ناخرسندی از برجام؛ خامنهای خود را محکوم میکند یا آمریکا را؟- حسین علیزاده
آیتالله خامنهای بُرد ۲ بر ۱ ایران در بازی فوتبال در برابر آمریکا در جام جهانی فرانسه (۱۹۹۸) را «چشاندن طعم تلخ شکست بر حریف قوی پنجه و مستکبر» توصیف کرده بود. از چنان پیامی بر میآمد که وی سرخوش و خرسند از نتیجه یک بازی بود. اما، هم او جای تردید باقی نگذاشته که در مهمترین پرونده جمهوری اسلامی یعنی پرونده هستهای از توافق به عمل آمده (برجام) خرسند نیست.
او توافق هستهای را «هزینه سنگین» و «خسارت محض» دانسته و آمریکا را «بدعهد» و پیمان شکن توصیف کرده است. در ارزیابی او، جمهوری اسلامی تعهدات کلانی را انجام داده ولی طرف آمریکایی از انجام تعهدات خود طفره می رود. به گفته او «آمریکاییها امروز… وعده میدهند، عمل نمیکنند، تخلف میکنند. امتیاز نقد را میگیرند، امتیاز نسیه را نمیدهند».
اما، در سوی دیگر باراک اوباما توافق هستهای با ایران را یکی از موفقیتهای چشمگیر سیاست خارجی خود میداند.
این یادداشت در صدد ارزیابی برجام نیست اما، فرض را بر این میگذارد که ناخرسندی آیتالله خامنهای از برجام درست باشد. به این معنی که برجام خسارت محض است. آمریکا بد ذات است و تعهداتش را عمل نکرده است. در چنین فرضی آیا او نمی اندیشد که هرچه بیشتر در نکوهش برجام می گوید، افکار عمومی را با این پرسش مواجه می سازد که مگر برجام دستپخت کسی غیر از او است که هدایت و نظارت مذاکرات را بر عهده داشت؟ آیا اظهارات آیتالله خامنهای در بدعهدی ایالات متحده بیش از آنکه محکوم کردن آمریکا باشد محکوم کردن خودش نیست که وارد مذاکره با شیطان بدعهد شده است؟
مروری بر آغاز تا پایان برجام
برای پاسخ به پرسش بالا ناگزیر باید مروری گذرا از روند شکل گیری مذاکرات هستهای تا تصویب آن را از خاطر گذراند و نقش آیتالله خامنهای را در این روند مرور کرد.
مدعای این یادداشت این است که آیتالله خامنهای در سه مرحله یعنی پیش از مذاکرات و در روند مذاکرات و در تصویب مذاکرات «نقش محوری» ایفا کرده است. برجام چه خوب باشد و چه بد، برآیند هدایت و نظارت شخص آیتالله خامنهای است. برجام هرچه باشد دستپخت شخص ایت الله خامنهای است. او رهبر بلامنازع در جمهوری اسلامی است. درعین حال سال ها پیشتر وی باورمندان به مذاکره به آمریکا را کسانی توصیف کرده بود که «یا الفبای سیاست را نمی دانند و یا الفبای غیرت را».
با وجود این، وی مجوز مذاکره با آمریکا را صادر کرد و تا لحظه تصویب برجام در مجلس قدمی از مذاکرات پس نکشید. مروری بر آغاز تا پایان برجام این مدعا را ثابت می کند. این مدعا بر چهار واقعیت (فاکت) به شرح زیر استوار است:
اول؛ بنا به گفته علی اکبر صالحی وزیر خارجه احمدی نژاد، این باراک اوباما بود که ابتکار مذاکره هستهای با ایران را در اواخر سال ۹۱ و به واسطه دولت عمان طی مکاتباتی به آیتالله خامنهای پیشنهاد داد. این تلقی غلط است که مذاکرات را روحانی کلید زده است. صالحی گفته که هنگامی که پس از پيروزی حسن روحانی در انتخابات رياست جمهوری با وی ديدار کرده و او را در جريان مذاکرات محرمانه بين ايران و آمريکا در عمان قرار داده، ميزان پيشرفت مذاکرات برای آقای روحانی «باور پذير نبود.»
در واکنش به خواسته اوباما، این آیتالله خامنهای بود که مجوز مذاکرات محرمانه با آمریکا را در اواخر دولت احمدی نژاد اما، بطور محرمانه صادر کرد. آیا در هنگام اتخاذ آن تصمیم آیتالله خامنهای، آمریکا را بدعهد می دانست یا نه؟ اگر آری، اینک این همه نکوهش در بدعهدی آمریکا چرا؟ آیا چنین نکوهشی، محکوم کردن خودش نیست؟
دوم؛ پس از انتخاب حسن روحانی، این آیتالله خامنهای بود که از تغییر رویکرد خود برای مذاکره با آمریکا در پرونده هستهای آشکارا پرده برداشت. وی این رویکرد جدید را «نرمش قهرمانانه» نامید و آن را به انعطاف یک کشتیگیر تشبیه کرد تا «به موقع پشت حریف را به خاک» بنشاند.
با اتخاذ چنین تغییر رویکردی در جهت مذاکره با آمریکا، آیا اگر نکوهشی از برآیند مذاکرات متوجه کسی باشد بیش از همه متوجه شخص آیتالله خامنهای نیست؟ آیا او اینک می تواند مدعی باشد که نرمش او «قهرمانانه» از آب در آمده است؟
سوم؛ کلیه شواهد دال بر این است که مذاکرات هستهای زیر نظر آیتالله خامنهای صورت گرفته است. وی با انتقال پرونده هستهای از شورای عالی امنیت ملی به وزارت خارجه مخالفتی ابراز نکرد همچنان که هرگز کلامی در عدم اعتماد به تیم مذاکره کننده به زبان نیاورد که هیچ؛ همواره آنان را مورد تأیید خود قرار داد. وی آنان را «فرزندان انقلابی خودمان» توصیف کرد.
بنا بر این شواهدی در دست نیست که بتوان مدعی شد وی از سوی تیم مذاکره کننده فریب خورده است. نه تنها چنین شواهدی دردست نیست بلکه عباس عراقچی، دومین مقام ارشد مذاکره کننده هستهای، علنا اعلام داشته برخی از خطوط قرمز با موافقت آیتالله خامنهای جابهجا شد. برای مثال عراقچی گفت: یکی از خط قرمزها لغو همه تحریمها علیه ایران بود، اما مقامهای آمریکا اعلام کردند که دولت این کشور نمیتواند تحریمهای مصوب کنگره را لغو کند و اگر تیم مذاکره ایران اصرار میکرد «به معنای عدم توافق بود». او تصریح کرد که دستور [آیتالله خامنهای] این بود عیبی ندارد تحریمهای اتحادیه اروپا، دستورات اجرایی رئیسجمهور و قطعنامه شورای امنیت لغو شود ولی تحریمهای کنگره متوقف شود و رئیسجمهور آمریکا متعهد شود این توقف را ادامه دهد».
اگر تنازل از خطوط قرمز نظام جز با اراده آیتالله خامنهای نبود، اینک ناخرسندی او از برجام و بدعهدی آمریکا آیا متوجه کسی غیر از خود اوست؟
چهارم؛ به رغم اعتراضات سهمگینی که در درون کشور و از سوی منتسبان به آیتالله خامنهای نسبت به سند برجام ابراز می شد تا آنجا که آن را با ترکمنچای مقایسه می کردند، وی نه تنها هرگز مانع ادامه مذاکرات نشد که هیچ؛ روند تصویب برجام در مجلس را چنان تسریع بخشید که چنین سند مهمی آن هم در جو مخالفان پر تعداد مجلس تنها در عرض ۲۰ دقیقه از تصویب مجلس گذشت.
ماجرای تصویب برجام در مجلس شورای اسلامی تا آنجا وضعیتی مفتضحانه گرفت که علی اصغر زارعی نماینده تهران با چشمان گریان فریاد می زد: «اقلا ظاهر را حفظ می کردید. بی آبرویی کردید.» چنین شتاب مضحکی در تصویب برجام آن هم در ۲۰ دقیقه به دلیل حضور اصغر حجازی از بیت رهبری در جلسه ای با علی لاریجانی (رییس مجلس) و علی شمخانی (دبیر شورای عالی امنیت ملی) بود. لاریجانی در پاسخ نمایندگان معترض مجلس گفت: «همه ما باید تابع قواره هایی [فرامین رهبری] باشیم». با همین سرعت شورای نگهبان نیز تنها در فاصله یک روز برجام را از تصویب گذراند.
با این ملاحظات و نیازی که آیتالله خامنهای در تسریع تصویب برجام می دید آیا اینک این همه مخالف خوانی علیه برجام و بدعهدی آمریکا بیش از آنکه محکوم کردن آمریکا باشد محکوم کردن خودش نیست؟
نتیجه:
گفته شد که توافق هستهای ایران و ۱+۵ از آنجا آغاز شد که آیتالله خامنهای رویکرد جدیدی را در پرونده هستهای اتخاذ کرد. وی به صراحت اعلام کرد که برای «دفع شر» دشمن با «شیطان بزرگ» در آنچه وی «حق مسلم» نظام می دانست به مذاکره پردازد. وی این رویکرد جدید را «نرمش قهرمانانه» نامگذاری کرد تا مفهوم «انعطاف مقتدرانه» در برابر آمریکا را به پیروان خود القا کند.
اینک باید یاد پیام سرخوشانه آیتالله خامنهای به مناسبت بازی فوتبال افتاد و آن را با نرمش منفعلانه او در پرونده هستهای مقایسه کرد تا دریابیم که اگر نکوهش و ملامتی در برآیند مذاکرات هستهای است، این نکوهش متوجه کسی نیست جز شخص آیتالله خامنهای.