تاوان سنگین هویت طلبی در کشور موسوم به ایران- محمد تبریزلی

    داستان از این قرار است که دومین فرزند بنده هنگام تولدش به خاطر مسافرتم نامش را به پیشنهاد مادرش لادن نام نهادند . تنها دلیل خانمم برای نام نهادن لادن هم نام لاچین بوده که خواهر بزرگ اومی باشد .

    پس از بازگشت و پیشنهاد بنده نام فرزندمان را آی ناز نهاده و تا به امروز هم آی ناز نامیده شده و به همین نام هم شناخته شده است ؛ به هر حال با فرارسیدن سن آی ناز به پانزده سالگی طبق قوانین ثبت اسناد ایران و بنا به تأکید وزارت آموزش و پرورش نسبت به دریافت کارت ملی و عکس دار نمودن شناسنامه ی آی ناز  همراه با اقدام به این کارها خواستیم نام آی ناز هم در شناسنامه به همین نام تغییر یابد ، غافل از این که در یک وادی قدم می گذاشتیم که هر کس را یارای مقاومت و ایستادگی در آن نیست و اینان چنان در منجلاب باستان گرایی پان آریایی و آپارتاید قومی فرو رفته اند که به این زودی ها نجاتی برایشان متصور نمی باشد .

    خلاصه وار می نویسم اینکه دیکتاتوری نژادی تا آنجا پیش رفته که بعد از آزار و اذیت های اداری بسیار و صرف هزینه های گزاف در دادگاهی که با وقت قبلی به همراه دختر معصوم خود حاضر شده بودم ، آقای وهاب دانش پژوه ! رئیس دادگاه شعبه ی دوم حقوقی تبریز جلوی چشمان بنده علی رغم دلایل و مستندات بسیار و استشهادیه محلی که ارائه کرده بودم فرزندم را بازجویی و حتی با سؤال های وارونه راستی آزمایی می کرد !

     و نکته ی دیگری که می خواهم بپردازم نامه ایست که آقای قدیر محمد پور معاون حقوقی و اسناد هویتی استان آذربایجان شرقی به رئیس اداره ی ثبت احوال تبریز ارسال کرده که در آن قید گردیده " به استناد بند های مندرج در شرح اقدامات دستور العمل تغییر نام شماره ی 153226/1 مصوب اسفند 1390 شورای عالی ثبت احوال و تفویض اختیار شماره ی 8814/13/2 مورخ 7/ 2/ 1390 سازمان با تغییر نام : لادن. ر به واژه ی درخواستی ( آی ناز) موافقت نگردیده است .

   نکته ای که توجه به آن ضروری می نماید این است که با افشاندن دوباره ی تخم " نفرت از هم نوع " ، " نفرت از دیگران " ، " خود ستایی نژادی  و پیشروی تدریجی به سوی قدرت نژاد پرستانه " بیش تر از هر زمان دیگری تشدید می گردد و همزمانی این انسداد فکری و استبداد قومی در قومیت فارس با بیداری ملی که در دیگر ملیت های غیر فارس آشکار گشته ، آینده ای از برخورد و تصادم را ترسیم می نماید که جبر تاریخی حاکم بر حوادث امروزی ، بر آیندگان تحمیل خواهد کرد .

    رنسانس فکری در آذربایجان که جمعیتی نزدیک به نصف جمعیت ایران را شامل می شود خیلی زود موجبات نگرانی پان فارسیزم گشته و آن ها را بر آن داشته که با وسایل و دستاویز های گوناگون سد راه این سیل عظیم بشوند ، غافل از اینکه در سی سال گذشته خیزش های ملی – میهنی که در اقصی نقاط جهان به وقوع پیوست ، علاوه بر تشکیل کشور های مستقل بسیاری ، تعداد مناطق جغرافیایی که خود مختاری خود را به دست آوردند از تعداد استان های ایران بیش تر بوده است .

                                                                         باشد که درس عبرتی برای تمامی آیندگان باقی بماند .

                                       

                                                                                               محمد تبریزلی 15/7/1394

Share/Save/Bookmark