انتخابات در ایران: آیا رای ها شمرده می شوند؟!

ماه اسفند سال جاری انتخابات مجلس شورای اسلامی ایران و همچنین مجلس خبرگان برگزار خواهد گردید.

در آینده ی نزدیک در این خصوص طی مقاله ای تحلیلی، نظر تشکل آذوح رسما اعلام می شود اما با توجه به شروع برخی مباحثات در این مورد به شکل کوتاه به بررسی موضوع خواهیم پرداخت.

همچنین لازم به ذکر است چگونگی برخورد با انتخابات در غرب آذربایجان به کل متفاوت با بقیه ی نقاط است. نوشته ی زیر به روند انتخابات(بدون در نظر گرفتن غرب آذربایجان) می پردازد.

بایستی پیش از هر چیز این را در نظر داشت که صحت انتخابات در ایران همواره با سوالات و تردید فراوانی روبرو بوده است. نظارت استصوابی شورای نگهبان تنها یک بخش کوچکی از این پازل بوده و نباید بخشهای اصلی تر را فراموش نمود.

* آیا مشکل موجود در سیستم انتخاباتی ایران فقط به نظارت استصوابی شورای نگهبان خلاصه می شود؟

مسلما خیر!. اصلی ترین مشکل در سیستم رای گیری ایران، عدم شفافیت در شمارش آرا است. تقلب در انتخابات ایران و دستکاری آرا همواره مورد بحث بوده و مهمترین نمونه ی آن هم در سال 1388 به وقوع پیوست. پس این را باید قبل از همه ی مسائل در نظر داشت که اصلی ترین مشکل انتخابات در ایران تقلب در شمارش آرای مردم است، نه شورای نگهبان. به عبارت دیگر، وقتی ما مطمئن نیستیم که آرای مان را دستکاری می کنند یا نه، دقیقا چه فرقی می کند که به چه کسی رای دهیم!؟ وقتی قرار است من به الف رای بدهم و آن رای را ب بخوانند، چه سودی در رای دادن من است؟

* آیا بهتر نیست هزینه ی رد صلاحیت گسترده ی فعالین را بر دوش رژیم بگذاریم؟

باید جواب داد، آن وقت دقیقا چه اتفاقی خواهد افتاد؟ اگر قرار است رژیم را دچار بحران مشروعیت بکنیم و نشان دهیم که رژیم غیرمشروع و غیر دموکراتیک است، عدم حضور در صندوقهای رای و نشان دادن عدم مشارکت گسترده ی مردم که بیشتر از هر چیز دیگری رژیم را دچار بحران مشروعیت می کند. ثانیا، رژیم ایران در 37 سال گذشته هزاران نفر را رد صلاحیت نموده و هیچ ابایی از این امر ندارد. در مجلس دوره ی اصلاحات هزاران  نفر رد صلاحیت شدند، چه اتفاقی افتاد؟ در همین انتخابات ریاست جمهوری اخیر، هاشمی رفسنجانی رد صلاحیت شد، رژیم از هزینه ی این رد صلاحیت ترسید؟ عدم حضور مردم در پای صندوقهای رای یکی از بهترین نمونه های نافرمانی مدنی است و در عرصه ی بین الملل نیز به عنوان یکی از بهترین شاخصه های تعیین میزان مشروعیت یک رژیم می باشد. عدم حضور در رای گیری بیشترین هزینه را به رژیم ایران تحمیل خواهد کرد.

* آیا بهتر نیست که اصلاح طلبها به جای اصول گراها به مجلس بروند؟

اول اینکه، بایستی باز هم به این سوال پاسخ داد که مگر رای ها را می شمارند که آن کسی که ما رای داده ایم به مجلس برود؟ و ثانیا، بهترین جواب را دانشجوی شجاع آذربایجانی آقای میلانی همین چند روز پیش به وزیر علوم دولت اصلاحات داد: "برای مردم آذربایجان دولت اصلاح طلب، اصولگرا، سبز و قرمز تفاوتی ندارد و بوی تعفن افکار نژادپرستی حتی از اردوگاه اصلاح طلبان بیشتر از اصولگراها به مشام می رسد."

* آیا بهترین فرصت نیست که بعد از دستکاری آرایمان به خیابانها بیاییم و اعتراض بکنیم؟

البته که فرصت خوبی است. اما بایستی پیش از آن به این پرسش پاسخ داد که چگونه خواهید فهمید که آرایتان دستکاری شده است؟ آیا به شورای نگهبان اعتراض خواهید کرد که رای ها را دوباره بشمارند؟! به عنوان نمونه، در شهر دو میلیونی تبریز با دهها کاندیدای حاضر در انتخابات که سهم نفرات اول معمولا 50 هزار نفر می شود، دقیقا چگونه به مردم خواهید قبولاند که آرایشان دزدیده شده؟ در نظر داشته باشیم که در سال 1388 تنها 4 کاندیدا وجود داشت و سمت و سوی نظرات مردم نیز به شکلی بود که معلوم بود برنده ی احتمالی کیست. اما باز هم علیرغم تمامی آن شواهد تقلب، در بسیاری از شهرهای فارس نشین هم هیچ اتفاقی نیفتاد و همه سخنان تلویزیون ایران را قبول کردند.

** حالا نوبت ماست که سوالاتی بپرسیم!

* برای ترغیب مردم به حضور در رای گیری، بایستی ابتدا قبول کرد که آرای ما به احتمال زیاد دستکاری نمی شود و این را نیز به مردم منتقل نماییم. حال چگونه قرار است پس از انتخابات و درآمدن نتیجه ها بگوییم تقلب شده است؟ آیا مردم نخواهند گفت پس از تجربه ی سال 88 و حتی سال 92 چرا دوباره به رژیم اعتماد نمودید؟ هزینه ی این بی اعتمادی مردم به حرکت ملی را چه کسی خواهد پرداخت؟

* آمدیم و رژیم افراد منتسب به حرکت ملی را در تمامی شهرها تایید نمود و حتی تا روز رای گیری نیز اجازه ی فعالیت داد. رفتیم و رای دادیم. فردای رای گیری نتایج را دادند و اعلام شد تمامی این افراد هر کدام 30 رای آورده است! چه خواهیم کرد؟ هزینه ی این تحقیر حرکت ملی را چه کسی خواهد داد؟

* آقای الف از طرف حرکت ملی حمایت می شود، فعالین ملی هر روز به ستاد او می روند و با مخاطبین در ستاد صحبت می کنند. مردم را روزهای متوالی دعوت به رای دادن به او می نماییم. روز رای گیری به پای صندوقها می رویم و رای می دهیم. نتیجه ی انتخابات اعلام می شود و می گویند ما 45 رای آورده ایم. آبروی خودمان، فعالین ملی و حرکت ملی را فدای چه کرده ایم؟ چه بدست آورده ایم؟ بهتر نیست به جای آن، برویم در ستادهای تمامی هزاران کاندیدای دیگر به عنوان یک منتقد حضور پیدا کنیم و آنها را هر روز مورد سوال و پرسش و انتقاد قرار دهیم؟ در کدام حالت جمعیت بیشتری از مردم را آگاه خواهیم نمود؟ در کدام حالت مخاطب بیشتری خواهیم داشت؟ وقتی می دانیم داور بازی یکی از اعضای تیم حریف است، زمین به ضرر ما کج است و بازیکنانمان را هم زنجیر کرده اند چرا باید در این بازی شرکت کرد؟!

* چه شده که تحریم کنندگان انتخابات ریاست جمهوری قبلی ایران همچون 1388 و 1392 و انتخابات مجلس 1390 اکنون به یکباره به صف رای دهندگان پیوسته اند؟! بایستی در نظر داشت خواست دولت اوباما نیز در این انتخابات حضور مردم ایران در پای صندوقهای رای است. اوباما برای اثبات ادعای خودش مبنی بر اثرگذاری توافق هسته ای بر رفتار حکومت ایران نیاز به این دارد که نشان بدهد پس از توافق هسته ای، رژیم ایران دموکراتیک تر شده و مذاکره با ایران کارساز است. به این دلیل بخشی از اپوزیسیون خارج نشین نیز که روابط نزدیکی با دولت آمریکا دارند هم سو با این دولت در حال ترغیب مردم برای حضور در پای صندوقهای رای هستند.

*** ذکر این نکته ضروری است که نحوه ی مواجهه با انتخابات را بایستی در 3 بخش بررسی نمود: تحریم، حضور، شرکت.

گزینه ی تحریم، فعالین سیاسی را از فرصت به وجود آمده برای بیان نسبی دیدگاههای خود و ارتباط مستقیم با مردم محروم خواهد ساخت.

گزینه ی شرکت و حضور در رای گیری نیز عملا به مکانی برای مشروعیت بخشی به رژیم مبدل خواهد شد. انتخابات همواره در ایران با تقلب همراه بوده است. گرچه میزان آن در دوره هایی کم یا زیاد شده اما علی الخصوص پس از وقایع سال 1388 بدیهی شد رژیم به وقتی که بخواهد هر رایی که در نظر داشته باشد را از صندوقها بیرون خواهد آورد.

به نظر می رسد گزینه ی حضور در انتخابات بهترین تصمیم باشد. استفاده از فضای انتخاباتی، حضور در ستادهای کاندیداها و طرح سوالات از آنها، مجبور کردن کاندیداهای اصلاح طلب و اصول گرا به پاسخگویی به مردم، دیدار با مردم در جلسات کاندیداها و گسترش حرکت ملی را می توان با حضور در انتخابات تامین نمود. در این حالت، نه قرار است مردم را به رای دادن دعوت کنیم و نه قرار است آبروی حرکت ملی را فدای اشخاص کنیم. با کمترین هزینه، بدون نماینده دادن و نماینده گرفتن، بدون خطر دستگیری فعالین ملی، بیشترین فایده را برده ایم.

به قول آقای سهند میلانی عضو کانون آزربایجانی شناسی دانشگاه تبریز در جلسه ی معین، وزیر علوم دولت خاتمی: "بهتر است به مرکز برگردید و به دوستان مرکز نشینتان بگویید که آزربایجان دیگر آن ابزار همیشه در دست شما و دوستان اصلاح طلبتان نیست و نخواهد بود. مردم آزربایجان و در پیشگاه آن جنبش دانشجوی آزربایجان راه خود را برگزیده اند. آزربایجان و جنبش دانشجویی امروز از خود می گوید، به تاریخ و سابقه ی سیاسی خود رجوع می کند و به دنبال تاریخ، هویت، فرهنگ و اقتصاد تاراج شده ی خود می باشد."

در این خصوص، باز هم خواهیم نوشت!

*****

امیر مردانی

یادداشت آذوح

Share/Save/Bookmark