درسهای دشوار جنگ عراق برای بریتانیا
آذوح: جاناتان بیل خبرنگار امور دفاعی بیبیسی
وظیفه گزارش سر جان چیلکات، نتیجه تحقیقاتی طولانی و دیرهنگام، پایان دادن به مباحث در مورد جنگ عمیقا نامحبوب عراق است.
بن بری سرتیپ بازنشسته و مسئول تحقیقات درونی نیروهای مسلح بریتانیا در مورد جنگ عراق، درگزارش خود گفت ماموریت بریتانیا در بصره "تقریبا به شکست انجامید و به اعتبار و اعتماد به نفس نیروهای مسلح این کشور ضربه زد."
خانواده ۱۷۹ نظامی بریتانیایی که در جنگ عراق کشته شدند امیدوارند گزارش تحقیقات چیلکات ضعفها و اشتباهات این عملیات را روشن کند.
۲۷ نفر از این نظامیان هنگام تردد در لندروورهای مدل اسنچ، خودروهای نظامی که در برابر بمبهای کنار جاده حفاظ ایمنی لازم را نداشتند کشته شدهاند. این خودروها به "تابوتهای متحرک" معروف شدند.
لندروورهای مدل اسنچ فقط یکی از نمونههایی است که ضعف برنامهریزی و عدم آمادگی فرماندهان نیروهای مسلح بریتانیا برای شرکت در جنگ عراق را نشان داد. علاوه بر استفاده از خودروهایی که ایمنی لازم را نداشتند، به خاطر پنهانکاری در تدارک و شروع عملیات عراق برخی از تجهیزات از جمله جلیقه و لباسهای ضد گلوله در آخرین لحظات به جبهههای جنگ ارسال شدند.
حمله سال ۲۰۰۳ به واحدهای دژبانی ارتش بریتانیا که طی آن ۶ پرسنل این واحد کشته شدند، برای ملت بریتانیا زنگ خطری بود که نشان داد جنگیدن در عراق ساده نخواهد بود.
میزان مقاومت مسلحانه در عراق آنها را غافلگیر کرد، آنها از اختلافات قومی مذهبی در عراق بی اطلاع بودند و حتی برای درخواست کمک و اعزام نیروی تقویتی، ارتباطات ماهوارهای نداشتند.
بیبیسی با تعدادی از افسران ارشد نیروهای مسلح بریتانیا که در تدارک جنگ، عملیات برای تصرف عراق و سپس اشغال آن کشور شرکت داشتند، از جمله تعدادی از آنها که در تحقیقات چیلکات شهادت دادهاند، گفتگو کرده است. بسیاری از آنها گفتند که در این تحقیقات از نیروهای مسلح و بخصوص نیروی زمینی بریتانیا انتقادهای شدیدی مطرح خواهد شد.
جنگ عراق دورهای است که در بریتانیا نیز زخمهای عمیقی به جا گذاشته است. یک افسر ارشد آن را "شرم آور" توصیف کرد و دیگری گفت نیروهای بریتانیایی را در نگاه متحدان آمریکایی خود "خوار کرد". آنها امیدوارند فارغ از اینکه انتقاد ها چه باشند شجاعت و فداکاری سربازان بریتانیایی در میدانهای نبرد را زیر سئوال نبرد.
اما حتی قبل از انتشار گزارش تحقیقات سر جان چیلکات کاملا مشخص است که فرماندهان نیروهای مسلح بریتانیا برای آنچه که پس از موفقیت اولیه عملیات اشغال عراق روی داد، آمادگی نداشتند.
بخش اعظم ناکامیها و کاستیها به فقدان برنامه ریزی برمی گردد. پس از مرحله اول عملیات که اشغال عراق بود، نیروهای بریتانیایی هیچ فرمان مشخصی دریافت نکردند. تیم کراس ژنرال بازنشسته و یکی از معدود فرماندهان ارشدی که در تدارک و برنامه ریزی برای دوران پس از تصرف عراق مشارکت داشت، گفت به تونی بلر (نخست وزیر وقت بریتانیا) هشدار داده بود که بدون یک برنامه مشخص برای دوره پس از تصرف عراق این عملیات را نباید شروع کرد.
او گفت با وجودی که مقصر دانستن آمریکاییها به خاطر رهبری این عملیات کار سادهای است "بریتانیا برای آمادگی خود باید اقدامات بیشتری انجام میداد."
اعتماد به نفس و غرور بی جایی وجود داشت که تصور می کرد همه چیز به خوبی پیش خواهد رفت. نیروهای مسلح بریتانیا تا حدی فریب موفقیتهای قبلی را خوردند، از درگیریها در ایرلند شمالی، عملیات فالکلند و جنگ اول خلیج فارس گرفته تا مداخلات نظامی کوچکی مثل کوزوو و سیرالئون. فرماندهان ارشد نیروهای مسلح بریتانیا به غلط تصور میکردند برای عملیات عراق آمادگی کامل وجود دارد.
Image caption تحقیقات چیلکات دخالت بریتانیا در جنگ عراق از سال ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۹ را بررسی کرده
نیروهای مسلح بریتانیا امیدوار و حتی معتقد بود که جنگ سال ۲۰۰۳ نیز به همان صورت خواهد بود. این تصور وجود داشت که مردم عراق از آنها به عنوان نیروهای رهاییبخش و نه کافران اشغالگر استقبال خواهند کرد. به همین خاطر در اولین مراحل پس از اشغال عراق سربازان بریتانیایی کلاه خودهای رزمی خود را با کلاههای بره جایگزین کردند.
در عین حال از نفوذ منفی ایران و شبه نظامیان شیعه و خلاء قدرتی که پس از انحلال ارتش رسمی عراق به دستور آمریکا بوجود خواهد آمد، درک واقعی وجود نداشت. این باور در ارتش بریتانیا عمیقا ریشه دوانده بود که با تکیه به روحیه "میتوانیم" میشود تمامی موانع را برطرف کرد. ولی همین نکته ممکن است قابلیت آن برای شناخت مشکلات و بیان آن به مراکز قدرت را تضعیف کرده باشد.
ارتش بریتانیا احتمالا باور داشت که "توانایی هایش ورای وزنه واقعی آن است". نیروی ۴۶ هزار نفره بریتانیا در عملیات تصرف عراق به سرعت به یک سوم این تعداد کاهش داده شد و در نتیجه با تمرکز قوای ناکافی در منطقهای به وسعت خاک انگلستان بسط یافت.
این وضعیت به مشکل دیگری منجر شد. در شرایطی که ارتش بریتانیا به مرور در عراق گرفتار میشد تمرکز خود را به ناحیه هلمند افغانستان معطوف کرد. برخی از فرماندهان ارشد در آن دوره گفته بودند که نیروهای این کشور حتی برای یک عملیات دراز مدت آمادگی ندارند چه رسد به دو عملیات همزمان.
سرجان چیلکات در تحقیقاتش به درستی میتواند بپرسد چرا در شرایطی که ارتش بریتانیا در عراق موفقیت چندانی نداشت فرماندهان به فکر افزایش دخالت نظامی در خاک افغانستان افتادند.
رابرت فرای، ژنرال بازنشسته ارتش بریتانیا که مسئول افزایش حضور نظامی بریتانیا در هلمند بود، میگوید پس از روشن شدن این واقعیت که عراق سلاح های کشتار و تخریب جمعی نداشته و حمایت افکار عمومی از جنگ دشوارتر میشد ارتش بریتانیا خود را برای خروج از عراق آماده میکرد.
درست در زمانی که اکثر نیروهای بریتانیایی باقیمانده در عراق به سمت پایگاه هوایی بصره عقب نشینی میکردند، آمریکا درست برعکس برای شکست دادن شورشیان عملیات نظامی در عراق را توسعه داد. بن بری نتیجه گیری میکند که "شواهد محکمی وجود دارد که نشان میدهد نیروهای آمریکایی خیلی سریعتر از ارتش بریتانیا استراتژی خود را تغییر داده و با اوضاع جدید عراق انطباق دادند."
Image copyright British Army
Image caption افزایش حضور نظامی بریتانیا در افغانستان در شرایطی که جنگ عراق هنوز ادامه داشت، سئوالاتی برانگیخته است
در حالیکه بریتانیا به مرور در مورد تلفات خود در جنگ و نگاه افکار عمومی کشور نگران میشد جورج بوش رییسجمهوری وقت آمریکا تصمیم گرفت عملیات ارتش آن کشور در عراق را وارد مرحله جدیدی کند که به عملیات برق آسا علیه شورشیان معروف شد. برخلاف بریتانیا، نیروهای آمریکایی همکاری و عملیات مشترک با نیروهای عراقی را شروع کردند و خودروهای جدیدی را که در برابر انفجار مین و بمب های کنار جاده ایمنی بیشتری داشت به عراق اعزام کردند.
دونالد رامسفلد وزیر دفاع سابق آمریکا و یکی از معماران جنگ عراق زمانی گفته بود: "باید متکی به ارتشی که داریم به جنگ رفت." اما رابرت گیتس که پس از رامسفلد وزیر دفاع شد افزود: "ولی باید به سرعت ارتشی را که به آن احتیاج داریم تجهیز کرد وساخت."
خانواده نظامیانی که با شجاعت در عراق جنگیدند و خانواده نظامیانی که در این جنگ کشته شده اند حق دارند بپرسند چرا بریتانیا چنین درسی نگرفت.
bbc