لغو قرارداد با بازیکن ارمنستانی: پیچیده اش نکنیم!

لغو قرارداد با بازیکن تیم ملی ارمنستان از سوی باشگاه تراکتورسازی آزربایجان چند روزی است که بحثهای فراوانی به وجود آورده است. گرچه تاکنون نیز دقیقا معلوم نیست این قرارداد رسمی بوده، قرارداد داخلی باشگاه بوده یا تنها صحبتهای شفاهی مابین بازیکن و باشگاه تراکتورسازی صورت گفته اما هر چه که باشد فرقی در ماهیت قضیه ندارد.

موضوع، اما بسیار واضح و ساده است و نیازی هم به موشکافی فیلسوفانه ندارد!

تیم تراکتورسازی به خوبی توانسته به حلقه ی رابط بین فعالان ملی آذربایجان و توده ی مردم تبدیل شود. دیدارهای تراکتورسازی و هواداری از این تیم عرصه ای گشته که در آن فعالان ملی طرحها و برنامه ها را در قالب شعار به میان مردم انتقال می دهند. البته که نقش رسانه ها و صفحات اجتماعی در شکل گیری این اجتماعات را نباید نادیده گرفت اما فضای استادیوم جایی است که می توان با حداقل هزینه، بسیاری از تئوری ها را به واقعیت تبدیل نمود.

این امر پیش از این به دفعات در حرکت ملی دیده شده و موضوع جدیدی نیست. حضور میلیونی چندین ساله در قلعه ی بابک یکی از بهترین نمونه هاست. بنا بر آمار رسمی اعلام شده از سوی دولت خاتمی در سال 1383 بیش از 3 میلیون نفر از قلعه ی بابک در 2 هفته ی اول تیر بازدید داشتند. این عدد، شوخی نیست! و مسلما تمامی آن حاضران در قلعه ی بابک هم فعالان سیاسی نبوده اند. بلکه ملتی که عشق به وطن و هویت خود دارد اما از دادن هزینه نیز می ترسد قلعه ی بابک را بهانه ای قرار می دهد برای ابراز علاقه ی خود و اعلام نزدیکی با تفکرات فعالان ملی. نتیجه آن شد که رژیم را مجبور به بستن جاده ها کرد و قلعه ی بابک پادگان شد.

رژیم ایران سال 1388 "مجبور" گردید اجازه ی حضور تراکتورسازی در لیگ برتر را صادر نماید. اگر چه برخی باور دارند که رژیم برای همراه کردن مردم به حضور در انتخابات ریاست جمهوری این اجازه را داد اما ساده انگاری است اگر دیگر موارد را در نظر نگرفت. فعالان ملی به خوبی به یاد دارند پس از ممنوع شدن سفر به قلعه ی بابک، مردم با همراهی فعالان سیاسی تصمیم به حضور در دیدارهای تراکتورسازی گرفته و این بار هر دو هفته یک بار استادیوم باغ شمال تبریز مملو از جمعیت گشته، شعارهای ملی سرداده شده و پس از پایان دیدار نیز در خیابان ارتش تا روبروی ساختمان شهرداری تبریز اعتراضات خیابانی صورت می گرفت.

وضعیت چنان گردید که در سال 1387-1388 دیدارهای تراکتورسازی به ورزشگاه سهند منتقل شده و رژیم توانایی کنترل دیدارهای تراکتورسازی در داخل شهر را از دست داد. در چنین شرایطی است که رژیم ایران "مجبور" می شود برای کنترل متمرکز هواداران و از آن مهمتر "قطع ارتباط تراکتورسازی با فعالان سیاسی آذربایجان و ایجاد دودستگی میان مردم عادی و فعالان ملی" اجازه ی حضور تراکتورسازی در لیگ برتر را صادر نماید. لازم به تکرار نیست که تا سال 1388 تراکتورسازی 7 سال پی در پی در آستانه ی حضور در لیگ برتر، با ناداوریهای آشکار و تغییر قوانین از صعود به لیگ برتر بازمی ماند.

رژیم ایران با آگاهی از میزان علاقه ی ملت آذربایجان و بینش آنان نسبت به تیم تراکتورسازی، در ترس از واکنش واقعا غیرقابل پیش بینی مردم، توانایی انحلال تیم یا سقوط تیم به لیگ پایینتر را ندارد. بایستی از یک سو اعتراضات گسترده ی هواداران را کنترل کند و از سوی دیگر نیز به خوبی می داند این پتانسیل عظیم اجتماعی در صورت نبودن تراکتورسازی خود را به شکل دیگری بروز خواهد داد. پس تنها راه باقی مانده را در تمامی سالیان گذشته دنبال کرده و آن هم همان طور که ذکر گردید "قطع ارتباط تراکتورسازی با فعالان سیاسی آذربایجان و ایجاد دودستگی میان مردم عادی با فعالان ملی" است.

-شعارهای ملی سرداده می شود و باعث می گردد مسئولان علیه تیم حرکت کنند و تیم ببازد.

-شعارهای ترکی سرداده می شود و باعث می شود بازیکنان غیربومی خوب بازی نکنند و تیم ببازد.

-پلاکاردهای سیاسی برافراشته می شود و باعث می شود مردم عادی بترسند و به استادیوم نیایند، روحیه ی تیم ضعیف بشود و تیم ببازد.

تلاش برای پخش این تفکرات در میان هواداران تراکتورسازی تنها بخش کوچکی از دهها تلاش رژیم برای ایجاد دودستگی میان مردم عادی و فعالان ملی در سالیان گذشته است. تلاشهایی که همگی با شکست روبرو شده و افزایش آگاهی ملی در میان عموم مردم بیش از پیش نیز گردیده است. شعارهای چندین باره در بسیاری از استادیومها برای آزادی قاراباغ از آخرین موارد این رشد روزافزون آگاهی ملی و شکست نقشه های مهندسان امنیتی ایران است.

اما رژیم ایران موازی با این کارها، طرح موذیانه ی دیگری نیز در نظر دارد. برای رو در رو قرار دادن فعالان ملی با عامه ی مردم، در چندین نوبت به "بهانه های فوتبالی"، افرادی را به تیم تراکتورسازی آورده و با استفاده از آنها برنامه های خود را پیش برده است. از اخراج چندین باره ی تونی اولیویرا که بگذریم، آمدن "علی کریمی" به تراکتورسازی اولین تلاش رژیم در این سمت بود. بازیکنی که دقیقا سال قبل از آن هواداران تراکتورسازی را به شدت مورد حمله و توهین قرار داد به تیم تراکتورسازی آورده شد!

هدف معلوم بود!

هواداران عادی به طرفداری از بازیکن بپردازند، فعالان ملی نیز به دلیل توهینهای او علیه بازیکن باشند، و اینجاست که حلقه ی اتحاد فعالان با عامه ی مردم شکسته می شود.

اما نقشه ی رژیم نگرفت. این بازیکن تا زمانی که در تراکتورسازی بود توهینی نشنید.

دفعه ی بعد رژیم یک پله بالاتر رفت و بازیکن ارمنی "آندرانیک تیموریان" را به تیم آورد. آن هم دقیقا زمانی که پلاکاردهای "قاراباغا آزادلیق" به دفعات در استادیوم سهند برافراشته می شد و پرچم آذربایجان نیز حتی در ورزشگاه آزادی تهران بلند گردید. دقیقا چند ماه بعد از این رویدادها بود که آندرانیک به تراختور آمد. اما باز هم نقشه نگرفت! این بازیکن اتفاقا به یکی از محبوبترینها در روی سکوها مبدل شد.

دفعه ی بعدی نوبت به امیر قلعه نویی رسید. این مربی که سال پیش از آن به شکلی توهین آمیز هواداران را ترک نمود مجددا و علیرغم اعتراضات گسترده، به تیم تراکتورسازی آمد. علیرغم قهر چندین ماهه ی هواداران با او، وی هیچگاه اهانتی نشنید و نهایتا نیز حتی برای سال آتی در تیم ماندگار شد.

این بار هم ماموران امنیتی ایران شکست خوردند.

مساله ی روزهای اخیر نیز دقیقا از همین جنس است.

سردار آجورلو در همین راستا یک پله بالاتر رفته و این بار از تیم ملی ارمنستان بازیکنی برای تراکتورسازی در نظر می گیرد. همزمانی این موضوع با اعتراضات گسترده ی چند ماه گذشته نسبت به اشغال قاراباغ از سوی نیروهای ارمنی و تجمعات گسترده پس از دیدارهای تراختورسازی به خوبی نشان می دهد ماموران امنیتی این بار برای رو در رو قرار دادن هواداران و فعالان ملی این بازیکن ارمنی را طعمه قرار داده اند.

آینده ی این طرح را نیز می شد حدس زد. تصور کنید این بازیکن گل مهمی را در یکی از دیدارها زده و پس از آن به سمت نیمکت رفته و پرچم کشورش(ارمنستان) را برای شادی کردن بلند کند. از این به بعد است که نقشه ی رژیم به کار می افتد و چه بحثهایی که به وجود می آمد.

اما فعالان ملی و هواداران تیم تراکتورسازی این طرح را در نطفه خفه کردند.

بیش از 7هزار کامنت، پیام و نوشته ی اعتراضی تنها در عرض چند ساعت روانه ی سردار آجورلو شد. دهها کانال تلگرامی و صفحات اجتماعی کمپینهای اعتراضی تشکیل دادند و دامنه ی اعتراضات می رفت که بسیار گسترده شود.

به همین سادگی!

نادیده گرفتن قدرت اثرگذاری این حجم از اعتراض که تنها در چند ساعت به وجود آمد، یا نشانه ی سادگی و عدم دقت است، یا عمدی در کار است و یا اینکه آن شخص کلا نمی داند بسیج عمومی چگونه شکل می گیرد و بزرگترین تجربه اش از مبارزه تنها به فشار دادن دکمه های کیبورد مربوط می شود!

ماموران امنیتی از ترس بزرگتر شدن ماجرا، ایجاد اعتراضات گسترده و بیش از پیش معلوم شدن علاقه ی ملت به جمهوری آذربایجان "به درستی" تصمیم به ابطال موضوع و لغو قرارداد گرفتند. به آجورلو هم گفته شد یک متنی بنویسد و ماجرا را به اتحاد آذریها و ترکها ربط بدهد تا "ریشه"ی ماجرا معلوم نگردد و به اصطلاح "قاباقدان گلمک" بنماید!

ربط دادن این موضوع به تحلیلهای فیلسوفانه و اندیشمندانه ناک آمیز! مسلما در بهترین حالت، اتلاف وقت است.

کما اینکه رسانه های امنیتی رژیم نیز با عنایت به اشتباهشان این موضوع را پیگیری نکردند. اما طبق معمول، اپوزیسیون مرکز گرا باز هم فرصتی پیدا کرده و علیه حرکت ملی به حمله پرداخت.

به طور کلی سه دسته در این حادثه واکنش نشان دادند. نزدیکان به دولت روحانی با همراهی اپوزیسیون ایرانی به کلیت حرکت آذربایجان حمله کرده و این اتفاق را نشانه ی نژاد پرستی جنبش دانستند. عده ای بی خبر و نا آگاه از آنچه که در آذربایجان جنوبی، در میان مردم و در میان فعالان می گذرد لغو قرارداد با بازیکن ارمنستانی را عمل غلطی دانسته و از این عمل اعلام برائت نمودند. عده ای از دوستان نیز در تلاش برای اثبات بیگناهی فعالان و هواداران، موضوع را از جنبه های مختلف مورد بررسی قرار دادند.

و گروه چهارم.

گروهی که توانست ماموران امنیتی را مجبور به ابطال این سناریو نماید. آن هوادار تراختورسازی و فعال ملی که نه کاری به های و هوی این و آن دارد و نه علاقه ای به گرفتن پز روشنفکری.

او به جای حرف زدن، عمل می کند.

به همین سادگی!

*****

امیر مردانی

یادداشت آذوح

Share/Save/Bookmark