زبان ما کیستی ی ما چیستی ی ما - نفیسه محمدپور

ما ایرانی ها علی رغم خصلتهای خوبی که در سراسر دنیا به آ نها شهره ایم، برخی از ما عادتهای ناپسندی نیز داریم. از جمله می توان به انگ هایی که به قومیت های کشورمان به بهانه گذراندن اوقات خوش و با استفاده از قریحه طنازی و ظرافت که این هم از قضا از خصوصیات ما ایرانی هاست، می چسبانیم اشاره کرد.

اماینکه این جوکها که برخی از آنها در همه زبانها با استفاده از دستکاری در مفاهیم کلمات یا دستور زبان رخ میدهد، مجال سخن نیست. علی رغم این در برخی از این لطیفه ها نکات ظریف و قابل تاملی وجود دارد. برای مثال میگویند روزی یک جوان مشهدی برای کسب و کار بار سفر میبنند و به تهران می رود. پدر به عنوان نصیحت می گوید پسرم تهرانی ها مثل ما حرف نمی زنند اگر به خانه کسی رفتی و در زدی و صاحبخانه پرسید:" کیه؟ نگو مویوم بگو منم." جوان می گوید:" خوب اگر در را باز کرد و دید من نیستم و مویوم اونوقت چی!!!"

در ظاهر ساختار این لطیفه به بلاهت جوانی را سخره می گیرد که نمیداند در لهجه شیرین تهرانی "من" همان" مو" است. اما نکته ظریفی که از چشم بسیاری از ما پنهان مانده این است که انسانها با زبانشان فکر میکنند. اینکه فلاسفه انسان را حیوان ناطق می دانند نیز دقیقا به همین معناست. تفکر بدون زبان امکان پذیر نیست. اگرچه منظور زبانی که با آن تکلم می کنیم نیست بلکه قدرت ناطقه که در قران نیز از آن تحت عنوان "بیان" نام برده شده است، می باشد. خلق الانسان علمه البیان! در واقع بیان یا همان قوه ناطقه که وجه تمیز انسان از حیوان است به مثابه یک فونداسیون از قبل در ساختمان مغز انسان تعبیه شده و زبان های مختلف انسانها از هر رنگ و نژاد و ملیت مانند آجر یا بلوک بر این فونداسیون نهاده میشود. به این ترتیب ساختمان زبان در مغز انسانها شکل میگیرد و تکامل می یابد. از نظر علم زبان شناسی همه زبانهای زنده دنیا دارای ارزش یکسانی هستند، زیرا اساس و شالوده آنها که قدرت نطق است که به تبع آن قدرت تفکر در همه انسانها یکی است و خداوند در اعطای این نعمت تفاوتی بین انسانها قائل نشده است. بنابراین هیچ زبانی بر دیگری برتری ندارد. حتی زبانهایی با دستور زبان قوی مانند عربی و فرانسه یا زبانهایی با دایره لغات وسیع چون ترکی بر هیچ زبانی ازجمله زبان بدوی سرخپوستان آمریکا برتری ندارند. اما از آنجایی که هیچیک از تبعیض های اجتماعی بر پایه علمی استوار نیستند با کمال تاسف شاهدیم که قدرت سیاسی اجتماعی و اقتصادی تاثیر بسیاری در به حاشیه راندن قشر وسیعی از جامعه ای چون ایران دارد. این قدرت چنان سیطره ای بر اجتماع دارد که گاها نیمی از جامعه را به راحتی به حاشیه رانده است.

اما در هرصورت زبانی که با آن تکلم میکنیم با به عبارت دقیق تر زبانی که با آن زبان باز میکینم و با دنیای اطراف ارتباط میگیریم، دنیای ما و طرز نگاه ما به دنیا را میسازد. در واقع ما به زبانی که تکلم میکنیم فکر میکنیم. یک فارس یک ترک یک کرد یک بلوچ خود را و جهان پیرامونش را با زبانش می شناسد. همان زبانی که برای اولین بار در دامن مادر با آن جهان اطراف را شناخته است. این مسئله کاملا طبیعی است که یک مشهدی تصوری که از "من" خویش دارد با تصوری که یک تهرانی دارد فرق میکند او خود را زمانی میشناسد که با واژه "مو" آن را بیان کند. حتی زمانی ها که انسانها چندین زبان می آموزند، دنبال معادل واژه ها را به زبان مادری خود هستند و دائما در حال پیدا کردن وجه شباهت هایی بین دستور زبان مادری و دستور زبان خارجی هستند. اینها کاملا غیر ارادی است به همین دلیل است که بسیاری از مدرسان زبانهای خارجه تاکید میکنند که هر چه بیشتر تلاش کنیم تا به آن زبان فکر کنیم تولیدات و جمله هایی که میسازیم صحیح تر و دستوری تر خواهد بود. مثلا زمانی که ما به فارسی فکر میکنیم و جمله انگلیسی تولید میکنیم جمله ای ناقص گاها غلط و خنده دار تولید میکنیم. حال میتوان دریافت در حق اکثریتی که زبان مادریشان فارسی نیست و نه تنها هرگز فرصت آموزش آکادمیک دستور زبان خود را نیافته اند بلکه به اجبار آن را کنار گذاشته و به زبان دیگری تحصیل میکنند چه تبعیضی تحمیل شده است. در واقع کودکانی که هنوز به شناخت کامل از اجتماع نرسیده اند مجبور اند تمام داشته های ذهنی خود را کنار گذاشته و با نگاهی جدید با زبانی جدید پا به دنیایی جدید بگذارند. با نگاهی اجمالی به اهمیت زبان ها و زبان مادری می توان دریافت اکثریت ایرانی هایی که نه تنها محرومیت از این حق که نمی توانند با جامعه به زبان خودشان ارتباط بگیرند و تحصیل کنند، بلکه تا این حد کم لطفی و تحقیر نسبت به زبان یا نگاهشان به جهان اطراف توسط هموطنان دیگر روا می شود. این تحقیرها گاها فراتر از جوک و لطیفه رفته و حتی برخی عادات زشت و غیر اخلاقی نیز به آنها نسبت داده میشود.

بازخورد شهرستانی ها یا قومیت ها در برابر این تحقیرها یکسان نیست. برخی با آگاهی از این تفاوت ها در صدد اعتراض علیه این بی عدالتی بر می آیند برخی با این موج همراه شده و برای فرار از تحقیر و تمسخر سعی در همرنگ جماعت شدن می نمایند. این تقلید کلاغ وار ناشیانه از کبکان خرامان مرکز نشین، به واسطه لهجه ای که به هنگام صحبت کردن به زبان معیار دارند دستمایه استهزا میشود. میشود اینگونه تعبیر کرد که همه این شهرستانی ها مثل جوان مشهدی داستان تیزهوش نیستند و "مویت" خود را به راحتی در "منیت" استحاله می کنند.

شاید در نگاه اول این تنوع زبانی و فرهنگی در کشوری چون ایران شاید به نظر کمی پیچیده برسد و تصور آموزش زبان مادری یا آموزش به زبان مادری را دشوار سازد اما میتوان از ظرفیت هایی که این تنوع زبانی و فرهنگی دارد به جای اعمال تبعیض و خشونت علیه آنان استفاده نمود. همانگونه که شاهدیم در جهان امروز که مرزهای جغرافیایی روز به روز کمرنگ تر شده و جای خود را به اصول جهان شمول انسانی می دهد، والدین بسیاری در سراسر جهان با صرف هزینه هایی سنگین کودکان خود را در مدارس چند ملیتی آموزش می دهند. متاسفانه در کشوری چون ایران این پتانسیل به طور طبیعی وجود دارد، سعی در یکرنگ سازی و حذف زبانها و فرهنگ های دیگر که هر کدام رنگین کمانی از زیبایی های فرهنگی و سبک زندگی است، می شود. این سیاست ها که بهانه یکپارچه سازی و حفظ تمامیت ارضی صورت میگرد، متاسفانه نتیجه ای جز ایجاد سرخوردگی و ایجاد نفرت بین مردمان این جامعه نخواهد داشت. زیرا شهروندان یک جامعه زمانی که خود، زبان، فرهنگ و باورهایشان را در جامعه دارای ارزش و احترام ببینند تعلق خاطر و حس تعهد بیشتری نسبت به آن جامعه حس میکنند و کاملا روشن است که تبعیض و خشونت و رعایت نکردن حقوق انسانی افراد در جامعه و گنجاندن افراد در طبقه هایی نظیر جنسیت قومیت و طبقه اجتماعی روز به روز شکاف را در آن جامعه بیشتر کرده و شهروندانی که حقوق خود را پایمال شده ببیندد هرگز به آن جامعه تعلق خاطر نخواهند داشت.

http://www.armandaily.ir/?NPN_Id=830&pageno=5

Share/Save/Bookmark