English            Latin   

برای دریافت مطالب جدید به این آدرس www.azoh.net  مراجعه فرمایید

Yeni Adresimiz www.azoh.net

New Address www.azoh.net 

گفتنی است این سایت آرشیو مطالب منتشر شده از اسفند 89 تا دی 92 و همچنین از مهر 94 تا شهریور 95 را شامل می شود
 

منطقۀ خاورمیانه:حال وآینده- مسعود فاتحی

سرنگونی حکومتهای دیکتاتوری بن علی در تونس و مبارک در مصر و قذافی در لیبی باعث به لرزه افتادن پایه های حکومتهای مستبد در دیگر کشورهای خاورمیانه شده است. دوران حکومتهای استبدادی در خاورمیانه به سر رسیده  و مردم این سرزمین دوران نوینی را آغازکرده اند که به نظر میرسد بازتابها و  پیامدهای بسیار و گسترده ای در جهان خواهد داشت .رژیم اسلامی ایران نیز از این دگرگونی ها بی نصیب نخواهد بود .بادی ورزیدن گرفته ومی رود به طوفان بزرگی برای حکومتهای خودکامه خاورمیانه تبدیل شود. کابوس وحشتناکی برای دیکتاتورها به وجود آمده که به طومار عمر همگی آنان  پایان خواهد داد . مردم این سرزمین ها باید به هوش باشند که بتوانند از این رخدادها به سود خود و در واقع به نفع آزادی و دموکراسی بهره برداری کنند . سرعت این رویدادها را باید در مرحلۀ نخست در پیشرفت تکنولوژی نوین دانست  که روز بروز سرعتش افزون تر می شود. این آغازعصر جدیدی است ، که نشان می دهد همه انسان ها سرنوشت یکسانی در جهان آینده خواهند داشت .و ما مردم کشورهای جهان سوم هم باید کوشش کنیم که این سرنوشت نوین به خشونت آلوده نشود .این به سود آینده همۀ جهانیان خواهد بود.

در سالهاي آغازین قرن بیست و یکم، دموکراسی با موفقیتهای پی در پی, به عنوان تنها شيوۀ موفق كشور داري در جهان مطرح شد.

موطن مردمسالاري و دموکراسی به شيوۀ جدید آن را بايد اروپاي غربي دانست، که از آنجا به آمريكا شمالي نيز سرايت نمود.قبل از آغاز جنگ دوم جهاني،تعداد كشورهايي كه دموکراسی را بعنوان بهترین شیوۀ مملکت داری انتخب کرده بودند به شمار انگشتان يك دست هم نمي رسيد. در جنگ جهانی دوم, همبستگي دموكراسي با سوسياليسم، توانست فاشيسم را در هم شكسته و آنرا به حاشيه براند. ولي پس از پايانِ جنگ, دموكراسي، گسترش زیادی پیدا نکرد و تنها هند از استعمار بريتانيا رها شده و كشورهای ژاپن و آلمانِ زير اشغالِ آمريكا به گروه كشورها ي مردمسالار جهان پيوستند.

پس از پايان جنگ دوم جهانی، جنگ سرد بر همه تحولات جهان سايه انداخت و كشورهاي پر قدرت در مبارزه با رقيب خود، از حکومتهای استبدادي در جهان سوم پشتيباني كردند و حتی  برخي مواقع حکومتهایی که تازه به سمت مردم سالاری قدم برداشته بودند را, سرنگون و يك سیستم  ديكتاتوري و استبدادی جايگزين آن کردند، نمونه بارز اين عملكرد, واژگوني مصدق در ايران بود كه با يك كودتاي انگليسي ـ آمريكايي ، جاي خود را به حکومت ديكتاتوري داد.

این یک حقیقتی غیر قابل انکار است که همه ديكتاتوري هاي آمريكاي لاتين و خاورميانه از پشتيباني آمريكا و بلوك غرب برخوردار بودند.می دانیم که نخستين موج دموكراسي پس از جنگ دوم جهاني در دهه هفتاد روی داد كه طي آن يونان، پرتغال و اسپانيا به كشورهاي دموكرات جهان پيوستند.فروپاشی سیستم سوسياليستي در شوروي و اروپاي شرقي روند رشد دموكراسي را در جهان شتاب بخشيد و عملاً پس از درهم شكسته شدن يوگسلاوي, قاره اروپا بطور كامل دموكراسي را به عنوان تنها روش حكومت برگزيد. همچنين، در آمريكاي شمالي, مركزي و جنوبي، بجز كوبا، چنين نگرشي پذيرفته شد.در آسياي جنوب خاوري و خاور دور نيز, بجز چين و كره شمالي، دموكراسي به عنوان تنها الگوي درست حكومتي, مورد پذيرش آن جوامع قرار گرفت. البته چين هم اکنون در حال تجربه يك دموكراسي هدايت شده است. در قاره آفريقا هم بجز چند نمونه اندك, همگي در اين روند جهاني يعني حركت به سوي دموكراسي شريك مي باشند.

اما تنها منطقه اي از جهان كه در آن حکومتهای ديكتاتوري نه تنها به زندگی خود ادامه مي دهند, بلكه در جهت تبديل سیستم جمهوري به سیستم وراثتي عمل مي کنند، خاورميانه است که نمونه آن در سوريه قابل مشاهده است. خاورميانه را بايد در جهان امروز بهشت ديكتاتوري ها ناميد كه در آن اكثريت مردم در فقر مطلق و اقليتي انگشت شمار در غناي کامل قرار دارند. در سال هاي 2002 و 2003 ميلادي، گزارشي تکان دهنده توسط شماري از نويسندگان که به سفارش برنامه توسعه سازمان ملل متحد (UNDP ), درباره کشورهاي عربي(مجموعه 22 كشور عضو اتحاديه عرب) تهيه كرده بودند, منتشر شد.آمارهای منتشر شده در این گزارش نشان مي داد كه منطقه با بحران بزرگي روبرو است. جمع كل درآمد كشورهاي عضو اتحاديه عرب كمتر از درآمد كشوري متوسط مانند اسپانيا مي باشد. حدود 20 درصد از جمعیت بالاي 18 سال کشورهای عضو اتحادیۀ عرب يعني 65 ميليون نفر بي سوادند. در سال 2010 بيش از 50 ميليون جوان وارد بازار كار مي شوند كه 25 ميليون نفرشان هيچگاه شغلي نخواهند يافت. در سال 2020 اين شمار به 100 ميليون نفر خواهد رسيد.حدود 51 درصد از جوانان عرب آرزو دارند به كشورهاي اروپايي مهاجرت كنند. اين آمار نشان دهنده خطري است كه كشورهاي اروپايي را تهديد مي كند, و اگر راه حلي در برابر  اين روند پيدا نكنند در دو دهه آينده، اروپا با دشواريهای بزرگي روبرو خواهد شد.

براي حل آن از ديد كارشناسان, ياری دادن به مردم اين كشورها براي رسيدن به دموكراسي و قطع پشتيباني از حکومتهای ديكتاتوري بود كه عملاً همه درآمدهاي اين كشورها را غارت مي کردند, و اين تنها راه حلي بود كه اروپا براي اين دشواري پيدا کرد.پس از رويداد 11 سپتامبر و ورود جدي آمريكا براي مبارزه با تروريسم, اين موضوع ابعاد گسترده اي پيدا نمود.به نظر می رسددر يك تحليل كلي, جهان غرب به اين جمع بندي رسيد كه توسعه نيافتگي كشورهاي عرب مهمترين زمينه ايجاد تروريسم, و رويارويی با آن بدون توسعه اين كشورها غير ممكن است, براي برونرفت از اين وضعيت راهكارهاي زير ارائه شد:

یکم-     منطقه خاورميانه بسوي حكومت‌هاي دموکراتیک هدايت شود.

دوم-     جامعه اي فرهيخته با گسترش طبقه متوسط در اين كشورها بوجود آيد.

سوم-      اقتدار سياسي كه باعث بوجود آمدن قدرتهاي اقتصادي مي شود از بين برود و بدينگونه فرصت هاي اقتصاديِ برابر ميان مردم, گسترش يابد.

پيشبرد سه راهكار بالا در منطقه اي كه به ديد غرب، بويژه آمريكا، منطقه تروريست پرور بشمار مي آيد و همانندي آن با نتيجه گيري برنامه توسعه انساني سازمان ملل متحد، باعث پيدايش «طرح خاورميانه بزرگ» گرديد.مهمترين موضوع طرح اين است كه وضع موجود منطقه بايد به شکل وضعيت نويني متحول گردد و اين تحولِ وضعيت, تحول كيفي و بنيادي است كه موجب تغيير ساختارها، بنيادها و روابط بين ساختارها مي گردد.مهمترين تغيير ساختاري, تغيير در ساختار قدرت است كه بايد به سمت مردمسالاري حركت كند و سیستمهاي سياسي جدیدی جايگزين رژيم هاي كهن شوند که شفاف باشند و عملكرد خود را در برابر تشکلهای مدنيِ و نخبگان قرار دهند تا نتوانند از قدرت سوءاستفاده نمايند. حتی در این مدت سعی شده الگوی حکومتی نیز برای جایگزینی انها معرفی شود و کشور ترکیه میتوانست بهترین الگو ومدل کشورداری باشد که بدرستی نیز آنگونه شد. و به اسانی میتوان دید که در طی چند سال اخیر حضور و نقش ترکیه در خاورمیانه پررنگتر شده است.همانطور که دیدیم بعد از انقلاب در مصر و تونس،ترکیه اولین کشوری بود که نماینده اش را به این دو کشور فرستاد.حتی اخوان المسلمین که در انتخابات اخیر مصر به پیروزی رسید ارتباط خود با حذب عدالت و توسعۀ ترکیه را پنهان نمی کند.در اجلاس چند سال اخیر اتحادیۀ عرب نیز ترکیه به عنوان مهمان حضوری پر رنگ داشته است.همۀ شواهد نشان میدهد که مردم منطقه نیز ترکیه را بعنوان الگوی خود پذیرفته اند.

خاورميانه با اينکه بيشترين ذخاير طبيعي جهان را در خود جاي داده است، به دليل اينكه در آن انديشه آزاد وجود ندارد و  آزادی اندیشه و علمگرایی در آن نهادینه نشده ، روز به روز با اين ثروت بي كران از قافله تمدن عقب می ماند.چنانچه مردم آن با فقر و پريشاني دست به گريبان هستند و نجات خود را در مهاجرت به کشورهاي غربي مي دانند. مردم خاورمیانه در دورۀ گذار از سنت به مدرنیته قرار دارند و در این بین با مشکلات عمده ای روبرو هستند. مردم خاورميانه براي رسيدن به اين هدف بزرگترين چالش را حکومت هاي خود مي دانند که زمانی طولانی مورد پشتيباني کشورهاي غربي بودند. مردم منطقه آمادگي حكومت های دموكرات را دارند.عامل بازدارنده عمده در اين راه حكومتهايي هستند كه عموماً در دوران جنگ سرد بوسيله پشتيباني هاي خودِ غربي ها بوجود آمده اند و امروزه فلسفه وجودي آنها از بين رفته و خود مانع بزرگي در جهت منافع غرب مي باشند.

پس پایداری و دوام اين حكومتها را بايد در پشتيباني خارجي از آنان دانست و براي فروپاشي آنان در مرحلۀ اول به فشار از بيرون نياز است. با توجه به وضعيت كنوني جهان بجز آمريكا هيچ كشور ديگري توان لازم براي ايجاد تغييرات مورد اشاره را ندارد.اکنون، پرسش اين است كه آيا امريكا غير از مبارزه با تروريسم و گسترش جنگ افزارهاي كشتارگروهي كه در اين موارد از پشتيباني اروپا، روسيه، چين و حتا هندوستان برخوردار است, انگيزه لازم براي چنين كاري را دارد يا نه؟

700 ميليارد بشکه از مجموع  يك هزار ميليارد بشكه نفت قابل برداشت جهان در منطقه خليج فارس قرار دارد. نفت ديگر يك كالاي اقتصادي نيست و به صورت «ارزش استراتژيك» در آمده و در قرن حاضر، نقش برتر در جهان را كشوري بازي مي كند كه بر خليج فارس چيره باشد.

«مايكل كلر» استاد دانشگاه و نويسنده كتاب «جنگ برسر منابع» مي گويد: «هدف آمريكا از حضور در منطقه خليج فارس، غلبه بر منابع نفت به عنوان يك اهرم قدرت است و نه يك منبع سوخت. تسلط بر خليج فارس به معناي كنترل كردن اروپا، ژاپن و چين است، و اين كار به آمريكا قدرت باز و بسته کردن شير نفت را خواهد داد.»  پس امريكا انگيزه لازم جهت فشار از بيرون به حكومت هاي منطقه را دارد و در افغانستان و عراق ما شاهد اين مدعا بوديم.اما افغانستان و عراق جامعه هايي نيستند كه در آنان بتوان الگويي مورد تقليد جهت خاورميانه بوجود آورد. پس طرح خاورميانه بزرگ بايد از خليج فارس آغاز شود و آمريكا بنا به دلایل زیر در صدد تغییر سیستمهای حکومتی موجود در منطقه خاورمیانه است.

1-  آمريكا به سود امنيت ملي خود مي داند كه در منطقه خاورميانه، مردم بر سرنوشت خود حاكم باشند و اين خواست آنان در حكومت دموكراسي نهفته است. در اين مورد، مردم منطقه و جامعه جهاني موافق هستندو اين نشانه آن است كه دوران زندگی ديكتاتوري هاي منطقه خاورميانه به سر آمده است، و جهان و مردم منطقه هم اين را مي خواهند.

2-       آمريكا به سود امنيت ملي خود مي داند كه ريشه تروريسم و جنگ افزارهاي كشتار گروهي در منطقه را از ميان ببرد. در اين خواست امريکا مردم منطقه و جامعه جهاني را با خود همراه دارد، و اين هم بدون دموكراسي در منطقه امكان پذير نيست. براي دستيابی به آن بايد از پشتيباني دوستان پيشين خود، يعني شيخ ها و سلطانهای خاورميانه دست بردارد. بدون اين پشتيباني آنان فلسفه وجودي خود را از دست مي دهند.

3-       آمريكا به سود امنيت ملي خود میداند که از گسترش گروههای تندوری اسلامی جلوگیری کند و تلطیف اعمال این گروهها فقط در گرو گسترش آموزش و ظهور طبقه های متوسط اجتماعی در این کشورهاست.

Share/Save/Bookmark
 
آدرسهای ما - Follow us

YouTube

 -----

Facebook

----- 

Twitter