English            Latin   

برای دریافت مطالب جدید به این آدرس www.azoh.net  مراجعه فرمایید

Yeni Adresimiz www.azoh.net

New Address www.azoh.net 

گفتنی است این سایت آرشیو مطالب منتشر شده از اسفند 89 تا دی 92 و همچنین از مهر 94 تا شهریور 95 را شامل می شود
 

آنچه باید برای مواجهه با بحران ها در خاورمیانه صورت دهیم؛ برای حل مشکلات با حداقل هزینه ها و بهترین گزینه ها- دکتر کاوه احمدی علی آبادی

عضو هیئت علمی دانشگاه آبردین با رتبه پروفسوری

عضو جامعه شناسان بدون مرز(ssf)

کمتر دوره ای در تاریخ جهان هست که ما شاهد چنین انواعی از مشکلات و بحران ها بوده باشیم؛ تا این لحظه در جهان کم نظیر و در منطقه و خاورمیانه بی نظیر است. با این همه، اگر علل و ریشه های بحران های موجود را نشناسیم و دیر دست به کار شویم یا خطرناک تر از آن، تصور کنیم تنها با نیروی قهریه و سرکوب و حتی کاربرد نیروی نظامی می توانیم بر همه بحران هایش فائق بیاییم، دچار خطایی مهلک شده ایم و نه تنها مسائل و مشکلات را حل نمی توانیم کرد که بر بحران ها خواهیم افزود و چه بسا زمانی دریابیم که دیگر دیر شده باشد.

نخست باید دریابیم که ما گرچه در منطقه با بعضی خطوط مشترک بحران درگیریم، عمدتاً با شرایط متنوع و متغییری در خارومیانه روبرو هستیم که هر یک راه حل های خاصی را می طلبد، گرچه از تجارب یکدیگر نیز می توانیم درس بگیریم. ما با مشکل اسلامگرایان بنیادگرا در سراسر خاورمیانه مواجهه هستیم؛ با این همه تروریست ها و اسلام گرایان تندرو و آدمکش در منطقه از شرایط مختلفی برمی خیزند. مشکلاتی در خاورمیانه هستند که سال هاست وجود داشته و اینک سر باز کرده اند و مسائلی که مقطعی هستند. در میانه جنگ های نامتقارن در خاورمیانه قرار داریم که به بسیاری از آن ها دعوت نشده ایم، و همزمان مسائل و چالش هایی در برخی مناطق و کشورها داریم که اگر بدون محاسبه و درایت وارد عمل شویم، بی سبب وارد بحرانی جدید و حتی چه بسا جنگی ویرانگر شویم که قابل اجتناب بوده است.

پیش از هر چیز باید مخالفت صریحم را با منتقدان اوباما در آمریکا و به خصوص سیاستمداران در حزب مخالف اعلام کنم؛ آن دسته که بحران های خاورمیانه را حاصل بی عملی یا فقدان تصمیمات قاطعانه دولت اوباما شمرده اند. ما در عراق و سوریه و لیبی با داعش و شبه نظامیان شیعه روبرویم، در نیجریه، چاد و کامرون با بوکوحرام، در افغانستان و پاکستان با طالبان، در سومالی با الشباب، در مصر و لیبی با مشکلات حاصل از اخوان المسلمین و انصارالشریعه و در سراسر خاورمیانه با امواجی از القاعده و سلفی ها و تکفیری های تندرو. منظورتان این است که برای حل همه این مشکلات ایالات متحده آمریکا باید به شکلی مستقیم و قاطع وارد عمل می شد؟! حتی اگر آمریکا از نظر مالی و نیروی انسانی و بسیاری از موارد دیگر از پس چنین درگیری برمی آمد (بوش دقیقاً درصدد حل مشکلات خاورمیانه از طریق برخورد مستقیم با آن بود، اما تنها توانست وارد دو جنگ شود و به بقیه بحران ها وارد نشده، بحران های جدیدی نیز افزود)، آیا اینک در خاورمیانه وسط جنگ جهانی سوم نبودیم که نه فقط تروریست ها که بخش بزرگی از ملت های خاورمیانه با آمریکا (در قالب جنگ مسلمانان با غرب و آمریکا) به عنوان دشمن شماره یک شان روردرو بودند؟ (در حالی که اکنون مشکل تروریست های اسلام گرا و گروه های افراطی به شکلی "واقع بینانه" شناخته شده است و تمامی ملل خاورمیانه و حتی مسلمانان، اسلام گرایان تندرو را تهدیدی اول برای خودشان می بینند و هر کشوری با همراهی افکار عمومی و مشارکت مردمی به مبارزه با جانیان و دکانداران دینی برخاسته اند و از کشورهای غربی نیز در این راه همه نوع کمک می گیرند و انتظار دارند). آیا واقعاً معنا و ما به ازای راهکارهای جایگزینی را که توصیه می کنید می فهمید یا تنها قصد انتقاد از اوباما به هر قیمتی و در هر فرصتی را دارید؟!

اتفاقاً دولت اوباما چون اقدام به برخورد مستقیم و یکجانبه برای حل بحران های متعدد خاورمیانه و مسائل جهانی نکرد تاکنون از پس بخش بزرگی از این مشکلات با همراهی و کمک متحدان اروپایی و به خصوص همکاری منطقه ای و با اجماع جهانی برآمده است و هنوز توانایی مواجهه با بحران های جدید را نیز دارد. ما مشکل سلفی ها را بدون هزینه و اخوانی ها را (هر یک به طریقی) با کمترین هزینه حل کردیم. همین طور مسئله ای که اسلام گرایان در آفریقای مرکزی به وجود آورده بودند. نیمی از کشور مالی توسط طوارق و اسلام گرایان تندرو و القاعده اشغال شده بود، با کمترین هزینه و به کمک ارتش فرانسه و اتحادیه آفریقا آن را حل کردیم و به تازگی قرارداد صلح امضاء کردند. الشباب را که بخش بزرگی از کشور سومالی را اشغال و حتی شهرهای مهم را در اختیار داشت و بر بحران قحطی و فقر می افزود، با کمک اتحادیه آفریقا تقریباً پاک کردیم که اینک تنها قادرند هر از گاهی چند عملیات انتحاری بسیار محدود صورت دهند (مشکلی که در همه جای جهان هست و دیگر هرگز محدود به سومالی نیست). در غرب آفریقا اتحاد قوی با نیروی نظامی کشورهای چاد، نیجریه، نیجر، کامرون و بنین بر علیه اقدامات جنون آمیز بوکوحرام جنگی را در دستور کار گذاشته اند که هنوز مدتی از تصمیم شان برای تشکیل ارتشی مشترک نگذشته، شهری مهم و مناطقی را از دست بوکوحرام آزاد کرده اند و بسیاری از آن آدم کشان را به سزای اعمال شان رسانده اند. سوریه و عراق به گردابی بدل شدند که تمام تروریست های جهان را به سوی خود می کشند و غرق می سازند و آن هم با بیشترین هزینه رژیم بعث اسد و پاسداران ایران و شبه نظامیان شیعه مورد حمایت شان و آمریکا و متحدانش تقریباً بدون تلفات انسانی "نقشی مکمل و البته موثر" را در شکست داعش بازی می کنند و داعش نیز پس از ساقط کردن حکومت مالکی و مزدور رژیم ایران و ضرباتی بسیار کاری و ویرانگر به رژیم اسد، حالا خودش دارد حذف و نابود می شود و بازی نیز در آنجا هنوز تمام نشده است. با آخرین حملات طالبان در پاکستان اینک متحدانی جدّی در ارتش پاکستان برخاسته اند که طی عملیاتی موثر و مداوم طالبان پاکستان و افغانستان را که نیم قرن زندگی را برای مردم منطقه سیاه کرده بوند، از بین می برند و در افغانستان گفتگوهای فشرده تیم اوباما خطر جنگ داخلی را از بین برد و وحدت ملی ایجاد کرد. بوکوحرام نیز اینک در آفریقا توسط کشورهای منطقه تارو مار می شود و اگر این حسابگری ها نبود، اینک از پی آشوب ها و ویرانی های بسیار با یک امپراطوری بربریت اسلامی نیز شوکه می شدیم، در حالی که اینک در تقریباً تمام کشورهایی که با بهار منطقه ای مواجه شدند یا دیکتاتورها سرنگون شدند و یا اصلاحات جایگزین شده است.

حال ما از این پس نیز اگر با حسابگری و انعطاف به سراغ مشکلات و بحران های باقیمانده یا آتی رویم، نتیجه رضایتبخش یا حداقل امیدوار کننده خواهد بود و گرنه پشیمانی سودی نخواهد داشت.

کشورهای منطقه و به خصوص کشورهای عربی باید بدانند که اول از همه نباید سراغ جنگ رویم مگر آن که "به ما تحمیل شده باشد و به عنوان آخرین راهکار اجتناب ناپذیر". کشورهای منطقه و به خصوص مصر، عربستان، لیبی، یمن و اردن هرگز از پس جنگ درمناطق مختلف برنمی آیند و آن خود به بحرانی بزرگ و چه بسا کمرشکن برایشان بدل می شود. اگر تقسیم کاری درست برای اقدامات منطقه ای از طریق اتحاد منطقه ای و با کمک و همراهی جهانی صورت نگیرد، به نتیجه مطلوب نخواهید رسید. اول از همه باید بدانید که گفتگو و مشارکت همگانی و ملی نخستین راهکار مناسب برای حل مشکلات است که تنها در صورت آزمودن همه راه های موفقیت آن و شکست اش باید کنار گذاشته شود.

در لیبی و یمن هنوز فرصتی برای اقداماتی از این دست هست. این بدان معنی نیست که باید به امید توافق دست روی دست بگذارید، بلکه باید "از هر نظر کاملاً آماده و حتی دست به اسلحه" باشید، اما دست به ماشه نبرید مگر بدان ناگزیر شده باشید. در لیبی اسلامگرایان وابسته به دولت و مجلس قبلی پس از شکست های نظامی تا حد زیادی سر عقل آمده اند و اگر از این اندک فرصت باقی مانده برای آشتی ملی بهره نبرند، همچون برادران شان در مصر حذف می شوند. مشکل در لیبی به آنان محدود نمی شود و همان طور که قبلاً نیز خاطر نشان کردم داعش در لیبی لانه گزیده و اهل گفتگو که هیچ اهل آدمیت نیست و اصلاً زبان آدمیزاد سرش نمی شود و بی شک آن نیاز به "اقدامات نظامی موثر و مستمر" دارد. مصر به تنهایی از پس آن بر نمی آید و با توجه به تهدید سواحل مدیترانه از لیبی توسط داعش، اگر اروپایی ها همچنان تماشاچی بنشینند، تصور می کنم ناباورانه صحنه های وحشتناکی را به چشم خواهند دید! رهبری کار باید توسط کشورهای عربی و رهبری عملیات نظامی باید توسط ایتالیا و فرانسه صورت گیرد و مصر و الجزایر و عربستان و امارات هر یک به طریقی در عملیات کمک و همراهی کنند. مصر بخش قابل ملاحظه ای از کمک های نظامی مورد نیاز ارتش لیبی را می تواند از طریق خرید سلاح از روسیه و فرانسه تأمین کند و کشورهای حاشیه خلیج نیز می توانند در صورت تمایل هزینه اش را بپردازند.

در یمن پاسداران و نیروهای امنیتی ایران و مزدوران رئیس جمهور سابق مدام هالوهای انصارالله حوثی را به اقدامات تندروتر برای انحصار قدرت تهییج می کنند. واقعیت این است که مشکل اصلی هم از عبدالله صالح بوده و هست و هم توسط آن مدام برانگیخته می شود و اگر "برخی از سیاستمداران عربستان" طی لجبازی کودکانه با آمریکا، وی را آزاد نگذاشته بودند تا به یمن باز گردند، او چنین نمایش و کودتایی نمی توانست راه بیاندازد که حالا برای منافع عربستان مشکل ساز شود. کشورهای عربی برای مواجهه با مشکلات یمن به اقداماتی بیش از انتقال سفارتخانه های شان به عدن و حمایت لفظی از رئیس جمهور قانونی یمن نیاز دارند. البته تلاش عربستان و کشورهای حاشیه خلیج فارس برای دخالت سریع در یمن که با ممانعت آمریکا مواجه شده دارای ملاحظاتی است که اتفاقاً برخی حساس و استراتژیک است. گرچه حوثی ها تصمیم گرفته اند تا در مناطق تحت تسلط یک دولت انحصاری از خودشان تشکیل دهند و اقدامات به کرات ناپخته و کودکانه شان می رود که یمن را به جنگ داخلی و حتی تجزیه بکشاند، از روی هالوگری به فاجعه ای نیز که در آن غلتیده اند واقف نیستند و تصمیم به ادامه آن دارند. با این همه، همین حالا اگر ارتش عربستان وارد یمن شود تا حوثی را سرنگون کند و دولت مطلوب خودش را بر سر کار آورد، حرکت اشتباهی صورت داده است. اول این که اکنون حوثی ها با لشکرکشی و قبضه قدرتی که کردند، نه تنها به عنوان دولت و حاکمیتی مشروع توسط جامعه جهانی شناخته نشدند که در نزد افکار عمومی یمنی ها نیز بسیار مغضوب واقع شده و تظاهرات و حتی مبارزات عشایر و جنوبی ها علیه آنان مدتی است شروع شده است. با ورود ارتش عربستان، حوثی کنار می روند و ارتش عربستان به جای شان به عنوان اشغالگر یمن توسط مردم شناخته می شود. علاوه بر آن تازه درگیری های عشایر و شیعیان، القاعده و داعش در مناطق مختلف با ارتش عربستان شروع می شود. در حالی که اینک همه شان با حوثی های انصار الله درگیر می شوند و اگر جنگ داخلی بالا گرفت، آن گاه ورود نیروی عربستان به مثابه نجات دهنده یمن از دست جنگ داخلی و تروریست ها خواهد شد. ارتش عربستان و واحدهایی از ارتش مصر و برخی از کشورهای عربی باید در مرز با یمن به حال آماده باش قرار گیرند و تنها اگر حوثی های هالو اقدام به لشکرکشی بیشتر به مناطق دیگر یمن و به خصوص عدن برای سرنگونی رئیس جمهور کنونی و قانونی اش کردند، از شمال و زمین و هوا و دریا بر سر حوثی های یاغی و اشغالگر بریزند یا اگر کار یمن به جنگ داخلی کشیده شد، حمله زمینی را در دستور کار بگذارند. پس فعلاً آخرین فرصت ها به سازمان ملل و نماینده اش برای رسیدن به صلح و آشتی ملی -آن هم  بدون تحمیل نظرات- باید داده شود و اگر به نتیجه عملی نرسید و حوثی ها باز در حرف چیزی گفتند و در عمل عکس اش را کردند، آن گاه کارشان را تمام می کنید. (حجت بر آنان تمام) درضمن ارتش کشورهای عربی برای ورود به یمن و لیبی بهتر است که اجماع جهانی را داشته باشید، ولی ضرورتاً نیاز به قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل ندارید. به دو دلیل؛ هر دو آن کشورها اینک دارای دولتی قانونی هستند که توسط جامعه جهانی به رسمیت شناخته شده و درخواست روسای آن کشورها کافی است تا هر کشوری برای کمک به آنجا "به شکلی قانونی و بدون نیاز به رجوع به شورای امنیت" –همچون آنچه اینک در عراق صورت می گیرد و آنچه قبلاً در بحرین انجام دادید- نیروی نظامی ارسال کند و با شبه نظامیان و تروریست هایی که دولت قانونی را تهدید می کنند، مقابله کند؛ در قالب ارتش عربستان و مصر یا نیروهای سپر خلیج. دوم چون قطعنامه های شورای امنیت قبلاً برای برخورد نظامی با داعش صادر شده و شما می توانید به خاطر تصرف مناطقی از آن کشورها توسط داعش بدانجا حمله و لشکرکشی کنید. برای تمامی تصمیمات تان از همراهی و همکاری جامعه جهانی بهره برید و به خصوص کارهای مهم و کلیدی تان را با آمریکا و اروپا هماهنگ کنید، اما برای اقدامات ضروری و حیاتی در آنجا "منتظر کسب اجازه از آنان" نباشید که اگر تاکنون مانده بودید، اینک مصر و بسیاری از کشورهای عربی در اختیار اخوانی های فسیل شده بودند و دولت و مجلس لیبی اکنون به جای تشکیل جلسه در بنغازی احتمالاً در قاهره نشست هایش را برگزار می کرد.

در سوریه و مناطق شرقی آن برای شکست داعش که به نیروی زمینی نیاز است، می بایست "نیروهای چند ملیتی از کشورهای مختلف" وارد عمل شوند و تمام مناطق شرقی و شمال شرقی را از دست داعش خارج کنند و زیر چتر حمایت شان بگیرند تا اسد نیز نتواند آنان را بمباران و بشکه باران کند. ورود نیروهای زمینی علاوه بر شکست داعش مشکل رو به تزاید آوارگان خاورمیانه را نیز تا حدی کنترل می کند و تا همین حالا جهان ظرفیت پذیرش آواره بیشتر را ندارد و جنگی که بدون تأمین امنیت مناطق باشد بر شمار آوارگان می افزاید و راه حلی نیز برایش نخواهد بود. ناتو نیز می تواند برای روبرو شدن با هر یک از این بحران ها "فعال تر" ظاهر شود و واقعیت این است که در این شرایط بحرانی منطقه و جهان "از ناتو انتظار تأثیرگذاری بسیار بیشتری" می رود. اگر به امید آموزش 15 هزار نیرو برای سه سال بنشیند تا سرنوشت جنگ در سوریه را تعیین کند، احتمالاً باید با پسر اسد به عنوان جانشین نیز گفتگو کنید! درضمن، نیروهای ائتلاف سوریه که با طرح فرستاده سازمان ملل برای آتش بس در حلب مخالفت کردند که آتش بس باید شامل همه مناطق سوریه شود، به نکاتی "عملی و اجرایی" توجه ندارند. برای موفقیت عملی چنین طرحی نیاز به راهکارهای "گام به گام" است و تصمیمات آنی و گسترده جواب نمی دهد. باید آتش بس در یک منطقه صورت گیرد و اگر موفق بود و دو طرف از هر نظر پایبند بودند و زیر تعهدات شان نزدند، به سایر مناطق نیز تعمیم یابد. راه حل عملی مشکلات، اعلام فهرستی وسیع از آن ها نیست، بلکه درک طریقه عملی حرکت پله به پله برای حل آن است. مگر این که ملاحظات دیگری داشته باشید و مثلاً در آتش بس حمص رژیم اسد به تعهداتش پایبند نبوده باشد و سازمان ملل نیز برای جلوگیری از آن اقدامی نکرده، آن گاه باید شما یا سازمان ملل بدنبال راهکاری برای عدم تکرار چنین زیرقول زنی هایی توسط رژیم اسد باشید؛ روشی که عملی و مقدور و "دارای ضمانت عملی" باشد. مقامات کشوری و لشکری سوریه که در جنایت های متعدد در سوریه دست داشته اند، در قطعنامه های سازمان ملل قبلاً آمده اند و آن دسته که هنوز توسط رزمندگان سوریه مجازات و قصاص نشده اند، تیمی برای پیگیری آن وجود دارد و تکرار آن هنگام آتش بس نه کمکی به وضع می کند و نه ربطی بدان دارد و باید هر یک در جای خود رسیدگی شوند. توجه داشته باشید که همه مشکلات مردم در محاصره شما را قطعنامه های تند و آتشین تان بر علیه اسد حل نمی کند، بلکه درکی درست از شرایط به همراه تصمیمات ظریف و انعطاف های به موقع است که راهگشاست، هر کاری در زمان مناسب و با راهکاری درخور.

در عراق پس از سال ها بحران مداوم و رو به گسترش -حالا پس از شطرنجی حساب شده، کارها رو به روال درستی افتاده است و تنها نیاز به اقداماتی اصلاحی دارد تا با "بازتولید مشکلات" مواجهه نشویم. شبه نظامیان شیعه مورد حمایت ایران و سپاه بدر نشان دادند که تا حد زیادی چون داعش به "اصول ابتدایی رعایت حقوق بشر و جنگ به دور از جنایت جنگی" ملتزم نیستند و داعش تنها مشکل عراق نیست و اتفاقاً این شبه نظامیان شیعه و نیروهای امنیتی مالکی بودند که با ظلم و دستگیری و شکنجه مداوم و تبعیض هدفمند موجب کشش سنی های ناراضی به داعش و تندروی ها و اقدامات قهری شان شدند. تصمیم امارات متحده عربی در قرار دادن سپاه بدر و سایر شبه نظامیان شیعی در لیست ترویستی اقدامی بسیار درست و به جا بود که باید "توسط سایر کشورهای حاشیه خلیج فارس و کشورهای عربی دیگر نیز صورت گیرد" و آنان تمام اموال شان در کشورهای عربی مصادره و تحت پیگرد قانونی و بازداشت قرار گیرند. یادتان باشد که چنین اقداماتی زمانی موثر است که توسط طیف وسیعی از کشورها صورت گیرد و به یکی و دو کشور محدود نباشد. شیعیان جریان صدر و آن دسته از شیعیانی که با دعوت آیت الله سیستانی به سوی جنگ با داعش رفته اند، باید حساب شان را از شبه نظامیان مورد حمایت ایران و سپاه قدس و سپاه بدر جدا کنند و تحت فرماندهی جداگانه و بدون وابستگی به رژیم ایران، عملیات نظامی شان را پیش برند تا به عنوان شریک جرم جنایت های شان در مناطق سنی نشین نشوند (و تنها به صدور دستورات اخلاقی شفاهی و از راه دور به شبه نظامیان شیعه بسنده نکنند و باید فرماندهان شان تغییر کند) و "ترجیحاً به امور دفاعی از حرم ها و شهرهای شیعی بسنده کنند و کار حمله و آزاد سازی مناطق تحت تسلط داعش را به ارتش عراق و سایر شبه نظامیان شیعه واگذارند" و گرنه مسئول پیامد سهل انگاری و تصمیمات غلط و نابخردانه شان خواهند بود و از چاه به چاله نیافتند و بدانند که از ترس مار نباید به افعی پناه برد؛ اما "اگر درایت داشت می توان مار و افعی را به جان هم انداخت". حجت تمام.

Share/Save/Bookmark
 
آدرسهای ما - Follow us

YouTube

 -----

Facebook

----- 

Twitter