English            Latin   

برای دریافت مطالب جدید به این آدرس www.azoh.net  مراجعه فرمایید

Yeni Adresimiz www.azoh.net

New Address www.azoh.net 

گفتنی است این سایت آرشیو مطالب منتشر شده از اسفند 89 تا دی 92 و همچنین از مهر 94 تا شهریور 95 را شامل می شود
 

موساد در سيستم هاي امنيتي بلوك شرق تا ايران

تيم كنوني حاكم بر كشور، همان تيم قتل هاي زنجيره اي است

دكتر كاوه احمدي علي آبادي

عضو هئيت علمي دانشگاه آبردين با رتبه پروفسوري

عضو جامعه شناسان بدون مرز

مقدمه

در مقالات متعدد پيشينم كه در سايت هاي مختلف انعكاس داشت، نحوه هدايت و كنترل و رهبري پشت پرده وقايع كليدي انقلاب بدست سربازان گمنام موساد در كشورمان را با اسناد و گزارش هاي مختلف تحليل كردم و اينك مي خواهم به نقش آنان از قتل هاي زنجيره اي تا برخي طرح هايشان در خاورميانه بپردازم. نگارنده كه هم تجربه زندگي در تركيه و هم مسافرت به پاكستان را داشته و هم برخي از هم سلولي هايم در مصر، پاكستاني بودند، از ميزان قدرتي كه نظاميان در اين دو كشور برخوردار بودند، آگاهي كامل دارد. جالب اينجا بود كه كشور ما، به همراه دو كشور مذكور، كمربندي را تشكيل مي داد كه در مقابل نفوذ كمونيست تشكيل شده بود و نظامي شدن اين كشورها بي جهت نبود، اما حتي در دوران حكومت گذشته ايران، نظاميان هرگز آن قدرت و جباريتي را كه نظاميان در گذشته در تركيه و به خصوص پاكستان برخوردار بودند، دارا نبودند. پس از جنگ سرد، تركيه به تدريج از زير يوغ چكمه نظاميان خارج شد، اما نظاميان پاكستان در مقابل آن مقاومت مي كنند. بد نيست كه بدانيد، تندروي هاي طالباني كه با تكيه بر اسلحه ظهور كردند، يكي از دلايل اش به خاطر نوع رفتار و حاكميت نظاميان در كشور است. رفتار آنان با مردم به گونه اي است كه انگار با انسان طرف نيستند و مردم پس از تحمل تحقير و آزار، بايد رشوه بدهند كه بعد از همه اين ها، تازه ممكن است كارشان انجام شود و ممكن است نشود. اين موجب مي شود كه اسلحه تبديل به وسيله اي مي شود كه براي دارنده آن، اعتباري را بياورد كه درخور برخورد با يك انسان است. البته نظاميان پاكستاني همچون نظاميان در ايران –اخيراً- آن خشونت و نفرتي را كه خود به وجود آورده اند، بيروني كرده و مديريت مي كنند كه به شكل تروريست به هند، كشمير، افغانستان صادر مي كنند كه البته اين زرنگي ها اينك كار دست خودشان داده و عملاً حاكميت بر كشور پاكستان را از دست داده اند و خواهيم ديد كه آمريكا گام به گام به سوي اين راه حل خواهد رفت كه براي حل مشكل طالبانيزم در منطقه ناگزير به ساقط كردن نظاميان و تيم امنيتي پشتيبان شان است.

باري، چنين مشكلي در ايران وجود نداشت و حتي در ابتداي انقلاب نيز كه برخي از رهبران باتجربه كه نحوه به قدرت رسيدن ديكتاتورها را ديده بودند و شاهد بودند كه چگونه فاشسيت به تدريح رشد مي كند و نضج مي يابد، مانع از حضور ارتش و سپاه شدند. اما متأسفانه به يمن بصيرت چند روضه خوان بي سواد اينك اين نظاميان به هيولايي بدل شده اند كه نه تنها در هر حوزه كشور تسلط استبدادي دارند و به همين خاطر كارها را در همه جا خوابانده اند، بلكه چون مارهاي ضحاك اينك به پديد آورندگان اش حمله مي كنند و براي بالاترين مقامات كشور تعيين تكليف مي كنند و در كوچكترين كارهاي سياسي، از قبيل ارتباط با مصر، كمك به شبه نظاميان منطقه، سطح ارتباط با سوريه و پذيرش يا عدم پذيرش طرح هسته اي روسيه تعيين تكليف مي كنند!؟ حتي گام را از آن فراتر نهاده و در حالي كه روضه خوان هاي پديد آورنده شان گزينه هايي را از اينك به شكلي پنهاني براي جانشيني در بالاترين سطح مقامات كشور ترتيب داده اند، سپاه كاري بدان ها ندارد و پس از امتيازگيري از كساني كه در صورت تكيه بر كرسي فرعونيت، كداميك بيشتر از همه به سپاه قدرت مي دهند، گزينه خود را انتخاب كرده و هر هفته گروهي را براي بيعت مخفي به حضور فرعون مخفي مي برد و حتي براي تأييد مقاماتي كه اينك براي استانداري ها انتخاب مي شوند، نامه از بيت فرعون مخفي مي گيرد!! اما همين متعصبان چون فاقد كمترين فهم سياسي كه جاي خود، دانش حتي عمومي در هر حوزه اي هستند، با بازي تيم موساد دارند سقوط مي كنند و چون توصيه هاي خيرخواهانه را بابت شيطنت هاي كودكانه، نپذيرفتند و بر روال غلط خود اصرار دارند، منتظر مي مانيم تا در دام خود افتند و همان طور كه افكار عمومي و تأثيرگذاري شان را بر منطقه از دست داده اند، آخرين داشته هاي خود را نيز در كشور از دست دهند.

سرنخ هاي جديد نقاب زيتون (موساد)

چندي پيش اخبار و اسنادي مبني بر همكاري كارتل برادران عوفر با حكومت اسلامي ايران منتشر شد و سپس به فاصله يك هفته جسد يكي از آنان در منزل اش پيدا شد. چند هفته پيش نيز كه هواپيمايي روسي سقوط كرد، در حالي كه كسي حتي در روسيه خبري از علت واقعه نداشت و مشغول تحقيق پيرامون علل آن بودند، روزنامه هاآرتص اسرائيل خبر داد كه تعدادي از دانشمندان و متخصصان هسته اي روسيه كه با نيروگاه هسته اي بوشهر در ارتباط بودند، در هواپيما حضور داشتند. نگارنده در حالي كه مدام در تحليل هاي مكررش شرح داد، تندروهاي اسرائيلي بدنبال يك جنگ ديگر در منطقه هستند؛ جنگي كه ظاهراً آغازگر آن كشوري ديگر است، تعدادي از مقامات پيشين اطلاعاتي آمريكا و ديك چني نيز در مصاحبه اي كه در خبرگزاري هاي مختلف انعكاس داشت، دقيقاً اشاره به جنگي ديگر با شروع حمله به ايران توسط اسرائيل داشت. اينك لبخندهاي ايهود براك به پرسش هاي خبرنگار اشپيگل، معناي ديگري دارد؟! او به كساني لبخند نمي زد كه بدنبال سرنخ هايي از نفوذ موساد در كشوري ديگر بودند؛ چون از اين دست نفوذها در همه جاي دنيا هست و چيز تازه اي نيست، او به مورخاني زهرخند مي زد كه نمي دانستند، تاريخ را پيش از نگارش، خلق مي كنند. بي شك زمان فاش سازي آن هم خواهد رسيد؛ همچنان كه در دوران جنگ سرد، بزرگترين منابع آمريكا و بلوك غرب كه در شوروي و ساير كشورهاي اروپاي شرقي نفوذ داشتند، موساد بود، كه آن موقع فاش نشد، چون زمان اش نبود، ولي حالا اسناد محرمانه به تدريج نقاب از بسياري واقعيات آن دوران بر مي دارند.

موساد بزرگترين منبع غرب در بلوك شرق

هيتلر همواره براي توجيه حمله به شوروي سابق مي گفت كه كمونيست ها و يهوديان شوروي، غده اي سرطاني هستند كه بايد جراحي شده و برداشته شوند. يهوديان پنهاني كه كمونيست هاي دو آتشه بودند و در ابتداي به قدرت رسيدن استالين، شروع به كار با او كردند. اطلاعات و عمليات امنيتي شان در كنار زدن رقباي استالين و تيم اش و به خصوص اطلاعاتي كه در زمان جنگ جهاني دوم براي استالين و حزب كمونيست آنقدر دقيق، حياتي و موثر بود، كه آنان عملاً به عنوان مطمئن ترين اعضاي امنيتي حزب ارتقاء يافتند و كل سيستم را در دست گرفتند. به عبارتي، آن ها نفوذي هاي موساد به سيستم هاي امنيتي شوروي يا حزب كمونيست نبودند، بلكه تمام سيستم امنيتي شوروي توسط آنان شكل گرفت و مديريت مي شد. اينك مي دانيم از خصوصي ترين جلسات محرمانه سران بالاي حزب كه بعضاً تعداد شركت كنندگان در جلسه كمتر از انگشتان يك دست بود، بدين سبب به سرعت مقامات اطلاعاتي و سياسي آمريكا از آن خبر داشتند كه همان مطمئن ترين اشخاص در بالاترين رده هاي امنيتي حزب كمونيست بودند كه دو سويه بازي مي كردند. تعدادي از آنان حتي پس از فروپاشي نيز هنوز كمونيست مانده يا در دستگاه هاي امنيتي روسيه هستند. مي دانيد چرا؟ چون قرار نيست، آنان از بابت اقبال دوباره به حزب كمونيست و به قدرت رسيدن شان شوك زده شوند، آنان قرار است تا همواره روسيه را كنترل كنند، نه در قالب دشمنان كه در قامت دوستان. كنترل بر نهادهاي امنيتي شان بايد به گونه اي باشد كه نه تنها دولت ها بلكه حتي حكومت ها بيايند و بروند، اما آنان بر سر مديريت نهادهاي امنيتي باشند. كارشان را نيز خوب بلدند و اگر سياستمداراني باشند كه باور نمي كنند، خودشان در كشور ناامني به وجود مي آورند و سپس با ارائه يك طرح، آن را خنثي مي كنند و اگر هنوز سياستمداراني باشند كه توجيه نشده باشند، آنان را مي فرستند آن دنيا و آنجا قشنگ توجيه مي شوند و همه چيز را مي فهمند!؟

لو دادن صرف آنان نيز مشكلي را حل نمي كند، چون تيمي كه بايد آنان را شناسايي و دستگير كنند، خودشان هستند! يعني آنان بايد خودشان را شناسايي و خودشان را دستگير كنند كه مضحك و محال است. آنان همچون گذشته نيز مخالفان و قربانيان را به عنوان عوامل نفوذي بيگانه و موساد دستگير و اعدام و سربه نيست مي كردند؛ در حالي كه خودشان همه كاره تيم زيتون (شاخه موساد در ايران) اند. به عبارتي، مجرم اصلي، خودش ديگران را به عنوان مجرم گرفته و محاكمه و اعدام مي كند! اين كار را هم در راستا و تأييد نفوذ موساد انجام مي دهد. اينان معمولاً نيز از مهمترين ضد يهوديان اند كه همچون زمان شوروي سابق، از اين طريق هم اعتماد را جلب كرده و ديگران را پيشاپيش متهم مي كنند و حذف مي كنند و هم باعث مهاجرت اجباري يهوديان بي پناه به اسرائيل مي شوند.

ماجراي برادران عوفر

هنوز يك هفته از افشاسازي و تحريم شركت برادران اوفر توسط آمريكا نگذشته بود كه جسد يكي از آن ها در منزلش پيدا شد. البته او 89 سال سن داشت و مريض بود، اما گويي ايستاده بود تا پس از لو رفتن اين طرح فوت كرده شود! چنان كه وكلاي عوفر نيز مرگ او را مشكوك دانستند و اذعان كردند، با آن كه او مدت ها مريض بود و سرطان داشت، اما مدتي مديدي بود كه حالش خوب و سرحال بود! نتانياهو اصلاً از اخبار آن شوك زده نشد، چون در جريان همه چيز بود. نمايندگان و وكلا نيز كه جلسه اي را براي بررسي اين معاملات ترتيب داده بودند، با هشدار دولت و تعطيلي توسط مقامات امنيتي مواجه شدند. اين در حالي است كه عوفر نه يك شركت، و حتي يك يا چند شركت بزرگ كه يك كارتل است كه 25 درصد شركت هاي ثبت شده اسرائيل را داراست با تعدادي زياد از شركت هاي زنجيره اي در خارج از كشور كه با مقامات دولتي و امنيتي اسرائيل ارتباطي تنگاتنگ دارند. كساني كه در ماه هاي گذشته مقالات متعددم را با عنوان "نقاب" در سايت هاي مختلف پيگيري كرده باشند، مي دانند كه سابقه اين همكاري از چه زماني است. اظهارنظر برخي در مورد انجام عمليات جاسوسي توسط اين شركت در ايران، كمي مضحك است. چون فروش كشتي به شركتي ديگر كه كار نقل و انتقال كالا را انجام دهد، براي كارهاي جاسوسي نشان از اين دارد كه طرف مقابل را فاقد درك امنيتي شمرده اند. جاسوسان نه از ميان اين خارجي ها كه از ميان بالاترين مقامات امنيتي و اطلاعاتي يك كشور انتخاب يا خريده مي شوند. حتي با فرض صحت انجام عمليات جاسوسي توسط اين شركت نيز اصل ماجرا را كتمان نمي كند و نشان مي دهد كه اتفاقاً آن ها كارهايشان را خوب بلدند كه در حالي كه كشورهاي ديگر را از ارتباط با ايران منع مي كنند، خود هم با ايران ارتباطات تجاري دارند و هم تحت لواي آن، كارهاي جاسوسي نيز مي كنند!؟ اساساً همچون زمان رسوايي ايران-كنترا  كه دلال و واسطه اسرائيلي بود و پرداخت ها مشخصاً به بانكي اسرائيلي انجام مي شد و از ابتداي انقلاب مبادي ورود و خروج كالا در بسياري از مناطق كشور، بدور از كانال گمرك و نظارت هاي دولتي انجام مي شد و مي شود كه در ابتدا دست وزارت اطلاعات و اينك در دست سپاه است. براي كارهايشان تا جايي كه لازم باشد، مجوزهاي شرعي و فقهي را از طريق فتواهاي مراجع كسب مي كنند و مهمترين فتوايي كه همه كارهايشان را توجيه مي كرد و خيال شان را راحت كرد و مي كند، همان فتواي من در آوردي "اوجب الواجبات" است كه با استناد به آن هر جنايتي مي توانند بكنند. پرونده همه مقامات و مسئولان نيز پيش خودشان است، تا نخواستند آلت دست باشند و دم تكان ندادند و دريبل اضافي زدند، سريع پروندهايشان را رو مي كنند كه به ضد انقلابي، فتنه گر و جريان انحرافي بدل مي شوند!

ارتباط موساد با سربازان گمنام قتل هاي زنجيره اي

پيش از هر چيز لازم است تا باز تأكيد كنم، با آن كه طراحان موساد، نفوذي در سيستم اطلاعاتي كشور نيستند، بلكه سيستم اطلاعاتي كشور را در مديريت و كنترل كامل خود دارد، اما آن ها سر خود نيستند و براي تمامي اقدامات شان، مجوزهاي شرعي و فقهي داشتند، چنان كه در اعترافات برخي از اعضاي دستگير شده شان در دوران دولت اصلاحات بدان اذعان كردند. در آغاز شايد ضروري باشد كه ردپاي برخي از چهره هاي نخ نماي قتل هاي زنجيره اي با سوابق كاري براي موساد را -آن هم نه در سطح فردي، بلكه خانوادگي- زير ذره بين بگذاريم. مهرداد عالیخانی (صادق) یکی از سه چهره مؤثر، و مؤثرترین فرد در اجرای قتل‌های زنجیره‌ای، بود و تمامی قتل‌ها با مشارکت و هدایت و حضور مستقیم فیزیکی او انجام شد. تحلیل‌های ارائه شده از سوی «صادق» نقش اصلی در انتخاب سوژه‌های قتل‌ها داشت و رهبری و هدایت عملیات نیز با شخص او بود. او همان کسی است که در جلسه سران سه قوه (اوّل تیر 1378) وی را عنصر مهم در کشف ارتباطات خارجی پرونده قتل‌ها می‌خوانند(1). صادق (مهرداد عالیخانی) نزدیک‌ترین روابط را با سعید امامی داشت، چه زماني كه عمليات به اصطلاح موفق سعيد امامي– تعدادي آخوند بي سواد، او را نابغه طرح هاي اطلاعاتي معرفي كرده اند!- در خارج از كشور (به ويژه اروپا) برنامه ريزي و اجرا مي شد و چه در زمانی که سعید امامی در مقام مشاور وزیر از مسئولیت‌های اجرایی معاونت امنیت برکنار بود، با صادق عالیخانی در ارتباط بود و قتل هاي زنجيره اي را سامان مي داد. عاليخاني كسي بود كه حتي يك دفتر در آلمان با سربازان گمنام زده بود تا عمليات اش را از نزديك مديريت كند. پدرش، علی‌اصغر عالیخانی، پسرعمه دکتر علینقی امیرعالیخانی (معروف به دکتر عالیخانی) دولتمرد و وزیر سرشناس حکومت پهلوی دوّم و دوست و معاون امیر اسدالله علم، نخست‌وزیر و وزیر دربار و نفر دوّم حکومت پهلوی دوّم، بود. علینقی عالیخانی و برادرانش، مسعود و محمدباقر، نزدیک‌ترین روابط را با سرویس‌های اطلاعاتی بریتانیا و اسرائیل داشتند. برادر کوچک، مسعود امیرعالیخانی (عالیخانی)، تحصیلات خود را در رشته کشاورزی در اسرائیل به پایان برد و از آن پس چهره اصلی شبکه‌ سرویس اطلاعاتی اسرائیل در ایران بود. درباره ارتباطات مسعود عالیخانی با «سرویس زیتون» (موساد) اسناد متعددی موجود است(2).

موساد چگونه سپاه را در چمبره گرفت!

پس از قتل هاي زنجيره اي كه تيم زير كنترل موساد از وزارت اطلاعات خارج شد و به سپاه و قوه قضاييه رفت و تنها پس از آن، سپاه را به هيولايي بدل كرد كه همه نهادهاي ديگر را به راحتي مي بلعد! ما همگي مي دانيم كه نظاميان موقع جنگ بيشتر از هر زماني قدرت مي گيرند، اما در كمال تعجب مي بينيم كه سپاه در زمان جنگ بيشتر يك نيروي مردمي بود و اصلاً كشور را تسخير نكرده بود و هرگز تا اين حد گسترش در همه نهادهاي غيرمرتبط نكرده بود، اما دقيقاً برعكس، سپاه مدتي پس از جنگ و مشخصاً درست پس از ورود اين تيم موساد و بعد از قتل هاي زنجيره اي به رشد هيولاوار و بي مرزش به همه حوزه هاي كشور جامه عمل پوشاند. نخست پاسداران و سرداران تا حدي ارزشي و مردمي را تحت اين عنوان كه با دولت ها و مقامات انقلابي سابق رابطه دارند، و كاملاً در خدمت ولايت نيستند، كنار گذاشته شدند و مهرهاي خود را به جايشان نشاندند. روش هاي آن ها همواره اين بوده كه به وسيله طيفي از انقلابيون، طيفي ديگر را كنار بزنند و مقامات و مسئولان شيفته خدمت نيز سريع به عنوان مترسك و عروسك روي صحنه برايشان اين نقش را بازي كرده اند؛ البته از منظر سربازان گمنام، آنان كه حذف شدند، ستون پنجم، ضد انقلابي، فتنه گر، ضد ولايت و جاسوس و خود فروخته و بي بصيرت بودند، كه طبيعي است و همواره طي انقلاب ريزش بوده كه از قرار معلوم حالا رسيده به علي و حوضش!! چون تيم نقاب بر چهره، خواسته هاي خود را از طريق طيفي از انقلابيون و نيروهاي اطلاعاتي – روي صحنه- پيش مي برد، هر موقع كه مصلحت تشخيص دهد، تا آن ها را كنار بزند، پرونده هاي بدشان را كه خود مديريت كرده و در اختيار دارد، رو مي كند تا مستندات هم جاي شكي براي تعدادي ساده لوح و غيرمتخصص حكومتي نگذارد. پيش از قتل هاي زنجيره اي سخن از رفتن وزارت اطلاعات در كارهاي اقتصادي بود و شروع نيز شده بود، اما به محض اين كه پس از لو رفتن قتل هاي زنجيره اي، اين تيم از وزارت اطلاعات بيرون كشيده شد و وارد سپاه شد، طرح رفتن سپاه در كارهاي اقتصادي به جاي وزارت اطلاعات عملي گشت. در كنترل گرفتن نبض اقتصادي و سپس فرهنگي كشور توسط سپاه نيز با هماهنگي كامل بالاترين مقامات نادان حكومتي با توجيه گرفتن كارهاي اقتصادي از مفسدان و انقلابيون اشرافي سابق صورت گرفت و تحت عنوان براندازي نرم و جنگ نرم به خوردشان داده شد. مي بينيد چقدر راحت تعدادي روضه خوان و نظامي و شبه نظامي ساده لوح را بازي مي دهند و در ظلم ها و جنايت هايشان شريك مي سازند!؟

عمليات به ظاهر موفق نابغه هاي اطلاعاتي كشور

اما بشنويد از چند طرح و عمليات موفق نابغه اطلاعاتي بر عليه دشمنان و محاربان و معاندان انقلاب در خارج از كشور. بي شك در نگاه نخست، كشتن كسي كه به جنگ مسلحانه بر عليه كشور اقدام ورزيده و خواهان تجزيه يك يا تعدادي از استان هاي كشور بنا بر تعصبات قومي است، امري توجيه پذير و موفق جلوه مي كند. اين همان طرح مسأله اي بود كه سربازان گمنام از طريق نابغه اطلاعاتي به چند مقام حكومتي روي صحنه و ناتوان در تحليل وقايع پيش رو ارائه كردند و به كمك آن، از يك مأمور ساده اطلاعاتي تا سطح معاون وزير اطلاعات ارتقاء يافتند. اما چيزي كه به فقه ها و مقامات سياسي نگفته بودند، اين بود كه مثلاً شخصي مثل قاسملو تازه چند ماهي بود كه جنگ مسلحانه با حكومت مستقر در ايران را رسماً كنار گذاشته بود و به حزب متبوعش نيز قبولانده بود كه بايد با رژيم اسلامي گفتگو كنيم و آنجا نيز كه ترور شد، نخستين نشست اش با مثلاً كساني بود كه قرار بود، نمايندگان حكومت باشند. با ترور وي، هم حزب متبوعش گفتگو را منتفي مي دانست، چون مي ديدند كه طرف مقابلشان سر ميز مذاكره نيز اسلحه مي كشد، چه رسد به سر گردنه كردستان. و غائله كردستان نيز براي درگيري هاي تجزيه طلبان نمي خوابيد و آن در دوران جنگ نيز مي توانست يكي از پاشنه هاي آشيل به شمار آيد. اما چون اطلاعاتي كه در اختيار مقامات ساده لوح حكومتي قرار مي گيرد، توسط همين سربازان گمنام ارائه، مديريت و كنترل مي شود، از اين رها كردن جنگ مسلحانه قاسملو و حزب اش، آن هم براي آغازي جهت گفتگو، سخني در ميان نيامد و نابغه اطلاعاني بنا بر مصلحت، آن را حذف كرد تا مهمتر از يك شخص، يك جريان درگيري در استان هاي مرزي كشور، شعله هايش روشن بماند و برادرانش در موساد نيز از تضعيف هر دو كشور ايران و عراق كمال لذت را ببرند!؟ علاوه بر آن، همان شد به مسأله اي براي كشورمان در سطح جهاني تا ايران را هر چه بيشتر منزوي سازد و نشان دهد كه ايران در اختيار تروريست هاي تندروست و تحريمات رسمي و برنامه هاي غير رسمي بر عليه اش تنظيم و پيش برده شود. اين است از ابتكارات اين نابغه اطلاعاتي كه بزرگترين شكست و بازي اي را كه خورده بودند، پيروزي جلوه دهد؛ همان كه پيش از انقلاب چون امريكا در دوران جنگ سرد، نسبت به گروه هاي چپ بسيار حساس بود، در گروه دانشجويي با تمايلات كمونيستي فعاليت داشت و تا انقلاب اسلامي از آب بيرون آمد، خود را اسلامي رنگ زد و وارد انجمن اسلامي دانشجويان آمريكا شد و در ابتداي انقلاب نيز هر كه ريش مي گذاشت، خودي پنداشته مي شد و هر جنايتي نيز اگر مي كرد، چون بنا بر مصلحت و بصيرت منور آقايان، باعث حفظ نظام اسلامي مي گشت، اشكالي كه نداشت، بلكه سرباز گمنام آقا نيز لقب مي گرفت؛ آن هم چه آقايي بالاتر از طرح ريزان موساد!؟

اندر معجزات و كرامات سربازان گمنام موساد: از يك شبه انقلابي تا يك شبه فتنه گر شدن

كارتر در ماجراي گروگان ها نيز مي خواست از طريق عرفات و تيم فلسطيني مسأله را حل كند و اسرائيل را دور بزند، و ديديم كه تيم او موفق نبود و معامله از طريق همان نيروهايي كه در زمان شاه توسط موساد دوره ديده بودند و يك شبه متحول شده بودند تا در خدمت انقلاب و حكومت اسلامي باشند، پيش رفت، به طوري كه درست پس از پايان انتخابات و شكست كارتر، گروگان ها آزاد شدند!؟ موساد به هيچ وجه حاضر نيست تا ايران با هر كشوري و به خصوص آمريكا به طور مستقيم رابطه داشته باشد تا مبادا از اين دو دوزه بازي اي كه براي منافع خود راه انداخته و نام استراتژي انقلابي و تهاجمي و ضد سازش بر آن مي نهد، سر در آورد. او همچون ماجراي ايران -كنترا مي خواهد هم واسطه و هم دلال خود باشد و روابط ايران را برطبق مصالح تندروهاي اسرائيل مديريت كند. چنان كه ديديم، تيم نقاب نيز از ابتداي انقلاب تمامي افسراني را كه به آمريكا تمايل داشتند و فردوست در خاطرات اش از آن ها نام مي برد، به سرعت و بدون اين كه اطلاعات ارزشمندي به انقلابيون دهند، فله اي اعدام مي كند؛ افسراني كه به محض دستگيري با تعجب گفته بودند كه آنان با انقلاب همكاري كرده اند. امروز نيز مي بينيم كه پش تمامي درگيرهاي روي صحنه، همين مذاكره چند مقام دولتي با آمريكا بدون اطلاع و مديريت برادران گمنام موساد است و جالب تر اين كه مردم نمي دانند قدرت در دست كيست كه كسي كه تا چند روز پيش چنان قدرتمند مي نمود كه همه را كنار مي زد، اينك خود به اين راحتي آسيب پذير است!؟ ماجرا اين است كه آنان مي خواهند همچون گذشته با مديريت اطلاعات و تنظيم نحوه ارتباطات طرف ايراني با آمريكا و ساير كشورها، خود همه كار باشند، و گرنه سايرين كه تا ديروز خدمتگزار بودند و سالمترين دولت از زمان مادها تاكنون و استكبار ستيز، به طوري كه حتي در خطبه هاي نماز جمعه اعلام مي شد كه ديگران خوابنما شده اند كه به او راي دهيد و مدام از امام زمان مايه مي گذاشتند، حالا ادعاي ارتباط با امام زمان را مسخره مي كنند (چون الان برايشان صرف ندارد! سوءاستفاده از اعتقادات و ترويج خرافات تنها زماني كه با منافعشان سازگار باشد، نه تنها بلامانع كه واجب است!!) و برخي نيز اطاعت از او را اطلاعت از خدا مي دانستند –از قرار معلوم وقتي انتخاب بين مصالح موساد با اطاعت از خدا پيش آيد، موساد مقدم است!؟- حالا كه دست سربازان گمنام موساد برايش كمي رو شده و مي خواهند مذاكرات هسته اي و هر طعمه اي ديگر را كه مي تواند به جنگي منتهي شود كه تنها تندروهاي اسرائيلي بدنبالش هستند، و نه تنها كشورمان، كه كل منطقه را به سوي آن بكشاند، ناگهان مي شوند، فتنه گر و جريان انحرافي و از مرتبطين با آقا امام زمان به مرتبطين با فالگيرها و جنزده ها معرفي مي شوند و هم انتخاباتي كه مردم ساده و جوانان صادق آن را دو سال است، نادرست و صوري مي شمردند و حكومتي ها به قيمت زندان و كشتار و تجاوز و جنايت هم شده زير بار نمي رفتند، حالا كه بصيرت شان بُردش را به روشني نشان داده (!) و تعدادي راي اعلام شده توسط خودشان، حالا دارد به ضررشان بدل مي شود، با تمسخر از همان راي چند ميليوني ياد مي كنند تا اسلام و بصيرتشان را هم به خوبي بشناسيم!؟ و چون اساساً انقلابيون با كسي عهد اخوت نبسته اند و با كسي شوخي هم ندارند(حتي با آقا امام زمان!)، همين جوري به شوخي يكي يك شبه به عرش مي رسد و يك شبه به جرياني انحرافي و فتنه گر بدل مي گردد و در تاريخ انقلاب از يك شبه ضد انقلابي و فتنه گر شدن تا يك شبه انقلابي و ضد استكبار شدن زياد است و اين "فتنه بزرگ موساد" است در تاريخ ما، كه خود، ديگران را به فتنه گري متهم مي سازد و تعدادي روضه خوان و نظامي بيسواد را بازي داده و بنا بر منافع اش، پشت هر جرياني كه قرار بگيرد، شما به سرعت آن جريان را قدرتمند مي پنداريد كه قدرت درحقيقت از همين گمنامان موساد است.

ماجراي گروگان ها و نقشه موساد براي سقوط كارتر

حال به بررسي ماجراي ايران- كنترا و شگفتي اكتبر كه هر دو در تحقيقات متعددي كه بررسي شد و گزارشات شان نيز به كنگره آمريكا داده شد، مي پردازيم كه پرده از رازهاي موساد و تيم اش در ايران بر مي دارد. كيسى كه در جنگ دوم جهانى سر جاسوس بود، فعاليتهاى كارتر و حكومت او را براى تحصيل آزادى گروگانها، از نزديك، زير نظر داشت. ترس كيسى از آن بود كه در هفته‏هاى پيش از انتخابات رياست جمهورى، گروگانها آزاد شوند و ﺁزادی ﺁنها اميد كارتر را براى تجديد انتخاب قطعى بگرداند. اين بود كه او تيم مخصوصى از كاركنان حزب جمهورى و داوطلبان تشكيل داد تا در همه جاى جهان و تمام وقت، هر گونه پيشرفتى در حل مشكل گروگانها را زير نظر بگيرند و او را از آن آگاه كنند(3). آزادي گروگان ها در اكتبر پس از انتخابات به طوري كه باعث شكست كارتر در انتخابات –به سبب عدم حل مشكل آزادي گروگان ها- رياست جمهوري در مقابل ريگان شود، «شگفتي اكتبر» لقب گرفته بود. بعدها هيأت تحقيقى كه مجلس امريكا براى تحقيق درباره «مناظره گيت» تشكيل داده‏ بود، اشتغال خاطر كيسى به «غافلگيرى اكتبر» را كشف كرد(4).

در اوت 1980، تصميم نهائى گرفته شد. بن مناش مي گويد: «اسرائيل در مبارزات انتخاباتى، از ريگان حمايت مى‏كند. ما مى‏بايد به ايرانيان نزديك‏تر مى‏شديم و به چند دليل مى‏بايد با آنها معامله مى‏كرديم. نخست به اين دليل كه مصالح ملى اسرائيل آن را ايجاب مى‏كرد. آنگاه به اين دليل كه مبارزات انتخاباتى ريگان و بوش را پيروز مى‏ديديم و اين دو را رئيس و معاون رئيس جمهورى امريكا مى‏يافتيم . پس ما مى‏بايد تنها به سود آنها عمل مى‏كرديم، اما، در اسرائيل، همه مواظب بودند پاى اسرائيل به افتضاحى كشانده نشود. اگر افتضاحى به بار مى‏آمد، كنگره و مردم امريكا حكومت اسرائيل را مسئول تخريب حكومت قانونى امريكا مى‏شناخت»(5).

«... ريگان در نظر اسرائيل رئيس جمهورى خوبى مى‏نمود. او تنها كسي بود كه با نظر اسرائيل، درباره ايرانيها، در باره لزوم معامله با ايرانیها موافق بود. در اساس، ريگان نامزد رياست جمهورى، در اين باره، با بگين، هم نظر بود. پس بايد با آنها راه برويم. البته خطر ترسناكى وجود داشت. اما بگين آنها را پذيرفت. او و همكاران نزديك وي در هيأت وزيران، در ماه اوت، تصميم خود را گرفتند. اين تصميم از بالاترين مقام حكومت به پائين ابلاغ شد. آن ايام، بگين بسيار قوى و بر هيأت وزيران سخت مسلط بود. او بسيار محبوب نيز بود. او تصميم مى‏گرفت و تصميم وي اجرا مى‏شد. حكايت تصميم بگين بر حمايت از ريگان در انتخابات رياست جمهورى باور ناكردنى مى‏نمود و جاى ترديد نبود كه تكذيب خشم آگين هر اسرائيلى را بر مى‏انگيخت که در آن زمان، صاحب مقامى بود» (6).

چرا موساد خواهان سقوط كارتر به هر قيمتي بود؟

بن مناش در بيان احساسات شخصى بگين، راستگو بود. افزون بر اختلافهاى استراتژيك بر سر ايران، بگين از سياست حمايت از حقوق بشر كارتر و حمايتى كه از اين جهت از فلسطينيان مى‏كرد، ناراضى بود و آن را تهديدى براى اسرائيل مى‏دانست. نظرهاى اين اسرائيلى را داويد كميچى، افسر اطلاعات - ديپلمات اسرائيلى، در كتاب خود، به نام «واپسين گزينش»، در باب تنش هاى شرق ميانه، با صراحت، باز نوشته است. كميچى افسر عالى رتبه موساد، مأمور وزارت امور خارجه، شرح مى‏دهد كه كارتر چگونه اسرائيل را متقاعد كرد، سرزمين ها را به اعراب واگذار كند. از نظر اسرائيليها، كارتر و مشاوران طراز اول او جانب فلسطينيها را برگزيده بودند. كميچى مى‏نويسد: «بگين سر و كارش با سرقصابهاى قصابخانه ديپلماتيك، در واشنگتن، بود. اسرائيل از طرف كارشناسان شوراى امنيت ملى و خاورميانه در وزارت خارجه، زير فشارها قرار گرفته بود. آنها از حمايت دو رئيس جمهورى، كارتر و انور سادات رئيس جمهورى مصر برخوردار بودند. در ناگزير كردن اسرائيل بر تخليه سرزمينهاى اسرائيل، حتى بيت المقدس و تن دادن به استقرار يك دولت فلسطينى در آن سرزمينها، از حمایت این دو برخوردار بودند. اين نقشه - كه پشت سر اسرائيل و بدون اطلاعش تهيه شده بود - تقلاى منحصر به فرد ديپلماسى امريكا براى مفت معامله كردن با يك دوست و متحد، از راه فريب و فريفتارى، محسوب می شد.» بدينسان، حكايتى كه بن مناش در باره تصميم بگين بر قرار گرفتن در كنار ريگان، با همه دور از باور بودن، با توجه بوجود انگيزه، ممكن مى‏نمايد. بگين انتخاب كارتر را براى دور دوم، تهديدى براى امنيت ملى اسرائيل مى‏ديد. همچنين، بگين يك رهبر سياسى بود كه از پذيرفتن خطرهاى استراتژيك باكى نداشت هرگاه تن دادن به آنها را براى منافع ملى اسرائيل حياتى مى‏ديد»(7). چنان كه اسرائيل هم اينك نيز همين فشار را به همراه افكار عمومي جهان از طرف اوباما بر اسرائيل مي بيند و نمي خواهد توافق صلحي صورت گيرد.

تجزيه و تحليل قضايا

تصور مي كنم همه چيز روشن است. اينك پس از سال ها شما مي توانيد دستاوردهاي نقاب انقلابي موساد را ببينيد: ايران چه در زمان جنگ با صدام و چه اكنون به عنوان دشمن اصلي براي اعراب مطرح مي شود و همه خاورميانه مي خواهند تا از نفوذ و دخالت ايراني جلوگيري شود، حتي به قيمت حمله نظامي به آن كشور. از ابتداي انقلاب تاكنون مبادي غيررسمي صادرات و واردات كالاها و محصولات به كشور همواره به دور از چشم دولت ها و كنترل مجلس توسط همين تيم پشت صحنه انجام و درآمدهاي ميلياردي برايشان داشته است. اينك حتي مبالغ بسيار هنكفتي از درآمدهاي نفتي نيز مشخص نيست و توسط اين تيم چپاول مي شود (احتمالاً براي رفع كسري بودجه اسرائيل!؟). موادمخدر كه يكي از پردرآمدترين كارهاي كثيف است، توسط موساد و با نقاب سپاه پاسداران، به نفع اسرائيل و به ضرر ايران ترانزيت و قاچاق مي شود  كه در اسناد متعدد، از جمله ويكي ليكس بدان پرداخته شده بود و حالا نيز كه انگار قبح خود را كاملاً از دست داده و مدعي هستند كه اين كار تازگي نداشته و طي مناقصه اي از هند خريداري شده براي مصارف دارويي! اسرائيل كه بارها به آمريكا گفته بر سر منافع اسرائيل حتي در مقابل آمريكا كوتاه نمي آيد، مي تواند هر جا كه منافعش در تقابل با آمريكا در خاورميانه بود، كار خود را پيش برد و برنامه هاي آمريكا را ناكام بگذارد و اگر در دوران جنگ سرد، كار ترور بمب گذاري و ربودن و سر به نيست كردن انقلابيون و نيروهاي چپ را به كمك ترورها و بمب گذاري ها و قتل هاي زنجيره اي در وزارت اطلاعات انجام مي داد، پس از قتل هاي زنجيره اي كه از وزارت اطلاعات بيرون رفت و به سپاه وارد شد و با كمك نفوذ و هدايت سپاه قدس – با بازوهاي تعدادي سپاهي ساده و حتي عمدتاً بازي خورده و بي سواد- اينك فراتر از مرزهاي ايران رفته و حالا منافع اسرائيل در منطقه خاورميانه را با تاوان هاي انقلاب اسلامي ايران عملي و دنبال مي كند و حالا نيز كه نياز به جنگي ديگر دارد تا منطقه و آمريكا را وادار كند تا به جاي او جنگي پيش آورند كه از خاورميانه تنها يك ويرانه باقي خواهد ماند.

مهمتر از همه، تيمي كه اينك قدرت را در كشور در دست دارد، همان تيم قتل هاي زنجيره اي است؛ دقيقاً با همان نگرش ها، روش ها و تكتيك ها. مثل تيم قتل هاي زنجيره اي كه ليستي تهيه كرده بود و قتل هايش را نيز برحسب همان ليست انجام مي داد، ليست از روشنفكران و نويسندگان و ناشران تهيه كرده اند. مثل همان تيم، نه تنها دانشجو و دانشگاهي كه حتي طبقه متوسط را دشمن مي داند و به روضه خوان هاي بي سواد معرفي مي كند. مثل همان تيم كارها و جنايت هايش را گردن دشمنان مي اندازد. دقيقاً هموچن همان تيم در كارهاي اقتصادي وارد شده و قاچاق حكومتي را در دست دارد كه اينك از مرزهاي ايران نيز فراتر رفته است. مثل همان تيم كه واسطه ايران و امريكا در ماجراي ايران –كنترا و تبادل گروگان ها بود، مي خواهد همچنان كار مديريت و دلالي را برعهده بگيرد و مثل همان تيم كه يك شبه انقلابيون را به عنوان ضدانقلابيون معرفي مي كرد، يك شبه سرداران امام زماني كه خود تبليغ شان را مي كرد، يك شبه جريان انحرافي ساخته است و به راحتي دولت ها را نيز دور مي زند و حاكميت خود را مشروع مي داند، و حاكميت دولت ها و ساير نهادها را اگر اعمال شوند، حاكميت دوگانه مي شمارد!!

منابع، اسناد و مدارك:

(1)- عبدالله شهبازي، نفوذي ها در دم و دستگاه امنيتي جمهوري اسلامي، رازگشايي هاي امنيتي عبدالله شهبازي، به نقل از وبگاه نامبرده.

(2)- همان.

(3)- گزارش كنگره امريكا در باره اكتبر سورپرايز كه در 1993 با اين عنوان منتشر شده‏است: Joint Report of the Task Force to Investigate Certain Allegations Concerning the Holding

in 1980 of American Hostages by Iran. ( "October Surprise Task Force  )

(4)- همان.

(5)- كتاب Trick or Treason , The October Surpirse Mystery ، نوشته روبرت پارى Robert Parry  كه در 1993 منتشر شده ‏است.

(6)- همان.

(7)- همان.

Share/Save/Bookmark
 
آدرسهای ما - Follow us

YouTube

 -----

Facebook

----- 

Twitter