بیست و هشتمین سالگرد کشتار زندانیان سیاسی در تابستان ۱۳۶۷- تبریزی

مردادماه ۱۳۹۵ بیست و هشتمین سالگرد فرمان ننگین روح الله خمینی برای کشتار هزاران زندانی سیاسی در تابستان سال ۱۳۶۷ - پیش از کشتار زندانیان سیاسی در تابستان سال ۱۳۶۷ هزاران تن در سرتاسر ایران اعدام و یا به زنجیر کشیده شده بودند و در تابستان سال ۱۳۶۷ ده سال بود که رژیم ولایت فقیه پس از انتحار اسلامی در سال ۱۳۵۷ بر سر کار آمده و از ایران چنان دوزخی ساخته بود که در جهان همتا نداشت اما کشتار زندانیان سیاسی در تابستان سال ۱۳۶۷ ننگی است که با آب هفت دریا نیز نمی توان آن را شست!

چون برای محمدرضا پهلوی که سردمدار رژیم شاهنشاهی بود شاه و شاهبازی آرمان هائی والا بودند از این روی محمدرضا پهلوی دیوانگی های فراوانی در راه شاهبازی هایش کرد! در سال های پایانی رژیم شاهنشاهی که ایران یک زندان بزرگ بود دیوانه بازی های محمدرضا پهلوی فزونی گرفتند و محمدرضا پهلوی که سردمدار این رژیم بود به جای کشورداری با خردورزی کارهای نابخردانه فراوانی انجام داد! برای نمونه یکی از دیوانه بازی های محمدرضا پهلوی برگزاری جشن تاجگزاری بود که پس از جشن تاجگزاری با هزینه های سنگین، مردم بحرین از ایرانی بودنشان پشیمان شدند و بحرین که بخشی از خاک ایران بود در سال ۱۳۵۰ از ایران جدا شد! محمدرضا پهلوی به جای پندآموزی از این رویداد دست به دیوانگی بسیار بزرگ دیگری زد و آن برگزاری جشن های دوهزار و پانصدمین سال شاهنشاهی در ایران با هزینه هائی هنگفت و سرسام آور در پائیز سال ۱۳۵۰ بود! بی آن که هیچ کدام از این جشن ها و هزینه های کلانی که در راه برگزاری آنها به باد می روند کوچکترین سودی برای ایران و ایرانی و حتی رژیم شاهنشاهی داشته باشند!

در پائیز سال ۱۳۵۰ هزینه های سنگین برگزاری جشن های دوهزار و پانصدمین سال شاهنشاهی در ایران همه را شگفت زده کردند! از میهمانان در چادری سرخ رنگ پذیرائی می شد که چلچراغ هائی گران آن را روشن می کردند، خوراک میهمانان یکراست از گرانترین رستوران های جهان با گرانترین خوراکی ها آورده می شد! کیكی نیم میلیون دلاری با سه متر بلندی كه مانند آرامگاه کورش ساخته شده بود و یك هواپیمای یخچالدار آن را آورده بود برای برگزاری این جشن درست شده بود! تاج شاهنشاهی که از شوکولات درست شده بود بر بالای كیك گرانبها به همراه تندیس های ساخته شده با خامه و کاکائو از چهره شاهان ایرانی در گرداگرد این کیک دیده می شدند! شاه برای بریدن كیك از یك چهارپایه مخملی آبی رنگ بالا رفت و با شمشیری زرین با دسته ای گوهرنشان کیک نیم میلیون دلاری را برید و آن را به مهمانانی که از سراسر جهان آمده بودند داد تا فرمانروائی دوهزار و پانصد ساله شاهان ایرانی را جشن گرفته باشد!

مرگبارتر از همه اینها برپائی حزب شاه فرموده (رستاخیز ملی ایران) در اسفندماه سال ۱۳۵۳ و صدور فرمان شاهانه برای تک حزبی شدن کشور و بستن سوپاپ های اطمینانی بود که برای روز مبادای رژیم رو به نابودی پهلوی شاید سودمند می بودند! به گونه ای که حتی حزب ها وسازمان هائی که هوادار رژیم شاهنشاهی بودند نیز با فرمان همایونی بسته شدند! بسته شدن حزب ها و سازمان های سیاسی از سوی اعلیحضرت همایونی شاهنشاه آریامهر راه را برای نابودی رژیم پهلوی هموار کرد اما محمدرضا پهلوی در پاسخ به کسانی که دلشان برای او و رژیم شاهنشاهی می سوخت و می گفتند با تک حزبی شدن کشور حتی دموکراسی و آزادی نمایشی و فرمایشی هم در ایران از میان خواهد رفت و کار به بن بست سیاسی خواهد کشید می گفت: ( ..... دموکراسی؟ آزادی؟ این حرف ها یعنی چه؟ ما هیچ کدام از آنها را نمی خواهیم !!! ..... ) دیوانه بازی فرجامین محمدرضا پهلوی هم ناچار کردن ایرانیان از به کارگیری تقویم من در آوردی شاهنشاهی با هزینه کردن بودجه ای کلان برای شاهبازی های محمدرضا پهلوی بود! این چنین که از سال ۱۳۵۵ تقویم ایرانیان شد سال ۲۵۳۵ شاهنشاهی!

در کنار همه این دیوانه بازی های خنده دار، رژیم شاهنشاهی گرفتار دیوانگی دیگر محمدرضا پهلوی نیز بود و آن این که محمدرضا پهلوی یک ناسیونالیست پان آریا بود! محمدرضا پهلوی مانند همه کسانی که زهر کشنده ای به نام ناسیونالیسم مغز آنها را از کار انداخته است چرت و پرت می گفت و اگر کسی پیچ رادیو را هنگام سخنرانی محمدرضا پهلوی باز می کرد سخنان اعلیحضرت همایونی شاهنشاه آریامهر را در ستایش از آریاپرستی می شنید! محمدرضا پهلوی چون آریاپرست بود نام خودش را آریامهر گذاشته بود و چاپلوسان دربار محمدرضا پهلوی هم برای خوشایند شاهنشاه با تاریخ تراشی ها و دروغ بافی های ناسیونالیستی در ستایش از آریاپرستی داد سخن داده و ایرانی ها را از نژاد ناب و یکدست آریائی دانسته و برای محمدرضا پهلوی تبارنامه ای آریائی درست می کردند! البته محمدرضا پهلوی آریا نژاد و آریا تبار و آریامهر از مادری ترک زاده شده بود چون مادر محمدرضا پهلوی یا خانم تاج الملوک آیرملو یک ترک قفقازی بود!!! و کسانی که تبریزی هستند حتما تیمسار ارتشبد رحمت الله آیرم را که ترک بود و خویشاوند مادری محمدرضا پهلوی بود می شناسند!!!

گذشته از اینها محمدرضا پهلوی دچار بیماری کمونیسم ستیزی نیز بود و سوسیالیست ها و کمونیست ها در رژیم پهلوی حق دم زدن نداشتند و هزاران کمونیست زن و مرد در زمان رژیم شاهنشاهی به زندان و اعدام محکوم شدند! باز گذاشتن دست سازمان اطلاعات و امنیت کشور (س.ا.و.ا.ک) در دستگیری، شکنجه، سرکوب و کشتار سوسیالیست ها و کمونیست ها و دگراندیشان دیگر و خفه کردن همه آواهای ناسازگار با رژیم شاهنشاهی و بستن راه بر روی هر گونه بهسازی از کارهای دیگر رژیم رو به نابودی پهلوی بودند و باز گذاشتن دست شاهدوستان چاپلوس برای دزدی های کلان و گندکاری های چندش آور درباریان از بی بند و باری جنسی گرفته تا تریاک کشی نمونه هائی دیگر از کردارهای رژیم پهلوی در سال های پایانی آن بودند که سرانجام برای دیوانگی ها و بی خردی های ریز و درشت محمدرضا پهلوی و ناخرسندی همگان از رژیم شاهنشاهی کار از بن بست سیاسی به ترکیدن خشم مردم کشید!

اما بدبختانه مردم ایران در سال ۱۳۵۷ به جای آن که از زندان آریامهری خود را برهانند دست به انتحار اسلامی زدند و به جای زندان آریامهری خود را در دوزخی بی همتا در جهان به نام ایران آخوندی گرفتار کردند! پس از به روی کار آمدن رژیم ولایت فقیه شب تاریک مردم روز نشد و ایران ۱٤۰۰ سال پسرفت کرد و رژیمی بر سر کار آمد که با فرهنگ و روش های زمان برده داری و شترچرانی کشورداری می کرد! شاه اگر دشمنانش را ده تا، ده تا می کشت رژیم آخوندی هزار، هزار کشت، شاه اگر میلیون، میلیون می دزدید دزدان سر گردنه رژیم ولایت فقیه میلیارد، میلیارد دزدیدند! تورم تازنده، گرانی های جهشی، نابودی کشاورزی، بسته شدن کارخانه ها، بیکاری کارگران و ..... هیچکدام در زمان رژیم پهلوی دیده نمی شدند و شاه اگر زندانبان زندانی بزرگ به نام ایران آریامهری بود رژیم ولایت فقیه دوزخبان دوزخی بی همتا در جهان به نام ایران آخوندی شد!

در رژیم پادشاهی زنان آزادی های نیمبندی داشتند که پس از به روی کار آمدن رژیم آخوندی آن آزادی های نیمبند نیز از میان رفتند و رژیم ولایت فقیه پس از به زنجیر کشیدن زنان ایرانی با حجاب سیاهی و تباهی از سرزمین ایران گندابی بی همتا در جهان ساخت که در آن یک زن تنها و تنها به جرم زن بودن حق نداشت مانند یک انسان زندگی کند! در سایه آخوندیسم ورزش بانوان نیست و نابود شد و درخشش بانوان ورزشکار ایرانی در رشته هائی مانند شنای بانوان، ژیمناستیک بانوان، پاتیناژ و ..... به پایان رسید! خواننده شدن زنان ایرانی نیز ممنوع شد و زنان هنرمند و خواننده ناچار از رفتن به فرامرز برای زنده نگه داشتن هنر بانوان ایرانی شدند، زنانی که در دادگستری رژیم پادشاهی قاضی بودند از کار بیکار شدند چون قاضی شدن زن را آخوندیسم حرام می داند! و زنان ایرانی که دانشمند، هنرمند، هنرپیشه، ورزشکار و ..... بوده و درخشیدند کسانی بودند که از دوزخی به نام ایران گریخته و به فرامرز رفتند و با دور انداختن حجاب سیاهی و تباهی خود را از زنجیرهای رژیم ولایت فقیه رهانیدند.

از سوی دیگر در سایه برنامه انهدام فرهنگی رژیم آخوندی که هواداران این رژیم دوزخی نام آن را انقلاب فرهنگی گذاشته اند دانشگاه های ایران چراگاه هائی شدند که در آنها خرها عرعر می کردند و گاوها نشخوار می کردند و گوسپندان بع بع می کردند و ارزش دانشنامه های دانشگاه های ایران در پهنه جهانی به صفر رسید! آن هم زمانی که همگان می دیدند رژیم ولایت فقیه به دژخیمان و شکنجه گران گوش به فرمانش بی آن که حتی یک روز به دانشگاه رفته باشند در بیست و چهار ساعت دانشنامه دکترا و لیسانس می دهد! در پی برنامه انهدام فرهنگی رژیم ولایت فقیه ده ها هزار تن از بهترین و برجسته ترین اندیشمندان، دانشمندان، استادان و تیزهوش ترین دانشجویان از دانشگاه های ایران بیرون انداخته شدند و چنین کسانی چون می دیدند که در دوزخی به نام ایران آخوند زده جائی برای آنها نیست به فرامرز و کشورهائی که به جای خرافه های آخوندی با خردورزی گردانده می شدند رفته و به کار گرفته شدند و به جای آن که به ایران و ایرانی سودرسانی کنند بهترین و بیشترین سودها را به آن کشورها رساندند!

http://www.iranglobal.info/node/54341

آیا رژیم آخوندی از کسانی که برای پیکار با رژیم پهلوی دچار رنج های فراوانی مانند شکنجه و زندان شده بودند ستایش کرد و آنها را نواخت؟ نه! ستایش و نوازشی در کار نبود! رژیم ولایت فقیه هر کس را که خرافه های آخوندیسم را نپذیرفت حتی اگر گرفتار رنج ها و شکنجه ها و زندان های رژیم پهلوی شده بود دستگیر کرد و پس از دادن شکنجه هائی بسیار بدتر از شکنجه های رژیم پهلوی تیرباران کرد یا به دار آویخت! حمید اشرف یکی از وابستگان به سازمان چریک های فدائی خلق ایران در هشتم تیرماه سال ۱۳۵۵ هنگام نبرد با نیروهای رژیم شاهنشاهی کشته شد، پس از پنج سال و در سالگرد کشته شدن حمید اشرف در هشتم تیرماه سال ۱۳۶۰ روح انگیز دهقانی پس از شکنجه های فراوان اعدام شد!

http://www.iranglobal.info/node/35798

مهدی برادران خسروشاهی که بیش از هفت سال زندانی سیاسی رژیم شاهنشاهی بود دستگیر شد و پنجاه روز سخت ترین شکنجه های دژخیمان رژیم آخوندی را کشید و سپس به همراه هشتاد و پنج تن دیگر در تاریخ پانزدهم آذرماه سال ۱۳۶۰ تیرباران شد!

http://www.iranglobal.info/node/40876

خواهر مهدی به نام منیره برادران خسروشاهی نیز که از زندانیان سیاسی رژیم پهلوی بود دستگیر و نه سال در زندان ها و شکنجه گاه های رژیم ولایت فقیه زندانی شد!

http://www.iranglobal.info/node/50051

کوتاه سخن آن که مردم ایران از زندان آریامهری درآمدند و در دوزخ آخوندی گرفتار شدند و رژیم برخاسته از گور ولایت فقیه که در پی نا آگاهی مردمی که می خواستند از زندان رژیم شاهنشاهی به درآیند و در سال ۱۳۵۷ به جای انقلاب دست به انتحار اسلامی زدند از سرزمینی به نام ایران دوزخی بی همتا در جهان ساخت و در ایران و در سایه آخوندیسم رژیمی بر سر کار آمد که اقتصاد آن بر پایه مفت خواری، بانکداری آن بر پایه رباخواری، دادگستری آن بر پایه رشوه خواری، کشورداری آن بر پایه زورگوئی، فرهنگ آن بر پایه خرافات، هنر آن بر پایه زوزه کشی و همه تار و پود آن بر پایه دروغ و مردمفریبی بود!

رژیم دوزخی ولایت فقیه چنان ستم ها و سنگدلی هائی در زندان ها و شکنجه گاه هایش به کار بست که در سرتاسر تاریخ ایران بی مانند هستند! تجاوز به زن شوهردار در برابر چشم شوهرش در زندان های رژیم، تجاوز به دختران زندانی پیش از اعدام، تیرباران کردن و به دار آویختن زنان باردار، شکنجه دادن کودکان خردسال برای به دست آوردن اطلاعات از مامان و بابا، کشتار هزاران تن از دشمنان رژیم پس از بیدادگاه های پنج دقیقه ای، کشتن دشمنان رژیم گدایان مفت خور به دست آدمکشان مزدور در فرامرز، کشتن دشمنان رژیم در درونمرز و خودکشی و مرگ طبیعی نامیدن این آدمکشی ها و ستم های بی مانند دیگری که روی تاریخ ایران را سیاه کرده اند گوشه ای اندک از ددمنشی های بی شمار رژیم آخوندهای مفت خور و رژیم اهریمنان دوزخی هستند! چنان که ایة الله منتظری، کسی که نتوانست وجدانش را زیر پا بگذارد و با آن که از آخوندهای دانه درشت جمهوری اسلامی بود از وابستگی به رژیم ولایت فقیه دست کشید در نامه ای در تاریخ هفدهم مهرماه سال ۱۳۶۵ در نامه ای به ابردژخیم و ابردیکتاتوری به نام روح الله خمینی چنین نوشت:

..... آيا می ‎دانيد در زندان های جمهوری اسلامی به نام اسلام جناياتی شده كه هرگز نظير آن در رژيم منحوس شاه نشده است؟! آيا می ‎دانيد عده زيادی زير شكنجه بازجوها مرده اند؟ آيا می ‎دانيد در زندان مشهد در اثر نبودن پزشك و نرسيدن به زندانی های دختر جوان بعدا ناچار شدند حدود بيست و پنج نفر دختر را با اخراج تخمدان و يا رحم ناقص كنند؟! آيا می ‎دانيد در زندان شيراز دختری روزه دار را با جرمی مختصر بلافاصله پس از افطار اعدام كردند؟ آيا می ‎دانيد در بعضی زندان های جمهوری اسلامی دختران جوان را به زور تصرف كردند؟ آيا می ‎دانيد هنگام بازجوئی دختران استعمال الفاظ رکيك ناموسی رائج است؟ آيا می ‎دانيد چه بسيارند زندانيانی كه در اثر شكنجه های بی رويه كور يا كر يا فلج يا مبتلا به دردهای مزمن شده اند و كسی به داد آنان نمی رسد؟ آيا می ‎دانيد در بعضی از زندان ها حتی از غسل و نماز زندانی جلوگيری كردند؟ آيا می ‎دانيد در بعضی از زندان ها حتی از نور روز هم برای زندانی دريغ داشتند آن هم نه يك روز و دو روز بلكه ماه ها؟ آيا می ‎دانيد برخورد با زندانی حتی پس از محكوميت فقط با فحش و كتك بوده؟ ..... شنیده شد فرموده اید: فلانی مرا شاه و اطلاعات مرا ساواک شاه فرض می کند، البته حضرتعالی را شاه فرض نمی کنم ولی جنایات اطلاعات شما و زندان های شما روی شاه و ساواک شاه را سفید کرده اند! من این جمله را با اطلاع عمیق می گویم! .....

پیش از کشتار زندانیان سیاسی در تابستان سال ۱۳۶۷ رژیم آخوندی هزاران تن را در سرتاسر ایران اعدام و هزاران تن را نیز به زنجیر کشیده و زندانی کرده بود و در تابستان سال ۱۳۶۷ ده سال بود که رژیم اهریمنی جمهوری اسلامی ایران پس از انتحار اسلامی در سال ۱۳۵۷ بر سر کار آمده بود، ده سال بود که از ایران چنان دوزخی ساخته شده بود که در جهان همتا نداشت، ده سال بود که دزدان سر گردنه ای که به فرمانروائی رسیده بودند جیب های خود را می انباشتند، ده سال بود که حقوق زنان نیست و نابود شده بود و یک رژیم زن ستیز بر هست و نیست یک سرزمین چیره شده بود و ده سال بود که انبوهی از ایرانیان ناچار شده بودند هست و نیست خود را در دوزخ رژیم ولایت فقیه رها کرده و به کشورهای دیگر بگریزند و کشتار زندانیان سیاسی که پس از فرمان ننگین ابردژخیم و ابردیکتاتوری به نام روح الله خمینی در تابستان سال ۱۳۶۷ انجام گرفت یکی از ددمنشانه ترین کردارهای رژیم گدایان مفت خور آخوندی است که با آب هفت دریا نیز ننگ آن را نمی توان شست!

فرمان ننگین روح الله خمینی برای کشتار هزاران زندانی سیاسی در تابستان ۱۳۶۷

بسم الله الرحمن الرحيم، از آنجا كه منافقين خائن به هيچ وجه به اسلام معتقد نبوده و هر چه می گويند از روی حيله و نفاق آنهاست و به اقرار سران آنها، از اسلام ارتداد پيدا كرده اند و با توجه به محارب بودن آنها و جنگ های كلاسيك آنها در شمال و غرب و جنوب كشور با همكاری های حزب بعث عراق و نيز جاسوسی آنان برای صدام عليه ملت مسلمان ما و با توجه به ارتباط آنان با استكبار جهانی و ضربات ناجوانمردانه آنان از ابتدای تشكيل نظام جمهوری اسلامی تا كنون، كسانی كه در زندان های سراسر كشور بر سر موضع نفاق خود پافشاری كرده و می كنند محارب و محكوم به اعدام می باشند و تشخيص موضوع نيز در تهران با رأی اكثريت آقايان حجة الاسلام نيری دامت افاضاته و جناب آقای اشراقی و نماينده ای از وزارت اطلاعات می باشد اگر چه احتياط در اجماع است و همين طور در زندان های مراكز استان كشور رأی اكثريت آقايان قاضی شرع، دادستان انقلاب و يا داديار و نماينده وزارت اطلاعات لازم الاتباع می باشد. رحم بر محاربين ساده انديشی است! قاطعيت اسلام در برابر دشمنان خدا از اصول ترديد ناپذير نظام اسلامی است! اميدوارم با خشم و كينه انقلابی خود نسبت به دشمنان اسلام رضايت خداوند متعال را جلب نمائيد! آقايانی كه تشخيص موضوع به عهده آنان است وسوسه و شك و ترديد نكنند و سعی كنند اشداء علی الكفار باشند! ترديد در مسائل قضائی اسلام انقلابی ناديده گرفتن خون پاك و مطهر شهدا می باشد، والسلام، روح الله الموسوی الخمينی

نامه سیداحمد خمینی به روح الله خمینی درباره فرمان وی

بسمه تعالی، پدر بزرگوار، حضرت امام، مدظله العالی، پس از عرض سلام، آیت الله موسوی اردبیلی در مورد حکم اخیر حضرتعالی درباره منافقین ابهاماتی داشتند که تلفنی در سه سؤال مطرح کردند:

۱- آیا این حکم مربوط است به آنهائی که در زندان ها بوده اند و محاکمه شده اند و به اعدام محکوم گشته اند ولی تغییر موضع نداده اند و هنوز هم حکم در مورد آنها اجرا نشده است یا آنهائی که حتی محاکمه هم نشده اند محکوم به اعدامند؟

۲- آیا منافقینی که قبلا محکوم به زندان محدودی شده اند، مقداری از زندانشان را هم کشیده اند ولی بر سر موضع نفاق می باشند محکوم به اعدام می باشند؟

۳- در مورد رسیدگی به وضع منافقین آیا پرونده های منافقینی که در شهرستان هائی که خود استقلال قضائی دارند و تابع مرکز استان نیستند باید به مرکز استان ارسال گردد یا خود می توانند مستقلا عمل کنند؟ فرزند شما احمد

پاسخ روح الله خمینی به نامه سیداحمد خمینی

بسمه تعالی، در تمام موارد فوق هر کس در هر مرحله اگر بر سر نفاق باشد حکمش اعدام است! سریعا دشمنان اسلام را نابود کنید! در مورد رسیدگی به وضع پرونده ها در هر صورت که حکم سریعتر اجرا گردد همان مورد نظر است! روح الله الموسوی الخمینی

http://www.iranglobal.info/node/55833

تبریزی

Share/Save/Bookmark