سایبر فمینیسم: بهره مندی جنبش زنان آذربایجان از فضای مجازی- رزا فتاحی

چکیده:

اینترنت به عنوان یکی از مهم ترین ابزار بشر در قرن اخیر با قابلیت ها و کارکردهای متعدد و گسترده اش بخش های مختلف زندگی انسانی را تحت تاثیرات خود قرار داده است.

گروهها و جنبش های مختلف اجتماعی سعی دارند با بهره مندی از آن به اهداف خود دست یابند که ازجمله ی این گروهها جنبش زنان است و مسئله ای که در این نوشته به بررسی آن خواهیم پرداخت این است که: چگونه میتوان از فضای مجازی برای شناساندن دغدغه های زنان قومیت ها (آذربایجان) استفاده کرد؟ رسالت کنش گران و فعلان حوزه مدنی در این عرصه چیست؟ آیا فضای مجازی به زنان درارتقاء جایگاه اجتماعی شان کمک می کند؟ آیا فرهنگ موجود در جوامع که دیدگاهای تبعیض آمیز میان زن و مرد را نهادینه کرده می توان از طریق فعالیت مجازی تغییر داد؟

که جهت پاسخ گویی به آن ضمن بهره گیری از نظریه حوزه عمومی هابرماس به بیان قابلیت های اینترنت در گسترش فرهنگ گفتگو میان گروه های مختلف جامعه از جمله زنان خواهیم پرداخت.

مقدمه:

با درنظر داشتن این که مبنا و هدف اصلی اینترنت برداشتن فاصله ی جغرافیایی میان انسان های سراسر دنیا و ایجاد تحول در عرصه ارتباطات و اطلاعات است ورود اینترنت به زندگی روزمره‌ی انسان‌ها، بسیاری از قواعد پیشین حاکم بر مناسبات رسانه‌ای را برهم زد..حالا دیگر مصرف‌کننده می‌توانست خود در جایگاه تولیدکننده قرار گیرد و از نزدیک وارد تعامل با دیگران شود. این نقش به‌خصوص در کشورهای در حال توسعه و در فعالیت‌های گروه‌های اقلیتی که سهم کمتری از امکانات جامعه داشتند، چشم‌گیرتر بوده است. جنبش زنان آذربایجان ، به عنوان یکی از جنبش‌های اجتماعی می تواند با در نظرداشتن اهمیت تاثیر اینترنت از آن به عنوان مهم‌ترین ابزار رسانه‌ای خود بهره ببرد که علاوه براطلاع‌رسانی به ابزار بسیج نیروی اجتماعی ، و پل ارتباطی میان تفکرهای گوناگون جنبش زنان آذربایجان و مرکزگرا تبدیل و ارتباط بین فعالین را مهیا و خبررسانی کند.

در این جا به تعریف واژه سایبرفمینیسم ونحوه ی ورود این واژه به واژگان سیاسی را بررسی خواهیم نمود:

سایبر فمینیسم در اوایل دهه ۱۹۹۰ به عنوان یک واکنش در مقابل فرهنگ فنی بوجود آمد. این دیدگاه ایجاد سلسله مراتب جنسیتی توسط تکنولوژی را نقد کرد و تفاوتهای بین زنان و مردان را در قدرت حاصل شده برای آنها در یک گفتمان دیجیتالی به چالش کشید که درصدد بود ساخت قدرت را تضعیف کند و توانایی و خلاقیت زنان ، اسطوره ها و نمادهای زنانه را در تکنولوژی تقدیس نماید .در سایبر فمینیسم زنان نه قربانی منفعل بلکه عامل فعالی در ساختن هویت و سرنوشت خود بودند.

سایبر فمینیسم در تلاش است تا با بررسی مسائل خاص زنان کور جنسی ناشی از نظریه های اجتماعی را جبران کند. و نسبت رابطه میان زنان و کامپیوتر نیز در این نظریه تبیین نماید. در واقع فمینیسم سیبرنتیک فلسفه ای است که در وهله اول اذعان می کند که بین زنان و مردان، به ویژه در گفتمان دیجیتالی، تفاوت قدرت وجود دارد و در ثانی فمینیسم سیبرنتیک می خواهد این وضعیت را تغییر دهد.

الکس گالوی در گزارشی در خصوص سایبر فمینیسم بیان می کند که ریشه های نظری این دیدگاه اغلب از ترکیب جالب نظرات دونا هاراوی Donna Haraway و فمینیسم موج سوم و فرا ساختارگرایی فراترمی روند. فیت ویلدینگ نیز در مطالعه ای در خصوص سایبر فمینیسم خاطر نشان می کنند که قلمرو سایبر فمینیسم وسیع و پهناور است و در واقع نواحی واقعی سایبر ، موسسات طراحی صنعتی و موسسات آموزشی را در بر می گیرد، یعنی همان نواحی که در آنها روند فناوری به نحوی سمت و سوی جنسیتی گرفته و زنان را از دسترسی به نقاط قوت بخش فرهنگی فناوری باز می دارد ( به نقل از ایبانز، ۱۳۸۳: ۳۶.)

«پلنت» از نظریه‌پردازان سایبر فمینیسم ادعا می‌کند که ذهنیت زنانه می‌تواند منطق فناوری را دگرگون کرده و خسارات ناشی از آن را کم کند، وی معتقد است باید از فضای مجازی برای همه‌گیر کردن گفتگو در مورد اموری مانند هویت، ارتباط، قدرت و جنسیت استفاده کرد

وی این کار را به عنوان روشی برای باز تعیین نقش زنان در ابتدای قرن بیستم معرفی می‌کند؛و انقلاب دیجیتالی را همراه با فرایند انقلاب زنان یا زنانه شدن می‌بیند و زنانه شدن را این طور معنی می‌کند که آزادی اجتناب‌ناپذیر زنان، برجسته‌ترین و غالب‌ترین تجلی شبکه‌های اطلاعاتی است سدی پلانت به وابستگی بین شبکه سازی دیجیتالی و همبستگی های زنان پرداخته است .که انقلاب دیجیتالی را همراه با فرایند انقلاب زنان یا زنانه شدن می بیند. و زنانه شدن را این طور معنی می کند که ، آزادی اجتناب ناپذیر زنان و ماشین ها، برجسته ترین و غالب ترین تجلی شبکه های اطلاعاتی است (به نقل از ایبانز، ۱۳۸۳:۳۰ ) “

سایبر فمینیسم به این مساله می پردازد که با کامپیوترها چه بکنند تا به توانمند سازی زنان کمک کند. برخی از زنان شروع به استفاده از وب برای نشان دادن خود نمودند. آنها از طریق وبلاگهای شخصی و اتاق های چت می توانستند درباره مسائلی مانند هویت، نژاد پرستی، دانشگاه و روابط جنسی، از دید خودشان بحث و گفتگو کنند . حوزه دیجیتالی راهی شد برای زنان که قدرت تولید کنندگی و انتشار عقاید شان را بدون میانجیگری سلطه مردان نشان دهند . کامپیوتر از طریق اینترنت به زنان تریبونی داد برای ارتباطات ، زنانیکه نمی توانستند پشت یک بلند گو بایستند و صدایشان را به گوش مردان برسانند . کامپیوتر آنها را از قضاوت آنی بر اساس پیکرشان، آزاد کرد. آزادی از پیش انگاره هایی که می گفت آنها چه نوع یا چه میزان قدرتی می توانند بر عهده بگیرند.

سایبرفمینیسم یک دیدگاه خوشبینانه به توانمندسازی زنان از طریق اینترنت دارد و معتقد است که کامپیوترها از طریق اینترنت به زنان تریبونی می دهد برای ارتباطات ویک عامل مهم در توانمندسازی اجتماعی ،سیاسی و شخصیت فردی زنان است.

همان طور که اشاره شد هویت‌ها را در فضای مجازی را می توان بازتعریف نمود؛ نکته مهم در باره این هویت‌های مجازی این است که در فضای مجازی چنین هویت‌هایی به شدت انعطاف‌پذیر می‌شوند و فرهنگ مجازی هم در چنین فضای شکل می‌گیرد

که هویت زن را با توجه به حضور زنان بر اساس موارد زیرمی توان باز تعریف نمود:

۱-زن موجودی سیاسی – اجتماعی همسان با مرد است چون تجربه های زن و مرد می تواند مشترک و همسان باشند

۲-واقعیت وجود زنان را باید خود آنها تعیین و روشن کنند، نه دیگران

۳-تأکید بر ذهنیت و خلق معانی زندگی توسط خود آدمی، زمینه بازیابی هویت واقعی زنان را فراهم میکند

۴-هویت از طریق گفتمان مشروعیت پیدا می کند.

در واقع حضور زنان در شبکه های اجتماعی احتمال مشارکت سیاسی و کنش های اجتماعی را در زنان افزایش می دهد چرا که هر چه پیوند افراد بیشتر باشد همراهی و تعاملات و نزدیکی دیدگاهها محتمل تر خواهد شد . از آنجا که رسانه های نو مرزهای مکانی و زمانی را درهم می شکنند و بر پایه تعامل و اشتراک کار می کنند میدانی فراخ برای ابراز وجود انسانها و گروههای به حاشیه رانده شده در جوامع تک صدایی به شمار می آیند و نیروهای اجتماعی زنان در چنین فضایی با بهره مندی از اینترنت و شبکه های اجتماعی می توانند ضمن افشا گری صدای خود را به گوش دیگران برسانند.

در این خصوص به بیان نظریه ی حوزه ی عمومی هابرماس می پردازیم که وی اصطلاح حوزه ی عمومی را در مورد عرصه ای اجتماعی به کار می برد که درآن انسانها از راه مفاهمه ارتباط و استدلال مبتنی بر تعقل ایستارهایی هنجاری بر می گزینند که بر فرایند اعمال قدرت از سوی دولت آثار آگاهی دهنده و عقلانی ساز می گذارد به سخن دیگر افراد در حوزه ی عمومی از راه مفاهمه و استدلال و در فضایی رها از هرگونه فشار اضطرار یا اجبار درونی بر پایه ی آزادی و برابری همه ی طرف های مشارکت کننده درحوزه ی عمومی مجموعه ای از رفتارها و رویکرد های ارزشی و هنجاری تولید می کنند که هم چون ابزاری کار ساز برای اثر گذاردن بر رفتار دولت عمل می کند.

در واقع کنش کلامی افراد ازفشار سلطه استوار است در پرتو آزادی و آگاهی بستری را فراهم می آورد که کنش ارتباطی را نمایان می سازد. درشبکه های اجتماعی وحوزه عمومی شبکه اجتماعی سیاست یا مجموعه سیاستهای است که درآن کاربران می توانند خواسته ها دلبستگی ها، اندیشه ها و کارهایشان را با دیگران در میان بگذارند.

پیدایش تکنولوژیهای ارتباطی تازه گسترش گفتمان دموکراسی در جهان دوزنگ خطری است که برای خودکامگان ورژیم های توتالیتر به صدا درآمده است زیرا در دوران جامعه شبکه ای که رسانه ها تا پستوی خانه ها نفوذ کرده اند.

در جهان امروز که در پرتو تکنولوژیها ی ارتباطی نو عناوینی چون جامعه اطلاعاتی و جامعه شبکه ای یافته است به گفته کاستلز پیونها میان بخش های گوناگون جامعه افقی می شود و قدرت جریانها بر جریان قدرت پیشی می گیرد و بدین سان هویت ایستادگی در میان شهروندان در برابر هویت مشروعیت بخش تحمیلی پدید می آید. در ذیل به اهداف و کارکردهای شبکه های اجتماعی خواهیم پرداخت:

اهداف و کارکردهای شبکه های اجتماعی

۱-سازماندهی انواع گروههای اجتماعی :مجازی همان گونه که فلسفه ی وجودی شبکه های اجتماعی واقعی تشکیل و پیوند گروههای اجتماعی واقعی تشکیل و پیوند گروههای اجتماعی بر محور مشترکات اعتقادی اقتصادی سیاسی و اجتماعی است بسیاری از شبکه های اجتماعی در اینترنت نیز با انگیزه سازماندهی مختلف شکل می گیرند

۲-توسعه مشارکت اجتماعی :اعضای شبکه به صورت مستقیم و غیرمستقیم به شرکت در فعالیت های واقعی در زندگی اجتماعی تحریک و تشویق می شوند

۳-به اشتراک گذاشتن علاقه مندی ها توسط اعضا: موضوع به اشتراک گذاشتن علاقه مندی ها در شبکه اجتماعی از چنان اهمیتی برخوردار است که می توان گفت بدون آن شبکه اجتماعی معنا نخواهد داشت هدف از این کار آن است که هر یک از کاربران بتوانند دغدغه های خود را مطرح نموده و در جریان دل مشغولی های دیگران نیز قرار بگیرند.

۴-ایجادمحتوا توسط اعضا:بر خلاف سایر رسانه ها که مخاطبان چندان تعاملی در تولید محتوا و انتخاب محتوای دلخواه خود ندارند در وب سایت های شبکه های اجتماعی کاربران می توانند تولید کننده تاثیرگذار و دارای قدرت انتخاب باشند.

ب)مزایای شبکه های اجتماعی

۱-انتشار سریع و آزادانه اخبار و اطلاعات افزایش قدرت تحلیل و تقویت روحیه انتقادی: اخبارشبکه های اجتماعی بدون سانسور منتشر می شود و این می تواند یک مزیت تلقی شود.

۲-امکان عبور از مرزهای جغرافیایی وآشنایی با افراد جوامع و فرهنگ های مختلف: شبکه های اجتماعی مهد تمدن ها و فرهنگ های مختلف بشری است که امکان حضور اکثر افراد جامعه را در این فضا سبب می شود.

۳-شکل گیری و تقویت خرد جمعی: خرد جمعی به جریان سیال و پویای قوه تفکر وذهن کاربران حاضر در چنین محیط هایی اطلاق می شود که به مثابه یک پردازشگر عظیم اطلاعات را پردازش وپایش می کند.

۴-امکان بیان ایده ها به صورت آزادانه و آشنایی با ایده ها افکار و سلیقه های دیگران: شبکه های اجتماعی ارسال بازخورد از سوی مخاطب و همکاری و همگامی کاربران با همدیگر را تسهیل کرده و آنها را به مشارکت در بحث ها تشویق می کنند. این شبکه ها مرز و خط کشی بین رسانه و مخاطب را از بین برده اند.

۵-ارتباط مجازی مستمر با دوستان و آشنایان

نتیجه گیری:

چنان چه اشاره شد شبکه های اجتماعی از مدرن ترین ابزارها و رسانه های ارتباط جمعی اند که از مهم ترین ارکان اطلاع رسانی و فرهنگ سازی هر جامعه به شمار می آید واین ابزار برچگونگی تعامل شهروندان تاثیر می گذارد و کنش ها و واکنش ها را جهت دار و متناسب با دیگر ابعاد جامعه می سازد. همچنان که نهادهای اجتماعی را برجسته ساخته و گسترش می دهد میان افراد احساسات عاطفی و روانی مشترکی برقرار می سازدامید است که زنان علی الخصوص زنان قومیت ها که صدایشان کمتر شنیده می شود بتواند تا حد زیادی از پتانسیل و وعدههای انقلابی ارتباطات الکترونیکی، همچنان که تمام دنیا از آن بهرهمند میشود سود ببرد.

با توجه به اینکه این ابزار به دور از محدودیتهای رایج در ارتباطات حضوری، در دسترس می باشد، با ارائه آموزشهای مختلف، کاربران را با حقوق انسانی متعدد و با رویکردها و اهداف گوناگون آشنا کرده و در پی فرایند جهانی شدن، به گسترش نگرشهای جهانی و ایجاد درد مشترک، می پردازد، به این ترتیب خواسته های کاربران نیز شکل ویژه ای به خود گرفته و انتظارات نوینی را شکل داده است و اینها خود مبین وظیفه ما به عنوان زنان و مدعیان کنشگران مدنی است که با اتکا به این فناوری ارتباطی باارائه اطلاعات مورد نیاز درپی رساندن صدای خود به سایرین باشیم چرا که، دیر زمانی است که در گوشه و کنار جهان فریادهای عدالت طلبی و برابری حقوق انسانها و در پی آن، برابری حقوق زنان و مردان به گوش می رسد،.

در واقع شبکه های مجازی با فراهم آوردن ارتباط زنان آذربایجان با زنان مرکز گرا و طرح دغدغه های مشترک ارتباط میان زنان آذربایجانی با همدیگر و نیز ارتباط با کنشگران مذکر آذربایجانی که دغدغه های حقوق بشری دارند و ارتباط با جنبش های اجتماعی دیگر و درنهایت تاثیر گذاری بر نهاد حکومت را میسر می سازد.

منابع:

۱-. ایبانز، کریستینا آلفونسو(۱۳۸۳) « زنان در فضای مجازی: یک مدینه فاضله جدید؟» ، زن فرزانه (فصلنامه موسسه مطالعات و تحقیقات زنان)، سال اول ، ش ۱.

۲.Hawthorne, S&Kline, R (۱۹۹۹ “Cyberfeminism”, Melbourne: Spinifex press.

۳.Shade, Leslie Regan. (۲۰۰۲ “Gender and Community in the Construction of the Internet”, New York: Peter Lang Publishing.

Share/Save/Bookmark