آیا فردوسی زن ستیز بوده است؟- حسن راشدی
بسیاری از ناسیونالیستهای افراطی فارس زبان، فردوسی را شاعر و حکیمی بی نقص و عیب دانسته(۱) ومعتقدند اگر فردوسی و سروده شاهنامهاش نبود بعد از حاکمیت اسلام و مسلمان شدن ایرانیان ، زبان مردم فارس ایران ( و البته افغانسان و تاجیکستان ) حتما عربی می شد و دیگر نشانی از زبان فارسی باقی نمی ماند و امروز مردم شیراز، اصفهان، کرمان و مشهد به جای فارسی یا همان دری قدیم به عربی تکلم میکردند؛ چنانچه مردم مصر، چون شاعری مثل فردوسی را نداشتند ، زبان قبطی آنها در طول چند صد سال تبدیل به عربی شد!
البته در مقابل هم بسیاری دیگر هستند که در ردّ این تئوری ضعیف، یکی از دلایل مهم عربی شدن زبان قبطیهای مصر را در همریشه بودن زبان قبطی و عربی که هر دو این زبان از گروه زبانهای سامی هستند و دلیل دوم را در مهاجرت بسیاری از اعراب مسلمان به مصر بعد از فتح آن کشور میدانند که با قدرت گرفتن زبان عربی به عنوان زبان دین و دیوان در مصر ، این دگرگشت را آسان نمود.
حداقل در دو دوره از تاریخ ، هجرت اعراب به مصر انجام گرفته است . نخست ورود فاتحان عرب به مصر و ضبط حکومت آنجا که در تاریخ قدیم مصر به نام “هیکسوس” یاد شده است ؛ دوم فتح مصر به دست اعراب پس از ظهور اسلام که آن سرزمین را به صورت یک کشور عربی درآورد.
بعد از آنکه مصر در زمره ٔ ممالک اسلامی درآمد مهاجرت اعراب بدان دیار چنان فزونی گرفت که مصریان قدیم در میان آنان مستحیل گردیدند و فقط اقلیتی که در دین مسیحی باقی ماندند، زبان قدیم خود را نگه داشتند و نام قبط به آنان انحصاریافت.
ضعیف بودن و حتی رویایی بودن دلیل ناسیونالیستهای فارس در عربی نشدن زبان آنها زمانی آشکار میگردد که می بینیم زبان هیچکدام از کشورهای مسلمان اندونزی ، مالزی ، بنگلادش ، پاکستان ، کشورهای ترک آسیای میانه ، جمهوری آذربایجان ، ترکیه و زبان ترکان ایران که باصطلاح فردوسی را هم نداشتند عربی نشده است !
چند سالی است فردوسی ستایانی که شاعر طوس را فرشته نجات خود و ایران می پندارند دچار دغدغه خاطر عجیبی شده اند ،آنچه که فردوسی پرستان را نگران کرده و مقام و منزلت باصطلاح انسان کامل و بی عیب و نقص شاعر حماسه سرای طوس را زیر سئوال برده مجیزگو و مدیحه سرای سلطان محمود غزنوی بودن فردوسی و بد گویی و تحقیر ترکان و اعراب در شاهنامه نیست بلکه ابیات زن ستیزانه حکیم طوس است که وی را به نماد ضد انسانیت و مخالف موجودیت زنان که نصف جمعیت جهان را تشکیل میدهند تبدیل کرده و این دو بیت شاعر طوس نقل محافل بزرگ و کوچک در ایران شده است :
زن و اژدها هر دو در خاک به جهان پاک از این هر دو ناپاک به
زنان را ستایی سگان را ستای که یک سگ به از صد زن پارسای
ابیات زن ستیزانه فردوسی نه تنها زنان درس خوانده و کمتر درس خوانده ایران را تحت تاثیر قرار داده ، حتی زنان فرهیخته ای که خود مروج شاهنامه بوده اند را هم دچار تردید در شخصیت فردوسی کرده و آنها مصاحبههای نقادانه از فردوسی و نگاه تحقیرآمیز وی به زنان، در نشریات کشور انجام داده اند (۲)
بعضیها چون آقای دکتر فریدون جنیدی به فکر افتاده اند برای زدودن چهره فردوسی از زنگار زن ستیزانه و مجیزگویانه ، ابیات سروده شده با این مضامین را الحاقات بعدی به شاهنامه قلمداد کنند و کار را بجایی رسانده اند که ۳۰ هزار بیت از ۶۰ هزار بیت فردوسی را اضافات بعدی به شاهنامه نامیده و باصطلاح ” شاهنامه پاک “! به چاپ رسانده و تحویل شاهنامه دوستان با ” فردوسی روسفید” داده اند! (۳) اما حتی نزدیکترین افراد به آقای فریدون جنیدی و ارادتمندان ایشان که خود فردوسی شناسان و فردوسی پرستان دو آتشه هستند این کار آقای جنیدی را به نقد تلخ کشیده گفته اند : ” استاد بزرگ و شاهنامه پژوه نامی ! که ۳۰ سال از عمر گران بار !! خودشان را صرف این کلام کذب تاریخ کردند تا ۳۰۰۰۰ بیت از سروده های شاهنامه را حذف کنند ، باید آگاه باشند ، نه تنها باعث هورا کشیدن و کف زدنهای جاودانی ” پان ترکیست” ها ، ” پان عربیست”ها، و ” پان کردیست” ها و مخالفان ملی و میهنی این سرزمین شده اند ، بل که تا واپسین دم نفس کشیدن و تا صدها سال دیگر باید پاسخگوی این تحریف بزرگ تاریخ باشند!” (۴)
اما کدام فردوسی پژوه و فردوسی پرست می تواند طرز تفکر و نگاه فردوسی نسبت به زنان را با این تحریفها تغییر داده و از فردوسی قرن چهارم و پنجم هجری یک فمنیست قرن بیست و یکم میلادی بسازد؟! چه فردوسی هم مثل بسیاری از افراد زمان خود که زنان را موجودی پلید میدانستند ، می توانسته بیاندیشد و اندیشه های خودرا در قالب شعر بریزد :
چه نیکو سخن گفت آن رای زن ز مردان مکن یاد در پیش زن
دل زن همان دیو را هست جای زگفتار باشند، جوینده رای (۵)
و چه کسی می تواند سیمای فردوسی را در تعریف و تمجید مدیحه سرایانه و حتی افسانه وار از سلطان محمود غزنوی را برای دریافت دینار زر ، به شکل دیگری بنمایاند :
به ایران و توران ورا بنده اند به رای و تدبیر او زنده اند …
جهاندار محمود شاه بزرگ به آبشخورد آرد همی میش و گرگ..
چو کودک لب از شیر مادر بشست ز گهواره محمود گوید نخست [!!](۶)
اشعار فردوسی در مورد تحقیر زنان آنچنان است که نمی توان آنرا نادیده گرفت و به چشم اغماض به آن نگاه کرد :
چو فرزند شایسته آمد پدید ز مهر زنان دل بباید برید
( شاهنامه فردوسی ، طبع کلکته ، سال ۱۸۲۹ میلادی ، ص۹۴۶ سطر ۳)
کسی کو بود مهتر انجمن کفن بهتر اورا ز فرمان زن
( شاهنامه طبع کلکته ، ص۴۸۹ سطر ۶)
که را از پس پرده دختر بود اگر تاج دارد بد اختر بود
( شاهنامه چاپ کلکته ، ص۲۸۲ سطر ۲)
زنان را نباشد به جز یک هنر نشینند و زایند شیران نر
به اختر کسی دان که دخترش نیست چو دختر بود روشن اخترش نیست
( شاهنامه مسکو ، جلد ۱، ص ۸۹ و ۱۷۰)
زن و اژدها هر دو در خاک به جهان پاک از این هر دو ناپاک به
( شاهنامه چاپ کلکته ، ر ک . چ ولرس ، جلد ۲ ، ص ۵۵۲)
زن و اژدها هر دو در خاک به جهان پاک از این هر دو ناپاک به
زنان را ستایی سگان راستای که یک سگ به از صد زن پارسای
( امثال و حکم دهخدا ، تهران ، سال ۱۳۱۰ هجری شمسی ، جلد ۲،ص ۹۱۹)
ابیات تحقیر آمیز فردوسی نسبت به زنان خیلی بیشتر از آن چیزی است که اینجا آورده شد ، اما در مورد بیت :
زن و اژدها هر دو در خاک به …. نه تنها در نسخه اشاره شده کلکته ، بلکه در نسخه بمبئی ، شاهنامه چاپ امیربهادر (ص ۱۱۰، ب ۲۱)، شاهنامهای که انتشارات ایران باستان به یادگار جشن هزارمین سال فردوسی منتشر کرده (ج۱، ص ۱۳۱، ب ۶ از پایین)، چاپ محمد رمضانی (ج۱، ص ۴۳۲، ب ۶۷۹، ۱) چاپ امیرکبیر (ص ۱۲۳، ب ۳۵) و چاپ دبیرسیاقی (ج۲، ص ۴۸۷، ب۵۲۴) و … آمده است .
اگر فکر کنیم آنچه که در اشعار فردوسی زن ستیزانه است و با نامیدن اشعار جعلی و یا اضافات بعدی باید از شاهنامه زدوده شود و اشعار موافق میل فردوسی دوستان باقی بماند ؛ این خود خیانت به فردوسی است .
فردوسی هم شاعر زمان خویش بوده و طبیعی است در زمانیکه زن ارزش چندانی در اجتماع آن روز و اطرافیان فردوسی نداشته ، فردوسی هم بی تاثیر از این افکار نبوده است . نمی توان فردوسی را به خاطر افکار تحقیرگریانه اش نسبت به زنان در ۱۰۰۰ سال پیش ، با تفکر روشنفکرانه امروزی به محک کشید و وی را هم نمی توان معصومی حکیم دانست که این افکار نمی توانسته در فکر او جایی داشته باشد!
بعضی ها برای دفاع از فردوسی میگویند فردوسی ابیات ضد زن خودرا نه از زبان خود بلکه از زبان دیگران در داستانهای شاهنامه گفته است . اصولا شعرا ، رومان نویسان و داستان پردازان بر اساس محتویات ذهنی خویش شعر می سرایند ، داستان پردازی می کنند و رومان می نویسند و محتویات ذهنی خودرا از زبان قهرمانان مثبت و یا منفی داستان بر قلم جاری می کنند ؛ حتی بعضی از شعرا از زبان موجوداتی چون پرندگان و غیره و حتی مواد بی جانی چون شن و ماسه درون ذهنی خودرا بر روی کاغذ می ریزند ، طبیعی است فردوسی هم محتویات ذهنی خودرا در مورد زنان ، در بعضی موارد از زبان اشخاص دیگر داستانها بیان کرده اما در بعضی از ابیات از جمله دربیت :
زن و اژدها هر دو در خاک به …
نظر مستقیم و طرز تفکر خود نسبت به زنان را ارائه داده است . در این داستان که داستان خیانت سودابه نامادری سیاوش به اوست به پیشنهاد موبدان سیاوش برای اثبات بی گناهی خود باید از آتش بگذرد. هیزم انبوهی گرد میآید و همه منتظرند که سیاوش از کوه آتش بگذرد:
نهادند هیزم دو کوه بلند
شمارش گذر کرد بر چون و چند
ز دور از دو فرسنگ هرکس بدید
چنین جست باید بلا را کلید
همیخواست دیدن درِ راستی
ز کار زن آید همه کاستی
چُن این داستان سر بسر بشنوی
به آید ترا گر به زن نگروی
(چ، خالقی، ج۲، ص ۲۳۴، ب ۴۷۶-۴۷۲)
اما وقتی نقل داستان را فردوسی به پایان می برد ابیات زیر را می سراید که در “اصل نظر و طرز تفکر خود فردوسی است “ . حتی اگر فردوسی این بیت را نقل قول از زبان فرد دیگری در باره زنان با این محتویات میکرد باز چیزی از طرز تفکر وی نسبت به زنان کم نمی شد :
به گیتی بجز پارسا زن مجوی
زن بدکنش خواری آرد به روی
زن و اژدها هر دو را خاک به
جهان پاک از این هر دو ناپاک به
یعنی فردوسی بعد از اتفاق افتادن این داستان نظر خودرا در باره زنان این چنین بیان می کند :
” در جهان اگر دنبال پارسایی هستی آنرا در وجود زن جستجو نکن ، زن خواری و ذلیلی برای آدم می آورد ، زن و اژدها هر دو مثل هم هستند و بهتر است وجودشان از روی زمین پاک شود ! ” .
این دیگر حتی نقل قول از زبان دیگری هم نیست ! یعنی فردوسی همه زنان را به یک چشم می بیند و آنهم شبیه اژدها ، زیرا اژدها دیگر خوب و بد ندارد و همهشان بدند و بهتر است نسلشان از روی زمین برداشته شود!
حکیم طوس نه تنها در شاهنامه در مورد زنان و دیگر موارد سخنان و افکار حکمت آمیز و انساندوستانه را ترویج نمی کند تا حکمت او بر همه نمایان شود بلکه جنگ دو ملت ایران و توران و یا فارس و تُرک را هم راه می اندازد و آنها را بجان هم انداخته و از کشتن ترکان و ریختن خون رنگین آنها لذت برده به تحقیر و ناسزاگویی علیه ترکان می پردازد :
که ای تُرک بد گوهر دیو زاد که چون تو سپهبد به گیتی نیاد …
تن ترک بد زاد بی جان کنم زخونش دل سنگ مرجان کنم …
که آن ترک بد ریشه و ریمن است که هم بد نژاد است هم بد تن است …
به صد ترک بیچاره بد نژاد که نام پدرانشان ندارند یاد [!!]…
کسی را ز ترکان نباشد خرد کز اندیشهی خویش رامش برد
که ترکان بدیدن پریچهره اند بجنگ اندرون پاک بی بهره اند [!!]
فردوسی با ناسزاهای کوچه – بازاری به ترکان در عین حالیکه اعتراف به زیبا رویی ترکان می کند اما میگوید آنها در زمان جنگ اصلا هنری ندارند و این درست عکس آن چیزی است که در تاریخ اتفاق افتاده است . چرا که این ترکان بودند که با پیروزی تمام عیار در جنگها از شرق عالم و از چین و هند گرفته تا غرب عالم و اروپای شرقی ۱۰۰۰ سال حکمرانی کردند.
فردوسی نه تنها به ترکها بلکه به عربها هم با کلمات سخیف و کودکانه فحاشی می کند :
ز شیر شتر خوردن و سوسمار عرب را به جای رسیده است کار
که تاج کیانی کند آرزو تفوو بر تو ای چرخ گردو تفوو
و چهره فردوسی با خصوصیاتی که آورده شد البته که باید توسط آقای فریدون جنیدی بازسازی شود تا برای زنان و دیگر اقشار جامعه ایران قابل تحمل گردد!
………………………………………………………………………………….
(۱) مصاحبه دکتر فریدون جنیدی با روزنامه ” اعتماد ملّی ” صفحه ۱۰،شماره ۹۲۶ مورخ: دوّم خرداد ۱۳۸۸، (…فردوسی خداوند سخن بود ، فردوسی آینه تمام نمای فرهنگ ایران است . خداوند سخن نمی تواند در گفتار اشتباه بیاورد. )
(۲). بهفر، مهری، «شاهنامه زن را انکار نمیکند» کتاب هفته، شماره ۱۶، شنبه ۲۴ شهریور ۱۳۸۰ ص ۱۳، جلیل دوستخواه در یکی از شمارههای بعدی همین هفته نامه (شمارۀ ۳۲، ۱۳ آذر ۱۳۸۰، ص ۲) در انتقاد به سخنان خانم بهفرخاطر نشان میسازد که این بیت الحاقی است و خانم بهفر در پاسخ مینویسد (همان، شمارۀ ۳۹، ۲ ۲دی، ۸۰، ص ۳): «ضرورت ذکر این بیت در بحث مربوط به یکی از نگاههای شاهنامه به زن و شهرت فراگیر آن نزد عمومیاست. با الحاقی خواندن آن نمیتوانیم صورت مساله را پاک کنیم وشاهنامه را مبرا از نگرشهای زن کهتر نگر معرفی کنیم…
(۳) شاهنامه جدید فریدون جنیدی در سال ۱۳۸۷ هجری شمسی
(۴) مجله فردوسی ، دوره جدید – سال نهم ، شماره ۷۸، ( سال ۱۳۸۸ ) ، جواب محمد کرمی مدیر مسئول و سردبیر مجله فردوسی به دکتر فریدون جنیدی با عنوان : قسمت دوم در پاسخ به شاهنامه شناس بزرگ !! که می گوید : ” نیمی از شاهنامه سروده فردوسی نیست ” !؟
(۵) شاهنامه دبیرسیاقی، ص ۵۳ و …
(۶) اکثر شاهنامه ها
نویسنده: حسن راشدی