بیانیه جمعیت اتحاد و ترقی آذربایجان جنوبی به مناسبت روز جهانی زن

هشتم ماه مارس بنا به تصویب مجمع عمومی سازمان ملل متحد در سال 1977 بعنوان "روز جهانی زن" نامگذاری شده است. هرچند که پروسه های طی شده در رفع تبعیضات حقوقی برای زنان در برخی موارد نتایج عملی در پی نداشته ، لیکن در آستانه روز جهانی زن ، لازم دانستیم ضمن تبریک این روز ، بحثی در خصوص سابقه موضوع ، گستردگی مواضع زن ستیزانه در قالبهای گوناگون ، و در نهایت ، نگرش ما به زن تورک آذربایجان را مطرح کنیم. باشد که موقعیت زنان در جامعه ما به عنوان نصفه کامل این جامعه (نه کم و نه بیش) ضمن تاثیرگذاری در مفکوره ملی آذربایجان جنوبی ، تاثیرات نظری و عملی در بهبود حقوق زنان در جامعه داشته باشد.

8 مارس 1857 ، شهر نیویورک ، کارگران زن کارخانه نساجی در اعتراض به شرایط سخت کاری خود دست به اعتصاب زدند. مداخله پلیس با خشونت همراه می شود و 129 کارگر زن جان خود را از دست می دهند. هرچند که بسیاری ، وقایع این سالها را سرآغاز جنبش زنان حساب نمی کنند و سابقه بحث را به انقلاب فرانسه (1789) باز میگردانند:

"المپ دوگوژ نویسنده فرانسوی در 1789 در اعلامیه حقوق زن و شهروند اعلام داشت: همچنان که زنان حق دارند که بالای چوبه دار بروند به همین سان نیز حق دارند که بالای سکوی خطابه بروند." (جامعه شناسی سیاسی ، دکتر حسین بشیریه ، نشر نی ، چاپ یازدهم 1384 ، ص 290)

در آن سالها گروههایی برای پیشبرد حقوق زنان فعال شده بودند. مثلا "ماری گوز" از رهبران این تشکیلاتها ، "اعلامیه حقوق زنان" را براساس اعلامیه حقوق بشر منتشر کرد و استدلال نمود که حقوق شهروند آزاد و برابر ، نمی تواند به مردان محدود شود. البته ماری گوز در 1793 بالای چوبه دار رفت و اعدام شد.

در 1869 ، جان استوارت میل کتابی تحت عنوان "اسارت زنان" نوشت و نخستین لایحه برای اعطا حق رای به زنان را به مجلس بریتانیا تقدیم کرد. البته همانطور که خواهیم دید حق رای برابر با مردان برای زنان از موارد نسبتا جدید است و تا سالیان سال در کشورها محقق نشد. چرا؟

شاید یکی از دلایل این تاخیر ، نظرات اندیشمندانی بود که بسیار هم به آزادیخواهی شهره بودند اما نسبت به زن موضعی تبعیض آلود داشته اند. بگذریم از ادیان و مفسران رسمی ادیان که اگر نگوئیم در موضعی "زن ستیزانه" قرار داشته (و دارند) حداقل هیچ گاه زنان را با مردان ، برابر ندیدند. نگرش منفی به زن در ادیان ابراهیمی از همان داستان آفرینش آغاز می شود و تا جزئی ترین مسائل مدنی پیش می رود.

"مرد از زن نیست ، بلکه زن از مرد است و نیز مرد به جهت زن آفریده نشده ، بلکه زن برای مرد آفریده شده است." (رساله اول پولس ، باب 11 ، آیه 8 و 9)

"خداوند خوابی گران بر آدم مستولی گردانید تا بخفت و یکی از دنده هایش را گرفت و گوشت در جایش پر کرد و خداوند با آن دنده که از آدم گرفته بود ، زنی بنا کرد و وی را نزد آدم آورد و آدم گفت همانا این استخوانی از استخوانهایم و گوشتی از گوشتم است." (تورات ، سفر پیدایش ، باب 2 ، فقره 21-24)

و در جریان رانده شدن آدم و حوا از بهشت ، باز هم این زن است که مقصر است:

"و آدم فریب نخورد ، بلکه زن فریب خورد و در تقصیر گرفتار شد." (رساله اول پولس ، باب 11 ، آیه 14)

نظرات بزرگان و مفسران کلیسا که در مواقعی "قدیس" نیز نامیده شده اند در مجموع زن ستیزانه است. "سیمون دوبووار" نویسنده فرانسوی در کتاب "جنس دوم" نمونه های بسیاری از این نظرات را آورده و در نهایت چنین نتیجه گرفته:

"تمام پدران کلیسا پستی و دنائت زن را اعلام میدارند." (جنس دوم ، سیمون دوبووار ، ج 1 ، ص 159)

اسلام نیز به عنوان آخرین دین ابراهیمی ، وارث تبعیضات آشکار در خصوص زنان است و برخی مفسرانش ، در زن ستیزی با مفسران مسیحی و یهودی برابری می کنند.

"خداوند در مورد فرزندانتان به شما سفارش می کند که سهم پسر برابر سهم دو دختر است." (سورهنسا ، آیه 11)

"زنانتان کشتزار شما هستند پس هر زمان که بخواهید می توانید با آنان آمیزش کنید و..." (سوره بقره ، آیه 223)

"مردها سرپرست (کدخدای) زنان هستند..." (سوره نسا ، آیه 34)

و اما مفسران. ملاصدرا در کتاب "اسفار اربعه" زنان را در عداد حیوانات آورده و ملاهادی سبزواری در ضمن حاشیه نویسی بر این کتاب ، نه تنها این نظر را تائید که اندکی نیز فراتر می رود:

"اینکه صدرالدین شیرازی زنان را در عداد حیوانات درآورده است اشاره لطیفی دارد به اینکه زنان به دلیل ضعف عقل و ادراک جزئیات و میل به زیورهای دنیا ، حقا و عدلا در حکم حیوانات زبان بسته اند. و اغلبشان سیرت چارپایان دارند ولی به آنان صورت انسان داده اند تا مردان از مصاحبت با آنان متنفر نشوند و در نکاح با آنان رغبت بورزند و به همین دلیل در شرع مطهر مردان را در کثیری از احکام مثل طلاق و نشوز و... بر زنان چیرگی داده اند." (اسفار اربعه ، ج 7 ، فصل 13 ، ص 136)

خواجه نظام الملک طوسی می گوید: "در خبر است که رسول (ص) فرموده است که با زنان مشورت کنید اما هرچه زنان گویند به خلاف آن باید کرد تا صواب آید و لفظ خبر این است: "شاورهن و خالفوهن"، اگر زنان تمام عقل بودندی پیغامبر علیه السلام این نگفتی." (تاریخ اجتماعی ایران ، مرتضی راوندی ، ج 3 ، ص 191)

و موارد بسیاری از این دست.

همانطور که پیشتر گفته شد وقوع انقلاب فرانسه و ظهور اندیشمندانی که در بسط و تبیین مفاهیم آزادیخواهانه نقش کلیدی ایفا کردند نیز سبب نشد تا بحث حقوق زنان عمومیت یابد و سالها طول کشید تا شرایط برای زنان حداقل در بخشی از کره زمین ، عادلانه تر شود. در این خصوص ، ذکر تنها دو نمونه از نظرات چنین اندیشمندانی به درک این مطلب کمک خواهد کرد:

ژان ژاک روسو: "جستجوی حقایق انتزاعی و عقلی و مبادی و اصول علوم و دانشها و هر آن چیزی که نیازمند تعمیم باشد ، خارج از حد ادراک زن است. مطالعات زنان باید کلا عملی باشد. وظیفه آنها اعمال اصولی است که مردان کشف کرده اند."

J.J.Rousseau,Emile,Dutton press 1955,p.350

هگل: "زنان ممکن است دارای فرهنگ ، اندیشه و ذوق باشند لیکن نمی توانند به ایده مطلق دست یابند. تفاوت میان مردان و زنان مثل تفاوت میان حیوانات و نباتات است... زیرا رشد زنان آرامتر است... به محض اینکه زنان زمام حکومت را به دست گیرند دولت دچار مخاطره می شود زیرا زنان اعمال خود را نه به موجب مقتضیات کلی (معقول) بلکه به حکم تمایلات و عقاید دلبخواهانه و جزئی تنظیم می کنند."

G.W.F.Hegel,The Philosophy of Right,Oxford,1967,pp.263-4

بنابراین تعجب آور نیست که اگر در سال 1904 در برلین فدراسیون جهانی برای کسب حق رای زنان تاسیس می شود اما سالها طول می کشد تا این حق به رسمیت شناخته شود:

آمریکا: 1920 ، انگلیس: 1928 ، تورکیه: 1930 ، ایتالیا و فرانسه: 1945 ، یونان: 1952 ، سوئیس: 1971 ، افغانستان: 2003 ، کویت: 2005

در مورد ایران ، هرچند که رسما تاریخ اعطا حق رای به زنان را 1963 حساب می کنند لیکن در دوره حکومت یکساله ملی در آذربایجان (1945) این حق به رسمیت شناخته شده بود.

***

زن تورک در "دده قورقود" دارای خصائل آزادی ، امکان تحرک اجتماعی ، جسارت ، ایستادگی و ایفای حقوق و اختیارات همسر و مادر در عالیترین شکل است. به نظر می رسد امروزه این خصائل ، به مرور زمان و تاثیرات سایر فرهنگها دچار تغییراتی شده است. در این خصوص تامل در تفاوت بسیار میان جایگاه زن در فرهنگهای اعراب ، فارسها ، ارامنه و تورکها ضروری به نظر می رسد.

"چیچک" در داستان سوم دده قورقود (بامسی بئیرک) نمونه کاملی از اقتدار یک زن در نقش "معشوقه" است. همزمان با بامسی بئیرک به دنیا آمده (همسن اوست) ، جسور است ، در تیرو کمان و اسب سواری مهارت دارد ، برای اینکه بداند بامسی بئیرک شوهر مناسبی برای اوست یا نه ، امتحانش می کند.

همسر دیرسه خان: در کتاب دده قورقود ، کسی که صاحب فرزند نباشد تحقیر می شود. نمونه آن تحقیر "دیرسه خان" در داستان اول دده قورقود (دیرسه خان اوغلو بوغاج خان) است. دیرسه خان بخاطر نداشتن فرزند تحقیر می شود اما در مراجعت ، نه تنها با همسرش تند خویی نمی کند بلکه او "همدردی" می کند و همسرش "راهنمایی".

بعدها وقتی دیرسه خان پسرشان (بوغاج) را  به شکار می برد و تنها باز می گردد ، همسرش در مقام حسابرسی از او قرار می گیرد.

اطاعت کامل از مادر: بوغاج خان ، پدری که او را به قصد مرگ در کوه رها کرده بود را با یک سخن مادرش می بخشد و برای رهایی او از دست دشمنان راهی می شود.

بورلا خاتین ، نماد عفت و ناموس ، مظهر استقلال زن در دده قورقود: او وقتی به دست دشمنان اسیر می شود برای حفظ عفت و ناموس خود ، حتی حاضر به خوردن گوشت پسر خود (اوروز) می شود. در عین حال بورلا خاتین مظهر استقلال زن تورک نیز هست و در داستان از چادرها ، خدمتکاران و گله های خود او بسیار سخن رفته است.

***

نمونه ای معاصر: سبیحا گؤکچن ، اولین خلبان نظامی زن دنیا

سبیحا گؤکچن (1913-2001) در 22 مارس 1913 در شهر بورسا در تورکیه بدنیا آمد. او در سنین کودکی پدر و مادرش را از دست می دهد. در جریان سفر آتاتورک به بورسا در 1925 ، سبیحای 12 ساله توانست خود را به آتاتورک رسانده و به او بگوید که می خواهد درس بخواند. بعد از آن ، او دختر خوانده آتاتورک می شود (یکی از 8 فرزند معنوی آتاتورک) و با او به آنکارا می رود.

با تشویق آتاتورک ، سبیحا به مدرسه هوایی می رود و موفق می شود اولین پروازش را در 1935 به انجام رساند. در 1937 در عملیاتهای هوایی بر علیه عصیان "تونجلی" (درسیم) مشارکت می کند و عنوان اولین خلبان جنگی جهان را کسب می کند.

در سال 1934 دولت فرانسه در خصوص شهر "ختای" تورکیه اظهارات مداخله جویانه ای بیان می کند و این شهر را متعلق به سوریه می داند. در این اثنا ، سبیحا با یونیفورم نظامی در برابر سفیر فرانسه در آنکارا قرار می گیرد و ضمن مشاجره با وی ، با کلت ، سه بار به هوا شلیک می کند. هشدار سبیحا به فرانسه موثر واقع می شود و پاریس از مواضعش عقب نشینی می کند. سبیحا نیز به دستور آتاتورک دستگیر و محاکمه می شود و بمدت "یک" روز زندانی می گردد. بعدها معلوم شد که همه این جریان با اطلاع و توصیه آتاتورک به سبیحا انجام شده است.

در 1938 به ابتکار آتاتورک ، سبیحا گؤکچن به تنهایی با هواپیمای نظامی اش ظرف مدت 5 روز ، پایتختهای حوزه بالکان را در می نوردد و شهرت جهانی می یابد. پس از مرگ آتاتورک ، سبیحا استاد مدرسه هوایی می شود.

آخرین پرواز سبیحا گؤکچن در 1996 یعنی 83 سالگی او انجام می پذیرد. در همین سال ، در مراسمی که در پایگاه هوایی ماکس ول آمریکا برگزار شد سبیحا گؤکچن به عنوان یکی از 20 خلبان برتر تاریخ جهان انتخاب می شود. او اولین و تنها زن در این لیست است. سبیحا گؤکچن در 22 مارس  2001 ، در روز تولدش ، در 88 سالگی درگذشت.

***

هرچند که وجود چنین نمونه هایی که در زمان ما نیز کم نیستند سستی دیدگاههای زن ستیزانه را نشان می دهند اما هدف از بررسی این موارد ، ضرورت رفع تبعیضات حقوقی و سنتهای مردسالارانه در مورد زنان است. باید دانسته شود که تبعیضات جنسیتی فاقد پایه های عقلانی هستند و تفسیرهایی که به شدت از افکار صادر کنندگانشان متاثر شده اند و از گوهر اندیشه بی بهره اند نمی توانند بیش از این زنان را از حقوق طبیعی خود محروم کنند.

دفاع از حقوق زن و تلاش علمی و عملی در این راستا ، بخشی از آرمانهای ملی آذربایجان جنوبی باید باشد.

***

می گویند و...

گفته می شود .

هیچکدام کافی و سزاوار نیست برملتی که هنوزهم تاریخ در پیشگاه غرور او سرتعظیم فرود می آورد.

اینکه ما بودیم و هستیم کفایت می کند تا خود را در عرصه "هستی"معنا ،تفسیر و تبیین نمائیم تا ظهور یک ملت قدیم وکهن را در پهنای این کره خاکی در مجاورت افق "آفرینش" تبرک نمائیم .

آری :

"بودن"مان را به رخ می کشانیم تا "شدن"را به ثبوت به رسانیم .

فاصله "آن" (بودن ) را با"این" (شدن) اثبات می کنیم تا خودباوری را در خود تجلی دهیم و آن فاصله را با درک متعارف پر واشباع  نمائیم .

وچنین است نگاه مان به تاریخ که" امروز" شدیدا به "دیروز" نیازمند است وامروز  محتاج تفسیروبیان .

حال نمایش ادواری قدرت وجایگاه " زن"  در مفکوره ملی:

شاه بود و پادشاه بود،امپراطورملتی بود که از جنگاوری وشجاعت ونترسی آنان ملل دیگرهنوز هم انگشت بدهان هستند وحیران ، و در آن اثنا تاریخ بشریت به خود بالیده است وهنوز هم تاریخ به آن ملت بدهکار.

...وتاریخ چیزی نیست جز ثبوت وثبت زمان از یک مقطع معلوم بشری .

نه عبد بود ونه معبود .نه حوری بود و نه فرشته ،او یک انسان بود و:

یک زن ،یک زن تورک آذربایجانی .

تاریخ مجعول و ریا کار و حیله گر در سخن دیگر است .

"ماسا ژئت ها ،ساکا ها ،ایشغوزها همه از یک ملت هستند که بعلت کثرت آنان به طوایف وملت مختلف اطلاق می شود ونامهای گوناگونی برای آنان استعمال می شود ریشه همه آنان تورکان می باشد" از کتاب تاریخ ایرا ن باستان حسن پیر نیا ص446جلد یک .

...و ریشه ما آذربایجانیها همان اوغوزها هستند.

سرزمین مدیریتی او قلمروئی پهناور داشت .

از طالبین به کتاب مرحوم زهتابی (ایران تورکلرینین اسکی تاریخی) جلد اول ص632ارجاع می دهیم .

حقیقت زن در انسان بودن آن است چنانکه حقیقت مرد درانسان بودن وی می باشد.

جنسیت در ادبیات ،تاریخ ،فرهنگ ،تفکر ما تورکان آذربایجان جائی ندارد چنانکه گذشته ما ،اسطوره ها ،اساطیرموجود ما مبین همین مطلب می باشد.علاقه مندان را به کتاب" ده ده قورقورد" که اساس تفکروبینش مارا می سازد دعوت می نمائیم .

...و او زن بود یک زن تورک آذربایجانی .

در سرزمین پهناور آن زن بی همتا امنیت ،عدالت (زن بودن یک امپراطور عدالت بودن یک ملت را نشان می دهد)ترقی ،دگرگونی های اجتماعی وصنعتی ،انکشاف ابزارهای اقتصادی و رزمی وجنگی ،تحول عظیم خطی وشکلی ،ایجاد یک سیستم ارتشی وجنگاوری در زمان خود ،و...همه وهمه گویای یک مقام بلند والا در یک سیستم اداره کشوری که حاکی از شایسته سالاری یک ملت را نشان می دهد نمودار می گردد .

وقتی فاتح مکار بابل هوس اشغال گری آن سرزمین نمود گویا به آینده خود آگاه نبود .ویا آن ملت را به خوبی نمی شناخت .مهاجرین تازه به این سرزمین آمده حتمآ که آن ملت را نخواهد شناخت .

اگر بومی بود می دانست که امپراطوری قدرتمند چین از ترس غلبه تورکان بر آنان دیوار چین را ساخته بود.

"جنگ وگریزو دفاع از خاک وسرزمین خود یک عمل مقدس شمرده می شد این  جنگ وستیزی از مقتضییات آن زمان بود نباید زیاد متعجب شد"

ارباب مهاجرین جهت گسترش مطامع حیوانی خود حمله به سرزمین مقدس "زن"شد .پسرش را طبق معمول با استفاده از جوانی او وی را به دام انداخت تا به بواسطه آن به وجود مقدس"زن"تقرب جوید.

زیرا این اقوام مهاجرمکار وحیله گر ودغلباز بودند .

...واما اینجا با بل نبود که به اندک درهمی کاهن شهر را بفریبد وشب دروازه ها را به روی خود باز بیند وتا مردم بابل بیدار شدند آنان شهررا به واسطه کاهنان خیانت پیشه تسخیر نمایند .

اینجا آذربایجان است سرزمین اجدادی تورکان کهن :

آن "  زن" مدبر شبا نه همه طوایف وقبایل خود را فراخواند وچنان بسیج شان کرد که بمانند رعد سوار اسبان جنگی خودشان به آن ملعون فریبکار تاختند که زمان هنوزدر حد معمول بود که پهلوان مهاجرین به دست جنگاوران تورک کشته وجسد اورا بسوی کعبه خود همان وجود مقدس "زن"آوردند واوآن چنان کرد که اگر آن اتفاق امروز نیز رخ دهدهمان خواهد کرد وآن "زن"خود را به جامعه جهانی معرفی شد با ملت بیباک خود.

و اوام النسا تورکان آذربایجان گشت .

وتاریخ آن 539قبل از میلاد بود.

برحسب اسطوره آفرینش آدم گناهکار بود .

و آن میوه ممنوعه را خورد واز بهشت رانده شد وآدم "هبوط"شد.

به روایتی :آدم از خاک خلق شد وخداوند یکتا از روح خود به آدم دمید واو جان گرفت وحیات را آغاز کرد.

در کتاب عهد عتیق "تورات "ودر بعضی روایت های دینی اسلامی ما چنین آمده است که :

حوا زن ادم به او کمک کرد تا آن میوه ممنوعه را بخورد.وشیطان بر ادم چیره گرداند.

اینکه می گوئیم هم سامیان را وهم عبرانیان را شامل می شود.نگاه آنان به "زن".

تازه مهاجرین سیبری به این سرزمین نگاه شان به "زن"فجیع بارتر است که از گفتن ما ساقط است فقط به آئین زرتشتی نگاه شود جایگاه "زن"در میان اینان دانسته خواهد شد ویا دوران ساسانیان .

...و "زن"در میان این سه طایفه چگونه ذلیل شمرده می شود وتا حد شیطان نسبت داده می شود.

...وآن "زن"قهرمان چگونه به مستبدین زمان خود درس عبرت داد .

مستبدتراز عمل ارباب اشغالگری ومکاری این است :

امروز که دم از دفاع از حقوق "زن"وارزش های معنوی آن می زنید .ودر گفتار خود اورا تا حد جبروتی می نشانید چگونه "پان فارسیسم"و"راسیسم"جنایتکار تحمل تصویر آن "زن"پادشاه را که بر بالای در موزه فرانسه اویخته بودند نکردند وبا لابی کردن موضوع آن را از محل نصبش پائین ودر داخل جای خلوتی نصب کردند .آیا شما :

از "زن"وتصویرآن بر بلندای پاریس شرمیگین بودید .ویا اینکه شاه حیله گر شما را کشته است شرمسار بوده اید. ویا اینکه او یک تورک قهرمان نبرد شما با تورکان بود هراسان بودید.اینکه ما به اعمال ننگین شما عادت وآگاهی داریم وبرای ما معمولی تر از همیشه شده است شکی نیست اما :

اینکه دولت فرانسه دم از حقوق بشر وحقوق زنان می زند جای بسیار بعید و تعجب است شما چرا ؟

و او همیشه برای تورکا ن آذربایجان امپراطور خواهد ماند و نظاره گر طپش قلب ما برای این سرزمین که به نام او تداعی شده است خواهد ماند واو:

"تومروس خا نیم"زن مقتدر زمانه ما .

سخن گفتن از "تومروس خانیم"برای ما لذت بخش و روحیه بخش به شمار می رود اما چه کنیم که باید گذر زمان را سیر کرد تا "تومروس خانیم"ها به صحنه اجتماعی ما در حال حاضروارد شوند تا اسوه ای به حق وماندگارگردانند .وآنان مصداقی عینی بر حرکت ملی ما گردد.

هزار سال بعد :

در همان سرزمین یعنی از غرب سواحل دریای خزر تا به مرز امپراطوری بیزانس همان ملت با نامی قبیلگی خود "خزرها".

این بار از آن ملت کثیر نوبت به خزر ها رسید .

خاک در نهاد و مرام آنان (جمیع تورکان)یک امر،هستی ،وجود،یعنی همه چیز آدمی به حساب می آید .در اکثر ضرب المثلهای فولکولوریک ما "خاک"یک امر مقدس وپاک شمرده شده است وحفاظت از آن "تقدس"است.

بیزانس دولت قدر وقت در مبارزه با ساسانیان به دولت وقت خزرها تمسک می جوید وآنان در امر قول و وفا زبانزدندوبه یاری دولت بیزانس درجنگ با ساسانیان دست می زنند.

خزرها در تاریخ همتائی ندارند آنان بسیار شجاع وجنگجو ومیهن پرست بودند وبه آئین اجدادی شان سخت وابسته بودند.همراهان را به کتاب تحقیقی ارتورکستلر بانام "خزرها"ارجاع می نمائیم.

حال دولت بیزانس چگونه رغبت خزرها را به خود جلب کند تا با اتفاق انان به جنگ ساسانیان ادامه دهد واین شد که خواستند وصلت درباری صورت گیرد تا تمامیت ارضی بیزانس محفوظ باشد .

...واین شد که برای پسر ارشد امپراطوری بیزانس دختر شاه خزرها را به زنی گیرند تا بلکه به همین وصلت آنان از تعرضات ذاتی ساسا نیان در امان بمانند.

ورفتند حال را به شاه خزر گفتند واو چیزی نگفت تا مراد دختر را به چنگ آورد وشاهزاده چنین گفت : در مرام ما شاهزاده با شاهزاده ازدواج می کند واین سنتی نیک است اما نه به همین خامی وسادگی .

در تمام کتب تاریخی چنین نوشته اند که دختر شاه خزر پیشنهاد مسابقه و دوئل را کرد زیرا که این امر در نزد تورکان رایج بوده و همین اکنون در قرن بیست ویک نیز شایع می باشد.

اسب دوانی کردند ،درحال اسب دوانی دختر خزرها تیرها را به هدف می کوبید ،از زیر شکم اسب در حال سرعت و دویدن اسب به طرف دیگر می جهید ،در شمشیر زنی مثال زدنی بود،تیر کمان رااز بچگی یاد گرفته بود وبه مانند دیگر سردارا ن مرد جنگ به جنگ ها گسیل می شد.در نهایت شاهزاده بیزانس تسلیم حقایقی شد که مانند آن را ندیده بود.بدان جهت هرچه بار عروسی را خزرها زیاد کردند آنان بدون کلام همه چیز را قبول نمودند .انگار که شاهزاده بیزانس تسلیم عشق پاک خود شد واورا به دربار بیزانس دعوت کرد.

"آدی کیمی گوزه ل اولان بو تورک شاهزاده سی نین گئییمی اونجه بیزانسدا ،سونرا بوتون اوروپا سارایلاریندا دب اولموشدو.داها سونرا لار بیزانس امپراطورو اولان 4-نجولئون(م775-780)خزر شاهزاده سی چیچگین اوغلودور." اوزدک.رفیق،تورکون قیزیل کیتابی.کوچورن باقر طحان شیزری،1372ص213.

..واو "زن"بود ،یک زن تورک آذربایجانی .

واو "چیچک خانیم"بود .

ببینید قداست وپاکدامنی زنان تورکان را واندیشه اجتماعی تورک در نگرش به هستی وجود انسانی "زن"در گذر زمان .

...و او اولین خلبان نظامی "زن " جهان بود .

باز او از میراث گذشتگان خود به ارث برده بود واز برکات نیک سیرتی ایثار،فداکاری،شجاع ،نترسی همه وهمه در آستین فرهنگی رشد ونمو می کند که انسان را به دیده انسان نگاه کنند وبه آن منزلت ،کرامت ،وعزت را شامل نمایند که هیچ تفاوتی در حقوق انسانی نیست وبا همان اندیشه موجود به توسعه وگسترش اجتماع خود گام به نهند.

بدین پایه است که معمولا "زن"ان در جائی رشد وشایستگی خود را نشان می دهند که  از بنیاد وپایه بطور صحیح تربیت انجام گرفته باشد . نگرش به "هستی"تفاوت ها را از میان بر می دارد به صورتی که درون آدمی نیک سیرت وشالوده ای خوب باشد.

وبدان شایستگی است وقتی که وی در سن هشتادسالگی آخرین پرواز(1996)

را به ثبت می رساند دنیا را تکان می دهد.و بازاو:

یک "زن"تورک بود او سبیحا گؤگچن بود.

مشروطیت بود .

آذربایجان یکجا برای مدافعه از حقوق خود به استبداد فشار می آورد .

ستارخان در پیش حرکت می کرد ومجاهدان در عقبه او.

او را فرا خواندند که شاید بشناسد مجاهدی را که در اثر گلوله مستبدین کشته شده بود.

رفت تا صورت او را ببیند شاید کاری کرده باشد .همه ایستاده بودند و او در تشخیص آن کشته .

که ناگهان چهره ستارخان اندوه ناک شد وحالت مصیبت را به صورت خود گرفت همه در ماندند که قضیه چیست .آنگاه او کلام گشود وگفت :

او"زن"است که چند ماه قبل برای مبارزه با مستبدین به من اصرار ورزید تا مشارکت کند که من نکردم و اجازه ندادم که تفنگ به دست گیرد تا دوش بدوش مجاهدین به جنگد .لذا او برای اینکه با مجاهدین باشد لباس سربازی مردانه را به تن کرده تا کسی متوجه وی نباشد وتا آخرین قطره خونش با بیگانه جنگیده وحالا نیز شهید شده است .

او "زن"بود یک "زن"تورک آذربایجانی .

او "زینب پاشا"ی زین الدینی تبریزی بود.

ما امید واریم که در اینده بطور مجزا این مبحث را ادامه دهیم که جامعه کنونی ما نیازمند این مطالب خودی وبومی وعینی خود می باشد .

جمعیت اتحاد وترقی آذربایجان جنوبی از نویسندگان و اندیشمندان تورکی خود استدعا دارد نوشته ها وتحقیقات در تمام زمینه های آذربایجان را به سایت موجود این جمعیت ارسال تا آن را به افراد اجتماع خود انعکاس دهیم تا اندیشه پلورالیستی در حرکت فکری ما محقق گردد و نگاه تک سویه به مسائل و دگم اندیشی در عرصه تفکر از بین رود.

جمعیت اتحاد و ترقی آذربایجان جنوبی

Share/Save/Bookmark