پیشنهاد اتخاذ موضع هوشمندانه تر در قبال برخی نخبگان پان ایرانیست دشمن ملت تورک آزربایجان- اوجالان ساوالان

من در کتاب «ایران یا ارن» خودم به سیر تاریخی استعمار شدن ملت تورک آزربایجان را با نگاهی تحلیلی بررسی کرده بودم در مورد علل بیرون آمدن قدرت از چنک ملت تورک و افتادنش به دست پانفارسهای فراماسونر صلیبی ضد تورک ذاتی از علل زیر نام برده بودم:

توطئۀ انگلستان و روسیه و فرانسه و دنیای صلیبی غرب در آموزش و پرورش مانقورتهای فراماسون و به دنبال آن خیانت تاریخی مانقورتهای فراماسونر صلیبی به اصطلاح روشنفکر آزربایجان مثل فتحعلی آخوندزاده، عبدالرحیم تبریزی معروف به طالبوف) و زین العابدین مراغه ای (این سه شخص خطرناکترین و خائن ترین مانقورتهای ضد تورک بودند که به همراه میرزا آقاخان کرمانی که او هم به احتمال زیاد نخبه ای مانقورت است، گفتمان استعماری صلیبی ضد تورک «ایران پارس آریایی» را تئوریزیه و ایدئولوژیزه کردند و در پوشش براق و فریبندۀ اومانیسم و انسان دوستی، مشروطه خواهی، تمدن و فرهنگ خواهی، مجلس و قانون خواهی اژدهای زهردار نژادپرستی ایرانی را پیچیدند و همین نژادپرستی بسیار خطرناک فارس پرست ایرانی را با ضدیت ظاهری با دیسپوتیزیم و استبداد و در باطن و در اصل ضدیت با حاکمیت تورکان قاجار توجیه کردند و ترویج دادند به نظر رحیم جوادبیلی باید در بارۀ تبار این سه شخص بسیار مهم تحقیق کرد. به نظر ایشان شاید این سه مانقورت اعظم ماسون ارمنی یا کورد یا روس یا... بوده اند و به جلد تورکها درآمده بودند. هرچند که به نظر من «از ماست که بر ماست»)، مانقورتهای ضد تورک دیگر رضاقلی خان هدایت، شاهزاده جلال‌الدین میرزا قاجار (پسر فراماسونر فتحعلی شاه و نویسنده کتاب استعماری نامه خسروان) به همراه خیانت تاریخی مانقورتهای مهم دیگر چون میرزا آقا تبریزی، میرزا اسماعیل خان تبریزی (آصف الوزارة) و غیره که با مانقورت شدن و خیانت به ایل و تبار و اصل و نسبشان ایدئولوژی صلیبی ضد تورک انگلیس ساخته و روس پروردۀ سر تا پا و پا تا سر دروغ و جعلی آریایی ¬گرایی و ایران پارس آریایی را تئوریزه کردند و در ذهنهای انسانهای غافل تورک و غیرتورک جا انداختند و سبب اشتباه تاریخی دیگر متفکران و اندیشمندان آزربایجان و مجاهدان ملت تورک ستارخان و باقرخان در ضدیت با شاه تورک قاجار و تضعیف حاکمیت تورک قاجار تا براندازی اش شدند. در حالی که تبریز در دوران قاجار آبادترین و ثروتمندترین شهر خاورمیانه بود بعد از اشغال و استعمار آزربایجان توسط رضا پالانی عقده ای مأمور فرماسونری صلیبی انگلیس به یکی از فقیرترین و محتاج ترین شهرها بدل شد. این توطئۀ ماسونی صلیبی که از حدود 200 سال پیش و از زمان فتحعلی شاه قاجار و سر جان ملکم فراماسونر و مأمور رسمی کمپانی هندشرقی انگلیس و جنکهای بین آزربایجان مظلوم و روسیه شروع شده بود، به نظر عبدالله شهبازی در دهۀ 1870 م. یعنی حدود 146 سال پیش به بعد شدت گرفت. ر.ک.

http://azoh.info/index.php?option=com_content&view=article&id=31386:1395-04-01-16-57-00&catid=2:10&Itemid=18

گفتیم جنگهای بین آزربایجان و روسیه نه ایران و روسیه، چرا که تمامی ایرانیان، به جز تالشها، که جزو آزربایجان مظلوم بودند و هستند، ملت غیور تورک آزربایجان مظلوم را در مقابل روسیه تنها گذاشته بودند و نخبگان فارس و ارمنی و مازندانی و غیره همراه با عده ای از مانقورتهای ما با شوق و اشتیاق به لندن و پاریس و غیره می رفتند و به عضویت فراماسونری انگلیس و فرانسه و غیره درمی آمدند. ر.ک. به کتاب ارزشمند فراموشخانه و فراماسونری در ایران.

برای خواندن کتاب ایران و ارن من به این آدرس مراجعه شود:

http://azoh.info/index.php?option=com_jdownloads&Itemid=27&view=viewdownload&catid=2&cid=697

 نکتۀ مهم حاصل از مرور تحلیلی تاریخ تلخ ملت تورک آزربایجان

همین مانقورتهای خائن ملت تورک آزربایجان از 150 سال پیش با نوکر صلیبیهای فراموسونر ضد تورک شدن و خیانت بسیار بسیار بسیار بزرگ و تاریخی به آزربایجان ملت ما را به این روز سیاه انداخته اند؛ نخبگان سیاسی و دلاور اما غافل و فریب خوردۀ ما، امثال ستارخان و باقرخان و خیابانی و غیره را بیهوده و در جهت ضد منافع و مصالح مسلم ملی ملت تورک جهان و مخصوصا ملت تورک آزربایجان به کشتن داده اند و سبب نسل کشیهای گستردۀ انسانهای ملت تورک تقریبا در هر 50 سال یک بار به دست صلیبیها و نوکران پانفارس پان ایرانیست، پان کورد، پان ارمنی، پان روس جانی گشته اند، اما در این جا با کمال مسرت باید بگوییم که در دهه های اخیر تئوریسینها، ایدئولوگها و اندیشمندان «روشنگر» (و نه روشنفکر) تورک آزربایجان در رأسشان شهید پروفسور محمدتقی زهتابی، دکتر جواد هیئت، محمدعلی فرزانه و امثالهم گرفته تا نخبگان بسیار تیزهوش و آگاه و باتجربۀ نسل ما (نام نمی برم چون عددشان به دهها نفر می رسد و شاید اسمی را ناخواسته فراموش کنم که ظلم عظیمی است) با حرکتی مقدس بیدارگرانه ضد استعماری ضدظلم و تبعیض نژادی و مبتنی بر حقوق بشر و انسان دوستی و البته و صد البته با ماهیتی استقلال طلبانه و آزربایجان مدار گندهایی که روشنفکران مانقورت خائن و خبیث از 150 سال پیش بر ذهن و دل و احساس ملت تورک آزربایجان زده اند زدوده و پاک کرده اند و من نیز به عنوان عضو کوچکی از این تبار همین کار مقدس بیدارگری و تئوریزه کردن را می کنم. بنابراین این نوشته های امثال ما را کم ارزش و بیهوده نینگاریم. نازک نارنجی و راحت طلب و خلاصه خوان و کم ظرفیت نباشیم که چرا این متن طولانی است چون این گندها را با دهها و بلکه صدها کتاب و مقاله می شود پاک کرد و این کار ما «شهادت» است.  منتها موضوعی بس مهم در این میان هست: تئوریزه کردن یک اندیشه و گفتمان به همین سادگی و راحتی نیست بعد از وجدان اخلاقی و شهامت و صداقت، سواد و آگاهی تاریخی را با ذهن تحلیل گر و آنالیزکننده به اضافۀ توانایی پیداکردن ارتباطهای معنی دار بین اطلاعات، عناصر و داده ها را و رسیدن به نتیجه درخشان و تأثیرگذار و ماندنی می خواهد که تعداد این افراد در حرکت ملی هم اکنون به اندازۀ انگشتهای دو دست است و نه بیشتر. به نظر من ما باید در این راه مقدس (آماده کردن اذهان ملت تورک آزربایجان برای استقلال و ایجاد دولت ملی و رسیدن به سعادت جاودانی) باید و باید و باید از تمام پتانسیلها و قوه مایه هایمان به اضافۀ پتانسیلهای ارزشمند نخبگان ملل غیرفارس دیگر و حتی «برخی از پتانسیلهای ارزشمند نخبگان دشمنانمان و حریفانمان» بهترین و مغتنم ترین استفاده ها را بکنیم. برای مثال استفاده ای که ما از امثال ناصر پورپیرار و عبدالله شهبازی کرده و می کنیم. ر. ک.

http://azoh.info/index.php?option=com_content&view=article&id=31388:1395-04-01-17-00-12&catid=2:10&Itemid=18

 و اما در بارۀ استفاده از دشمنانمان من از کورش عرفانی نام می برم. نخبۀ پان ایرانیستی که خودم مواضع پان ایرانیستی نژادپرستانۀ کوردپرستانۀ ضد تورک و ضد تورکیه و ضد آزربایجانش را در مقاله ای به نقد کشیدم:

http://azoh.info/index.php?option=com_content&view=article&id=30822:1395-02-05-00-36-15&catid=2:10&Itemid=18

این جا باید نکاتی بس مهم در این باره بگویم. هدف من در مقاله ام این بود که مبادا امثال کورش عرفانی برای ملت تورک آزربایجان به الگو، رهبر و لیدر تبدیل شود چون با تمام زرنگی که او و تیمش دارند، نتوانسته اند چهرۀ پلید و خبیث ضد تورک و ضد تورکیه و ضد آزربایجان و کوردپرست خود را پنهان کنند. پس به قدرت رسیدن کورش عرفانی و حزب ایران آبادش پس از جمهوری شیطانی ایران هرگز و هرگز و هرگز به نفع ما ملت تورک نخواهدبود. چرا که کورش عرفانی، برخلاف آنچه زبانش می گوید، پان ایرانیست نژادپرست فارس پرست ضدتورک کوردپرستی است که به آرایۀ طرفداری از مجاهدین خلق، این ایدئولوگهای بسیار خطرناک ضد تورک ایرانچی فارس پرست مذهب فارس-شیعه نیز آراسته است و روشن است که استعمار صلیبی انگلیس و آمریکا، مجاهدین خلق و کمونیستهایی مثل کوروش عرفانی را مثل خمینی در آب و نمک خوابانده تا علاوه بر الگوی سلطنت طلب (پالانی/ پهلوی) و تشیع پارسی (جمهوری شیطانی) این بار از آلترناتیو کمونیسم ایرانچی آریایی و مجاهدین خلق و امثال کوروش عرفانی بهره ببرد و به طور قطع می شود درک کرد که حتما و بی گمان این الگو را به استقلال آزربایجان جنوبی، رسیدن ملت مظلوم تورک آزربایجان به حقوق مسلم بشریشان و تجزیۀ ایران اهریمنی ترجیح خواهدداد.

اما نکتۀ ارزشمندی که در این میان هست این است که در مبارزه و کشتی با این تئوریسینهای خطرناک ایرانچی ما نخبگان و اندیشمندان و تئوریسنهای ملت تورک آزربایجان باید و باید و باید خیلی باهوش و تیز باشیم و از زور و قدرت و پتانسیل خود آنها در حمله به ما و ملت تورک مان بر ضد خود آنها استفاده ها کنیم. توضیح: چندین سال است که خود من برنامه های سیاسی نخبگان فارس را در ماهواره هاتبرد و یوتل ست و یاه ست در کانهای تلویزیونی چون ایران آریایی، پارس تی وی (تلویزیون پارس)، من و تو 1، کانال 1، کانال جدید، اندیشه، سیمای آزادی، صدای آمریکا، بی بی سی پارسی، رادیو فردا و غیره به دقت و برنامه به برنامه و ساعت به ساعت و دقیقه به دقیقه نگاه، بررسی و تحلیل می کنم تا دریابم استعمار صلیبی ضد تورک غرب چه خوابی برای ما ملت تورک آزربایجان می بیند و از میان این همه تلویزیون و این همه نخبه، کوروش عرفانی و تلویزیون دیدگاه به دلایلی خاص است: باید توجه کنیم که کوروش عرفانی یک نخبۀ نابغه است و در زمینۀ جامعه شناسی و روانشناسی و روانشناسی اجتماعی بی گمان صاحب نظر است. ارزش دیگر نظریات کورش عرفانی در موضع به شدت افشاگرانه اش دربارۀ اصل ماسونی و صلیبی بودن جمهوری اسلامی ایران و سردمداران آن است که به طور جالبی واز این لحاظ در جهت همسو با تلویزیون ما گوناز و سایتهای اینترنتی ما حرکت می کند. از سوی دیگر این تئوریسین باهوش به دلیل تجربۀ عملی حاصل از کمونیست بودن و توانایی جمع کردن جوانهای مغرض یا غافل در قالب تشکیلات عمل گرای سیاسی و توانایی تئوریزه کردن مطالبش تحت عنوان فریبندۀ دفاع از ارزش و کرامت انسانی همه ایرانیان (که البته بی شک همه فریب و دروغ و حقه است و پان ایرانیست، هر که باشد وجدانی برای این ارزشهای والا ندارد)، برجسته است. ما از همین ویژگی توانایی سازماندهی جوانان کورش عرفانی برای سازماندهی جوانان تورک خودمان د رتهران، کرج، همدان، قزوین و دیگر شهرهای دواتنیکی و چند اتنیکی آزربایجان جنوبی بهترین بهره ها را می توانیم ببریم. جوانان تورک ما بدون این که ماتچی بودن خود را رو کنند عضو گروههای ایرانچی می شوند و در موقع لزوم این گروهها را به نفع حرکت ملی آزربایجان جنوبی از دورن از هم می پاشند و با جذب تورکهای دیگر آنها را به گروهها و سازمانهای ملتچی آزربایجانچی می کنند. این یک راه استفاده از مغز امثال کورش عرفانی است.

 کورش عرفانی و کامران مهرپور، مانقورت خودفروخته خائن به آزربایجان، هیچ کدام نمی توانند ادعای ارزش و کرامت انسانی و حقوق بشر را بکنند چرا که اذعان و احترام به زبان مادری و حقوق سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی ملت بزرگ تورک آزربایجان که هم امروز بیش از نصف ایرانیان را تشکیل می دهد ابتدایی ترین راه ورود به بحث انسان دوستانه در ایران است که به عیان می بینیم که کورش عرفانی خود رک و راست می گوید که من هرگز به بحث پانترکها (یعنی ما حق طلبان انسان دوست ملت تورک آزربایجان) و بحثهای تجزیه طلبانه وارد نمی شوم. نکتۀ مهم این است که کورش عرفانی بنا به شم کمونیستی و مکارانه خودش با پان ایرانیستهای کورش پرست پان آریانیست پان ایرانیست سلطنت طلب رضاپالانی پرست و محمدرضا پالانی پرست راسیست نیز (در ظاهر) مخالف است و همین پتانسیل اوست که نظر امثال مرا جلب می کند.

خوب! حالا ما چه داریم؟  به نظر من موضع ما نخبگان ملت تورک آزربایجان دربارۀ این موجود، کورش عرفانی و امثال او این باید باشد: همان گونه که نخبگان مکار فارس از 150 سال پیش از مغز و فکر نخبگان مانقورت ما، امثال میرزا فتحعلی آخوندزاده و طالبوف و زین العابدین مراغه ای و جلال الدین میرزا و دهخدا و غیره سوء استفاده کردند و با زرنگی تمام طرح تئوریک تبدیل سلطنت تورک قاجار به سلطنت و حاکمیت فارس پالانی (پهلوی) را با موفقیت به اجرا درآوردند، ما نیز باید به ملتمان و به ویژه جوانان دانشجو و اگاه تورک خودمان گوشزد کنیم که از افشاگریها و برنامه ها و نبوغ لعنتی امثال کورش عرفانی در جهت منافع ملی ملت تورک مان در تهران، و شهرهای دیگر آزربایجان جنوبی استفاده ها بکنیم و نقشه های او را در جهت تضعیف و براندازی نظام جمهوری شیطانی ایران و رساندن آزربایجان جنوبی مظلوم به استقلال و تبدیل شدن ان به «آزربایجان مستقل آباد» و نه «ایران آباد» به کار ببندیم.  این امر هرگز نشانۀ این نیست که ما نخبگان مبارز و روشنگر ملت تورک آزربایجان، در تئوریزه کردن حرکت ملی استقلال طلبانۀ آزربایجان عاجز هستیم و سواد و توانایی این کار را نداریم. هرگز. بلکه ما می خواهیم از پتانسیلهای ارزشمند برخی از دشمنان نابغه مان «نیز» در جهت منافع ملی ملت تورک آزربایجان بهترین و مغتنم ترین بهره ها را ببریم. آری! یک زمانی نخبگان مفت خور فارس از حاصل مغز و پتانسیل نحس نخبگان خائن مانقورت ما بهترین سوء استفاده ها را کردند و امروز ما از مغزهای نخبگان فارس یا غیر تورک باید و باید بتوانیم بهترین سود استفاده ها را بکنیم کافی است که به ملت تورک خودمان ابتدا ملتچی تورک و آزربایجانی بودن استقلال طلبی را تثبیت کنیم و بعد می توانیم از پتانسیل نخبگان فارس و ملل دیگر ایران نیز به ویژه در شهرهایی مثل تهران، کرج، قزوین، همدان و غیره که اکثر جمعیت آنها از ملت تورک خودمان هستند بهترین بهره ها را ببریم. این امر یک چیز دیگر را نیز متوقف و عقیم می کند: سیستم عظیم و پیچیدۀ مانقورتسازی پان ایرانیسم که این بار از زبان یک نخبۀ بسیار خطرناک و تأثیرگذار دهان گشوده است: کورش عرفانی. به نظرم پیشنهاد من در این مقاله بازی ما با دشمنان خونخوارمان را به بازی برد برد به نفع ملت تورک آزربایجان تبدیل خواهدکرد. به امید پیروزی ملت تورک بر دشمنان متحد نژادپرست خونخوار پانفارس، پان کورد، پان ارمنی، پان روس و صلیبی اش و استقلال آزربایجان جنوبی.

اوجالان ساوالان – جمعه  04/04/1395        2016/06/24

Share/Save/Bookmark