فجایع تروریستی با دستاوردهایی دور از انتظار؛ به کجا می رویم؟!- دکتر کاوه احمدی علی آبادی

عضو هیئت علمی دانشگاه آبردین با رتبه پروفسوری

عضو جامعه شناسان بدون مرز (ssf)

عملیات های تروریستی اخیر در فرانسه و مصر نه اولین موارد از این نوع بود و نه حتی غیر قابل انتظار، اما دستاوردهای آن کاملاً غیرقابل پیش بینی و حتی نقطه عطفی در تحولات منطقه و جهان شد.

از زمان یازده سپتامبر که نقطه عطفی در تاریخ مبارزه با تروریست به شمار می رود و سلسله ای از عملیات های تروریستی را در منطقه و جهان شاهد بودیم؛ از عملیات های تروریستی در لندن که به یازده سپتامبر بریتانیا شهرت یافت تا عملیات تروریستی در هند و از عملیات های تروریستی هر روزه در سوریه و عراق تا جنایت های تروریستی پراکنده در شمال اروپا و شرق آفریقا و غیره. حتی عملیات تروریستی در فرانسه و پاریس نیز تازگی نداشت و مدت زیادی نیست که قتل کاریکاتوریست های فرانسوی را در پاریس از اذهان گذراندیم. اما آنچه می تواند چرخشی کلیدی را پس از این وقایع تروریستی در پی داشته باشد، بسته به ماست.

یک: نگرانی جدّی من از زمانی آغاز شد که رئیس جمهور فرانسه سخن از تغییر قانون اساسی فرانسه گفت! برای یک عملیات تروریستی، فرانسه با آن جایگاهش در زمینه آزادی نهای مدنی و حقوق شهروندی در قانون اساسی و زندگی زومره مردم می خواهد قانون اساسی را تغییر دهد!؟ اگر چنین شود من اعتراف خواهم کرد که حملات اخیز پاریس بزرگترین ضربه به دموکراسی و دنیای آزاد بوده و تروریست ها موفق شده اند، ما را از مسیر درست تاریخی مان منحرف سازند. چنین سخنانی از کسی که میراث دار انقلاب کبیر فرانسه است، بسیار دور از انتظار و حتی ناپخته است. پیروزی حقیقی ما زمانی است که از مسیر دنیای آزاد و دموکراسی نه تنها منحرف نشویم، بلکه حتی اگر تروریست ها را نتوانستیم به راه خود آوریم، فرزندانشان را به باور به دنیای آزاد و مراعات حقوق انسانی بکشانیم، نه این که به خیال مبارزه با تروریست ها، عملاً به نفع آنان اقدام کرده و خود از مسیر درست انسانی و آزادی های حقه انسانی منحرف شویم؛ این همان چیزی است که رهبران تروریست ها در پی آن هستند. حتی کاهش آزادی های مدنی و حقوق شهروندی یعنی پیروزی واقعی تروریست ها بر ما؛ لااقل در ابعادی.

متأسفانه این دومین مورد از تصمیمات آقای اولاند است که بسیار جای نگرانی دارد (گرچه بر این باورم که ایشان کاملاً نیت خیر داشته و هدف شان حل بحران پدید آمده و جلوگیری از تکرار آن بوده است). مورد اول واکنشی بود که پس از حملات تروریستی به کاریکاتوریست های فرانسوی صورت داد و رهبران جهان را دور هم جمع کرد تا در خیابان های پاریس تظاهرات کنند و یک فرصت دیگر به تروریست ها دهند تا بخت شان را این بار برای بزرگترین ضربه به رهبران جهان بیازمایند!؟ (تصمیم پرزیدنت اوباما برای عدم شرکت در آن تظاهرات بسیار دوراندیشانه بود) کار یک رهبر و مسئول، رژه در خیابان برای مقابله با اقدامات تروریستی یا هر بحران دیگری نیست، بلکه کنترل امور در شرایطی است که زمام امور از دست بسیاری بیرون رفته است. این چند مورد اقدامات تان مرا به این تفکر انداخته که آقای اولاند دارای برخی مشاوران "ناپخته و حتی خطرناک" است که "دانسته و نادانسته" او را گمراه می سازند و اساساً اگر هر یک از رهبران کنونی جهان، یک چنین مشاورانی داشته باشند، تروریست ها هیچ نگرانی بابت تکمیل کارهای شان در آن سوی ماجرا نخواهند داشت!! اگر به جای شما بودم هر دو شخصی را که این چنین مشاوره های غلط و خطرناکی به من داده بودند، بی درنک عوض می کردم. از همین دست مشاوران بودند که بوش را وارد جنگ های بی پایان کردند که دولتمردان و مردم ایالات متحده آمریکا هنوز درگیرشان هستند.

وقتی در دنیایی زندگی می کنیم که به راحتی هر فردی با اسلحه سرد یا گرم می تواند دست به کشتار بزند و نیاز به سازماندهی نیز ندارد و از یک دیگ زودپز گرفته تا چاقو و حتی اتومبیل برای اقدام علیه دیگر شهروندان و انسان ها استفاده کنند، ما هیچ وقت نمی توانیم به دنیایی برسیم که هرگز چنین وقایعی در آن روی ندهد؛ اما برای از میان بردن یا حتی کاهش آن نیز قرار نیست تا آزادی های مدنی و حقوق شهروندی را که حاصل سال ها مبارزات و دستاوردهای تاریخی ماست، فراموش کرده یا تقلیل دهیم. تا دنیا دنیاست، همواره ممکن است عده ای مستأصل یا خلافکار یا حتی دیوانه ناگهان دست به اقدامات تروریستی بزنند و قرار نیست که از ترس آن زندگی را برای مردم تمام دنیا محدود و تیر و تار کنیم.

دو: مشخصاً برخی از ملاحظات امنیتی که اخیراً اتخاذ شده برای مقابله با اقدامات تروریستی آتی می تواند مفید و موثر باشد (به استخدام گرفتن نیروهای امنیتی بیشتر، افزایش آموزش ها و همین طور هماهنگی و همکاری بیشتر سرویس های امنیتی فرانسه با دیگر کشورها)، گرچه هیچ گاه نمی توان تضمین صد در صد داد که دیگر هیچ گاه حملات تروریستی مشابه روی ندهد و حتی اگر ما می توانستیم اذهان مردم را بخوانیم باز نمی توانستیم جلوی حملات تروریستی را بگیریم چون برخی از آن ها برحسب تصمیمات ناگهانی برخی افراد روی می دهند و آن اقدام چه بسا برای عامل ترور نیز تازگی داشته و بعضاً حتی پس از انجام اش پشیمان می شوند.

اطلاع رسانی و آگاهی دهی موثر و دقیق به مردم نیز مهم است. مردم باید بدانند، چه تعداد عملیات تروریستی برای حمله به اروپا و آمریکا و دیگر نقاط جهان وجود داشته که توسط سرویس های امنیتی کشورها و چه بسا با همکاری های بین المللی کشف و خنثی شده و از آن میان موفق نشدند تعداد بسیار اندکی از عملیات تروریستی را قبل از وقوع جلوگیری کنند. با یکی دو عملیات تروریستی در اروپا و آمریکا که نمی توان اقدامات پیشگیرانه شان را ناموفق شمرد، وقتی که تعداد بسیار زیادتری حنثی شده اند. حتی اگر آن را جنگ نیز بشماریم، در هیچ جنگی نیست که یک طرف صد در صد برنده بوده و هیچ آسیبی نبیند و تلفاتی ندهد و طرف مقابل صد درصد بازنده و تمام تلفات به آن محدود و مختص گردد. حتی اگر جنگ های سوریه و عراق و لیبی نیز نبود، به این معنی بود که ما با هیچ عملیات تروریستی مواجهه نمی شدیم و وقایع تروریستی گذشته (11 سپتامبر و حملات لندن و بمب گذاری های مختلف در نقاط مختلف دنیا و غیره) خود شاهدی بر آن هستند، گرچه جنگ داخلی در کشورهای مذکور بر فعالیت های تروریستی دامن زده، اما تروریست های داعش و القاعده و اسلام گرایان تندروی سنی و شیعی از زیر زمین سبز نشدند و این ها سال هاست که در نقاط مختلف دنیا و به خصوص خاورمیانه (به بهانه مبارزه با کمونیست) وجود داشته و زندگی می کنند و اتفاقاً تروریست هایی بودند بالقوه که برای شهروندان هر جامعه ای که درآن زندگی می کردند، خطرناک به شمار می رفتند و جنگ سوریه وعراق و لیبی آنان را به گردابی کشانده که یا به دست جانیانی چون خودشان کشته می شوند و یا توسط ارتش های مجهز کشورهای عمدتاً پیشرفته. حتی سفرشان به سوریه و عراق و لیبی موجب شده که از اشخاصی ناشناخته برای سرویس های امنیتی کشورهای دیگر به اشخاصی شناخته شده و تحت نظر یا تعقیب بدل گردند؛ بماند که بخشی از نیروهای شان در جهت سقوط دیکتاتورهای ماندگار گذشته به بازی گرفته شدند و می شوند. اگر کسی مدعی است که در سوریه و عراق و لیبی آموزش می بینند، امروزه از طریق اینترنت هر نوع آموزش تروریستی قابل دسترسی است و نیازی به سفر به سرزمینی دیگر ندارد و تنها دوره های عملی در مناطق فاقد حاکمیت در خاورمیانه می بینند که یا به قیمت هلاکت خودشان تمام خواهد شد و یا ساقط کردن و هلاکت دیکتاتورهایی که با آنان می جنگند، گرچه متأسفانه بعضاً تبعاتی برای مردم عادی نیز دارد و قربانیانی از آنان نیز می گیرد که سعی همه ما باید جلوگیری از آن یا لااقل کاهش هر چه بیشتر آن باشد. درضمن، پناهندگان نیز عامل یا حتی نتیجه تبعات پذیرش آوارگان که به وقایع تروریستی منتهی شده نبودند، بلکه "عدم برنامه ریزی مناسب توسط کشورهای اروپایی و رها کردن شان منجر به این حوادث شد". آوارگان و پناهندگان باید در کمپ هایی مشخص اسکان داده شده و هم تحت انواعی از کمک های انسانی و پزشکی قرار گیرند و هم این گونه عملاً تحت نظر خواهند بود و حتی اگر مهره های خاموش متعدد داعش نیز بین شان باشد، نمی توانند از کمپ بیرون بیایند یا سلاح تهیه کنند، چه رسد که عملیات تروریستی صورت دهند. مقامات اروپایی باید بدانند رها کردن غیرمسئولانه شان در عین حالی که از گرسنگی و بی پناهی و انواعی از محرومیت ها رنج می برند، متأسفانه تبعات این گونه نیز در پی دارد. در حالی که هر هزینه ای که این گونه برای پناهندگان و آوارگان صورت گیرد، نه فقط برای بهبود وضع آنان که در جهت ارتقاء وضع امنیتی کشورتان نیز خواهد بود.

هم اینک کشورهایی که در سوریه برای جنگ با داعش و القاعده بسیج شده اند، کافی هستند و دیگر نیروها باید برای بحران های بالقوه یا بالفعل آتی آماده باشند. لیبی مهمترین مکان برای برخورد با تروریست هایی است که می توانند به اروپا حمله کنند و ناتو و ارتش ایتالیا و ارتش مصر (ارتش مصر باید در یمن نیز بسیار بیش از این مشارکت کند) و ارتش الجزایر باید برای عملیات وسیع در آن کشور نه فقط آماده باشند که هر چه زودتر دست به کار شوند.   

سه: خطای بزرگتر را رسانه های جمعی در جهان مرتکب شده و می شوند. عملاً اخبار جهان بدل شده به جنگ و جنایت و درگیری و آدم کشی و تجاوز و سر بریدن این و آن. انگار در میان این همه وقایع ریز و درشت دنیا هیچ چیز مهم نیست، مگر حملاتی که تعدادی افغان معتاد علیه شهروندان شان صورت می دهد، تعدادی دیوانه در یک کشور غربی دست به اسلحه می برند و کجا تروریست های ایدئولوژیک بمب منفجر کرده و تروریست های شیعی یا سنی چه کسی را سر بریده و چه تهدیدات جدیدی کرده اند!؟ (اخبار و تهدیداتی از تروریست ها که اصلاً دیگر حتی تازگی نیز ندارد و مردم از آن خسته شده اند، اما گویا رسانه ها تازه به وجد آمده اند!؟) عصر جهانی شدن نیز به این اخبار متکثر خشونت آمیز دامن زده است. کافی است با مخطبان رسانه ها صحبت کنید تا ببینید نسل گذشته که در دوران صلح و آرامش بزرگ شده از اخبار امروز بیزار است و می گویند اخبار تنها شده جنگ و کشتار و خبرهای نگران کننده و مأیوس کننده! نسل جدید نیز با این انبوه اخبار خشونت آمیز دارد تربیت می شود برای دنیای پرخشونتی که قرار است خود در آینده نقشی در آن ایفاء کند!! این اقدمات نسنجیده و نادانسته و ناخواسته مدیران رسانه های جمعی و جهانی (در تقلیل اخبار به جنگ و جنایت و خشونت) بزرگترین ضربه را اول به رسانه می زند و با بزرگنمایی و تمرکز حول این گونه اخبار تنها سیاستمداران و مدیران به سوی تصمیمات و مشاوران امنیتی کشیده می شوند و نخستین ضربه را رسانه ها می خورند که با کاهش آزادی های مدنی و آزادی بیان محدودتر شده و حتی جان روزنامه نگاران شان را به خطر می اندازند و می بینیم که اتفاقاً در طول این سال ها وضع آزادی های مدنی و به خصوص آزادی بیان بسیار بدتر از گذشته شده است. چون عملاً رسانه ها هر حادثه تروریستی را به یک "بمب بزرگ خبری" تبدیل می کنند (یعنی دقیقاً همان هدفی که تروریست ها دنبال می کنند و خوب می دانند که با کشتن چند انسانی که اصلاً نمی شناسند تنها وقتی که آن به بمبی خبری بدل شود، دنیا را در ترس و نگرانی خواهند افکند و رسانه ها عملاً تعدادی جانی دیوانه و گمنام را به قهرمان یا ضدقهرمان بدل می کنند) و عملاً مکمل اهدافی می شوند که تروریست ها از هر حمله ولو کوچک یا متوسط تروریستی بدنبالش هستند. تروریست ها هرگز هدف اصلی شان چند انسان ناشناسی که می کشند نیست، بلکه همین بمب خبری است که رسانه ها به واسطه آن در جهان ترس و وحشت می پراکنند. (به هر یک از وقایع تروریستی نگاه کنید، که اخبارشان هرگز محدود به همان روز نمی ماند و ما تا هفته ها و حتی ماه ها درگیر برنامه های متعدد رسانه های پیرامون شان هستیم و تو گویی آن به دکانی برای معرکه گیری رسانه ها بدل شده است و عملاً آن را به بحرانی جهانی و بسیار بزرگتر بدل می کنند و درحقیقت تروریست ها را ارضاء می سازند!). رسالت هر روزنامه نگاری باید این باشد که دنیا را به سوی آزادی بیان و دموکراسی بیشتر سوق دهد، نه سوق دادن افکار عمومی جهان و سیاستمداران به سوی اقدامات محدود کننده امنیتی و بگیر و ببند بیشتر. به خصوص مدیران رسانه های جمعی و بعد چهارم دموکراسی اگر این رسالت مهم شان را نشناسند، وضع انواع آزادی، حقوق شهروندی و حقوق بشر و دموکراسی در همه جا بدتر شده و چیزی نخواهد گذشت که دنیا گام به گام وارد همان دیوار آهنین دوران جنگ سرد خواهد شد. (شاید وقت آن رسیده باشد تا در آموزش و دروس روزنامه نگاری و مدیریت رسانه های جمعی تجدیدنظراتی صورت گیرد و هر گزارشگری به آگاهی و دوراندیشی بیشتری نسبت به رسالتش مجهز شود، چه رسد مسئولان و مدیران رسانه ها). فراموش نکرده ایم؛ آیا این اخبار جنگی دوران جنگ سرد بود که موجب فروپاشی کمونیست شد، یا نوید دنیایی آزاد در آن سوی دیوار -که آن هم عمدتاً با پخش موسیقی توسط صدای آمریکا برای اروپای شرقی، شهروندان و مردم پشت دیوار را به سوی خود کشید؟  

چهار: اما آنچه که حملات ترویستی در فرانسه و مصر در پی داشته تقریباً یکی از بزرگترین دستاوردها را برای ما طرفداران دنیای آزاد و صلح طلب (یعنی دشمنان تروریست ها و جنگ طلبان) داشته است و آنان نادانسته و ناخواسته موجب آن شدند.

تا پیش از این در سوریه، ما با خطر بزرگ بروز یک درگیری بین قدرت های بزرگ جهانی و یک جنگ جهانی تمام عیار روبرو بودیم. به خصوص پس از ورود مستقیم روسیه به جنگ سوریه و بمباران مواضع رزمندگانی از مخالفان اسد که ورای داعش و القاعده رفته بود و همین طور در نقطه مقابل، اعلام حمایت هوایی آمریکا و متحدانش از رزمندگان میانه روی سوریه در نبردها، یعنی "انتظار یک درگیری رزمی مابین روسیه و آمریکا در زمانی مورد انتظار در آینده". اما پس از ساقط کردن هواپیمای مسافربری روسیه بر فراز سینا توسط تروریست های داعش و همزمان حملات تروریستی پاریس، هم فرانسه و روسیه و هم آمریکا و متحدانش نه تنها دیگر در مقابل هم نیستند، بلکه بسان متحد و همکار هم بر علیه تروریست ها در یک سوی نبرد قرار گرفته اند و علاوه بر هماهنگی های حملات عملاً دست به اقدامات نظامی به شکلی مشترک و طی یک تقسیم کار در سوریه می زنند و این یعنی آن که حتی برخورد اتفاقی نیز دیگر نمی تواند موجب جنگ بین قدرت های جهانی از سوریه شود و آنان از این پس به مثابه متحدان یکدیگر در کنار هم با تروریست ها می جنگند. به عبارتی، خون قربانیان حملات تروریستی اخیر در مصر و فرانسه نه تنها بیهوده تلف نشد، بلکه عامل موثری (آن هم بدون استعاره و تشبیه بلکه کاملاً عملی و عینی) در "ممانعت از بروز جنگ جهانی سوم از سوریه شد". گرچه هنوز خطر جنگی منطقه ای (بین ایران و شبه نظامیان تروریست تحت امرش در عراق و سوریه با ائتلاف به رهبری آمریکا) وجود دارد. دستاوردی که جانیان داعش و تروریست های وحشی حتی خوابش را نیز نمی دیدند که چنین "بازخورد کاملاً معکوسی" داشته باشد.

Share/Save/Bookmark