قیام 18 آبان، نگاهی از درون
نمی دانم تقدیر خدا و قضا و قدر بود یا انتخابی آگاهانه بود، هر چه بود شد و چه خوب که دیدم. من بقول مولانا مصداق «نیمیم ز ترکستان نیمیم ز فرغانه» هستم و در واقع تورک هستم گاهی ساکن منطقه تبریز بودم و گاهی قم.
دنبال لقمه ای نان شهر به شهر می گردیم از قضای روزگار چند روز قبل از 18 آبان، از قم به تبریز آمدم دوست و همکاری دیرینه را مهمان بودم، شب 18 آبان شد خبرهارا تعقیب می کردیم تصمیم گرفتیم ساعت 4 به میدان ساعت برویم.
-تبریز
آنروز وقتی کارم تمام شد به طرف میدان ساعت رفتم، کمی به ساعت 5 مانده بود هنوز خبری نبود، قدم زنان به طرف آبرسان رفتم، همش به این فکر میکردم در این شرایط امنیتی نظامی، چه کسی این ریسک را میکند یکجا جمع شود، انگار بعضی ها حق دارند بگویند جنبش گسترده مردمی در آذربایجان دیگر هیچوقت حوادث سال 1385 را بخود نخواهد دید. اگر آنزمان رژیم آمادگی نداشت و غافلگیر شد دیگر اجازه نمی دهد چنین شرایطی برای مردم فراهم شود. ظاهر خیابانها و بویژه گاردهای قدبلند خشنی که تمامی خیابانهارا پر کرده بود چنین می نمود، آنروز در سمت منطقه آبرسان نیز صدها گارد امنیتی از تجمع افراد جلوگیری می کردند و می توان گفت در آبرسان تعداد نیروهای امنیتی و لباس شخصی از تعداد افراد معمولی بیشتر بود.
من از سه راه خاقانی نیز رد شدم، دقایقی بعد صداهایی به گوش می رسید، جمعیتی نزدیک می شد نگاه کردم تقریبا 200-300 متر طول خیابان از جمعیت پر بود در صف جلو 30 نفری را می شد شمرد جمعیت حدودا 10هزار بود، رویهمرفته در آن قسمتی که من بودم خانمها کم بودند ولی کم و بیش حضور داشتند. بعدها فهمیدم که ساعتی قبل، جمعیت در راستاکوچهی بازار گردهم آمده بودند حال دیگر من در میان تظاهر کنندگان بودم، بر تعداد جمعیت افزوده می شد بطور کلی خیابان خلوت بود و اکثر مغازه ها بسته بودند. جمعیت از سه راه خاقانی به سمت آبرسان حرکت می کرد، تقریبا همه شعار میدادند، بیشترین شعارها «آذربایجان وار اولسون، ایستهمییَن کوْر اولسون»، «تورک دیلینده مدرسه، اولمالیدیر هر کسه»، « آذربایجان میللتی چکنمز بو ذیللتی»، «اؤلوم اولسون فاشیسته، اؤلوم اولسون راسیسته»،
البتده یکبار نیز در بخش کوچکی شعار در مورد دریاچه اورمیه داده شده که گفتند «اورمو گؤلو جان وئریر، مجلیس اونون قتلینه فرمان وئریر» و حتی عده ای نیز گفتند «فاشیزم اونو قتلینه فرمان وئریر» ولی این شعار کمرنگ بوده و ادامه نیافت احساس کردم مردم بیشتر بر روی توهین فاشیزم نسبت به هویت ملی تورکان تاکید داشتند.
در کنار اینها بعضا شعارهایی مثل « دوروب باخان بئ قئیرت، بی طرف بی شرف، هر کس کی بی طرفدی فارسداندا بی شرفدی» داده می شد و البتده از بعضی ها می شنیدم که چنین شعارها را ندهید.
تظاهرات در تمامی مدتی که من همراه آنها بودم در اوج همبستگی و شکل مدنی ادامه داشت حتی در مسیر ظرفهای آشغال وجود داشت که یکی دو متر کنار جایگاه خود بود وقتی مردم به آنها می رسیدند همه بلا استثنا می گفتند هیچکس صدمه ای به آنها نرساند و در اینگونه موارد مردم ظرفهای آشغال را به سرجای خود می کشیدند و از آنجا رد می شدند، در هرحال بنده برای این موارد دقت نظر داشتم و حتی یک مورد کار ناهنجار از هیچکدام از جوانان ندیدم.
جمعیت به چهارراه منصور نزدیک میشد وضعیت همچنان عادی بود در این حوالی بود که ناگهان صداهایی مبنی بر نزدیک شدن گاردها بگوش می رسید. و بعد از چند دقیقه وضعیت عوض شد.
-گاردهایی با هیکل درشت حمله کردند من در عمرم یگان ویژه زیاد دیده ام، اولین باری بود که دیدم وقتی گاردها حمله کنان به 20-30 متری جمعیت رسیده شروع به عربده کشی و نعره زنی کردند، این شگرد روشی جدید از کارهای دولت خامنه ای بود که برای ترساندن مردم مثل داستانهای جنگ کربلا شبیه شمر ذی الجوشن عربده کشان به صف تظاهرکنندگان هجوم می بردند، البته نه به عنوان توهین بلکه واقعا به عنوان یک صحنه فیلم واقعی احساس کردم تعدادی گاو نر و خر و قاطر و سگ را رها کرده اند و آنها عرعرکنان و پارس کنان با باطوم به طرف مردم می دویدند، دور و برم بیشتر جوانان بودند هر کدام به طرفی می دویدند اکثرا به سمت پیاده روها می دویدند، بنظر می رسید گاردها نیز با شیوه خاصی هجوم می آوردند آنها جمعیت را می شکافتند و آنهار ا به طرف پیاده روها و کوچه های سوق می دادند و در عین حال سعی می نمودند یکجا نایستند، شاید اگر می ایستادند با خطر حمله متقابل مواجه می شدند. شعار «بی شرف بی شرف» فضا را پر کرده بود.
من می دانستم که امکان دویدن آنچنانی برای من وجود ندارد به این سبب در کنار و پشت ماشینی ایستادم و فقط با صدای بلند بطرف گاردها فریاد می زدم آرام باشید آرام باشید و با دست نیز اشاره می کردم آرام.
گاردها بیشترین حمله شان روی جوانترها و بویژه بطرف آنهایی بود که می دویدند، عموما افراد سن و سالدار که در کنار و گوشه ای و بویژه ورودی مغازه ها در کنار پیاده رو می ایستادند کمتر مورد هجوم بودند و گاردها بیشتر افراد وسط خیابان را مورد حمله قرار می دادند، و با تمام توان کتک می زدند در همین دقایق اول افراد زیادی سرتاپا خونین شدند و حتی دختری کوچک جثه با سن حدود 13-14 ساله بشدت کتک خورده و زخمی شد.
اینکه بگوییم گاردها کاملا بیرحم و وحشی بودند شاید صحیح نباشد آنها افرادی را که وای می ایستادند کمتر مورد حمله قرار می دادند، در این قسمت که تقریبا بخش 20-30 متری جلو تظاهرات بود تقریبا در اولین دقایق پراکنده گردید و عملا گاردها از ما رد شده و در فاصله 30-40 متری پشت سر ما با مردم درگیر بودند در نزدیکی من دو تا از جوانان با حمله گاردها زمین افتاده بودند و سرشان شکسته بود و سرتاپا خونین بودند، یکی از گاردها به شکم و پاهای او باتوم می زد من نتوانستم خودم را نگه دارم داد زدم «آی بالا ییخیلانی نهیه وورورسان: کسی که افتاده چرا می زنی» گارد نگاهی به من کرد فکر کردم الان یک باتوم بر سر من می کوبد ولی با تعجب دیدم جوان را ول کرد و دنبال گاردهای دیگر دوید، نمی دانم شاید کمی رحم و مروت بخرج داد و شاید هم ماندن در آنجا را جایز ندید.
موضوعی که بوضوح به چشم خودم دیدم وقتی گاردها حمله می کردند مردم ناخودآگاه به پیاده روها و بویژه گودیهای مغازه ها پناه می بردند، گاردها در عین حال که با شدت به سر و روی مردم می کوبیدند در همان زمان با باتوم شیشه های مغازه هارا می شکستند، متاسفانه در روزهای بعد، از قول خبرگزاریهای مختلف از جمله آسوشیتدپرس شنیدم گویا تظاهر کنندگان در حین تظاهرات شروع به شکستن شیشه های مغازه ها نمودند در حالیکه حداقل 4-5 مورد دیدم که کاملا بر عکس چنین گفته هایی است، در عین حال مشاهداتم در طول تظاهرات نیز مؤید این امر بود و جوانانی با چنان روحیه مدنی غیر قابل تصور بود که حتی یک سنگ به اموال مردم پرتاب کنند، شک ندارم حداقل در این تظاهرات، خبرنگاران اینگونه خبرگزاریها، افرادی را بکار گماشته اند که دارای گرایشات مرکزگرا و ضد آذربایجانی هستند و در عین حال اپوزیسیون فارس خارج از کشور نیز طبق معمول چنین خبرها را دامن می زنند.
در این موقع در محدوده ای که ما بودیم تقریبا از صدای عربده گاردها تهی شده بود فقط جیغ و داد و ناله بعضی ها بگوش می رسید حال دیگر مردم به کمک زخمی ها می آمدند من چند تا لباس شخصی را دیدم که می گفتند کسی دخالت نکند و دنبال کار خودتان باشید، من به یکیشان گفتم اینهارا که نمی شود در خیابان رها کرد باید مداوا شوند او ابتدا اعتراض کرد ولی با اصرار من، وبا جمع شدن چند نفر دیگر با حالت اعتراض و احتیاط از آنجا دور شد، در این موقع ماشینهایی از نزدیکی آنجا رد می شدند چند نفری دویدیم به صاحب ماشین گفتیم از این زخمیها که به زمین افتاده اند به درمانگاه و بیمارستان برسانید بعضی ها اهمیت نمی دادند ولی افرادی نیز می گفتند سوار کنید و مردم کمک می کردند و زخمی را داخل ماشین می گذاشتند و بعضی افراد نیز به عنوان کمکی سوار ماشین می شدند و افراد را به طرف درمانگاه و بیمارستان می بردند.
در این مدت من چندین بار شاهد بودم ماشین پلیس و گارد از نزدیکی آنجا رد می شد و می دیدم که سنگ و چوب مثل باران به سمت ماشین پرتاب می شد و ماشینها به سرعت از آنجا دور می شدند راستش بعد تمام شدن ماجرا، حوادثی شبیه خلوت شدن آنی خیابان ویا حمله ناگهانی مردم و پرتاب سنگ بطرف ماشین گاردها برایم مثل رویا می ماند و من چگونه در این مهلکه سالم ماندم و ضربه ای نخوردم در واقع در آنزمان در عالم خیال و واقعیت غوطه می خوردم و حوادث اطراف را بخوبی تشخیص نمی دادم
وقتی خیابانها ساکت شد تقریبا ساعت 7-7.5 بود و من داشتم پیاده به سمت خانه دوستم می رفتم، به دوستم زنگ زدم دیدم او نیز به خانه میرود.
در حال قدم زدن بودم، نم نم باران می بارید مخصوصا در خیابانهای کوچکتر و کوچه ها همه جا تاریک بود ، در خیابان مردم بطور عادی در رفت آمد بودند انگار من هیچکدام را نمی دیدم، در خودم فرو رفته بودم، بغض دلم را گرفته بود مثل نم نم باران من نیز در دلم گریه می کردم نمی دانم از خوشحالی بود که می دیدم مظلومان، حسین وار، در مقابل دشمن سرتاپا مسلح مجوسیان فارس کوفی ایستاده بودند ویا از ناراحتی و دیدن زخمیها و جوانان خون آلود و بی گناهانی بود که به جرم اعتراض به تحقیر و توهینها و ظلم حاکمان ظالم مورد ضرب و شتم و هجوم بیرحمانه قرار گرفته بودند.
2-اورمیه
-همانروز از دوستان بسیاری، مقاومت طولانی و جانانه مردم اورمیه را که می توان گفت چندین برابر حرکت مردم تبریز بوده شنیدم، در اینجا قصدم ذکر جزییات این تظاهرات نیست چونکه از نزدیک شاهد آن نبودم و امید است روزی در آنجا حضور داشته باشم، در هر حال جای دارد افراد حاضر در این حرکتها چه در اورمیه ویا شهرهای دیگر، حوادث را با جزییات لازم بنویسند و مطمئنا تجربه ای مفید خواهد بود. در اینجا با توجه به ابعاد تظاهرات، نکاتی بصورت کلی ذکر می شود.
خبرهای اورمیه نویدبخش چندین موضوع است از یک طرف این تظاهرات صدها هزارنفری نه تنها جوابی دندان شکن به فرهنگ منحط توهین و تحقیر حاکمان فارس می باشد در عین حال جوابی آشکار به کسانی هست که چشم طمع به خاک آذربایجان دوخته اند. اورمیه شبیه حرکتهای قبلی، در این حرکت اثبات کرد که دیگر هچوقت امکان تکرار تاریخ قتل عام مردم، توسط ارامنه و کردهای شکاک سیمیتقو وجود نخواهد داشت، علت اینکه حوادث 18 آبان اورمیه، بیشتر از هر شهر دیگری بایکوت می شود در همین نکته نهفته است.
آوردن افراد بسیجی از مناطق فارس نشین توسط اتوبوس های زنجیره ای به شهر اورمیه جهت مقابله با تظاهرات بویژه از طریق تظاهرات مخالف و دادن شعارهای ضد تورکی بسیار معنی دار است، حاکمان فارس بخوبی می دانند که مقاومت مردم اورمیه و سولدوز چه معنی دارد و آنها می دانند حرکت در اورمیه مثل خنجری است بر دل نه تنها حاکمان پلید فارس در عین حال نیزه ای است بر قلب مریض تروریسم کرد و متحدان دیگر فارسها مثل ارمنستان و روسیه است، اورمیه تمام نقشه های آینده حاکمان فارس برای تقسیم سرزمینی کثیف فارسها را بهم می ریزد و اورمیه تمامی رویاهای نژاد کشانه و غصب سرزمینی تروریستها کرد وفارس و روسیه و ارمنستان را نقش بر آب می کند، اورمیه با حرکت خود، ترس و واهمه بزرگی را بر روح و روان تروریسم وحشی کرد مورد حمایت حاکمان فارس مستولی می کند. در این میان سکوت کردها و عدم توانایی آنها برای قرار گرفتن در کنار بسیجی ها برای ایجاد تظاهرات علیه تورکها بسیار معنی دار می باشد.
حرکت اورمیه پیامهای بس بزرگتر از حرکت دیگر شهر ها دارد و تبلیغ و رشد دادن این حرکت وظیفه ملی و اساسی هر فعال حرکت ملی می باشد دشمنان با تمامی تلاش خود می خواهند این حرکت را در پشت پرده نگه داشت و آن را بی اهمیت جلوه دهند.
در طول چند سال گذشته حاکمان فارس تلاش زیادی برای مطرح نمودن همپالگی های خود در منطقه نمودند یک روز برای کوبانی امضا جمع می کردند یک روز می خواستند در اورمیه تظاهرات به نفع کردها بگذارند و روزی دیگر نماینده ای قصد جدا نمودن خاکی از منطقه آذربایجان به نفع کردها در مجلس فارسها پیش می کشد، و باز روزی دیگر با انتصاب استاندار ویا فرماندار کرد بر مردم تورک و انتخاب نماینده انتصابی در مجلس و شورای شهرهای مختلف می خواستند اقتدار خود را نشان دهند، هرچند این حرکتها با هشیاری عموم مردم تورک، عقیم ماند ولی حرکت جوانان اورمیه بود که ضربه بسیار هولناکی بر پیکر فریبکارانه این اتحاد شوم فارس و کرد متجاوز وارد نمود.
وجود شور حال ملی در این منطقه از یک طرف نشان از تجربه تاریخی غم انگیز و توطئه گرایانه سردمداران موذی فارس و کرد و ارمنی در منطقه آذربایجان غربی می باشد و از طرف دیگر نعمت بزرگی برای تورکان آذربایجان می باشد این حرکت بهم زننده نقشه های شوم تاریخی جلادانی است که در یک شب حداقل ده هزار نفر از مردم بی گناه این شهر را کشتند و این حادثه را چندین بار در دوره حاکمیت ارمنی ها و کردهای سیمیتقو تکرار کردند، روحیه مردم اورمیه نشان میدهد که دیگر آنها هیچوقت اجازه نخواهند داد چنین حوادثی توسط دشمنان این مرز و بوم تکرار شود.
3-طرح انتقاد از خود در تظاهرات حرکت ملی آذربایجان
موضوع اول اینست که در تظاهرات شعارهایی با تاثیر منفی به شکل «دوروب باخان بئ قئیرت، بی طرف بی شرف، هر کس کی بی طرفدی فارسداندا بی شرفدی» داده میشود ما باید با تمام تلاش از گفتن اینگونه شعارها خودداری کنیم این شعار ها تاثیر بسیار منفی بر مردم بویژه آنهایی که به دلایل زیاد میخواهند در کنار پیاده روها مغازه ها و سر کوچه ها و پشت بام ها به تماشا کنند، دارد.
اول اینکه باید توجه نمود در مقایسه با خیلی های دیگر، افراد تماشاگر این شهامت را پیدا کرده اند که از نزدیک به دیدن تظاهرکننده ها بیایند و بطور قطع میتوان گفت که آنها مستعدترین افراد به عنوان حامیان غیرمستقیم تظاهرکنندگان هستند وجود چنین افرادی تاثیر زیادی در رشد و گسترش تظاهرات داشته و در واقع مقدمه ای برای شرکت آنها در تظاهرات می باشد.
دوم : وجود آنها موجب افزایش افراد حاضر در خیابانها و محله هایی میشود که تظاهرات در آنجا برگزار میگردد
سوم : اینگونه افراد معمولا بهترین شاهدان برای بازگو کردن کم و کیف تظاهرات برای دیگران و شبکه های اجتماعی هستند.
چهارم : دادن چنین شعارهایی موجب تنها ماندن تظاهر کننده گان شده و مردمی که اکثرا حمایت غیرمستقیمی از تظاهرات دارند از ترس توهین به آنها، از محل دور میشوند و تظاهرات شکل غم انگیزی پیدا میکند و از طرف دیگر باید بدانیم که توانایی همه یکسان نیست و معمولا افراد نقش های مختلفی دارند یکی در تظاهرات شرکت میکند دیگری با حضور خود در پیاده رو ها مانع تردد پلیس مخفی ها میشود و آن دیگری در پشت جبهه مبلغ و بازگو کننده شجاعت و شهامت تظاهر کنندگان است در این زمینه به خاطره ای از ماهاتماگاندی که شنیده ام اشاره میکنم ، گویند افرادی از جنبش هند پیش گاندی آمدند و گفتند که عده ای از مغازه دارها کمک بسیار ناچیزی به حرکت ما میکنند و اینها طرفداران خوبی برای حرکت ما نیستند، گاندی جواب میدهد مشکل در این مغازه دارها نیست بلکه مشکل اصلی در شماست که نمی توانید آنها را درک کنید شما باید قشرهای مختلف حمایت کننده را خوب بشناسید و از هر قشر همانقدر انتظار داشته باشید که در حد توان آنهاست و اگر تشخیص شما درست نباشد سبب میشود آنها از حرکت زده شده و شما تنهاتر شوید، از هر کس به اندازه توانایی او انتظار داشته باشید حتی افرادی در این حرکت وجود دارند که فقط خودشان را ملزم می دانند که با ما مخالفت نکنند همین هم برای ما ارزش دارد.
پنجم : افرادی که در خانه ها و مغازه ها و پشت بام ها به تماشا می آیند بعد از حمله گاردها بزرگترین حامیان تظاهرکنندگان هستند تعدادی از آنها به افراد در حال فرار جای می دهند عده ای نیز بعد از حمله به کمک زخمی ها و مجروح ها می آیند و آنها را مداوا کرده و به بیمارستان میرساند.
و ششم اینکه اینگونه افراد به عنوان نقش چشم و گوش تظاهرات بوده و موجب احتیاط گاردهای وحشی هستند.
تشویق افراد به تماشای تظاهرات سبب میشود بسیاری از مردم همراه با بچه های کوچکشان در کنار خانه و یا پشت بام ها و یا داخل ماشین هایشان نظاره گر تظاهرات باشند و این مقدمه ای برای آشنایی این افراد با اهداف، امکانات و سختی های این حرکت باشند و موجب نفوذ این حرکت به داخل توده های مردم است.
افزایش آگاهی مردم و تامین خواسته های مدنی از حکومت، هدف اصلی این تظاهرات می باشد رژیم زمانی عقب نشینی می کند که ببیند این حرکت رو به جلو است و افراد را به خود جذب می کند لذا شعارهای این چنینی برای ادامه حرکت بسیار مضر و ویرانگر است و ما نباید در تله افراد بدخواه بیفتیم.
بنظر می رسد شعارهایی مثل «دوروب باخان دا بیزدن، دستک وئرنده بیزدن»، دوروب باخان دستک وئرن ساغ اولسون» مناسبتر خواهد بود، مطمئنا اگر نیت بر این منوال باشد شعارهای بسیار مناسبتری از طرف تظاهرکنندگان درست خواهد شد.
موضوع دوم این است که در تظاهرات، شعارهایی از قبیل «نه شرقی نه غربی ایتله فارسین نه فرقی»، «فارس دیلی ایت دیلی، تورک دیلی قئیرت دیلی» داده می شود شکی نیست که در این شعارها، کلمه «فارس» اشاره به حاکمان و روشنفکران و فرهنگ منحط و نژادپرستانه سردمداران این قوم دارد ولی اطلاق کلمه بر توده های معمولی فارس شبهه ای پدید می آورد گویا حرکت ملی، مخالف مردم فارس می باشد در حالیکه فاشیزم حاکمان و روشنفکران فارس درمظان اتهام این شعارها قرار دارند.
از آنجاییکه احتمال وجود انسانهای منصف و طرفدار آزادی و انسانیت در بین توده های فارس وجود دارد لذا در زبان ادبی و علمی زبان تورکی، کلمه فارسچی معادلی درست بجای روشنفکران نژادپرست فارس، باستانگرایان، کوروش پرستان، فردوسی پرستان و آریاپرستان می باشد و می تواند به جای شعار «نه شرقی نه غربی، ایتله فارسین نه فرقی» عبارت : «نه شرقی نه غربی فارسچی ایتله نه فرقی»، و به جای شعار «فارس دیلی ایت دیلی، تورک دیلی قئیرت دیلی» عبارت : «فارسچی دیلی ایت دیلی، تورک دیلی قئیرت دیلی» بکار برده شود.
البته با توجه به اینکه کلمه فارسچی در بین توده های تظاهر کننده تفاوت معنی داری با کلمه فارس ندارد لذا انتظار جایگزین شدن این دو کلمه بجای هم در محافل عمومی براحتی ممکن نخواهد بود.
نهایتا اشاره می شود که در این شعارها هدف پایین آوردن مقام سگ نیست زیرا سگ هزار شرف دارد بر نژادپرستان فارسگرا و حاکمانشان که دستشان به نسل کشی در آذربایجان آغشته بوده و در عین حال مقصر اصلی در کشتار صدها هزار سوری و عراقی و یمنی و آواره شدن میلیونها انسان هستند.
4-انتقاد از بعضی مدعیان روشنگری تورک که دانسته ویا ندانسته در دام حاکمیت فارس افتاده اند.
این موضوع بظاهر ارتباطی به این قیام ندارد ولی بدلیل اینکه حتی در مورد این تظاهرات نیز افرادی شناخته شده مغرضی را می دیدم که با زیرکی تمام از خیزش مردم تورک انتقاد می کنند مجبور به گفتن اینگونه شیوه های فارس پرستان شدم.
این روش، حیله قدیمی و بسیار کم هزینه برای دشمن می باشد بدینگونه که ابتدا شخصی خود را تورک ویا آذری معرفی می کند و بقولی خود را صاحب نسق فرهنگ و زبان تورکی قلمداد نموده و سپس بطور غیرمستقیم اجازه گفتن هرگونه جک و استهزا و توهین در مورد این قوم را به انحا مختلف کسب می کند و بدتر از اینها، افرادی را نیز دیده ام که ابتدا با قیافه حق بجانب لزوم انتقاد از خود را مطرح نموده و ابتدا از بدی و یا حق کشی یک تورک مثال زده و اطرافیان را در مقابل یک عمل اتفاق افتاده قرار داده و سپس شروع به انتقاد از کل تورکان می کند که این ما هستیم که ایراد داریم و تورکها بسیار نقص دارند و نباید دیگران را مقصر بدانیم و الا آخر به اینجا می رسند که تورکها قومی بسیار عقب مانده و نادانی هستند و بعضی ها نیز شروع به تعریف از فارسها و مزایای آنها می کنند. لازم است این شگرد دشمن بدرستی شناخته شود و در عین حال راه انتقاد از خود را نیز نباید ببندیم.
درست است که حاکمیت نژادپرست فارس، از هرنوع حیله و فریب برای کوبیدن حرکت ملی استفاده میکند ولی جای دارد ماها نیز در تجمع های فامیلی و غیرفامیلی وجلسات مختلف رسمی و غیر رسمی، دقت کافی نسبت به اینگونه حیله ها و یا افرادی که نادانسته در این دام گرفتارند داشته باشیم.
5-نگاه به آینده
در پایان لازم است اشاره ای به آینده حرکت خودمان و عملکرد حاکمیت فارس بعد از قیام شود.
مطمئنا حرکت ملی آذربایجان ضعف تشکیلاتی متعددی دارد اگر تشکیلات منسجمی وجود داشت شاید در همین تظاهرات تبریز با مقاومت اندک تظاهر کنندگان، گارد امنیتی نمی توانست بچه ها را چنین بیرحمانه زیر ضرب و شتم قرار دهد همانگونه که در تظاهرات اورمیه با مقاومت تظاهرکنندگان گارد عقب می نشیند و مردم در مقابل نگاه آنها و سکوت مجبوری آنها به تظاهرات خود ادامه می دادند. موضوع بسیار حائز اهمیت اینست که وظیفه کلیه فعالین و نویسندگان و هنرمندان تورک است که در اینگونه تظاهرات یا حضور مستقیم داشته ویا دورادور در پیاده روها و کوچه ویا در ماشین خود نظاره کرده و نقاط قوت و ضعف این حرکت را کنکاش و مورد نقد و بررسی قرار دهند زیرا منبع تمام هنر و ابتکار و راهکارها نهایتا از همین حرکتها نشات می گیرد و بدون الهام از این منبع جوشان مردمی، هر هنری، غیرمردمی و غیر انسانی خواهد بود.
از طرف دیگر شکی نیست که حاکمیت مستاصل فارس به دنبال راههای اعمال فشار به مردم منطقه خواهد بود این کار را حداقل از سه طریقی که در طول 90 سال گذشته از طرف این حاکمیت اعمال میشد پیش خواهد برد.
-تلاش می کند از امکان سرمایه گذاری مردم، برای اشتغالزایی جوانان منطقه جلوگیری کند.
-دریاچه اورمیه را خشکتر میکند تا مردم با مشکلات جسمی و روحی بیشتری دست به گریبان باشند.
-تروریسم کرد را پروبال میدهد تا بلکه نقشه های شوم آینده اش را جامه عمل بپوشاند.
با عنایت به موارد فوق کلیه فعالین آذربایجان نیز باید تلاش کنند با مطرح نمودن اینگونه اجحافات، راههای خلاف حاکمیت فارس را بسته و آنها را افشا کنند. و حرکت آینده مردم را با گامهای استوارتری پیش ببرند.
چنگیز حسینی قمی