میر جعفر پیشهوری بحث برانگیزترین شخصیت تاریخ معاصر ایران- وحید فائزپور
جنبشهای منطقهای در تاریخ معاصر ایران، از جمله مسائل مهمی هستند که مورد پردازش بیطرفانه قرار نمیگیرند. اصراری بیجا در حجابی از تعصب، تحت لوایِ تفکرِ ملتِ واحد در ایران، باعثِ بیتوجهی به مسئله و در عین حال مانع بررسی دلایل آن میگردد.
تحریف مغرضانه حقایق این جنبشها با حذف زمینهی مردمی آن، و عوامل بیگانه قلمداد کردن رهبری آنها، سعی سیستماتیکی است در جهت انکارِ مسئله و حاکی از عدم تمایل به پردازش و حل آن. بسیار تاسفانگیز است که این نگرش، در اغلب جریانهای روشنفکری مرکزگرا نیز قابل مشاهده است.
در حالیکه بررسی نقش رهبران منطقهای ایران، در زمینهی مردمیِ بوجود آورندهی جنبش، از اهمیت بسزایی برخوردار است، اما هیچگاه در تاریخ رسمی کشور، نقش ایشان بیطرفانه و به صورت منطقی در زمینهی موجود، بررسی نشده و حتی در بعضی موارد نه تنها آنگونه که شایستهی نام افراد میباشد، به آنان اشاره نشده است، بلکه به صورتی غیرمنطقی شخصیتشان تخریب نیز گردیدهاست.
میر جعفر پیشهوری یکی از رهبران منطقهای با شاخصه هایی ویژه است. عدهای از او چهرهای ابلیس گونه، جاسوسی سرسپرده و عامل شوروی ارائه دادهاند و در مقابل عدهای از او به عنوان متفکری میهن پرست یاد میکنند که با ستارخان و آتاتورک قابلِ قیاس است.
این نوشته تلاشیست در جهت بررسی شخصیت میر جعفر پیشهوری به عنوان رهبرِ نهضت مردمی ۲۱ آذر در قیاس با سایر رهبران منطقهای؛ لذا، قبل از مراجعه به این موضوع، باید به سه دسته از رهبران منطقهای موجود در تاریخ معاصر ایران اشاره کرد.
۱ - رهبرانی که هدف آنها حاکمیت عشیرهای است؛
مبنای فکری این دسته از رهبران، از منافع شخصی و در بهترین حالت از منافع عشیرهای نشأت میگیرد. بنابراین؛ بیشتر، در جست و جوی قدرت منطقهای فردی، برای پیشبرد اهداف شخصی – عشیرهای میباشند.
با توجه به عملکردشان، از آنان بیشتر به عنوان سرکرده یاغیان شورشی یاد میگردد تا رهبری یک جریان اجتماعی. از این دسته میتوان به اسماعیل سمیتقو(۱) سرکرده شورشیان کرد و دادشاه (۲) سرکرده شورشیان بلوچ اشاره کرد.
۲ – رهبران سنتی منطقهای
مشروعیت این دسته از رهبران، از ویژگیهای سنتی جامعه نشأت میگیرد، حتی اگر برخی ویژگیهای مدرن نیز در آنها قابل مشاهده باشد. تضاد سنت و مدرنیته را می توان از جدیترین عوامل این حرکات ارزیابی کرد.
در راستای یکپارچهسازی مناطق از طرف شاه، قدرت منطقهای ایشان در تضاد با حاکمیت مرکزی قرار میگیرد؛ لذا، تاکید به هویت منطقهای و در مواردی هویت ملی در راستای بسیج مردم، امری طبیعی است.
برنامههای اصلاحی اجتماعی در این نوع حرکات اجتماعی زیاد به چشم نمیخورد چرا که پیشبرد اینگونه اصلاحات آنگونه که باید جزء برنامههایشان نمیباشد. حرکت عربهای الاحواز به رهبری شیخ خزعل(۳) و تورکهای قشقایی به رهبری صولتالدوله قشقایی(۴) در دوران پهلوی اول، حرکت کردها به رهبری قاضی محمد(۵) در زمان پهلوی دوم، در این دسته جای میگیرند.
۳ – مصلحان اجتماعی
این دسته حرکتی را رهبری میکنند که به آرمانهای متعالی اجتماعی معتقد است؛ لذا، از این دسته میتوان به عنوان رهبران جنبشها یاد کرد.
درک عقبماندگی جامعه در مقایسه با جوامع دیگر، به دلیل وجود سیستم مرکزی نا کارآمد و فرار از استبداد موجود درآن، سبب ناامیدی اصلاحات اجتماعی از مرکز میگردد؛ لذا، به صورت منطقهای شکل میگیرند و خواهان گسترش به مناطق دیگر، از منطقهی خود هستند. این حرکات ذاتاً منتقد وضع موجود هستند اما به دلیل عدم ارائه الگوهای اجتماعی جدید و راهکارهای عملی مناسب ناکام ماندهاند.
از اینرو وجود دولت مرکزی مقتدر باعث کمرنگ شدن نقش آنان در تاریخ میگردد. همچنین، با توجه به کلی گویی موجود در این حرکات، حاکمیت مرکزی میکوشد که آنان را به نفع مرکز مصادره کرده و ایشان را خالی از ویژگیهای بومی – ملی جلوه دهد.
ستار خان (۶) رهبر قیام تبریز و تشکل انجمن ایالتی آذربایجان بعد از صدور فرمان مشروطیت، شیخ محمد خیابانی(۷)، میرزا کوچک خان جنگلی(۸) جزو این دسته میباشند.
تفاوت جدی میر جعفر پیشهوری با همهی سه نوع رهبران فوقالذکر؛ او را به رهبری ویژه و بحث برانگیز تبدیل کرده است.
نگارنده با مختصر تدقیق در آرا و نظرات و عملکرد پیشهوری متوجه اختلاف نظر غیر طبیعی و فراوان موجود در خصوص او که بیشترین شفافیت را داشته است، گردید.
حرکات ملی – دموکراتیک شکل گرفته پس از سرنگونی رضاخان در سالهای ۲۵-۱۳۲۰ به خصوص تاسیس فرقه دموکرات آذربایجان در شهریور ۱۳۲۴ و تشکیل حکومت ملی آذربایجان در ۲۱ آذر ۱۳۲۴ به سه دلیل زیر با همه جریانهای اجتماعی ذکر شده قبلی متمایز است.
الف) تاکید صریح بر هویت ملی
دکتر جواد هئیت مینویسد(۹): « به مدت پنج سال (۲۵-۱۳۲۰) بدلیل وجود آزادی نسبی در آذربایجان، روزنامهها به زبان تورکی منتشر شدند و دیوانهای تورکی شاعران قدیمی به چاپ مجدد رسیدند و کتب ادبی جدیدی نوشته شد. پس از تسلط فرقه دموکرات [آذربایجان] زبان تورکی به مانند زبان فارسی ، زبان رسمی آذربایجان گردید و مدارس به زبان مادری دایر شد. درماههای نخستین [حکومت ملی] برای شش کلاس ابتدایی کتابهای درسی تحت عنوان ” آنا دیلی ” تهیه شد و در اختیار دانشآموزان قرار گرفت. برنامههای رادیویی به زبان تورکی پخش و مکاتبات اداری به زبان تورکی انجام میشد. »
در دوران انقلاب مشروطه، آذربایجانیان بسوی درکی از یک ملت در حال گذار هستند. این درک با توجه به قیام شیخ محمد خیابانی، مراحلی از تکوین خود را میپیماید.
پس از به روی کارآمدن سیستم رضاخانی و حذف زبان تورکی از عرصههای اجتماعی – سیاسی، از حقوق اجتماعی محروم گشته به علت عدم مشارکت در امور مملکتی، احساس تعلق خود را نسبت به حکومت مرکزی از دست میدهند و تلقی شهروندان دون پایه شکل میگیرد؛ لذا، پس از فروپاشی دستگاه رضاخانی، ملت آذربایجان مجالی تازه برای مطرح کردن خواستههای خود مییابد و حرکات ملی- دموکراتیک این بار با محوریت هویت آذربایجانی شکل میگیرد. از اینرو مشارکت مردمی و زمینه ملی نهضت ۲۱ آذر، مطرح کنندهی افکاری غنی است که به صورت میراث فکری، هنوز هم در کانون توجه آذربایجانیان قراردارد.
با وجود همه تحریفات و بایکوتها، به دلیل توجه ریشهای به مسائل با تاکید بر شاخصههای هویتی به عنوان گفتمان غالب احقاق حقوق ملی – مدنی ملل غیر فارس از جمله آذربایجان به حیات خود ادامه میدهد. امروزه حرکت ملی آذربایجان مستقیما خود را وامدار فکری نهضت ۲۱ آذر میداند.
نگارنده علت مباحث کشدار مطرح شده در خصوص میر جعفر پیشهوری را، از یک طرف عدم تحقق خواستههای صریح آن رهبر تا به امروز و از طرف دیگر عدم نفی یا قبول آن خواستهها از طرف سایر جریانهای فکری می داند؛ آنان که جسارت اظهار نظر در مقابل افکار پیشهوری را ندارند ، به شخصیت او میپردازند و لذا، چارهای جز گل آلود کردن آب جهت فرار از وظایف خود نمییابند.
ب) شفافسازی مطالبات، اهداف و برنامهها بصورت دقیق
کنسول آمریکا در تبریز در گزارش خود مینویسد(۱۰): «آنان راهها و خیابانهای هموار ساختند – چیزهایی که مردم میتوانستند ببیند و چیزهایی که حاکمیت مرکزی سالها و سالها از انجام آن سرباز زده بود. آنان بر آموزش اصرار ورزیدند و مدارس را نوسازی کردند و بدینسان نشان دادند که واقعا میخواهند کنترل خویش را [بر آذربایجان] ادامه دهند.»
بازسازی و تقویت جامعه مدنی، از جمله مسائلی است که در این جریان اجتماعی بصورت جدی مورد توجه بوده است. تاکید بر امر آموزش، آزادی گسترده مطبوعاتی و نشر گسترده آن، چاپ بیش از هزار جلد کتاب و پیشرفت در حوزهی ادبیات تورکی در این مدت، پخش برنامههای تازه رادیویی و اعلام عمومی مسائل کشوری توسط مسئولین به خصوص صدر حکومت ملی آذربایجان از طریق مطبوعات و برنامههای رادیویی به زبان تورکی، برگزاری کنگرههای مردمی که با استقبال گسترده مردمی همراه است، انجمنهای شهری، شعبههای محلی و حتی روستایی فرقهی دموکرت و … در چهارچوب هویت آذربایجانی، در جهت افزایش مشارکت مردم در ادارهی امور مملکتی، از جمله دستاوردهای مهم این برهه از تاریخ معاصر کشوراست، که حتی امروزه نیز قابل مشاهده نیست؛ لذا، مسائل اجتماعی بصورت دقیق و در ابعاد مختلف بررسی گردیده، و اهداف و فعالیتها بصورت شفاف ارائه شده است.
اینبار مسائل اجتماعی در یک جمله یا در یک نوشته بصورت مبهم مطرح نشدهاست، بلکه با استفاده از ابزارهای موجود، به تشریح گستردهی حقوقی مسائل در ابعاد مختلف اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی با محوریت هویت ملی آذربایجان مبادرت ورزیده و چهارچوب فکری کاملا شفافی در اختیار مردم گذاردهاند. بر خلاف کلی گویی جریانهای اجتماعی پیشین، با توجه به اسناد موجود در منابعِ کشوری و بینالمللی بویژه جراید آن زمان، شاهد اعلامیهها و مصوبههای مجلس ملی و حکومت ملی در ابعاد مختلف هستیم.
مصوبههای صادره در رابطه با مسئلهی زبان، آموزش در مدارس، بهبود وضعیت دهقانان، تقسیم اراضی، تنظیم بودجه و مشخص کردن سهم مرکز و ملت آذربایجان از آن، حذف مالیات غیر مستقیم، تصویب قانون کار و کاهش چشمگیر آمار بیکاری، بهبود وضعیت کارخانهها، تأسیس دانشگاه، بهبود وضعیت بیمارستانها، پردازش به حقوق زنان و حق شرکت آنان در انتخابات و مناسبتهای اجتماعی، تأسیس مراکز سرپرستی کودکان بیسرپرست، احداث آسفالت خیابانها و پروژههای عمرانی و … نمونههایی از این مسئله است (۱۱).
با کمی دقت، دوباره متوجه میشویم، انسانهایی که سعی دارند با کلی گویی و ابهام افکنی، هر از گاهی در مسیری شنا نمایند که به ناچار، در برابر مطالبات شفاف فرقه دموکرات آذربایجان، به طرح شائبه، اما و اگر در خصوص سران آن نهضت بویژه میر جعفر پیشهوری متوسل شوند.
ج) ارائه الگوهای عملی و ابعاد بینالمللی آن
یرواند آبراهامیان می نویسد(۱۲): «حتی مخالفان فرقه هم به ناچار پذیرفتند که در عرض یکسال، خدمات و کارهایی بیشتر از دوران بیست ساله رضا شاه انجام گرفتهاست.»
در میانه سال ۱۳۲۴ آذربایجان خود را برای یک واقعه تاریخی بزرگ مهیا میکرد. حکومتی که در آذربایجان تشکیل شد، در نیمه دوم عمر خود به یکی از اصلیترین موضوعات بحث بین آمریکا و شوروی تبدیل گشته و کارش به سازمان ملل کشیده است. حکومتی که در صورت موفقیت در بقا، میتوانست الگوی حکومتهای خاورمیانه را تغییر دهد.
ارائه الگوهای عملی در جهت اجرای برنامههای تعریف شده به عموم مردم متناسب با وضعیت جامعه و یکسال موفقیت در اجرای آن سبب میگردد که دامنهی تأثیر این جریان اجتماعی به داخل مرزهای ایران محدود نگردد. این مسئله هم با منافع قدرتهای آن زمان – آمریکا و شوروی – در تضاد قرار میگرفت؛ لذا، از نظر آنان نیز باید این جریان اجتماعی سرکوب میشد.
عدم تمرکزگرایی، خودمختاری داخلی، کاهش دامنه فعالیت دولتی، افزایش مشارکت مردمی، تاکید بر اصول دموکراتیک و شاخصههای هویت ملی مولفههای اصلی الگوی ارائه شده، از طرف سران نهضت مردمی ۲۱ آذر میباشد، که بصورت حکومت خودمختار آذربایجان به نخستوزیری میر جعفر پیشهوری نمود پیدا میکند. الگویی که بعد از ۶۰ سال در دوران اخیر، آن هم به زور یک نیروی خارجی در عراق و افغانستان و… شکل گرفته و میخواهد خود را بصورت جانشین برای دیگر الگوهای هشتادساله حکومتی خاورمیانه نشان دهد.
تحریف تاریخ و بایکوت چهرهی میر جعفرپیشهوری تلاشی است در جهت عدم مراجعه به این طرح و الگوی عملی اجرا شده.
حکومت ملی بوسیلهی ارتش شاهنشاهی با حمایت آمریکا سرکوب شده و آذربایجان به طرز غیر انسانی اشغال میگردد(۱۳). مجاهدینی که مبارزات مشروطه، خیابانی، پیشهوری را تجربه کردهبودند، جان خود را از دست دادند و کتابهای تورکی در میادین شهر در شعلههای آتش سوزانده شد تا هیچ تجربهای از گذشتهی این ملت به نسل بعدی نرسد. نزدیک به هفتاد و پنج هزار کشته، زندانی و تبعیدی، هزینه سنگین هویت طلبی آذربایجان بود (۱۴).
از آنجا که چهارچوب فکری فرقه دموکرات بصورت شفاف در اختیار مردم قرار گرفته و برنامههای حکومت ملی صرفا در حد شعار نمانده و در مدت یکسال عملی نیز شده بود، الگوی عملی مناسبی در اختیار مردم قرار گرفتهاست.
حاکمیت مرکزی و محمدرضا شاه پس از سرکوب نهضت ۲۱آذر، در جریان کاهش تأثیرات عملکرد حکومت ملی، از یک طرف، شروع به تحریف و بایکوت تاریخ حکومت ملی اقدام، و با ابهامافکنی و عوامل بیگانه قلمداد کردن سران نهضت ۲۱ آذر، روز اشغال آذربایجان را به عنوان روز نجات آذربایجان جشن می گیرد. از طرف دیگر با به راه انداختن انقلاب سفید، قسمتی از برنامههای حکومت ملی را به عنوان برنامههای سیستم مرکزی مصادره میکند و به دلیل ذات استبدادی و شوینیستیاش هویت ملی ملل غیر فارس در ایران را به محاق فراموشی و نابودی میسپارد. در جریان انقلاب سفید محمدرضا شاه، زمین بین مالکین و زارعین تقسیم میگردد. اما اجرای نادرست آن باعث کوچ روستاییان به شهرها و ایجاد حاشیهنشینان میگردد، که همین حاشیهنشینی یکی از عوامل موثر سرنگونی دودمان پهلوی در انقلاب ۱۳۵۷ است. محمدرضا تا آخر سلطنتش به مسئله اصلی احقاق حقوق ملی – مدنی ملل غیر فارس توجهی نکرده و با تحریف تاریخ و تحقیر ایشان مانع رشد این ملتها در زمینه هویت ملیشان گشته است.
بعد از سقوط پهلوی، آذربایجان مجالی دوباره مییابد تا بازماندگان حکومت ملی آذربایجان، لزوم تدریس زبان تورکی در مدارس را مطرح کنند. اما متاسفانه جمهوری اسلامی نیز اهمیت این خواسته را به دقت ارزیابی نکرد و اینبار هم به هویت ملی ملل غیر فارس توجهی نشد که این عدم توجه تا به امروز نیز ادامه یافته است. نهادهای متولی فرهنگ نیز با تحریف و بایکوت تاریخ حکومت ملی آذربایجان و عوامل بیگانه قلمداد کردن سران آن و بی توجهی به احقاق حقوق ملی – مدنی ملل غیر فارس با تاکید بر هویت دینی در جهت همراه ساختن این ملل با خود، سعی در لاپوشانی مسئله دارند و این درحالی است که رشد ملل در زمینه هویت ملی منطق ناگزیر تاریخ است.
اما روند بیداری ملی آذربایجان و تاکید بر شاخصههای هویت ملی در جریانهای اجتماعی، موضوعی است غیر قابل انکار و نه تنها نمیتوان براحتی از آن چشم پوشی کرد، بلکه باید با مطرح کردن موضوع، به حل آن اقدام کرد. حذف گفتمان احقاق حقوق ملی – مدنی ملل غیر فارس در ایران درمان هیچ دردی نیست.
آذربایجان الگوی مناسبی از حکومت ملی را تجربه کرده و مبنای فکری نهضت ۲۱ آذر به رهبری میر جعفر پیشهوری، تشکیل دهنده چهار چوب فکری حرکت ملی آذربایجان است.
شاید به همین دلیل است که پیشهوری باید خائن اعلام شود، عامل بیگانه قلمداد گردد و اصلا نباید مطرح شود! چانچه این مسئله، در بخشنامههای ارسالی به مطبوعات و دست اندرکاران نشر نیز قابل مشاهدهاست:
” نشر کتاب راجع به پیشهوری چه موافق و چه مخالف قدغن است. “
اینک ما دوباره سر خط ایستادهایم. اعلام موضع صریح در خصوص میر جعفر پیشهوری، یا وظیفهی تلاش در راستای آن اهداف یا نفی آن اهداف را به دنبال خواهد داشت.
به نظر نگارنده، تلاش برای تخریب میر جعفر پیشهوری و تحقیر فعالیتهای وی به عنوان رهبر نهضت مردمی ۲۱ آذر و صدر حکومت ملی آذربایجان، هم در گذشته و هم امروزه، هدفی جز لکهدار کردن خواستههای بر حق و اهداف نیروهای مردمی آذربایجان، نمیتواند داشته باشد.
تا زمانیکه مسئله احقاق حقوق ملی – مدنی آذربایجان و دیگر ملل غیر فارس در ایران حل نگردد، میر جعفر پیشهوری به عنوان بحث برانگیزترین شخصیت تاریخ معاصر باقی خواهد ماند. دغدغههای پیشهوری با نیازهای ذاتی مردم آذربایجان پیوندی ناگسستنی دارند و تا این دغدغهها حل نشده باشند، پیشهوری بیش از هر رهبر زندهای، زنده و برای مرکزگرایان خطرناک خواهد ماند.
پانوشت :
۱- اسماعیل آقا سیمیتقو یا اسماعیل آقا شکاک – عامل اصلی فجایع جیلولوق – در ۳۰ تیر ۱۳۰۹ شمسی توسط نیروهای دولتی کشته شد – محل اسقرار او قله چهریق بود.
۲ – میر دادشاه بلوچ – در اوایل دهه ۵۰ میلادی [سی شمسی] علیه محمد رضا شاه سر به طغیان گذاشت – در ۲۱ دی ۱۳۳۶ توسط نیروهای دولتی کشته شد.
۳ – شیخ خزعل ملقب به معزالسلطنه و سالها فرمانروای خوزستان در زمان احمد شاه بود – در ۲۴ خرداد ۱۳۱۵ شمسی که تحت مراقبت شدید شهربانی مخوف رضاخان قرار داشت، درگذشت – محل استقرارش محمره[خرمشهر] بود.
۴ – اسماعیل خان قشقایی معروف به نصرتالدوله قشقایی – صولتالوله قریب شش ماه در زندان قصر در شرایط نا مساعدی به سر برد – صولتالدوله در ۱۶ مهر ۱۳۱۱ شمسی در حالی که نماینده مجلس شورای ملی بود، در زندان قصر درگذشت.
۵-قاضی محمد صدر حکومت مهاباد – به فرمان محمدرضا شاه، در ۱۰ فروردین ۱۳۲۶ به دار آویخته شد.
۶- ستارخان قره داغی؛ سردار ملی آذربایجان – انجمن ایالتی آذربایجان به رهبری ستارخان به پشتوانه مردم آذربایجان در برابر نیروهای دولتی ضد مشروطه در تبریز، ایستادگی کرد و بنای مقاومت گذارد – در ۲۵ آبان ۱۲۹۳ دار فانی را وداع گفت.
۷ – شیخ محمد خیابانی از فعالین سیاسی در دوره انقلاب مشروطه بود – او در مجلس دوم به وکالت رسید و بعد از دوره دوم و در حین جنگ جهانی اول در تبریز قیام نمود – در ۲۲ شهریور ۱۲۹۹ به قتل رسید.
۸- یونس استاد سرایی معروف به میرزا کوچک خان جنگلی – رهبر جنبش جنگل – صدر جمهوری سوسیالیستی شورایی گیلان – در ۱۱ آذر ۱۳۰۰ به قتل رسید.
۹ – جواد هئیت، آذربایجان ادبیات تاریخینه بیر باخیش (تهران۱۳۶۹) – جلد دوم، صفحه ۴۳۲٫
۱۰ – حبیب لاجوردی، اتحادیههای کارگری و خودکامگی در ایران – صفحه ۲۰۰
۱۱ – جهت مطاله بیشتر میتوانید به منابع زیر مراجعه نمایید:
- انتشارات جامی، گذشته چراغ راه آینده است
- اکرم میشوداغی، مشعل جاوید
- یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب
- علی مرادی مراغهای، از زندان رضاخان تا صدر فرقه دموکرات
- تیمسار علیاکبر درخشانی، ۲۱ آذر ۱۳۲۴ – تحقیق، تدوین و ویراسته شاهرخ فرزاد
- از اسناد، در زندان رضاشاه – تحقیق، تدوین و ویراسته شاهرخ فرزاد
- از اسناد، شهریورین اونایکیسی (مرکزی تبلیغات شهبهسینین نشریهسی)
۱۲ – به نقل از: علی مرادی مراغهای؛ از زندان رضا خان تا صدر فرقه دموکرات (چاپ چهارم ۱۳۸۸) – صفحه ۴۲۷
۱۳ – برای مطالعه بیشتر در این مورد به کتاب گذشته چراغ راه آینده است، مراجعه نمایید.
۱۴ – برای مطالعه بیشتر در این مورد به کتاب گذشته چراغ راه آینده است، مراجعه نمایید.
——————
وحید فائزپور (کییاکسار)
اورمیه – پاییز