English            Latin   

برای دریافت مطالب جدید به این آدرس www.azoh.net  مراجعه فرمایید

Yeni Adresimiz www.azoh.net

New Address www.azoh.net 

گفتنی است این سایت آرشیو مطالب منتشر شده از اسفند 89 تا دی 92 و همچنین از مهر 94 تا شهریور 95 را شامل می شود
 

مقدمه ای برای کتاب «دیو چهریق (جنایات اسماعیل سیمیتقو)» نوشتۀ آیدین یئنیلمز- اوجالان ساوالان

تورکان مسلمان از نخستین حضور جدّی شان در قالب سپاهیان خلفای عبّاسی که از دورۀ معتصم با سرداری افشین (آقشین)، و به قدرت رسیدن سرداران تورک ماوراء النّهری در دربار عباسی، شروع و تا قرنها ادامه یافت، در کانون توجّه جهانیان به ویژۀ جهان صلیبی و ضدّاسلام غرب بوده است. این حضور قدرتمند زمانی توجّه دنیای مسیحی غرب را بیش از پیش به خودش جلب کرد که آلپ ارسلان سلجوقی سلطان قدرتمند تورک  با سپاهی پانزده هزار نفری از تورکان مسلمان جان بر کف، رومانوس امپراتوری قدرتمند روم شرقی (بیزانس) را با دویست هزار سرباز در جنگ ملازگرد در سال1071م. 463 هـ.ق. شکست داد و شرق تورکیه کنونی را برای همیشه از چنگ اشغالگران خونخوار صلیبی و مسیحی بیرون کشید.

 فتوحات تورکان مسلمان پیوسته ادامه داشت تا این که سلطان محمّد فاتح عثمانی با فتح قسطنطنیّه تنها شهر مسیحی نشین فلات آناتولی و نامیدن آن به اسلامبول (استانبول) در سال 1453 م.  856 هـ.ق.  ناقوس هشدار را برای دنیای مسیحیّت و صلیبیّون جنایتکار به صدا درآورد.

پیروزیهای درخشان بعدی سلاطین عثمانی به ویژه سلطان سلیم اوّل ملقّب به «یاووز» (سهمناک) و  سلطان سلیمان قانونی ملقّب به «محتشم» تا سال 1553م. لرزه بر اندام جهان صلیبی غرب انداخت. بین سالهای 1453م. تا 1553م. یعنی صد سال اوج قدرت و گسترش قلمرو امپراتوری تورک عثمانی  به «سده شکوهمند» مشهور و نمودی از قدرت و صلابت عنصر تورک مسلمان است. قلمرو امپراتوری قدرتمند عثمانی در این صد سال از شمال به نزدیکی کیف و وارسا و وین و از غرب به نزدیکیهای وین و ونیز و رُم و واتیکان، یعنی قلب تپندۀ عالم مسیحیّت، رسیده بود و همین امر فرمانروایان، اندیشمندان و سیاستمداران دنیای غرب را که برخلاف ما مسلمانان دارای حافظۀ تاریخی بسیار خوبی هستند، به هراس، اندیشه و طرح دسیسه های خطرناک وادار کرد که یکی از موثرترین آنها تحریک تورکان شیعۀ صفوی (قیزلباشها) از یک سو و سلاطین تورک سنّی عثمانی از سوی دیگر و ایجاد اختلافهای عمیق و جنگهای خونین بیهوده و ابلهانه مذهبی بین خاندانهای تورک صفوی و عثمانی بود همین جنگها سببِ تجزیۀ کامل عالم اسلام و جهان تورک و تضعیف کامل هردو شد. لازم به ذکر است که در سالهای اخیر سریال پرطرفداری تحت عنوان «موحتشم یوزییل» (قرن شکوهمند) در تورکیه بازی شده است که به سالهای اوج قدرت امپراتوری عثمانی و دلایل افول آن می پردازد. این سریال دیدنی تحت عنوان «حریم سلطان» از شبکۀ جِم تی وی از ماهوارۀ هاتبرد به فارسی ترجمه و پخش شده است.

 این روند ادامه پیدا کرد تا جایی که توان و قوّه مایۀ تورکان مسلمان (تورکان عثمانی، تورکان ایرانی و اوزبکها) در جنگهای بیهودۀ مذهبی و خاندانی با یکدیگر کاملاً مصرف و پیکر ناتوان و بیماری از امپراتوری عثمانی و دولتهای خاندانی تورک صفوی، افشاری و قاجاری و اوزبک بر جا ماند. تا این که با یکّه تازی دولتهای غربی روسیّه، فرانسه و انگلیس نوبت به آخرین و مهلک ترین ضربه بر پیکر ناتوان عالم اسلام و بازوی نظامی آن تورکان مسلمان در اواخر دوره قاجار و اواخر امپراتوری عثمانی فرارسید: جنگ جهانی اوّل.  

 اصلی ترین مشخّصۀ جنگ جهانی اول «مسلمان کُش» بودن یا به عبارت دقیق تر «تورک کُش» بودن آن است. میلیونها نفر از تورکان مسلمان امپراتوری عثمانی، و آذربایجان شمالی (تحت اشغال روسیه) و آذربایجان جنوبی (جزو ایران) در جریان اتّحاد شوم دنیای مسیحی غرب و کشورهای روسیّه، انگلستان و فرانسه با گروههای مسلّح و ایدئولوژیک صلیبی و بسیار خطرناک از آسوریان و ارمنیها به قصد نابودی کامل تورکان مسلمان کشته شدند و این کاری ترین ضربه ای بود که در طول تاریخ بر پیکر جهان تورک فرود آمد.

طبق تحقیقی که دکتر محمّدقلی مجد بر اساس اسناد غنی موجود در مرکز اسناد ملّی ایالات متّحدۀ آمریکا (نارا) انجام داده است، اثبات می کند که بزرگترین نسل کشی قرن بیستم میلادی در ایران (به ویژه آذربایجان جنوبی) و به دست امپراتوری بریتانیا رخ داده است، جمعیّت ایران، که آن اوان بیشتر تورک زبان و در شمال کشور و به ویژه آذربایجان جنوبی ساکن بودند، در آغاز این جنگ استعماری و در سال 1914م./1293ش. بیست میلیون نفر بوده است که بعد از پایان جنگ و در سال 1919م./1298ش. به یازده میلیون نفر رسیده است. بر طبق نوشته دکتر مجد اسناد وزارت جنگ انگلستان و سایر اسناد نظامی بریتانیا درباره ایران در سالهای 1914م. تا 1921م. هنوز طبقه بندی نشده است و تا 50 سال دیگر نیز در دسترس محقّقان قرار نخواهد گرفت! اسناد وزارت امور خارجه بریتانیا نیز حاوی هیچ مطلبی دربارۀ این نسل کشی حیرت آور استعماری نیست. روشن است که  استعمار نژادپرست صلیبی ضد تورک و ضد ایرانی بریتانیا قصد پنهان کردن جنایات هولناک خویش را دارد.

 با توجه به این که در آن اوان سراسر ایران در اشغال نظامی انگلیس بود، حدود هشت الی ده میلیون نفر از مردم ایران که عمدتاً از تورکان آذربایجان بوده اند، در طی این این جنگ شوم در طیّ قحطی دهشتناکی که انگلیس در بین سالهای 1917م./1296ش. تا 1919م. 1298ش. به وجود آورد بر اثر گرسنگی و بیماریهای ناشی از کمبود مواد غذایی و سوء تغذیه از پای درآمدند. بدین شرح که دولت انگلیس در  این سالها مقادیر عظیمی از غلّه مورد نیاز مردم ایران را به زور اسلحه و سرنیزه از آنها گرفته به سربازان خود می دادند. کمبود مواد غذایی و افزایش شدید قیمت آنها سبب می شد که مردم ایران از آنها محروم شوند. جالب این که انگلیس علاوه بر این که از پرداخت پول درآمدهای نفتی به ایران خودداری می کرد،  مانع واردات مواد غذایی از آمریکا، هند و بین النّهرین به ایران و آذربایجان جنوبی می شد که حاصلش کشته شدن ده میلیون ایرانی بود که بیش از هشت میلیون نفر آنها تورک زبان و آذربایجانی بودند.

هدف از این نسل کشی مردم ایران یا بهتر بگوییم تورک کشی در ایران بی گمان فراهم کردن زمینه برای برانداختن حاکمیّت تورک زبان قاجاریّه و روی کارآوردن دیکتاتوری فارس پرست و ضد تورک پهلوی بوده است، چراکه با وجود میلیونها تورک در ایران، استعمار فرهنگی و سیاسی به سبک انگلیسی، قالب کردن زبان فارسی در قالب زبانی آریایی (هند و اروپایی) به عنوان تنها زبان رسمی و فرهنگ استعماری پارسی هخامنشی- ساسانی به عنوان تنها فرهنگ مقبول و یهودی پرستی، هخامنش(خاخام منش) پرستی، کورش پرستی و این گونه خرافات استعماری به این راحتی امکان پذیر نبود.    

علاوه بر قحطی ، عامل دیگر نسل کشی تورکان در ایران، بی شک قتل عامهای مخوف قومی و مسلمان کشی و تورک کشی با سلاحهای پیشرفته آن روزگار بوده است که با توجّه به نبود امکانات رسانه ای و پنهان کاری دولتهای استعماری مخوف ترین نسل کشی تمام دوران تاریخ بشر مسکوت باقی گذاشته شده و هنوز نیز در مجامع علمی و دانشگاهی غربی به ویژه انگلیس مسکوت نگه داشته می شود. جالب این که در این جنگ مسلمان کُش این تنها غربیان صلیبی روسها، انگلیسیها و نیز ارمنیها و آشوریهای صلیبی نبودند که با اتّحاد با هم به تورک کشی هولناک دست می زدند بلکه از میان مسلمانان، کردهای یاغی ناجوانمرد و دزد، با سرکردگی اسماعیل سیمیتقو، به مانند آلت دست استعمار نقش خائنانه و جنایتکارانه ای بازی می کردند. 

دولتهای روس و انگلیس و فرانسه با همیاری و چشم پوشی عناصر سرسپرده فراماسون داخلی که در تهران و تبریز بر اریکه قدرت تکیه داده بودند،  گروهها و دسته های بیشمار جانی و بی رحم مسیحی آسوری و ارمنی را تجهیز، تحریک و آماده می کردند تا مخوف ترین نسل کشی تاریخ را که نسل کشی یهودیان به دست هیتلر در مقابل آن رنگ می بازد، در آذربایجان مظلوم و بی دفاع به راه بیندازند و این گروههای جنایتکار و خیانتکار از عهده این جنایات دهشتناک برآمدند و حاصل آن قتل اعم وحشیانه و بی امان حداقل سیصد هزار تورک مظلوم و بی دفاع و بی سلاح و غیرنظامی آزربایجانی در شهرهای اورمو، سلماس، خوی و روستاهای آزربایجان غربی بود. و اگر کمک و یاری سپاه مسلمان عثمانی به سرکردگی علی احسان پاشا نبود که به موقع به داد ملت مظلوم تورک آزربایجان رسید، هرآینۀ صلیبیها به هدف شوم خود، قتل عام تمامی ملت آزربایجان جنوبی و ایجاد «ارمنستان بزرگ» نائل می آمدند.

    با توجه به آنچه گفته شد، می توان جنگ جهانی اوّل را جنگی به تمامی «صلیبی» و «استعماری» و «ضد اسلام» و «ضدّتورک» دانست که اتّحادیّه کینه توز مسیحی غرب انتقام شکست خود را در ملازگرد و قسطنطنیّه از تورکان مسلمان و جهان اسلام گرفت. این جنگ که با تجزیۀ امپراتوی عظیم عثمانی و گسستن اتّحاد عالم اسلام و تجزیۀ امپراتوری عثمانی به عناصر تورک و عرب و سپس ایجاد کشورهای مختلف قبیله ای در جهان عرب با منظور عدم اتّحاد اعراب با تورکان از یک سو و با همدیگر از سوی دیگر  برای مقابله با استعمارگران مسیحی در جهت ممانعت از مقاومت در مقابلِ غارت نفت، منابع معدنی و ثروتهای روزمینی و زیرزمینی توسّط استعمارگران انگلیسی، فرانسوی و روسی و نیز تمهید مقدّمات برای ایجاد کشور یهودی اسرائیل در قلب دنیای عرب صورت گرفت، ویژگی ضداسلام بودن جنگ جهانی اوّل را بیشتر به ذهن می آورد. استعمار صلیبی غرب و به ویژه کشورهای روس، انگلیس، فرانسه و آمریکا حتّی به این تجزیه و فلج کردن عالم اسلام نیز راضی نشدند و با تحریک عنصر کورد به سرکردگی امثال اسماعیل سیمتقو و افزودن آن به عنصرهای متخاصم تورک، عرب و فارس قصد فروپاشی کامل عالم اسلام را از درون کردند. و همین روند و همین پروسه و نقشۀ شوم است که هم اکنون نیز با تبلیغات و تمهیدات شوم مدیای انگلستان، روسیه، آمریکا، فرانسه و قدرتهای صلیبی ضد تورک جهان مرحله به مرحله به اجر درمی آید.

بر اساس یک تحلیل تاریخی از اوضاع سیاسی آن زمان، و بر پایۀ اصل اصیل استعمار انگلیس که «تفرقه بینداز و حکومت کن» هر قدر عالم اسلام با توسّل به ایدئولوژیهای ملّی بیشتر تجزیه می شد، تسلّط بر هر کدام از اجزای کوچک متفرّق و ضعیف آسان تر می شد.

عنصر کورد با توجّه به اهداف استعماری یادشده همانند عناصر آسوری و ارمنی و در کنار آنان در جریان سالهای قبل و بعد از جنگ جهانی اوّل نقش مهمّی در غارت و نسل کشی ملّت مظلوم آذربایجان بازی کرد. اسماعیل سیمیتقو (سمیتگو، سمیتکو، سیمگو، سیمکو، سمکو)،کورد یاغی و جنایتکار، یکی از این عناصر آلت دست استعمار صلیبی انگلیس، روسیّه و آمریکا بود که در کنار آسوریان و ارامنه در سال 1918م.(1296ش. - 1297ش.)  در ریختن خون سیصد هزار تورک آذربایجانی مسلمان در این سوی ارس و در ایران و آذربایجان غربی کنونی با صلیبیها همکاری کرد.

چیزی که ضرورت تحقیقهایی مثل کتاب حاضر را ایجاب و ضروری می کند، این است که متأسّفانه اکنون شاهد آن هستیم که بسیاری از نخبگان سیاسی ملّت کورد هنوز راه بیراهۀ سیمیتقو یاغی جنایتکار را در پیش گرفته اند. احزاب سیاسی کوردی مانند حزب دموکرات کوردیستان ایران، پژاک، کومله به همراه حزب کارگران کوردیستان تورکیه پ.ک.ک. در بیش از 18 کانال تلویزیونی سیاسی ماهواره ای، سیمیتقو را به عنوان قهرمان ملّی ملّت کرد معرّفی می کنند. سخن ما این است که آیا سیمیثقو راهزن، جانی، خائن و ناجوانمرد و دزد نوامیس ملّت تورک، این قهرمان ملّی سیاسیّون کورد، که از هزاران خیانت و جنایت اندکی را در این کتاب خواهیم خواند، با پهلوانان و قهرمانان تاریخی ملّی ملّت تورک آذربایجان مثل بابک، کوراوغلو، نبی، ستّارخان، باقرخان، حاجی باباخان اردبیلی و میرحسن خان نمینی قابل مقایسه است؟ آیا حمله به روستاییان بی دفاع و مظلوم گرفتن نان و آذوقه زمستانی آنها به زور اسلحه و آواره کردن آنها در سوز و سرما و یخبندان زمستانها در کوههای آذربایجان مردانگی است؟ این چه قهرمانی است؟ بیندیشیم و بیدار باشیم  این احزاب که از طریق قاچاق کالا، مواد مخدّر و مشروبات الکلی و امثالهم میلیونها دلار به جیب می زنند و از پشتیبانی کامل استعمار مسیحی غرب به ویژه آمریکا، انگلیس و اتّحادیّه ضدّتورک روسیّه- ارمنستان- یونان- ایران (شووینیسم فارس حاکم بر ایران و اوپوزیسیون آن در خارج از ایران)  برخوردار هستند، بارها و بارها در خبرها و نقشه های جغرافیایی که در تلویزیونها و کتابهای درسی شان در خارج از ایران درج می کنند، استان آذربایجان غربی و شهرهای اورمو (ارومیّه)، سلماس، خوی، ماکو، سولدوز (نقده)، قوشاچای (میاندوآب)، خانا (پیرانشهر)، ساوجبولاق یا سویوق بولاق (مهاباد) و ... را که از کهن ترین ایّام سرزمین مادری تورکان آذربایجان و مهد تمدّن بسیار کهن دوازده هزار سالۀ «اورمو» است، خاک کوردیستان بزرگ قلمداد کرده و با پشتگرمی به یاری کشورهای استعماری و ضد تورک خیال خام و خونین ایجاد کشور کوردیستان بزرگ را با تجزیۀ چهار کشور عراق، تورکیّه، ایران و سوریّه در سر می پرورانند که در عراق و با کشتار و ترساندن تورکمانهای مظلوم عراقی و ایجاد اقلیم کوردیستان عراق به هدف پلید خود رسیده اند و می خواهند به همین هدف در آینده در ایران با قتل عام هولناک و بی امان مردم شهرهای آذربایجان و تاراندن آنها از سرزمین مادری شان برسند. هدف قدرتهای صلیبی از تورکیه ستیزی و تورک ستیزی و آزربایجان ستیزی همانا قتل عام تورکان مظلوم آزربایجان دو سوی ارس و ایجاد "ارمنستان بزرگ" و "کوردیستان بزرگ" در خاک آغشته به خون تورکان مظلوم دو آزربایجان است. طرح شیطانی و دروغین "نسل کشی ارامنه" نیز در همین راستا باید مورد توجه واقع شود.

 این زنگ خطر، طبل بیدارباش و ناقوس هشداری برای ما ملّت تورک آذربایجان است. تجربۀ قاراباغ در آذربایجان شمالی و نسل کشی ملّت مظلوم آذربایجان شمالی توسّط اتّحادیّه ضدّ تورک روسیه، ارمنستان و ایران ما را وادار می کند که بهوش باشیم. یکی از محبوبترین چهره های دموکرات(!) کوردها دکتر عبدالرّحمن قاسملو رئیس وقت حزب دموکرات کوردیستان ایران بود که در خارج ترور شد و به شدّت توّسط نخبگان سیاسی ملّت کرد و نخبگان شوونیست ملّت فارس مدح و ستایش می شود و حتّی به او لقب شهید راه کوردیستان و شهید راه آزادی ایران می دهند.  این شخص همان جنایتکاری است که در جریان رویدادهای بعد از انقلاب اسلامی در سال 1358 ش. دستور حمله به اهالی بی دفاع تورک سولدوز (نقده) را داد و کردهای همین انسان دموکرات و طرفدار حقوق بشر مردم بی دفاع تورک از زن و پیر و کودک و نوجوان را در کوچه ها، خیابانها و خانه ها به رگبار می بستند و  نوزادان بی دفاع و مظلوم تورک را با گفتن «بژی بژی کوردیستان» سر می بریدند.

ملّت بزرگ و شریف آذربایجان در پانصد سال اخیر که کشور ایران را به سرکردگی شاه اسماعیل صفوی از ادبیّات تخیّلی و از داخل کتابهای شعر و شاهنامه ها به عالم واقع و روی زمین و نقشۀ جغرافیایی و عالم خارج آورد، تا کنون برای حفظ آن در مقابل همخونان و همزبانان عثمانی و ازوبک خود و نیز استعمارگران پرتقالی، روس، انگلیسی و نیز افغانها و عربها  ایستاده است، جلوی گلوله های توپ آنها تکّه تکّه شده و میلیونها شهید داده و ایران را پاس داشته است. متأسفانه پس از پنج قرن جانفشانی و کشته شدن در راه حفظ ایران و نوامیس ملّت فارس و دیگر ملّتهای ایران، با حقیقت تلخ شوونیسم پارس حاکم در «قرن شوم » اخیر روبه رو شده است که به بهانۀ ایران پرستی و دفاع از تمامیّت ارضی و این شعارهای توخالی، با تمام توان و قوّه مایه در نابودی زبان، تاریخ، فرهنگ، هویّت و حتّی موجودیّت آذربایجان برآمده است.

نژادپرستی ایرانی، فارس پرستی یا پان فارسیسم، این میراث شوم استعماری، که اکنون در داخل کشور پشت اسلام و تشیّع سیاسی و عمّامه و ریش و عبا و قبا خود را پنهان کرده است و در خارج از ایران پشت پُز دموکراسی خواهی و لوح جعلی کوروش و ریش پرپشت داریوش و شعارهای حقوق بشر و کراوات و کت و شلوار شیک و کمکهای بی دریغ رسانه ای و تبلیغاتی استعمار ضد تورک و ضد اسلام غربی به ویژه انگلیس و آمریکا پنهان شده است،  دریاچۀ ارومیّه را به قصد نابودی کامل ملّت تورک آذربایجان توسّط بیش از بیست میلیارد تُن نمک، خشک می کند و دست جنایتکاران کرد پ.ک.ک. و دیگر گروههای تروریستی کورد را در غارت و قتل ملّت مظلوم تورک در ورستاهای ماکو و سلماس و ارومیه بازمی گذارد تا از اوّل انقلاب شوم 1357هـ.ش تا کنون بیش از دویست هزار تن از فرزندان تورک آزربایجان را به جرم دفاع از ایران شوم آریایی به شهادت برسانند و حتّی در بعضی مواقع به گروههای تروریستی کورد آموزش نظامی و تجهیزات کامل می دهد و زخمی های حزب تروریستی ضدّتورک پ.ک.ک تورکیه را در بهترین بیمارستانهای ایران مداوا می کند تا هرچه بیشتر سربازان مظلوم تورکیّه را بکشند و در عوض به دست  جوانهای تورک آذربایجان تسبیح و مهر و جانماز و چپیه می دهد و آنها را به فروختن فعّالان مظلوم حرکت ملّی آذربایجان ترغیب و تشویق می کند!

بی گمان «حق تعیین سرنوشت» و «حق جدایی از ایران»، «حق استقلال و تشکیل کشور، دولت، ارتش و حکومت مستقل» حقّ مسلّم ملّت تورک آذربایجان و ملّتهای دیگر از جمله ملّت کورد است. امّا به چه بهایی و با کدامین شیوه و در کدامین جغرافیا؟ نخبگان سیاسی ملّت کرد با اشتباه موحش تاریخی به جای این که مرکز حکومت خود را در کوردیستان ایران و شهر سنندج تعیین کنند، چشم طمع به ارومیّه و سولدوز و مهاباد دوخته اند و این یعنی آلت دست استعمار شدن، و خود را در معرض رویارویی با ملّت سلحشور و غیور و بزرگ تورک آذربایجان قراردادن.

 ملّت آذربایجان ضمن این که به خاک تاریخی هیچ کشوری چشم طمع ندوخته است، کسانی را که چنین قصد و نیّت شومی را داشته باشند، هرگز نخواهد بخشید. پیداست که این گرسنه چشمی و طمع خام نخبگان سیاسی ملّت کورد آن را از رسیدن به حداقل آرزوی خود نیز بازخواهدداشت و آذربایجان غربی لقمه ای گلوگیر و خفه کننده برای سیاسیون آلت دست این ملت و فریب خوردگانشان از هر قشری خواهدشد.

می گویند ملّتی که حافظۀ تاریخی ندارد محکوم به نابودی کامل است، چرا که از همان سوراخی که بارها گزیده شده است توسط همان "مارها" دوباره گزیده می شود. از همین نظر، این تحقیق تاریخی دقیق فرزند دلیر آذربایجان، جناب آیدین یئنیلمز، شایستۀ بذل توجّه از سوی ملّت بزرگ تورک آذربایجان و به ویژه نخبگان، دانشجویان، معلّمان و تمامی اندیشمندان دلسوزمان است. چرا که به قول ملتچی آزربایجانی اندیشمند و نویسندۀ بزرگمان زهره وفایی تاریخ بی رحم است و «تاریخ بیزی گؤزله مه یه جک».

برای دریافت این کتاب بر روی لینک زیر کلیک نمایید:

http://azoh.info/index.php?option=com_jdownloads&Itemid=27&view=viewdownload&catid=2&cid=1526

Share/Save/Bookmark
 
آدرسهای ما - Follow us

YouTube

 -----

Facebook

----- 

Twitter