استعمار اقتصادی آذربایجان از زبان براندا شافر- أ. (آیهان) مهدیلو

   وضیعت اسفبار اقتصادی آذربایجان تا کنون مورد توجه عده کمی از تحلیل­گران داخلی و خارجی مسائل آذربایجان جنوبی قرار گرفته است.  یکی از پژوهشگرانی که بخشی کوچکی از کتاب خود را به مسائل اقتصادی آذربایجان اختصاص داده است، خانم دکتر براندا شافر می­باشد که در کتابی تحت عنوان " مرزها و برادری: ایران و چالش­های هویت آذربایجانی" بدان پرداخته است.

....

دکتر شافر به موارد جالبی اشاره کرده است که تبعیض اقتصادی را در سه زمینه  (صنعتی، آموزشی و رفاهی) با ذکر مثالی خاطر نشان کرده است، لذا با وجود استعمار اقتصادی آ.شرقی به عنوان توسعه یافته­ترین ایالت آذربایجان جنوبی، وضعیت ایالت­های دیگر آذربایجان (اردبیل، زنجان، همدان و ...) چندان قابل تعریف نمی­تواند باشد.

درست است که تهران به عنوان پایتخت باید سطح توسعه یافته­گی آن از سایر استان­ها بیشتر باشد، اما آمارهای مورد بررسی گویای فرق فاحشی بین آذربایجان و تهران است، همچنین تفاوت سطح فرهنگی و اقتصادی که در دوران قاجار بین آذربایجان و تهران (و سایر نقاط ایران) وجود داشت، کاملا برعکس موارد بالا بود و یکباره با سقوط قاجار روند نزولی اقتصاد آذربایجان در پیش گرفته شد.

.....

خلاصه یادداشت­های دکتر شافر:

  1. مهاجرت بی حد و مرز آذربایجانی­ها به تهران: فقط در طی سال­های 1350-1355 "601 200" نفر بالای 5 سال از آذربایجان شرقی و 113 هزار نفر از آذربایجان غربی به تهران مهاجرت کردند. در سال 1976 یا 1355 جمعیت شهر تبریز 597 976 نفر، جمعیت شهر اورمیه 163 991 نفر و جمعیت شهر زنجان 150 – 170 هزار نفر بود.[1] یعنی طی سیاست­های استعماری حکومت ایران در عرض 5 سال بیش از جمعیت تبریز آن دوران و چندین برابر جمعیت زنجان آن دوران فقط از آذربایجان شرقی به تهران مهاجرت کرده­ند.
  2. تمسخر بیشتر آذربایجانی­ها توسط فارس­ها و انسجام بیشتر آذربایجانی­ها
  3. سکونت آذربایجانی­ها در محله­های پایین شهر تهران
  4. در سال 1354 بیش از نیمی از محصولات صنعتی ایران در تهران تولید می­شد. در آن زمان در تهران  به ازای یک نفر کارکن در بخش صنعت فقط 7 دهم (0/7) نفر در بخش كشاورزی شاغل بود. در استان آذربایجان شرقی شرایط به گونه­ای دیگر بود و این نسبت 1 به 2/6 بود و در آذربایجان غربی این نسبت 1 به 13 بود. یعنی اقتصادی که آذربایجان داشت عملا بر پایه کشاورزی بود.
  5. درصد باسوادی در دهه 1970 یا دهه 50 در تهران 62 درصد و همین میزان 27 درصد برای آذربایجان بوده است. درصد حضور كودكان تهرانی در مدارس  74درصد اما این میزان برای استان آذربایجان غربی 44 درصد بود (وضعیت آموزشی و علمی در خور تاسف آذربایجان دوران حکومتین پهلوی و جمهوری اسلامی). در حالی که اولین آموزش به سبک نوین (با زبان تورکی آذربایجانی)، اولین صنعت چاپ، اولین مجله­ها و حتی اولین­های تحصیل کرده­های دوران قاجار همه و همه تورک بودند (همه دانشجویان ممالک محروسه قاجار که در وایل قرن 19 برای تحصیل به اروپا می­رفتند بلااستسناء همه آذربایجانی بودند).
  6. در دهه 50 شمسی در تهران در ازای هر 974 نفر یك دكتر، هر 5626 نفر یك دندانپزشك و برای هر 1820 نفر یك نفر پرستار در مر اكز درمانی مشغول به كار بودند. اما این آمار در استان آذربایجان شرقی بدین صورت بود كه به ازای هر 5589 نفر یك نفر دكتر، به ازای 66156  نفر  یك دندانپزشك و به ازای 12712 نفر یك نفر پرستار در مراكز درمانی مشغول به كار بود .لذا در بخش رفاهی هم فرق فاحشی موجود بود و یا شاید بتوانیم بگوییم است.
  7. در دهه 50 میزان بهره­مندی قوم فارس از برق 75 درصد و این نسبت برای مردم آذربایجان 25  درصد بود.
  8. در سال­های 1972-1973 (1351-1352) استان مرکزی با 2/17% جمعیت کشور 32/7% از بودجه کشور را به خود اختصاص داده بود و آذربایجان غربی با  10% جمعیت كشور تنها 4/8% بودجه را در اختیار داشت. یعنی با اختصاص چنین بودجه­های کلان دولتی به مناطق فارس نشین، زیرساخت­های اقتصادی آنها شکل گرفت و تا آنجا که نیاز ایران بود کارخانه­های صنعتی در آن مناطق ایجاد گردید، که چنین تبعیضی باعث شکل گیری کامل پروژه فرزند (آذربایجان و سایر مناطق قومی) به مادر (مناطق مرکزی) در ایران شد. ثانیا این نشان دهنده پتانسیل جمعیتی آذربایجان در زمان پهلوی و قاجار بود که بعدها با مرکز و تهران جا عوض کرد و ثالثا این تبعیص اساسی در تقسیم بندی بودجه، مسلم است که مهاجرت صدها هزار نفری آذربایجانی­ها به تهران را در پی دارد.

برای مطالعه متن می توانید آن را از لینک زیر دانلود کنید:

http://azoh.info/index.php?option=com_jdownloads&Itemid=27&view=finish&cid=291&catid=2

Share/Save/Bookmark