از بین بردن ملتی زورمداران توپ و تفنگ تجهیز می کردند سرزمین اش را اشغال می کردند و جهت تصاحب مال و اموال و پیشینه ملتی سربازهای جنگ جو ورزیده پرورش می دادند  امروزه این ترفند منسوخ شده و در جوامع بین المللی خریدار ندارد. البته تنها دلیل از بین رفتن این ترفند آگاهی ملل دیگر از ستم زورمداران نیست بلکه این ستمگران مشاهده کردند که با از بین بردن جسم ملت ها باز هم نمی توانند آنهارا به تسلیم و فرمان بری از خود در آورند. حتی بارها در تاریخ دیده شده که بعد از مدتی ملت سرنگون شده از لحاظ فرهنگی و مدنیت به مــرور بر ملت حـــاکم مسلط شده و آنها را از لحاظ آداب و معـاشرت تحت سیطره خــود در می آورند. البته این خصوصیات زمانی رخ می دهد که فرهنگ مغلوب غنی تر از فرهنگ غالب از لحاظ نظامی بوده باشد.

در طول تاریخ یکی از مللی که بارها مورد هجوم و کشتار قرار گرفته ،ملت تورک است.این ملت بارها از سمت روس ها، ارمنی ها ، و حکومت های قلدر مثل رضا خان کشتار شده اند اما هیچ وقت هیچکدام از این ددمنشان نتوانسته است ملت تورک را نابود سازد، ملت تورک در تاریخ بشری یکی از ملت های است که دارای قدیمی ترین تمدن و فرهنگ بشری می باشد. همین امر نیز باعث شده که آن حکومت ها که ابزار قدرت را در دست دارند سعی کنند در جهت تضیف و متلاشی ساختند ملت تورک از هیچ ترفندی کم نگذارند.

همانطور که اشاره شد امروزه ترفند کشتار با تجهیزات نظامی تا حدودی منسوخ شده است(البته جاش برسد استفاده می کنند)، بعد از انقلاب کمونیستی در شوروی و اسارت بسیاری از کشورها و مناطق توسط این ابرقدرت نظامی که در سر یک امپراتوری بزرگ را می پروراند، با به قدرت رسیدن استالین آداب و سنن دیرینه ملل دیگر را در تضاد با خواسته و آرمانهای خود دید و در جهت اضمحلال این فرهنگ و ادغام آنها در تفکر شووینستی خود اقدامات و ایده های جدید را تراشیدن. یکی از ایده های این تفکر شووینسی بی هویت ساختن ملل تحت سیطره و زور خود بود. استالین و تئوریسین های وی آن بخش از آزربایجان را که جدا کرده بودند برای اینکه از دیگر اقوام و ملت های تورک آنها را جدا سازند در صدد بر آمدن نام و ریشه ی آنها را از دیگر برادران خود جدا سازند، این ترفند در نهایت برای استالین و تئوریسین های وی دو منفعت داشت. اول اینکه ملت های این مناطق دیگر باور می کردند که هویت و مدنیت این زورمداران از آنها قدیمی تر و ریشه دار هستند و دوم اینکه فرهنگ این ملل مغلوب نمی توانست تاثیری در فرهنگ ملت غالب داشته باشد. از جهتی دیگر نیز فرد بی هویت به راحتی غلامی و نوکری دیگران را قبول می کند و فرمانبر بی غل و غش می شود و در داخل آنها حل می گردد.

البته در ادامه خواهیم دید که استالین و تئوریسین های وی حداقل در مورد مردم آزربایجان راه را به بیراه رفتند. ترفند این ناخلفان به مزاق شووینست های ایران نیز خوش آمد. یک سری افراد بی سواد دور هم جمع شده خواستند آن تز ناپخته را در مورد آزربایجان شمالی نیز اجرا کنند. به هر دری زدند به در بسته خوردند تا اینکه از میان خود تورکان فردی را که در جیره خواری و خوش خدمتی به خود پیدا کرده و نام آشنا یافتند دستور دادند از جانب وی به اصطلاح تحقیق صورت گیرد و اعلام شود که زبان آزربایجان شمالی تورکی نیست بلکه "آذری" است.این فرد نیز در زمان مستی و خماری اقدام به این کار خیانت منش کرد و زمانی که به خود آمد دید چکار کرده شروع به ندامت نمود اما افسوس کار از کار گذشته بود. این ترفند تا حدودی کارساز شد و باعث گردید که یک سری کم ادراک به این باور ایمان بیاورند و شروع کنند به تبلیغ کردن. این کار سبب می شد:

1-       تاریخ و پیشنه آزربایجان به کلیت محو شود و یک تاریخ ساختگی که بیشتر از یکی، دو سده از تاریخ پیدایش آن نمی گذرد به ملت تورک در بسته های رنگین به عنوان سوغات آنهم از نوع صدقه سرداده شود.

2-       نامیدن "آذری" تورکان سبب می شد کاملاً هویت ملت تورک از بین برود، دیرینه اش از بین برود، تاریخ بیش از 7000 ساله اش به یغما برود، داشته هایش فراموش شود ملت بی هویت گردد تا راحت به غل و زنجیر در آید.

بنابر قوانین فیزیک و شیمی و غیره هر چیز می تواند از بین برود و یا به شکل دیگر در آید منظور از این هر چیز ، چیزهای هست که به نوعی مسایل فیزیکی در پیدایش آنها نقش داشته باشد. مثلاً یک قطعه سنگ در اثر گذشت زمان به دلیل برخورد باد و باران و شرایط جوی دیگر تبدیل به سنگ ریزه می شود، اما آیا زبان یک ملت یا کلاً "زبان" نیز این خصوصیات را دارد؟. مسلماً خیر .

 چرا که بعضی چیزها هستند که ذاتی اند هیچ گونه شرایط جوی و محیطی نمی تواند در از بین بردن آنها نقش داشته باشد. با بستن پر پرندگان و یا در قفس انداختن آنها نمی توان انتظار داشت پرنده پرواز را فراموش کند شاید کمی در نوع عمل کرد پرواز بتوان تاخیر ایجاد کرد.

"زبان" از بافت های ریز خون بدن مادران تشکیل شده و تا زمانی که این خون در رگ فرزندان است آن "زبان" نیز هست. کودک حتی قبل از تولد در شکم مادر به زبان مادر با مادر گفتگو می کند این پدیده را کسی به وی آموزش نداده است، کلاس های درس برایش گذاشته نشده است، حال چگونه می توان این قدرت لایزالی را از بین برد؟ شرایط محیطی هر چقدر هم که نا همگون باشد فقط می تواند در گسترش آن زبان کمی تاخیر ایجاد کند. نمونه بارزش حکومت شووینستی بیش از 70 ساله شوروی را می توان نام برد. 70 سال اختناق، 70 سال آدم کشی، 70 سال دیکته کردن زبان روسی به ملت آزربایجان، اما نتیجه چه شد به محض استقلال یافتن، این ملت به زبان، یعنی به زبان تار پود تنیده شده در شکم مادران، یعنی به زبان دلنشین تورکی  شروع به نگارش، تکلم کردند و نه تنها زبان 70 ساله روس نتوانسته بود زبان تورکی را تضیف کند بلکه زبان تورکی مثل آتشفشان  تمام نیروی خود را جمع کرده بود تا در لحظه مورد انتظار فوران کند.این یکی از بارزترین حصوصیات گرگان خاکستری است، گرگ خاکستری در اسارت هرگز زندگی نمی کند، یا نابود می شود یا خود را رها می سازد.یک تورک چه شمالی باشد چه جنوبی، چه تورکمنی باشد، چه تورکیه ای نه زنجیر اسارت می سازند و نه در زنجیر اسارت زندگی می کنند.

نمونه دیگر نقش و محو نشدنی زبان مادری در شرایط بد جسمانی که برای انسان رخ می دهد و یا ایجاد می شود ناخودآگاه به زبان آورده شده و هویدا می شود. حتی فرد آسیمیله شده باشد. گویند مادران در هر محیط و شرایط و تحت هر گونه آموزش، پرورش یافته باشند و حتی زبان مادری خود را به طور صد در صد فراموش کرده باشند در زمان زایمان جهت بیان آن درد جانکاه فقط به زبان مادری خود فریاد می کشند. این نتیجه نقش آن خون است که در رگها وی جاری است. این نقش را ققط می توان با بریدن رگهایمان از تن مان جدا کرد البته در آن زمان نیز مشکلات شووینست چند برابر می شود زیرا ما تورکان اعتقاد داریم "زبان" و "خاک" هیچ کدام قابله معامله نیستند و این دو مقوله خط قرمز ما هستند. وقتی که خاک و زبان در کنار هم می آیند نشانگر این است که خاک نیز زاینده و تولید کننده است وقتی خونی از تورکان به هر وجب از این خاک زاینده ریخته شود صدها هزاران زن و مردی به دنیا خواهند آمد که با قدرت آتشفشان های تپنده فریاد خواهند زد "هارای – هارای من تورکم".

این مثال ها برای این بود که کمی شووینست به هوش باشد اینقدر به ساز نابودی تورکان نکوبد، تورکان را هیچ خون ریزی نتوانست از بین ببرد، نه قتل عام روس ها، نه جنایت خوفناک ارمنی ها نه کتاب سوزی پهلوی ها و نه تحریف تاریخ توسط کسروی و افشارها. هر چقدر خون تورکان بیشتر ریخته شود به یقین درخت تنومند "زبان تورکی" ریشه دار تر  و برگ و بارتر جلوه گری خواهد کرد.

Share/Save/Bookmark