مهاجرت آذربایجانی ها ، علل و آسیب ها ــ فاطمه زینالی
امروزه سرزمین آذربایجان مشکلات بسیاری از لحاظ مختلف دارد . یکی ازمشکلات عمده مساله مهاجرت است ، دلایل مهاجرت وآسیبهای ناشی از آن و اینکه چگونه می توان از مهاجرت جلوگیری کرد موضوعاتی هستند که باید به آنها توجه کرد و سعی کرد که راه حلی مناسب برای آن پیدا کرد . مهاجرت انتقال ازنقطه ای به نقطه دیگر برای رسیدن به امکانات و زندگی مناسب تر تعریف می شود .
در دهه های اخیرمهاجرت ازمناطق مختلف کشور و بخصوص آذربایجان به شهرهای بزرگ و مناطق فارس نشین آغازشده و دلایل آن را می توان کمبود منابع اقتصادی و امکانات رفاهی لازم برای زندگی، و مهاجرت برای دستیابی به شرایط مناسبتر دانست ، بدیهی است مردم با مهاجرت از دیارخود ، وقتی درفرهنگ و شرایط محل مهاجرت قرار می گیرند ارزشهای پیشین خود را در جامعه جدید بدون اعتبارمی دانند و دچار شوک فرهنگی می شوند . زیرا تنهاعاملی که به یک فرد ماهیت وهویت می بخشد خودباوری وهویت خواهی است . حس هویت خواهی انسان ذاتی است و ممکن است در برهه ای از زمان این حس دراثرعواملی ضعیف شود ولی هیچگاه ازبین نمی رود و کسانیکه سعی در رفع این مشکل دارند باید به این نکته توجه کنند .
وقتی دو فرهنگ با هم تماس حاصل میکنند ، بر هم اثر میگذارند و باعث دگرگونی یکدیگر میشوند و این دگرگونی هم میتواند مخرب باشد و هم سازنده . ولی متأسفانه در مورد مردم ما این گونه نیست زیرا وقتی یک آذربایجانی به مناطق فارس مثلاً تهران که البته غالبا تورک نشین است مهاجرت میکند ، فرهنگ و زبان خود را بسیار سطح پایین تلقی کرده و در صدد فراموش کردن آن بر میآید که این مربوط به تبلیغات آنتی رک و گرایشی به سمت فارسی است که سیاستی است که توسط رژیم پهلوی اتخاذ شده و هنوز هم از اثرات مخرب آن رنج میبریم.
مهاجرین برای رهایی از شوک فرهنگی ناشی از ورود به جامعه جدید سعی میکنند زبان و فرهنگ خود را فراموش کنند و خود را با فرهنگ جدید وفق دهند که به این ترتیب با دست خود فرهنگ خود را فراموش میکنند و خود را با فرهنگ جدید وفق میدهند و با دست خود فرهنگ غنی و پربار خود را کم رنگتر میکنند .
اکنون بعد از پرداختن به آسیبهای مهاجرت به این موضوع میپردازیم که چگونه می توانیم از این عامل زیان آورجلوگیری کنیم ؛ در اینجاست که نقش نخبگان و روشنفکران آذربایجان پر رنگ میشود و این افراد باید حرکت فکری خویش را تنها معطوف به مشکل فرهنگی نکنند ، زیرا مشکل آذربایجان فقط فرهنگ نیست بلکه مشکلات دیگری از لحاظ اقتصادی و اجتماعی و سیاسی وجود دارد که باید یک به یک بررسی شوند و توجه شود که مسئله آذربایجان تنها تاریخ و ادبیات آن نیست که فقط به کندوکاو و بررسی تاریخ و ادبیات آن بپردازیم مثلاً همه دانشجویان و تحصیل کردگانی که در دانشگاههای تهران تحصیل میکنند و به قول خودشان برای سربلندی و اقتدار آذربایجان یک سری فعالیتهایی در این دانشگاهها انجام میدهند ، مثلاً نشریه و مجله چاپ میکنند یا در مورد موضوعات مختلف جلسه و جشن برگزار میکنند آیا تا به حال به این فکر کردهاند که فقط این کارها را انجام دادن کافی نیست ؛ یعنی منظور این است که اکثر این دانشجویان وقتی فارغ التحصیل میشوند اصلاً میل و رغبتی به برگشتن به زادگاه خود دارند ؟؟؟ … آیا میخواهند در تهران بمانند و دنبال شغل بگردند؟؟؟
پس برای رفع مشکلات آذربایجان باید از خود شروع کنیم و به خود بفهمانیم که مشکل سرزمینمان تنها با نوشتن و حرف دل حل نمیشود و باید عمل کرد . باید در این اندیشه باشیم که تا چه وقت باید این روال ادامه یابد . باید فکری کرد. و این تفکر به عهده مردم عام نیست بلکه برعهده اندیشمندان ونخبگان است . این اندیشمندان و روشنفکران باید شرایطی به وجود بیاورند که قشر دانشجو و تحصیلکرده حاضرشوند باهمان امکانات کم بسازند و به زادگاه خود باز گردند و بکوشند و سعی کنند و همان نیرویی را که قصد داشتند بعد از مهاجرت صرف منطقه مربوطه کنندبه زادگاه خود برگشته صرف شهر و روستای خود کنند تا شرایط و زمینه برای نسلهای بعدی فراهم شود . اگر قرار باشد هر کس به فکر آسایش و رفاه خود باشد و مهاجرت کند در این صورت چه کسی به فکراین فرهنگ و بارورکردن و رشد دادن آن باشد ؟
پس بیایید همه با هم بکوشیم و همه با هم با بهرهگیری از تخصصهای خود راهبردهای علمی و عملی را در زمینههای مختلف فرهنگی و اقتصادی و سیاسی و اجتماعی ارائه دهیم تا آذربایجانی شایسه نام مقدس آن ومردم سرافرازش بوجود بیاوریم .
دورنانیوز