آقای میرحسین موسوی از سکوت آذربایجان چه کسی بهره می برد؟- مجید نظری

فردا روز 25 بهمن 1389 قرار است سبزها به دعوت موسوی و کروبی به خیابانها بیایند و برعلیه دیکتاتوری مذهبی در ایران شعار دهند. تجربه ملتهای تونس و مصر در غلبه بر دو دیکتاتورمهم در خاورمیانه روحیه جدیدی به ملل تحت حاکمیت دیکتاتورها داده است تا آنها نیز به صحنه سیاسی آمده و بر علیه نظامهای توتالیتر مبارزه کنند.

ایران بعنوان کشوری کثیرالملله بیش از سی سال است زیر چکمه دیکتاتورها و فاشیست های مذهبی ذوب در ولایت له می شود. تمامی تلاشهای صورت گرفته برای رهاشدن از چنگال خونین دیکتاتور ولائی و آزادی ملل تحت ستم تابحال بی نتیجه بوده است. در طول سی سال گذشته قویترین حرکت و جنبشی که توانست نظام را به چالش بکشد جنبش سبز بود که متاسفانه بعلت عدم درایت رهبران آن و به ویژه میرحسین موسوی به شکست انجامید. متاسفانه اغلب رهبران جنبش سبز درک فراگیری از دمکراسی نداشته و بعلت عدم اتخاذ سیاستهای دمکراتیک که حقوق ملل تحت ستم در ایران را برسمیت بشناسد باعث شکست این جنبش گردیدند. متاسفانه هم اینک نیز سران جنبش سبز با عناد و لجبازی تمام به اشتباهات گذشته خود ادامه می دهند. نتیجه این درک ابتر از دمکراسی عدم پیوستن ملل غیرفارس و شهرهای بزرگ غیراز تهران به جنبش سبز می باشد.

دیکتاتوری ولائی از عدم هماهنگی ملل غیرفارس و به ویژه ترکهای آذربایجان با جنبش سبز بیش از حد خشنود است. زیرا نیک می داند بدون آذربایجان هیچ حرکت سیاسی اعتراضی در ایران ثمری نخواهد داشت. کاش به اندازه تحلیلگران ولائی و اطلاعاتی رژیم سران جنبش سبز نیز به این مسئله پی می بردند.

ملت آذربایجان خود بزرگترین قربانی سیستم دیکتاتوری مذهبی و ولائی در ایران است. این دیکتاتوری ضمن سلب آزادیهای سیاسی-اجتماعی و فرهنگی از ملت آذربایجان با وقاحت تمام سیاست تبعیض نژادی در آذربایجان را بزور اسلحه ادامه داده و جوانان هویت طلب و ملی گرای آذربایجان را راهی زندانهای مخوف خویش می کند.

تبریز همچون آتش زیر خاکستر منتظر تغییر سیاستهای جنبش سبز است. جنبش سبز بایستی از تفکر هضم حرکت ملی آذربایجان در درون خویش و یا برسمیت نشناختن آن دست بردارد. حرکت ملی آذربایجان یک حرکت ملی قوی و ضد ارتجاعی در آذربایجان است که توان گشایش جبهه ای جدید بر علیه حکومت دیکتاتوری مذهبی در ایران را دارد. اگر تبریز این جبهه را بگشاید خامنه ای و احمدی نژاد بمراتب زودتر از حسنی مبارک از اریکه قدرت فرود خواهند آمد.

آنچه در فضای سیاسی اعتراضی ایران ملاحظه می شود بهره برداری گسترده سازمانهای سیاسی و امنیتی رژیم از شکاف بزرگ بین جنبش سبز و حرکت ملی آذربایجان است. اما متاسفانه تئوریسین های جنبش سبز از درک این موضوع مهم و حیاتی غافلند.

نمی دانم آیا این نوشته بدست میرحسین موسوی و فعالان سبز خواهد رسید و یا نه اما بعنوان یک فعال سیاسی که آزادیهای فردی هم پای آزادی ملی و حق تعیین سرنوشت برایش خیلی مهم است سران جنبش سبز را به درکی واقعبینانه از فضای سیاسی ایران و آذربایجان فرا می خوانم. از سران جنبش سبز می خواهم که در برابر حرکت ملی آذربایجان تمکین نموده و آنرا برسمیت بشناسند. حرکت ملی آذربایجان قادر است جنبش سبز را در رسیدن به اهدافش یاری کند. بخش بزرگی از اهداف جنبش سبز با اهداف سرخ جامگان حرکت هویت طلبی آذربایجان همپوشانی دارد. آذربایجان نیز می خواهد از دست دیکتاتوری مذهبی رهائی پیدا کند. آذربایجان مهد مبارزات آزادیخواهانه و دمکراتیک است. سیاست چیزی جز ائتلافها و اتحادها برای مبارزه در راه اهداف مشترک نیست. حرکت ملی آذربایجان و جنبش سبز می توانند بطور موقت هم که شده با برسمیت شناختن یکدیگر ائتلاف موقتی را ایجاد نموده و لرزه بر جان سران رژیم بیندازند.

سران جنبش سبز در صورت برسمیت شناختن اهداف هویت طلبان آذربایجان به ویژه لزوم برسمیت شناخته شدن حق تعیین سرنوشت ملی در آذربایجان و همچنین رسمیت یافتن زبان تورکی همپای زبان فارسی می توانند زمینه همراهی جنبش سرخ جامگان را با سبزها فراهم آورند.

اگر جنبش سبز به عناد و لج بازی ادامه دهد در وهله اول زمینه سرکوب خویش را فراهم خواهد آورد. ملت آذربایجان ملت سی سال پیش نیست. همه چیز عوض شده است. هیچ حرکت سیاسی در ایران بدون لحاظ نمودن آذربایجان و مطالبات هویت طلبانه و ملی آن نتیجه ای نخواهد گرفت.

آقای میرحسین موسوی آذرلجاجت و عناد کافی است. اگر آ زادی می خواهی بایستی رو به سوی تبریز کنی.

نویسنده و فعال سیاسی در آذربایجان

یکشنبه 24 بهمن 1389

تبریز

Share/Save/Bookmark