پیام کشتن ملا منصور در خاک پاکستان چیست؟
آذوح: ولی آریا تحلیلگر مسایل افغانستان
تا چند روز پیش کمتر کسی تصور میکرد که نیروهای آمریکایی، رهبر طالبان افغانستان را در خاک پاکستان مورد حمله قرار دهند، زیرا با وصف خواست مکرر افغانها در سالهای گذشته، نیروهای ائتلاف دست به چنین اقدامی نزده بودند.
ولی حالا چرا؟ چرا در گذشته چنین اقدامی صورت نگرفت؟ آیا از میان برداشته شدن منصور میتواند روی روند مصالحه با طالبان تاثیر زیادی بگذارد.
آیا رهبران طالبان افغان دیگر در پاکستان امنیت نخواهند داشت و پاکستان با افغانستان صادقانه همکاری خواهد کرد؟
صلح در افغانستان، نیازمندی جهان
در جلسه اخیر وزرای خارجه ناتو در جمعه گذشته، ۲۰ فوریه، لحن خیلی متفاوت بود، هم در سخنان جان کری، وزیر خارجه آمریکا و وزرای دیگر و هم ژنرال جان نیکلسون، فرمانده نیروهای ائتلاف در افغانستان.
تاکید روی این بود که پایان دادن به ماموریت حمایت قاطع در این کشور باید بر اساس وضعیت و شرایط باشد، نه مبتنی بر جدول زمانی. این وضعیت مناسب هم باید هر چه زودتر ایجاد شود، یعنی حالتی که در آن بخش
اعظم شورشیان وادار شده باشند به روند مذاکره بپیوندند و دولت افغانستان خود قادر باشد امنیت کشور را تامین کند.
به این نکته اشاره شد که اکنون بیش از هر زمان دیگری بین شش گروه عمده افراطی خشونتگرا در افغانستان همکاری و همبستگی وجود دارد.
به عنوان نمونه، گروه لشکر طیبه که هدف اولیه آن از آمدن به افغانستان، استفاده از این کشور به عنوان پناهگاه بود، اکنون با طالبان عملا همکاری میکند. ولی نیروهای افغان، با وصف تلفات زیاد، همچنان بر توانمندیهای رزمی شان افزوده اند.
از عدم پیشرفت در رونهد صلح ابراز نگرانی صورت گرفت و پاکستان هم مورد انتقاد.
انگار که دارد کاری میخواهد اتفاق بیافتد. روز بعدش شاهد حمله به ملا منصور در خاک پاکستان به فرمان اوباما بودیم.
تغییر سیاست یا تغییر استراتژی؟
نباید فراموش کرد، که در ابتدای ریاست جمهوریاش، باراک اوباما، جنگ افغانستان را جنگ خودش میدانست، ولی جنگ عراق را نه. پس منطقی به نظر میرسید که در ۷ ماه باقیمانده از ریاست جمهوریاش، کار در خور ملاحظه و جدی در ارتباط با افغانستان انجام دهد.
کشتن ملا منصور، تغییر در پالیسی آمریکا نیست. پالیسی همچنان مذاکره و مصالحه با طالبان است. این تغییری بود در استراتژی. تاکید همچنان بر راه حل سیاسی است ولی طالبان باید مجبور به این امر شوند. یعنی همان سیاست چماق و هویج.
Image copyright Reuters
البته حمله به ملا منصور در چارچوب برنامه مبارزه با تروریسم آمریکا در افغانستان نیز میتواند ارزیابی و توجیه شود، زیرا ملا منصور در موارد زیادی مستقیما نیروهای ائتلاف را هدف قرار داده بود و با گروههای تروریستی و افراطی دیگر همکاری داشت.
چرا آمریکا حالا عمل کرد؟
ولی چرا در گذشته آمریکا رهبران ارشد طالبان را در خاک پاکستان هدف قرار نمیداد؟ در اینجا میتوان به چهار نکته عمده اشاره کرد. پاکستان و احتمالا شماری دیگر از کشورها، غرب به ویژه آمریکا را متقاعد ساخته بودند که طالبان بخشی از مردم افغانستان هستند و از پشتونها نمایندگی میکنند و نباید بخش بزرگی از مردم افغانستان را بر علیه خود تحریک کرد، غافل از اینکه پشتونها بیشترین صدمه را از طالبان دیدهاند.
حامد کرزی، رئیس جمهوری سابق افغانستان نیز با اتخاذ یک نوع سیاست ابهام آمیز و "برادران ناراضی" خواندن طالبان و "ایکاش اینها سربازان من میبودند"، نیز بر پیچیدگی قضیه افزوده بود.
سیاست آمریکا هم از ابتدا متاسفانه تنها به مبارزه با القاعده اولویت میداد.
و نکته اخیر اینکه خود آمریکاییها در سالهای اخیر مجراهایی را برای صحبت با طالبان باز کرده بودند و نمیخواستند با حمله به رهبری شان، شانس مصالحه را از دست بدهند.
ولی اکنون بیشتر از هر زمان دیگری به نظر میرسد با دیپلوماسی موثر دولت افغانستان، بین این کشور و دولت آمریکا در مورد اینکه با پاکستان و طالبان چگونه برخورد کنند، هم آهنگی ایجاد شده است.
این نکته در مورد ارگانهای استخباراتی-نظامی آمریکا و رهبران سیاسی این کشور نیز صدق میکند، به این معنی که در گذشته تقاضای بخش بزرگی از فرماندهان نظامی برای فشار بیشتر روی پاکستان و هدف قرار دادن رهبران طالبان در خاک آن کشور، چندان مورد توجه رهبران سیاسی ایالات متحده قرار نمیگرفت.
دیگر خط قرمزی وجود ندارد
دیگر خط قرمزی وجود ندارد. حتی اگر پاکستان در قضیه ملا منصور با غرب همکاری هم نکرده باشد که به احتمال خیلی زیاد نکرده است، با این اقدام، مجبور خواهد شد با افغانستان و غرب صادقانه همکاری کند و تلاش کند بدون پیش شرطهای غیر واقعبینانه، طالبان را به پای میز مذاکره بیاورد.
این رویداد، وضعیت را برای طالبان پیچیدهتر و برای دولت افغانستان ساده تر ساخته است.
رهبران طالبان و دیگر گروههای افراطی خشونتگرا، دیگر در پاکستان در امان نیستند. به احتمال خیلی زیاد دیگر چیزی به نام پناهگاه امن برای رهبران این گروهها در آن سوی مرز وجود نخواهد داشت و بدین ترتیب طالبان از بزرگترین و موثرترین سلاح شان خلع خواهند شد.
نه تنها روحیه خود را از دست خواهند داد، بلکه رهبری آینده و سیستمهای اکمالاتی و تدارکاتی شان نیز صدمه شدیدی خواهد دید. بدین گونه بیشتر فرماندهان شان وادار خواهند شد به روند صلح بپیوندند.
در یک نگاه به گذشته، به نظر میرسد، دولت وحدت ملی برخورد منطقی داشته، یعنی اول باز گذاشتن تمام درهای مذاکره برای اینکه به پاکستان و بهانه آوران دیگر ثابت کند که برای مذاکره صادق است و حالا فشار نظامی همآهنگ با متحدین غربیاش روی شورشیان.
Image copyright AFP
ولی دولت افغانستان در صورتی میتواند از این نقطه عطف استراتژیک به نفع خودش استفاده کند که رویکرد جدید خود در قبال طالبان را که با محارب و باغی خوانده شدن طالبان توسط رئیس جمهور غنی شروع شد، با جدیت هرچه بیشتر ادامه داده و مبارزه با فساد و ترویج حکومتداری خوب را در صدر اجندای خود قرار دهد.
در این صورت میتوان به افزایش نسبی فعالیتهای اقتصادی که در هفتههای اخیر شاهدش بوده ایم، افتتاح پروژههای کلان اقتصادی از قبیل تاپی، کاسا۱۰۰۰، توتاپ، توافقنامه بندر چابهار، و نتایج متوقعه از کنفرانس سران ناتو در ماه جولای/ژوئیه در لهستان و کنفرانس کشورهای کمک کننده در اکتبر در بروکسل، امیدوار بود.