بیانیه تحلیلی شماره سه تشکیلات مقاومت ملی آزربایجان در خصوص انتخابات ریاست جمهوری و نتایج آن

نظام سیاسی ایران با به کار گیری انواع ابزار های سیاسی، اجتماعی و امنیتی خود یکی از افرد انتخاب شده از سوی رهبر و شورای نگهبان را برکرسی ریاست جمهوری ایران نشاند. قبل از آغاز رقابت های انتخاباتی در تحلیلی بیان کرده بودیم که نظام سیاسی قبل از اینکه به فکر اجرای دمکراسی واقعی در جامعه باشد در پی تبلیغ مشروعیت سیاسی خود بواسطه حضور مردم در پای صندوق های رای می باشد و به این دلیل مجبور است که تاحدی فضای رقابت را برای منتخبین خود باز نماید تا با حضور قشرهای جامعه این انتخابات را تبدیل به مانور مشروعیت یابی خود کند. نظام برای نیل به این هدف به هر ترفندی دست یازید به طوری که حتی خطوط قرمز خود همچون مساله حجاب را زیر پا گذاشت. همزمان کردن انتخابات شوراهای محلی با انتخابات ریاست جمهوری فرصت مناسبی را برای نظام سیاسی ایران به وجود می آورد که با رسانه های غیر مستقل خود تصاویر رنگارنگی از حضور مردم در پای صندوق های رای به جهان مخابره کند. روزنامه نگاران مستقل خارجی نیز که برای پوشش خبری وارد تهران شده بودند طبق روال همیشه به حسینه ارشاد و مساجد و حوزه های انتخاباتی از قبل تعیین شده برده شدند.

 واقعیت این است که با انواع ترفندها نظام سیاسی ایران توانست روز 24 خرداد قشری از جامعه را به پای صندوق ها بکشاند. به گفته منابع وزارت کشور آمار مشارکت نزدیک به 70 درصد بود، که البته خالی از اغراق نمی تواند باشد.

جشن پیروز آقای روحانی نیز بخشی از پروپاگاندای مشروعیت سازی برای نظام سیاسی ایران بود. مقاماتی که در روزهای عادی با کوچکترین تجمع مردم در خیابان ها برخورد خشنی دارند چند ساعات مانده به اعلام پیروزی رئیس جمهور منتخب با ادبیاتی هیجانی مردم را برای جشن خیابانی فرا می خواندند.

اما چرا علیرغم تحریم انتخابات از سوی جریانهای های سیاسی مختلف مخالف جمهوری اسلامی ایران از جمله حرکت ملی آزربایجان و مشکلات اقتصادی و اجتماعی در جامعه ایران قشر قابل توجهی از مردم در انتخابات شرکت کرد؟ آیا آنالیز و تحلیل های گروه های سیاسی از وضعیت جامعه و ساختار سیاسی اشتباه می باشد؟ آیا واقعاً جمهوری اسلامی در روندی پویا پیش می رود و این گروه های سیاسی هستند که دچار اشتباه می باشند؟ آیا واقعاً حرکت ملی هنوز نتوانسته است که اوتوریته سیاسی لازم را در آزربایجان به دست آورد؟ آیا تشکیلات مقاومت ملی نیز که ادعا می کند در بطن جامعه قرار دارد دچار اشتباه محاسبه سیاسی شده است؟

بلکه جواب این سوال ها و ده ها سوال دیگر در حوصله این بیانیه تحلیلی نباشد و در مقالات و آنالیز های روزهای آتی مسئله بیشتر موشکافی کنیم اما تلاش خواهیم کرد بصورت مختصر نگاهی به قشرهای شرکت کننده و فرآیند انتخابات داسته باشیم تا تصویری واضحتر ترسیم گردد.

1- پایه مردمی ثابت جمهوری اسلامی که در انتخاباتها، همایش ها و مراسم های دولتی حضور دارند و عمداً عبارتند از:

آ) لایه اجتماعی با گرایشات مذهبی شیعه که  بر اساس باور های دینی حضور در همه انتخابات و راهپیمایی ها و مراسم های دولتی را وظیفه شرعی خود می دانند.

ب) بسیج و سپاه پاسداران، نیروی انتظامی، ارتش، نیروهای اطلاعاتی و ارگان های انقلابی و کمیته امام، هئیت های مذهبی و خانواده هایشان بخش قشر مشخصی را برای حضور در مراسمات دولتی فراهم می کنند.

ج) کارمندان کلیه ادارات قبل از هر مراسم و حادثه ای که قرار است از سوی رهبری نظام به حماسه ملی تبدیل گردد از سوی انجمن های اسلامی و پایگاه های بسیج مقاومت موجود در همان اداره برای حضور در این حماسه سرشماری می شود و اگر منصفانه و بدون هر گونه پیش داوری بگوئیم هر کارمندی بخواهد برخلاف خواسته مسئولین در حماسه ملی حضور پیدا نکند بدون شک نامه عدم صلاحیتش به رئیس آن اداره دولتی ارسال خواهد گردید (این حادثه را بسیاری از افراد جامعه کارمندی تجربه کرده اند).

2- بخش ناراضی جامعه که مجبور به شرکت در انتخابات و یا سایر مراسم هایی که قرار است از سوی رهبر و نظام سیاسی حماسه ملی اعلام شود:

آ) جامعه کارگری بخش بزرگی از جامعه را تشکیل می دهد که حضورش در هر حادثه سیاسی سرنوشت را تغییر می دهد. همه می دانیم که در سی سال اخیر بعد از قتل عام فعالین کارگری در زندان ها و قفل شدن در همه سندیکاهای کارگری در همه محیط های کارگری انجمن های اسلامی کارگری و پایگاه های بسیج کارگری نقش مهمی را ایفا می کنند. حتی در بخش خصوصی کارخانجات و کارگاه ها بزرگ صاحبان صنایع به نوعی مجبورند با عناصر انجمن های اسلامی کارگران و پایگاه های مقاومت بسیج کارگری تعامل کنند. در هر انتخابات و ضرورت حضور مردم در خیابان ها مکانیسم تهدید و طمیع برای کارگران وارد صحنه می شود و لیست سرشماری و ماشین شایعه پراکنی که گویا اگر کسی در فلان مناسبت دولتی حضور پیدا نکند اخراج می شود کارگران را مجبور به حضور در مناسبات دولتی کرده و معترضین و مبارزین کارگری را بایکوت و سرکوب می کنند.

ب) قشر دانشجو که به حق سکان اعتراضات را بر عهد دارد در چنبره انجمن های تحت کنترل اسلامی و بسیج دانشجویی گرفتار گردیده، همه دانشجویان و خانواده ها به خوبی می دانند که سرنوشت دانشجو بعد از فارغ التحصیل شدن منوط به کارت بسیج دانشجویی می باشد و این دانشجویان و خانواده هایشان بر خلاف میل باطنی مجبور در حضور پای صندوق رای می باشند که شاید اگر فردا استخدامی باشد شناسنامه بدون مهر انتخاباتش برایش مشکل فراهم خواهد آورد.

ج) طبقه خاموش جامعه که هر موقع وارد صحنه می گردد سرنوشت را دچار تغییر می کند. طبقه خاموش متشکل از کسانی هستند که مایل به حضور در حوادث سیاسی نیستند ولی با هیجانی در دقیقه نود سرنوشت نهایی را تعیین می کنند. جمهوری اسلامی ایران در انتخابات ریاست جمهوری 24 خرداد از پایگاه های سنتی و تحت کنترل خود برای ایجاد پروپاگاندا نهایت استفاده را کرد ولی آرا آنها حول آقایان محسن رضایی، قالیباف، جلیلی و ولایتی متوقف گردید. اما جنبش دانشجویی و کارگری و طبقه خاموش در سرکوب های خرداد 88 دچار نوعی سردی شده بودند نامزدی حسن روحانی را فرصتی بروز اعتراض آرام و دمکراتیک خود ارزیابی و به مشاور خارجی مقام رهبری و معتمد رهبری در بحث انرژی هسته ای جواب نه دادند و سپس با شعار "رای ام را پس گرفتم اما افسوس دیر گرفتم" و یا "روحانی، موسوی یادت نره" در خیابان ها بار دیگر اعلام کردند که حضورشان در پای صندوق رای نه برای مشروعیت نظام و انتخاباتش می باشد بلکه همچو خرداد 76 نه بزرگ برای سرکوب ها و جنایت هاست.

اگر واقعیت را بدون تعصبات سیاسی خود قبول کنیم این موضوع واقعیت دارد که روحانی توانسته بخش اعظم رای ها را کسب کند اما این بدان معنا نیست که جریان اصلاح طلب بر افکار مردم تاثیر کاریزماتیک دارد، واقعیت بطن جامعه و خیابان ها این است که مردم در اعتراض به جبهه خامنه ای به آقای روحانی رای داده اند  و اگر سایر دگر اندیشان اجازه حضور در رقابت های انتخاباتی را داشتند این سرنوشت برای آقای روحانی رقم نمی خورد. این واقعیتی است که حتی خود نظام و وزارت اطلاعات بهتر از هر کسی می داند.

آیا فراخوان حرکت ملی برای تحریم بی تاثیر بود و فضای سیاسی در آزربایجان جنوبی همچنان در دستان رفورمیست ها و مرکزگرایان است؟

این انتخابات در آزربایجان جنوبی از چند منظر قابل آنالیز می باشد. قبل از هر چیز بایستی یاد آور شد به غیر از مورد شوراهای محلی در غرب آزربایجان میزان شرکت آزربایجان نسبت به متوسط کشور بسیار پایین تر می باشد که خود گویای پیامی واضح است. در حالی که متوسط شرکت در انتخابات در کل کشور 70 درصد اعلام شده است گزارشها حاکی از آنست که درصد شرکت در انتخابات ریاست جمهوری در شهر تبریز حول و حوش 50 درصد بوده است که رقمی بسیار معنادار است. همچنین در تجمعاتی که بعد از پیروزی آقای روحانی در شهرهای آزربایجان خصوصاً تبریز و اورمیه رخ داد اثری از شعارهای کلاسیک اصلاح طلبی که در شهرهای عمدتاً فارس نشین سر داده شده بود، نبود. جوانان اکثراً صرفاً مشغول شادی بودند و بیشتر واقعه را فرصتی برای شادی و پایکوبی می دیدند تا یک موفقیت سیاسی. در مواردی نیز که شعارهایی داده می شد شعارهای ملی آزربایجان وجه غالب را تشکیل می داد.   

مع هذا، پایگاه های سنتی نظام سیاسی در شهرهای آزربایجان جنوبی بعد از اعتراضات ضد آپارتایدی 85 مورد ارزیابی نظام قرار گرفته و به شدت تقویت شده است. فضای نظارت ارگان های حراستی در آزربایجان جنوبی بسیار شدید می باشد و این دو عنصر افراد حاضر در صندوق های رای را، هر چند اندک، بیشتر می کند.

از سویی دیگر در شهرهای غرب آزربایجان پروژه تغییر ترکیب جمعیتی ملت ترک آزربایجان را مجبور به حضور در پای صندوق های رای می کند و اکثر گروه های سیاسی از جمله تشکیلات مقاومت ملی در کنار تحریم انتخابات ریاست جمهوری برای حضور مردم در شهرهای غرب آزربایجان برای انتخابات شوراهای محلی فراخوان صادر کرده بودند که خوشبختانه فعالیت سیاسی فعالین ملی برای عقیم گذاردن پروژه تغییر ترکیب جمعیتی در این انتخابات موفق بود.

لازم به ذکر است اصولاً شرکت مردم در انتخابات شوراهای محلی نمی تواند دلیلی برای قدرت سیاسی جناحهای های سیاسی نظام و حتی اپوزیسیون در آزربایجان جنوبی باشد زیرا مردم انتخابات شوراهای محلی را بیشتر فرصتی برای نقش آفرینی محلی، ایلی و طایفه ای می بینند و آنرا به سیاستهای کلی نظام و کشور ربط نمی دهند.

در بیانیه شماره یک و دو اشاره نمودیم که سیاست جریان اصلاح طلب در قبال مطالبات ملی ملل غیر  فارس فرقی با سایر جریان های نظام نداشته و ندارد. باز بر این تحلیل خود اصرار داریم که آقای روحانی علیرغم شعارهای دمکراتیک اش در خصوص زبان مادری و وضع اقتصادی ملل غیر فارس نه به لحاظ ذهنی و نه به لحاظ عینی نخواهند توانست قفل شوونیسم و تبعیض  بر علیه ملل غیر فارس در ایران را باز کند. خصوصاً در خصوص ملت ترک آزربایجان می بینیم که وی حتی از تلفظ نام "ترک" ابا داشته و بر نام جعلی و استعماری "آذری زبان" پا می فشارد. هکذا اگر خود آقای روحانی نیز چنین قصدی داشته باشد ساختار نظام چنین اجازه ای به وی نخواهد. این تحلیل ما بدان معنا نیست که تشکیلات مقاومت ملی همه باب های فعالیت های مدنی  در جامعه را مسدود ارزیابی می کند. ما معتقدیم  اگر رئیس جمهوری با ادعای دمکراتیک بر مسند تکیه داده همه باید از ظرفیت های موجود برای مطالبه حقوق مان استفاده نمایم ولی امیدوار نباشیم که در این چارچوب خواهیم توانست سرنوشت سیاسی خود را تعیین کنیم.

در دوران رقابت های انتخاباتی هر یک از نامزدها از جمله آقای روحانی با فضای سیاسی آزربایجان جنوبی و اوتوریته حرکت ملی براقلیم سیاسی آزربایجان  آشنا شدند و مشاهد کردند که حضور تک تک آنان فریاد ملی گرایی جوانان و ملت ترک آزربایجان را به همراه داشت. فیلم های منتشر شده از جشن های خیابانی به اصطلاح پیروزی  بعد از انتخابات ریاست جمهوری 24 خرداد در شهرهای آزربایجان شاهد زنده ای هستند که زمانی که هواداران جریان سبز در تهران، شیراز، مشهد و اصفهان فریاد "یاحسین میر حسین" سر می دادند جوانان ترک آزربایجان مساله ملی آزربایجان را فریاد زدند و این فاکتور اساسی برای ارزیابی و ساختار شناسی سیاسی آزربایجان می باشد.

تشکیلات مقاومت ملی از بدو تاسیس تا به امروز همواره مدافع مبارزات سیاسی و غیر خشونت آمیز برای تعیین سرنوشت سیاسی و ملی ملت ترک آزربایجان می باشد و بدین منظور مبارزات زیرزمینی با مجراهای مبارزه علنی در بطن جامعه را پیش گرفته و همواره برگزاری رفراندوم واقعی تحت نظر سازمان ملل متحد برای تعیین سرنوشت سیاسی و ملی را پیشنهاد می کند. بنابراین تشکیلات مقاومت ملی فی نفسه با عنصر انتخاب و انتخابات موافق می باشد اما انتخاباتی که شرایط حضور برای همه یکسان بوده و فارغ از نظارت های گوناگون نظامی و سیاسی اجازه مشارکت برای همه مهیا شود. اما این مهم در هیچ یک از دولت های جمهوری اسلامی به واقعیت نپیوسته و از ظرفیت نظام کنونی ایران خارج می باشد. بنابراین تشکیلات مقاومت ملی برگزاری انتخاباتی مهندسی شده خصوصا زمانی که زیربناهای سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی آزربایجان نابود می گردد کاملاً مردود می داند. لیکن تحریم و یا مشارکت درانتخابات نوعی مبارزه با ساختار سیاسی موجود می باشد. تشکیلات مقاومت ملی در دوران رقابت با استفاده از مجرای مبارزه علنی خود هر فرصتی را تبدیل به صدای اعتراضی ملت ترک آزربایجان کرده و در غرب آزربایجان نیز هسته های مقاومت ملی به رسالت ملی شان پرداختند. به نظر ما اگرملت ترک آزربایجان و جوانان غیورش جشن های خیابانی به اصطلاح پیروزی را تبدیل به صحنه شعارهای ملی گرایانه می کنند پس بحث تحریم هم از بعد "نه" به نظام سیاسی توتالیتر و هشدار به جریان انتخاب شده می باشد.

از منظری دیگر، با انتخاب آقای روحانی به عنوان رئیس جمهور اصلاح طلب و یا به گفته خودش معتدل که کلید مشکلات در دستانش می باشد، جبهه مهم دیگری برای مبازرات  و مطالبات سیاسی و ملی مان باز شده است و حرکت ملی در این برهه وارد فاز دیگری خواهد گردید زیرا احتمال تغییر مناسبات سیاسی و بین المللی در منطقه و جهان  و تغییر برخوردهای بین المللی با ایران و دولت جدید زیاد می باشد. بنابراین حرکت ملی آزربایجان می بایست باب های جدید مبارزات خود از قبیل اعتراضات خیابانی دمکراتیک، مطالبات مشروع در خصوص زبان مادری، محیط زیستی و آزادی زندانیان سیاسی آزربایجان و اجرای قوانین حقوق بشری  باز کند تا دولت جدید که می خواهد به بازسازی مناسباتش با سایر دولت ها بپردازد به حریم حقوق بشر انسان ها در آزربایجان احترام گذارد.

تشکیلات مقاومت ملی با این تحلیل و دیدگاه همچنان که به مبارزات زیرزمینی خود ادامه می دهد با استفاده از مجراهای علنی موجود در بطن جامعه و سایر کشورها مبارزات مشروع و مطالبات قانونی اش را برای تعیین سرنوشت سیاسی و ملی ملت ترک آزربایجان ادامه خواهد داد.

تشکیلات مقاومت ملی آزربایجان

آزربایجان جنوبی

08/04/1392

Share/Save/Bookmark