علی احسان پاشای تورک عثمانی، سرآغاز دوستی تاریخی بین ملّت بزرگ تورک آزربایجان و تورکیه (یک ملت، دو دولت)- اوجالان ساوالان
نجات بخش آزربایجان و ملت تورک آزربایجان
اگر علی احسان پاشای تورک عثمانی و قشون فداکار تورک او (اسلام اردوسو) نبود در سال 1918م. (1296- 1297 ه.ش.) آسوریها (جیلوها) ارمنیها و کوردها با حمایت کامل نظامی و مالی و جانی صلیبهیای دیگر: انگلیسها، روسها، فرانسویها و امریکاییها (اتحادیه ضد تورک صلیبی جهان) که در شهرهای اورمو (اورمیه، سلماس و خوی) و روستاهای مظلوم تورک نشین آزربایجان غربی کنونی 300 هزار انسان تورک را اعم از نوزاد و کودک و نوجوان و دختر و پسر و زن و پیرمرد را بی رحمانه و به روشهای صلیبی به قتل رسانده بودند و در حال پیشروی به سوی تبریز اردبیل زنگان همدان و شهرهای دیگر آزربایجان جنوبی بودند، با قتل عامی مهیب کل آزربایجان جنوبی را از تورکان مظلوم بی کس که گرفتار بازی سیاسی فراماسونهای فارس خائن نژادپرست ضد تورک ایرانی و مانقورتهای منحوس فراماسون ضد تورک مجلس شورای ملی در زمان احمدشاه جوان شده بودند، پاک می کردند و آزربایجان را بین آسوریها- ارمنیها و کوردها تقسیم می کردند. پس باید اکنون فریاد بزنیم زنده باد تورک زنده باد تورکیه زنده باد علی احسان پاشا که در مقابل خیانتها و جنایتهای پانفارسها و پانکوردها و پان ارمنیهای ضد تورک جنایتکار نژادپرست ، و حامیان صلیبی مکار، خائن و خبیث آنها جنوب آزربایجان مظلوم را علاوه بر شمال حفظ و حراست کردند.
قحطی مصنوعی و قتل عام ملت تورک آزربایجان به دست انگلیس
من در مقالات و نوشته های متعددم به ایین نکته پرداخته ام که اصلی ترین مشخّصۀ جنگ جهانی اول «مسلمان کُش» بودن یا به عبارت دقیق تر «تورک کُش» بودن آن است. میلیونها نفر از تورکان مسلمان امپراتوری عثمانی، و آذربایجان شمالی (تحت اشغال روسیه) و آذربایجان جنوبی (جزو ایران) در جریان اتّحاد شوم دنیای مسیحی غرب و کشورهای روسیّه، انگلستان و فرانسه با گروههای مسلّح و ایدئولوژیک صلیبی و بسیار خطرناک از آسوریان (جیلوها) و ارمنیها به قصد نابودی کامل تورکان مسلمان کشته شدند و این کاری ترین ضربه ای بود که در طول تاریخ بر پیکر جهان تورک فرود آمد. برای مثال ر. ک. به این نوشته ها:
http://azoh.info/index.php?option=com_content&view=article&id=26224:1394-02-13-22-19-29&catid=2:10&Itemid=18
http://azoh.info/index.php?option=com_content&view=article&id=26300:1394-02-20-03-05-07&catid=2:10&Itemid=18
http://azoh.info/index.php?option=com_content&view=article&id=29124:1394-09-13-23-16-03&catid=2:10&Itemid=18
http://azoh.info/index.php?option=com_content&view=article&id=26364:1394-02-25-01-41-32&catid=2:10&Itemid=18
در این مقاله ها نوشته ام که طبق تحقیقی که دکتر محمّدقلی مجد بر اساس اسناد غنی موجود در مرکز اسناد ملّی ایالات متّحدۀ آمریکا (نارا) انجام داده است، اثبات می کند که بزرگترین نسل کشی قرن بیستم میلادی در ایران (به ویژه آذربایجان جنوبی) و به دست امپراتوری بریتانیا رخ داده است، جمعیّت ایران، که آن اوان بیشتر تورک زبان و در شمال کشور و به ویژه آذربایجان جنوبی ساکن بودند، در آغاز این جنگ استعماری و در سال 1914م./1293ش. 20 میلیون نفر بوده است که بعد از پایان جنگ و در سال 1919م./1298ش. به 11 میلیون نفر رسیده است. بر طبق نوشته دکتر مجد اسناد وزارت جنگ انگلستان و سایر اسناد نظامی بریتانیا درباره ایران در سالهای 1914م. تا 1921م. هنوز طبقه بندی نشده است و تا 50 سال دیگر نیز در دسترس محقّقان قرار نخواهد گرفت! اسناد وزارت امور خارجه بریتانیا نیز حاوی هیچ مطلبی دربارۀ این نسل کشی حیرت آور استعماری نیست. روشن است که استعمار نژادپرست صلیبی ضد تورک و ضد ایرانی بریتانیا قصد پنهان کردن جنایات هولناک خویش را دارد.
با توجه به این که در آن اوان سراسر ایران اغلب تورک نشین و در اشغال نظامی انگلیس بود، حدود نه الی ده میلیون نفر از مردم را که تقریبا همه انساهای تورک آذربایجان و در شهرهای آزربایجانی همدان، قزوین، اردبیل، تبریز، اورمو، زنگان، تهران، و غیره بوده اند، در طی این این جنگ شوم در طیّ قحطی دهشتناکی که انگلیس در بین سالهای 1917م./1296ش. تا 1919م. 1298ش. به وجود آورد بر اثر گرسنگی و بیماریهای ناشی از کمبود مواد غذایی و سوء تغذیه از پای درآمدند. بدین شرح که دولت انگلیس در این سالها مقادیر عظیمی از غلّه مورد نیاز مردم ایران را به زور اسلحه و سرنیزه از آنها گرفته به سربازان خود می دادند یا این که می گرفتند و به دریا می ریختند تا «قحطی مصنوعی» ایجاد کنند. کمبود مواد غذایی و افزایش شدید قیمت آنها سبب می شد که مردم ایران از آنها محروم شوند. جالب این که انگلیس علاوه بر این که از پرداخت پول درآمدهای نفتی به ایران خودداری می کرد، مانع واردات مواد غذایی از آمریکا، هند و بین النّهرین به ایران و آذربایجان جنوبی می شد که حاصلش کشته شدن ده میلیون ایرانی بود که بیش از هشت میلیون نفر آنها تورک زبان و آذربایجانی بودند. و جالب این که نسل کشی مخوف و خونین ملت تورک به اصطلاح جیلولوق در سال 1918م. غرب آزربایجان به دست جلادان صلیبی آشوری و ارمنی نیز درست در میانۀ این نسل کشی با قحطی بوده است و سبب شده است که ملت غیور تورک آزربایجان نتواند قوای خود را جمع کند و رفع قتل عام نماید . اینها نشانۀ چیست؟ آشکار است که استعمار صلیبی انگلیس با همکاری استعمار صلیبی روس و صلیبیان دیگر از سالها قبل برای جنگ جهانی اول و این نسل کشیها برنامه ریزی دقیق کرده و زمانبندیهای بسیار حساس کرده بودند و این جاست که کار بسیار بسیار ارزشمند و حیاتی قشون سرفراز و فداکار تورک عثمانی در نجات دو آزربایجان شمالی و جنوبی در سال 1918م. روشن می شود. برای شرح ر.ک.
http://azoh.info/index.php?option=com_content&view=article&id=31296:1395-03-22-03-29-43&catid=2:10&Itemid=18
http://azoh.info/index.php?option=com_jdownloads&Itemid=27&view=viewdownload&catid=2&cid=2122
هدف از این نسل کشی مردم ایران یا بهتر بگوییم تورک کشی در ایران بی گمان فراهم کردن زمینه برای برانداختن حاکمیّت تورک زبان قاجاریّه و روی کارآوردن دیکتاتوری فارس پرست و ضد تورک پهلوی بوده است، چراکه با وجود میلیونها تورک در ایران، استعمار فرهنگی و سیاسی به سبک انگلیسی، قالب کردن زبان فارسی در قالب زبانی آریایی (هند و اروپایی) به عنوان تنها زبان رسمی و فرهنگ استعماری پارسی هخامنشی- ساسانی به عنوان تنها فرهنگ مقبول و یهودی پرستی، هخامنش(خاخام منش) پرستی، کورش پرستی و این گونه خرافات استعماری به این راحتی امکان پذیر نبود.
این مطالب مهم را من هم در مقالۀ یادشده و هم در کتاب خودم «ایران یا ارن؟ بررسی تحلیلی تاریخ استعمار ملت آزربایجان» در سال 1393 هـ.ش / 2014 م. نوشته و تحلیل کرده بودم:
http://azoh.info/index.php?option=com_jdownloads&Itemid=27&view=viewdownload&catid=2&cid=697
در سالهای بعد خوشبختانه تحقیق بسیار معتبر و ارزشمند و بیدارکننده رحیم جوادبیلی، محقق بزرگ آزربایجانی، توسط کاظم محمدزاده، مترجم بیداردل و دقیق و فعال ارزشمند حرکت ملی آزربایجان به فارسی ترجمه و در سایتهایمان نشر شد. برای نمونه:
http://azoh.info/index.php?option=com_content&view=article&id=31286:1395-03-20-23-31-20&catid=2:10&Itemid=18
http://azoh.info/index.php?option=com_content&view=article&id=27618:1394-06-01-16-54-29&catid=2:10&Itemid=18
مانقورتها و خیانت تاریخی آنها به ملت تورک آزربایجان و موضع راستین ما
من در کتاب «ایران یا ارن» خودم به سیر تاریخی استعمار شدن ملت تورک آزربایجان را با نگاهی تحلیلی بررسی کرده بودم در مورد علل بیرون آمدن قدرت از چنک ملت تورک و افتادنش به دست پانفارسهای فراماسونر صلیبی ضد تورک ذاتی از علل زیر نام برده بودم:
توطئۀ انگلستان و روسیه و فرانسه و دنیای صلیبی غرب در آموزش و پرورش مانقورتهای فراماسون و به دنبال آن خیانت تاریخی مانقورتهای فراماسونر صلیبی به اصطلاح روشنفکر آزربایجان مثل فتحعلی آخوندزاده، عبدالرحیم تبریزی معروف به طالبوف) و زین العابدین مراغه ای (این سه شخص خطرناکترین و خائن ترین مانقورتهای ضد تورک بودند که به همراه میرزا آقاخان کرمانی که او هم به احتمال زیاد نخبه ای مانقورت است، گفتمان استعماری صلیبی ضد تورک «ایران پارس آریایی» را تئوریزیه و ایدئولوژیزه کردند و در پوشش براق و فریبندۀ اومانیسم و انسان دوستی، مشروطه خواهی، تمدن و فرهنگ خواهی، مجلس و قانون خواهی اژدهای زهردار نژادپرستی ایرانی را پیچیدند و همین نژادپرستی بسیار خطرناک فارس پرست ایرانی را با ضدیت ظاهری با دیسپوتیزیم و استبداد و در باطن و در اصل ضدیت با حاکمیت تورکان قاجار توجیه کردند و ترویج دادند به نظر رحیم جوادبیلی باید در بارۀ تبار این سه شخص بسیار مهم تحقیق کرد. به نظر ایشان شاید این سه مانقورت اعظم ماسون ارمنی یا کورد یا روس یا... بوده اند و به جلد تورکها درآمده بودند. هرچند که به نظر من «از ماست که بر ماست»)، مانقورتهای ضد تورک دیگر رضاقلی خان هدایت، شاهزاده جلالالدین میرزا قاجار (پسر فراماسونر فتحعلی شاه و نویسنده کتاب استعماری نامه خسروان) به همراه خیانت تاریخی مانقورتهای مهم دیگر چون میرزا آقا تبریزی، میرزا اسماعیل خان تبریزی (آصف الوزارة) و غیره که با مانقورت شدن و خیانت به ایل و تبار و اصل و نسبشان ایدئولوژی صلیبی ضد تورک انگلیس ساخته و روس پروردۀ سر تا پا و پا تا سر دروغ و جعلی آریایی ¬گرایی و ایران پارس آریایی را تئوریزه کردند و در ذهنهای انسانهای غافل تورک و غیرتورک جا انداختند و سبب اشتباه تاریخی دیگر متفکران و اندیشمندان آزربایجان و مجاهدان ملت تورک ستارخان و باقرخان در ضدیت با شاه تورک قاجار و تضعیف حاکمیت تورک قاجار تا براندازی اش شدند. در حالی که تبریز در دوران قاجار آبادترین و ثروتمندترین شهر خاورمیانه بود بعد از اشغال و استعمار آزربایجان توسط رضا پالانی عقده ای مأمور فرماسونری صلیبی انگلیس به یکی از فقیرترین و محتاج ترین شهرها بدل شد. این توطئۀ ماسونی صلیبی که از حدود 200 سال پیش و از زمان فتحعلی شاه قاجار و سر جان ملکم فراماسونر و مأمور رسمی کمپانی هندشرقی انگلیس و جنکهای بین آزربایجان مظلوم و روسیه شروع شده بود، به نظر عبدالله شهبازی در دهۀ 1870 م. یعنی حدود 146 سال پیش به بعد شدت گرفت. ر.ک.
http://azoh.info/index.php?option=com_content&view=article&id=31386:1395-04-01-16-57-00&catid=2:10&Itemid=18
گفتیم جنگهای بین آزربایجان و روسیه نه ایران و روسیه، چرا که تمامی ایرانیان، به جز تالشها، که جزو آزربایجان مظلوم بودند و هستند، ملت غیور تورک آزربایجان مظلوم را در مقابل روسیه تنها گذاشته بودند و نخبگان فارس و ارمنی و مازندانی و غیره همراه با عده ای از مانقورتهای ما با شوق و اشتیاق به لندن و پاریس و غیره می رفتند و به عضویت فراماسونری انگلیس و فرانسه و غیره درمی آمدند. ر.ک. به کتاب ارزشمند فراموشخانه و فراماسونری در ایران.
نکتۀ مهم حاصل از مرور تحلیلی تاریخ تلخ ملت تورک آزربایجان
همین مانقورتهای خائن ملت تورک آزربایجان از 150 سال پیش با نوکر صلیبیهای فراموسونر ضد تورک شدن و خیانت بسیار بسیار بسیار بزرگ و تاریخی به آزربایجان ملت ما را به این روز سیاه انداخته اند؛ نخبگان سیاسی و دلاور اما غافل و فریب خوردۀ ما، امثال ستارخان و باقرخان و خیابانی و غیره را بیهوده و در جهت ضد منافع و مصالح مسلم ملی ملت تورک جهان و مخصوصا ملت تورک آزربایجان به کشتن داده اند و سبب نسل کشیهای گستردۀ انسانهای ملت تورک تقریبا در هر 50 سال یک بار به دست صلیبیها و نوکران پانفارس پان ایرانیست، پان کورد، پان ارمنی، پان روس جانی گشته اند، اما در این جا با کمال مسرت باید بگوییم که در دهه های اخیر تئوریسینها، ایدئولوگها و اندیشمندان «روشنگر» (و نه روشنفکر) تورک آزربایجان در رأسشان شهید پروفسور محمدتقی زهتابی، دکتر جواد هیئت، محمدعلی فرزانه و امثالهم گرفته تا نخبگان بسیار تیزهوش و آگاه و باتجربۀ نسل ما (نام نمی برم چون عددشان به دهها نفر می رسد و شاید اسمی را ناخواسته فراموش کنم که ظلم عظیمی است) با حرکتی مقدس بیدارگرانه ضد استعماری ضدظلم و تبعیض نژادی و مبتنی بر حقوق بشر و انسان دوستی و البته و صد البته با ماهیتی استقلال طلبانه و آزربایجان مدار گندهایی که روشنفکران مانقورت خائن و خبیث از 150 سال پیش بر ذهن و دل و احساس ملت تورک آزربایجان زده اند زدوده و پاک کرده اند و من نیز به عنوان عضو کوچکی از این تبار همین کار مقدس بیدارگری و تئوریزه کردن را می کنم. بنابراین این نوشته های امثال ما را کم ارزش و بیهوده نینگاریم. نازک نارنجی و راحت طلب و خلاصه خوان و کم ظرفیت نباشیم که چرا این متن طولانی است چون این گندها را با دهها و بلکه صدها کتاب و مقاله می شود پاک کرد و این کار ما «شهادت» است. منتها موضوعی بس مهم در این میان هست: تئوریزه کردن یک اندیشه و گفتمان به همین سادگی و راحتی نیست بعد از وجدان اخلاقی و شهامت و صداقت، سواد و آگاهی تاریخی را با ذهن تحلیل گر و آنالیزکننده به اضافۀ توانایی پیداکردن ارتباطهای معنی دار بین اطلاعات، عناصر و داده ها را و رسیدن به نتیجه درخشان و تأثیرگذار و ماندنی می خواهد که تعداد این افراد در حرکت ملی هم اکنون به اندازۀ انگشتهای دو دست است و نه بیشتر. به نظر من ما باید در این راه مقدس (آماده کردن اذهان ملت تورک آزربایجان برای استقلال و ایجاد دولت ملی و رسیدن به سعادت جاودانی) باید و باید و باید از تمام پتانسیلها و قوه مایه هایمان به اضافۀ پتانسیلهای ارزشمند نخبگان ملل غیرفارس دیگر و حتی «برخی از پتانسیلهای ارزشمند نخبگان دشمنانمان و حریفانمان» بهترین و مغتنم ترین استفاده ها را بکنیم. برای مثال استفاده ای که ما از امثال ناصر پورپیرار و عبدالله شهبازی کرده و می کنیم. ر. ک.
http://azoh.info/index.php?option=com_content&view=article&id=31388:1395-04-01-17-00-12&catid=2:10&Itemid=18
و اما در بارۀ استفاده از دشمنانمان من از کورش عرفانی نام می برم. نخبۀ پان ایرانیستی که خودم مواضع پان ایرانیستی نژادپرستانۀ کوردپرستانۀ ضد تورک و ضد تورکیه و ضد آزربایجانش را در مقاله ای به نقد کشیدم:
http://azoh.info/index.php?option=com_content&view=article&id=30822:1395-02-05-00-36-15&catid=2:10&Itemid=18
این جا باید نکاتی بس مهم در این باره بگویم. هدف من در مقاله ام این بود که مبادا امثال کورش عرفانی برای ملت تورک آزربایجان به الگو، رهبر و لیدر تبدیل شود چون با تمام زرنگی که او و تیمش دارند، نتوانسته اند چهرۀ پلید و خبیث ضد تورک و ضد تورکیه و ضد آزربایجان و کوردپرست خود را پنهان کنند. پس به قدرت رسیدن کورش عرفانی و حزب ایران آبادش پس از جمهوری شیطانی ایران هرگز و هرگز و هرگز به نفع ما ملت تورک نخواهدبود. چرا که کورش عرفانی، برخلاف آنچه زبانش می گوید، پان ایرانیست نژادپرست فارس پرست ضدتورک کوردپرستی است که به آرایۀ طرفداری از مجاهدین خلق، این ایدئولوگهای بسیار خطرناک ضد تورک ایرانچی فارس پرست مذهب فارس-شیعه نیز آراسته است و روشن است که استعمار صلیبی انگلیس و آمریکا، مجاهدین خلق و کمونیستهایی مثل کوروش عرفانی را مثل خمینی در آب و نمک خوابانده تا علاوه بر الگوی سلطنت طلب (پالانی/ پهلوی) و تشیع پارسی (جمهوری شیطانی) این بار از آلترناتیو کمونیسم ایرانچی آریایی و مجاهدین خلق و امثال کوروش عرفانی بهره ببرد و به طور قطع می شود درک کرد که حتما و بی گمان این الگو را به استقلال آزربایجان جنوبی، رسیدن ملت مظلوم تورک آزربایجان به حقوق مسلم بشریشان و تجزیۀ ایران اهریمنی ترجیح خواهدداد.
اما نکتۀ ارزشمندی که در این میان هست این است که در مبارزه و کشتی با این تئوریسینهای خطرناک ایرانچی ما نخبگان و اندیشمندان و تئوریسنهای ملت تورک آزربایجان باید و باید و باید خیلی باهوش و تیز باشیم و از زور و قدرت و پتانسیل خود آنها در حمله به ما و ملت تورک مان بر ضد خود آنها استفاده ها کنیم. توضیح: چندین سال است که خود من برنامه های سیاسی نخبگان فارس را در ماهواره هاتبرد و یوتل ست و یاه ست در کانهای تلویزیونی چون ایران آریایی، پارس تی وی (تلویزیون پارس)، من و تو 1، کانال 1، کانال جدید، اندیشه، سیمای آزادی، صدای آمریکا، بی بی سی پارسی، رادیو فردا و غیره به دقت و برنامه به برنامه و ساعت به ساعت و دقیقه به دقیقه نگاه، بررسی و تحلیل می کنم تا دریابم استعمار صلیبی ضد تورک غرب چه خوابی برای ما ملت تورک آزربایجان می بیند و از میان این همه تلویزیون و این همه نخبه، کوروش عرفانی و تلویزیون دیدگاه به دلایلی خاص است: باید توجه کنیم که کوروش عرفانی یک نخبۀ نابغه است و در زمینۀ جامعه شناسی و روانشناسی و روانشناسی اجتماعی بی گمان صاحب نظر است. ارزش دیگر نظریات کورش عرفانی در موضع به شدت افشاگرانه اش دربارۀ اصل ماسونی و صلیبی بودن جمهوری اسلامی ایران و سردمداران آن است که به طور جالبی واز این لحاظ در جهت همسو با تلویزیون ما گوناز و سایتهای اینترنتی ما حرکت می کند. از سوی دیگر این تئوریسین باهوش به دلیل تجربۀ عملی حاصل از کمونیست بودن و توانایی جمع کردن جوانهای مغرض یا غافل در قالب تشکیلات عمل گرای سیاسی و توانایی تئوریزه کردن مطالبش تحت عنوان فریبندۀ دفاع از ارزش و کرامت انسانی همه ایرانیان (که البته بی شک همه فریب و دروغ و حقه است و پان ایرانیست، هر که باشد وجدانی برای این ارزشهای والا ندارد)، برجسته است. ما از همین ویژگی توانایی سازماندهی جوانان کورش عرفانی برای سازماندهی جوانان تورک خودمان د رتهران، کرج، همدان، قزوین و دیگر شهرهای دواتنیکی و چند اتنیکی آزربایجان جنوبی بهترین بهره ها را می توانیم ببریم. جوانان تورک ما بدون این که ماتچی بودن خود را رو کنند عضو گروههای ایرانچی می شوند و در موقع لزوم این گروهها را به نفع حرکت ملی آزربایجان جنوبی از دورن از هم می پاشند و با جذب تورکهای دیگر آنها را به گروهها و سازمانهای ملتچی آزربایجانچی می کنند. این یک راه استفاده از مغز امثال کورش عرفانی است.
کورش عرفانی و کامران مهرپور، مانقورت خودفروخته خائن به آزربایجان، هیچ کدام نمی توانند ادعای ارزش و کرامت انسانی و حقوق بشر را بکنند چرا که اذعان و احترام به زبان مادری و حقوق سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی ملت بزرگ تورک آزربایجان که هم امروز بیش از نصف ایرانیان را تشکیل می دهد ابتدایی ترین راه ورود به بحث انسان دوستانه در ایران است که به عیان می بینیم که کورش عرفانی خود رک و راست می گوید که من هرگز به بحث پانترکها (یعنی ما حق طلبان انسان دوست ملت تورک آزربایجان) و بحثهای تجزیه طلبانه وارد نمی شوم. نکتۀ مهم این است که کورش عرفانی بنا به شم کمونیستی و مکارانه خودش با پان ایرانیستهای کورش پرست پان آریانیست پان ایرانیست سلطنت طلب رضاپالانی پرست و محمدرضا پالانی پرست راسیست نیز (در ظاهر) مخالف است و همین پتانسیل اوست که نظر امثال مرا جلب می کند.
خوب! حالا ما چه داریم؟ به نظر من موضع ما نخبگان ملت تورک آزربایجان دربارۀ این موجود، کورش عرفانی و امثال او این باید باشد: همان گونه که نخبگان مکار فارس از 150 سال پیش از مغز و فکر نخبگان مانقورت ما، امثال میرزا فتحعلی آخوندزاده و طالبوف و زین العابدین مراغه ای و جلال الدین میرزا و دهخدا و غیره سوء استفاده کردند و با زرنگی تمام طرح تئوریک تبدیل سلطنت تورک قاجار به سلطنت و حاکمیت فارس پالانی (پهلوی) را با موفقیت به اجرا درآوردند، ما نیز باید به ملتمان و به ویژه جوانان دانشجو و اگاه تورک خودمان گوشزد کنیم که از افشاگریها و برنامه ها و نبوغ لعنتی امثال کورش عرفانی در جهت منافع ملی ملت تورک مان در تهران، و شهرهای دیگر آزربایجان جنوبی استفاده ها بکنیم و نقشه های او را در جهت تضعیف و براندازی نظام جمهوری شیطانی ایران و رساندن آزربایجان جنوبی مظلوم به استقلال و تبدیل شدن ان به «آزربایجان مستقل آباد» و نه «ایران آباد» به کار ببندیم. این امر هرگز نشانۀ این نیست که ما نخبگان مبارز و روشنگر ملت تورک آزربایجان، در تئوریزه کردن حرکت ملی استقلال طلبانۀ آزربایجان عاجز هستیم و سواد و توانایی این کار را نداریم. هرگز. بلکه ما می خواهیم از پتانسیلهای ارزشمند برخی از دشمنان نابغه مان «نیز» در جهت منافع ملی ملت تورک آزربایجان بهترین و مغتنم ترین بهره ها را ببریم. آری! یک زمانی نخبگان مفت خور فارس از حاصل مغز و پتانسیل نحس نخبگان خائن مانقورت ما بهترین سوء استفاده ها را کردند و امروز ما از مغزهای نخبگان فارس یا غیر تورک باید و باید بتوانیم بهترین سود استفاده ها را بکنیم کافی است که به ملت تورک خودمان ابتدا ملتچی تورک و آزربایجانی بودن استقلال طلبی را تثبیت کنیم و بعد می توانیم از پتانسیل نخبگان فارس و ملل دیگر ایران نیز به ویژه در شهرهایی مثل تهران، کرج، قزوین، همدان و غیره که اکثر جمعیت آنها از ملت تورک خودمان هستند بهترین بهره ها را ببریم. این امر یک چیز دیگر را نیز متوقف و عقیم می کند: سیستم عظیم و پیچیدۀ مانقورتسازی پان ایرانیسم که این بار از زبان یک نخبۀ بسیار خطرناک و تأثیرگذار دهان گشوده است: کورش عرفانی. به نظرم پیشنهاد من در این مقاله بازی ما با دشمنان خونخوارمان را به بازی برد برد به نفع ملت تورک آزربایجان تبدیل خواهدکرد. به امید پیروزی ملت تورک بر دشمنان متحد نژادپرست خونخوار پانفارس، پان کورد، پان ارمنی، پان روس و صلیبی اش و استقلال آزربایجان جنوبی.
قتل عام ملت تورک آزربایجان در سال 1918 با سلاحهای پیشرفته و اهداف صلیبیها از آن
در کتاب ایران و ارن خودم نوشتم که این نکته را باید در نظر داشته باشیم که «ستّارخان و سیصد تفنگچی همراهش در «توطئۀ فراماسونی مجلس دوم مشروطه مبنی بر خلع سلاح همۀ گروههای مسلّح» در 14 مرداد سال 1289/ ه.ش. 1328 ه.ق. /1910م. به دست یپرم خان تیر خورد و چهار سال بعد در سال 1293 ه.ش. /1333ه.ق. / 1914م. (دقیقاً زمان شروع جنگ جهانی اوّل و نسل کشی ملّت تورک آزربایجان در آزربایجان غربی به دست ارمنیها و آشوریها و حامیان صلیبی آنها در چهار سال بعد از آن) در بستر بیماری جان سپرد (سال 1910م./ 1289/ ه.ش. 1328 ه.ق. سال تیرخوردن ستّارخان و افتادن او به بستر مرگ را دقیقاً به خاطر بسپارید چون آغاز سیاه روزی تورکان آزربایجان و همۀ تورکان ایرانِ کنونی است: دقیقاً در اوایل جنگ جهانی صلیبی و تورک کُش و مسلمان کش اوّل، ستّاخان را می کشند تا کسی از تورکان در قتل عامهای مخوف ارومیّه- سلماس- خوی به دست ارامنه و آسوریان که قدرتهای صلیبی غرب از سالها پیش نقشه اش را کشیده بودند 300 هزار تن از آزربایجانیهای مظلوم و بی¬خبر از همه جا در سال 1918م. قتل عام شدند، مسلّح و آماده به کمک ملّت مظلوم و اسیر فراماسونهای پانفارس تهران شده، نباشد. حال اشتباهِ تاریخی ستّارخان و باقرخان در ایران دوستی شان و عدمِ آزربایجان دوستی شان را دانستید). مرگ ستّارخان آغاز پارستازیِ ملّایان فراماسون و پانفارسهای آریاگرا و سرسپردگان تاجیک دری زبان، برادران داشناک ارمنی و صلیبیان انگلیسی و روسی در ایران بود. رفتن او بعد از صدور دستور خائنانۀ مجلس دوم فراماسونهای نژادپرست، با نظارت یپرم خان و سردار بهادر جعفرقلی خان بختیاری و مخبرالسّلطنه هدایت (هر سه فراماسون و خائن به ملّت آزربایجان) از تبریز به تهران اشتباه تاریخی بود. البتّه همراهی او با همین مهره ها چند ماه پیش از این تبعید در فتح تهران و ساقط کردن محمّدعلی شاه قاجار از حاکمیّت ایران نیز اشتباه بود. این کار با توطئۀ قبلیِ استعمار انگلیس و تلگرامِ دعوتِ رسمیِ «مرجع تقلید بزرگ شیعیان جهان» «آخوند ملّا محمّدکاظم خراسانی»، این مهرۀ سرّی فراماسونر ضدّ تورک و ضدّ عرب و مأمورِ استعمار صلیبی انگلستان مقیم نجف، بوده است که مثل همۀ مراجع تقلید فاسد تشیّع، از موقوفۀ معروف «اود» انگلیس می خورده اند. (ارتباطات معنی دار را مرور کنید). ضمن این که نباید فراموش کرد که آخوندهای انگلیسی فراماسون به اصطلاح مرجع تقلیدِ مقیم نجف که همگی با تمامی فرزندان و ایل و تبارشان در نزدیکی سفارت انگلیس صف کشیده و دهانشان به مال حرام موقوفۀ اود انگلیس آلوده بوده است، مثل آیت الله سیّد عبدالله مازندرانی و آیت الله میرزا حسین فرزند میرزا خلیل تهرانی به تحریک انگلیسیها از مشروطه خواهان حمایت می کردند (ر.ک. تاریخ معاصر ایران، ص58). قبل از آنها هم که دیدیم سیّد محمّد باقر شفتی مرجع تقلید در اصفهان در زمان محمّدشاه قاجار، دهانش به مالِ حرامِ این موقوفه آلوده بوده است! همۀ ملّایان عتبات عالیات «دراهم هندیّه» می گرفتند هر ساله تنخواه بسیاری به مراجع عظام و ملّایان می رسید البتّه روابط ملّایان همان گونه که گفتیم با بریتانیا قبل از این پول گرفتن ها بوده است».
علاوه بر قحطی ، عامل دیگر نسل کشی تورکان در ایران، بی شک قتل عامهای مخوف قومی و مسلمان کشی و تورک کشی با سلاحهای پیشرفته آن روزگار بوده است که با توجّه به نبود امکانات رسانه ای و پنهان کاری دولتهای استعماری مخوف ترین نسل کشی تمام دوران تاریخ بشر مسکوت باقی گذاشته شده و هنوز نیز در مجامع علمی و دانشگاهی غربی به ویژه انگلیس مسکوت نگه داشته می شود. جالب این که در این جنگ مسلمان کُش این تنها غربیان صلیبی روسها، انگلیسیها و نیز ارمنیها و آشوریهای صلیبی نبودند که با اتّحاد با هم به تورک کشی هولناک دست می زدند بلکه از میان مسلمانان، کردهای یاغی ناجوانمرد و دزد، با سرکردگی اسماعیل سیمیتقو، به مانند آلت دست استعمار نقش خائنانه و جنایتکارانه ای بازی می کردند.
دولتهای روس و انگلیس و فرانسه با همیاری و چشم پوشی عناصر سرسپرده فراماسون داخلی که در تهران و تبریز بر اریکه قدرت تکیه داده بودند، گروهها و دسته های بیشمار جانی و بی رحم مسیحی آسوری و ارمنی را تجهیز، تحریک و آماده می کردند تا مخوف ترین نسل کشی تاریخ را که نسل کشی یهودیان به دست هیتلر در مقابل آن رنگ می بازد، در آذربایجان مظلوم و بی دفاع به راه بیندازند و این گروههای جنایتکار و خیانتکار از عهده این جنایات دهشتناک برآمدند و حاصل آن قتل اعم وحشیانه و بی امان حداقل سیصد هزار تورک مظلوم و بی دفاع و بی سلاح و غیرنظامی آزربایجانی در شهرهای اورمو، سلماس، خوی و روستاهای آزربایجان غربی بود. و اگر کمک و یاری سپاه مسلمان عثمانی به سرکردگی علی احسان پاشا نبود که به موقع به داد ملت مظلوم تورک آزربایجان رسید، هرآینۀ صلیبیها به هدف شوم خود، قتل عام تمامی ملت آزربایجان جنوبی و ایجاد «ارمنستان بزرگ» نائل می آمدند.
با توجه به آنچه گفته شد، می توان جنگ جهانی اوّل را جنگی به تمامی «صلیبی» و «استعماری» و «ضد اسلام» و «ضدّتورک» دانست که اتّحادیّه کینه توز مسیحی غرب انتقام شکست خود را در ملازگرد و قسطنطنیّه و از تورکان مسلمان و جهان اسلام گرفت. این جنگ که با تجزیۀ امپراتوی عظیم عثمانی و گسستن اتّحاد عالم اسلام و تجزیۀ امپراتوری عثمانی به عناصر تورک و عرب و سپس ایجاد کشورهای مختلف قبیله ای در جهان عرب با منظور عدم اتّحاد اعراب با تورکان از یک سو و با همدیگر از سوی دیگر برای مقابله با استعمارگران مسیحی در جهت ممانعت از مقاومت در مقابلِ غارت نفت، منابع معدنی و ثروتهای روزمینی و زیرزمینی توسّط استعمارگران انگلیسی، فرانسوی و روسی و نیز تمهید مقدّمات برای ایجاد کشور یهودی اسرائیل در قلب دنیای عرب صورت گرفت، ویژگی ضداسلام بودن جنگ جهانی اوّل را بیشتر به ذهن می آورد. استعمار صلیبی غرب و به ویژه کشورهای روس، انگلیس، فرانسه و آمریکا حتّی به این تجزیه و فلج کردن عالم اسلام نیز راضی نشدند و با تحریک عنصر کورد به سرکردگی امثال اسماعیل سیمتقو و افزودن آن به عنصرهای متخاصم تورک، عرب و فارس قصد فروپاشی کامل عالم اسلام را از درون کردند. و همین روند و همین پروسه و نقشۀ شوم است که هم اکنون نیز با تبلیغات و تمهیدات شوم مدیای انگلستان، روسیه، آمریکا، فرانسه و قدرتهای صلیبی ضد تورک جهان مرحله به مرحله به اجر درمی آید.
یکی از دهها هدف اصلی این صلیبیهای ضدّ تورک این بود که می خواستند قسمت شمال و شمال غرب کشور و کلّ آزربایجان جنوبی مظلوم و بی سلاح را از عنصر تورک خالی کنند برای همین بعد از ایجاد قحطیهای موحش و انسان کش در کلّ ایران به ویژه در آزربایجان جنوبی و قتل عام بیش از 9 میلیون انسان ایرانی که 8 میلیون آنها تورک آزربایجانی بود توسط دولت صلیبی ضد تورک انگلیس بین سالهای سیاه 1917-1919م.، قدرتهای صلیبی روسیه، انگلیس، آمریکا، فرانسه و ... آزربایجان مظلوم را هدف حملۀ احزاب داشناک و هینچاک و آسوریان بی رحم ضدّ انسان کردند و پس از کشتن 300 هزار نفر از اهالی مظلوم اورمو، سلماس و خوی می خواستند به هدف شومشان برسند که آمدنِ قهرمانانه و فداکارنۀ دلیران تورک عثمانی از عثمانی به ارومیّه و سلماس و خوی، به رهبری سرتیپ قهرمان و دلاور عثمانی «علی احسان پاشا» سبب نجات ملّت مظلوم شده و مظلوم ماندۀ تورک آزربایجان از دست خوانخواران ارمنی، آشوری و کورد شد. و همین امر سرآغاز دوستی تاریخی بین ملّت بزرگ و همخون و همزبان تورک آزربایجان با تورک تورکیه بود. آن هم پس از 400 سال جنگ بیهودۀ سیاسی- مذهبی از آغاز دوران شاه اسماعیل صفوی که این خیال شوم صلیبیانِ ضدّ تورک را نقش بر آب کرد.
کمک خواهی ملت تورک آزربایجان از همخونان همزبان و همدل تورک خودشان
مردم تورک آزربایجان، علما و سادات، تجّار و اعیان و اشراف، که از تهران و دولت مرکزی (به پادشاهی احمدشاه جوان و ضعیف شده توسّطِ مجلس بی خاصیّت و بی لیاقت مشروطه با اکثریّت اعضایِ ملّا، سیّد، پانفارس و ارمنی اعتدالی و دموکراتش) مأیوس و ناامید بودنداز خلیفۀ عثمانی و فرماندهی قشون تورک (تورکهای جوان یا به قول پانفارسهای بی غیرت و زن صفتِ ایران پان تورکیستها) کمک خواستند. سرتیپ علی احسان پاشا مأمور شد با 15000 نفر سرباز زبده به کمک زنان و اطفال مسلمان آذربایجان بیاید و در عین حال قسمتی از جبهۀ شرقی اردوهای عثمانی را از افتادن به دست روس، انگلیس و گول خورده های انها ارمنیها و آسوریها محفوظ بدارد. نفرات علی احسان پاشا از تخته سنگها و تیغه های برّندۀ کوهها با دست و ناخن بالا آمدند. آذوقۀ کافی نتوانستند بردارند. مقداری گندم بو داده (قووورقا/ قاوورقا) هر سربازی به جیبش ریخته بود. تعدادی از سربازان در کوهها پرت شده و یا از خستگی و گرسنگی مفرط و جانکاه مردند.جمعی نزدیک به 10000 نفر بیست روز زودتر ار آنچه روسها و ارتش ارامنه و آسوریان تصوّر می کردند، به تبریز رسیدند و من (فتّاح الدّین فتّاحی) با چشم خود در کوچه های تبریز دیدم که سربازان دلیر و با ایمان تورکِ احسان پاشا کفش در پا نداشتند؛ سنگهای تیز و تیغهای کوهها کفشها را دریده از بین برده بود. از پاهای برهنه انها خون می چکید. لباس تنشان همه پاره-پاره شده بود و بازو و چهره و صورت اغلبشان مجروح بود و رنگ به چهره نداشتند. لبها و گونه ها از خستگی و تشنه کامی و گرسنگی پژمرده گردیده ولی چشمها پر از شادی و نور ایمان و قلبها مالامال از شجاعت و امید بود. تبریز مظلوم غرق شادی شده و به سینه های افسردۀ و مأیوس مردم مژدۀ زندگانی باز آمده و همه از زن و مرد به کوچه ریختند و سربازهای علی احسان پاشا، این فرشته های نجات را چون جان شیرین در آغوش گرفتند. آنها از جوان و مرد، سربازان علی احسان پاشا، همه باشرف و عفیف بودند. طفل ها، بچه ها، کودکها، دخترها، زنها، جوانها و مردهای تبریز آنها را غرق بوسه و اشک شوق ساختند و آنان از شرم و عفاف از سویی و خستگی و گرسنگی از سوی دیگر دیده بر زمین دوخته بودند. فردا صبح خورشید ندرخشیده ، آفتاب نتابیده، علی احسان پاشا و نفرات سلحشور او هنوز از خستگی راه درنیامده بلافاصله بعد از ادای فریضۀ نماز صبح از تبریز (به قصد دفع ظلم ارامنه و آسوریها و روسها و صلیبیانِ کلدانی و گرجی در شهرای ارومیّه، خوی و سلماس) رفته بودندم (ر.ک. هیستری تورک کشی در آذربایجان غربی، ص39، به نقل از سفرنامۀ ممسنی، میرزا فتّاح خان گرمرودی، به کوشش فتح الدّین فتّاحی، انتشاراتِ مستوفی، تهران: صص189-192).
ماجرای قتل عام مسلمانان ارومیّه، خوی، سلماس و صدها روستای اطراف آنها مثل «عسگرآباد»، «آشاغا آدا»، «یوخاری آدا»، «آقچای»، «الیاس آباد» و ... به دست ارامنۀ گریخته از عثمانی و آسوریها (ایل بزرگ مسیحی ساکن در مناطق «حکاری» و «وان» عثمانی که اتّحادیّه ضدّ تورک و صلیبیِ انگلیس، روس، فرانسه و آمریکا آنان را به همراه ارمنیان برای تورک کشی و مسلمان کشی تا به دندان مسلّح کرده بودند و ملّت مظلوم تورک آزربایجان به آنها «جیلو» می گفتند) ماجرای جالبی دارد و به خوبی نشان می دهد که فرهنگ و تمدّن ریشه دار12 هزار سالۀ تورکان آزربایجان و صفاتِ انسان دوستانۀ این ملت شریف و مهمان نواز کار دستشان داده است از این رو شایستۀ بررسی و تحلیل بیشتر و دقیق تر است: ماجرای دردناک ملّت ما و مهماجمان جنایتکار صلیبی به این صورت است که بعد از اخراج ارامنه در سال 1915م. 1294ه.ش. به دلیل ایجاد نسل کشی های موحش در خاک عثمانی علیه ملت تورک این دولت مجبور به تهجیر آسوریان و ارامنه شد و این صلیبیها هنگامی که به خاک آزربایجان جنوبی رسیدند، اهالیِ صلح طلب، جوانمرد، مهمان پرست و انسان دوست تورک شهرهای ارومیّه، سلماس و خوی به ارمنیها و آسوریهای تازه وارد که با خانواده و زن و بچه هایشان بودند و با استرحام دنبال پناه می گشتند، با مهمان نوازی کامل رحم کرده و با آغوش باز پناه دادند و آنها را شایستۀ جوانمردی آزربایجانی گرامی داشتند و «قوناق» (مهمان) دانستند و اگر آشی، برنجی، خورشی می پختند، همانند امروز ما به آنها نیز می دادند و... . در عوض این مهمان دوستی و جوانمردی و پناه دادن، وقتی سه سال گذشت و در 1918م. گروه جدید و خطرناک آسوریان و ارامنه انسان کشِ داشناک و هینچاک و جنایتکاران صلیبیِ جیلو (آسوریان) سر رسیدند، همین ارمنیها و آسوریانی که سه سال از محبّت و خوشرفتاری و مال تورکهای آزربایجان برخوردار شده بودند، به آنها پیوستند و توسّط روسیّۀ صلیبی تا دندان مسلّح شدند و از سوم بهمن 1296 سازمان مسیحی (برای توهین نشدن به همۀ مسیحیان محترم جهان بهتر است بگوییم «صلیبی») خود را تکمیل کردند و شروع کردند به مدت شش ماه تمام به قتل عام بی رحمانۀ تورکان مسلمان روستاها و شهرهای ارومیّه، خوی و سلماس با بی رحمانه ترین و غیرانسانی ترین شیوه ها در هر فرصتی که به دست می آوردند. مثلاً در شهر بی پناه و غیر مسلّح اورمو (اورمیّه) «آنها بی هیچ شرم و حیایی به حمّام زنانۀ شهر حمله کرده و زنان و اطفال بی گناه را به گلوله میبستند و یا با آن وضع دلخراش به خیابانها و کوچه ها کشانده و لخت و عور تیرباران می کردند! ارامنه و آسوریها، سرِ کودکانِ تورک آزربایجان را بریده و با سرِ بریدۀ کودکان در جلو چشمان وحشت زده و متحیّر و ناامید پدران و مادرانشان فوتبال (گل کوچک!) و تیله بازی می کردند! خانه ها و مسجدها و آبادیها را به آتش کشیده و ویران کردند» (ر.ک. هیستری تورک کشی در غرب آزربایجان،ص38). در این گذرگاه در این پنج ماه و بیست و شش روز، بازار تجاوز ناموسی و تعرّض به ناموس تورکان مسلمان و جهت شکستن غرور انسانی و عزّت و شرف تورکان داغ بود و جیلوها و ارمنیهای متمدّن، به زنان، دخترکان، دختران و عروسان تورک که برای درامان ماندن از دست این جانیان، از داخل تنورها به صورتِ خودشان خاکستر و زغال می مالیدند تا زشت به نظر بیایند، امّا فایده ای نداشت، تعرّض و تجاوز جنسی می کردند! آی! مانقورتهایی که می گویید «فارس و ارمنی برادر ما هستند» اینها را بخوانید و از خودتان و این که دین، شرف و وجدان و انسانیّت و غیرتتان را به مالِ اندک و دنیا فروخته اید اندکی هم که شده شرم کنید. فکر کنید. فکر، فکر درست و تصمیم نهایی خودتان را بگیرید.
کجاست حقوق بشرِ جهانی و دموکراسی غربی و حقوق بشرِ سازمان ملل و دموکراسی آمریکایی و انگلیسی و فرانسوی و آلمانی و هلندی و غربی؟ چرا تلویزیونهای سیاسی صدای آمریکا و بی بی سی پارسی در هزاران برنامۀ خود که اکثر آنها بر ضدّ دولتهای تورک تورکیه و آزربایجان است، حتّی دو دقیقه نیز از این نسل کشیهای تورکان آزربایجان نمی گویند؟ ولی از نسل کشی ادّعایی و سرتا پا دروغ همین ارمنیها دفاعها می کنند؟! فقط یکی از هزاران قتل عام ناجوانمردانه چنین است: «مردم روستای «عسگرآباد» ارومیّه برای امان خواهی به مسجد روستا پناه برده بودند به این امید که ارمنیها و آسوریها مسیحی هستند و خدا را می شناسند و به آنها رحم خواهند کرد امّا این مدعیان روسیاهِ عیسی (ع) همۀ مردم روستا را از طفل تا پیر به زور در مسجد تپاندند و با چیدن هیمه و هیزم کلّ مسجد را به آتش کشیدند و از دور به تماشا ایستادند و از صدای ضجّه و نالۀ صدها انسان که بین آنها زنان باردار با اطفالی در شکمشان بود نشئه شدند و کیف کردند»!!!
جنگ صلیبی ضد تورک و ضد عرب پایان ناپذیر است
این است جنگِ صلیبی! جنگ صلیبی هرگز و هرگز در سال 1291میلادی تمام نشده و انگار هرگز تمام نخواهدشد. نوک تیز حملۀ این جنگ صلیبی بی پایان جهان تورک و مخصوصا آزربایجان مظلوم را هدف گرفته و دویست سال است تورک مسلمان می کُشد. مانقورتهای ولایت فقیهی و غیر ولایت فقیهی، قوای مسلّح و اگاه ملّت تورک آزربایجان و ایران، اطّلاعاتیها، سپاهیها، ارتشیها، بسیجیها، انتظامیها، دانشگاهیان و غیردانشگاهیان که به لالایی نژادپرستیِ باطنیِ پارس خفته اند باید بیدار شوند وگرنه تاریخ به هیچ کدام از ما و فرزندانمان رحم نخواهدکرد. بیداری زمانی که ملّت تورکِ ما دوباره قتل عام شوند چه فایده ای دارد؟ آیا کوردها، ارمنیها، پانفارسها و گروههای تروریستی مثل داعش به فرزندان ما، زنانمان و خودمان رحم خواهندکرد؟ این است اعمالِ جنایتکارانۀ صلیبیان دوستان نژادپرستان پارس داخل و خارج از کشور ایران.
جالب این که در کتابهایِ درسیِ «تاریخ معاصرِ ایران» سال سوم دبیرستان، چاپ شده در نظام مقدّس! جمهوری شیطانی ایران، یک سطر، حتّی یک سطر دربارۀ این نسل کشیِ بزرگ تورکان آزربایجانی به دست ارامنه و آسوریان و حامیان صلیبی شان و شهادت بیش از 300 هزار انسان تورک آزربایجانی، که چهارصد و پنجاه هزار نفر از هیمن تورکان آزربایجانی در رویدادهای قبل، حین و بعد از انقلاب اسلامی ایران و جنگ ایران و عراق برای دفاع از همین ایران شهید شده و هنوز هم در حال انجام خدمت سربازی برای ایران، توسّط تروریسم کوردِ پژاک و پ.ک.ک. در آزربایجان غربی مظلوم از پشت سر سر بریده شده و شهید می شوند، نوشته نشده است نکند به «برادرانِ همیشه در صحنه و بابصیرت و ولایتمدارِ ارمنی» بربخورد!!! امّا دربارۀ ملّاها و سیّدهای انگلیسی الاصل فراماسون نشان صفحه های بی شماری ازهمین کتاب مزخرف اشغال شده است. (ر.ک. تاریخ معاصر ایران، صص68-74)!!! البتّه در کشور گل و بلبل ایران که صد سال است آلوده به نژادپرستی پارس است این گونه خیانتها و جنایتها یک چیز عادّی است. مخصوصاً این که نویسندۀ کتاب تاریخ معاصر ایران هم شخص شخیصی مثل دکتر علی اکبر ولایتی، یکی از استراتژیستها، تئوریسینهای اصلی و ایدئولوگهای نژادپرست ضد تورک نظام جمهوری اسلامی ایران باشد که مثل همتای خود غلامعلی حدّاد عادل، پانفارس ضدّ تورک مشهور و مخوف، که مسئول نوشتن کتابهای درسی فارسی، زبان فارسی، ادبیّات فارسی و تاریخ ادبیات ایران است، وظیفۀ ماسونی صلیبی داده شده به خودش را در حق برادران جهانی صلیبی ضد تورک ارمنی و روس و انگلیسی و یونانی و ... خودش به نحو احسن و با دقّت و ظرافت و امانت (!) انجام می دهد. در آخر از برخی جوانان نازک نارنجی ملت تورک آزربایجان مثل «علی» در زیر این مقاله من:
http://azoh.info/index.php?option=com_content&view=article&id=30823:1395-02-05-00-36-57&catid=7:12&Itemid=16
که مفصل بودن نوشته های یک مقاله تحلیلی بیدارکننده را دلیلی برای نخواندنش می شمارند توصیه می کنم که حاصل عرق ریزی روح و دسترنج ساعتها مطالعه و زحمات ما را کپی و پیست بکنند و بیرون از اینترنت و با دقت و حوصله بخوانند چون دردهای ما از جنس آنهایی نیست که با مقاله هایی شبیه پستهای فیس بوک و کامنتهای زیر مقالات تمام و کمال نوشته شود و نتیجه گیری گردد. به امید سخت کوشی جوانانمان.
اوجالان ساوالان – جمعه 04/04/1395 2016/06/24