استعفاهای تاریخی در جمهوری اسلامی
آذوح: فرزین منصوری بیبیسی
استعفای محمد سرافراز از ریاست صدا و سیما آن هم فقط یک سال و نیم پس از انتصابش، از معدود استعفاهای منصوبان رهبر ایران است که با حاشیههای فراوانی همراه بوده است. بیشتر بخوانید
اما این تنها استعفا در تاریخ جمهوری اسلامی ایران نبوده که خبرساز شده است. مسئولان جمهوری اسلامی معمولا نه در پی پذیرش خطای خود یا زیرمجموعهشان، بلکه به نشانه اعتراض یا به دلیل ناسازگاری با دیگر مسئولان استعفا کردهاند. بنابراین هر کدام از این استعفاها با آشکار کردن تعارضهای داخل حکومت، فصل مهمی در تاریخ ۳۷ ساله جمهوری اسلامی بوده است.
در زیر به چند استعفای مهم و تاریخی در چهار دهه گذشته اشاره شده است.
گروگانگیری سفارت آمریکا و استعفای دولت موقت
در ۱۴ آبان ۱۳۵۸ و درست یک روز بعد از آن که گروهی به نام "دانشجویان پیرو خط امام" سفارت آمریکا در تهران را اشغال کردند و دیپلماتها و کارکنان را گروگان گرفتند، دولت موقت به نخستوزیری مهدی بازرگان استعفا داد.
دولت موقت پیش از گروگانگیری هم با نزدیکان آیتالله خمینی و حزب جمهوری اسلامی اختلاف نظر داشت. در ۲۶ فروردین ۵۸ کریم سنجابی، در اعتراض به "حکومتهایی که در حکومت به وجود آمده" از وزارت خارجه استعفا داد.
به گفته هاشم صباغیان، وزیر کشور در دولت موقت، این دولت سه بار تقاضای استعفا داده بود که استعفاهای قبلی با مخالفت آیتالله خمینی مواجه شد.
مهدی بازرگان در استعفانامه دولت موقت نوشت: "پیرو توضیحات مکرر و نظر به اینکه دخالتها، مزاحمتها، مخالفتها و اختلاف نظرها، انجام وظایف محوله و ادامه مسئولیت را برای همکاران و اینجانب مدتی است غیرممکن ساخته و در شرایط تاریخی حساس حاضر نجات مملکت و به ثمر رساندن انقلاب بدون وحدت کلمه و وحدت مدیریت میسر نمیباشد، بدین وسیله استعفای خود را تقدیم میدارد."
فردای استعفای دولت موقت آیتالله خمینی در حکمی گفت "با اعتماد به دیانت و امانت و حسننیت" آقای بازرگان استعفای او را قبول میکند. آیتالله خمینی شورای انقلاب را مامور اداره کشور کرد و از این شورا خواست مقدمات لازم را برای همهپرسی قانون اساسی، انتخابات مجلس و تعیین رئیس جمهور انجام دهد.
استعفای هفت وزیر کابینه موسوی
در سال ۱۳۶۲ هفت وزیر راستگرای کابینه میر حسین موسوی که با سیاستهای اقتصادی او و "بسیج اقتصادی" به شدت مخالف بودند، در نامهای اعتراض آمیز خطاب به آیت الله خمینی از وزارت استعفا کردند.
علی اکبر ناطق نوری (کشور) علی اکبر پرورش (آموزش و پرورش)، علی اکبر ولایتی (امور خارجه)، محسن رفیق دوست (سپاه)، مرتضی نبوی (پست و تلگراف) و احمد توکلی (کار) در نامهای اعتراض آمیز خطاب به آیت الله خمینی از سیاستهای میرحسین موسوی شکایت و از وزارت استعفا کردند.
در این استعفانامه آمده بود: "عده ای در دولت به دنبال دولتی کردن مردم هستند و عده ای به دنبال مردمی کردن دولت. اگر بخواهیم از این بن بستی که دچار آن شده ایم، بیرون بیاییم و قفل اقتصاد کشور باز شود، باید به دنبال مردمی کردن اقتصاد باشیم".
به گفته آقای توکلی آیتالله خمینی به این نامه جواب نداد و زمانی که آقای ناطقنوری شخصا برای گرفتن پاسخ نزد رهبر جمهوری اسلامی رفت، پاسخ گرفت که صلاح نیست که هفت وزیر در دوران جنگ استعفا کنند.
نهایتا میرحسین موسوی که از سوی آیت الله خمینی حمایت می شد، به سیاست های خود ادامه داد و حبیب الله عسگر اولادی و احمد توکلی در اعتراض، استعفای خود را پس نگرفتند.
استعفای محسن رضایی از فرماندهی سپاه
در ۹ اردیبهشت ۱۳۶۶ محسن رضایی، فرمانده وقت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، در نامهای به احمد خمینی از مقام فرماندهی کل سپاه استعفا داد.
آقای رضایی در استعفانامه خود نوشت که "علیرغم مقاومتهای زیاد در مقابل مشکلات و نارسایی های میدان نبرد (که عمدتاً ناشی از افراد و عوامل داخلی جامعه و مسئولین کشور بودهاند)، مجبور به استعفا" شده است.
او سالها بعد توضیح داد که امکانات کم و پشتیبانی ضعیف، و برآوردش از اینکه نیروهای ایرانی بدون رفع این مشکلات تلفات سنگینی خواهند داد، دلایل استعفایش بودند.
اکبر هاشمی رفسنجانی، جانشین وقت فرماندهی کل قوا و رئیس وقت شورای عالی دفاع، سالها بعد درباره استعفای محسن رضایی گفت: "کسانی در داخل سپاه اذیتش میکردند. در مجلس هم کسانی بودند که اذیتش میکردند."
آیت الله خمینی با استعفای محسن رضایی مخالفت کرد و او تا سال ۱۳۷۶ فرمانده سپاه ماند.
نخستوزیری که چند بار استعفا کرد
هر چه ریاستجمهوری علی خامنهای به پایان عمر خود نزدیک میشد٬ اختلافات میان او و میرحسین موسوی، نخستوزیرش افزایش مییافت. برخی از منابع از جمله خاطرات آقای هاشمی رفسنجانی از استعفای چندباره آقای موسوی حکایت دارد که هر بار بنا به دلایلی پذیرفته نشد.
آقای موسوی در سال ۱۳۶۷ در حالی که به نوشته اکبر هاشمی رفسنجانی "رابطه خود را با بیرون قطع کرده" و هیچکدام از مسئولان به او دسترسی نداشتند، استعفا کرد.
بنا به آنچه نشریه انقلاب اسلامی در هجرت منتشر کرد، در نامه میرحسین موسوی خطاب به رییس جمهوری وقت، علی خامنهای، یکی از دلایل استعفای وی این بود: "عملیات برون مرزی که بدون اطلاع و دستور دولت صورت میگیرد. شما بهتر میدانید که تاکنون فاجعه آفرینی و اثر نامطلوب آنها برای کشور چقدر بوده است. بعد از آنکه هواپیمایی ربوده میشود، از آن باخبر میشویم. وقتی مسلسلی در یکی از خیابانهای لبنان گشوده میشود و صدای آن در همه جا میپیچد، متوجه قضیه میشویم. پس از کشف مواد منفجره از حجاج ما در جده، اینجانب از این امر آگاه میشوم."
آیت الله خمینی با استعفای میرحسین موسوی مخالفت کرد و در پاسخ او نوشت: "نامه استعفای شما باعث تعجب شد. حق این بود که اگر تصمیم بدین کار داشتید، لااقل من و یا مسئولین رده بالای نظام را در جریان میگذاشتید. در زمانی که مردم حزبالله برای یاری اسلام، فرزندان خود را به قربانگاه میبرند چه وقت گله و استعفا است."
بنا بر گزارشها و خاطرات آقای رفسنجانی آقای موسوی چند بار دیگر هم استعفا کرده بود که هیچکدام به نتیجه نرسیده بود.
در یکی از این موارد، آقای خامنهای با وجود ابراز اختلافاتش با میرحسین موسوی استعفای او را مخالف مصلحت نظام دانست:
"اینجانب با وجود اختلاف نظرهای چندی که با شما در نحوهٔ ادارهٔ کشور و اعتراض به روشهای شما بویژه در مسائل [اقتصادی]دارم، همان طور که میدانید همواره در همهٔ مراحل به شما کمک کردهام و اکنون هم استعفای شما را به مصلحت ندانسته و اصرار بر آن را ضربه به نظام و حتی با کمال معذرت خیانت - البته خیانت غیرعمدی- میدانم و معتقدم خوب است جنابعالی امروز نظرات حضرت امام در امور اقتصادی را به طور دربست بپذیرید. استعفا را نمیپذیرم و خواهش میکنم اصرار نکنید."
استعفای آیتالله منتظری از قائم مقامی رهبر
در ۷ فروردین ۱۳۶۸ آیتالله حسینعلی منتظری در نامهای به آیتالله خمینی از قائم مقامی رهبری استعفا کرد.
آقای منتظری خواسته بود که برای تدریس به حوزه علمیه برگردد و آرزو کرده بود در اداره امور کشور اگر "اشتباهات و ضعفهایی که لازمۀ طبیعت انسان است" وجود داشته، با رهبری آیتالله خمینی برطرف شود.
او نوشته بود: "از همه برادران و خواهران عزیز و علاقهمند تقاضا میکنم مبادا در مورد تصمیم مقام معظم رهبری و خبرگان محترم، به بهانۀ حمایت از من، کاری انجام دهند و یا کلمهای بر زبان جاری نمایند؛ زیرا مقام معظم رهبری و خبرگان جز خیر و مصلحت اسلام و انقلاب را نمیخواهند."
آیتالله خمینی فردای آن روز با پذیرش این استعفا نوشت: "برای اینکه اشتباهات گذشته تکرار نگردد، به شما نصیحت میکنم که بیت خود را از افراد ناصالح پاک نمایید؛ و از رفت و آمد مخالفین نظام، که به اسم علاقه به اسلام و جمهوری اسلامی خود را جا میزنند، جداً جلوگیری کنید... از پخش دروغهای رادیو بیگانه متأثر نباشید. مردم ما شما را خوب میشناسند، و حیلههای دشمن را هم خوب درک کردهاند."
آیتالله منتظری کمی پیش از آن نامهای محرمانه به آیتالله خمینی نوشته و به اعدام دستهجمعی زندانیان سیاسی در تابستان ۱۳۶۷ و همچنین بدرفتاری با زندانیان اعتراض کرده بود.
استعفای خاتمی از وزارت ارشاد
در ۳ خرداد ۱۳۷۱ محمد خاتمی با نوشتن نامهای به اکبر هاشمی رفسنجانی، رئیس جمهور وقت، از مقام خود استعفا کرد.
آقای خاتمی در استعفانامه خود نوشت در عرصه فرهنگی ایران "با شکسته شدن همه مرزهای قانونی، شرعی، اخلاقی و عرفی کار از نقد و ارزیابی (ولو غیرمنصفانه) گذشته و هر وسیلهای برای رسیدن به اهداف خاصی مباح شمرده شده است و بدینسان میرود که کار به کلی از روال منطقی و مشروع خارج شود و در نتیجه فضایی ناسالم و آشفته پدید آید که فوریترین اثر آن دلزدگی و عدم امنیت اندیشمندان و هنرمندان سالم و صاحب شخصیت و حتی مؤمن و شیفته انقلاب و اسلام است."
عبدالواحد موسوی لاری سالها بعد گفت آقای خاتمی با آقای هاشمی رفسنجانی برای استعفا مشورت کرده بود و آقای هاشمی رفسنجانی با وجود مخالفت، برای حفظ آقای خاتمی "پافشاری" نکرده بود.
آقای موسوی لاری گفته بود: "هاشمی فکر میکرد که با ماندن خاتمی یک کانون تهاجم علیه دولتش شکل میگیرد که با رفتن خاتمی آن کانون از بین میرود."
قتلهای زنجیرهای و استعفای وزیر اطلاعات
روی کار آمدن محمد خاتمی در خرداد ۱۳۷۶ با رای بالا، نخستین شکست جناح نزدیک به آیتالله خامنهای در نزدیک به یک دهه بود. شیرینی پیروزی برای اصلاحطلبان یک سال بعد با قتل چند نویسنده و روشنفکر ایرانی (که به قتلهای زنجیرهای معروف شد) به تلخی گرایید.
گفته شد که عاملان از "نیروهای خودسر" وزارت اطلاعات بودند و آیتالله خامنهای قتلها را به دشمنان خارجی نسبت داد. قربانعلی دری نجفآبادی که با تائید آقای خامنهای وزیر اطلاعات دولت اصلاحات شده بود، ناچار به استعفا شد و جایش را به علی یونسی داد که از نظر فکری به اصلاحطلبان نزدیکتر بود.
تغییرات در وزارت اطلاعات باعث شد که نهادهای اطلاعاتی سپاه، نیروی انتظامی و قوه قضاییه با حمایت بیت رهبری قدرت و نفوذ زیادی پیدا کنند و "نهادهای موازی اطلاعاتی" نام بگیرند.
آقای دری که همواره از قتلهای زنجیرهای ابراز بیاطلاعی کرده، بیش از آنکه استعفای خود را متوجه این قتلها بداند، آن را مرتبط با اختلاف نظرش با اصلاحطلبان و "دومخردادیها" برمیشمارد.
او هنگام استعفا عضو حقیقی مجمع تشخیص مصلحت نظام بود و عضویتش در دورههای بعد نیز تمدید شد.
چند سال پس از این استعفا نیز به سمت دادستانی کل کشور منصوب شد و اکنون امام جمعه اراک و نماینده رهبر ایران در استان مرکزی است.
استعفای مهاجرانی از وزارت ارشاد
در پاییز سال ۱۳۷۹ و مدتی پس از پیچیدن شایعه استعفای عطاءالله مهاجرانی از وزارت ارشاد، آقای مهاجرانی از وزارت ارشاد رفت.
مجلس محافظهکار او را در سال ۱۳۷۸ استیضاح کرد، اما آقای مهاجرانی با نطق دفاعیهاش توانست نظر مثبت نمایندگان را جلب کند و دوباره رای اعتماد گرفت.
با این حال او به شدت از طرف محافظهکاران مورد انتقاد بود و حتی آیتالله خامنهای به طور عمومی علیه او صحبت کرد.
آقای خامنهای گفت: "وزارت ارشاد در این دو سالی که ایشان در رأس این کار هستند، هیچ کار اسلامی بهعنوان اسلامی ارائه نداد... امروز فاسدترین رمانها منتشر میشود."
محمد خاتمی پس از کنارهگیری آقای مهاجرانی او را به مقام ریاست سازمان "گفت و گوی تمدنها" منصوب کرد که بعد از حدود دو سال آقای مهاجرانی از آن سمت هم استعفا داد. استعفای دوم آقای مهاجرانی پس از جنجال رسانهای در ارتباط با زندگی شخصیاش بود.
دو استعفای مصطفی معین
مصطفی معین، وزیر علوم در دوران ریاست جمهوری محمد خاتمی دو بار از مقام خود استعفا کرد.
آقای معین پس از حمله ۱۸ تیر ۱۳۷۸ به کوی دانشگاه تهران و برخورد خشونتآمیز با دانشجویان به اعتراض استعفانامه خود را به محمد خاتمی داد اما آقای خاتمی با استعفای او مخالفت کرد.
او سالها بعد درباره این استعفای خود گفت: "فکر کردم که دیگر نمیتوانم به مسئولیتم ادامه دهم و صبح شنبه نخستین کاری که کردم این بود، رفتم وزارتخانه و استعفایم را دادم. هم واقعی بود و هم یک اعتراض بسیار بسیار جدی، یک نشان صداقت من بود با دانشجویان."
مصطفی معین بار دیگر در ۲ تیر ۱۳۸۲ از وزارت علوم استعفا کرد.
آقای معین در استعفانامه خود نوشت: " واقعیت این است که از یک سو تعدد مراجع تصمیم گیرنده و بویژه تداخل مسئولیتها با شورای عالی انقلاب فرهنگی، سوءظنها، دخالتها و تعرضهای نهادها و شوراهای غیرمسئول یا غیر پاسخگو، فرصت کار و تلاش مفید و مؤثر را به میزان قابل توجهی از وزارت و دولت سلب کرده و از سوی دیگر حریم مقدس دانشگاه، منزلت، حرمت و امنیت فکری و اجتماعی دانشجویان، استادان و دانشگاهیان و به طور کلی جوانان، متفکران و فرهیختگان در معرض تنگ نظری و کژاندیشی، تجاوز و خشونت قرار گرفته است."
محمد خاتمی این بار استعفای مصطفی معین را پذیرفت.
استعفای دستهجمعی نمایندگان مجلس ششم
مجلس ششم که اکثریت آن در اختیار اصلاح طلبان بود با جنجال اصلاح قانون مطبوعات آغاز شد و با تحصن و استعفای نمایندگان پایان یافت. شورای نگهبان صلاحیت بیش از ۸۰ نماینده مجلس ششم را به دلیل "نداشتن پایبندی عملی به اسلام" تائید نکرد و ۱۳۰ نفر از نمایندگان معترض دست به تحصن زدند.
رایزنی مهدی کروبی، رئیس مجلس و محمد خاتمی، رئیس جمهور با آیتالله خامنهای منجر به بررسی مجدد صلاحیت داوطلبان نامزدی مجلس هفتم شد، اما نتیجه آن چندان تفاوتی با رای اولیه شورای نگهبان نداشت. نمایندگان که عمدتا از اعضای فراکسیون مشارکت بودند با استعفای دستهجمعی اعتراض خود را نشان دادند.
آقای خامنهای بعدا در دیدار با نمایندگان مجلس هفتم تحصن این نمایندگان را ناشی از "غفلت" خواند و گفت: "در بعضی از دورهها این جور بوده است که رادیوی مجلس را که آدم باز میکرد، انگار از این بلندگو دارد دعوا میریزد بیرون. همینطور سرریز میشد میریخت توی جامعه دعوا و تشنج و جنگ اعصاب."
استعفای طاهری امام جمعه
جلال الدین طاهری، اولین امام جمعه رسمی اصفهان پس از انقلاب در ۱۷ تیر سال ۱۳۸۱ در نامه سرگشادهای خطاب به مردم ایران و در انتقاد از سیاستهای حکومت از سمت خود کنارهگیری کرد.
او در این نامه که لحنی تند و تیز داشت، انتقادهای فراوانی را متوجه نظام کرد و حکومت را به "فساد و بی لیاقتی" متهم کرد.
آقای طاهری در بخشی از این نامه نوشت "شعبان بیمخهای وحشت و رهبت که با هتاکی و سفاکی ننگ عنیف و معیف کوی دانشگاه را آفریدند و با تهاجم حیوانی مرتع دانشگاه را چریدند و با تعرضات شنیع پرده ناموس فرهنگ و علم را دریدند و در قتلهای زنجیرهای مظلومان بیگناه و قربانیان بیپناه لعنت سرمدی خدا و نفرت ابدی خلق را خریدند."
آقای طاهری از معدود امامان جمعه هوادار جریان اصلاحات در دوران رهبری آیتالله علی خامنهای بود و میخواست حصر آیتالله منتظری رفع شود.
انتشار استعفانامه او در روزنامههای ایران ممنوع شد و روزنامه آزاد که این نامه را چاپ کرده بود، توقیف شد. روزنامه نوروز هم به عنوان اعتراض بخشی از روزنامه را که قرار بود مطالبی در این باره منتشر کند، سفید چاپ کرد. این روزنامه نیز بعدا توقیف شد.
آقای خامنهای در تاریخ ۲۰ تیر ۱۳۸۱ در پاسخ به استعفا نوشت "روزی که اطلاعیه منسوب به جنابعالی صادر شده ضدانقلاب که در زیر سایهی آمریکا و اسرائیل با پول آنها زندگی و تغذیه میکند بیشترین سوءاستفاده را از آن کردند و آن را مقابله با سیاستهای امام راحل و نفی و رفض نظام اسلامی و شعارهای آن وانمود کردند."
استعفای لاریجانی از شورای عالی امنیت ملی
علی لاریجانی در پاییز ۱۳۸۶ از دبیری شورای عالی امنیت ملی استعفا کرد و سعید جلیلی جانشین او شد.
گفته میشد که این چندمین باری بود که آقای لاریجانی تقاضا میکرد از سمت خود کنارهگیری کند.
آقای لاریجانی در آن دوران مسئولیت مذاکرات هستهای ایران را به عهده داشت.
او چند سال بعد درباره استعفای خود گفت: "من حس می کردم یک نوع اختلاف جدی مدیریتی با آقای احمدی نژاد دارم. مسائل استراتژیک کشور با تانی و حساب شده پیش برود و احتیاج دارد همه بخش های مختلف همگرایی داشته باشد. کارهای لحظهای نمی تواند صدق کند و برای کشور مشکلاتی ایجاد می کند."
"تا یک مدتی تحمل بود و بحث می کردیم اما از یک زمانی به بعد من دیدم به هرحال ایشان رئیس جمهور است و حق دارد و لزومی ندارد که بنده مزاحم ایشان باشم."
حکم حکومتی برای لغو حکم رئیسجمهور
نخستین اقدام محمود احمدی نژاد پس از اعلام نتایج انتخابات بحث برانگیز ۱۳۸۸، انتصاب اسفندیار رحیم مشایی به سمت معاون اولی خود بود که با اعتراض گسترده اصولگرایان روبهرو شد.
تعدادی از وزیران دولت نهم به نشانه اعتراض جلسه هیئت دولت را ترک گفتند. گزارش شد که غلامحسین محسنی اژهای، وزیر وقت اطلاعات، برکنار شد و محمد حسین صفار هرندی، وزیر وقت ارشاد، هم استعفا کرد.
کار به جایی رسید که نهایتا آیتالله خامنهای متوسل به حکم حکومتی شد و انتصاب آقای مشایی را "بر خلاف مصلحت" رئیسجمهور و دولت و "موجب اختلاف و سرخوردگی میان علاقهمندان" او دانست و خواهان لغو این حکم شد.
فاصله میان حکم رهبر ایران تا استعفای مشایی حدود یک هفته بود، هر چند او از سمت معاون اولی استعفا داد، اما حدود دو سال ریاست نهاد ریاست جمهوری را برعهده داشت.
یازده روز غیبت رئیس جمهور
اما ماجرای اسفندیار رحیم مشایی به همین جا ختم نشد. از نزدیکان محمود احمدی نژاد نقل شد که حیدر مصلحی، وزیر اطلاعات دولت دهم در دفتر آقای مشایی شنود کار گذاشته و کار به اختلاف شدید میان وزیر و رئیس جمهور کشیده است.
ظاهرا آقای احمدی نژاد از آقای مصلحی خواست که استعفا دهد تا سرپرستی وزارتخانه را شخصا بر عهده گیرد.
در فروردین ۱۳۹۰ حیدر مصلحی، وزیر اطلاعات استعفا داد که مورد پذیرش آقای احمدی نژاد قرار گرفت. با این حال آیتالله خامنهای در نامهای صراحتا با استعفای آقای مصلحی مخالفت کرد و خواهان ادامه کار او شد.
پس از آن آقای احمدینژاد ۱۱ روز در محل کار خود حاضر نشد. گفته شده بود دلیل غیبت او، مخالفتش با ابقای وزیر اطلاعات به دستور آیت الله خامنه ای بود، اما هوادارانش این خانهنشینی او را "دورکاری" عنوان کردند. انگیزه هرچه بود این مهمترین رودررویی یک رئیسجمهور با آیتالله خامنهای بود.
جنبش سبز و استعفای دیپلماتها
به دنبال اعتراضات سال ۱۳۸۸ شماری از دیپلماتهای ایرانی خارج از کشور برای نشان دادن همبستگی با معترضان از مقام خود استعفا کردند.
کنسول ایران در اسلو و چند نفر در سطح رایزن از جمله این افراد بودند.
وزارت خارجه ایران انگیزه این دیپلماتها از استعفا را زیر سوال برد و آن را غیرسیاسی خواند.