اهمیت ریپورترها در تاریخنگاری معاصر ایران- عبدالله شهبازی

اردشیر ریپورتر مأمور نامدار اطلاعاتی بریتانیا است که طی چهار دهه (1893- 1933 م.)، سه سال پیش از قتل ناصرالدین‌شاه قاجار تا اواسط سلطنت رضا شاه پهلوی، نقشی مهم در تاریخ معاصر ایران ایفا نمود. این دوران مقارن است با انقلاب مشروطیت و حوادث پس از آن که به خلع قاجاریه و استقرار سلطنت پهلوی انجامید.

نخستین بار در جلد دوّم ظهور و سقوط سلطنت پهلوی (1369) سِر اردشیر و پسرش سِر شاپور ریپورتر را، که وارث سیاسی و اطلاعاتی پدر به‌شمار می‌رود، و جایگاه تاریخی ناشناخته ایشان را معرفی کردم و پس از آن تلاش برای شناخت ژرف‌تر و مستندتر پدر و پسر را ادامه دادم. در سال 1381 تک‌نگاری مستقلی با عنوان «سِر شاپور ریپورتر و کودتای 28 مرداد 1332» منتشر نمودم، [1] ولی درباره اردشیر تاکنون تک‌نگاری جدید مبتنی بر یافته‌های نو، فراتر از آن‌چه قریب به دو دهه پیش در ظهور و سقوط سلطنت پهلوی منتشر شد، عرضه نکرده‌ام. از آنجا که نگرانم در کوران حوادث پرشتاب سیاسی روز این تحقیقات برای همیشه مدفون شود، زندگینامه جدیدی از اردشیر ریپورتر منتشر می‌کنم. این زندگینامه تفصیلی نیست و به اختصار، ولی مستند، سخن گفته‌‎ام. رساله حاضر، با افزودن تفصیل و جزئیات وقایع و اسناد و تصاویر، بعدها، اگر عمر و توانی بود، به صورت کتاب منتشر خواهد شد.

در مورد ریپورتر پسر نیز، آن‌چه در رساله «سِر شاپور ریپورتر و کودتای 28 مرداد 1332» منتشر شده، تمامی یافته‌های من نیست. در رساله فوق زندگی شاپور پس از کودتای 28 مرداد 1332 مورد بررسی قرار نگرفته است.

نگارش زندگینامه سِر شاپور ریپورتر در سال‌های 1332- 1357، وظیفه‌ای که قطعاً باید انجام دهم، از چهار منظر حائز اهمیت ویژه است:

نخست، به دلیل جایگاه منحصربه‌فرد شاپور ریپورتر در معاملات خارجی ایران با بریتانیا و ایالات متحده آمریکا و سایر کشورهای اروپای غربی، به‌ویژه معاملات عظیم نفت و تجهیزات نظامی.

دوّم، پیوند شاپور با جرج کندی یانگ،[2] قائم‌مقام سرویس اطلاعاتی بریتانیا در زمان کودتای 28 مرداد 1332 و فرمانده این عملیات و مسئول بعدی شبکه‌های مخفی پیمان ناتو، همان که در ایتالیا به «گلادیو» و در ترکیه به «ارگنه‌کن» شهرت یافته، و نقش این کانون در حوادث ایران و بریتانیا، به‌ویژه در ماجرای معروف به «ویلسون پلات» Wilson Plot، یعنی توطئه علیه هارولد ویلسون، رهبر حزب کارگر و نخست‌وزیر بریتانیا، که به استعفای ویلسون (مارس 1976) انجامید.

سوّم، عملکرد شاپور در این سال‌ها به پیوند ژرف‌تر و دوستی شخصی محمدرضا شاه پهلوی با گردانندگان متنفذ کانون‌های صهیونیستی و شبکه‌های سرّی و سرویس‌های اطلاعاتی غرب، به‌ویژه لرد ویکتور روچیلد و سِر دیک گلداسمیت وایت، انجامید. لرد ویکتور روچیلد (1910- 1990) را، علاوه بر جایگاه او در خاندان نامدار روچیلد، که به عنوان رهبران یهودیان جهان شناخته می‌شوند، و نقش او در مجتمع‌های عظیم فراملیتی متعلق به روچیلدها و شرکا، به عنوان یکی از مرموزترین و مؤثرترین چهره‌های اطلاعاتی جهان غرب در سال‌های پس از جنگ جهانی دوّم می‌شناسند. او کسی است که متن نطق سرّی خروشچف در کنگره بیستم حزب کمونیست اتحاد شوروی (1956) را از طریق عوامل یهودی خود در این کنگره به دست آورد و در اختیار آژانس مرکزی اطلاعات آمریکا (سیا) قرار داد. انتشار این سند به بحران و انشعاب بزرگ در جهان کمونیسم انجامید. سِر دیک وایت (1906- 1993)، رئیس سرویس امنیت داخلی بریتانیا MI5 در سالهای  1953 - 1956 و اینتلیجنس سرویس بریتانیا MI6 در سالهای 1956- 1968 را «برجسته‌ترین افسر ضداطلاعاتی بریتانیا در دوران پس از جنگ جهانی دوّم» می‌دانند.

پیوند عمیق محمدرضا شاه با کانونی که سلف «نومحافظه‌کاران» کنونی به‌شمار می‌رود، در زمان تقاون سه دولت ریچارد نیکسون، رئیس‌جمهور آمریکا (1969-1974) از حزب جمهوری‌خواه، ادوارد هیث، نخست‌وزیر بریتانیا (1970-1974) از حزب محافظه‌کار، و ژرژ پمپیدو، مدیر عامل پیشین بانک روچیلد پاریس و رئیس‌جمهور فرانسه (1969-1974) از حزب گلیست، قدرتی فوق عادی به شاه بخشید و دیکتاتوری او را به اوج رسانید. تصویر شاه متفرعن و مغرور، که در حافظه تاریخی نسل کنونی ایرانیان ثبت شده، به این دوران تعلق دارد. تداوم این پیوند، به‌ویژه به دلیل ماجرای جنجالی توطئه کانون‌های فوق علیه دولت ویلسون در بریتانیا و حمایت آشکار سیاسی و مالی از جرالد فورد، نامزد حزب جمهوری‌خواه و رقیب جیمز (جیمی) کارتر، ناکامی بزرگی را برای شاه به ارمغان آورد. جیمز کالاهان، نخست‌وزیر بعدی بریتانیا از حزب کارگر، و جیمی کارتر، رئیس‌جمهور ایالات متحده آمریکا از حزب دمکرات، هر چند به سان اسلاف خویش سیاست‌های استراتژیک دولت‌های متبوع را در قبال حکومت پهلوی، به عنوان ژاندارم غرب در منطقه خاورمیانه، پی می‌گرفتند ولی شخصاً از شاه دل خوشی نداشتند. این امر سبب شد که با اوج‌گیری انقلاب اسلامی ایران در سال 1357، رهبران سه قدرت بزرگ غرب آن حمایتی را که شاه توقع داشت از او دریغ کنند. اگر چنین نبود، انقلاب دیرتر، خونین‌تر و با ستیزی دشوارتر به پیروزی می‌رسید.

چهارمین و مهم‌ترین عامل که شناخت زندگی سِر شاپور ریپورتر در سال‌های 1332- 1357 را اهمیت می‌بخشد، تداوم عملکردهای او پس از انقلاب اسلامی ایران است.

این تکاپوها تنها به فعالیت‌های شخص وی، به عنوان مجرب‌ترین و کاردان‌ترین افسر اطلاعاتی غرب در امور ایران که نمی‌گذارند به حاشیه رود، محدود نیست؛ فعالیتی که در هاله‌ای غلیظ مستور شده، بلکه تداوم شبکه‌های وی در ایران را نیز شامل می‌شود:

شبکه‌های دلالی شاپور ریپورتر در معاملات خارجی ایران، به‌ویژه در معاملات نفت و گاز و تسلیحات، پس از انقلاب پا بر جا ماندند و همینان سفر هیئت بزرگ تجاری بریتانیا به ایران را، با کارگردانی کمپانی کلینورت بنسون، در تیر 1378 سامان دادند و بزرگ‌ترین قراردادهای نفت و گاز را با ایران منعقد نمودند. [3] در جای دیگر درباره کمپانی کلینورت بنسون سخن گفته‎ام؛ همان کمپانی که سِر رکس بنسون، عضو بلندپایه سرویس اطلاعاتی بریتانیا بنا نهاد و علاوه بر MI6 با مجتمع اوجیلوی و خاندان سلطنتی بریتانیا پیوند ژرف دارد و جرج کندی یانک، دوست شاپور ریپورتر و مسئول شبکه‌های سرّی پیمان ناتو، از گردانندگان آن بود. [4]

شبکه سازمان اطلاعاتی و خرابکاری پیمان ناتو، که سِر شاپور ریپورتر با نظارت جرج کندی یانگ طی سال‌های پس از کودتای 28 مرداد 1332 در ایران پدید آورد، نیز تا به امروز ناشناخته مانده است. امروزه نه تنها همتایان ایتالیایی و ترک این شبکه، با نام‌های «گلادیو» و «ارگنه‌کن»، در کوران افشاگری‌های جنجالی شناخته شده‌اند [5] بلکه در سایر کشورها نیز، از یونان (با نام Sheepskin) تا بلژیک (با نام Glaive) و سوئد (با نام Sveaborg)، شبکه‌هایی که جرج کندی یانگ و دستیارانش، از شاپور ریپورتر تا سیلویو برلوسکونی، بنیان نهادند ناشناس نمانده‌اند. تنها کشوری که در آن شبکه سرّی پیمان ناتو ناشناخته مانده، و قطعاً در سی ساله پس از انقلاب بر بنیاد مقتضیات جدید تجدید سازمان یافته و بازتولید نموده، ایران است.

قسمت دوّم

________________________________________

  1. عبدالله شهبازی، «سِر شاپور ریپورتر و کودتای 28 مرداد 1332»، فصلنامه تخصصی تاریخ معاصر ایران، سال ششم، شماره 23، پائیز 1381، صص 103-204.

http://www.shahbazi.org/pages/Reporter0.htm

  1. عبدالله شهبازی، «سیمای خانوادگی جرج کندی یانگ، طرّاح و فرمانده کودتای 28 مرداد  1332»، فصلنامه مطالعات تاریخی، سال اوّل، شماره اوّل، زمستان 1382، صص 0- 57.

http://www.shahbazi.org/pages/young1.htm

  1. وبلاگ عبدالله شهبازی، «مافیای نفت و گاز ایران چگونه شکل گرفت؟»، 31 مرداد 1384.

http://www.shahbazi.org/blog/Archive/8406.htm#«مافیای_نفت_و_گاز_ایران»_چگونه_شکل_گرفت؟

وبلاگ عبدالله شهبازی، «شاقولی به‌نام آقای حسینیان»، 24 اردیبهشت 1387.

http://www.shahbazi.org/Oligarchy/Hoseinian_Emami.htm

وبلاگ عبدالله شهبازی، «چراغی که به شمع بدل شد: در حاشیه آخرین سخنان حسینیان»، اوّل خرداد 1387.

http://www.shahbazi.org/blog/Archive/8702.htm#«چراغی»_که_به_شمع_بدل_شد_

  1. شهبازی، «سیمای خانوادگی جرج کندی یانگ»، همان مأخذ، صص 19-21.

http://www.shahbazi.org/pages/young1.htm#کمپانی_کلینورت_بنسون،_اینتلیجنس_سرویس_بریتانیا_و_ایران

  1. وبلاگ عبدالله شهبازی، «ارگنه‌کن، موساد و قتل‌های زنجیره‌ای در ایران»، 24 فروردین 1388؛ «ناتوی اطلاعاتی، ارگنه‌کن و ایران»، 7 اردیبهشت 1388.

http://www.shahbazi.org/blog/Archive/8802.htm

________________________________________

 : تاریخ آخرین ویرایش

 کلیه حقوق مندرجات این صفحه برای عبدالله شهبازی محفوظ است.

آدرس ایمیل: mailto: این نشانی پست الکترونیک دربرابر spambot ها و هرزنامه ها محافظت می شود. برای مشاهده آن شما نیازمند فعال بودن جاواسکریپت هستید ?subject=shahbazi.org'; document.write( '' ); document.write( addy_text79374 ); document.write( '<\/a>' ); //--> این نشانی پست الکترونیک دربرابر spambot ها و هرزنامه ها محافظت می شود. برای مشاهده آن شما نیازمند فعال بودن جاواسکریپت هستید

ااستفاده از مقالات با ذکر ماخذ مجاز است. چاپ مقالات به صورت کتاب ممنوع است.

 

Share/Save/Bookmark