چند فرضیه درباره شهرام امیری
آذوح: مهبد ابراهیمی بیبیسی
اینکه عملیات سازمانهای اطلاعات و امنیت رسمی کشورها به رسانهها راه پیدا کند اتفاقی نادر است. با اینکه چنین مواردی اتفاق افتاده اما این همیشه استثنا است نه قاعده. برخی از اطلاعات امنیتی که به رسانهها راه پیدا میکند، برنامههایی هدایت شده و سنجیده برای منظوری خاص است.
گاهی هم روزنامهنگارانی کاوشگر به چنین اطلاعاتی دست پیدا میکنند و افشاگری میکنند، البته در بسیاری موارد منبع آنها منابع اطلاعاتی هستند که به دلایل مختلف رازها را در اختیار آنها قرار میدهند. گاهی نیز دستگاه اطلاعاتی ثالث به منظوری خاص دستگاههای اطلاعاتی کشورهای دیگر را در موقعیتی سخت قرار میدهد.
با هر معیاری که به موضوع نگاه کنیم، ماجرای شهرام امیری بسیار عجیب، غیرمتعارف و البته بسیار ضد و نقیض است. هر دو دستگاه امنیتی ایران و آمریکا تا به حال تبلیغاتی هدایت شده را پیش بردهاند، بی آنکه نوری بر قضیه بتابانند صرفا خود را مسلط بر جوانب قضیه و برنده جنگ اطلاعاتی معرفی کردهاند.
اینکه اصل ماجرا چه بوده، بعید است به این زودی روشن شود، شاید هم هیچ وقت روشن نشود. هیچ دستگاه امنیتی نمیخواهد که تاکتیکها و روشهایش فاش شوند.
اما بر اساس آنچه تا به حال گفته شده چه فرضیههایی مطرح است؟
شهرام امیری مأمور سپاه پاسداران بوده است؟
شرکت مشاوره امنیتی استرتفور در گزارشی داخلی در سال ۲۰۱۰، به نقل از منابع دیپلماتیک ایران در لبنان این موضوع را مطرح کرده بود که امیری مأمور سپاه پاسداران بوده است. این گزارش در اسناد ویکیلیکس منتشر شده است. هر چند تحلیلگر شرکت در این گزارش در اعتبار موضوع تردید کرده، اما افزوده که امکان درست بودن آن وجود دارد.
در گزارش در اینکه یک دانشمند هستهای سی ساله برای حج عمره به عربستان سفر کرده باشد اظهار تردید شده و از قول منبع اطلاعاتی ذکر شده که عربستان به مردان تنها برای حج عمره اجازه ورود نمی دهد.
اینکه آیا چنین چیزی صحت دارد یا خیر روشن نیست، اما این گزارش استدلال میکند که بعید است آقای امیری با فرار به عربستان خانوادهاش را در معرض خطر قرار داده باشد.
در گزارش همچنین به نقل از منابع دیپلماتیک در لبنان آمده که آقای امیری دو بار آمریکایی ها را فریب داده است، بار اول وقتی آنها را متقاعد کرد که قصد پناهنده شدن به آمریکا را دارد و بار دوم وقتی آمریکاییها را قانع کرد که خانوادهاش در ایران زیر فشار هستند.
این منبع معتقد است که آقای امیری با ایمیل دستگاههای امنیتی ایران از زیر فشار بودن خانوادهاش مطلع شد و همین ایمیلها را به عنوان شاهد ادعایش به آمریکاییها ارائه داد.
این گزارش در نهایت ماجرای آقای امیری را پیروزی دستگاه امنیتی ایران معرفی کرده که آمریکاییها را فریب داده بودند. گزارش در نهایت پیشبینی میکند که آقای امیری به ایران باز خواهد گشت اما حدس زده که او اعدام نخواهد شد.
آقای امیری با سیا مرتبط بوده است؟
روزنامه آسیاتایمز در سال ۲۰۱۰ با فیلیپ جرالدی، یکی از مقامات ضد تروریسم پیشین سیا گفتگو کرده که مدعی بود با مأمورانی که درگیر پرونده آقای امیری بودند در تماس بوده است.
فیلیپ جرالدی میگوید که آقای امیری مدتها پیش از سفر به عربستان با سیا در ارتباط بود. به گفته آقای جرالدی، آقای امیری کارشناس محافظت از پرتو بوده بنابراین نقشی "کاملا فرعی" در برنامه هستهای ایران داشته و با ارتباطات ماهوارهای با سیا در تماس بوده است.
به گفته آقای جرالدی، شهرام امیری بجز شایعه، "تقریبا هیچ اطلاعاتی" در باره برنامه هستهای ایران به سیا نداد و گزارشهای او تقریبا نقشی در گزارش ارزیابی اطلاعات ملی (NIE) سال ۲۰۰۷ نداشت. در آن گزارش نتیجهگیری شده بود که برنامه هستهای ایران پس از توقف در سال ۲۰۰۳، دیگر از سر گرفته نشده است.
آقای جرالدی میگوید که سیا تمام سعی خود را کرد تا با معتبر جلوه دادن آقای امیری، مقامات امنیتی ایران را به او بیاعتماد کند. به نظر آقای جرالدی در باره آقای امیری هیچ اطلاعات مهمی به جز شغلش وجود نداشت، اما آنچه سیا را متقاعد کرد این بود که آقای امیری به سیا گفته بود که اطلاعاتش دست اول و "مستقیم" نیستند.
منابع خبری دیگر هم گزارش کرده بودند که آقای امیری دانشمند عالیرتبهای نیست، اما سیا امیدوار بوده با کمک او با افراد مهمتری مرتبط شود.
با وجود اینکه گفته شده آقای امیری اطلاعات خاصی نداشته، اما در نهایت بنا بر گزارش روزنامه نیویورک تایمز و شبکه خبری ایبیسی، گفتههای آقای امیری در بازنگری و تجدید نظر گزارش ارزیابی اطلاعات ملی (NIE) سال ۲۰۰۷، تاثیر قابل توجهی داشته است.
تردیدی نیست که کشورهای منطقه، بخصوص عربستان و اسرائیل نگران برنامه هسته ای ایران بودند و این گزارش نگرانیهای آنان را تخفیف نمیداد.
به نوشته نیویورک تایمز، اطلاعات اخذ شده از آقای امیری در باره رویکرد "تسلیحاتی" بخشی از برنامه اتمی ایران، به تصویب تحریمها علیه ایران در شورای امنیت سازمان ملل در سال ۲۰۱۰ کمک کرده است.
به هر حال تقریبا یک ماه بعد از ناپدید شدن آقای امیری بود که وجود تأسیسات هستهای فردو ناگهان فاش شد. البته لئون پانتا، رئیس وقت سیا بعدا گفت که آمریکا از سوی دستگاه اطلاعاتی اسرائیل از سه سال پیش از تاسیسات فردو مطلع شده بود.
آیا شهرام امیری مأمور دو جانبه بوده است؟
آقای امیری که مدتی در اختیار دستگاه اطلاعاتی عربستان و آمریکا بوده میتوانسته اطلاعات ارزشمندی را از شیوهها و تاکتیکهای بکار گرفته شده در این دو دستگاه، در اختیار ایران قرار دهد.
بابک سرافراز (احتمالا نام مستعار است) در تحلیلی که در سال ۲۰۱۰ برای استرتفور نوشت فرضیه ربوده شدن آقای امیری را که دولت و بخصوص رسانههای محافظهکار ایران مطرح میکردند رد میکند.
او استدلال میکند که طبق قانونی ناگفته، نهادهای امنیتی کشورها، مأموران عالیرتبه کشورهای دیگر را نمیدزدند چون در این صورت واکنش انتقامی به سلسله وقایعی منتهی خواهد خواهد شد که به نفع دستگاه اطلاعاتی رسمی هیچ کشوری نیست. (این قاعده شامل نهادهای امنیتی غیر ملی نمیشود، مثلا سیا ممکن است مأموران اطلاعاتی القاعده یا داعش را برباید.)
گزارش استرتفور نتیجه میگیرد که آقای امیری احتمالا قصد پناهنده شدن به آمریکا را داشته، اما بعدا به دلایلی مثل دلتنگی برای خانواده تغییر عقیده داده است. (او به مورد مشابه ویتالی یورچنکو در سال ۱۹۸۵ اشاره میکند.)
احتمال دیگر این است که ایران عمدا آقای امیری را در دسترس سیا قرار داده تا از روش ها و تاکتیکهای آنها مطلع شود و برخی اطلاعات غلط به آنها بدهد.
در نهایت از دید ایران آقای امیری برای آمریکا جاسوسی میکرده و به همین دلیل هم اعدام شده است. آیا ادعای ربوده شدن شهرام امیری به این دلیل بوده که او به ایران هم اطلاعات میداده است؟ جواب این سوال را هم نخواهیم فهمید اما رسانههای ایران پس از انتشار خبر اعدام، دیگر علاقهای ندارند که به ربوده شدن آقای امیری اشاره کنند و به جای آن از واژه ناپدید شدن استفاده میکنند؛ در حالیکه گفته میشود در آن زمان به رسانههای ایران ابلاغ شده بود مع الزاما از عبارت ربوده شدن استفاده کنند.
شهرام امیری واقعا کارهای نبوده است
در ماجرایی که حداقل سه دستگاه اطلاعاتی مستقیما درگیر آن بودند، مسلما هیچکدام به نکتهای که افکار عمومی را روشن کند اشاره نکردهاند.
عجیب بودن ماجرای آقای امیری و ادعاهای کشورهای درگیر که گاه بسیار ضد و نقیض و عجیب بوده، شاید برای مخفی نگهداشتن این امر بوده که آقای امیری سمت و اطلاعات حساسی در دانشگاه مالک اشتر نداشته، به فکر پناهندگی و زندگی در غرب بوده، اتفاقی که نه تنها در مورد ایران بلکه در مورد کشورهای دیگر هم پدیده نادری نیست، اما یک انتشار یک خبر غیر مترقبه یا عاملی دیگر باعث شده که محاسبات آقای امیری جایی غلط از آب در بیاید که در نهایت بهای آن را با جانش پرداخت.
در پیش آنها که راهی به پشت پرده ندارند، دستگاههای اطلاعاتی هر کدام میتوانند ادعای پیروزی کنند، تنها چیزی که میتوان از آن مطمئن بود این است که بازنده اصلی آقای امیری بوده است.
bbc