یادداشت سیاسی گروه خبری ـ تحلیلی تبریز سسی: سالگرد روز جهانی زبان مادری مبارک باد

فرا رسیدن روز جهانی زبان مادری را به تمامی‌ طوایف، اقوام، ملل و تک- تک افرادی که تاکنون از این نعمت بی بهره مانده‌اند را تبریک و تهنیت می‌‌گوییم. امی‌دواریم روزی برسد که از این نوع ستم شناخته شده هیچ آثاری نماند.

این چنین روزی ازکجا پیدا شد؟ و چگونه سراسری و جهانی شد و از کی اهمی‌ت یافت؟ هنگامی‌ که هندوستان درصدد استقلال خود از بریتانیا بود، قسمتی از این سرزمین قصد جدایی از آن را سرداد که پاکستان نامیده شد (یک مفهوم دینی- مذهبی به معنی پاک و تمیز شده ازهندوهای غیر مسلمان). قسمتی از این سرزمین پاک در شرق هند و قسمتی دیگر در غرب آن بوده، رفت وآمد زمینی بین آنها به ناچار از داخل هند می‌‌گذشت. پس از جدایی، سمت شرق هند را پاکستان شرقی و بخش غربی هند را پاکستان‌غربی نام نهادند(همان پاکستان فعلی). این دو پاکستان در آن موقع دارای دین مشترک (اسلام سنی) ولی زبان متفاوت از هم بودند. زبان پاکستان‌شرقی یک زبان تاریخی- ملی بود که بنگالی نامی‌ده می‌‌شد و زبان پاکستان‌غربی زبان اردو (کلمه‌ای تورکی به معنی قشون ـ ارتش- نیروی نظامی‌) و این زبان در حقیقت مورد استفاده‌ی ارتش بوده، مخلوط عجیب و درهم برهمی‌ ازتاثیر زبان‌های عربی، فارسی، تورکی و انگلیسی و احتمالا قدری هم هندی) که در پاکستان شرقی نفوذی نداشت، برعکس زبان بنگالی آن طرف نیز در پاکستان‌غربی مورد استفاده نبود. مرکزیت اداری و نظامی‌ با پاکستان‌غربی بود و ارتش خواست زبان معروف به اردوی خود را در پاکستان‌شرقی رواج دهد، چون آنها قبول نداشتند و زبان خود را بهتر و کامل‌تر از آن می‌‌دانستند دست به اعتراض زدند و اعتراض‌ها به شدت سرکوب شده، ارتش قصد تحمیل آن به هر قیمتی را هدف خود قرار داده بود. در این بهبوهه مردم پاکستان‌شرقی نه تنها تسلیم زور نشدند بلکه استقلال از پاکستان‌غربی را هم خواستار شدند و در این جنگ حدود یک و نیم میلیون نفر جان خود را ازدست دادند. با درخواست و استمداد بنگلادش از هندوستان ارتش هند به صورت همه جانبه وارد نبرد شد و از استقلال پاکستان‌شرقی دفاع نمود. به این ترتیب درسال ۱۹۷۱می‌لادی برابربا ۱۳۴۹شمسی پاکستان‌شرقی مستقل شده و نام خود را به بنگلادش (به معنی سرزمین بنگال‌ها- ملت بنگال) تغییر نام داد و زبان ملی – تاریخی خود را زبان رسمی‌ اعلام نمود. درآن زمان‌ها ساکنان کره‌ی زمی‌ن دو جنگ جهانی را پشت سرگذاشته بود و نسبت به مسایل و انواع تبعیض‌ها و تحمیل‌ها از جمله تحمی‌ل زبان حساسیت زیاد بود مضافا اینکه هند هم که پشتیبان آن بود، به درخواست بنگلادش و پیشنهاد آن به سازمان ملل چنین روزی به عنوان “روز جهانی زبان مادری” از سوی سازمان ملل پذیرفته شد. مشاهده می‌‌شود که یگانگی دینی مانعی برای پیگیری‌های حقوق ملی نیست و این برای ما آزربایجانی‌های تورک منشا و تورک زبان شیعه با فارس‌های حاکم شیعه نیز مصداق دارد.

زبان چیست؟ زبان را معمولا که مردم عادی ما فقط وسیله ارتباط می‌‌دانند آیا نقش دیگری هم دارد؟ ماهیت و ذات زبان چیست؟ با یک بیان اختصاری؛ زبان نقش وجودی بسیار پیچیده فردی ـ اجتماعی و مادی ـ معنوی دارد و اصولا در درجه اول زبان را باید با عقل و منطق و فکر تولید شده در مغز مرتبط دانست. اگر حاصل کارکرد منطق و عقل را در ماشین مغز تولید فکر و فکر تولید شده به عنوان محصول قابل عرضه و ارائه بدانیم راه خروجی آن از مغز به بیرون و نشان دادن این محصول تولید شده فقط و فقط زبان هست. پس نقش اصلی و درجه اول زبان نه وسیله ارتباطی بلکه شاهراه عرضه تولیدات فکری مغز است، پس از آن هست که نقش دوم آن به عنوان ارتباط با غیر مطرح می‌‌شود.[۱] مغز با نقش سه محوری عقل، منطق و فکر تولید محصول نموده و با زبان عرضه می‌‌نماید. ضمنا نحوه و کیفیت تولیدی محصول قابل عرضه به خود زبان نیز بستگی دارد و این یکی از موارد اختلاف زبان‌ها و قابلیت‌های تولیدی و بیانی آنها را تشکیل می‌‌دهد. امروزه در آزربایجان‌جنوبی تحت حاکمیت استعمار فارس وقتی آنها را دعوت به آموزش خواندن و نوشتن زبان مادری خود “تورکی آزربایجانی” می‌‌کنیم، عده‌ای بلافاصله و بدون درنگ می‌‌گویند می‌‌خواهم چه کار کنم زبان که یک وسیله ارتباطی هست و اگر این یکی (مال خودمان) نشد با یک زبان دیگری (مثلا) فارسی منظور خود را بیان و انتقال داده ارتباط برقرار می‌‌نمایم. این نوع تفکر جنبه ذاتی زبان و تفاوت و قابلیت‌های تولید فکر و نحوه و کیفیت انتقال آن در زبان‌ها را نادیده می‌‌گیرد، در حالی که یک زبان به نسبت به دیگری کنار گذاشتنی و نادیده گرفتنی نیست و این، درحقیقت ازاثرات مخرب استعمار فارس در وجود ما می‌‌باشد و ازعمق تفکر ما عموما در مقایسه با فارس‌ها کاسته است.

به یک مثال مقایسه‌ای بین دو زبان فارسی و تورکی دقت فرمایید؛ در فارسی می‌‌گوییم “کلید درمنزل” مشاهده می‌‌کنیم که زبان فارسی تولید فکر و انتقال آنرا به صورت: “از جزء به کل” انجام می‌‌دهد. در تورکی می‌‌گوییم: “ائوین قاپیسی نین آچاری” و زبان تورکی درست عکس آن را دارد. درست به همی‌ن خاطر (وسایر جوانب که جهت تطویل کلام آورده نمی‌‌شود) است که علم زبان‌شناسی و نهادهای جهانی مثل “یونسکو” سازمان ملل می‌‌گوید هرکسی باید ابتدا با زبان مادری خود حداقل در حد خواندن و نوشتن تحصیل نماید و بعد اگر بخواهد وارد آموزش زبان‌های دیگر شود، اگر چنین نباشد تحصیل برای کودک بی منطق و خسته کننده بوده و مشکلاتی بیجا و بی جهت به بار آورده باعث هدر رفت انرژی شخص می‌‌شود. مشاهده می‌‌شود که وظیفه ارتباطی زبان پس از وظیفه تولید و انتقال فکر زبان هست و در درجه کمتر از آن موقعیت دارد. هر کسی با زبان مادری خود بهتر می‌تواند تولید فکر و اندیشه نموده و بیان نماید و به دیگران انتقال و ربط داده ارتباط بر قرار نماید. در این موضوع حتی از زمان استقرار استعمارفارس درایران (کودتای نظامی‌ رضاخان) بگو مگوها و درگیری‌های لفظی زیادی بین نویسندگان و شعرا و صاحبان فکر تورکان آزربایجان‌جنوبی بروز کرده است که بعضی از آنها به صورت نوشته ثبت و به ما رسیده است و یکی از بهترین نمونه‌های آن نظرات مطرح شده در شعر معروف سروده سهند (بولود قاراچورلو) خطاب به شهریار با عنوان “شهریارا مکتوب” و شعر معروف “سهندیه ” شهریار به عنوان جواب به او مطرح شده است، همچنین در چالشی که بین علی تبریزی با بانیان مجله دو زبانه “وارلیق” در اوایل حکومت جمهوری اسلامی‌ در این مورد که به آموزش زبان بیشتر اولویت و اهمیت دهیم و از دولت بخواهیم یا به عرضه ادبیات (ایجاد مطبوعات تورکی زبان و انتشار کتب) ازنمونه‌های آن است.[۲]

تاثیرات زبان را در کجاها می‌توانیم ردیابی و مشاهده کنیم؟ [۳]

تاثیراجتماعی زبان؛ کودکان و دانش‌آموزانی که به زبانی غیر مادری شروع به تحصیل می‌کنند، سه کار را ابتدا به ساکن همزمان و به موازات هم انجام می‌دهند که عبارتند از:۱- تلاش به فراموشی و خروج از منطق زبانی والدین که صحبت کردن و بیان منظور را درخانه از آنها یاد گرفته‌اند.۲- یادگیری زبانی جدیدازنقطه شروع و صفر(گاهی حتی زیر صفر) ومشکل گسست تداوم زبانی. ۳- یادگیری نوشتن به زبان بعدی و دوری مطلق و تمام عمری از نوشتن به زبان مادری. درمقایسه دانش‌آموز زبان مادری فقط به نوشتن زبانی که درمنزل یاد گرفته‌اند می‌‌پردازند و از لحاظ کمیت یک سوم دسته اول و ازلحاظ کیفیت با بی‌نهایت تفاوت کار انجام می‌دهند. علوم زبان‌شناسی، جامعه شناسی، فلسفه و زیست شناسی به صورت مستقیم و بسیاری دیگر از علوم بطور غیر مستقیم به اثرات این مسئله در فرد و اجتماع می‌‌پردازند. متخصصان و دانشمندان این علوم تاثیرات آنرا برروی فرد و اجتماع بررسی می‌نمایند. خروجی نتایج می‌گوید: ۱ـ تاثیرات منفی بر روی شخص تا پایان عمر ماندگاری دارد و عوارض روان شناسی یکی از آنهاست. از موارد ملموس آن ترک تحصیل و یا ادامه نیمه راه (بی سواد و کم سواد)، خجالتی بار آمدن و انزوا طلبی، دید منفی به نظرات و اعمال و شخصیت والدین واطرافیان خود (متعلق به زبان مادری) که مثلا در بقیه مسائل نیز مثل زبان در درجه کمتر اهمیت قراردارند. درمراجعات به پزشک و ادارات و مراکز حکومتی و غیره توانایی رساندن منظور خود را به نحو احسن ندارند و در مشاغلی مثل مترجمی‌ و تالیف و تدریس نیزهمچنین. از نگاه اجتماعی نیز این نوع طوایف، قبایل، ملل در مقایسه با همتایان خود از همه لحاظ عقب می‌‌مانند و به قوانین مصوب به خاطر اینکه به زبان خودشان نیست و درک صحیحی از آن ندارند و نیز بیگانه پنداری رغبت خوبی ندارند.۲- تاثیرات در اقتصاد به بیان مختصر در مالیات بیش ازبقیه نمایانگراست . در دوهمسایه‌مان تورکیه و جمهوری آزربایجان نیز مثل ملل تراز اول بازرگانان معمولا در اول سال مالی با چک یا تضمین مالی مالیات خود را پرداخته در پایان برای مفاسا حساب مراجعه می‌نمایند. ۳- درمسائل تعیین سرنوشت و سیاسی: در طول تاریخ مشاهده شده که دوام و قوام تمدن‌ها و حکومت‌ها در طولانی مدت به زبان و ادبیات و فرهنگ پشتیبان آن وابسته است، همچنانکه آغاز تاریخ را با پیدایش خط و نوشتن می‌دانند. در دنیای امروز نیز هر قدرت سیاسی (حکومت) به حوزه زبانی خود بستگی دارد و تازه‌ترین تحول، پیوستن شبهه جزیره کریم به روسیه است که اشتراک زبانی بیشترین نقش را بازی کرد. دوباره به این موضوع برخواهیم گشت.

تاثیرات در فرهنگ وادبیات: واضحتر از موارد دیگر می‌باشد. زبان هر ملتی وجود ماهیتی و هویتی او بوده و زیبایی سخن (ادبیات)، فرهنگ و آداب و رسوم میراث و ثروت تاریخی‌اش شمرده می‌شود. رها کردن و به فراموشی سپردن زبان مادری بی ریشگی و ورشکستگی در بعد معنوی و فقر فرهنگی و محو موجودیتی را به ارمغان می‌آورد. با تغییر زبان و ورود به دنیای زبان جدید با آنان که از قبل هستند تفاوت فاحشی بوجود آمده، او (فرد یا ملت هر دو) بی‌ریشه، قارچ گونه، بد ذات، بداصل ، غیراصیل، درجه دوم یا چندم و مصنوعی، وصله ناجور و…شناخته می‌شود.

تقسیم بندی زبان‌ها: درگذشته هنگامی‌ که هنوزعلم زبان شناسی ایجاد نشده بود زبان‌ها را بر اساس محل آن یا به نام ملت مورد تکلمش و سایر می‌نامیدند. مثلا اورال-آلتایی‌ها (نام رشته کوه)،هند و اروپایی‌ها(نام سرزمین) چینی (ملت)، سرخ پوستان(ملت) و … با ایجاد و سیرتکاملی این رشته علمی‌ امروزه تقسیم‌بندی زبان‌ها با استفاده از ماهیت درونی آنها یعنی دستور زبانشان نامگذاری می‌شود که کلا به چهاردسته تقسیم می‌شوند:۱- زبان‌های گروه هجایی (نواخت بر یا گسسته) معادل چینی روش قبلی، نمونه مشهور و زنده‌اش مجموعه زبان‌های چینی است. ۲-زبان‌های گروه قالبی، معادل سامی‌- حامی‌ روش قبلی، نمونه زنده و مشهورش زبان عربی است. ۳- زبان‌های گروه تحلیلی، معادل هند و اروپایی روش قبلی، نمونه زنده و معروفش تقریبا تمام زبان‌های اروپای غربی، روسی، و فارسی است ۴- زبان‌های گروه اکلملی (به تورکی) یا التصاقی (به عربی) یا پیوندی(به فارسی) یا آگلوتیناتیو (به لاتین) معادل اورال-آلتایی روش قبلی، که از نمونه‌های زنده و امروزی آن، مجموعه زبان‌های تورکی می‌باشد.[۴] درردیف زبان‌های گروه دو- بی نظمی‌ در جمع بندی کلمات که به جمع مکسر(شکسته) معروف است زیاد دیده می‌شود و جز حفظ کردن راه دیگری وجود ندارد مثلا جمع تورک و کورد می‌شود اتراک و اکراد. در این زبان‌ها ریشه کلمه در ظاهر صرف گم می‌شود ولی بازیابی آن آسان است. درردیف زبان‌های گروه سه نیز علاوه بر جمع مکسر در کلمات به تعداد زیادی افعال بی قاعده نیز بر می‌خوریم که آن نیز جز حفظ کردن راه دیگری برای یادگیری ندارد. در این گروه ریشه فعل‌ها موقع صرف اکثرا عوض می‌شود و ریشه‌یابی کلمات را سخت می‌کند. گروه چهار از هر دوی این عیب بری است مثلا در تورکی حتی یک عدد فعل بی قاعده نداریم. همچنین در جمع بندی کلمات جمع مکسر (شکسته- بی قاعده) نداریم و با یک علامت جمع (لر-لار=lər-lar )جمع بسته می‌شوند. درصرف کلمات و افعال ریشه ثابت و بدون تغییر می‌ماند (یعنی به ریشه ثابت فقط پسوند- پسوندها اضافه می‌شود).[۵]

آیا زبان‌ها می‌توانند متحد یا ادغام شده و یک زبان واحد را ایجاد نمایند؟ یا دنیا می‌تواند روزی به یک زبان برسد؟ یا یک زبان می‌تواند (یا خواهد توانست) بقیه زبان‌ها را کنار زده یا طوری در خود ادغام نماید که دیگر فقط یک زبان باشد؟ درطول تاریخ زیاد دیده شده که یک زبان نسبت به زبان‌های دیگر در برحه‌ای از زمان برتری پیدا کرده و به یک زبان جهانی در “جهان زمان خود” تبدیل شده است. اما این به معنی حذف زبان یا زبان‌های دیگر نبوده است. اکنون دیگر روشن شده است که تمدن برای اولین بار توسط سومئریان در بین‌النهرین ایجاد و به سراسر دنیای زمان خود انتقال و پخش شد، اختراع خط توسط آنها که زبان را وارد مرحله‌ای جدید و تاریخی نمود باعث جهانی شدن زبان سومئری(از گروه زبان‌های اکلملی) شد اما زبان‌های دیگر نیز به رشد و توسعه و تکمیل و تکامل تدریجی خود ادامه دادند. حداقل چند ده یا صد تایی چنین شدند و در برابر زبان جهانی سومئری ماندند و تنوع زبانی ادامه یافت. پس از آن مدتی زبان ایلامی‌ که حدود بیش از ۳۰۰۰ سال مسقیما دوام آورد (از گروه زبان‌های اکلملی) به زبانی جهانی ارتقا یافت و جای زبان سومئری را در این زمینه گرفت. باز هم تعدادی از زبان‌های دیگر نیز ماندند و تعدد و تنوع زبانی ماند. زمانی زبان یونانی (ازگروه تحلیلی‌ها) چنین شد و توسط اسکندر یونانی (مقدونیه یونان) نیز به سرزمین‌های متصرفه برده شده و در وسعت جغرافیایی بسیارزیادی (نسبت به قبلی ها) پخش شد ولی تنوع زبانی باز هم ماند. زمانی دیگرعربی (ازگروه قالبی‌ها) به مقام زبان جهانی تبدیل شد و مخصوصا اینکه زبان عبادت (که در شبانه روز توسط عامی‌ و باسواد، عرب و غیرعرب بسیار تکرار می‌شد و می‌شود) و نیز زبان علم و قضاوت (دادگاه‌ها- حقوقی) شد. باز هم تنوع زبانی ماند و… اکنون زبان انگلیسی به زبانی بین المللی تبدیل شده است و نقشش علیرغم داشتن افعال بی‌قاعده بسیار زیاد خسته کننده و نیز جمع بی قاعده زیاد (مثلا جمع کلمه mouseموش، می‌شود mice موش‌ها) درحال افزایش و جهانی‌تر شدن نیز می‌رود. اما عینا مثل موارد تاریخی قبلی زبان‌های دیگری نیز هستند که به موجودیت خود ادامه می‌دهند و به احتمال خیلی زیاد ادامه نیز خواهند داد و تنوع باز هم ادامه پیدا خواهد کرد. زمانی در جهان عشق وعلاقه به ایجاد یا رسیدن به یک زبان شعله می‌کشید وعقل‌ها را به فعالیت در این مسیر کشاند حتی چندین زبان مصنوعی نیز ساخته شد که معرفترین آنها زبان اسپرانتو بود. این زبان مصنوعی بی صاحب با ۱۹علامت نوشته و خوانده می‌شد و گرامر به مراتب خیلی آسان از تمام زبان‌های طبیعی نیز داشت، با این همه اکنون خبری از آن نیست و کسی به آن زبان نمی‌نویسد یا به آن زبان ترجمه نمی‌‌کند و بر عکس. چرا؟ چون زبان ماهیتی و هویتی است و باید مالک و صاحبی بنام دو نفر آدم (حداقل دو نفرکه با هم آنرا مکالمه کنند)، طایفه، قبیله، ملت داشته باشد. اتحادیه اروپا حدود ۲۰سال پیش برای ایجاد اتحادیه اقتصادی که برون ده آن پول مشترک اروپا بنام “یورو” شد قراردادی بنام “ماستریخت” امضا کردند. در آن زمان سخن از وحدت زبانی نیز برای اروپا مطرح شد ولی حتی یک رای هم نیاورد و یک صدا گفتند زبان نشانه درون (ماهیت) و شناسایی از دیگران (هویت) می‌‌باشد و قابل یکی شدن نیست. از آن زمان به بعد تا حالا دوباره مطرح نشده است. می‌گویند زبان انگلیسی دراین مورد استثنا است، صنعت و تجارت و تولید ماشینی و تکنولوژی و کامپیوتر و اخیرا اینترنت و… به آن زبان وابسته است و دیگر گریزی نیست و بخواهیم نخواهیم انگلیسی دیگر زبان‌ها را کنار خواهد زد یا طوری در خود حل خواهد کرد که دیگر به معنای واقعی کلمه زبان دومی‌ نباشد. یادمان باشد که زمانی در کامپیوتر فقط به یک زبان آنهم انگلیسی می‌توانستیم بنویسیم، این انحصار شکست و اکنون در یک دستگاه کامپیوتری حتی معمولی امروزی با تعداد بسیار زیاد زبان می‌توان نوشت وچاپ یا ذخیره و … کرد. آیا روزی اینترنت نیز ممکن است برای همیشه از انحصار یک زبان خارج شود؟ نظر دیگری مطرح می‌شود که با افزایش ارتباطات زبانی به طرق گوناگون و درحال فزونی خود به خود تمامی‌ زبان‌های موجود آنقدر با هم و درهم تنیده خواهند شد و لغت و اصطلاح بده ـ بستان خواهند کرد که عملا یک زبان واحدی تولید و ایجاد خواهد شد. در برابر چنین استدلالی این سوال مطرح می‌شود که؛ تفاوت‌های دستور زبانی و تفاوت منطق تولید و انتقال فکر (که در بالا اشاره گردید) در دیگر زبان‌ها چگونه یکی خواهد شد؟ یک روز با یک کرمانشاهی سر موضوع انتخابات مجلس بحث درگرفت و سوال کردم که نمایندگان کرمانشاه در مجلس چه چیزی را به نظرشما بیشتر پیگیری خواهند کرد؟ او گفت :”نمایندگان ما چیزی را مطرح نخواهند کرد آنها به نمایندگان استان همسایه‌مان اصفهان نگاه خواهند کرد و هرچه آنها برای استان خود از دولت بخواهند فیلفور اینها نیز برای کرمانشاه خواهند خواست. ای همزبانان و همتباران آزربایجان‌جنوبی، بیایید ما هم خواندن و نوشتن زبان مادری خود، تورکی آزربایجانی را به روش‌های علمی‌ امروزی یاد بگیریم و در همه چیزمان بکار بریم و در عین حال چشممان را به “ازما بهتران” مثلا همین فارس‌ها بدوزیم که هر وقت آلمانی‌ها و فرانسه‌ای‌ها و ایتالیایی‌ها و… و حتی همین فارس‌های ایران به خاطر زبان انگلیسی یا هر زبان دیگری دست از زبان خود شستند و به آن زبان روی آوردند ماهم فورا هم زبان تورکی خودمان و هم زبان فارسی را ول کرده به زبان انگلیسی یا (هر زبان باشد) روی آوریم. بیاییم ما نیز مثل اکثر ملل مستقل و موفق تا آن زمان، اول خواندن و نوشتن زبان خودمان را یاد گیریم و به فرزندانمان نیز یاد دهیم (مثلا مثل همین فارس‌ها) بعد به یادگیری دیگر زبان‌ها به هر تعدادی خواستیم و توانستیم روی آوریم. یهودیان افسانه‌ای بنام برج بابل دارند که درآن گفته می‌شود. در شهر بابل نمرود پادشاه در حال ساختن یک برج بلندی بود تا از بالای آن به خدا تیراندازی کرده، بکشد و خودش را خدا کند. برج فرو می‌ریزد و کارکنان آن دیگر زبان همدیگر را نمی‌فهمند و بدین ترتیب گوناگونی زبان‌ها ایجاد و ماندگار می‌شود. افسانه‌ای نیز در تورکان هست که خدا زبان‌ها را بار الاغ کرده بود و می‌ برد همه را یکی کند. در عبوراز کوه‌های قافقازخر سرنگون شد بار به هم ریخت و زبان‌ها پخش و پلا شدند و دیگر قابلیت جمع آوری و یکی کردن از دست رفت. در هر دو افسانه نتیجه این می‌شود که برای برداشتن گوناگونی زبان‌ها نمی‌ توان کاری کرد.

زبان والفبا: زبان در نوشتار به الفبا و الفبا به زبان وابسته است. درگذشته چند تا و چگونه الفباهایی وجود داشته سه نوعش به روزگار ما رسیده است؛ الفبای عربی، لاتینی، اندیشه نگار(تصویری)، هر کدام از این الفباها در داخل خود به زیر شاخه‌هایی تقسیم می‌شود. الفبای اندیشه نگاری که در زبان‌های جنوب‌شرقی آسیا استفاده می‌شود از لحاظ زمانی عقب افتاده است و توسعه‌ای ندارد. الفبای عربی نیز که امتیاز اصلی آن تندنویسی با دست می‌باشد (به خاطر چسبیده نویسی و نه نوشتن حروف صدادارə-e-o به ترتیب فتحه، کسره، ضمه)نوعی صرفه جویی در زمان را در دست نویسی باعث می‌شود، درشرایط فعلی هر چه دنیای ما به سوی ماشینی شدن می‌رود موقعیت و مزیت‌های خود را بیشتر از دست می‌دهد و در حال عقب‌نشینی است. می‌‌ماند خط لاتین که با جدا نویسی و آوانویسی کامل در عصر ماشینی شدن همه چیز، درحال انکشاف و توسعه هست. غیر از جنبه ماشینی شدن کارها، نوشته نشدن حروف صدادار (یادگار فینیقی‌ها که معتقد بودند وجود دو قسمتی هست و یک قسمت آن غیرقابل دید می‌باشد و الفبا نیز باید چنین باشد، خطی را اختراع نمودند که در آن حروف صدادار نوشته نمی‌‌شد و الفبای فعلی عربی تکمیل شده آن است که این اعتقاد در ثبت صداها را نگه داشته و به زبان‌های دیگر نیز مثل فارسی و تورکی انتقال داده، اولین بار توسط تاجری یونانی این اعتقاد از روی الفبا بر چیده شد و الفبای یونانی و بعد لاتینی در نگارش برای تمام صداها علامت در نظر گرفتند)است. این مقایسه عمومی‌ بین سه الفبای کلی موجود است. اگر الفباها را با خصوصیت زبان‌ها در نظر گیریم مسائل دیگری مطرح است که در اینجا مقایسه مختصر زبان‌های عربی و تورکی را می‌آوریم. زبان عربی زبانی با تنوع حروف بی‌صدا (صامت-Ünsüz)بوده و کمترین حروف صدادار(مصوت ـ (ünlü، نیزعموما دارای صداهای بلند و طولانی می‌باشد. درمقابل زبان تورکی دارای بیشترین صدادارها با تلفظ‌های ظریف نزدیک به هم بوده و از طرف دیگر عموما تمامی‌ صداها در تورکی تلفظ کوتاه‌تری نسبت به عربی و فارسی و غیره دارند. بدین ترتیب عربی و تورکی در دو انتهای بلند صداها و کوتاه صداها در سری زبان‌ها قراردارند. بدین ترتیب الفبای عربی متناسب زبان تورکی علاوه بر مطالب بالا ازاین جهت نیز نیست و کوشش‌های ۱۵۰۰ساله برای تطبیق آن با زبان تورکی پاسخ مناسبی نداد. مثلا عربی چهار نوع صدای -zز دارد و… علاوه بر آن چسبیده نوشتن از یک طرف و مصوت‌ها را نه نوشتن از طرف دیگرباعث می‌‌شود که زبان بسیار منظم و ریاضی‌وار تورکی که “قانون صوتی” مخصوص به خود را دارد، در این الفبا در پس پرده مانده و خود را در نوشته نشان ندهد و الفبای برگرفته ازلاتین و متناسب شده برای تورکی درست عکس آن برای زبان ما فراهم می‌کند.

زبان و قدرت(سیاست -حکومت): زبان به مثابه یک وجود زنده و مانند اکوسیستم می‌باشد، با رسیدن به آن و مواظبت و مراقبت قوت گرفته، زیبایی‌هایش، توانایی‌هایش، خوبی‌هایش و خیلی چیزها و مسائلش روشده وروبه ترقی و تکامل و میوه دهی بیشتر می‌‌رود. یک درخت دارای میوه خوب و مفید از بسیاری جنبه‌ها را در نظر بگیرید اگر به آن نرسیم و خوب تغزیه‌اش نکنیم رو به ضعف رفته و قادر به تولید نیز نخواهد شد و حتی ممکن است دچار مرگ نیز شود. تقریبا تمامی‌ زبان‌های انسان چنین هستند و از اینجاست که قدرت مالی و سیاسی و دولت ملی و زبان ملی و برنامه‌ی تقویت ملی زبان معنی و مفهوم عینی در مورد زبان مصداق دارد. تبعیض یک حکومت در حیطه سلطه خود در مورد یک زبان در حکم آب ندادن به درخت میوه است. دایر نکردن مدرسه، اجازه ندادن به محیط دانشگاهی، بکار نگرفتن آن در دستگاه دولت و قضاوت (حقوق) و غیره زبانی را بیچاره نموده و به سوی نیستی می‌راند هر چند هم که در ذات خود زبان خیلی مقاوم و دقیق و پیشرفته باشد. ادبیات وابسته به زبان و فرهنگ و علم و تاریخ نیز چنین است. به میزانی که زبانی رو به ضعف می‌رود عقل مردم آن زبان به سوی انقباظ می‌رود و از خلاقیتش کاسته می‌شود و فکرشان کوتاهی سیر نموده خلق آثار مکتوب و با کیفیت نیز کمتر می‌شود، نهایت زبان خودش نیزسیر قهقرایی پیموده از زیبایی‌ها و قابلیت‌هایش کاسته شده لغات و اصطلاحات ادبی‌اش به فراموشی گراییده ومعانی عامیانه نامانوس صطحی و نیز لغات ترجمه مستقیم بی کیفیت از زبان‌های دیگر جای لغات اصیل و جا افتاده را گرفته گرایش به زبان یا زبان‌های بیگانه و فخر فروشی با آنها به کسانی که به زبان خود اهمیت و اعتبار بیشتری قائلند شروع می‌شود. در ترمین‌های ادبیاتی به این تحولات “قارقا دیلینه دونمه “qarqa dilinə dönmə” گفته می‌شود. تمدن‌ها و قدرت (دولت)‌های اولیه بشر توسط انسان گروه زبانی اکلملی(پیوندی) که تورکی یکی از بزرگترین و فعالترین آنها بوده و هست خلق وتکوین شده است .

(سومئر، ایلام، هیت یا هیتیت، هوری، سوبار، گیلزان” باگیلان یا گیل، گیل‌ها قاطی نشود”، کاسسی، کاسپی، آز”آزر، آزربی، طایفه اجدادی ملت تورک آزربایجان امروز که در جلگه میان دو رود آراز و کور –Kür پیدایش و تکوین و با افزایش جمعیت به هر سو از جمله جنوب سرازیر و بعدها وارد اتحادیه توروک‌ها شدند”توروک، قوتتی، ماننا، ماد، اورارتو، کیمئروساکاها”ساقلار” و…)همه اینها ازتمدن‌های قبل ازمیلاد بوده‌اند. حکومت‌های بعدی تورکان مخصوصا بعد از اسلام به جز چند مورد خاص، چندان از زبان اجدادی تورکی خود استقبال نکردند و امکانات حکومتی خود را در راه زبان‌های عربی و فارسی بکار بردند. امپراطوری‌های عظیم غزنوی، سلجوقی، خوارزمشاهی و …اخیرا قاجار، تا اینکه زبان تورکی در دنیا و آزربایجان رو به ضعف گزارده از درجه اولی صاقط و دست آخر در آزربایجان به چنین روز وحالی افتاد. البته همه علل اینها نیستند اما قدرت دولتی رل مهم‌تری را بازی نموده است.

زبان و ملت ـ ملیت: همانطور که درخت در خاک می‌روید و بارور می‌شود زبان نیز درملت تشکیل و رشد می‌نموده شاخ و برگ گسترده به بار می‌‌نشیند. هر ملتی زبانی دارد و هر زبانی به ملتش وابسته است، هم به لحاظ فردی وهم به لحاظ اجتماعی. زبان جزیی، قسمتی از وجود، ماهیت(ذات) وهویت است و از آن جدا شدنی نیست. در دراز مدت زبان نقش بسیار گسترده‌تری دارد، نمونه آن (البته از نگاه ملیتی) یهودیانند که حدود سال۳۰۰۰ در آوارگی و در بدری و بی وطنی به سر بردند و به صورت محرمانه و دایمی‌ بین خودشان به بکارگیری زبان خود پرداختند و با تمام وجود ازخواندن و نوشتن آن حمایت کردند و در اولین فرصت ممکن و درعصر صنعت و سرمایه‌داری و پیدایش ملت- دولت به مفهوم مدرن آن دولت ملی خود را ایجاد و تحکیم بخشیدند. اولگوی دومی‌ نیز باز طرف مقابل آنها یعنی فلسطینیان است که ازاعقاب فینیقی‌های تشکیل دهنده امپراطوری دریاها برای اولین بار می‌باشند، با حفظ زبان و فرهنگ خود وطن از دست رفته خود را درحال باز پس گیری هستند. هر دوی این ملت‌ها الگو و نمونه خوب ملیتی برای تورکان آزربایجانی تحت سلطه استعمار فارس که حدود صد سالی است دچار سیاست‌های پیچیده آسیمیلاسیون سیاسی- فرهنگی بوده و هنوز هم ادامه دارد می‌باشد. زبان مصنوعی اسپرانتو که ساده‌ترین گرامر نوشتاری با کمترین علامت حروفی می‌‌باشد چرا استقبال نشده و از گردونه زمان خارج شد؟ همچنین زبان لاتین امپراطوری روم و بعدها امپراطوری مذهبی کلیسا (با الفبای لاتین اشتباه نشود) چرا و چگونه از بین رفت و به یک زبان مرده دنیا تبدیل شد؟ به این خاطر که آنهاهر کدام به نوعی زبانی ملی نبودند. زبان لاتین زمانی به صورت خود به خودی از بین رفت که ملل داخل امپراطوری نخواستند با آن بنویسند و زبان‌های ملی خود (مثلاآلمانی، فرانسوی، ایتالیایی، اسپانیایی و…) را ترجیح دادند. زبان اسپرانتو به گونه دیگری یعنی سابقه تاریخی و ریشه ملی نداشت به عبارتی در دنیای انسان کسی مالک و صاحب آن نبود و به تمالک گرفته نشد.

نگاه استعمار فارس به مقوله زبانی و تنوع آن و مختصری از زبان فارسی: ایران معدن زبان‌هاست آنهم زبان‌هایی که قدمتی حداقل دو برابر فارسی سابقه تاریخی داشته و از بسیاری جهات بر زبان فارسی برتری دارند. ازگروه‌های زبانی مذکور در بالا بر اساس نظریه‌های علم زبان شناسی به غیر از گروه هجایی‌ها نمونه‌هایی از همه آنها در ایران موجود است که عربی از قالبی‌ها، تورکی آزربایجانی(تورکی قاشقایی و آوشاری نیز در داخل آن) و تورکمنی از اکلملی‌ها، فارسی (گیلکی،مازی، لری، لکی، لاری زیرگروه فارسی) و کوردی از تحلیلی‌ها. یهودیان، کلدانیان، آسوری‌ها، ارامنه(های ها) درایران ملت نه بلکه اقلیت قومی‌ محسوب می‌شوند. زبان‌های گروه تورکی از زمان ایلام شروع شده و دارای شاخه‌های متعدد نزدیک آن که همه آنها از دول و تمدن‌های اولیه می‌باشند که قسمتی از آنها در بالا نام برده شد. با برنامه‌ریزی انگلیس و اجرای کودتای نظامی‌ رضاخانی، حاکمیت نژادپرستانه فارسی در ایران حاکم و با تکذیب و نادیده انگاری همه آنها در ایران از لحاظ سابقه تاریخی و موجودیت ملی ـ اتنیکی آنها و عدم قبول ملل موجود در ایران فعلی به طور یکجانبه ایران را کشوری تک ملیتی و تک زبانی اعلام و اقدام می‌نمایند. این تبعیض بی مهابا و مطلق گونه سرانجام حکومت پهلوی‌ها را به دره سقوط پرتاب کرد. تحرکاتی که بعدها معروف به انقلاب اسلامی‌ شد از اطراف آغاز و به تدریج بدرون کشیده شد با این امید که یک نهضت مذهبی بتواند به این نژاد پرستی صرف پایان دهد و در سایه یک حکومت مذهبی مافوق ملی بازگشت به آن مقدور نباشد، اما در عمل چنین نشد و جمهوری به ظاهراسلامی‌، تحت سیطره شیعه‌ی شعوبی تاریخی پان‌فارسیزم در آمده و چماق یک ملت-یک دولت این بار به رنگ و بوی مذهبی به این سرزمین “از ازل چند ملیتی” فرود آمد و دوباره اعتراض‌ها از گوشه کنارها از آزربایجان(جنبش حزب خلق مسلمان) از تورکمن صحرا (که اکنون اسمش راعوض کرده گلستان گویند) از خوزستان و کوردستان و بلوچستان برخواست. حکومت سعی داشته و دارد که آنها را صرفا نزاع فرقه‌گرایی (بین شیعه و سنی ) قلمداد کند و می‌خواهد به آن سو بکشاند در حالی اقلا در مورد آزربایجان چنین نبوده است. اکنون بعد از ۳۶سال انتظار و کسب تجربه ملل موجود در ایران فعلی به این نتیجه‌ی ملموس رسیده‌اند که چنین انتظاراتی از یک حکومت مذهبی (نوع مذهب هر چه باشد) بیجا و بیهوده بوده است. این رژیم در این مدت حتی کوچکترین عملیات اجرایی از اصل ۱۵ قانون اساسی خود را که مدعیست با ۹۹%آرا به تصویب رسیده است را آغاز نکرده است، در حالی که خود این اصل که در کل قانون اساسی تنها موردی است که از حقوق ملل ساکن در ایرن می‌گوید پشیزی به حق و حقوق این ملل نداده است حتی حق آموزش زبان مادری را نیز که استدلال می‌شود نداده است بلکه فقط تدریس ادبیات آنها را مورد استناد قرار داده است .در دنیای قرن ۲۱ که مملو از رقابت‌های چندجانبه با آخرین دستاورد علمی‌ – فنی و غیره هست چگونه قبل ازآموزش خود زبان و کسب قابلیت خواندن و نوشتن آن هم در سطح رقابتی آنچنانی به ادبیات آن زبان می‌‌پردازند؟ هنوز هم که هنوز است این رژیم نیز درست مانند قبلی بزرگترین جمعیت ملی ساکن خود تورکان را مهاجر نمی‌‌دانم چند صد سال و چند هزار سال قبل می‌داند و حق اقامت و حقوق ملی ـ انسانی را برایش قائل نیست چه رسد به اجرا و نظارتش. در حالی که خودشان می‌گویند اجداد فارس به عنوان قوم آریایی از جایی که در آن ۶ماه از سال تاریکی و۶ماه آن روز بوده و زمستان‌ها و سرمای خیلی شدیدی داشته و ایرنویچ(طبق گفته خودشان در کتاب اوستا) نامیده می‌‌شده آمده‌اند، مهاجر از چنین جایی در قرن ۲۱ می‌گوید شما همه‌تان مهاجرید غیر از من آریایی تاریخی و فارسی امروز.[۶]

مختصری هم از زبان فارسی: زبان فارسی امروزی از روی قواعد دستوریش بیتشر به گروه زبان‌های تحلیلی نزدیک است که پر ازافعال بی‌قاعده و جمع مکسر (بی‌قاعده) کلمات است. زبان فارسی غیر ازاین دو خاصیت ذاتی خود در مواجهه با اعراب مسلمان و زبان عربی استقلال خود را تا حدود زیادی از دست داده و به قواعد دستوری عربی وابسته گردید. تا اینکه در دربار سامانیان درقسمت‌هایی از اراضی ازبکستان فعلی از تعدادی لغات محلی و اصطلاحات تشریفاتی درباری باقی مانده و منتخبی از اصول و قواعد دستوری زبان عربی و تورکی و بقیه شامل لغات اصلی و کاربردی تورکی و عربی زبانی شتر گاو پلنگی(به قول فردوسی) درست کردند که ربطی به فارسی قدیم (اگر بوده باشد) و مردم و ملیت و قومیت نداشت و اسمش را هم نه زبان فلان و بهمان قوم و قبیله و ملت که درباری گذاشتند که بعدها مختصر شده آن را به نام “دری” نام‌دند. دربار سامانیان برای پیشبرد این زبان دری- وری با خرج پول‌های هنگفتی از بودجه عمومی‌ و مالیات از مردم به دری ـ وری گویان و چاپلوسان، این زبان من در آوردی را به رخ مردم کشیده و تلاش مستمری در جایگزین کردن آن با زبان‌های بومی‌ و مردمی‌ منطقه نمود و حداقل در مراکز و دوایر دولتی و مذهبی تحت فشار حکومت موفق شده پس از آن به ابزار تبلیقاتی حکومتی تبدیل گردید. حکومت‌های بعد از آن‌ها نیز از این ابزار تبلیغاتی و زورنا – دهل و شیپور حکومتی خوششان آمده و حکومت‌های قدرتمند ثروتمندی مثل تورکان غزنوی و سلجوقی زبان مردم خود (تورکی) را در حکومت‌داری رها و آنرا بکار گرفتند و به مردم تحمیل کردند تا اینکه این زبان درباری به عنوان بولدوزر حکومتی به سوی غرب براه افتاده و زبان‌های مردمی‌ و در این میان ازهمه بیشتر تورکی را له و لورده نمود و حداقل از جلو چشم و مراکز اقتصادی و سیاسی و مذهبی عقب نشاند و سرطان مزمنی را به نام “زبان حکومتی باید جدا از زبان مردمش باشد” در منطقه ایجاد کرد و امپراطوری‌های عظیم تورکی این مرض را به همه جا پخش کردند) ایران، هندوستان، تورکستان مرکزی، آزربایجان و خراسان و غیره) ازین زمان به بعد زبان حکومت با زبان مردم در ممالک مسلمان شرق فرق کرد. چنین بود که به کمک قلدری مراکز حکومتی عناصر و صداهای زبان‌های دیگر وارد زبان درباری شده و آنرا قدری غنی می‌کرد.[۷] و با کتاب گاستان سعدی قدری به سوی زبان مردمی‌ شدن قدم‌هایی برداشته شد. این روال تا عصر امپراطوری تورکان قاجار ادامه پیدا کرد. اکنون فارس به ما تورکان می‌گوید شما تورکان صدای “ق- Qq” را درست تلفظ نمی‌‌کنید. در حالی که این صدا در فارسی وجود ندارد و ازعربی و تورکی با کتک کاری و زور حکومتی به تدریج وارد حلقوم فارس شده است. یعنی تلفظ صحیح و درست آن پیش تورکان و عرب‌ها است و تلفظ فارس‌ها ازاین حرف غلط هست و…

تورک و زبان تورکی مهاجر به ایران است یا ساکن اولیه آن: از لحاظ زمانی (نه وسعت اراضی) اولین امپراطوری دنیا، حکومت قالبی زبانی آککاد(اکد-Əkəd) در سال‌های حدودا ۵۰۰۰-۴۴۰۰قبل ازمیلاد می‌باشد که مرکزحکومتی آن تقریبا نزدیک بغداد امروزی و در سمت شمال آن قرار داشت. این حکومت از جنوب تا سواحل خلیج به اصطلاح ف.ا.ر.س و حکومت ایلام و ازغرب تا سواحل مدیترانه و مصر حاکمیت داشت، اما با کمال تعجب هرگز به شمال و اراضی آزربایجان که به پایتخت و مرکز حکومتش خیلی نزدیک بود نتوانست داخل شود. سبب آن حکومتی بود که در زمان ضعف حکومت سو بارها(متعلق به گروه پیوندی زبان‌ها ) ازاتحاد ۱۷طایفه تشکیل شده بود و در مقابل آن مقاومت می‌نمود. این حکومت (نوعی فئدرالیسم سنتی قبایل) در اسناد آککاد “توروککو-turukku/turukki/türükkü” (صدایÜü در فارسی وجود ندارد (و با تلفظ‌هایی مشابه و نزدیک آن ثبت گردیده است که بعدها در اسناد آشوری نیز دقیقا به همین نام ثبت شده است. یکی ازطوایف این اتحادیه هم طایفه ” آز” بود که در جلگه وسیع میان دو رود “آراز- کرkür” که دشت مغان فعلی قسمتی از آن است پیدایش و با افزایش جمعیتش به همه طرف کوچ می‌کرده ازجمله بخشی از آن به سمت جنوب آمده و در اراضی اطراف اورمیه مسکون شده بود (اجداد تورکان آزربایجانی امروزی متعلق به گروه اکلملی یا پیوندی زبان‌ها). بدین ترتیب سابقه تمدنی(نه حضوری صرف) تورکان محیط جغرافیایی ایران با نام مشخص تورک حداقل به حدود سال‌های ۴۲۰۰ قبل از میلاد(۶۲۰۰تا زمان فعلی) می‌رسد در حالی که آمدن آریاییان و نه ایجاد تشکیلت دولتی حداکثر به حدود ۹۰۰ قبل ازمیلاد(۲۹۰۰ تا زمان فعلی ) می‌رسد. اگر حاکمیت گروه‌های زبانی را ملاک قرار دهیم این زمان در مورد تورکان به حدود ۶۰۰۰ قبل ازمیلاد (یا ۸۰۰۰ تازمان ما) می‌رسد که با استقرار سومئر و ایلام و ایحاد اولین تمدن‌های بشر و صدور تمدن توسط آنها به اطراف و اکناف خود تحول شگرفی ایجاد گردید. دقیقترین اسناد تاریخی در بین تمدن‌های باستانی در آشور تاکنون دیده شده است که هم با حجم خیلی زیاد و متنوع و هم با روشی نسبتا بهتراز قبلی‌ها و هم به صورت خیلی سالم‌تر به دست باستان شناسان افتاده و در معرض استفاده می‌باشد. در اسناد آشوری چندین صد سند شماره‌دار دقیق (به صورت گزارش‌های نظامی‌ از توروککی‌ها) هست که جهت اختصار به چهار شماره آن دراینحا اشاره می‌شود.اسناد۲۲-۲۳-۶۹و ۸۷٫ این کلمه یا اصطلاح با گذر زمان خلاصه شده و به صورت تورک “Tork-Turk-Türk”در آمده است. مطلب مهمی‌ که در اینجا آوردنی هست اینکه قسمتی ازاین طوایف با همین اسامی‌ دریای خزر را دور زده (بارها چنین شده است) و دربخش شرقی و شمال‌شرقی آن بعدها حکومتی به نام گوی تورک‌ها(GöyTürk-Turk) بوجود آوردند که عظمت و اقتدار آن که از شبه جزیره کره درکنار اقیانوس آرام تا کناره‌های شمال و شمال شرقی دریای سیاه امتداد داشت نام توروککی‌های آزربایجان و آسیای صغیر قبلی را به سایه برده و به تدریج از دید مورخین و غیره دور نگاه داشت و باعث شد که بعدها منشا تورکان را در شرق دور در مرکز آسیا و در ارتباط با این حکومت بزرگ جستجو نمایند. این بدان می‌ماند که نور و مسیر تابش آنرا از آینه بدانیم که هم منبع تولید و هم مسیر تابش اشتباه درک خواهد شد. سابقه ۶۵۰ساله امپراطوری تورکان عثمانی که خود را از سلجوقیان روم و طایفه مهاجراستثنایی عثمانی (تقریبا استثنایی با فرار برق آسا از مقابل تهاجم مغولان چنگیزخانی از طریق بالای دریای خزر و ورود یک راست به آنادولو و دراتحادی فوری با سلجوق‌های رومی‌) می‌دانستند، نیز باعث انحراف اذهان و پررنگ‌تر شدن اشتباه قبلی شد. آتا تورک و همراهانش تا حدودی متوجه موضوع شده و توصیه کرد که منشا تورکان را نه در آستای مرکزی که در آسیای غربی(خاورمیانه امروزی) جستجو کنید و خود او با اطلاعات خود هیت‌ها و هوری‌ها را توانسته بود دریابد و بشناساند اما کماکان عظمت امپراطوری‌های”گوی تورک وعثمانی” محققان تورکیه را بیشتر به سوی آسیای مرکزی کشاند. تا اینکه با استقلال مجدد قسمتی از آزربایجان(شمالی) و با کوشش‌های محقق و پروفسور تاریخ باستان فریدون آقاسی اوغلوجلیلو علمای تاریخ و باستان شناسی به منشا واقعی تورکان که اراضی جلگه‌ای مابین رودهای آراز و کورKür وجلگه‌های کناره‌ای دریای اورمو و دریای خزر است متوجه شوند. چنین اشتباهاتی بود که پس ازکودتای نظامی‌ ـ نژادی رضاخانی سیل کتب و مقالات علیه تورکان مخصوصا تورکان آزربایجانی براه افتاده و ما را به آمدگان به ایران و قابل اخراج از ایران و حداقل با اجرای آسیمیلاسیون مطلق تدریجی فارسیزه کردن دانستند و کتاب‌هایی مثل “آذربایجان تورک نیست (تورک زبان است)[۸] سیل آسا به سروکول ما تورکان آزربایجانی با حمایت‌های آشکار و پنهان دو رژیم نژادپرست پهلوی‌ها و جمهوری اسلامی‌ ایران کوبیده می‌‌شود تا جایی که شخصی مثل سید احمد کسروی پس از ۱۷ سال اقامت یکسره در تهران وقتی گذرش به تبریزافتاد گفت که واقعا تعجب می‌کنم که در این مدت چرا و چگونه تبریز تورکی را رها نکرده و فارسی نشده است. همچنین راز اینکه چرا کرمان و یزد و اصفهان (پایتخت اصلی سلجوقیان) و مناطق پیرامونی‌شان در تحت حاکمیت تورکان سلجوقی تورک و تورک زبان نشدند و بر عکس آن همدان، قزوین، زنجان، اردبیل، اربیل، کرکوک، اورمیه، تبریز و… و خلاصه آزربایجان و آنادولو(به قول تاریخچی‌ها ماد و ماد آتروپاتن) تورک و تورک زبان شدند وماندند وهنوز هم پس ازآسیمیلاسیون همه جانبه صد ساله هستند.

نگاه دولت روحانی به ملل موجود غیرفارسی درایران و زبان‌های غیرفارسی آنها: همانطور که در بالا تشریح شد با کودتای نظامی‌ رضاخانی حکومتی مطلقا نژادپرست فارس‌گرا با جهت‌گیری استعماری علیه غیر فارس‌ها به وجود آمده و تحت حمایت دول بزرگ آن زمان که در رویای آریایسم موهوم بودند حداکثر تلاش خود را در جهت محو و نابودی ملل قدیمی‌ غیر فارس که فقط پازل کشتار مستقیم هیتلرمعابانه‌ای آن ناقص مانده به اجرا گذاشته شد و با همان شدت با مختصر وقفه‌ای در اوایل انقلاب توسط جمهوری اسلامی‌ دوباره احیا و پیگری می‌شود. با مصادره معنی کلمه “ایران ” به نفع مفاهیم نژادپرستانه آریایی تعریفی مطلق گرایانه داده شده و به عنوان دولت عمیق یا دولت پنهان یا دولت درون که بقیه دولت باید با آن هماهنگ شود ارائه گردید. این تعریف چنین است: ایران یعنی سرزمین آریایی‌ها و ایرانی یعنی فارسی زبان. در حقیقت خارج از چهارچوب این تعریف نباید در ایران چیزی دیده شود. دولت جناب حسن روحانی نیز مثل بقیه هم نمی‌‌تواند خارج از این چهارچوب عمل نماید و هم نمی‌‌خواهد. او به وجود ملل در ایران باور ندارد و حداکثر جهت فریب افکار در واقع به صورت” قومیت‌های وابسته به ملت فارس ” به آنها نگاه خواهد کرد و در این حد و برای این منظور برنامه، تدارک و اجرا خواهد داشت. یک نمونه “دلیل عملی” و شاخص رفتاری کل جمهوری اسلامی‌ مناسبات آن با ارمنستان و جمهوری آزربایجان هست که با اینکه ارمنستان از لحاظ مذهبی در بیرون از دنیای اسلام است و از منظر تاریخی همیشه دردسر ایران بوده و متحد روم در قدیم و دست راست استعمار روسیه در منطقه در قرون اخیر بوده باز هم طرف آن را گرفته است و در حالی که بعضی محافل خیلی فاشیستی حکومتی هنوز از به رسمیت شناختن جمهوری آزربایجان آشکارا انتقاد می‌‌نمایند در مقابل ارمنستان مثل اینکه این کشور از ازل مستقل بوده و تا ابد هم باید مستقل بماند و هیچوقت هم جزوی ازایران (به هر معنا) نبوده است رفتار می‌‌نمایند. یک معیار و دلیل عملی داخلی هم تکذیب عملی، علنی و رسمی‌ نام اتنیکی و تاریخی آزربایجانیان (تورکان آزربایجانی) می‌‌باشد که هم ملت بودن ما را انکار می‌کند و هم تورک بودن و تورک زبان بودن ما را، از استقلال قسمتی از آزربایجان هم وحشت دارد. سومین دلیل هم اینکه آنها خود خوب می‌دانند که تورکان آزربایجانی به تنهایی (حتی بدون احتساب قاشقای‌ها وآوشاری‌ها” هم تباران نادر شاه که به صورت پراکنده در ایران فعلی هستند”) نیزهم از تعداد فارس‌ها بیشترند و هم در مناطق سوق الجیشی‌تر از آنها هستند و هم در کل ایران نیز پراکنده‌تراز فارس‌ها هستند. دیگر اینکه فاشیسم و راسیسم فارس با سیاست‌های استعماری صد ساله چنان بی آینده شده‌اند که با کوچکترین رشد و آگاهی ملی در آزربایجانی‌ها و با کمترین اختیارات کسب حقوق ملی دیگر جایی به حاکمیت استعماری آنها باقی نخواهد ماند. پس با آوردن جناح‌های متنوع خود به قوه مجریه (دولت)می‌‌خواهد قدری فرصت بیشتر بدست آورد و عمرخود را طولانی‌تر کند. در سال گذشته در چنین روزی بیش از ۲۰۰نفر صرفا به خاطر بزرگداشت این روز در داخل خانه‌های خود(نه در کوچه و خیابان‌ها و در راهپیمایی و…) توسط همین ماموران حسن روحانی بازداشت شدند. چند تنی از فعالین آزربایجانی که به صورت رسمی‌ و قانونی و از راه‌های قانونی برای تاسیس یک حزب منطقه‌ای برای آزربایجان پیشنهاد داده بودند، صرفا و فقط در حد پیشنهاد به هرتک- تک آنها ۹ سال تمام محکومیت دادند و بلافاصله هم، همه آنها را بازداشت و روانه زندان کردند و تا حالا نیز اندکی ازمحکومیت آنها کم نشده است. با این نمونه‌ها چه انتظاری از کل حکومت و فلان- بهمان جناح آن می‌‌توانیم داشته باشیم.

گروه خبری ـ تحلیلی تبریز سسی

۱ اسفندماه۹۳

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱] ـ کتاب مجموعه مقالاتی پیرامون زبان و زبان شناسی چاپ دوم انتشارات امیرکبیر۱۳۷۶ص ۹ تا ۱۵ـ محمد رضا باطنی

[۲] ـ (کتاب دیل و ادبیات، چاپ دوم، انتشارات گونش،۱۳۸۶ علی تبریزی).

[۳] ـ در اینجا به قدر ظرفیت این نوشته به آن می‌‌پردازیم.

[۴] ـ (کتاب کثرت قومی‌ وهویت ملی ایرانیان ص ۸ زیرنویس شماره ۲)

[۵] ـ علاقه‌مندان می‌ توانند به کتاب زبان‌های مردم جهان (اصل فرانسوی) نویسنده می‌شل مالرب با ترجمه به فارسی توسط عفت ملانظر/انتشارات علمی‌ وفرهنگی /چاپ اول ۱۳۸۲مراجعه نمایند.

[۶] ـ ( کتاب ایران تورکلرینین اسکی تاریخی جلد ۱ص۳۹۳-۴۱۰)

[۷] ـ (مراجعه شود به فرهنگ فارسی عمی‌د ص۳۵ چاپ ۱۲-انتشارات امی‌رکبیرسال۱۳۷۷)

[۸] ـ تالیف کیامهرفیروزی/چاپ اول /سال۱۳۸۷/ انتشارات به نگار

Share/Save/Bookmark