جواب به مقاله ى آقاى ارسام محمودى در ايرانگلوبال -پاشا سارخانلی

آيا تورك شاهنامه ربطى به آزربايجان دارد يانه؟ 

اعتراض به موضع آقای ارسام محمودی در مقاله ی ایشان در ایران گلوبالو، چهارشنبه ،

٢٧ ژوريیه ٢٠١٦، دررابطه با "نصایح" ایشان به آقای دکتر هادی بهادری، نماینده ی مجلس شورای اسلامی در مورد نامه ی اعتراضی ایشان به نویسنده ی روزنامه ی "طرح نو".

آقای سید هادی بهادری، در نامه ی ٣ مرداد ١٣٩٥خود چنین می نویسند: " جای بسی تاَسف است که عده ای به جای چنگ زدن به ریسمان اتحاد، بر طبل نفاق و ستیز می کوبند و توحین به یک قوم را برای خود فخر میدانند.اهمیت این موضوع زمانی بیشتر میشود که می بینیم ، یک نشریه که در کانون آذربایجان و شهر تبریز منتشر می شود به این موضوع دامن می زند ومطالبی توحین آمیز نسبت به ملت ترک روا می دارد."

در بین این سطور،دواژه ای که آقای ارحام محمودی را بسی آزرذه خاطر نموده است: "ملت ترک" است. از شواهد و قراین بر میاد که آقای محمودی فردی جوان از اهالی اردبیل می باشد. ایشان خطاب به آقای بهادری می نویسند: " آن کرسی که شما به آن تکیه زده اید، یادگار رشادت های ستارخان و باقرخان و جانفشانی مشروطه خواهانی است که عمرشان را در راه سربلندی ملت ایران وقف کردند. ... آنها ایستادند تا اراده ی ملت، بالاترین اراده باشد..."

قبل از اینکه به اصل موضوع بپردازم می خواستم به آقای ارسام اطلاع دهم که ملت تورک آزربایجان و از آن جمله آقای بهادری نیک میدانند که مجلس- شورای ملی و امروزه شورای اسلامی، یادگار رشادتها و فداکاری های ستارخانها، باقرخانها و سایر گردان و دلاوران آزربایجان میباشد و اینکه بعد از تحکیم پایه های استبداد نوین در ایران، چه بر سر ستارخانها ، باقرخانها و سایر قهرمانان ملی آذربایجان و خود سرزمین آذربایجان آمد . چه ستمها که بر تک تک احاد این ملت شریف و فداکار روا نداشتند و نمی دارند. سلسله ی پهلوی، آزربایجان را به زمین سوخته تبدیل نمود و برای سرکوب مداوم  تورکهای متواری از آزربایجان به تهران و سایر نقاط ایران، "جوک ترکی"  را وارد فرهنگ عمومی جامعه نمود .

دارو دسته ایکه امروزه بنام دین و مذهب، بر ایران حکومت می کنند، صد مرتبه بی رحمانه تر از پیشینیان خود، بر نامردمی و جور وجفا بر تورک و زبان تورکی افزوده اند و امروزه با کمال تئاسف این غده ی سرطانی به درون شهرها و دهات آدربایجان هم ریشه دوانده است و الا، سی و پنج-چهل سال پیش کجا ممکن بود، فردی از تبریز برخیزد و بگوید"آذربایجان ترک نیست" و یا دیگری از اردبیل در تاُیید اولی سر در آورد ونماینده ی منتخب مردم را نهی از منکر کند که نباید اصطلاح "ملت ترک" را در مجلس ایران و در کرسی نمایندگی که خود یادگار بزرگ مردان آزربایجان میباشد، بکار برد. زیرا ایشان کلیشه ای بیاد دارند که طبق آن فقط باید گفت " ملت ایران" و دو ملت نمی توانند درون مرزهای کشوری بگنجند. از این آقا باید پرسید: پس چگونه ملتهای اسکات، ویلز ، انگیس  و ایر در داخل جزیره ی کوچکی چون بریتانیا و کاتالون و باسک واسپان در کشور اسپانیا زندگی میکنند. هر گروه، خودرا ملت مینامد و نمی خواد ملیت دیگری را انکار نماید؟ چگونه است که وقتی صلاحدین دمیرتاش، در مجلس اعلای تورکیه در هر نطقش به دفعات ملت کرد را به میان میکشد و شما ها یا لبخند رضایت می زنید و یا براش په په و چه چه در میارید؟

شما آقای ارسام محمدی، آن کلیشه ای که از مفهوم ملت در مغز خود دارید، فقط بدرد خودتان می خورد، زیرا با از مد افتادن لنین و استالین، آن کلیشه را هم موریانه خورده است. مواظب مغز خود باشید. آذربایجان پر افتخار دستکم از دوران آتروپات و اسکندر و دارا و نوشیروان  ، و خلفا اموی وعباسی انسجام، استحکام و فرهنگ ملی خودرا به تعبیر روزگاران باستان دارا بوده و پیوسته، اونیته ی سیاسی خودرا شامل بوده است. اگر جنگیده، اگر پیروز شده یا شکست خورده، اگر باج و خراج داده یا گرفته، همه بنام آزربایجان بوده است. تا آنجا که حافظه ی تاریخ مکتوب و اسناد آرکوئولوژیک مدرن گواهی میدهد، آزربایجان پیوسته به تورکی  و ادوار ماقبل سه-چهار هزاره ی پیش، بزبان سومری یعنی مادر زبانهای تورکی امروز سخن گفته است و هیچ ترددی بخود راه ندهید که در آینده هم این ملت بزبان تورکی سخن خواهد گفت، شعر خواهد سرود، کتاب خواهد نوشت، سایتهای انترنت، فیسبوک، تویت، تلگرام و سایررا با زبان خداداد وزیبای تورکی -که با قاعده ترین زبان دنیاست- مزین خواهد نمود.

از آنجا که آزربایجان، به تورکی سخن گفته و میگوید، شامل مناطق جغرافیائی بهم پیوسته ی آزاد(مستقل) و مناطق اشغال شده توسط خودکامگان عقب مانده ی قرون وسطایی و ماقبل آن میباشد. خودرا تورک مینامد و دیگران نیز(اگر مغرض نباشند)، او را تورک مینامند، بنابر این ملتی که در سرزمین تاریخی آزربایجان زندگی و مبارزو میکند، رویهم ملت تورک آذربایجان را تشکیل میدهد و سایر تورکان پراکنده در داخل کویر وسیع خراسان، کرمان، فارسستان و ری، برادران و خواهران ملت تورک آزربایجان میباشند.

دوست داشتم که آقای ارسام محمودی، این جوان شدیدن تحت تاُثیر قرار گفته ی تبلیغات شونیستی و پان ایرانیستی، تا کار از کار نگذشته، اندکی بخود بجنبد و مغز گرفتار خودرا از آفت موریانه هایی که بلای انسانیتند، نجات دهد. ایشان بجای زبان درازی به ساحت نماینده ی برحق و فرهیخته ی مردم، بهتر بود اندکی مطالعه ی عمیق تر و دور از پیش داوری های شتابزده انجام میدادند و در گوشه ای می نشستند و یک نتیجه گیری صمیمانه هم از یافته ها و خوانده های خود بجا می آوردند. در آن صورت من هیچ شکی ندارم که سر تعظیم در مقابل جناب آقای دکتر بهادری که اینگونه در شرایط اختناق فاشیستی از ملت تورک دفاع نموده اند، فرود می آوردند.

شما آقای ارسام محمدی! اینقدر از دنیا بی خبری که فکر میکنی پارلمان ایران جایگاه اراده ی ملت است. من نمی دانم این ملت کی تصمیم گرفته که میلیاردهایش در فلسطین و لبنان و سوریه و عراق و یمن حیف و میل شود و جوانانش قربانی هوسبازی و توسعه طلبی مخ به قالبان قرون وسطایی شوند؟

مردم کی به نمایندگانشان گفتند که کارشان در پارلمان فقط سلام و صلوات فرستادن و دعا و طلسم خواندن و سینه زدن است. تا دزدان حرفه ای در هیارآرشی پیچ در پیچ دولتی، برسند میلیاردهای باقی مانده را به جیب بزنند و 45 تا 50 در صد مردم، گرسنه و نیمه گرسنه، لخت و عور و پریشان زندگی سر کنند و آسیاب دود و اعتیاد و فحشاء، شیرازه ی صد ها هزار جوان و نو جوان بی بضاعت را از هم بگسلد و خرد کند و آقایان هم مشغول نکاه و صیغه باشند. آنوقت اگر در این میان شرافتمندانی مثل آقای بهادری پیدا شود و دل به دریا بزند و از حق و حقوق مردم دفاع نماید، گرفتار فاشیست زده هایی مثل جنابعاتی میگردد.

جناب ارسام محمودی کمی مضحک است وقتی ادعا می کنید:"...این خود خلاف اصول دولت-ملت مدرن در ایران، خلاف اصل مبداء و همزیستی زیستی مسالمت آمیز در طول چند هزار سال و حتی خلاف نص قانون اساسی کشور است که تنها یک ملت بنام ملت ایران می شناسد"

از کدام هزاره ها دم میزنی که ملتهای محبوس در زندان قرون وسطایی ایران بطور مسالمت آمیز کنار هم زندگی کرده اند؟  تاریخ مدون ایران خود گواهی میدهد که این کویر سوخته و فلاتی که از 80 سال به این ور ایران گفته میشود، جولانگاه و گذرگاه اقوام مختلفی بوده است و از تاریخ 2500 ساله ی این سرزمین، اقل کم هزار سال بدست و اراده ی تورکان چرخیده و رقم خورده است. و بسی عجیب است که عبارت دولت-ملت مدرن را در مورد کشور شیخان و دعانویسان و مداحان و قداره کشان بکار می برید و بدان می نازید. جناب محمودی اگر اینطور پیش بروید، شما هم دراین دولت "مدرن" به نوای خوبی خواهید رسید.

و اما ترکانی که در شاهنامه ازشان بسی سخنها رفته، سند گویایی است که تورکان از زمانهای بس دوری در این سرزمین موجود و مسکون بوده اند که با مردم مهاجم اطراف در مبارزه ی دائمی برای حفظ و نگه داری سرزمین خود بسر می بردند. تورکان شاهنامه در مناطق شرقی و شمالی ایران امروز و در آذربایجان مسکون بودند و بنا بر اینها پدران ملت تورک آزربایجان فعلی محسوب میگردند و اینکه شما میخواهید با اضافه نمودن کیانیان به تاریخ ایران، آن را به چند هزاره  افزایش دهید و تاریخ تورکان را موضوعات بی ربط قلمداد کنید، بر میگردد یا به نا آگاهی و یا همان تئوری دروغین توسعه طلبانه که مغز جوانانی چون شما را مسموم نموده است.

Share/Save/Bookmark